شنبه ۲۳ اسفند ۱۳۸۲ - سال يازدهم - شماره - ۳۳۳۴
آنها انگيزه اي براي آمدن به ايران ندارند
جهانگردان فقط از آسمان ايران مي گذرند
هوشنگ غفارپور، كارشناس گردشگري و توريسم، ايران را خارج از چرخه جذب گردشگر مي داند. او معتقد است فعلاً بايد به منابع خودمان اتكا كنيم.
مهرداد مشايخي
004344.jpg
شايد بتوان به جرات گفت جمله توريسم كم كم تبديل به يكي از تكراري ترين جمله  هاي زندگي ما مي شود كه قرار است براي آن برنامه ريزي هاي دراز مدت و كوتاه مدت انجام بدهند، سالهاست اين حرف ها را مي شنويم اما ...

وقتي ازنظر جذابيت هاي اكوتوريسم در رتبه پنجم و ازنظر جذابيت هاي ميراث فرهنگي و تاريخي در رتبه دهم جهاني هستيم و وضع ورود جهانگردان به ايران اين است، در واقع بايد نتيجه بگيريم كه در شبكه توزيع حضور نداريم 
قرار بود بپرسيم چرا صنعت جهانگردي ايران سردرگم است، گره كار كجاست و چطور باز مي شود؟ فارغ از آمار و ارقام.
اما در وسط گفت وگو متوجه شديم كه خيلي از كلماتي كه به كار مي بريم هم جاي، سوال دارد مثلاً صنعت جهانگردي. چرا صنعت؟ ووقتي متوجه شديم كه چرا به گردشگري مي گويند صنعت، سردرگمي در جهانگردي و گردشگري ايران برايمان قابل فهم تر و توجيه پذيرتر شد.
هوشنگ غفارپور، كارشناسي كه به سوالات ما جواب مي دهد، خوش برخورد است و البته ميهمان نواز. از لبخند گرم و دست دادن صميمانه اش مي شود فهميد كه روابط عمومي خوبي هم دارد و اينها از خصوصيات يك مدير بخش خصوصي در زمينه گردشگري است. غفارپور كه ابتدا در سال ۶۸ وارد اداره سياحتي سازمان جهانگردي شده بود، سال ۷۱ مشاور اجرايي مركز آموزش جهانگردي در معاونت سياحتي شد. او ۴۰ ساله است، اهل تهران و چند سالي است كه وارد بخش خصوصي در زمينه گردشگري و جهانگردي شده است.
حالا  هم به جز فعاليت در اين بخش رييس هيات مديره مركز ارتباطات بين المللي جهانگردي گابين آسياست.
مي خواستيم برايمان توضيح دهد كه چرا دست اندركاران توريسم در ايران اينقدر سردرگم اند و آشفتگي كه تابه حال اينقدر قابل لمس و بروز نبوده است، از كجا ناشي مي شود؟ اما غفارپور بدون مقدمه، به وضعيت توريسم جهاني پرداخت و توضيح داد كه كشورهاي ديگر و شركت هاي بزرگ مسافرتي، سال به سال درحال تغيير استراتژي هستند و برنامه ريزي هاي كوتاه مدت و بلندمدت شان آنها را مدام دچار تحولات اساسي مي كند.
غفارپور گفت: «عوامل و دست اندركاران جهاني توريسم تا مدتي گمان مي كردند كه حوادث ۱۱سپتامبر نقطه شروع بحران است و با برطرف شدن بحران ناشي از اين حملات، وضعيت به حالت عادي برمي گردد، اما بحران براي شركت ها و آژانس هاي مسافرتي بزرگ دنيا تازه درحال شروع شدن است. دليل آن هم روشن است.
درحال حاضر شركت هاي هواپيمايي جهان ساليانه ۳۰ ميليارد دلار زيان مي دهند و براي آنكه بتوانند جلوي اين زيان ها را بگيرند فرمولي براي تاسيس شبكه هاي جهاني ساخته اند. مثلاً دلتا در آمريكا، آليتاليا و ايرفرانس در اروپا، مكزيكي در مكزيك و هواپيمايي كره در آسيا يك گروه را تشكيل داده اند كه اين گروه از آمريكاي مركزي تا ايالات متحده و اروپا و از آنجا تا آسيا را پوشش مي دهد.
درواقع اين شركت ها به دنبال آن هستند كه يك خط هوايي تشكيل دهند كه به كل اين شبكه سرويس دهد، از طرف ديگر هم، مجموعه هتل هاي بزرگ دنيا در آينده به شش شركت بزرگ تبديل خواهند شد، شركت هايي كه بعضي از آنها ۶۰۰۰ هتل در اختيار خواهند داشت.
اين مجموعه بزرگ هوايي وقتي با يك شركت بزرگ هتل داري دست به يك كار مشترك در توريسم بزند آن موقع است كه بحران براي شركت هاي مسافرتي و گردشگري شروع مي شود.»
غفارپور نمي گذارد سوالي به طور كامل در ذهن مطرح شود تا بخواهي بپرسي. خودش ادامه ماجرا را توضيح مي دهد: «مسافر مستقيماً به شركت هاي بزرگ هواپيمايي مراجعه مي كند تا بليت تهيه كند، شركت هواپيمايي از همانجا خدمات مسافرتي ديگري مثل هتل محل اقامت و گردش را به او ارايه مي دهد، حالا اين وسط چه چيزي حذف شده است؟ واسطه اي به نام شركت خدمات مسافرتي و گردشگري.
اين يك بحران جهاني براي شركت هاي مسافرتي جهان است، از آمريكا شروع مي شود و اروپا و آسيا را دربر مي گيرد. خطر اصلي براي شركت هاي ايراني، آن موقع است و بحران اصلي از آنجاست كه شروع مي شود.» وقتي مي گويد بحران واقعي براي شركت هاي داخلي، به ركود و ضرر و زيان هاي دو سه سال اخير اشاره مي كند، به ضرر و زيان هايي كه پس از يك دوره پررونق سال هاي ۷۶ تا ۸۰ و افزايش چشمگير شركت هاي مسافرتي با يك ركود كمرشكن به سراغ اين شركت ها آمد و كار را به جايي رساند كه در سال ۸۲ حدود ۳۰۰ شركت مسافرتي ورشكسته و تعطيل شد.
غفارپور بعد توضيح مي دهد كه اين اتحاد و مشاركت شركت هاي هواپيمايي با شركت هاي هتل داري مي تواند شبكه فروش آينده را در بخش توريسم ترسيم كند. به نظر او توريسم هم مثل صنايع خط توليد، نظارت و كنترل كيفيت، بازاريابي، فروش وخدمات پس از فروش دارد و اين شبكه فروش جديد مي تواند آغازي براي حذف آژانس هاي مسافرتي در بخش فروش باشد. درواقع بخشي از توريست هاي گروهي به توريست  انفرادي تبديل مي شوند.
وقتي صحبت از اين شبكه بزرگ گردشگري مي شود و خط توليد توريست در جهان، هر ايراني وسوسه مي شود بداند كشورش در كجاي شبكه توزيع توريسم قرار دارد و چه نصيبي از اين چرخه جهانگردي مي برد. غفارپور مي گويد: «ما اصلاً در اين شبكه توزيع حضور نداريم. وقتي ازنظر جذابيت هاي اكوتوريسم در رتبه پنجم و ازنظر جذابيت هاي ميراث فرهنگي و تاريخي در رتبه دهم جهاني هستيم و وضع ورود جهانگردان به ايران اين است، در واقع بايد نتيجه بگيريم كه در شبكه توزيع حضور نداريم. هواپيماهاي جهانگردان فقط از آسمان ايران مي گذرند و ما همين طور چشم به راهيم. مثل اين است كه عضو اوپك باشيم، اما نفت نداشته باشيم.»
004347.jpg

افسرده مي شويم. سعي مي كند بيشتر توضيح دهد. به نظر غفارپور علت اين عدم حضور در ليست توزيع، مي تواند عدم آموزش، فقدان مديريت و كارآزموده نبودن عوامل مختلف در بخش توريسم باشد و وقتي صاحبان توريسم خارجي به ايران مي آيند و اين موضوع را احساس مي كنند، بي نتيجه برمي گردند. يك بخش هم شايد به عدم سرمايه گذاري در اين بخش برگردد.
بعد از نيم ساعت كه توضيحات غفارپور در مورد شبكه جهاني فروش و توزيع گردشگر تمام مي شود، به سوال اول برمي گرديم: سردرگمي و آشفتگي دست اندركاران توريسم در ايران از چيست؟
«به خاطر يك بحث كلي و آن هم اينكه ما هيچ برنامه مشخصي نداريم، نه كوتاه مدت و نه بلندمدت. البته برنامه درازمدت كه بيشتر استراتژي را مشخص مي كند، اما ما برنامه  كوتاه مدت هم نداريم. در تمام دنيا در مراكز دولتي برنامه اي تدوين و توزيع مي شود كه در آن برنامه نقش و جايگاه همه مشخص شده است.» مثالي مي زند و مي گويد: «اروپا به آرامي جاي خود را در بخش سفرهاي هوايي ايران باز مي كند. بعد از بيست و چند سال ايرفرانس تقاضاي ۵ پرواز در هفته را از ايران كرده است و معلوم مي شود كه در حال برنامه ريزي براي افزايش نقش خود در ايران است. اما ظاهرا چندان هم بي برنامه نيستيم و براي اين ركود و ورشكستگي راه حلي پيشنهاد شده كه در دستور كار قرار دارد. عبدخدايي رئيس سازمان ايرانگردي و جهانگردي در نظر دارد در سال آينده برنامه ها را روي توريسم داخلي متمركز كند. به نظر ما اين برنامه مشكل چنداني را از مشكلات توريسم در ايران حل نمي كند. مگر گردشگر ايراني مي تواند به تنهايي رونق را به هتل ها و آژانس ها برگرداند؟ و اصلا مگر اين توريسم داخلي توان فعال كردن سرمايه هاي موجود و جذب سرمايه هاي جديد را دارد؟ اما هوشنگ غفارپور با نظر ما موافق نيست. به نظر او اگر درست برنامه ريزي شود، از گردشگر داخلي مي شود استفاده مناسبي كرد. از طرفي معتقد است چون ايران در اين دو سال اخير در منطقه درگيري قرار داشته و ناامني، دردسر ايجاد مي كند، چاره اي جز فعال كردن و استفاده برنامه ريزي شده و مناسب از گردشگر داخلي نداريم.
او مي گويد: «ايجاد شبكه براي توريسم شهري و توريسم داخلي، اين گردشگري را به سمت بازدهي بالا براي صنعت گردشگري مي برد. مشكل ما اين است كه توريسم داخلي ما صنعتي نيست. در ايران سالانه ۲۵ ميليون سفر داخلي داريم كه ۱۴ ميليون آن، زائران عازم مشهد هستند. اين رقم سفر، بسيار بالاست، اما بايد مكانيسم آن را درست و صنعتي كنيم. اگر حجم بالاي سفر به مشهد براساس قواعد منطقي بازاريابي و اصول جهانگردي پايدار باشد، آژانس دارها و هتل دارها از ركود در يك دوره از سال و ازدحام در دوره ديگر نمي نالند.»
به نظر اين كارشناس امور گردشگري، وقتي در تمام دنيا، جهانگردي و گردشگري ابتدا با توريسم شهري شروع شده و توسعه پيدا كرده است، ما هم كه در ابتداي راهيم بايد همين كار را بكنيم. مي گويد كه جذابيت هاي آن هم فراوان است. به نظر او وقتي مي شود يك ساعته از تهران به كوير رسيد، چرا فقط بايد عكس كوير را در كتاب درسي به بچه ها نشان داد؟
او مي گويد: «چاره اي نداريم ، ما بايد آزمون توريسم داخلي را بدهيم و بعد براي جذب جهانگردان خارجي تلاش كنيم. توريسم داخلي در حال تقويت و فعال شدن، نيروها را آموزش مي دهد و به طور اتوماتيك دانش اين صنعت به حد قابل قبولي مي رسد. راهنماها باتجربه و كارآزموده مي شوند و هتل دارها و آژانس ها بازاريابي را تمرين مي كنند.»
اما او بايد توضيح دهد كه نفع اين تقويت توريسم داخلي، براي صاحبان آژانس ها چيست. آنها را از سقوط نجات مي دهد؟ مي گويد: «من و مديران ديگر، به عنوان جمعي از مديران بخش خصوصي بارها به دولت، شهرداري، سازمان هاي فرهنگي و سازمان جهانگردي و ايرانگردي پيشنهاد داده ايم كه اگر مي خواهيد آژانس ها از رمق نيفتند به توريسم شهري و بين شهري اهميت بدهيد. دولت مي تواند مسووليت گردش ۲ ميليون دانش آموز را به آژانس ها واگذار كند و چون تعداد زياد است آژانس ها با هزينه كمتري آن را انجام مي دهند. بازديد دانش آموزان از تصفيه خانه آب شهري يا نيروگاه توليد برق، علاوه بر جذابيت و آموزش علوم به طور ارتباط از نزديك، آنها را بيشتر به صرفه جويي در منابع ترغيب مي كند و از طرف ديگربخش گردشگري شهري هم فعال مي شود.» او شهري مثل تهران را مثال مي زند كه هنوز براي خيلي از تهراني ها ناشناخته است. بچه هاي تهران، لاله زار و سنگلج را نمي شناسند و با فرهنگ تهران آشنا نيستند. به نظر او ابزار و زمينه و پتانسيل اين كار وجود دارد: موزه، فرهنگسرا، مراكز توليد و علمي، آثار باستاني و پارك هاي حيات وحش. در كنار آن، به نظر غفارپور به ناچار بايد سطح آموزش را بالا برد. او دعوت از اساتيد خارجي و ايجاد مراكز آموزشي و نگاه اقتصادي و علمي به اين حوزه را ضروري مي داند و معتقد است بخشي از اين مساله آموزش و برنامه ريزي، در تقويت توريسم داخلي قابل حل است.
هوشنگ  غفارپور سال هاست كه با مسايل گردشگري فعال است و با عملكرد دولت از نزديك در تماس است. وقتي از او مي خواهيم كاركرد روساي دوره هاي مختلف را بررسي كند توضيح مي دهد كه عوامل مختلفي در عملكرد روساي مختلف تاثير گذاشته است. مي گويد: «خيلي ها معتقدند عملكرد «حاجي» كه بعد از جنگ به سازمان رفت، دوران خوبي براي سازمان جهانگردي بود، ولي عوامل مختلفي هم براي به وجود آمدن اين دوران خوب در كار بوده است، مثلا توجه آقاي هاشمي رفسنجاني رئيس جمهوري وقت و تدوين قانون توسعه توريسم در اين دوره و بالاخره اولويت دادن به مسايل جهانگردي بعد از يك ركود طولاني زمان جنگ. به نظر او توجه آقاي خاتمي كه در آن زمان وزير ارشاد بود و علاقه ايشان به توريسم هم، بي تاثير نبود.»
غفارپور مي گويد: «عسگري، رئيس بعدي، يك چهره اجرايي بود. چهره اي عملگرا كه همه او را با اين تصوير مي شناختند. دوره او هم دوره بدي نبود، او به سرمايه گذاري خارجي و ساخت وساز و پايه ريزي توجه داشت و آژانس هاي مسافرتي در اين دوره رو به افزايش گذاشت. چند نمايشگاه هم در داخل و خارج برگزار شد كه از زمان حاجي برنامه ريزي شده بود. دوره طاهري با توجه به نگرش او به حوزه جهانگردي دوره پررونقي نبود. بالاخره ديدگاه ها در مورد توريسم فرق مي كند. يكي به توريسم شهري علاقه دارد و يكي به توريسم مذهبي.»
در ميان اظهارنظرهاي اين كارشناس در مورد مديران جهانگردي، نظر مثبت او نسبت به معزالدين كاملا مشهود است. به نظر او اتفاقاتي كه در دوره معزالدين افتاد، خيلي كليدي بود. اتفاقاتي مثل امضاي سند برنامه ملي، ارتباط با سازمان جهاني جهانگردي. غفارپور مي گويد: «در دوره معزالدين ارتباط آژانس ها با دولت بيشتر شد و در حوزه خارجي هم فرق كرد. معزالدين ، شرايط جامع تري براي اين پست داشت. او در بخش هاي اجتماعي و فرهنگي صاحب نظر بود و در بحث اقتصاد و بودجه هم همين طور.» غفارپور در مورد عبدخدايي اظهارنظر قطعي نمي كند، چون فقط يك سال است كه عبدخدايي به اين سازمان آمده است. مي گويد: «با پرداختن توريسم داخلي موافقم، اما، به روش علمي و مدرن، نه سنتي.»
غفارپور اميدهاي چنداني به بهبود وضع توريسم در سال آينده ندارد. به نظر او براي يك سال نمي شود برنامه ريزي كرد، پس اتفاق خاصي از طرف دولت صورت نمي گيرد. ركود در گردشگري باقي مي ماند و فشار مالي به آژانس هامتوقف نمي شود. او باز هم روي تقويت شبكه آموزش تاكيد مي كند و نبود كارشناس در بخش دولتي را از ضعف هاي بزرگ مي داند. ضمنا بازاريابي و تبليغات ايران را بسيار ضعيف مي داند، بخشي كه به قول او حضور فعالي در آن نداريم. با اين وجود اميدوار است حالا كه سازمان هاي ميراث فرهنگي و جهانگردي در هم ادغام شده اند و رئيس اين سازمان جديد معاون رئيس جمهوري خواهد بود، اوضاع كمي فرق كند. شايد آن موقع هواپيماها از آسمان ايران بي تفاوت نگذرند و در ايران هم توقف كنند. آن موقع به خارجي ها خواهيم گفت كه زرتشت ايراني است نه تاجيك و مولوي شاعري فارسي زبان و اصالتا اهل فرهنگ ايراني است نه تركيه و خيلي چيزهاي ديگر. به آنها خواهيم گفت، به شرطي كه پايشان به ايران باز شود.

در شهر
ايرانشهر
تهرانشهر
حوادث
درمانگاه
زيبـاشـهر
سفر و طبيعت
طهرانشهر
|  ايرانشهر  |  تهرانشهر  |  حوادث  |  در شهر  |  درمانگاه  |  زيبـاشـهر  |  سفر و طبيعت  |  طهرانشهر  |
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |