نوجوانان بزهكار نظاره گر فاصله هاي هر روز عميق تر اقتصادي هستند. چشم ها را باز مي كنند و با سياهه اي از اتومبيل هاي جديد، جامه هاي نو، كفش هاي تماشايي و سفره هاي گسترده رو به رو مي شوند.
مثل هميشه ناتواني انسان در چاره دردهايش و مقايسه اي كه در سطح حداقل نيازهاي خويش با آن چه مي بينيد و هست انجام مي دهد، او را به لبه پرتگاهي مي راند كه در انتهاي آن دره عميق «بزه كاري» جلب نظر مي كند.
چي شد؟ و چرا؟
او كه بچه سر به راهي بود! او كه صدايش را بلند نمي كرد. اوكه آزارش به مورچه هم نمي رسيد.
اما چرا دستبند به دستش زده اند؟ چرا پرونده قطوري پيدا كرده سرشار از خلا ف هاي كوچك و بزرگ؟
اين پرسش ها تكراري شده اند و صفحات حوادث روزنامه ها نمايانگر افزايش بزهكاري نوجوانان هستند.
بررسي ها نشان مي دهند فقر اقتصادي خانوارها اصلي ترين دليل سقوط اين نوجوانان است.
آمارجمع آوري بيش از ۲۰ هزار كودك خياباني از سطح شهر و پايانه هاي تهران در سال گذشته هشدار دهنده است.
اين كودكان زنده هستند، نفس مي كشند ، غذا، كار و مسكن مي خواهند و چه بخواهيد چه نخواهيد به شهر باز مي گردند. مطمئن باشيد.
تكدي گري و كار خياباني مقدمه اي بر بزهكاري است
در اسفند ماه سال گذشته آمار هشدار دهنده ديگري هم در اين زمينه ارائه شد. دكتر فاطمه قاسم زاده، روانشناس، عضو انجمن حمايت از حقوق كودكان گفت براساس يك تحقيق با همكاري معاونت پژوهشي دانشگاه علوم بهزيستي و توانبخشي كه روي ۵۸۵ كودك خياباني به منظور شناسايي مشكلا ت آن ها صورت گرفته نتايج زير به دست آمده:
۲۱ درصد كودكان خيابان از راه گدايي كسب درآمد مي كنند.
۱۵ درصد اين كودكان، دختر و ۸۵ درصد، پسر هستند.
۲۸ درصد اين كودكان ماهيانه فقط ۳۰-۵۰ هزار تومان درآمد دارند.
ساعات كار ۳۵ درصد آن ها بين ۱۰-۶ ساعت در روز است.
فقط ۱۲ درصد اين كودكان درآمد حاصل را صرف هزينه هاي شخصي مي كنند.
۵۶ درصد اين كودكان با والدين خود زندگي مي كنند.
۴۷ درصد اين كودكان در خانواده ۵ تا ۸ نفره اي به سر مي برند.
فقر اقتصادي خانواده
بزهكاري ميان نوجوانان افزايش يافته و اين امر كتمان ناپذير است و دلا يل پرشماري در اين زمينه جلب نظر مي كندكه هر يك نياز به بررسي جامعي دارند. اما بررسي هاي انجام شده روي نوجوانان بزهكار بيانگر تاثير شگرف فقر اقتصادي خانوارها در اين زمينه است. مطالعات نشان مي دهند دشواري مالي خانواده بيش از هر عاملي آن ها را به سوي تبه كاري سوق مي دهد و از موجودات ساده ديروز، نوجوانان خطرناك امروز مي سازد.
ديدگاه فوق چكيده پژوهشي است كه دانشگاه علوم بهزيستي و توانبخشي در سال گذشته انجام داد. اين پژوهش به منظور بررسي مقايسه اي چگونگي اختلا لا ت شخصيتي نوجوانان بزهكار با نوجوانان عادي بر روي كليه بزهكاران ۱۸-۱۴ ساله كانون اصلا ح و تربيت چوبين در شهرستان قزوين و نوجوانان عادي ۱۸-۱۴ ساله كه در مدارس دولتي اين شهرستان طي دو سال گذشته مشغول به تحصيل بودند صورت گرفت.
نتيجه گيري ارائه شده فراگير است و نمونه هاي آن را در كليه شهرهاي ايران به خصوص تهران مي بينيم. صفحات حوادث روزنامه ها لبالب از اخباري هستند كه روند صعودي بزهكاري نوجوانان را به رخ مي كشند. آن چه در اين اخبار - ولو جرح و تعديل شده- جلب نظر مي كنند انگيزه هاي اقتصادي است و در بسياري موارد به چنگ آوردن چيزي كه زندگي روزمره را سامان بخشد باز مي گردد. ضمن آن كه فقر خانواده ها زمينه را براي بروز خشونت در زمينه هاي ديگر هم مهيا كرده، در برخي موارد به نزاع هاي منجر به مرگ يا نقص عضو منجر شده كه عدم تعادل ذهني نوجواني را عيان مي كند كه زير بار فقر كمر خم كرده.
خانوارهاي پرجمعيت
پژوهش فوق نشان دهنده اين نكته بود كه تعداد فرزندان خانوارهاي بزهكار بيش از دو برابر تعداد فرزندان در خانوارهاي عادي است. در حال حاضر با توجه به افزايش دائمي قيمت ها در همه زمينه ها- از خوراك و پوشاك گرفته تا مسكن، رفت و آمد و درمان- شرايط پيچيده خانوارهاي پرجمعيت بيش از هميشه جلب نظر مي كند. امروز بيش از گذشته اين پرسش مطرح مي شود چگونه يك زوج مي توانند با دارا بودن مثلا سه تا چهار فرزند از عهده پرداخت هزينه هاي روزمره- همان اقلا م بالا - برآيند؟ چرا كه خانواده هاي سه چهار نفري هم به دشواري خود را اداره مي كنند. حالا حتي اگر خانواده مثلا شش نفره اي داراي مسكن هم باشد، اداره زندگي به دليل قيمت هاي نجومي بسيار دشوار به نظر مي رسد. خانم اعظم. ك كه صاحب سه فرزند ۸ تا ۲۲ ساله است در اين زمينه مي گويد: صاحب آپارتمان كوچكي هستيم و اجاره خانه نمي دهيم، ولي با مرغ كيلويي ۱۳۰۰ تومان، گوشت كيلويي ۳۵۰۰ تومان و ماست هر قوطي ۵۰۰ تومان، روزگارمان نمي گذرد. ديگر خانه دار بودن مترادف با آرامش مالي خانواده ها نيست. خانواده پرجمعيت يعني خرد شدن زير بار هزينه ها و بسياري از نوجوانان بزهكار فرزند خانوارهاي پرجمعيت هستند.
|
|
كودك، فقر،نداري، نخوردن و نپوشيدن. يكي از كارشناسان دانشگاه علوم بهزيستي و توانبخشي در اين زمينه مي گويد: در وهله اول تعدد فرزندان معمولا مترادف با فقر فرهنگي خانوارهايي است كه با فقر اقتصادي هم مواجه هستند. زوج هاي جواني از اقشار كم درآمد جامعه با هم ازدواج مي كنند و خيلي زود صاحب فرزندان متعدد مي شوند بدون اين كه بدانند توانايي اداره آن ها را ندارند.
آن ها با افزايش كودكان پرشمار سر سفره خويش نه تنها خود را تحت فشار اقتصادي بيشتري قرار مي دهند، بلكه در بسياري موارد كودكاني بار ميآورند كه به دليل چشيدن طعم تلخ فقر تدريجا به نوجوانان پرخاش جو، تلخ انديش و در برخي موارد بزهكار بدل مي شوند.
او به رابطه مستقيم بزهكاري نوجوانان با فقر اقتصادي خانواده ها تاكيد مي كند و مي گويد: بايد اين زوج هاي جوان را آموزش داد و به آن ها صراحتا گفت: تعدد فرزندان مترادف با اشاعه فقر آن ها است و عدم توانايي شان در اداره مالي فرزندان، مي تواند به بار آوردن نوجواناني منجر شود كه نه تنها آن ها را در حسرت داشتن فرزند خوب مي گذارد، بلكه جامعه را نيز در برابر خطرات پرشماري قرار مي دهد. مثل رخدادهايي كه در صفحات حوادث مي خوانيم و ابعاد آن بسيار گسترده تر از آن است كه منعكس مي شود.
فقدان پدر
پدرها كجا هستند؟ چه بلا يي سر آن ها آمده؟ كودكان بدون پدر به كدام سو مي روند؟ و چرا نبايد انتظار داشت فرزندان با ناپديد شدن سايه پدري به بيراهه ها كشيده شوند؟
پژوهش انجام شده حاكي از اين است حداقل ۵/۱۷ درصد از نوجوانان بزهكار از وجود پدر محروم هستند. در حالي كه اين وضعيت ميان نوجوانان عادي فقط ۵/۲ درصد است. فقدان پدر يا مادر معمولا به ايجاد اضطراب و تشديد احساس ناامني در فرزندان منجر مي شود.زماني كه محيط گرم خانوادگي فروپاشيد ، تمايل نوجوانان به بزهكاري تعجبآور نيست.
اما همه آن ۵/۱۷ درصد پدر غايب نمايانگر درگذشت پدران نيست، بلكه زمينه هاي ديگر مثل طلا ق و رها كردن خانواده را هم از سوي مرد به نمايش مي گذارد. بسياري از خانوارهايي كه مرد خانواده در آن غايب شده در شرايط مالي بسيار بدي به سر مي برند و آشكار هم است پدر خانواده پيش از رفتن- يا مرگ- توانايي اداره خانواده را نداشته.
اين نكته پرسش آشنايي را در رابطه با شرايط اقتصادي خانواده ها در شرايط كنوني كه بيكاري بيداد مي كند و درآمدها كم و تورم فزاينده است مطرح مي كند: چرا مرد خانواده نمي تواند پس از ازدواج از عهده تامين مخارج روزمره زندگي برآيد؟
آمار و ارقام بيكاري هاي كشور مدت ها است زينت بخش جدل هاي اساسي كشور شده، بدون آن كه افقي از بهبود اين زخم پيش رو باشد . بنابراين هر چند جوانان به ازدواج تشويق مي شوند، اما آن ها پس از ازدواج خود را در گرداب مالي مي بينند كه نتيجه نهايي اش براي خيلي ها- در دل همان ۵/۱۷ درصد- مترادف با رها كردن همسر و بچه ها است. به همين دليل ده ها كودك و نوجوان بدون حضور سايه پدر و شرايط مالي كه قاعدتا بايد براي آن ها فراهم مي بوده، روبه رو هستند. برخي از آن ها در گذر زمان به سوي بزهكاري و انجام فعاليت هاي خلا ف و غيرقانوني كشيده مي شوند و اين امر متاسفانه اجتناب ناپذير است.
فقر مادر
شرايط اقتصادي خانواده هايي كه پدر خانواده به دليلي در گذشته است نيز بسيار اهميت دارد. در اين گونه موارد زنان بدون شوهر شده به دليل عدم داشتن تخصص روشن و فعاليت هاي حرفه اي زير فشار مالي له مي شوند و بسياري از آن ها كه حرفه اي را هم آموخته اند به دشواري كاري در خور تحمل هزينه هاي روزمره مي يابند. در اين روند برخي كودكان آن ها نيز به دليل ادامه شرايط نامناسب مالي از راه راست منحرف مي شوند.
كافي است سري به دادگستري و دادسراها و درهاي زندان ها بزنيد تا با سياهه اي از زناني كه شوهرانشان آن ها را ترك كرده اند يا در زندان به سر مي برند، روبه رو شويد كه زير تازيانه فقر كمر خم كرده اند.
اكثر اين زنان شوهردار- بدون شوهر مانده- يا مطلقه، داراي يك يا چند فرزند هستند بدون اين كه بدانند چگونه آن ها را بزرگ كنند، به مدرسه بفرستند، راهي دانشگاه كنند يا احيانا سرمايه اي براي ادامه راه در اختيار آن ها قرار دهند.
نوجواني كه سايه پدر بر سرش نيست و مادر را هم در چنبره فقر مادي اسير و درمانده مي بيند،اگر از نظر ذهني هم ضعيف باشد مي تواند به ورطه بزهكاري بغلتد. مقوله شرايط مالي زنان بدون شوهر يا در غيبت شوهر مساله اي بسيار جدي است و بايد طي برنامه گسترده اي جايگاه فرزندان آن ها در اين بستر آشفته را روشن كرد و اين امر بدون سامان بخشيدن به موقعيت زن/ مادر كه مرد خود را به هر دليلي از دست داده ميسر نيست.
ترك تحصيل
فقر اقتصادي بسياري از خانوارها مترادف با ترك زودهنگام تحصيل توسط فرزندانشان است. در اين گونه موارد فرزندان از حد تحصيلا ت دبستاني بالا تر نمي روند و بسياري از آن ها، همين دوره را هم به پايان نمي رسانند. چرا كه بايد بسيار زود به تحصيل درآمد- به هر طريقي- بپردازند. اين فرزندان نه تنها از سوي خانواده تغذيه مالي نمي شوند، بلكه بايد پولي را براي سفره خانواده به ارمغان آورند. به همين دليل اكثر اين افراد فاقد تحصيلا ت دبيرستاني هستند.
بررسي ها نشان مي دهند سطح تحصيلا ت نوجوانان بزهكار و والدين آن ها پايين تر از سطح تحصيلا ت نوجوانان غيربزهكار و والدين آن ها است. اين امر بيانگر نقش بسيار برجسته آموزش و تعليم و تربيت در جلوگيري از گرايش نوجوانان به سوي رفتارهاي بزهكارانه هم به شمار مي رود. اما اين كه چرا چنين خانواده هايي فرزندان را به تحصيل و ادامه آن تشويق نمي كنند، مي تواند به ريشه هاي اقتصادي هم باز گردد. اين كه فرزند براي اين خانواده ها كسي محسوب مي شود كه بايد زود- ولو در سنين كودكي- به كسب درآمد نائل آيد نقش بازدارنده اي در ادامه تحصيل دارد.
آغاز به كار زودهنگام
نگاهي ولو گذرا به شهري مثل تهران نشان مي دهد كودكان و نوجوانان خانوارهاي كم درآمد چقدر زود وارد بازار كار شده اند، اما كدام بازار؟ و كدام كار؟
يك نوجوان سيزده، چهارده ساله معمولا بدون تخصص و سواد كافي چگونه مي تواند نانآور خانواده شود؟ آن ها با چه اسلحه اي وارد بازار كار شهر بي ترحمي مثل تهران كه هزاران جوان تحصيلكرده هم در آن بيكار هستند، مي شوند؟ و سرانجام به كدام جهت سوق داده مي شوند؟
آغاز به كار بسيار زودهنگام اين كودكان و نوجوانان مترادف با مسائل زير است:
عدم توفيق در متخصص شدن در يك حرفه، چرا كه مجبور هستند مشاغل مختلفي را طي دوره هاي كوتاهي عوض كنند.
انجام كارهايي مثل پادويي كه معمولا به آن ها تخصص ويژه اي را نميآموزد.
سوق داده شدن به سوي تكدي گري
سوق داده شدن به سوي بزه كاري
جايگاه متزلزل اقتصادي
بسياري از كودكان و نوجوانان در طول شبانه روز جان مي كنند، ولي از آن جا كه جايگاه اقتصادي متزلزلي دارند، هرگز به نقطه امني نمي رسند. از يك سو درآمد آن ها اندك است، و از سوي ديگر تورم فزاينده قدرت خريدشان- هر چقدر هست- را روز به روز كاهش مي دهد.
بنابراين هر چند آن ها بسيار زود به تحصيل درآمد دست مي زنند، ولي افق روشني رو به روي خويش نمي بينند. همين امر زمينه گرايش به بزهكاري را تشديد مي كند و از كودك ساده ديروز ، نوجوان خشن امروزي مي سازد.
كارشناسان به اين امر اشراف دارند، ولي اين كه چگونه مي توان زمينه اشتغال، تخصص و تورم را به صورتي سامان بخشيد كه چرخه نكبت فقر اقتصادي و بزهكاري شكسته شود، به پاسخ روشني نرسيده.
مدير كل بهزيستي استان تهران در همين اسفندماه سال گذشته خبر داد بيش از ۲۰ هزار كودك خياباني از سطح شهر و پايانه هاي پايتخت جمعآوري و ساماندهي شدند. او گفته بود تعدادي از اين كودكان كه در پايانه ها جمعآوري شدند، از ساير استان ها به تهران آمده بودند. اين آمار بسيار هشدار دهنده بود و نشان مي داد سازمان بهزيستي با چه معضل اساسي روبه رو است.
در همين زمينه عليرضا آذربايجاني عضو هيات مديره كانون و كلا ي مركز در اسفند ماه طي گفت و گويي در اشاره به كودكان بزهكار و مسائل اقتصادي اظهار كرد: «براساس آمار موجود بيشترين عامل فرار كودكان، كشمكش هاي خانوادگي و فقر اقتصادي است.» و سپس مي افزايد:«براي مبارزه با پديده كودكان بزهكار بايد ريشه اي با اين مساله برخورد كرد و اگر اين چنين نباشد معمولا منجر به دستگيري كودكان و ورود آن ها به كانون هاي اصلا ح و تربيت و چه بسا آموزش بيشتر براي جرم بعدي شود.»