شنبه ۲۲ فروردين ۱۳۸۳ - سال دوازدهم - شماره - ۳۳۴۷
كاشي هاي شمس العماره گم مي شود
حدود يك قرن و نيم پيش، بلندترين ساختمان تهران بود كه اينك زير برج  ها و در چنبره دود وصدا گرفتار و محروم از حيات شده است
005112.jpg
ايمان مهدي زاده 
مي گويند؛ كاشي هاي شكسته در حال تعمير است. ولي ظاهرا اثري از تيم مرمت كاري آثار وجود ندارد
كاخ گلستان در مركز تهران است. دوره زنديه و به دستور كريمخان ساخته شد. آن زمان ها، يكي از بهترين محلات تهران بود. اينك در چنبره دود و صداهاي مركز شهر گرفتار شده است.
مقصد ما ، شمس المعماره است. بنايي كه در سال ۱۲۴۰ شمسي به دستور ناصرالدين شاه در ضلع شرقي كاخ گلستان ساخته شد. در ورودي اين عمارت كه در زمان خود، بلندترين ساختمان تهران بوده با ۳۵ متر ارتفاع و پنج طبقه در خيابان ناصرخسرو قرار دارد، پلاك ۱۱۲، بعد از كوچه حاج نايب. نرده هاي قهوه اي رنگ با قفلي قديمي كه حامل گرد و غباري چندين ساله است، حكايت از تعطيل بودن اين در دارد. در چوبي قهوه اي سوخته، در پس نرده هاي شمس العماره كه مهجور مانده و بي نشان، در خيابان ناصريه قديم (ناصرخسروفعلي) ورود از اين در ميسر نيست. كسبه اينجا هم نمي دانند راه ورود به شمس العماره كجاست ،حتي پليس راهنمايي كه ابتداي خيابان ايستاده. فقط بايد از سالمندان سراغ ساختمان را گرفت، كساني كه به تاريخ علاقه دارند و اينك خود بخشي از تاريخ اند. اغلب شهروندان با تاريخ شهر بيگانه اند. بازاري هايي در اطراف كاخ گلستان سال ها مشغول كسب و كار بوده اند و از چندصدمتري خود بي خبرند. نمي دانند چند قدم آنسوتر، جايي است كه قلم از وصف زيبايش عاجز است. تنها مي توان تمام حس و قدرت را در چشم جمع كرد و زيبايي هايش را بلعيد.
نمايه اي از كاخ گلستان 
از خيابان پانزده خرداد (بوذرجمهري سابق) نرده هاي آبي رنگ حايل رهگذران و فضاي سبز بي بديل كاخ است. باجه اطلاعات، جنب در ورودي در سمت چپ قرار دارد. حوضي مستطيل شكل و بزرگ با آبي زلال كه سايه درخت ها سبزترش نشان مي دهد، تا پاي ايواني در روبه  رو پيشرفته است. جلوي ايوان، يك جفت قوي زيبا در حوضي گرد عامل توجه عابران هستند. گلدان هاي بزرگ كنار سنگفرش حاشيه حوض، پيش درآمدي است براي خيره شدن به درخت هاي چنار و سرو چندصدساله. به محض ورود به محوطه سرسبز كاخ، آرامشي عجيب در ضمير فرو مي نشيند. از صداهاي شهري و تكنولوژيكي خبري نيست. انگار از در زمان به سيصد سال پيش بازگشته ايم. صداي چهچهه گنجشكان و قارقار كلاغ هايي كه سرمست بهارند، بيننده را كاملا از فضاي شهري جدا مي كند. كاشي كاري هاي متنوع و بي نظير، با رنگ هاي مختلف و طرح هاي ملموس ايراني، سطح تمام ديواره ها را پوشانده است. پرده اي بلند به طول چند متر ايواني از سنگ مرمر را متمايز كرده. كاشي كاري هاي برجسته با طرح دو شير شمشير به دست ايراني بالاي ايوان است. ايواني كه سنگ قبر ناصرالدين شاه را درون محفظه اي شيشه اي در خود نگه داشته است. حجار ماهر، تنديس شاه در گذشته را با تاج شاهي و شمشيرش حكاكي كرده است. از كنار ايوان تا انتهاي باغ دو رديف اتاق در دو طبقه، نگاه را سر مي دهد روي عمارت بلند شمس العماره.
ناصرالدين شاه، فرنگستان زياد رفته بود. از سبك معماري غربي خوشش آمده و دستور داد، ساختماني بلندمرتبه بسازند تا بتواند به همراه درباريان از بالاي آن تمام شهر و دروازه ها را به نظاره بايستد.
كاشي هاي جادويي 
براي بازديد از بخش هاي مختلف كاخ بايد بليت هاي جداگانه تهيه كرد. اين بخش از كاخ، بيشترين بازديدكننده را دارد. خانم مينايي، راهنماي شمس العماره مي گويد: جمعيت بازديدكننده محدود است. بسياري از شهروندان تهراني، اينجا كه قبل از اجدادشان در تهران سكونت داشته را نديده اند.
كاشي هاي منقش فيروزه اي روي ديوار، از كنار سنگفرش ها تا بالا، مناظري زيبا در چشمخانه قرار مي دهد. مناظري از شكارگاه، فضاهاي عرفاني مينياتور به شكل سلسله وار در پي هم روي ديوار نصب شده. هنر كاشي گري، هميشه براي بينندگانش نوستالژي و تحسين به همراه دارد. گذر زمان، تغييرات شرايط آب و هوايي و سهل انگاري معروف ما ايرانيان در پاسداشت تاريخ، كاشي هاي شكسته اي را جلوي ديد مي آورد. برخي كاملا از بين رفته و افتاده اند و جاي خالي شان سپيدي گچ زير است. برخي هم گوشه و كنارشان شكسته و نقش را نيمه كاره رها كرده.
مي گويند؛ كاشي هاي شكسته در حال تعمير است. ولي هيچ اثري از تيم مرمت كاري آثار وجود ندارد. جالب است كه در اين محوطه هزار متري حتي يك سطل آشغال نصب نكرده  اند.معمولا گردشگران زيادي به اينجا مي آيند تا تاريخ شرق را به تماشا بايستند. برخي سيگار به دست دارند و مانده اند، آشغال آن را كجا بيندازند. وقتي شهروندي ته سيگارش را كنار حوض مي اندازد، خارجي ها هم ياد مي گيرند و با تعجب اين كاررا مي كنند.
روي موكت راه نرويد
امتداد ديوار به چند پله و در شيشه اي برفراز آن، منتهي مي شود. معلوم است در چوبي اينجا از بين رفته است. به محض ورود، راهنماي شمس العماره با تبسم از ورود بازديدكنندگان استقبال و ايشان را به اتاق ها هدايت مي كند. كتبي و شفاهي تاكيد مي شود از روي موكت هاي سرخ رنگ راه برويد. چون زير پايتان هم كاشي كاري است. كاشي هاي منقش با نقش هاي مينياتوري قديمي، وارد اتاق كه شويد، در مي مانيد نگاه را از كدام جهت حركت دهيد.
اين دو اتاق گوشواره ناميده مي شود و در قديم شاه نشين مي گفتند. از پاي ديوار تا سقف ملبس به آينه و گچبري است آينه هاي تخت، مقعر و محدب، اتاق را با زواياي متفاوتي در معرض ديد قرار مي دهد. آينه كاري ها با قطعات كوچك لابه لاي نقوش گچبري ، تودر هم،نمايي از هنر ظريف دكوراته ايراني به نمايش مي گذارد. اين نقش ها تا سقف ادامه يافته روي سقف نيز گچبري ها هنرمندانه، جلوه گري مي كنند به خصوص كه رنگ بين نقش ها جاني نو پراكنده است. هنر لندني كاري روي سقف خودنمايي مي كند، پنجره هاي چوبي با شيشه هاي رنگارنگ بين قاب هاي كنده كاري شده و خاتم كاري در شكل نيم دايره نگاه را به باغ يا اتاق مجاور سوق مي دهد. پس از گذر از اتاق مياني، اتاق شاه نشين با اسباب و اثاثيه درونش پشت محفظه شيشه اي به انتظار ديده شدن، چيده شده است. مبلمان استيل سلطنتي كه هديه ناپلئون سوم به ناصرالدين شاه است، برابر است با زمان لويي چهاردهم. ظروف و گلدان هاي چيني كه هديه امپراتور چين به اين پادشاه قاجار و تابلويي كه از دربار و نيز ارسال شده است هنوز روي ديوارنصب است. اتاق شاه بوي كهنگي مي دهد ولي وسايل تميز و مرتب چيده شده انگار تا ساعتي ديگر قرار است بيايند، روي مبلمان بنشينند و درباره مسايل مهم مملكتي بحث كنند.
ستون هاي شاه نشين كه قطري حدود نيم متر دارد، از سنگ مرمر تهيه شده همرنگ با سنگ كف اتاق مجاور، اين اتاق نيز گوشواره ناميده مي شود تابلوي مرغ بسمل در قابي چوبي بر ديوار اين اتاق نصب شده است.
اين ساختمان ۵طبقه دارد كه تنهايك طبقه آن را مي شود، نگاه كرد و لذت برد چهار طبقه ديگر را نه عموم اجازه بازديد دارند و نه خبرنگاران. با تلفن از مسوول كاخ اجازه ورود به طبقات بالا را مي خواهيم كه در پاسخ مي گويد بايد معرفي نامه باشد، بايد روال اداري و همان بوروكراسي تشريفاتي هميشگي طي شود. درهمين اتاق شاه نشين آنقدر زيبايي و ظرافت ريخته كه ساعت ها تامل و تفكر و تحسين نمي تواند جوابگوي زحمت استاد علي كاشي كار باشد. او تمام قدرتش رادرچشم ها و پنجه ها گذارده و كاشي اين بنا را به پايان رسانده.
تمام پروژه حدود ۲ سال به طول انجاميده با ابزار كار موجود در آن زمان انگشت اشاره، حيرت مي شود و بين دندان ها گزيده مي شود. اين همه رنگ با هم تركيب و هدايت شده تا نقشي زيبا روي مجموعه اي از چند كاشي شكل پذيرد و ديواره ها و كف اتاق مفروش به اين نقش ها شود.
وجد و كيف، وجود هر ايراني را پرمي كند، وقتي داخل شاه نشين غرق تماشاي هنرمي شود و زجر و ملامت در ذهنش انبان مي شود. وقتي شكسته كاشي هاي محوطه را ببيند كه به حال خود رها شده است و يا كنده كاري روي شيرهاي مرمري ايوان كه نوشته شده؛«تاريخ»،«علي جعفري» و ستون پيچ مرمر شكسته و گويا سوزانده شده، ولي مقاومت كرده است. درخت هاي روبه روي شمس العمار در باغ، ايستاده بر ريشه ها و ساقه هاي كهن چند صدساله كه اينك نياز به پرستاري ويژه اي دارد.
مواريث طبيعي و فرهنگي توام است و بايد از آنها به صورت ويژه نگهداري كرد چرا كه رطوبت بيش از حد نيز در خاك اثر منفي مي گذارد و پايه هاي بنا را دچار تزلزل مي كند، همين رطوبت روي كاشي هاي محوطه نيز تاثير گذاشته است.
دوستي مي گويد؛ تا زمان ادغام دو سازمان و معرفي مديريت جديد، تعميرات و مرمت بناها رها شده و مديريت جديد با برنامه اي نو كار را ادامه خواهدداد. شمس العماره ازداخل محصور در زيبايي است و از بيرون مهجور و تنها در آلودگي هاي شهري. به انتظار تماشاي مردم به خصوص شهروندان تهراني است، قبل از آنكه بقيه كاشي هاي زيبايش در سكوت برزمين بيفتد و در تاريخ معاصر گم شود.

روياي پس از زلزله
بم، باغ شهر و نخل شهر
باغ هاي بم دست كمي از ديگر باغ هاي جذاب ايران مانند باغ فين و باغ شازده و باغ هاي شيراز ندارند و درصورت تعمير و بهسازي، برخي از آنها مي توانند در كنار محصول خوب خرما، ممر درآمد جديدي براي مالكان ازنظر جذب جهانگرد به وجود آورند
امروز كه شهر بم با خاك يكسان شده، منظر باغ هايي كه ديوارهايشان فروريخته اما درختان با قامت هاي بلند خود در آنها سربلند و راست ايستاده اند، بيش از پيش حضور خود را به رخ مي كشند
ترانه يلدا
زلزله بم همه چيز را سرنگون كرد، اما نخل ها، همچون روح به جامانده رفتگان هنوز ايستاده اند و حركت آرام زلفان بلندشان در باد بيش از هر وقت تسلي بخش دل هاي سوخته است ... اين حقيقتي است كه آبادي به درخت زنده است.
شايد زماني كه مردم شهر بم هنوز با شرايط مشقت بار گذران زندگي روزمره دست و پنجه نرم مي كنند، صحبت از درخت، همچنان كه صحبت از ارگ بم و ساير ارزش هاي تاريخي و فرهنگي غيرحياتي از ظرافت به دور باشد. اما در شرايطي كه با گذشت صد و اندي روز از زلزله نخلستان ها تنها سرمايه هاي باقيمانده براي شهر بم و اهالي بم هستند زمان آن رسيده كه از برنامه هاي بلندمدت تر براي آينده شهر و شهروندان آن نيز سخني به ميان آيد.
با وضعيت بحراني پس از زلزله، بسياري از باغداران در بم ساكن نيستند و رسيدگي به باغ ها با مشكلاتي روبه رو شده است، به طوري كه زردي و فرسودگي حاصل از خشكي و كم آبي از ظاهر بسياري از نخل ها مشهود است و پيداست كه آبياري باغ ها كه در زير درختان نخل در آنها معمولاً درختان مركبات نيز كاشته مي شود، با مشكل روبه رو بوده است.
آنچه مسلم است ارزش نخلستان ها، اين تنها سرمايه هاي بم، را خود باغداران بهتر از هر كسي مي شناسند و مطمئناً در كنار مشكلات حياتي ديگر تمام توان و همت خود را صرف احياء سيستم آبياري قنات ها و رسيدگي به درختان مي كنند. اين روزها فصل انجام لقاح و گرده افشاني روي درختان ماده است و درختان به تيمار بيشتري نياز دارند. واضح است كه با شرايط سخت زندگي، نبود نيروي كار مناسب و پراكندگي هاي فكري و نگراني هاي اساسي ديگر، اين رسيدگي ها امسال كمتر خواهند بود.
بعد از زلزله، زندگي نو، شهري سبزتر
اما مطلب موردنظر ما در اين تداوم رسيدگي هاي هميشگي به نخلستان ها نيست، بلكه اشاره به امكان نهادسازي و به كارگيري توان هاي مختلف براي ايجاد فضاهائي مناسب براي خلاقيت هاي جديد در زمينه توسعه در موقعيتي است كه وقوع زلزله فرصت فكر و برنامه ريزي و سازندگي و ساماندهي با روش هاي نو براي شهر يا بهتر بگوئيم باغشهر بم، را فراهم آورده است.
در چنين شرايطي مي توان وضعيت را بازبيني كرد و به حفظ و احياي باغ هاي بم، نه تنها به عنوان منبع درآمد باغداران و باغبانان بم و البته عامل اساسي حيات و توسعه شهر بم، بلكه به عنوان ارزش هاي ملي و سرچشمه اي جذاب و يگانه براي جلب توريست و پراكنش زيبائي، سايه و صفا در سطح شهر نگريست.
امروز كه شهر بم با خاك يكسان شده، منظر باغ هايي كه ديوارهايشان فروريخته اما درختان با قامت هاي بلند خود در آنها سربلند و راست ايستاده اند، بيش از پيش حضور خود را به رخ مي كشند، آيا اين منظر، حال كه طبيعت با جبر خود ديوارها را خوابانيده نمي تواند با تمهيداتي حفظ شود؟
سيستم موجود نگهداري نخلستان ها
نخلستان هاي بم طي ساليان دراز و با مرارت به شكل امروزي رسيده اند. هر نفر درخت خرما - نخل تنها درختي است كه آنرا به نفر مي شمارند ! اقلا سالي ۱۰۰ هزار تومان براي صاحبش درآمد دارد و البته مقدار زيادي نيز هزينه و زحمت، باغ هاي كوچك را ممكن است ورثه در سالهاي بعد از انقلاب تفكيك كرده و به مسكوني تبديل كرده باشند، اما به گفته خود باغداران، باغ هاي بزرگ ۵ يا ۱۰ هكتاري با نخل هاي بزرگ را كسي دست نميزند و نخواهد زد. اينها حيثيت و اعتبار مالكان و شهر بم اند و بايد بمانند. حصار و ديوار، امنيت باغ ها را تامين مي كند و البته هر باغ نگهبان دارد به ويژه به هنگام رسيدن خرما.
سيستم آبياري: آب قنات در بم زياد و عالي است. در شمال شهر زراعت زياد است و قنات هم فراوان. آب ها هم مصرف مي شودو آب ساعتي ۷ ميليون تومان مي ارزد (به گفته يكي از مالكان بزرگ بم آقاي عبدالرضا عامري) درحالي كه در جنوب شهر آب زياد است و زمين كم و در نتيجه آب ساعتي يك ميليون تومان است و ايشان پيشنهاد مي كنند از اين آب خوب براي آشاميدن شهري استفاده بشود (به جاي استفاده از چاه هاي عميق). در قديم رودخانه اسفيكان از وسط شهر بم مي گذشته كه جلوي آن سد بسته اند و امروز از شمال ارگ و شمال شهر رد مي شود.
فروش خرما: برخلاف سيستم پسته رفسنجان، خرما در بم با بحران تشكيلات و فقدان همبستگي كافي ميان باغداران روبه روست. از همين رو قيمت خرما بالا نرفته و صادرات آن با مشكل روبه روست. باغداران بزرگ بم از قديم اعيان منش بوده اند و به توسعه صنعت خرما توجه لازم را نداشته اند. بعد از اصلاحات، اراضي بسياري از كارگران كشاورزي از نخلستان  ها رفتند و بسياري از مالكان نيز به تهران و كرمان مهاجرت كردند. صنعت خرما مهجور ماند و شركت خرما يا تعاوني خرما هرگز آنطور كه بايد شكل نگرفت و آنگاه كه آمد جان بگيرد،  به هم خورد. شايد امروز فرصتي باشد براي اتحادي دوباره و حركتي نو در اين راه.در كنار صنعت توليد و بسته بندي خرما و فروش و صدور آن، كارخانجاتي مانند نئوپان سازي نيز مي توانند به همت باغداران عمده و تعاوني هاي ديگر پابگيرند.
متاسفانه دولت نيز كمك هاي لازم را نكرده است. مثلاً قول تخصيص ۱۰ ميليارد تومان براي خريد حدود ۲۰ هزار تن خرما از بم (ميانگين كيلوئي ۵۰۰ تومان) هنوز باوجود قيمت بسيار پائين قرار گذاشته براي خرما، به معامله نزديك نشده است. مساله حمل و نقل از بم نيز به علت نامناسب بودن راه بم به ماهان و كرمان و به راه نيفتادن ايستگاه قطار بم دچار معضل است.
پس از زلزله 
درحال حاضر اولين نگراني مالكان و باغداران، درست كردن حصار و بازگردانيدن امنيت به باغهايشان است. درضمن امروز فرصتي است كه در آن مسوولان بازسازي و ميراث فرهنگي، دست به دست باغداران داده حصاركشي را طوري به انجام برسانند كه منظر زيباي شهري بم به عنوان يك ميراث ملي حفظ شده و حضور باغشهر هرچه باشكوهتر مورد استفاده عموم باقي بماند، اما امنيت و حريم خصوصي باغ ها نيز به بهترين وجه تامين و حفظ شود. با يك طراحي مناسب و ابداع يك سيستم زيبا و كارآمد، حصاركشي و نگهباني از باغ ها مي تواند به طرزي هماهنگ و جديد طراحي شود. باغ هاي بزرگ و زيبا مي توانند با توافق مالكانشان به عنوان ميراث فرهنگي بم و كشور به ثبت برسند، درعين اينكه مالكيت تام و استفاده و برداشت از آنها كاملاً در اختيار مالكان باشد. تنها در حاشيه باغداري به همان شيوه و طريق سابق است كه مي توان سيستمي نيز براي استفاده توريستي و جلب جهانگردان خارجي و داخلي به بم پديد آورد. درواقع با حفظ كامل باغداري به روال هميشگي آن، با حصاركشي جديد مي توان در كنار آن استفاده هاي ويژه از فضاي داخلي باغ را براي جهانگردي به باغداران پيشنهاد كرد. باغ هاي بم دست كمي از ديگر باغ هاي جذاب ايران مانند باغ فين و باغ شازده و باغ هاي شيراز ندارند و درصورت تعمير و بهسازي، برخي از آنها مي توانند در كنار محصول خوب خرما، ممر درآمد جديدي براي مالكان ازنظر جذب جهانگرد به وجود آورند. البته اين بدان معنا نيست كه نخلستان ها به پارك يا بوستان عمومي تبديل شوند، بلكه بدان معناست كه درصورت تمايل مالك باغدار خواهد توانست هرازگاهي در باغ خود را به روي گروه هاي بازديدكننده خارجي يا داخلي باز كند و يا با مشاركت تشكيلاتي ديگر از اين گروه ها در باغ پذيرايي به عمل آورد.
در كنار اينها هم منظر زيباي شهري بم است كه مي تواند عمومي تر بماند و از چشم ها پنهان نشود تا همگان در شهر از آن فيض برند؛ چه مردمان داغديده بم و چه گردشگران داخلي و خارجي كه خواهند آمد تا اين باغ هاي بي نظير را زيارت كنند، همچنان كه در گذشته هاي دور مردمان اين سرزمين به زيارت باغ هاي مقدس خود مي رفتند و در آنجا قرباني مي كردند.
شايد روزي برسد كه آنها كه در اتوبوس هاي پرتا امروز به ديدن ارگ بم مي آمدند، ميهمان باغداران بم شوند تا در زير سايه دل انگيز نخلستان ها چاي با خرما بنوشند و در زير سايه دل انگيز درختان به تاريخ فكر كنند كه چه بازي ها دارد.

۵۰۰ نفر براي مبارزه با قاچاقچي هاي عتيقه
سال گذشته، به سرقت رفتن تعداد زيادي اشياء عتيقه و تاريخي از صحراي جيرفت سروصداي زيادي به پا كرد.
قاچاقچيان بدون اين كه مانع خاص پيش رو داشته باشند اين اشياء قديمي را كه بخشي از ميراث تاريخي و فرهنگي ايران است به خارج از كشور منتقل مي كردند و به فروش مي رساندند. زلزله بم و ويران شدن بناي ارگ قديم هم باعث شد همان موقع تعدادي از مدارك تاريخي و اشياي عتيقه اين بنا سرقت شود. همه اين ها دست به دست هم داد تا حالا قانون استخدام نيروي پاسدار ميراث فرهنگي به دولت ابلاغ شود.
خبرگزاري ميراث فرهنگي در گزارشي كه جزئيات تصويب شدن اين قانون و مشكلاتي كه برسر راهش بوده هم در آن ذكر شده اعلام كرده است كه سرانجام مجوز استخدام ۵۰۰ نفر مراقب آثار تاريخي صادر شده و دولت مي تواند اين قانون را امسال اجرا كند.
اين خبرگزاري مي گويد احتمال دارد كه پيچ و خم هاي قانوني به خصوص محدوديت هايي كه قانون برنامه سوم توسعه براي هر جور استخدام دولتي قايل شده باعث به تاخيرافتادن تشكيل يگان ويژه پاسداران ميراث فرهنگي شود، اما خب اين فقط يك احتمال است. تشكيل يك نيروي ۵۰۰ نفره براي محافظت از آثار تاريخي و فرهنگي اين سرزمين آن قدر ضروري و حياتي است كه نمي شود هيچ توجيهي را حتي اگر قانوني هم باشد پذيرفت.
تصور كنيد چند قاچاقچي اشياي عتيقه در بيايان مشغول سرقت هستند و با شنيدن خبر توقف تشكيل يگان ويژه پاسداران ميراث فرهنگي، لبخند مي زنند و دندان هايشان زير نور آفتاب مثل آدم بدجنس هاي توي فيلم ها برق مي زند. هيچ ايراني اين تصوير را دوست ندارد.

زيبـاشـهر
ايرانشهر
تهرانشهر
جهانشهر
حوادث
در شهر
درمانگاه
سفر و طبيعت
|  ايرانشهر  |  تهرانشهر  |  جهانشهر  |  حوادث  |  در شهر  |  درمانگاه  |  زيبـاشـهر  |  سفر و طبيعت  |
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |