دوشنبه ۲۴ فروردين ۱۳۸۳ - سال دوازدهم - شماره - ۳۳۴۸
گذري از بيروت
توريست بي توريست
وقتي در دو قدمي غرب ما تركيه و سه قدمي جنوب ما دبي و پنج قدمي ما هند دلپذيرترين امكانات را براي پذيرش از توريست فراهم كرده كدام توريستي است كه از خدمات توريستي تضمين شده اين كشورها دست بردارد و بيايد سراغ ما كه هزار اما و شرط و آمد نيامد دارد؟
ممكن است عده اي كه از توريست خوششان نمي آيد با چوب و چماق به او يك خوشامد غيرمنتظره بگويند
005100.jpg
وقتي ملتي زنده باشد بعد از جنگ به جاي ماتم گرفتن بر ويراني ها شروع به بازسازي مي كند و كار و كاسبي را راه مي اندازد.
جهانگير هدايت 
امسال تعطيلات نوروز باستاني، ما راهي بيروت شديم. البته با «تور» كه عملا «طور» بود. حال چرا بيروت؟ در واقع به يك كرشمه سه كار انجام شد. اول آن كه از تعطيلات طولاني استفاده كرديم. مملكت، مملكت تعطيلات است. به قدري امور با نظم و ترتيب و مديريت صحيح در جريان اند كه اگر از ۳۶۵ روز ۳۶۰ روز هم تعطيل باشد فرقي نمي كند و مملكت مثل ساعت كار مي كند. به هر تقدير دوم آن كه چون من در دانشگاه آمريكايي بيروت تحصيل مي كردم اين دانشگاه براي من هزار و يك خاطره و منظره و عشق و هيجان دارد و بعد از سال ها رفتم از اين دانشگاه ديداري كرده باشم و بالاخره بيروت هم نزد من شهري است كه در آن زندگي كرده و انباشته از خاطرات زيباي جواني و عشق است بنابراين خواستم يك بار ديگر اين خاطرات را مروري كرده باشم.
براي اين كار از تسهيلات تور استفاده كرديم. توري كه هواپيما - ترانسفر به هتل و برعكس- يك هفته اتاق و تسهيلات ۱هتل با صبحانه و يك گشت يك روزه ديدار شهر بيروت داشت و از اين بابت هم نفري ۷۰۰ تا ۷۸۰ هزار تومان جرينگي مي گرفت. ما را به هتل مريدين بردند. اين هتل از زنجيره هتل هايي است كه در سراسر جهان برقرار است و ۱۱۰ شعبه آن تقريبا در تمام نقاط دنيا (به جز ايران) برقرارند. در مجموع هتل خوبي است. يكي از خواص اين هتل آن بود كه در مركز شهر بيروت و در خيابان «حمراء» قرار گرفته كه مركز خريد و معامله است و خارج از شهر نيست كه مقدار قابل توجهي هزينه رفت وآمد به مسافر تحميل مي شود.
اين جا توصيه مي كنم مسوولان جهانگردي اين مملكت اين مقاله را بخوانند. مطالبي كه مي نويسم طرح و بخشنامه و كميسيون و نظر و اين حرف ها نيست. وقايع عملي است كه اتفاق افتاده و از دو ديدگاه بسيار شايان توجه است؛ يكي شكاف بين برنامه جهانگردي مملكت ما و كشورهاي منطقه را نشان مي دهد و ديگري اجحافي است كه آژانس هاي جهانگردي به مردم اين مملكت مي كنند، يك نفر هم پيدا نمي شود بگويد آخر چرا؟ از نظر برنامه جهانگردي بيروت هم راه را باز كرده و به جلب توريست از تمام نقاط و خارج از آن كمر بسته است. علي رغم سال ها جنگ داخلي با سرعت غريبي شهر را ساخته، هتل ها را بنا كرده و سيستم را راه انداخته اند. روبه روي بالكن اتاق من در هتل چند خانه نسبتا قديمي ديده مي شد و روي ديوار و بدنه ساختمان جاهاي گلوله ديده مي شد. اين زخم هاي قديمي نمايانگر جنگي است كه در اين شهر درگرفت و خرابي ها و صدمات بسيار برجاي گذاشت. ولي وقتي يك ملتي زنده باشد و ابتكار و همت و غيرت داشته باشد به جاي ماتم گرفتن به خرابي هاي جنگ شروع به بازسازي مي كند و كار و كاسبي را راه مي اندازد.
يك بام و دو هوا
در هتل مريدين، يك گروه بوديم كه توسط آژانس مسافرتيA و گروه ديگري توسط آژانس مسافرتيG مستقر بوديم و در يك هتل از يك تسهيلات استفاده مي كرديم. يعني خدماتي كه به اين دو گروه داده مي شد كوچكترين تفاوتي نداشت. ولي ما كه در گروه آژانس مسافرتيA افتاده بوديم بين ۷۰۰ تا ۷۸۰ هزار تومان هر نفر پول داده بوديم و آنها كه در گروه آژانسG بودند هر نفر ۶۰۰ هزار تومان پول داده بودند. يعني يك سرويس با دو قيمت بسيار متفاوت. حالا قضيه به اين مقدار اجحاف ختم نمي شد. آن آژانس ۶۰۰ هزار توماني هر روز براي ميهمانان برنامه هاي مختلف ترتيب داده بود كه اين برنامه ها هم اعم از مسافرت به بعلبك يا گشت در شهر يا كنار دريا و غيره در ضمن همان ۶۰۰ هزارتومان منظور شده بود ولي آن توري كه گرانتر بود اين برنامه ها را نداشت ولي براي هر برنامه نفري بين ۲۰ تا ۴۰ دلار در روز اضافه مي گرفت كه اين برنامه ها را داشته باشد و به اين ترتيب تقريبا حدود ۲۰۰ دلار هم هر يك از مسافران علاوه بر ۷۰۰ هزارتومان پرداخته و عملا هزينه مسافرت با تور براي آنها حدود ۹۰۰ هزارتومان از آب درآمد. بله قربان هر آژانسي هر طوري كه دلش بخواهد براي تور خود برنامه مي گذارد، مقررات وضع مي كند و عملا مردم را مي چاپد و اين همه سازمان و آفتابه لگن كه مثلا براي نظارت به آژانس هاي مسافرتي در مملكت دارند بيت المال را مصرف مي كنند در چنان خوابي اندر شده اند كه تماشايي است. اين اتفاقاتي است كه در اكثر مسافرت هاي دسته جمعي براي ما ايراني ها رخ مي دهد و معلوم نيست كدام مقام و چه كسي بايد مقابل اين همه بي نظمي پاسخگوي مردم باشد؟!
خواب و خيال جهانگرد!
ما در نقطه اي قرار داريم كه اصولا توريست پذير است. در اين زمينه در غرب، تركيه تمام نيرو و امكانات خود را براي جلب جهانگرد به كار گرفته و بسيار هم در كار خود موفق شده است. به خاطر دارم سال  ها قبل كه سفري به تركيه داشتم مطلقا امكانات توريستي وجود نداشت و از اين جهت بسيار فعاليت محدود بود. ولي در مسافرت  سال هاي اخير متوجه شدم كه در تركيه از نظر جلب توريست فرهنگ خود را تغيير داده اند و رفته اند دنبال جلب بدون چون و چراي توريست از پير و جوان و هر نوع و هر سنخ. بعضي آماري كه مورد اشاره قرار مي گيرد حاكي است كه در فصل تابستان حدود ۷۰۰ هزار نفر فقط ايراني جلب مراكز توريستي كنار درياي مديترانه مي شوند. اصولا براي جلب توريست تقدم در تمام امور توريست است. ساير امور از اين اصل تبعيت مي كنند. به هر حال موضوع جلب و اداره توريست در تركيه جا افتاده، براي توريست امنيت، تفريح و جاذبه ايجاد كرده اند و در نتيجه تعداد بسيار زيادي توريست خارجي جلب اين برنامه شده اند. در جنوب كشور، كشورهاي عربي حاشيه جنوبي خليج فارس برنامه هاي توريستي بسيار و جالبي را برقرار كرده اند و يكي از مهم ترين برنامه هاي اين كشورها اداره سياح شده است. علي رغم آن كه هر دو كشورهاي تركيه و جنوب خليج فارس مسلمان هستند ولي آمده اند اسلام را با مصالح كشور خود آشتي داده و مقرراتي وضع كرده اند كه محدوديت هاي اسلامي تعارضي با صنعت جهانگردي نداشته باشد.
اين كار خود ظرافت و نكته بيني خاصي را مي طلبد كه در اين كشورها به آن توجه كارشناسانه كرده و مشكل را حل كرده اند. در شرق مملكت ما، هند از جاذبه هاي توريستي بسيار مهم است و در اين زمينه بسيار موفق است.
حال در ميان اين معركه و بازار گرم ما چه كرده ايم و چه مي كنيم؟ حتي ابزارهاي اوليه جلب توريست در دسترس نيست. در مسافرت بيروت بسياري بقالي ها هم به دستگاه عملكرد كارت هاي اعتباري بين المللي مجهز بودند و تمام كارت هاي اعتباري معروف دنيا مورد استفاده قرار مي گرفت. در ايران، حدود ۳۰ سال قبل اين سيستم را داشتيم و در شبكه هاي كارت هاي اعتباري دنيا فعال بوديم و حتي كارت «ماستركارت» در ايران صادر مي شد كه البته مضمحل شد. توريست خارجي روي كارت اعتباري خود حساب مي كند و در مسافرت از آن استفاده مي كند كه در ايران مقدور نيست. هتل هاي زنجيره اي معروف دنيا در ايران شعبه ندارند و ارتباط هم ندارند يا اگر دارند اعتبار ضعيف و محدودي است كه يكي ديگر از عوامل ترمز كننده حضور توريست است. توريست به خود رنج سفر را مي دهد و پولش را خرج مي كند كه چه كند؟ كه لذت ببرد و خوش بگذراند. براي جلب او بايستي تمام امكانات را فراهم كرد. ما براي توريست نه تنها امكانات موردنظر او را فراهم نكرده ايم، بلكه هزار و يك شرط هم قائل شده ايم كه بايد چنين كني و چنان كني و اين كار را نكني و خلاصه همه اش صحبت كن و مكن است.
توريستي كه پا به كشور مي گذارد در لباس پوشيدن بايد تابع مقررات خاص باشد. در آمدن و شدن و خوردن و نوشيدن هم محدود است. از همه اين حرف ها گذشته امنيت ندارد. ممكن است عده اي كه از توريست خوششان نمي آيد با چوب و چماق به او يك خوشامد غيرمنتظره بگويند!
ما بايد توريست را هفت طرفه بپاييم كتك نخورد!
با يك چنين وضعي از هر يكصد هزار نفر توريستي كه به اين طرف ها مي آيند چند نفر نصيب ما مي شود؟ گمان مي رود به ۱۰ درصد هم نرسد. از اين گذشته نوع توريست متفاوت است. توريست معاني واقعي كلمه را دارد كه جيبش پر از پول است و براي تحصيل هرگونه خدمت و پشتيباني راحت خرج مي كند. توريستي كه نصف راه را گدايي كرده و آمده براي در كوزه خوب است. اجازه بدهيد خيال همه را راحت كنم و حرف آخر خيلي ساده و بي پيرايه است. تا زماني كه ما مقررات توريستي مملكت خودمان را با آن چه در دنيا از نظر تسهيلات توريستي به صورت عرف درآمده تطبيق ندهيم توريست بي توريست. وقتي در دو قدمي غرب ما تركيه و سه قدمي جنوب ما دبي و پنج قدمي ما هند دلپذيرترين امكانات را براي پذيرش از توريست فراهم كرده و منتظر او نشسته اند كدام توريستي است كه از خدمات توريستي تضمين شده اين كشورها دست بردارد و بيايد سراغ ما كه هزار اما و شرط و آمد نيامد دارد؟ جاذبه هاي باستاني يا مذهبي مملكت،ظاهرا درصد اندكي را جلب مي كند اما در حقيقت مي تواند بسيار بيشتر و داراي ابعاد وسيع تري باشد.
درباره شهر
ترافيك در بيروت همان مشكلات قبلي را دارد كه شايد بيشتر هم شده است. اصولا بافت شهري بيروت داراي كوچه هاي باريك است. در اين كوچه دو طرف اتومبيل ها پارك كرده اند و از وسط خيابان فقط يك رديف اتومبيل مي تواند بگذرد كه در نتيجه اكثر خيابان ها يك طرفه است. از طرف ديگر اصولا كشورهاي عربي علاقه غريبي به اتومبيل بزرگ دارند كه در بيروت هم ملاحظه مي شود و آخرين مدل اتومبيل را تاكسي كرده اند در نتيجه اين هم خود مشكل ديگري براي افزايش حجم ترافيك است. ولي رانندگي مردم منظم است و ملاحظه يكديگر را مي كنند فقط عادت بسيار بد بوق زدن مكرر سر و صداي شهر و آلودگي صوتي را مطرح مي كند. راننده ها مقررات را رعايت مي كنند و تابع قانون اند ولي با همه اين احوال در ساعات پر رفت و آمد روز و شب راهبندان هم ملاحظه مي شود.
لباس پوشيدن مردم در بيروت كاملا آزاد است. عيسي به دين خود موسي به دين خود. در كنار خانمي كه حجاب اسلامي دارد دختر لبناني «بي حجاب» دارد مي خرامد و كسي را با كسي كاري نيست و از اين جهت همه گروه ها با يكديگر كنار آمده اند كه در شهري چون بيروت جز اين هم راه حل ديگري وجود ندارد. ولي به طور كلي خانم ها از آخرين مد اروپايي پيروي مي كنند و لباس هايي كه در اروپاي غربي رايج است در بيروت هم ملاحظه مي شود و آقايان هم سعي مي كنند بسيار خوب لباس بپوشند.
بازگشت به گذشته 
در ديداري كه از دانشگاه آمريكايي بيروت داشتم تمام ساختمان هاي قديمي محفوظ مانده و ساختمان هاي جديدي اضافه شده بودند. حتي داخل ساختمان هاي قديمي را بازسازي كرده و كلاس ها بسيار تميز و آبرومند بود. به دانشكده اي كه سال ها قبل در آن درس مي خواندم رفتم. ظاهر ساختمان را همانطور نگه داشته بودند ولي داخل تغييرات بسيار يافته و دقيقا همان استاندارد دانشگاه هاي معتبر آمريكايي را داشت. دانشجويان بسيار راحت بودند. در اين باغ بسيار زيبايي كه كنار درياي مديترانه واقع شده و درخت و گل ها و سبزي ها به آن زيبايي دوچنداني داده بود روي نيمكت ها دانشجويان لم داده به درياي بسيار زيبا نگاه مي كردند و گل مي گفتند و گل مي شنيدند اين دانشگاه مهمترين در كل منطقه است.
تاكسي 
در بيروت تعداد قابل ملاحظه اي تاكسي در تردد است. تاكسي ها به دو دسته تقسيم مي شوند؛ تاكسي هاي لوكس كه البته بسيار گران هستند، براي يك مسير عادي حدود ۷ دلار مي گيرند. نوع ديگر تاكسي بنزهاي قديمي است كه با قيمتي ارزانتر و البته بسيار اهل چانه بوده و با هر مسافري قيمت را طي مي كنند. خطوط اتوبوسراني شهر بسيار محدود است. چون خيابان هاي باريك اجازه تردد را نمي دهد به هر حال تاكسي گران است. از گراني تاكسي كه بگذريم اصولا در بيروت همه چيز گران است.
امان از گراني 
ليره لبناني هم در مقابل دلار پايين آمده، هر دلار حدود ۱۶۰۰ ليره لبناني است. ولي يك اسكناس ۱۰۰۰ لير تقريبا كاري انجام نمي دهد. كرايه تاكسي براي مسيرهاي كوتاه حدود ۵۰۰۰ لير لبناني است كه قدري از ۳ دلار بيشتر است. غذا گران است. رخت و لباس و پوشاك گران است. در ويترين فروشگاه آخرين مد اروپايي به نمايش گذاشته شده است. در يكي از فروشگاه هاي خيابان حمراء كه در واقع مركز خريد است مانكن زني را ديدم كه از نظر مو و مژه و ابرو و چشم و غيره شباهت بسيار زيادي به يك انسان زنده داشت و من مطمئنم اگر اين مانكن پشت پرده بود هرگز مهرداد به طرف او دلش نمي آمد گلوله اي شليك كند (داستان عروسك پشت پرده از صادق هدايت).
مردم لبنان اصولا با ادب و مهربان هستند. از قديم اين طور بوده و حالا هم هنوز هست. فروشنده ها بسيار مودب و بردبارانه و دنبال جلب و راحتي مشتري اند. در بيروت طبعا زبان اول عربي است بعد فرانسه و بعد انگليسي. اصولا چون اين مملكت زماني مستعمره فرانسه بوده فرهنگ فرانسوي در آنجا بسيار ساري و جاري است.
نگاهي به اجتماع 
اصولا اختلاف طبقاتي در بيروت مشهود است. از يك طرف تعداد قابل ملاحظه اي گدا در شهر و مردمي كه از سر و وضع شان پيداست وضع مشعشعي ندارند و از طرف ديگر ماشين هاي بسيار لوكس گران قيمت كه راننده دارد و وقتي خانم ارباب از آن پياده مي شود يك پرستار فيليپيني كودك او را مراقبت مي كند.
فروشگاه ها هم مي تواند نشانه اي از اين اختلاف باشد. چون فروشگاه هاي بسيار گران قيمت كه فقط توليدات معروف و فوق العاده گران اروپايي يا آمريكايي را مي فروشند نمايانگر اين واقعيت است كه عده اي با درآمدهاي ميليون دلاري نهايت رفاه و زيبايي و لوكس بودن همه چيز را براي خود فراهم كرده اند. از جانب ديگر برقراري تسهيلات تفريح به حد وفور مانند كازينو، نايت كلاب، بار، رقص عربي و امثالهم مويد اين نظر است كه شهر تمام عوامل جذب كننده توريست در تمام دنيا را فراهم كرده و علاوه بر مشتريان داخلي تعداد قابل توجهي از ديگر كشورهاي عربي و اروپا و خاور دور جذب زيبايي ها و جاذبه هاي بيروت شده و علي رغم اين كه ايام نوروز در بيروت فصل توريست به شمار نمي آمد عده قابل توجهي خارجي در شهر به تفريح مي پرداختند. بگذريم كه ايام نوروز از نظر ايراني ها فصل گشت و گذار است ولي فصل توريستي بيروت از زماني داغ مي شود كه استفاده از درياي زيباي مديترانه امكان پذير مي شود و تفريحات آبي توريست هاي نواحي سرد را جلب مي كند. استفاده از كارگران خارجي مخصوصا فيليپيني در هتل ها و بارها قدري تعجب آور است چون در ميان لبناني ها حتي بيكاري هم قابل ملاحظه است و به اين ترتيب استفاده از كارگران خارجي زياد منطقي به نظر نمي رسد.

ماجراهاي طبيعت
حيوانات شگفت انگيز زندگي من
005103.jpg
دكتر ريموند ديتمارس 
قسمت هفدهم 

يادم مي آيد يكبار خانم سالمندي به من چنين نوشت:
«من خانه زيبايي دارم و مي خواهم آن را به سبك و سياق قديم و با همان تزئينات و مبلمان نگه دارم. زماني كه دختر بچه اي بيش نبودم، از آواز جيرجيرك هاي بزرگ خيلي خوشم مي آمد. آيا مي توانم اين حشرات كوچك دوست داشتني را در خانه نگهداري كنم و بتوانم موسيقي كلاسيك و قديمي شان را هميشه بشنوم و بتوانم خود را در ايام خوش كودكي حس كنم؟»
به نظر مي رسد تمساح ها و آفتاب پرست ها بيش از ديگر حيوانات باعث نگراني صاحبانشان مي شوند. شب ها كه دماي خانه كمتر مي شود آنها حسابي گيج و منگ مي شوند. در زمستان هم هيچ چيز نمي خورند. در هر دو حالت صاحبان اين حيوانات سرآسيمه به سراغ ما مي آيند تا بفهمند چه بلايي سر حيوان دست آموزشان آمده و چرا بي حركت شده يا به كلي از غذا افتاده است.
تنها كاري كه مي توانم بكنم اين است كه توصيه كنم هواي مجاور تانكر يا حوضچه تمساح را حدود ۷۰ درجه (فارنهايت) ثابت نگه دارند تا حيوان دچار لختي و بي حالي نشود. اما در همين حال از اينكه خانواده ها را وادار مي كنم عادت خوب باز گذاشتن پنجره ها به هنگام شب را ترك كنند و در اتاق خواب هاي دربسته بخوابند.
غذا دادن به آفتاب پرست كار مشكلي است و راهنمايي به صاحب آن كار آساني نيست. عملي ترين و در دسترس ترين - و نه لزوما بهترين - غذا براي آنها نوعي كرم است كه در بسياري از فروشگاه هاي پرنده و حيوانات وجود دارد.
اما چيزي نمي گذرد كه نامه بعدي از راه مي رسد:  «در شهر ما اين كرم گير نمي آيد. نمي توانيد چيز ديگري را توصيه كنيد؟ اصلا غذاي ديگري هست كه آفتاب پرست دوست داشته باشد؟»
بله خانم، هست: و فورا برايش مي نويسم كه آفتاب پرست گرسنه را با تعدادي سوسك تغذيه كند. خانم يكه مي خورد. در واقع تصور اين كه در خانه اش سوسك داشته باشد تكان دهنده است! از آن بدتر، اينكه من تصور كرده ام او از آن آدم هايي است كه در خانه شان سوسك پيدا مي شود، حسابي ناراحتش كرده است.
در جواب مي نويسم: «خانم عزيز، متاسفم از اينكه نامه من را اينطور تفسير كرديد. مقصودم اين نبود كه خانه شما سوسك دارد. غرض اين است كه يك تله سوسك در جايي كه سوسك هست، مثل يك رستوران درجه ۳ شبانه روزي كار بگذاريد - البته با اجازه صاحبش- مطمئنم اگر توضيح بدهيد كه حيوان خانگي تان از گرسنگي رنج مي كشد، موافقت خواهد كرد و حس مي كنم اگر زودتر بجنبيد، آفتاب پرست رنگارنگ زيبايتان از گشنگي نخواهد مرد.»
ممكن است همه اينها در مقابل موسسه بزرگ و گرانقيمت ما بسيار پيش پا افتاده و جزيي به نظر برسد. اما من سي سال تمام مشغول پاسخگويي به چنين نامه هايي بوده ام و البته به هيچ وجه احساس ناراحتي نكرده ام و از افرادي كه اين نامه ها را نوشته اند نرنجيده ام. گذشته از اينها، كار ما در پارك اين است كه حيوانات ر ا هر چه بهتر به مردم نشان دهيم و معرفي كنيم و از اين طريق عشق به موجودات زنده و عشق به وحش را در آدميان بيدار ساخته و به كمال برسانيم. كار ما پاسخگويي به سوالات آدم ها درباره زندگي و عادات حيوان هاست.
بخشي از كار هميشگي ما زهر كشيدن از مارهاست. يك روز با مارهاي زنگي كار مي كنم ،روز ديگر با افعي هاي جعفري. امروزه زهر گرفتن از مارهاي مختلف براي تهيه سرم مارگزيدگي تقريبا در همه جا رايج است و در صورت لزوم همه جا مي توان سرم ضد زهر تهيه كرد.

بزرگترين مغز جهان
فيل نه تنها بزرگترين حيوان روي زمين است،  بلكه بزرگترين مغزها را نيز دارد؛ درمورد هوش سرشار اين حيوان كافي است بگوييم كه در هندوستان به گردن فيلم ها زنگوله هاي بزرگي مي آويزند تا هنگامي كه حركت مي كنند مردم متوجه شوند و از سر راهشان كنار بروند؛ اما فيل ها كه به موز علاقه فراواني دارند و براي خوردن آن شب ها به باغ هاي مردم مي روند، براي اينكه صاحب باغ از جريان آگاه نشود زنگ  گردن را به گل آغشته مي كنند تا وقتي زنگ تكان مي خورد صدايي توليد نكند و آنها با خيال راحت به تناول موزها مشغول شوند.
نويسنده اي درباره هوشياري فيل ها مي گويد: «فيل ها حيوانات بسيار باهوشي هستند. آنها در مواقع لازم يكديگر را كمك مي كنند. اگر فيلي براثر اصابت گلوله زخمي و ناتوان شده باشد، به هنگام فرار يا در وقت حركت عادي گله، دو فيل ديگر در دو سوي فيل زخمي چنان حركت مي كنند كه مانع از افتادنش شوند.
هنگامي كه فيل ماده اي بچه مي آورد معمولاً دو سه فيل ماده از همان آغاز تولد به پرستاري از مادر و نوزاد مي پردازند و تا زماني كه آن بچه فيل بتواند روي پاي خودش بايستد، مراقب آن هستند.
شكارگران، يك فيل آفريقايي را ديده اند كه وقتي سگهاي شكاري در تعقيب او بوده اند، ناگهان پيشاني خود را روي تنه درختي تكيه داده و با يك حركت،  درخت را در مسيري كه دشمنانش او را تعقيب مي كرده اند، ساقط كرده و راه را بر آنها بسته است. همچنين فيل جواني را ديده اند كه به كمك تكه چوبي بدن خود را مي خارانده است تا زالويي را كه به بدنش چسبيده بود از خود دور كند. در مالزي فيل مجروحي ديده شده است كه برگ درختان را روي زخم خود قرار مي داده و روي برگ ها را با گل رس مي پوشانيده تا جلو خونريزي را بگيرد. فيل هايآفريقايي سدهايي در جلو رودخانه ها و آبهاي جاري مي بندند تا آب در جاي گودي جمع شود و آنها بتوانند در آنجا آب بنوشند و آبتني كنند.
سرهنگ بروس اسميت، جانورشناس انگليسي مي نويسد: «فيل ها، مهرباني را هم به اندازه خطر به ياد مي آورند. يكبار ما فيل كوچكي را كه زخم بدي پشت پاي عقبي خود داشت اسير كرديم. گويا جانور با شير يا پلنگي درگير شده بود. من دستور دادم حيوان مجروح را در قيد بگذراند. بچه ها تعدادي الوار قطور و سنگين را كه بچه فيل نمي توانست حركت دهد، دور و بر او داخل اتاقكي چيدند تا حين معالجه تكان نخورد. سپس خودم مشغول مداوا و زخم بندي شدم. اولين نيش داروي ضدعفوني، جانور را بي تاب ساخت، چنانكه از درد و خشم جيغي زد و نزديك بود فرار كند. حيوان كم كم آسوده و آرام شد و ديگر هيچ گونه كوششي براي گريز نكرد. بعد از سه چهاربار تعويض باند و داروزدن،  فيل جوان با شكيبايي تمام درمان، استراحت و پرهيز را پذيرفت. سرانجام بهبود يافت و مرخص شد؛ اما از آن پس تا روزي كه توسط كشتي به «نايروبي» انتقال مي يافت، هميشه دور و بر اقامتگاه من مي پلكيد و هر وقت مرا مي ديد،  پيش مي دويد و ضمن ابراز علاقه و نوازش پيلانه، دستم را در خرطوم مي گرفت و روي محل جراحت التيام يافته پايش مي گذاشت.»

حيات وحش ايران
۲۹- خدنگ كوچك
005106.jpg
005109.jpg
گونهHerpestes auro punctatus :
خانواده:خدنگ هاHERPESTIDAE
راسته: گوشتخوارانCARNIVORA
رده: پستاندارانMAMMALIA
از نظر ظاهري شباهت زيادي به خدنگ دارد، ولي جثه اش به مراتب كوچك تر است. رنگ پشت بدن و تمام دم زيتوني متمايل به قهوه اي است و لكه قهوه اي رنگي در اطراف چشم ها مشاهده مي شود.
طول بدن آن ۲۵ تا ۴۰ سانتي متر است. بيشتر در بوته زارها، باغ ها، نخلستان ها و اطراف مزارع زندگي مي كند ودر ايران از سيستان تا هرمزگان، فارس، خوزستان و ايلام ديده مي شود. عادات خدنگ كوچك، ناشناخته و احتمالا اكثر رفتارها شبيه گونه قبلي است.

سفر و طبيعت
ايرانشهر
تهرانشهر
جهانشهر
حوادث
در شهر
يك شهروند
|  ايرانشهر  |  تهرانشهر  |  جهانشهر  |  حوادث  |  در شهر  |  سفر و طبيعت  |  يك شهروند  |
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |