دوشنبه ۲۴ فروردين ۱۳۸۳ - سال دوازدهم - شماره - ۳۳۴۸
تهرانشهر
Front Page

عشق روي آسفالت داغ
عكس ها: ساتيار
005145.jpg

محمد جباري 
نور آفتاب همه جا را گرفته است. صف تريلي ها با تابوت هاي سرخ، سفيد و سبز. آژيرهاي سرخ ماشين هاي انتظامي. سربازان سبزپوش ايستاده بر تريلي ها. پارچه هاي سياه عزاداري دور ماشين ها. صداي بلندگوها و صداي آدمها. چادرهاي سياه، پيرزن هاي خسته، جمعيت منتظر، ترافيك ماشين ها، دوربين هاي روي دست و چشمان گريان.
تهران: شهر عادت كرده به شلوغي و ترافيك و دود. شهر آدم هاي فراموشكار. شهر بي وفايي ها، خيانت ها، غم ها، غصه ها. شهر عجله كردن ها، دويدن ها، چهره هاي عصبي، نگاه هاي نگران، دهان هاي باز. امروز اين گوشه شهر چهره تازه اي دارد. تهران شلوغ است ولي شلوغي از نوع ديگر. ترافيك است ولي اينبار ماشين ها به جاي چراغ هاي قرمز، نارنجي، سبز پشت ماشين هاي سرخ، سفيد و سبز ايستاده اند. امروز غم در اين گوشه شهر موج مي زند، ولي غمي كه آدم ها را سبك مي كند. پرواز مي دهد به كمي دورتر. به آن روزها. به آن روزهايي كه....
راننده كلافه: در ترافيك گير كرده است. بايد به كارش برسد. روز جمعه و اين همه شلوغي. باز هم تشييع شهدا. اينها كي تمام مي شود. بوق مي زند. مي خواهد به حرف مامور راهنمايي رانندگي گوش ندهد و مسير هميشگي اش را برود. ولي راه بسته است. امروز او بايد راهش را عوض كند. به همسرش در صندلي بغلي نگاه مي كند و به پسر كوچولويش. پسرك برخلاف هميشه آرام نشسته است و تابوت ها را مي نگرد. اين تابوت هاي رنگارنگ. از پدرش مي پرسد پدر اينها كي هستند. پدر بوق را فشار مي دهد.
پيرزن: كار هر روزه اش را مي كند. دستمال را برمي دارد و كمي گلاب به آن مي زند. به سوي تاقچه مي رود و قاب را پاك مي كند: اما امروز قاب را داخل كيف مي گذارد و سوار بر اتوبوس به سمت ميدان انقلاب مي رود. اولين تريلي ها را كه مي بيند راه رفتنش را تندتر مي كند. «تو پسر من را نديدي؟ تو از پسر من خبر نداري؟» او مي پرسد لابد تابوت ها پاسخش را مي گويند. اين را اشك هاي پيرزن نشان مي دهد.
دخترك!: با همان لباس هميشگي. همان مانتو، همان شلوار لي، همان كتاني ها، همان كوله پشتي ها، همان موهاي كمي بيرون زده از مقنعه. اينبار اما او راحت است. ديگر تحمل نگاه سنگين آدم ها برايش سخت نيست. كساني به شهر آمده اند كه او را جور ديگري نگاه مي كنند. مي دود تا به آنها برسد. به همان ها كه او را خوب مي شناسند. دست بر سرخي روي تابوت مي گذارد و گريه امانش نمي دهد. دلش حسابي تنگ است. از دست همه شكايت مي كند. چشمان سرخ دخترك آرام تر از هميشه است.
005142.jpg

گمنام: بي نام است. اين را روي تابوت او نوشته اند. تنها سن اوست كه به چشم مي خورد. ۱۹ ساله، ۲۱ ساله، ۲۲ ساله و اصلا چه اهميتي دارد. اين همه دست، او را احاطه كرده اند. اين همه آدم به دنبال او مي دوند. در ميان جمعيت چهره هاي آشنايي مي بيند. همكلاسيش، برادرش، خواهرش،  پدرش، مادرش، همرزمش. به آنها لبخند مي زند، دستي براي آنها تكان مي دهد و دوباره زير پرچم سرخ و سفيد و سبز مي رود.
خودكار: در بدترين وضعيت مي خواهند از او استفاده كنند. او را كج به سمت بالا قرار داده اند و در حال دويدن مي خواهند بنويسند. جوهرش خشكيده است و روي پارچه نمي تواند بنويسد. لجش هم گرفته از اين همه بي دقتي در مواظبت از او. مي خواهد اصلا ننويسد. ولي صداي هق هق صاحبش را كه مي شنود، او هم بغضش مي تركد. جوهر است كه بر پارچه سرازير مي شود و جملات را نقش مي بندد.
پسرك: حنجره اش دارد مي سوزد. عرق كرده و پاهايش درد گرفته. ولي هنوز دارد مي خواند. هنوز دارد مي دود. هنوز دارد سينه مي زند. كسي او را بر روي شانه خود قرار مي دهد تا او راحت تر بخواند، راحت تر جمعيت را همراه كند. ولي او مي خواهد به پايين بيايد. چشمانش بدجور دارد مي سوزد. كفشش را درمي آورد و پابرهنه در ميان جمعيت مي دود. مي دود تا گوشه خلوتي گير بياورد و يك دل سير گريه كند. اما هيچ گوشه اي خلوت نيست. همان جا مي نشيند روي آسفالت داغ. بدجور به ياد جنوب افتاده است.
كودك: روي شانه پدر چه كيفي مي كند. از بالا همه چيز را مي بيند. خيابان پر آدم است و او بالاتر از همه. دلش نمي آيد با پدرش حرف بزند. او دارد گريه مي كند. ديگر مادرش را هم نمي بيند. در ميان اين همه چادر سياه چطوري او را پيدا كند. به دست هاي مردم نگاه مي كند كه چطور بر تابوت ها كشيده مي شوند. به پارچه هاي رنگارنگ كه به بالا پرتاب مي شوند و پس از چند لحظه به دست صاحبان آنها برمي گردد. به كبوترهاي سفيد جلوي تريلي نگاه مي كند. چقدر دوست داشت يكي از آن كبوترها را داشت.
تريلي آرام آرام به جلو مي رفت. جمعيت را مي شكافت و همهمه را به قسمت ديگري از شهر مي برد. تابوت هاي خالي روي دوش او چندان سنگيني نمي كرد. آرام به جلو مي رفت و شهر را به هم مي ريخت. او شهر را به شكل تازه اي درآورده بود. او كه نه، همه چيز زير سر همان تابوت هاي سرخ و سفيد و سبز است.

به ياد عطار
فردا «نيشابور» مهم ترين شهر ايران است. قرار است مراسم بزرگداشت «عطار» در اين شهر برگزار شود. گرچه اين مراسم پيش از آغاز با دو خبر ناخوشايند تحت تاثير قرار گرفت. اول اينكه تنديس هلموت ريتر - پژوهشگر و مترجم آثار عطار نيشابوري به زبان آلماني - در نيشابور نصب نمي شود و بعد هم اينكه مراسم بين المللي (!) بزرگداشت عطار ميهمان خارجي ندارد.
قرار بود پرفسور بورگل، رادكه واكين و دكتر شوبرت - پژوهشگران آلماني كه از شاگردان ريتر بودند - براي شركت در اين مراسم راهي ايران شوند اما دعوتنامه اين افراد به موقع در اختيارشان قرار نگرفته و احتمال سفرشان به ايران و حضور در مراسم بزرگداشت عطار بسيار ضعيف است. از طرفي ديگر مشكلاتي در ساخت تنديس هاي تهيه شده براي عطار و هلموت ريتر، باعث شد تا پرده برداري از تنديس ها در محل هاي مورد نظر منتفي شود. تنديس ريتر توسط مجسمه سازان آلماني تهيه شده و قرار است در باغ آرامگاه عطار نصب شود. تنديس عطار هم توسط هنرمندي نيشابوري تهيه شده و قرار است در يكي از ميدان هاي شهري در آلمان نصب شود.
نكته ديگر اينكه هنوز برنامه نهايي و زمانبندي اجراي بزرگداشت اين شاعر و عارف قرن ششم هجري مشخص نشده اما اگر در آخرين لحظه ها مشكل خاصي پيش نيايد برنامه هاي متنوعي به اجرا گذاشته مي شود. برنامه هايي مثل گلباران مقبره عطار، به صدا درآمدن زنگ تمام مدارس شهرستان از جمله دبيرستان عطار نيشابوري، برگزاري جلسه هاي سخنراني در مورد شخصيت ادبي و عرفاني عطار در فرهنگسراي سيمرغ نيشابور و ارايه بروشورهاي اطلاعاتي.
اين مراسم فردا در مقبره عطار برگزار مي شود. مقبره عطار در باغي خارج از بافت شهري نيشابور واقع شده. نماي بيروني اين مقبره كه در زمان تيموريان بر محل دفن اين شاعر ساخته شده، كاشي كاري است. مقبره عطار آخرين بار در سال ۱۳۴۱ توسط انجمن آثار ملي مرمت شده البته از سال گذشته مرمت كاشي كاري هاي گنبد و بدنه مقبره عطار بار ديگر آغاز شده.
بگذريم. به هر حال مراسم عطار شايد اين بار در ايران چندان باشكوه نباشد اما شهرت جهاني شاعر قرن ششم ايران باعث مي شود تا در نقاط مختلف جهان اعتبار مراسم بزرگداشت او حفظ شود.
«علي اصغر محمدخاني»، دبير شوراي گسترش زبان و ادبيات فارسي وزارت ارشاد و سازمان فرهنگ، مي گويد: «هر ساله در كشورهايي كه ايران در آنها رايزني فرهنگي دارد، به مناسبت روز بزرگداشت مشاهير ايراني برنامه هاي مختلفي برگزار مي شود. امسال قرار است در كشورهايي مثل پاكستان، تونس، اتريش، بنگلادش، كانادا، سوريه، سودان، فرانسه و ... برنامه هايي در سفارت ايران به مناسبت روز بزرگداشت عطار نيشابوري برگزار شود. مقاله نويسي، شعرخواني، سخنراني و سمينارهاي مختلف از جمله برنامه هايي هستند كه در بزرگداشت عطار اجرا مي شوند.

«قرمز و ديگران» و ديگران
چند سال است تئاتر نديده ايد؟ اصلا مي دانيد تئاترها در كجاي اين شهر بزرگ اجرا مي شوند؟ اولين چيزي كه با شنيدن كلمه «تئاتر» در ذهن تان نقش مي بندد چه چيزي است؟ آدم هايي كه به صورت غلوشده اي دست هاي خود را بالا و پايين مي برند و داد وفرياد مي كنند و آن هم با آن لباس هاي عجيب و گريم هاي عجيب تر و دكورهاي فلان تر. اين همان تصويري است كه در ذهن شما نقش مي بندد؟ تئاتر همان چيزي است كه حوصله آدم را سر مي برد. نمونه اش هم در تلويزيون خودمان فراوان است. اينها هم دلايلي است كه بر زبان مي رانيد. تئاتر اينها هم هست. ولي فقط اينها نيست. اگر كمي به خودتان و جيبتان زحمت بدهيد و سري به مجموعه تئاتر شهر بزنيد، شايد كارهايي را ببينيد كه همه اين تصورات را از ذهن شما پاك كند. نمونه اش تئاتر «قرمز و ديگران»كه اين روزها در سالن قشقايي تئاتر شهر در حال اجراست. كاري از محمد يعقوبي يكي از كارگردانان مطرح جوان چند سال اخير تئاتر كشورمان و با حضور بازيگراني چون بهروز بقايي، فريبا متخصص و پرستو گلستاني و تعداد زيادي بازيگر ديگر.
وارد سالن كه بشويد و به زحمت جايي براي خودتان دست و پا كنيد، اولين چيزي كه به چشمتان مي خورد، يك پرده سفيد است كه جلو صحنه را گرفته. پس از نشستن تمام تماشاگران، چراغ هاي سالن خاموش مي شود و تصاويري بر روي پرده به نمايش در مي آيد. نه، اشتباه نيامده ايد. اينجا سينما نيست. فقط شروع تئاتر با تصاوير ويديو پروجكشن آغاز شده. كاري كه در كارهاي گذشته يعقوبي هم وجود داشته. تصاويري از گوشه هاي مختلف يك پارك و در پايان هم، مصاحبه اي با يك مادر و دختر كه در داخل دستشويي پارك زندگي مي كنند. اين تصاوير با چهره معصوم دخترك پايان مي پذيرد و پرده ها كنار مي رود. چند نيمكت، تنه هاي درخت و برگ هاي پاييزي بر كف زمين. چيزي كه اول از همه چشم را جذب مي كند بهروز بقايي است با كت و شلوار و پيراهن و كفش قرمز و مقوايي كه بر دست دارد. مقوايي با اين نوشته: «اگر مي خواهيد خودكشي كنيد با من حرف بزنيد.» نمايش شروع مي شود و با داستانك آدم هاي جورواجوري مواجه مي شويم كه يك جورهايي در اين پارك اتفاق مي افتد. زني كه از دست همسرش فرار كرده و براي رفتن به خارج، متوسل به هر كاري شده. آدمي به نام «خروس» كه در پارك زندگي مي كند و يكي از كارهايش پول گرفتن از آدم هاي توي پارك و بيدار كردن آنها در صبح است. پسر جوان شاعري كه مي خواهد كتاب هاي شعرش را بفروشد. پدر معتادي كه دخترش در آستانه عروسي است و ... اين داستان هاي مختلف را به تناوب پي مي گيريم.
داستان هايي كه ممكن است بعضي از آنها را دوست داشته باشيم و بعضي از آنها را نه. ولي جذابيت اين تك داستان ها و ديالوگ ها و بازي بازيگران، تماشاگر را تا به آخر با خود همراه مي كند. نمايشي واقعي از آدم هاي اطراف خودمان. نمايشي كه لحظه هاي خنده دار زيادي دارد ولي در آخر ته مايه تلخي در ذهن او باقي مي گذارد. حضور زنده بازيگران روي صحنه و هم نفس شدن با آنها، حس خاصي دارد كه چند بار تجربه كردن آن كافي است شما را تماشاگر هميشگي تئاتر كند. البته تئاترهايي كه تنها اسم تئاتر را با خود دارند از اين قضيه جدا هستند. ولي هميشه در بين تئاترهاي به نمايش درآمده در مجموعه تئاتر شهر، تئاتري پيدا مي شود كه بتواند شما را راضي از سالن بيرون بفرستد. در همين ستون «صبح تا شب» مي توانيد از برنامه اين تئاترها آگاه شويد. يكي از آنها را انتخاب كنيدو لذت تماشاي تئاتر را تجربه كنيد.

بازتاب
سردبير محترم روزنامه همشهري 
با سلام 
احتراما، عطف به مقاله «تاملاتي در آمار مسافران نوروزي» درج شده در روزنامه ۳۳۴۱ مورخ يكشنبه ۱۶/۱/۱۳۸۳ در صفحه ۱۳ عنوان ايرانشهر در قسمت ستون ما مطالبي چند قابل ذكر است:
نويسنده محترم مقاله را با مساله كلاهبرداري و فريب شروع كرده اند و اينكه بعضي از روزنامه نگاران چون مفهوم داده هاي آماري را نمي دانند طعمه كلاهبرداري قرار مي گيرند سوالي كه در ابتدا مطرح مي شود آيا نويسنده مقاله جزو اين دسته از روزنامه نگاران هستند يا از دسته ديگري كه كلاه بر سرشان نمي رود؟
نويسنده محترم پس از مقدمه فوق به آمارهاي ارايه شده در مورد گردشگري نوروزي پرداخته و از آن به عنوان آمارهاي عجيب و غريبي اشاره داشته اند.
در مورد آمار گردشگري نوروزي خوزستان مطالب چندي قابل ذكر است:
اولا آمارگيري با روش هاي علمي خاص و به صورت كاملا دقيق صورت گرفته و تمامي داده هاي آن قابل دفاع است. نويسنده محترم بدون آنكه از چند و چون آمارگيري گردشگران اطلاعي داشته باشد با پيش فرض بالا و با اين ذهنيت كه احتمالا كساني در حال توطئه هستند به طرح مسايل مي پردازند. كدام يك از اين مطالب غيرواقعي است؟ افزايش آمار ۴۰ درصد گردشگران نوروزي يا افزايش ۱۰ درصد تصادفات نوروزي؟ حداقل اين مورد كه دقيق بوده و حتي به اسم افراد تصادف كرده قابل ذكر و شناسايي است. يا اينكه خوزستان پذيراي ۵ ميليون گردشگر بوده است؟
نويسنده محترم با اينگونه سوالات قصد القاي اين مطلب را دارد كه احتمالا روش آمارگيري اشتباه داشته است.
وقتي نويسنده محترم از روش آمارگيري مطلع نيست چگونه اشكالاتي را بر آن وارد مي كند بهتر بود ايشان ابتدا از منبع آمارگيري، روش تهيه آن را مي پرسيدند و در صورت وجود ابهام به طرح مبهمات مي پرداختند و احتمالا ايشان از خيلي مسايل در جامعه آگاه نيستند. اصولي نيست كه نسبت به هر چيزي كه اطلاعي ندارند به طرح مبهمات پرداخته و مسايل غيرواقعي را مطرح كنند.
نويسنده سپس به طرح مساله اي در مورد آبادان مي پردازد و باز هم مبهماتي از اين دست و اينگونه تعبير كردند كه تعداد ۲ ميليون نفر به مدت ۱۵ شب در آبادان بوده اند، اولا اين تعداد در طول مدت ايام تعطيل به اين شهر آمده و برگشته اند.
اگر نويسنده محترم به داده هاي آماري اين سازمان دسترسي داشت قطعانحوه اقامت مسافران برايش روشن بوده وبه طرح مسايل غيرواقعي نمي پرداختند.
جهت اطلاع ايشان لازم است بگوييم كه طبق آمارهاي سازمان ايرانگردي وجهانگردي استان خوزستان، درصد اقامت گردشگران حدود يك درصد در هتل ها بوده و اين درصد شامل كل ايام تعطيلات مي شود و درصد اشغال هتل ها با ظرفيت كامل بوده است.
نكته قابل توجه مربوط به آخرين سطرهاي نوشته نويسنده محترم مقاله است.
گويا به زعم ايشان كسي خواسته است القا كند كه گردشگري توسعه يافته است.
هدف سازمان ايرانگردي از ارايه تعداد گردشگران:
ارايه اخبار مربوط به گردشگران است و احتمالا توجه به اين نكته ضروري است همراه با افزايش تعداد گردشگران امكانات زيربنايي توسعه گردشگري در كشور نيز فراهم شود.
طبيعي است اگر آمار و اطلاعات صحيح به مسوولان كشور ارايه شود قطعا در برنامه ريزي آنها موثر خواهد بود وسازمان ايرانگردي به عنوان متولي امر گردشگري در اين راستا كوشيده است.
توجه نويسنده محترم را به اين مساله جلب مي كنيم استان خوزستان به دلايل چندي امسال پذيراي چند ميليون گردشگر داخلي بوده است:
۱-حدود ۲ ميليون نفر در قالب كاروان هاي راهيان نور از خوزستان بازديد كرده اند كه بازديد آنها حتي پس از پايان تعطيلات نيز ادامه دارد.
۲-شرايط امنيتي منطقه پس از از ميان رفتن حكومت صدام 
۳-ارتباط گسترده خانوادگي بين مردم خوزستان و ساير نواحي ايران به خصوص منطقه مركزي ايران 
۴-آب و هواي بسيار مناسب در اين فصل و به خصوص در نوروز ۸۳ علي رغم سرما و بارندگي در نيمه شمال و غربي كشور
۵-تنوع جاذبه هاي گردشگري 
۶-وجود بازارهاي مناسب در آبادان و خرمشهر و هنديجان 
۷-تسهيل شرايط جهت زيارت اماكن مقدسه عراق و ده ها علت ديگر
۸-نويسنده محترم بهتر بود جهت اطلاع از صحت و سقم و نحوه آمارگيري از سازمان ايرانگردي و جهانگردي استان خوزستان استعلام مي كرددر اين صورت قطعا اطلاعات كاملي به ايشان ارايه مي شد و طبيعي است كه پس از آشنايي ايشان با نحوه آمارگيري و مستندات آن و تمامي اطلاعات ارايه شده ايشان به طرح سوالات مبهم نمي پرداختند.
۹-در پايان يكي از دوستان در مورد جوابيه اعتقاد داشتند كه بسياري از مطالب ژورناليستي را نبايد جواب داد و علت را ژورناليستي، نه علمي بودن آن ذكر مي كردند. اگر نويسنده محترم دغدغه علمي بودن و مستند بودن نوشته خود را داشتند در مورد مطلبي نظير نويسنده يا مترجم كتاب كه در هر تحقيق پيش پاافتاده جزو مسلمات استنادي است چگونه ارجاع مي دهند؟ پس در مورد مطلب هم احتمالا همين دقت و وسواس را به خرج داده اند.
۱۰-اميد است قلم به دستان قلم را نه به عنوان حربه اي جهت آزردن و اشاعه پراكني، بلكه به عنوان وسيله اي جهت روشنگري و رسالت مطبوعاتي به دست گيرند.
روابط عمومي سازمان ايرانگردي و جهانگردي خوزستان

صبح تا شب
جواد رسولي 
سينما
فيلم هاي بوتيك وكما اين روزها پيشتاز جدول فروش سينماها هستند. تاهفته گذشته كما۱۴۵ ميليون تومان فروش داشته و بوتيك ۱۱۹ ميليون، معني اش اين است كه تهراني ها با اين دوتا فيلم بيشتر ازفيلم هاي ديگر نوروزي حال كرده اند.
اگر شما هم مي  خواهيد اين فيلم هارا ببينيد، در اين سينماها آنها را نشان مي دهند: بوتيك: قدس، ايران۳ ، عصر جديد ۳، فلسطين ۱، جوان، گلريز، تهران، ملت، پيروزي، جي ۳ و پارس ۱.
كما را هم مي  توانيد در پارس ۲، بهمن ۱، فرهنگ، حافظ، سروش، جمهوري، جي، شيدا، المپيا و بهاران تماشا كنيد قيمت بليت ها به طور متوسط ۸۰۰ تومان است.
كتاب
خدايا... (دعاهاي كودكان) يك كتاب بامزه است كه در آن مي توانيد دعاهاي بچه هاي نقاط مختلف دنيا را بخوانيد. نويسنده يا درواقع گردآورنده مجموعه ويليام اي. كافمن است و پوپك راد آن را ترجمه كرده دعاها در اصل براي يونيسف جمع آوري شده اند و اين كتاب مجموعه اي از دعاهاي منتخب مترجم است در هر صفحه از «خدايا...» مي توانيد يك دعاي كودكي از مليتي خاص را به همراه متن انگليسي بخوانيد.
اين هم يك نمونه از اين دعاها كه مال يك كودك روستايي فيليپيني است: «خدايا تو را به خدا نگذار رودخانه هاوحشي شوند/ چون نمي خواهيم سيل محصولاتمان را ببرد/ چون مي خواهيم لباس هايمان را درآن بشوييم/ آمين.
نمايشگاه
در «شهر كتاب» مركزي (توي خيابان حافظ) اولين نمايشاه بهاره كتاب افتتاح شده است: در اين نمايشگه ۵ هزار كتاب خارجي كه در سال ۲۰۰۳ و ۲۰۰۴ چاپ شده اند به نمايش درآمده كه اگر پولش را داشته باشيد مي توانيد بعضي هايشان را بخريد. پيش از شروع نمايشگاه بين  المللي كتاب تهران اين بهترين فرصت تماشا و خريد براي حوزه  هاي كتاب است.
فرهنگسرا
اين هفته، هفته سلامت است و خيلي از فرهنگسراها به اين مناسبت برنامه هاي ويژه اي دارند: فرهنگسراي سالمند مشاوره هاي رايگانش را در زمينه پيشگيري از رفتارهاي مخاطره آميز امروز هم برگزار مي كند. جامعه سالم و عاري از دخانيات و اعتياد موضوع برنامه امروز است.
فرهنگسراي سلامت هم برنامه هاي ويژه اش را دنبال مي كند كه يكي از آنها ميزباني برنامه رنگين كمان است همان برنامه اي كه عروسك هاي پرطرفدار «چرا» و «چيه» شخصيت هاي اصلي اش هستند.
در فرهنگسراي بهمن هم ايستگاه نقاشي ويژه كودكان، آموزش خانواده در ارتباط با بيماري هاي كودكان و نمايشگاه كتاب بر پا شده است. ايستگاه نقاشي از ساعت ۱۶ تا ۱۹ در گالري شماره ۲ اين فرهنگسرا برگزار مي شود وامروز هم كه روز پاياني اش است به شركت كنندگان در آن جوايزي اهدا مي شود.
نگارخانه
در گالري مژده نمايشگاه آثار پيشكسوتان نقاشي قهوه خانه امروز هم ادامه دارد. آثار هنرمنداني چون حسين قوللر آقاسي، حسين همداني و حسن اسماعيل زاده در اين نمايشگاه به نمايش درآمده است (آدرس گالري مژده هست: سعادت آباد - خيابان علامه طباطبايي شمالي - كوچه۱۸ شرقي)
در نگارخانه آبي فرهنگسراي سالمند ۵۰ تابلونقاشي كه با تكنيك رنگ روغن تهيه شده اند به نمايش گذاشته شده اين آثار به سبك رئال هستند و استاد حسين اعظمي حصار نقاش آنهاست. اعظمي حصار سابقه هنري ۴۰ ساله دارد و نقاشي هاي كاخ صائب القرانيه نياوران كار اوست.
تلويزيون
امروز ساعت ۱۷ دو بازي حساس در مسابقات ليگ برتر كشور برگزار مي شود، استقلال - سپاهان و پاس- پيكان .
اين بازي ها هم زمان انجام مي شوند و احتمالا بازي استقلال را مي توانيد مستقيما از شبكه ۳ تماشا كنيد. آخر شب هم در برنامه نود، ماجراهاي اين بازي ها و داوري و اشتباهات آن بررسي مي شوند.
امشب دو تا سريال خارجي هم پخش مي شوند يكي مامورين پرونده هاي راكد از شبكه ۳ و ديگري مركوري از شبكه ۲، شبكه تهران هم سريال ديروز، امروز، فردا را پخش مي كند. امشب از شبكه ۲ برنامه سينما حرفه اي هم پخش مي شود كه معمولا جذاب و ديدني است.
آخرين پيشنهاد هم نقطه چين است البته اگر امشب پخش شود.

گلستان نوجوانان
بين واژه هاي امروز و ديروز زبان فارسي يك پل ارتباطي بزرگ لازم است. اين پل هنوز ساخته نشده اما كتابي با عنوان« گلستان سعدي» براي نوجوانان شايد اولين قدم باشد. «مسعود خيام»، گردآورنده اين كتاب در مقدمه نوشت: قديم ها سعدي مي خواندند تا فارسي ياد بگيرند اما امروز فارسي آن نيست كه سعدي مي نوشت. شما فارسي خودتان را صحبت مي كنيد ناگفته نگذارم كه فارسي شما نوجوانان هم براي نسل سعدي خوان غير قابل درك است كلماتي مثل خفن، جوات، فنچ و ... كه شما به كار مي بريد در قوطي هيچ عطاري پيدا نمي شود. مسعود خيام در اين كتاب حكايت هايي از باب هاي مختلف گلستان آورده و آن را با زبان ساده و قابل فهم براي نوجوانان همراه كرده است. قيمت اين كتاب ۲۰۸ صفحه  اي ۱۷۰۰۰ ريال است.

در دربند باز شد
اگر سال هاي گذشته گذارتان به مجموعه كاخ سعد آباد افتاده باشد خودتان ديده ايد كه براي ورود به اين مجموعه بايد از در زعفرانيه وارد شد و درميدان دربند كه آسان ترين راه براي ورود به كاخ است بسته بود. محمد عبدالعلي پور مدير اين مجموعه تاريخي- فرهنگي گفته است كه تا به حال به دليل مخالفت دفتر رياست جمهوري ورود بازديدكنندگان به داخل مجموعه از در ورودي دربند امكان پذير نبود اما در حال حاضر اين مشكل حل شده است. بازشدن اين در ، در تعطيلات نوروزي باعث افزايش ۱۶درصدي بازديدكنندگان شده چون كوهنوردها وكساني كه براي تفريح به ارتفاعات دربند مي آيند مي توانند به راحتي وارد مجموعه شوند و از طرفي دسترسي به كاخ سعدآباد از طريق ميدان دربند به مراتب آسانتر است.

گناباد سه هزار ساله مي شود
گناباد كه همين چندروز پيش به دليل يك تصادف وحشتناك در نزديكي اش به خبرها راه پيدا كرده بود، يكي از قديمي ترين و تاريخي ترين شهرهاي ايران است، اين را مطالعات باستان شناسي انجام شده در اطراف اين شهر نشان مي دهد.درمورد اين منطقه، به زودي كتابي منتشر مي شود به نام «گناباد، سرزمين حماسه هاي پنهان»كه بر اساس مطالعات ميداني و آخرين تحقيقات باستان شناسي و مردم شناسي نوشته شده است. نويسنده كتاب رجب علي لباف خانيكي است كه براي نوشتن كتاب از حدود صد منبع تحقيقاتي مختلف استفاده كرده است. كتاب قرار است درهمايش قنات كه شانزدهم و هفدهم ارديبهشت در گناباد برگزار مي شود به چاپ برسد. به اين ترتيب ناگهان اين شهر كوچك استان خراسان تبديل به يكي از قديمي ترين شهرهاي كشور شده است.

|  ايرانشهر  |   تهرانشهر  |   جهانشهر  |   حوادث  |   در شهر  |   سفر و طبيعت  |
|  يك شهروند  |

|   صفحه اول   |   آرشيو   |   بازگشت   |