سه شنبه ۲۵ فروردين ۱۳۸۳ - سال دوازدهم - شماره - ۳۳۴۹
ناهمگوني هاي اجتماعي اين كلا نشهر
تهران، شهر ديالوگ هاي ناقص
فرد با ديگران سخن مي راند ولي چون فاقد هويت جمعي جديد است سخنش را ديگران نمي شنوند. او نيز سخن ديگران را كامل نمي شنود» نه، هنوز به آنها اعتماد زيادي ندارد
005157.jpg
تهران در دوره اي به شهر درختان چنار مشهور بود، به طوري كه گاهي پيش مي آمد مسافران از تراكم بيش از حد درختان و باغ هاي اطراف آن گله كنند... و اكنون تهران كلا نشهر بزرگي است كه بسيار تغيير كرده است.
عكس: ساتيار
ما امروز به عنوان افراد اتميزه در شهر پراكنده هستيم. هر كدام به دنبال كار خود و حل مشكلات خود هستيم. فضاهايي نيست كه در آن درنگ كنيم تا ديگري و ديگران را كشف كنيم و از اين طريق به آزادي ها و محدوديت هاي زندگي شهري پي ببريم 
دكتر مهرداد مشايخي
آخرين فيلم كارگردان سينماي ايران، امير شهاب رضويان، با نام «تهران: ساعت ۷ صبح» بهانه اي را فراهم آورد تا به زندگي روزمره و مناسبات اجتماعي فرهنگي پر تضاد و آنوميك ( نا به هنجار) آن نظري بيفكنيم.
امروز شهر تهران با جمعيتي قريب به ۷ و نيم ميليون( تهران بزرگ با جمعيتي با تعريف رسمي قريب به ۱۳ ميليون نفر) فقط پايتخت ايران به مفهوم اداري و سياسي كلمه نيست. تهران، در واقع پايتخت اقتصادي، مركز مهمترين تحولات فرهنگي و زادگاه آخرين نوآوري هاي اجتماعي كشور نيز محسوب مي شود. رضويان در اين فيلم كه از پنج بخش ظاهرا مجزا تشكيل شده است با نگاهي فلسفي، به ۲۴ ساعت از زندگي شماري از شهروندان تهراني مي نگرد. زاويه نگرش كارگردان آسيب شناسانه و متوجه پاره اي ازمشكلات اجتماعي روانشناختي است كه بزعم رضويان پر اهميت بوده و قاعدتا او بدين خاطر دوربين را روي اين مسايل متمركز مي كند.
به باورمن ، اين پنج بخش(episode) فيلم را بدينگونه مي توان طبقه بندي و خلاصه كرد:
اپيزود اول: گفت وگوي فشرده و سريع ميان يك پليس ترافيك جوان و شيفته با يك هنرپيشه زن سينما در گوشه اي از پياده رو.
اپيزود دوم: سيمايي عمومي ازمراجعه كنندگان به يك آزمايشگاه دولتي تشخيص اعتياد. حضور انواع و اقسام تيپ هاي اجتماعي، از پير و جوان، مجردومتاهل،  بيكار و شاغل و رفتار استبدادي «دكتر»هاي مسوول آزمايشگاه با مراجعه كنندگان.
اپيزود سوم: موتورسواري كه از طريق مسافركشي درخيابان هاي تهران ارتزاق مي كند و يك زنجيره گفت و گوهاي ناقص، بي ارتباط و غير منسجم ميان او و مشتريان جورواجور او انجام مي گيرد.
اپيزود چهارم: ديالوگ ميان يك زن جوان فراري (از كي؟) و يك كارگر تنهاي ساختماني افغان دريك ساختمان نيمه كاره.
اپيزود پنجم: درانتهاي سيكل، هنرپيشه بي تفاوت و پرخاشگر ابتداي فيلم به ديدار پليس ترافيك مغبون و نوميد از آينده كه به علت اقدام به خودكشي در بيمارستان بستري شده مي رود ولي اين بار به تسلي او اقدام مي كند و سرانجام، پايان چرخه ۲۴ ساعته و ساعت ۷ صبح روز بعد. زندگي ادامه مي يابد. به باور من اگر از اپيزود دوم فيلم ( اعتياد) كه موضوعي نسبتا مجزا از بقيه فيلم دارد بگذريم، در چهار بخش ديگر با موضوع ها و تم هاي زير كه به نظر مي رسد درميان اقشار وسيعي از شهروندان تهراني گستردگي داشته باشد مواجه هستيم:
۱-احساس تنهايي و انزوا، پرخاشگري و واكنش هاي عصبي، بدگماني و بي اعتمادي به ديگران.
۲ - جايگاه متغير زنان امروزي؛ عرصه اي از چالش ها و كشاكش هاي روزمره با مردان و با مردسالاري كه سبب ناخرسندي زنان از موقعيت تثبيت نشده شان است.
۳ - تم فقر عمومي، مشاغل كاذب و تلاش براي بقاء.
۴- ديالوگ (گفت وگو)هاي بي سرانجام، ناقص و مخدوش.
به هر رو، هدف اين صحبت (و نوشتار) نه بررسي و نقد فيلم كه نگاهي به روابط اجتماعي در تهران است. بنابراين مابقي اين بحث را از منظر جامعه شناسي شهري ادامه مي  دهيم.
پيشينه تاريخي تهران
«تهران» از تركيب دو كلمه« ته» به معنهي هرم و «ران» به معني جاي،  تشكيل شده كه مترادف «جاي هرم» است. بر اساس شواهد تاريخي تهران در زمره قصبه هاي شهر ري محسوب مي شده و ظاهرا نام تهران براي اولين بار در نوشته هاي همراهان اسكندر مقدوني درسر راه خود به گرگان مورد اشاره قرار گرفته است ( مطالعات جامعه شناسي شهر تهران، دكترمحمود طالقاني)، تهران تا قرن ها تحت  الشعاع رونق و گستردگي شهر ري قرار داشته و بويژه درقرن هاي آغازين ظهور اسلام چندان نامي ازتهران به ميان آورده نشده است، اما شماري از مورخان متذكر شده اند كه ساكنان تهران، به علت هجوم هاي مكرري كه به ري صورت مي گرفته،  نيز احساس خطر مداوم مي كرده و در نتيجه به خاطر حفظ و حراست خود درشهر، سرداب ها و نقب ها تعبيه كرده بودند كه به محض اين كه دشمناني به آن صوب حمله مي كردند، خود را در اين محل ها... مخفي مي كردند (دارالخلافه تهران، ناصر نجمي). اين احتمال وجود دارد كه در جريان حمله مغول به شهر ري، ساكنان به آن شهر و سرداب هاي زيرزميني آن پناه برده باشند. در دوره صفويان تهران در مسير پيشرفت و ترقي قرار گرفت. از جمله شاه طهماسب به اين قريه دلبستگي هاي فراواني (براي گشت و گذار و استراحت) پيدا كرد و دستور داد كه پيرامون آن باروي محكمي بكشند ( سال ۹۲۰ شمسي)، از اين تاريخ به بعد ازتهران به عنوان شهر ياد مي شود. پس از آن اولين عمارت سلطنتي در زمان كريم خان زند در تهران بنا شد، اما سرانجام در دوره آغا محمدخان قاجار بود كه تهران به علت نزديكي به استرآباد به عنوان پايتخت انتخاب شد (سال ۱۱۶۸ شمسي). آغا محمدخان چون در پي ايده خلافت بود تهران را «دارالخلافه» ناميد. جمعيت تهران را در اين دوره حدود ۵۰ هزار نفر تخمين مي زنند.
ويژگي هاي اقليمي - جغرافيايي
تهران در يك منطقه خشك و استپي قرار گرفته وبا هيچ رودخانه اي مجاورت ندارد. تهران از شمال و شمال غربي توسط سلسله جبال البرز محصور شده است. افزون بر آن،  يك رشته ارتفاعات در شرق و جنوب تهران وجود دارد كه در مجموع تهران را از نظر انتقال هواي آلوده با مشكل اساسي روبه رو ساخته اند، در نتيجه، غبارهاي روي شهر دردامنه هاي ارتفاعات جنوبي به حال متراكم باقي مي ماند و به تدريج در فضاي شهر به حركت در مي آيد. تهران به علت مجاورت با كوير ( در جنوب) و كوهپايه هاي البرز ( در شمال) و كمبود ريزش باران (۱۹۲ ميليمتر بارندگي در سال) و همچنين دور ماندن از رودخانه هاي پر آب فاقد امكانات قابل توجه براي كشاورزي است. حتي امروز تامين آب آشاميدني براي تمامي ساكنان تهران هم به يكي از معضلات جدي بدل شده است بدين ترتيب، با وجود آنكه تهران از حيث وسعت و جمعيت يكي از گسترده ترين كلان شهرهاي جهان را تشكيل مي دهد (۲۲ منطقه شهري) در عمل فاقد حداقل امكانات طبيعي براي پايتخت بودن و يا كاركرد صنعتي است. طبيعي است كه ميزان بي رويه رشد جمعيت در دهه۱۳۶۰ و مهاجرت هاي كنترل نشده در چند دهه اخير محدوديت هاي طبيعي تهران را هرچه عريان تر به نمايش گذاشته اند، پس به اين مبحث اشاره اي گذرا مي  كنيم.
توسعه بي رويه تهران
گسترش شتابان و بدون رويه تهران از ميانه سال هاي دهه ۱۳۳۰ آغاز شد. حكومت محمدرضا شاه پس ازتثبيت سياسي خود (متعاقب كودتاي مرداد ۱۳۳۲ ) درصدد سر و سامان دادن به اوضاع اقتصادي خود به شيوه اي متمركز برآمد. به باور حسين مكي (تهران در گذرگاه تاريخ ايران): از جمله عوامل مهمي كه در گسترش بي رويه تهران، افزايش جمعيت و فزوني مهاجرت نقش غير قابل انكاري داشته اند، دو عامل «تمركز اقتصادي و مركزيت اداري تهران در راس ساير عوامل قرار دارند» سرانجام با مشكلات فراواني كه اين فوق تمركز براي نظام  اداري كشور به وجود آورد، از سال ۱۳۵۰ به بعد مطالعاتي صورت گرفت تا برخي از وزارتخانه ها به مراكز استان ها انتقال يابند. ولي اين طرح ها به سامان نرسيد.جريان انقلاب ۱۳۵۷ مانع از اجراي اين طرح ها شد. به هر رو، با امتيازات فراواني كه در تهران ايجاد شد سيل مهاجرت از روستاها و شهرك ها به پايتخت از دهه ۱۳۳۰ به بعد، به ويژه پس از اصلاحات ارضي، شدت گرفت. مجموعه عواملي كه در اين فراگرد مهاجرت به تهران دخيل بودند را به دو دسته اصلي (عوامل جذب و عوامل دفع) مي توان تقسيم كرد:
عوامل جذب: حضور فعاليت هاي بازرگاني، صنايع مونتاژ و كارگاه ها، امكانات كسبي كوچك، مراكز فرهنگي، تفريحي، ورزشي، تمركز سازمان هاي اداري و بالاخره امكانات زيربنايي در تهران.
عوامل دفع: ركود فعاليت هاي كشاورزي و افزايش بيكاري در روستاها و اختلاف بارز سطح زندگي ميان تهران و مناطق دوردست و روستاها. جمعيت تهران از حدود يك ميليون و پانصد هزار نفر در سال ۱۳۳۵ به دو ميليون و هفتصد هزار نفر در سال ۱۳۴۵ و بيش از ۴ ميليون و۵۰۰ هزار نفر در سال ۱۳۵۵ افزايش يافت. در اواخر دهه ۵۰ جمعيت تهران افزون بر ۵ ميليون نفر بود. مطالعه جمعيت تهران در سال ۱۳۵۵ مويد آن است كه «حدود يك سوم (۷/۳۳ درصد) متولد استان هاي ديگر كشور بوده اند.» (مطالعات جامعه شناسي شهر تهران). در گروه سني ۴۹-۲۰ سال، ۵۲ درصد متولد استان هاي ديگر كشور بودند. هجوم مهاجران روستايي با ارزش هاي فرهنگي و سنت هاي خاص محلي شان بافت اجتماعي شهر تهران را دگرگون كرده و در مناطقي از شهر «به صورت فرهنگ غالب مدني درآمد.»
اين الگوي زندگي در كنار الگوي زندگي غربي شمال شهر تهران سبب شكل گيري بافت اجتماعي شديدا ناهمگوني شد. اين ناهمگوني در آحاد گوناگون جلوه  گر شده اند: از تفاوت ارزش ها، باورها، زبان و الگوهاي رفتاري در ميزان باروري و زاد و ولد گرفته تا درجه اعتقادات ديني، از سبك زندگي و نوع مصرف و پايبندي به سنت ها و آيين ها گرفته تا خرده فرهنگ  هاي متكي بر قوميت، طبقه، نسل و محله و منطقه، همه به تهران جلوه اي شديدا ناهمگون بخشيده اند.
پس ازاواخر دهه ۵۰ اين روند توسعه ناموزون شهري از شتاب بيشتري برخوردار شد. مشكلات بخش كشاورزي، جنگ ۸ ساله و خسارات ناشي از آن ، سيل مهاجرت به تهران و ساير شهرهاي بزرگ را شدت بخشيد. مطابق آمار سال ۱۳۷۵، استان تهران طي ۱۰ سال از ۱۳۶۵ به بعد مجموعا ۲ ميليون و ۵۲ هزار و ۵۶۶ مهاجر را در خود جاي داده و سپس مسوولان و سياست هاي اجرايي شهرداري از آنجا كه عمدتا جنبه واكنشي داشته، بيشترين توجه را به گسترش بزرگراه ها، آپارتمان سازي، پارك ها و ورزشگاه ها اختصاص داده بدون آن كه به گسترش «حيات مدني» و فضاهايي كه «ايجاد روابط شهروندي در آن تسهيل شود» توجه لازم مبذول گردد (در واقع فضاهاي عمومي).
به باور يكي از صاحب نظران: «ما امروز به عنوان افراد اتميزه در شهر پراكنده هستيم. هر كدام به دنبال كار خود و حل مشكلات خود هستيم. فضاهايي نيست كه در آن درنگ كنيم تا ديگري و ديگران را كشف كنيم و از اين طريق به آزادي ها و محدوديت هاي زندگي شهري پي ببريم. اين (پديده) اگر به همين صورت ادامه پيدا كند، آن وقت ديگر به هيچ عنوان نمي توان از وجود جامعه صحبت كرد و اگر افراد تحمل اين اتميزه شدن را نياورند به جمع هايي روي خواهند آورد كه عامل پيوندشان مبناي شهروندي ندارد.» (شهرسازي در ايران، «گفت وگو»، شماره ۱۳).
زمينه  هاي جامعه شناختي روابط اجتماعي نابهنجار تهران 
در ابتدا و مقدمتا بايد اشاره شود كه برخي از روندهاي بارز زندگي اجتماعي در تهران در اكثر شهرهاي بزرگ جهان و در فراگرد شهرنشيني و نوگرايي حضور دارند. نوشته هاي جامعه شناسان معتبري چون اميل دوركيم، گئورگ زيمل و لوئي ورت در اشاره به مشكلات جامعه شهري ابتداي قرن بيستم آغازگر اين مباحث بوده اند. به عنوان مثال، زيمل معتقد بود كه ساكنان شهرهاي بزرگ به طور مداوم در معرض «تحريك عصبي» قرار دارند كه لاجرم فرد را به بي تفاوتي و جدايي از افراد ديگر سوق مي دهد. يا لوئي ورت بر اين نظر بود كه تضعيف پيوندهاي سنتي در شهر (در اثر تخصص) از وابستگي متقابل افراد و ارتباطهاي نزديك آنها مي كاهد.در تحليل نهايي، آنها زندگي شهري را با تنهايي، احساس عدم امنيت و منزوي ماندن معادل مي گرفتند. بسياري از جامعه شناسان شهري معاصر چنين گرايش هايي را همچنان بارز مي دانند؛ گرچه معتقدند كه راه حل  هاي موقتي و محدود توانسته است كه از شدت اين گرايش ها بكاهد.
بنابراين مشكلات اجتماعي- فرهنگي تهران منحصر به فرد نيست ولي مسلما شدت و ويژگي هاي آن با اكثر شهرهاي بزرگ و مدرن متفاوت است. در زير، به اختصار، به برخي از مهم ترين فعل و انفعالاتي كه به تهران جلوه اي بس ناهمگون و متضاد بخشيده اند اشاره مي كنيم:
- جنگ همواره يكي از عوامل جابه جايي جمعيت بوده است. جنگ با عراق سبب مهاجرت ميليون ها نفر از ساكنان مناطق و شهرهاي جنگ زده به شهرهاي بزرگ، به ويژه تهران، شده است. اين انتقال سريع جمعيت به تهران نه تنها از لحاظ مسايل مسكن، اشتغال و ساير خدمات مشكل زا بوده است همچنين بافت اجتماعي- فرهنگي شهر را نيز سخت دگرگون كرده و بر ميزان عدم تجانس آن افزوده است.
- برنامه هاي عمومي توسعه روستايي كه سبب گسترش جاده هاي آسفالت، راه يافتن برق و تلويزيون (برنامه هاي دولتي و ماهواره اي) شده نيز الگوي زندگي شهري را در روستا رواج داده و زمينه مهاجرت بيشتري را فراهم ساخته است. بايد توجه داشت كه مشكلات اجتماعي تهران همه صرفا ناشي از مهاجرت و تركيب جمعيت نبوده و عوامل ديگري در اين راستا نقش بازي كرده و مي كنند. در اين زمينه مي توان به عوامل زير اشاره كرد:
۱-تضعيف نهاد خانواده: شواهد بسياري در دست است كه نهاد خانواده در ايران در اثر عواملي چند، از جمله ادامه روند عمومي مدرنيزاسيون و شهرنشيني (كه در همه جا سبب تضعيف خانواده بوده است) و البته عواملي ويژه همچون جابه جايي هاي وسيع در اوايل دهه ۶۰ و آنگاه جنگ ۸ ساله و سپس افزايش «ولع ارتقاي اجتماعي» (تلاش براي ورود به دانشگاه و مدارس خصوصي) و البته مشكلات فزاينده اقتصادي و گسترش فقر در كنار عدم خواست و توانايي دولت براي تقويت نهاد خانواده، همه و همه، فرايند تضعيف اين نهاد مهم را تقويت كرده اند. به قول دكتر يوسف اباذري، جامعه شناس برجسته ايراني: «خانواده... با تمامي تلاش خود افتان و خيزان در حال حمل اين بار است. اما اكنون ديگر كاملا مشخص و آشكار شده است كه خانواده ديگر توان حمل اين بار را ندارد .»
حاصل آن كه فرد ديگر خانواده را به عنوان مامن و پناهگاهي كه توانايي تحقق خواسته هاي او را دارد، به رسميت نمي شناسد. فرد رها شده به جز خانواده جايي ندارد، اما همين يگانه مامن به ميدان جنگ ميان پدران و مادران «ناتوان »- ناتوان از حيث مالي و ناتوان از حيث «فهم دنياي دروني» جوان - و همچنين فرزندان «ناسپاس وزياده خواه» كه با گرفتن ديپلم و ليسانس مدعي اند از پدران و مادران خود بيشتر مي فهمند بدل شده است.
۲-تضادهاي «طبقاتي>: تهران جديد همواره چهره اي طبقاتي داشته است. در سال هاي اخير پس از انقلاب اما اين تضاد تشديد يافته است. نوكيسه هايي كه چند ماهه «ميلياردر» شده اند را حتي نمي توان به مفهوم دقيق كلمه «طبقه بالا» خطاب كرد.
درتهران، خط فقر را حدودا ۴۰ درصد تخمين مي زنند. در همان حال ۳-۲ درصد تهراني ها با استانداردهاي اقتصادي جوامع اروپاي غربي به زيست خود ادامه مي دهند. واكنش هاي عصبي و پرخاشگرانه در بسياري موارد ريشه در چنين تضادهايي دارد. اگر در گذشته مي شد از شمال تهران و مركز تهران و جنوب تهران به عنوان سه طبقه طبقاتي متفاوت نام برد، در سال هاي اخير، توزيع طبقات و اقشار گوناگون بسيار پراكنده شده. به عنوان مثال، در منطقه هاي ۱۷، ۱۶، ۱۵، ۱۸ و ۱۹ فقر و محروميت هاي اجتماعي بسيار بارز است. در حالي كه مثلا در «شهرك غرب» (منطقه ۵) ثروت و رفاه مشهود است. آپارتمان سازي و مجتمع سازي اين تفاوت هاي آشكار گذشته را تا حدي در خود مخفي كرده است.
۳-تضعيف محلات: از حيث تاريخي محله كاركردهاي متعدد اجتماعي داشته است كه به ويژه در مراكز تجمع گروهي همچون مسجد، هيات، قهوه خانه، «سر كوچه»، پاتوق «بچه محل ها» و دوره هاي دوستان تبلور مي يافت. اين فعاليت هاي جمعي و هنجار و ارزش هاي نسبتا شبيه در آنها طبعا اثري تنظيم كننده بر رفتارهاي جمعي داشت. فرد عضوي از محله محسوب مي شد و نوعي همبستگي جمعي ميان او و ديگران شكل مي گرفت. در چند دهه اخير سيل مهاجرت هاي گوناگون، سياست هاي بي رويه و بدون معيار شهرداري و فراگرد تجاري شدن كامل مسكن سازي (آپارتمان سازي، برج سازي، مجتمع سازي، گسترش اجاره دهي) بسياري از محله هاي سنتي را در تهران نابود يا تضعيف كرده است. پس به يك معني تم «تنهايي» مطروحه در فيلم «تهران: ساعت ۷ صبح» قابل درك است. فرد تهراني امروز نه برخوردار از همبستگي هاي جمعي سنتي متاثر از خانواده محله، صنف و نظاير آن است و نه هنوز با همبستگي هاي مدرن و مدني عجين شده است. چون در ارتباط هاي مدني و ضابطه مند قرار ندارد پس خود را به گفت وگو (ديالوگ) پايبند نمي كند. وجه مشخصه اين دوران گذار (از همبستگي هاي سنتي) به همبستگي هاي مدرن و مدني، همين عدم شكل گيري كامل «فرديت» و ضوابط و حقوق فردي است. چنين «فردي» با ديگران سخن مي راند ولي چون فاقد هويت جمعي جديد است سخنش را ديگران نمي شنوند. او نيز سخن ديگران را كامل نمي شنود» نه، هنوز به آنها اعتماد زيادي ندارد. تهران كنوني بيان ديالوگ هاي ناقص است.

آرمانشهر
ايرانشهر
تهرانشهر
جهانشهر
حوادث
در شهر
درمانگاه
يك شهروند
|  آرمانشهر  |  ايرانشهر  |  تهرانشهر  |  جهانشهر  |  حوادث  |  در شهر  |  درمانگاه  |  يك شهروند  |
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |