چهارشنبه ۲ ارديبهشت ۱۳۸۳ - سال دوازدهم - شماره - ۳۳۵۵
قاتل با اتومبيل سفيدش فرار كرد
هوا سرد بود و مادر جان نداشت
شوهر «مهناز » مي گويد: «اگر آن راننده خودش رامعرفي كند تا جايي كه بتوانم نمي گذارم او را اعدام كنند. چشم داشت مالي هم ندارم چون نه با مرگ آن مرد و نه با پول، همسرم دوبار زنده نمي شود، اما وقتي آن لحظه  ها يادم مي افتد...»
005619.jpg
مادر ناله مي كرد. مادربزرگ چشم هايش خيس خيس بود. آن روز چقدر جيغ كشيدم. هنوز هم گلويم درد مي كند.
ماشين هاي آموزش رانندگي از همه نظر بيمه هستند ودليلي براي فرار راننده وجود ندارد مگر اين كه او هنگام تصادف در حالت طبيعي نباشد مست باشد يا...
عليرضا رحيمي نژاد
«مادر مرده بود، هوا سرد بود، سوز داشت. جنازه مادر روي تخت سفيد بيمارستان هفتم تير رها شده بود و ملحفه اي سفيد كشيده بودند روي آن. پدر تا از سر كار راه بيفتد و خودش را برساند كار از كار گذشته بود.»
دكتر نگاه سرد و يخ زده اش را روي صورت مادربزرگ انداخت. از سكوتش مي شد همه چيز را فهميد. مادرمرده و راننده فرار كرده بود.
الان ۳ ماه است كه ساعت، همان ۱۰ صبح و روز همان روز دوم بهمن ماه است. پدر هنوز اشك مي ريزد و خيابان پر است از ماشين هايي كه همه انگار فرار مي كنند. كدامشان بود كه به مادر زد؟
به گمانم سفيد بود ماشين با آن تابلويي كه بالايش زده بودند. معني هيچ كدام از اين حرف ها را نمي فهمم. پدر مي گويد: «زود است هنوز.» فعلا بايد صبر كنم. صبر كنم و بزرگ شوم تا بفهمم تابلوي آموزش رانندگي يعني چه، تصادف يعني چه، مرگ يعني چه و ...
مادر رفته. خيلي وقت است كه رفته و من چقدر دلم براي قصه هايش تنگ شده. هنوز زود است كه بفهمم چرا شب ها گريه ام مي گيرد.
اي كاش هيچ وقت شب نشود. اي كاش همه مادرها زنده شوند. اي كاش آن روز از خانه بيرون نمي رفتيم.
مادربزرگ مي گويد: «مادر مريض بود و بايد مي برديمش دكتر.» اصلا چرا مادرها مريض مي شوند. مادر آن آقا كه ماشين سفيد دارد هم مريض مي شود؟
پدر لباس سياه مي پوشد. مي گويد: «اين لباس عزا است.» مي گويد حتي حاضر نيست آن آقا را ببيند اما اگر آمد و خودش را معرفي كرد نمي گذارم بكشندش. پول هم نمي خواهم، فقط مي خواهم ببينم آن آقا چه شكلي است. اصلا وجدان دارد؟
وجدان يعني اگر با ماشين سفيد با مادر تصادف كردي به جاي اين كه فرار كني او را به بيمارستان برساني تا شايد زنده بماند اما آن آقا فرار كرد. مادر ناله مي كرد. مادربزرگ چشم هايش خيس خيس بود. آن روز چقدر جيغ كشيدم. هنوز هم گلويم درد مي كند. ماشين ها همه فرار مي كردند و من، مادربزرگ و مادرچقدر تنها بوديم.
ساعت ۱۰ صبح دومين روز بهمن ماه سال گذشته هنگامي كه «مهناز رضايي» به همراه مريم ۴ ساله و مادرشوهرش قصد داشت به دكتر برود ناگهان بر اثر يك حادثه به پايان زندگي اش رسيد.
همسر او مي گويد: «آنها مي خواستند از روي جدول خيابان شهيد رجايي مسير جنوب به شمال به پياده رو بروند. اول مريم و بعد مادرم رفتند اما همين كه مهناز مي خواست پايش را روي جدول بگذارد يك ماشين با سرعت سرسام آور به او برخورد كرد و بدون آن كه لحظه اي مكث كند، گريخت.»
خودروي فراري پيكاني سفيدرنگ متعلق به موسسه آموزش رانندگي بود كه هنگام تصادف فقط يك سرنشين داشت.
مادرشوهر مهناز مي گويد: «يك لحظه از دور ماشيني را ديدم كه با سرعت به طرفمان مي آمد همه چيز در يك آن اتفاق افتاد پيكان به مهناز زد و خيلي سريع فرار كرد فقط تابلويش را ديدم اما اين كه براي كدام موسسه بود و شماره پلاكش چه بود متوجه نشدم.»
آن روز خيابان خلوت بود. خلوت خلوت، فقط چند ماشين عبوري كه نه به تعقيب پيكان سفيد رفتند و نه به نجات جان زن جواني كه در خون خود غلت مي زد.
عموي «مريم» مي گويد: «همان موقع يكي از آشنايان آن اطراف بود اما با ديدن صحنه تصادف غش كرد البته سواد هم نداشت و نمي توانست شماره ماشين را بردارد.»
بغض گلوي مادربزرگ را گرفته است. تمام آن صحنه ها پيش رويش دوباره زنده مي شود. نقش هاي درهم و پيچ در پيچ قالي، رنگ سرخ به خود مي گيرد. صداهايي گنگ و نامفهوم در گوشش مي پيچد. مرگ آن اطراف پرسه مي زند. راننده گريخته است و او تنها است.
- نمي دانستم بايد چه كار كنم. فرياد كشيدم جلوي ماشين ها را مي گرفتم تا مهناز را به بيمارستان برسانم اما هيچ كس حاضر به اين كار نبود. چند لحظه توقف مي كردند و دوباره راه مي افتادند. فكر مي كردند برايشان دردسر مي شود. بالاخره چند راننده ترانزيت از راه رسيدند. دست هاي هم را مثل زنجير گرفتند و خيابان را بستند و يك راننده را پياده كردند.
مرد پياده مي شود. هنوز مردد است زني كه رو به مرگ است، رانندهايي كه مجال فكركردن را از او گرفته اند و قوانيني كه ممكن است برايش مشكل ساز شوند.
- بالاخره راضي شد. مهناز را داخل ماشين گذاشتيم. يك از راننده هاي ترانزيت هم با موبايلش به پسرم خبر داد كه چه شده، به بيمارستان هفتم تير رفتيم و آنجا فوري عروسم را به اتاق عمل بردند. آن آقايي هم كه ما را به بيمارستان رسانده بود را حدود ۴ ساعت نگه داشتند و نگذاشتند برود.
مهناز روي تخت بيمارستان با مرگ مي جنگد و راننده گريخته است از صحنه تصادف، از خود، از چيزي كه به آن مي گويند وجدان.
شوهر مهناز مي گويد: همسرم از ۲۴ نقطه بدن دچارشكستگي شد از همان اول مي دانستم طاقت نمي آورم او مريض بود و تحمل اين همه جراحت را نداشت. تصادف هم خيلي شديد بود.
ماموران كلانتري ۱۳۱ شهر ري با اولين تلفن مسوولان بيمارستان هفتم تير به آنجا آمدند در جست وجوي راننده فراري. آن مرد كيست؟ چرا گريخته و به كجا فرار كرده است؟
يكي از آنها مي گويد: ماشين هاي آموزش رانندگي از همه نظر بيمه هستند ودليلي براي فرار راننده وجود ندارد مگر اين كه او هنگام تصادف در حالت طبيعي نباشد مست باشد يا... البته ممكن است فردي غير از صاحب ماشين آن موقع پشت فرمان باشد مثلا پسر او بدون اجازه ومخفيانه خودرو را بر داشته و در حالي كه گواهينامه نداشته دچار حادثه شده باشد.
به هر حال آن راننده گريخته است و هنوز ردي از او جز چند سر نخ به دست نيامده است.
شوهر «مهناز » مي گويد: «اگر آن راننده خودش رامعرفي كند تا جايي كه بتوانم نمي گذارم او را اعدام كنند. چشمداشت مالي هم ندارم چون نه با مرگ آن مرد و نه با پول، همسرم دوبار زنده نمي شود، اما وقتي آن لحظه  ها يادم مي افتد...»
فصل ۲۸ قانون مجازات اسلامي به «جرايم ناشي از تخلفات رانندگي» اختصاص دارد و مجازات هاي آن پيش بيني شده است.
ماده ۷۱۴ اين قانون مي  گويد: هرگاه بي احتياطي يا بي مبالاتي يا عدم رعايت نظامات دولتي يا عدم مهارت راننده اعم ازوسائط نقليه زميني يا آبي يا هوايي با متصدي وسيله موتوري منتهي به قتل غيرعمدي شود مرتكب به شش ماه تا سه سال حبس و نيز به پرداخت ديه درصورت مطالبه از ناحيه اولياي دم محكوم مي شود.
طبق پيش بيني قانون، هرگاه راننده پس ازتصادف از محل حادثه بگريزد و باوجود امكان رساندن مصدوم به مراكز درماني يا استمرار از ماموران انتظامي از اين كار خودداري كند به بيش از دو سوم حداكثر مجازات محكوم مي شود و دادگاه نمي تواند در مورد متهم تخفيف دهد.
از اين گونه موارد راننده موظف است مصدوم را به مراكزدرماني منتقل كند و در اين صورت مشمول تخفيف مجازات نيز مي شود با اين وجود انتقال مجروح نيز بايد طبق قانون انجام شود.
تبصره يك ماده ۷۱۹ قانون مجازات اسلامي مي  گويد: راننده در صورتي مي تواند براي انجام تكاليف مذكور در اينباره (رساندن مجروح به بيمارستان)، وسيله نقليه را از صحنه حادثه حركت دهد كه براي كمك رسانيدن به مصدم توسل به طريق ديگر ممكن نباشد.

يكي پس از ديگري
محسن به انباري مي رود. طناب محكمي پيدا مي كند و به اتاقش برمي گردد.
طناب را به صورت دار درست مي كند و روي يك كاغذ مي نويسد، زندگي بدون نسترن برايم بي معنا است، خداحافظ...
خودكشي زوج جوان 
نسترن در آشپزخانه در انتظار مرگ به سر مي برد. ده دقيقه اي است كه دخترك ليوان پر از سم را خورده ولي هنوز نمرده! با سختي بلند مي شود و شماره تلفن همراه پدرش را مي گيرد
- سلام، بابا من چاي را حاضر كردم زود بياييد با هم چاي بخوريم و تلفن را قطع كرد.
پدر نسترن ۱۸ ساله كه هشت سال پيش از تبريز به همراه خانواده اش به تهران آمده بود، از صداي مضطرب و لرزان دخترش احساس ترس كرد و همراه خانواده اش به خانه برگشت.
- نسترن،  نسترن... و خانه اي كه فرياد سكوت مي زد.
مادر نسترن به آشپزخانه رفت و با پيكر بي جان دخترش روبه رو شد و با صداي بلند شروع به گريه كرد.
دخترك چند سال پيش فريب پسري به نام امير را مي خورد و همراه او به شمال فرار مي كند، اما در آنجا از طرف امير مورد آزار و اذيت قرار مي گيرد و بعد از سه روز با سرافكندگي به تهران و منزل پدرش برمي گردد. امير به او قول ازدواج داده بود، اما پدر نسترن او را مناسب دخترش نمي دانست و با ازدواج آنها مخالفت كرد.
چندماه بعد پسري به اسم محسن از طريق يكي از بستگان نسترن به عنوان خواستگار معرفي مي شود. در جلسه خواستگاري دخترك همه گذشته اش را به محسن مي گويد و پسر جوان در مقابل چشمان حيرت زده نسترن مي گويد كه همه اين مسايل را مي دانست و به خاطر علاقه اي كه به او داشته به خواستگاريش آمده و حاضر است براي اثبات عشقش هر كاري انجام بدهد.
مقدمات عقد نسترن و محسن انجام مي شود. هردو براي انجام آزمايش مي روند. آزمايشات اوليه درمورد اعتياد محسن مشكوك است و او مجبور مي شود، دوباره آزمايش بدهد.
آزمايش بعدي نشان مي دهد كه محسن سالم است. پس از انجام مقدمات اين دو نفر با هم عقد مي كنند.
چهار ماه بعد از عقد، نسترن به خانه مادرشوهرش دعوت مي شود.
بعد از ناهار همه خانواده محسن مطابق هر روز به حياط مي روند تا چاي بخورند. محسن به حمام مي رود. دخترك در حمام را باز مي كند و شوهرش را درحال تزريق موادمخدر مي بيند: چند لحظه اي در شوك مي ماند و هيچ عكس العملي نشان نمي دهد. وقتي به خودش مي آيد، به سرعت مانتواش را به تن مي كند و بدون آنكه حرفي بزند به منزل پدرش مي رود.
اين موضوع را به خانواده اش مي گويد، اما پدرش به جاي كمك به او سرش فرياد زد و گفت، چندبار آبروي من را مي بري. دفعه پيش كه با امير فرار كردي به شمال رفتي، حالا بهانه درآوردي كه محسن تزريقي است، يا با محسن ازدواج مي كني و يا بهتر است كه بميري.
خانواده نسترن به ميهماني رفته اند. دخترك نااميدانه به آينده مبهمي كه پيش رو دارد فكر مي كند. سم را داخل ليوان مي ريزد. مردد مي ماند كه آن را سر بكشد يا نه!؟ چشمهايش را مي بندد وبا يك نفس تمام محتويات داخل ليوان را مي خورد.
يك خودكار و كاغذ برمي دارد و مي نويسد، به آخر خط رسيدم، فكر مي كنم سرنوشتم همين بود، بهتر است الان بميرم تا اينكه سالها در كنار مردي تزريقي با بدبختي زندگي كنم...
۱۵ روز بعد محسن كه از سركوفت هاي پدر و مادرش خسته شده بود، با پدر نسترن تماس مي گيرد تا اجازه دهد سر خاك همسرش برود، اما پدر نسترن بازهم با شنيدن صداي او، پس از چند ناسزا تماس را قطع كرد.
او به انباري مي رود. طناب محكمي پيدا مي كند و به اتاقش برمي گردد.
طناب را به صورت دار درست مي كند و روي يك كاغذ مي نويسد، زندگي بدون نسترن برايم بي معنا است، خداحافظ...
محسن هم خودش را دار مي زند تا به نسترن بپيوندد.
پدر و مادر محسن با پيكر بي جان پسرشان روبه رو مي شوند درحالي كه صورتش كبود شده و عكس هاي نسترن فرش اتاق شده بود.
مرگ مشكوك جوان ۲۵ ساله 
پرونده مرد جواني كه در جريان يك اختلاف خانوادگي برادرش را كشته بود در دادسراي شهرستان قزوين در حال رسيدگي است.
اين پرونده زماني به دادسرا ارجاع شد كه ماموران نيروي انتظامي در جريان مرگ مشكوك جوان ۲۵ ساله اي به نام مهدي قرار گرفتند و پس از حضور در محل كشف جسد متوجه آثار كبودي روي گردن و گونه هاي او شدند. ماموران كه اين آثار را غيرطبيعي تشخيص داده بودند با اين احتمال كه مهدي توسط فرد يا افراد ناشناس به قتل رسيده است تحقيقات خود را پيرامون اين فرضيه آغاز كردند.
آنان در وهله اول ۱۰ مرد جوان را كه از دوستان مهدي بودند و احتمال داشت مرتكب اين جنايت شده باشند را دستگير كردند ماموران در جريان بازجويي از اين افراد متوجه شدند عامل جنايت برادر مهدي است. براي همين با دستگيري وي، بازجويي هاي فني از او را در دستور كار خود قرار دادند و سرانجام اين متهم لب به اعتراف گشود. وي گفت: «من و برادرم از مدت ها قبل با يكديگر اختلاف داشتيم تا اين كه روز حادثه با هم درگير شديم و به مشاجره پرداختيم لحظاتي پس از شروع دعوا من كنترل خود را از دست دادم و به سوي مهدي يورش بردم و اول او را زير مشت و لگد گرفتم و سپس وي را به قتل رساندم.»
پس از اعترافات اين قاتل، پرونده وي در اختيار بازپرس جنايي قزوين قرار گرفت و تحقيقات قضايي از او ادامه دارد.

دردسر فيلم عروسي
امان از زندگي! فكر كنيد دخترتان از منزل به هر دليلي فرار كرده است. هرازگاهي بر مي گردد و پس از سرقت پول و طلاهايتان دوباره فرار مي كند. بدتر از آن فيلم عروسي يكي از فرزندانتان را سرقت مي كند و از شما در مقابل پس دادن آن ۲ ميليون تومان مي خواهد. اگر اين موضوع را باور نمي كنيد، خبر زير را بخوانيد.
دختر ۱۷ ساله اي كه ثريا نام دارد با همكاري دو نفر از دوستانش، هنگامي كه پدر و مادرش در خانه نبودند به آنجا رفت و فيلم عروسي برادرش را ربود و از آنها در مقابل پس دادن فيلم، ۲ميليون تومان طلب كرد. پدر ثريا از ترس آبرويش با پرداخت ۲ ميليون تومان موافقت مي كند، اما هنگامي كه به تاكيد دخترش همراه همسرش سر قرار مي رود پس از سه ساعت انتظار به منزل بر مي گردد. وقتي آنها به منزل برگشتند متوجه شدند دخترشان هنگامي كه آنها را به سر قرار كشانده به منزل آمده و تمام طلاها و پول ها پسرشان را برده است.
اين پرونده در دادسراي عمومي رسالت در حال رسيدگي است.

آمارهاي دردناك
اين روزها كه بحث تصادف و تصادفات ماجراي داغ مطبوعات و رسانه هاست، انگار همه روسا تصميم گرفته اند از يكديگر براي اعلام آمار، سبقت بگيرند. نمونه اش اين خبريست كه مي خوانيد. طي سال گذشته يك هزار و ۴۴۳ نفر بر اثر حوادث رانندگي در شهرستان كرج كشته و مجروح شدند. اين تعداد شامل ۱۹ نفر كشته و يك هزار و ۴۲۴ نفر مجروح است.اين تعداد ۲۵ درصد كشته  شدگان و مجروحان استان تهران را تشكيل مي دهد. بخش عمده اي از اين تصادفات به دليل رعايت نكردن قوانين راهنمايي و رانندگي توسط رانندگان به وقوع پيوسته است.
جداسازي اصولي راه هاي متقابل از يكديگر نقش به سزايي در كاهش تصادفات و پايين آمدن ميزان خسارات مالي و جاني دارد. رعايت نكردن اصول فني در احداث برخي جاده ها، همچون وجود پيچ هاي خطرناك، عرض كم و شيب هاي غيراستاندارد از ديگر عوامل موثر در وقوع حوادث رانندگي است.

دزدي از صندوق پست
سارقان حرفه اي بيش از يك ميليون تومان پول موجودي در اداره پست نوشهر را سرقت كردند.
البته خوشبختانه مراسلا ت مردم درا ين سرقت آسيبي نديده است.
آنها با بريدن حفاظ پنجره وارد اداره پست شده و هر چي پول و سند و مدرك در اين اداره بوده را با خود برده اند و به اموال ديگر اين اداره كاري نداشتند.
ساختمان پست نوشهر يكي از معروف ترين ساختمان هاي اين شهر است كه در مركز شهر واقع شده و كمتر دزدي جرات مي كند به آن دستبرد بزند.
اما هميشه يك بار اولي وجود دارد. مقامات انتظامي به دنبال سارقان وجب به وجب شهر را خواهند گشت.

هشدار هاي تكراري
مراقب سارقان موتور سوار باشيد! بله البته ما هم با تكراري بودن اينگونه خبرها موافقيم اما از عجايب روزگار اين است كه بعد از خواندن آنها معمولا دچار روزمرگي و فراموشي مي شويم. پس باز هم بخوانيد. نيروي انتظامي استان تهران بر هوشياري در مقابل سارقان موتور سوار تاكيد كرد. بر اساس گزارش هاي دريافتي از مناطق مختلف استان تهران، برخي موتورسواران با كمين در مكان هاي خاص به ويژه در نزديكي بانك ها، اقدام به ربودن اشياي داخل خودروها يا بسته هاي پول در دست مشتريان بانك ها مي كنند. از ابتداي سال جاري تاكنون، چند مورد شكايت شهروندان به خصوص ساكنان شهرستان كرج در اين ارتباط به كلانتري هاي نيروي انتظامي استان تهران ارجاع شده است. جديدترين اين سرقت ها ديروز (چهارشنبه) در كمالشهر كرج اتفاق افتاد كه در جريان آن مبلغ ۱۰ ميليون ريال وجه نقد يك مشتري بانك پس از انتقال به داخل خوروي شخصي وي، توسط دو موتورسوار ربوده شد.

سارقان بين الاستاني
يك باند سارق خودرو در استان همدان متلاشي شد. اين باند در استان هاي كرمانشاه، كردستان، همدان، تهران، قزوين، زنجان و گيلان اقدام به سرقت خودرو مي كردند كه با هوشياري ماموران اداره آگاهي اين استان شناسايي و متلاشي شد. هفت نفر از اعضاي اصلي باند كه دو نفر از آنان زن بودند توسط نيروي انتظامي شناسايي و با هماهنگي مرجع قضايي از شهرهاي كرمانشاه، سنندج، مريوان، دستگير و به همدان ارجاع و تحت بازجويي قرار دارند. متهمان در بازجويي به ۱۱ فقره سرقت خودرو از شهرهاي مختلف كشور از جمله همدان، كرمانشاه، سنندج، رشت، تهران، قزوين، مركزي و زنجان اعتراف كردند. همچنين سه نفر از اين دستگيرشدگان كه از سوي دادگاه سنندج به اتهام سرقت به عنف تحت تعقيب بودند به شش فقره سرقت خودروي ديگر نيز اعتراف كردند. يكي از دستگيرشدگان به ۲۴ فقره سرقت خودرو كه از مدل تويوتا لندكروز است و اغلب از شهرهاي همدان، كرمانشاه، كردستان، بندرعباس، قزوين، قروه، بيجار، سقز،كنگاور، رشت و شاهين شهر سرقت مي كرد اعتراف كرد.

قديمي ترين جواهر
اگر اين خبر را خوانديد و مثل ما در رويا و آرزو غرق شديد مقصر ما نيستيم. مقصر خود خبر است. قديمي ترين جواهرات جهان در آفريقاي جنوبي كشف شد. البته اين جواهرات نه در دل كوه و در تاريكي معدن كه در دل دريا كشف شده است. دانشمندان در آفريقاي جنوبي مجموعه اي از مهره هاي صدف را كشف كرده اند كه به نظر مي رسد قديمي ترين جواهرات جهان محسوب مي شود.
محققان مي گويند كه مردم آفريقا در حدود ۷۵ هزار سال پيش از اين مهره ها به عنوان وسيله زينتي استفاده مي كردند.
اين مهره ها كه هريك به اندازه دانه نخود است،  در غاري در جنوبي ترين نقطه آفريقاي جنوبي پيدا شدند.
همگي اين مهره ها داراي سوراخ هاي مشابه هستند كه نشان مي دهد از آنها در گردنبند يا دستبند استفاده شده است.
شما هم مثل ما در قعر روياها به سر مي بريد؟ گفتيم كه مقصر ما نيستيم مقصر خبر است. بعضي وقت ها چه خبرهايي آدم مي خواند!

آمار دردناك
سازمان ملل اخيراً اعلام كرده كه سالانه ۴ ميليون زن و دختر در جهان به فساد كشيده مي شوند. سهميه زنان اروپاي شرقي در اين ميان افزون بر ۵۰۰ هزار نفر است. خريد و فروش زنان و دختران پس از خريد و فروش موادمخدر و اسلحه از نظر ميزان درآمد جاي سوم را در جهان اشغال كرده و هر سال ۷ ميليارد و ۵۰۰ هزار دلار براي باندهاي جنايتكار درآمد دارد. دختران روس به امارات عربي متحده، تايلند،  تركيه،  يونان و ساير كشورهاي اروپايي و آمريكا فروخته مي شوند.
هر دختر روس در آمريكا براي صاحب خود ماهيانه ۲۵ هزار دلار درآمد كسب مي كند و بسياري از گروه هاي جنايتكار روسيه در قاچاق زنان و دختران به خارج نقش فعال دارند و اما دليل سفر دختران روس به خارج را شكاف ميان پولدارها و نادارها، گسترش استفاده از مشروبات الكلي و موادمخدر و ماجراجويي دختران و شوق ديدن خارج است.

سي دي  هاي كاغذي
ژاپني ها ديگر به كاغذ باطله هم رحم نمي كنند. اختراع جديد شركت سوني گونه اي « سي دي» از جنس كاغذ است. تاكنون ديسك هاي «سي دي» به طور كامل از پلاستيك ساخته مي شدند و اين براي نخستين بار است كه درآن از كاغذ استفاده مي شود. تاكنون ديسك هاي سي دي به طور كامل از پلاستيك ساخته مي شدند و اين براي نخستين بار است كه در آن از كاغذ استفاده مي شود. ۵۰ درصد از اين «سي دي» جديد از جنس كاغذ و ۵۰ درصد ديگر از جنس پلاستيك ساخته شده است. تاكنون به دليل اينكه اطلاعات موجود در ديسك دردرون آن گنجانده مي شد براي عبور دادن نور و خواندن اطلاعات مي بايست از جنس پلاستيك براي ساخت سي دي استفاده كرد، اما در اين سي دي جديد اطلاعات بر روي سطح ديسك گنجانده شده وبه همين دليل استفاده ازكاغذ كه نور نمي تواند از آن عبور كند در ساخت ديسك امكان پذير شده است. در سي دي هاي ساخته شده از جنس كاغذ اين امتياز وجود دارد كه به دليل كاغذي بودن آن بتوان از تصاوير و رنگ هاي مختلف براي طراحي آن استفاده كرد. قابل سوزاندن و كم زيان بودن آن براي محيط زيست نيز ازديگر مزاياي اين سي دي كاغذي به شمار مي رود.

دردسر سيلويو
ثروتمندترين فرد ايتاليا به اتهام پرداخت رشوه دردادگاه ميلان محاكمه مي شود. تعجب نكنيد! اين فرد محترم نخست وزير ايتاليا است كه براي بار دوم در مقابل قضات حاضر مي شود. روند جديد بررسي پرونده اتهام مشاركت «سيلويوبرلوسكوني» نخست وزير ايتاليا در پرداخته رشوه كه حدود شش ماه پيش با تصويب قانون مصونيت قضايي مقام هاي بلند پايه ايتاليا متوقف شده بود دردادگاه شهر ميلان از سر گرفته شد. براساس اين پرونده برلوسكوني متهم است قبل ازورود به دنياي سياست در دهه ۸۰ ميلادي درپرداخت رشوه به يك قاضي با هدف جلوگيري از فروش قانوني شركت دولتي مواد غذايي« از مه» نقش داشته، ولي وي اين موضوع را فقط تلاش مخالفان خود براي تخريب وجهه سياسي خويش اعلام كرده است. پيشتر « چزاره پرويتي» وزير دفاع اسبق ايتاليا و يكي از نزديكترين افراد به برلوسكوني در چارچوب همين پرونده مقصر شناخته شد.

گلادياتورهاي ۵۰۰ دلاري
برايتان خبري داريم از گلادياتورهاي ۵۰۰ دلاري در كشور چك، اين جنگجويان شجاع در قبال دريافت ۵۰۰ دلار به جان يكديگر مي افتند و بعضي از آنها چشم هاي خود را از دست داده، دچار خونريزي مغزي شده و يا استخوان هايشان از چندين ناحيه دچار شكستگي مي شود. جالب اينجاست، جنگجويان پيش از شروع مسابقه، مانند حيوانات در قفس هاي فلزي در معرض تماشا قرار مي گيرندتا مردم بتوانند با تما شاي آنان، ميزان شرط بندي خود را تعيين كنند. در اين باشگاه هاي غيرقانوني، مرداني كه لباس هاي گلادياتورها را به تن مي كنند با يكديگر به نبردي وحشيانه مي پردازند كه در آنها غير از بكارگيري اسلحه، همه چيز مجاز است. هر >نبرد< مي تواند بيش از يك ساعت بدون استراحت، ادامه پيدا كند. هر شخص براي شركت در اين زد و خورد حدود ۵۰۰ دلار دريافت مي كند كه رقم قابل توجهي محسوب مي شود. پادگان هاي متروكه ارتش سابق شوروي كه محل برگزاري اين قبيل برنامه ها است، آخر هفته، شمار زيادي از قماربازان را براي شرط بندي به خود جلب مي كند.

حوادث
ايرانشهر
تهرانشهر
در شهر
زيبـاشـهر
سفر و طبيعت
|  ايرانشهر  |  تهرانشهر  |  حوادث  |  در شهر  |  زيبـاشـهر  |  سفر و طبيعت  |
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |