گفت وگو: هوشنگ اميدي
عكس: محمدجزايري
نمايش «پرومته در زنجير» حكايت پرومته پسر Japet و پسر عم زئوس است كه بدون اجازه از زئوس «آتش» را كه در اختيار خدايان بود به انسانها پيشكش مي كند. آتشي كه با خود خرد و دانايي به همراه دارد. خدايان به دليل اين كار او را در المپ به زنجير مي كشند تا بدينوسيله اظهار عجز و بندگي نمايد. آشيل در اين اثر انديشه ستيز و مقابله را مطرح كرده است. زئوس پرومته را شكست مي دهد اما در واقع اين اوست كه در مقابل پرومته به زانو در مي آيد...
دكتر صادقي كارگردان نمايش پرومته در زنجير مي گويد: نيتم آن بوده است تا يك بار ديگر به جوانان فرصتي داده شود تا با اثري كلاسيك توان خلاقه خود را به آزمون بگذارند و اين را از هر نظر گامي مي دانم درست و اساسي براي تشويق جوانان اين دوره و احترام گذاشتن به تئاتر دانشجويي نسل حاضر.«پرومته در زنجير» هر روز ساعت ۱۹ در تماشاخانه مهر به صحنه مي رود.
* چرا پرومته به خدايي خويش پشت كرده و به زمين مي پيوندد تا آتش را به انسان هديه بدهد؟
- البته در ميان خدايان اسطوره اي يونان باستان پرومته مثل بعضي از خدايان، نيمه ايزد بوده و كامل نيست. اما نكته مهم در اين نيست كه نيمه خداست، اهميت موضوع در حركتي است كه انجام مي دهد. پرومته موجود يا آدمي است كه با چشم باز به خاطر نجات و سعادت جمع و ديگران زندگي و جايگاه خداوندي خود را به خطر مي اندازد و تن به يك عقوبت سيصد ساله مي سپارد. اتفاقاً عظمت و بزرگي پرومته در اين است كه محتاج به ديگري نيست. اگر آتش را كه در اختيار خدايان بوده براي انسان مي آورد به خاطر اين است كه متوجه نقص و شرايط فلاكت بار ساير انسانها مي شود. ببينيد در پيروزي كه زئوس به دست آورده است به جز اطرافيان چيزي به جمع انسانها نرسيده و آنها همچنان در شوربختي و نكبت با وضعيت نامناسب زندگي مي كنند. اين شخصيت چنان نيرومند است كه از سعادت و آرامش خود چشم پوشي مي كند و به ديگران مي انديشد.
به نظر من از ميان تراژديهاي يوناني نمايش «پرومته در زنجير» اجتماعي ترين متن كلاسيكي است كه رابطه فرد و جمع را در يك چارچوب استثنايي مطرح مي كند. ايثار، ازخودگذشتگي، فداكاري و انسان دوستي ويژه اي كه اين شخصيت انجام مي دهد در بين تراژديهاي يونان باستان منحصر به فرد است. هيچ قهرماني در تئاتر پيدا نشده كه اين چنين براي سعادت ديگران مبارزه كند.
ببينيد آنتي گون براي برادرش مبارزه مي كند، هملت براي پدرش و اديپ براي خودش. اما مبارزه و جدال پرومته با زئوس براي تمامي انسانهاست. بعد اجتماعي و جامعه شناسانه اين قهرمان تراژدي باعث شده است تا جذاب ترين و فرازماني ترين تراژدي در ميان آثار دراماتيك باشد.
موضوع به گونه اي است كه در هر دوره اي مصداق آن در جامعه پيدا شده و به نوعي ضرورت طرح آن احساس مي شود.
* جايگاهي كه پرومته به خاطر انسان دوستي خود كسب مي كند چيست؟
- چون آشيل بينش و اعتقاد به خدايان دارد به اجر آينده پرومته هم انديشيده . درست است پرومته مدت سيصد سال در رنج و عذاب است ولي بعد از اين مدت طولاني به يك پاداش وافر مي رسد. چيزي كه حق اوست. يعني اين كه از مقام نيمه ايزدي به مقام ايزدي كامل مي رسد، در ازاي عذابي كه مي كشد ارتقاء پيدا كرده و به پاداش مي رسد. هر چند اينها براي پرومته داراي ارزش نيست. زيرا او براي كسب مقام، موقعيت خود را به خطر نينداخته است. اصلاً براي پاداش كاري انجام نداده است. اگر به استقبال مرگ مي رود به خاطر رهايي انسان از شرايط اسف انگيز حيواني است. براي همين آگاهي، خرد، روشنايي و آتش را براي انسان هديه مي آورد. چيزي كه سرچشمه و دانايي ها و نجات انسانها از زندگي بدوي است.
* آيا مي توان گفت حركت پرومته ناشي از نيمه ايزدي و نيمه انسان بودن او است؟
- بله. مطمئناً. ببينيد همه بزرگان در طول تاريخ وقتي موقعيت خود را به خطر انداخته اند كه چيزي ناصواب را حس كرده اند و مهمتر اين كه با ديگران فاصله فكري و جوهري داشته اند. از هر نظر كه بنگريم آنها بايد از ديگران سرتر بوده و احساس بي نيازي كنند و نمي توانند و نبايد هم مثل ديگران باشند. آنها در يك مرتبه و مرحله برتر هستند و اين برتري را در ازاي نجات انسانها كنار گذاشته تا با ديگران سرنوشتي يكسان با آنها داشته باشند. پرومته اين نياز را حس مي كند و اين برمي گردد به وجه انساني اي كه دارد.
* چه شباهتي بين شناخت حضرت موسي(ع) و پرومته از آتش مي بينيد؟ زيرا هر يك تأثير سرنوشت سازي در سرنوشت بشريت داشته اند؟
- در نگاه نخست بايد بدانيم، اين «آتش» نور، دانايي، روشنايي و گرماي هستي بخش انسانها را تأمين مي كند. نور آتش روشن كننده تاريكيهاست و در اينجا به صورت نمادين و سمبليك بيان شده است. اين برمي گردد به ظلمات ابتدايي و زندگي بدوي انسانها. بله آتش يك نقش اساسي در زندگي بشريت داشته است. فقط باعث نشده كه از آن در پخت و پز استفاده شود، بلكه به كمك آن اسلحه ميدان جنگ ساخته مي شود و مهمتر از همه اين امكان را به وجود مي آورد تا انسان بر طبيعت چيره شود. آتش در هر دو نگاه، كشنده جهل و تاريكي است. سمبل معرفت و شناخت موقعيت انسان است. حركت هر يك از اين شخصيتها چه ديني و چه اسطوره اي براي رهايي انسان از سرنوشت بدوي است.
* طراحي ميزانسن هاي اجرايي پرومته بيشتر بر محور دايره است. آيا به خاطر قرار گرفتن در هسته مركزي موضوع اين گونه طراحي حركت مي كنيد؟
- در تصويرهاي دايره واري كه شخصيت ها خلق مي كنند بازيگران به دور خود مي چرخند ولي اين حركت حول محور وجود پرومته است، زيرا همه آنها به لطف پرومته بلند شده و به حركت در مي آيند. مثل يك اتم كه پروتون در مركزيت قرار گرفته و ذرات ديگر به دور آن در گردش هستند.
پرومته در اينجا خورشيدي مي تواند باشد كه همچون منظومه شمسي، ديگران به گرد او جمع آمده و از او نور مي گيرند. بايد به اين نكته توجه داشت كه براي يك حركت سازنده بايد يك رهبر در مركز قرار داشته باشد. اين يك نمود عيني است كه هم در طبيعت و هم در جامعه و قوانين انسانها وجود دارد. اين مركزيت را اگر باز هم ضرورت تكرار آن پيش آيد در آثار ديگر هم به كار خواهم گرفت. چيزي كه اينجا اهميت دارد اهميت جادويي شكل دايره است.
به نظر من رازگونه ترين شكل هستي در هر حالتي «دايره» است. از جمله حالت مساوي بودن نقاط آن نسبت به مركز، «بسته بودن» و تكراري كه در جزييات آن موجود است. زيرا اولين تصويري است كه به انسان اطمينان رواني و آرامش خاطر مي دهد.
* بين ايوه و قيام پرومته چه شباهتي مي تواند باشد؟
- در واقع شباهت اينجاست كه سرنوشت اين دو به همديگر ربط پيدا مي كند و يك ارتباط ارگانيك به وجود مي آيد. زيرا شخصي از نوادگان ايوه پرومته را نجات مي دهد. ديگر اين كه وجه اساسي حركت آنها در ابتداي قدرت زئوس،نبود عدالت است. نخست در ارتباط با زنها و ديگر در ارتباط با خردمندان. زئوس به خاطر ندانم كاري، زيبايي و خرد را به يكباره نابود مي كند. زيرا ناشي، بي تجربه و مست غرور پيروزي است. هر چند وقتي پير مي شود آن شعور و تعادل نسبي را به دست مي آورد و هر دو را نجات مي دهد، اما دو وجه مخرب شخصيت زئوس در ابتداي پيروزي سكر آورش باعث به وجود آمدن اين موقعيت جديد مي شود.
* آيا عشق زئوس نسبت به ايوه فقط آني و شهواني است، در حالي كه مي تواند از او خواستگاري كرده و يك عشق سلحشورانه به وجود آورد...
- ببينيد من فكر مي كنم آشيل به عمد چنين اسطوره اي مي نويسد تا راز ماندگاري و پايداري پرومته را توضيح بدهد. پس زئوس را در جايگاهي قرار مي دهد تا ستم او را نسبت به زنان هم آشكار نمايد. زناني كه هيچ امنيتي در برابر قدرت ديگران نداشتند. اكثر جنگها در طول تاريخ به خاطر دزديدن زن و طلا اتفاق مي افتد. مطرح كردن چنين موضوعي از جانب آشيل براي نشان دادن حمايت و جانبداري از انسانيت است و اين داستان بهانه اي مي شود تا دفاعيه خود را بيان كند. به نظرم به عمد و آگاهانه زئوس را در اين موقعيت قرار مي دهد. شور و جنوني كه در شخصيت ايو در سرتاسر نمايش مي بينيم براي اين است تا بگويد «چقدر زنان بي پناهند».
* پس صرفاً عامل شهواني زئوس نمي تواند در موقعيت جديد اثرگذار باشد؟
- چرا اين برمي گردد به رابطه يك سويه زئوس با ايوه. ولي بايد بدانيم كه زئوس ايوه را به خاطر پشت كردن به همبستري تنبيه مي كند. زئوس مي خواهد بگويد كسي كه تسليم قدرت من نشود همه امتيازهاي زندگي را از او مي گيرم و در اين راه همه چيز ايوه را مي گيرد به جز پاكي و نجابت او را. بعد از اين ايوه قرنها، قاره به قاره سرگردان به دنبال معصوميت كودكانه خود است و اين ناشي از منطق نادرست قدرت زئوس است. منطق زئوس دوسويه و دموكراتيك نيست، در حالي كه منطق عشق كاملاً دوسويه است.
اما ايوه به اين منطق زور تن نمي دهد و درست مثل پرومته در مقابل چنين قدرتي مي ايستد، به همان اندازه كه پرومته در خرد و دانايي پايمردي مي كند ايوه براي حفظ پاكي و اصالت خود پشت به زئوس مي نمايد و در برابر او مي ايستد. در واقع اين پاكي ايوه است كه ته مانده غرور شهواني زئوس را در هم مي شكند.
* هجرت ناخواسته پرومته و ايوه را چگونه ارزيابي مي كنيد؟
- بله. اين گونه اي هجرت اجباري است و دليل اين آوارگي و دور شدن از انسانها دقيقاً براي كسب تجربه و سير آفاق و انفس است. هم سير دروني و هم سير جهان بيروني براي رسيدن به حقيقت است. اين سير آفاق و انفس قهراً به يك شناخت برتر و متعالي مي رسد. شخصيت پرومته درست است كه در بند زئوس گرفتار آمده، اما در اين اسارت و تنهايي رازي است كه او را جاودانه مي كند.
نه ايوه و نه پرومته هيچ يك آدمي تسليم و سازش پذيري نيستند كه در برابر قدرت كوتاه بيايند. اصلاً شخصيت پرومته معترض ترين شخصيت تئاتر يونان باستان است. او نسبت به اعمال زئوس و حكمي كه صادر كرده است اعتراض دارد. مبارزه او هم برمي گردد به خرد و دانشي كه دارد و اعتماد به نفسي كه ماحصل اين خرد و دانش بايد شمرد.