سه شنبه ۲۹ ارديبهشت ۱۳۸۳ - سال دوازدهم - شماره - ۳۳۸۲
سفر و طبيعت
Front Page

آبادشدن بيابان هاي ايران، از حرف تا عمل
زمين شوربخت
واقعيت اين است كه هر تلاشي براي تغيير شرايط طبيعي كويرها و بيابان هاي واقعي ايران ناممكن و بي حاصل است و چشم اميد نداشته باشيم كه روزي اين خشكستان ها به كار كشت و زرع بيايند
گزارش اول 
دكتر ناصر كرمي 
 
007425.jpg
آبادشدن كويرهاي ايران روياي هر ايراني است. در پهنه اين آب و خاك كسي نيست كه دچار اين وسوسه خيال انگيز نشده باشد كه روزي بتوان بيابان هاي وسيع كشور را آباد كرد و بر خاك سترون و تفتيده اين گستره از ميهن گياه روياند. در اين باره، چه بسا انديشه ها كه در سال هاي اخير از سوي دلمشغولان آبادي ميهن مطرح شده است. گروهي مي انگارند چاره در كشاندن آب هاي خزر به دشت كوير است. مي گويند مي توان از ميان البرز آبراهه اي به سمت خزر گشود و با كشاندن آب هاي آن به دشت كوير، درياچه اي بنا نهاد در اين پهنه خشك تا پيش درآمد سرسبزي و عمران باشد.
گروهي ديگر احتمال بهره مندسازي دشت هاي كوير و لوت از آب هاي شيركوه يزد و دامنه هاي شمالي زاگرس را بعيد نمي دانند و مي گويند شايد بتوان با يك طرح عظيم لوله كشي و آبرساني، با برفاب هاي اين ستيغ هاي بلند عطش كويرهاي ايران را فرو نشاند.
جماعتي نيز خواستار بررسي امكان استخراج آب هاي فسيل از اعماق دشت كوير و بهره برداري از اين آب ها، از سوي دست اندركاران ذي ربط شده اند، مي دانيم آب هاي فسيل بازمانده اي از فعل و انفعالات پوسته زمين در ميليون ها سال پيش هستند كه در لايه هاي تحتاني محبوس مانده و در سراسر جهان تنها در يك مورد، كشور ليبي توانسته با طرح عظيم «نهرالصناعي» از اين آب ها بهره برداري كند.
در اين نوشتار، به بررسي احتمال تحقق طرح هاي مذكور پرداخته شده و به طور كلي روشن كردن اين نكته كه به راستي! بيابان هاي كشور چه مي شود كرد.
بيش از نيمي از مساحت كشور در حيطه اقليم خشك قرار دارد، به طوري كه ميزان متوسط بارندگي سالانه در اين مناطق از ۲۵۰ ميليمتر هم كمتر است و تفوق عامل تبخير بر پديده بارش موجب مي شود كه تامين آب همواره دغدغه اي دائم باشد، اما موضوع بحث ما را بيابان هاي واقعاً خشك، يعني مناطقي با بارش متوسط كمتر از ۱۵۰ ميليمتر و نيز كويرها تشكيل مي دهد. كوير يا شورستان در مبحث جغرافياي طبيعي سرزميني است پست و نيمرخي چاله مانند كه خاك آن كاملاً آغشته به املاح نمكي باشد.
در كوير به هيچ وجه امكان كشاورزي وجود ندارد. حال آنكه در بيابان هاي واقعي به شرط تامين آب دائمي و كافي، مي توان زمينه را براي كشاورزي مهيا كرد.
اما بيابان هاي واقعي اغلب در مناطقي بسيار دور از آب هاي دايمي قرار دارند. به گونه اي كه انتقال آب به اين مناطق، اگر هم ناممكن نباشد، از چنان هزينه سرسام آوري برخوردار است كه هيچ صرفه اقتصادي دربر نخواهد داشت.
عامل زمان نيز به زيان بيابان هاي واقعي و كويرها عمل مي كند. بيابان با ازدست دادن كامل پوشش گياهي زيست بومي خود دچار فرسايش خاك مي شود و با پيشرفت اين روند امكان احياي مجدد زيست بوم نيز ضعيف خواهد شد.
تجربه نشان داده هرگونه تغييرات طبيعي، حتي افزايش بارندگي در كويرها به جاي آنكه موجب بهبود شرايط طبيعي محيط شود، به شورترشدن خاك كوير مي انجامد، از اين رو اين دسته از گستره ها در گذر زمان سيمايي خشن تر پيدا كرده و جابه جا به ريگزارها و سنگلاخ هايي غيرقابل عبور مبدل مي شوند.
مساحت اين دسته از مناطق يعني سرزمين هاي كاملا بياباني، كويري و ريگزاري، در كشور ما ۳۶۰ هزار كيلومتر مربع است كه حدود ۲۱ درصد از مساحت كل كشور را تشكيل مي دهد. 
007452.jpg

جالب است بدانيم كه اين سطح برابر است با مجموع مساحت ۸ كشور اروپايي، دانمارك، بلژيك، سوئيس، لوكزامبورگ، چك، آلباني، اتريش و هلند. به عبارت ديگر و در شرايط كنوني، در بيش از يك پنجم از مساحت كشور ما مطلقا امكان فعاليت انساني وجود ندارد و كوير نيز همچون قطب جنوب، يا ستيغ هاي مرتفع تر از ۴ هزار متر، خالي از سكنه است.
بر اساس جدولي كه مبناي گزارش سازمان خواربار(FAO) وابسته به سازمان ملل درباره مسايل كشاورزي ايران است، بيش از نيمي از مساحت كشور ما را گستره هاي خشك تشكيل مي دهد. مساحت پهنه هاي كويري، تپه هاي ماسه اي، ريگزارهاي لم يزرع و ديگر عرصه هاي خالي از جمعيت نيز حدود ۳۴۰ هزار كيلومتر مربع، معادل ۲۱ درصد مساحت كل كشور است.
پس شگفت نيست كه مي بينيم آباداني كويرها رويايي فراگير در كشور ما است. اما واقعيت اين است كه هيچكدام از طرح هايي كه پيش از اين به آنها اشاره شد، نمي توانند به هيچ وجه براي كويرهاي ما قابل استفاده باشند.
طرح اول، يعني حفر آبراهه اي از خزر به دشت كوير و كوير لوت يكسره خيالي، بي منطق و پوچ است.
سطح خزر ۳۰ متر پايين تر از آب هاي آزاد و ارتفاع متوسط دشت هاي كوير و لوت هزار متر بالاتر از سطح دريا است. فاصله دشت لوت تا خزر هم دست كم هزار كيلومتر است.
چگونه مي خواهيم كانالي با طول هزار كيلومتر و عمق بيش از هزار متر حفر كنيم؟
حال اگر تمام «لودر»هاي جهان را يك جا جمع كنيم آيا مي توان زودتر از يكصدسال چنين كانالي را حفر كرد؟ و با فرض اينكه چنين كانالي حفر شود، چگونه آب آن را از عمق هزارمتري به سطح زمين برسانيم؟
البته هنوز هم هيچ اشاره اي به وجود سلسله جبال البرز نشده كه بر سر راه اين آبراهه نشسته است! و حالا بنا را بر اين بگذاريم كه ناممكن، ممكن شد و از آب هاي خزر در دشت لوت، درياچه اي ساختيم. بعد چه مي شود؟ با آب اين درياچه كه كشاورزي نمي شود كرد، چون شور است. ( وچون به ژرفاي پايين تر منتقل مي شود مطمئنا شوري آن بيشتر افزايش يافته) تصور اينكه وجود اين درياچه اقليم منطقه را معتدل كند هم عبث است، زيرا بادهاي ناشي از پر فشارهاي جنب قاره اي كه در اين منطقه به طور دايم مي وزند، بلافاصله بخار آب برخاسته از سطح درياچه را پراكنده كرده و به دوردست مي برد.
به واقع اين درياچه لوكس پرخرج، فقط به درد آبتني خواهد خورد و بس!!
و اما طرح دوم، يعني انتقال آب هاي شيركوه يزد يا دامنه شمالي زاگرس به كويرهاي ايران. اين طرح البته، كمتر از طرح قبلي رويايي است، اما مطئمنا همانقدر نيز به دور از علم و منطق است. آيا هزينه انتقال آب از شيركوه يزد به دشت كوير محاسبه شده است؟ بدون شك اگر با اين آب گندم بكاريم و خوشه هاي ما به جاي گندم معمولي، دانه هاي طلا به بار بنشانند، باز هم چنين زراعتي با چنان آب گرانقيمتي صرف نخواهد داشت!!
طرح سوم نيز همچون دو طرح ديگر ناممكن و غيرعملي است. گفته مي شود كه حتي ليبي هم از طرح «نهرالصناعي» پشيمان است، زيرا استخراج  آب هاي فسيل آنقدر هزينه بردار است كه اكنون اعلام شده گوجه اي كه با آب هاي اين طرح آبياري مي شود در هر كيلو دست كم صد دلار هزينه تمام شده، در بردارد!
چه بايد كرد؟
اگرچه پذيرفتن اين نكته، شايد قدري دلسرد كننده به نظر برسد، اما واقعيت اين است كه با كويرهاي ايران هيچ كاري نمي شود كرد. بهتر است كه  آنها را كاملا به حال خود واگذاشت. تجربه نشان داده هر نوع دخالت انسان در كوير، نه تنها هيچ سودي دربرنداشته، بلكه گاه وضعيت طبيعي را برتر از شرايط كنوني كرده است.
البته دو راه، هر چند محدود و مختصر، براي بهره برداري از گستره هاي كويري وجود دارد. يكي استخراج منابع معدني كويرها و ديگري سرمايه گذاري بر جاذبه هاي توريستي اين مناطق. بيابان شناس مشهور ايراني و استاد ممتاز دانشگاه تهران دكتر پرويز كردواني درباره برخي از منابع استخراج در كويرهاي ايران به موارد زير اشاره دارد:
-از كويرهاي نمك، مي توان كلرورسديم به دست آورد، كه نمگير يا جذابه الرطوبه است و در صنعت موارد استفاده متعدد دارد.
-از كويرهاي متورم، مي توان نمك سولفات سديم آبدار را استخراج كرد كه در تهيه مواد پاك كننده، صنعت كاغذسازي، شيشه سازي و... كاربرد دارد.
-از كويرهاي قشري، نمك طعام مي توان استخراج كرد.
-از شوره زارها، نمك نيترات پتاسيم مي توان به دست  آورد.
دكتر كردواني اضافه مي كند، اغلب كويرها زاينده هستند يعني، املاح آنها هر ساله يا يك سال در ميان قابل برداشت است.
از اين نظر كويرها را مي توان همچون جنگل ها، منابع طبيعي تجديدشونده به شمار آورد.
درباره جاذبه هاي توريستي كويرهاي ايران نيز در سال هاي اخير بسيار گفته شده است. حتي در شرايط كنوني نيز كه صنعت توريسم كشور در دوره پيش از نوباوگي به سر مي برد وجاذبه هاي توريستي كويرها هم كمتر واكنش جدي برانگيخته است. پارك ملي كوير جاذبه اي خاص در توريسم ايران به شمار آمده و سالانه پذيراي ده ها گشت (تور) جهانگردي داخلي و خارجي و هزاران علاقه مند به حضور در چشم اندازهاي بي نظير اين منطقه است.
بدون شك بيابان ها و كويرها، بي نظيرترين چشم اندازهاي طبيعي كشور ما را تشكيل مي دهند.
بسياري از مناطق جهان، داراي جنگل و كوه و دريا هستند كه شبيه جنگل و كوه و درياي كشور ماست، اما در هيچ كجا كويرها مشابه كويرهاي ما نيست و عوارض خاص جغرافيايي مانند شهر خيالي لوت و تپه هاي ماسه هاي كاشان يا عوارض تاريخي مانند ده ها كاروانسراي كوچك و بزرگ و تمدن كويري ايران در شهرهايي همچون يزد، كرمان و كاشان بيابان هاي ايران را به قطب ممتاز بياباني ايران در جهان تبديل كرده است.
درباره كويرهاي ايران شايد اين مضمون شاعرانه وافي معنا كند كه: «هرگز نخواه چيز ديگري باشي، پس بكوش در كمال آنچه كه هستي باشي.»
واقعيت اين است كه هر تلاشي براي تغيير شرايط طبيعي كويرها و بيابان هاي واقعي ايران ناممكن و بي حاصل است و بايد اين گستره ها را همانگونه كه هستند به عنوان چشم اندازهايي خاص در طبيعت ايران پذيرفت و چشم اميد نداشته باشيم كه روزي اين خشكستان ها به كار كشت و زرع بيايند.
بپذيريم يگانه بودن، كمال اين پهنه هاست كه گستره اي به مساحت ۸ كشور مشهور اروپايي دارند، اما نمي توانند نان يك روستا را هم تامين كنند.

ستون ما
بيابانيان بي تاب و توان
007428.jpg
سالها پيش وقتي پادشاه ليدي تصميم حمله به ايران را گرفت، مشاورش به او گفت: آگاه باش به سرزميني مي روي كه مردمان آن به زندگي در سنگلاخها عادت دارند.
سنگلاخها آنها را مردماني سرسخت و مقاوم كرده است، دير تسليم مي شوند، و حتي اگر شكست بخورند حتي بدترين شرايط را تاب مي آورند، تا وقتي كه ديگربار فرصت طغيان و سركشي پيدا كنند.
تجربه نشان داد كه توصيه آن مشاور عاقلانه بوده و پادشاه ليدي با حمله به ايران، آنچنانكه غيبگوي دلفي نيز پيش بيني كرد يك امپراطوري را به نابودي كشاند.البته نه آنچنانكه منظورش بود، امپراطوري ايران، بلكه امپراطوري ليدي را.
از پس هزاره ها هنوز سنگلاخها در ايران نقش مهمي دارند. نزديك به هشتاددرصد جمعيت كشور در مناطق خشك ساكن بوده و بيش از نيمي از آنها در مناطقي استقرار دارند كه بياباني يا نيمه بياباني بوده و محل سكونت نزديك به ۲۵درصد مردم كشور نيز عمق يا حاشيه بيابان هاي واقعي است، يعني مناطقي كه زادآوري زيستي در آنها، در كمترين حد ممكن است.
مشكلات و مصائب بيابان نشينان ما در دهه هاي اخير پيچيده تر شده است. اين مشكلات شماري طبيعي و شماري نيز انساني هستند. بزرگترين مشكل طبيعي دوره هاي طولاني خشكسالي بوده كه بعضا به نابودي گستره هاي وسيعي از حيات در استانهايي همچون كرمان، يزد، خراسان، سيستان و بلوچستان و فارس انجاميده است. اين مشكل طبيعي با خود مشكلات طبيعي ديگري همچون شدت يافتن بادهاي فرساينده و افزايش خطر شن هاي روان را ايجاد كرده است. اما شمار مشكلاتي كه انسان خود براي خويش ايجاد كرده نيز قابل توجه است. كاهش سطح آبهاي زيرزميني به واسطه برداشت بي رويه، بوته كني و نابودي پوشش گياهي، نابودي روش هاي سنتي و سازگار با محيط در بهره برداري از منابع محدود آب، همچون قناتها و آبخوانها و سرانجام واپس نشيني در برابر هجوم شن هاي روان و دادن اين مجال به آنها كه باز هم پيشتر و پيشتر بيايند.
واقعيت اين است كه موج مهاجرت از مناطق روستايي و شهرهاي كوچك به شهرهاي بزرگ موجب شده گريز از بيابانها تنها راه ممكن براي رهاشدن از مشكلات بيابان نشيني به نظر برسد، غافل از آنكه بيابان اگر به حال خود رها شود، باز هم پيشتر خواهد آمد و حتي به پشت باروهاي شهرهاي بزرگي كه در آنها پناه گرفته ايم، خواهد رسيد.
شايد هم زمانه تغيير كرده است و تاب و توان سنگلاخ نشينان امروزي ديگر در آن حدي كه دو هزار و پانصد سال پيش مشاور پادشاه ليدي گفته بود، نيست.

ذوب يخ ها
خطر غرق شدن بعضي شهرها
با تداوم افزايش گرماي جهاني، لايه يخي عظيم در حال ذوب گرينلند تا هزاره آينده كاملا ناپديد خواهد شد.
بر اساس مطالعات به عمل آمده ذوب لايه يخي گرينلند سطح آب اقيانوس ها را تا ۷ متر افزايش خواهد داد و شهرهاي در ارتفاع نزديك به سطح آب درياها از لندن تا لس آنجلس و همچنين افزايش سطح آب درياها به ميزان يك متر بخش هايي از كشور بنگلادش را دربرخواهد گرفت. شايان ذكر است ذوب فقط بخشي از اين لايه يخي عواقب وحشتناكي را براي كشورهاي واقع در ارتفاع پايين تر از سطح آب درياها مانند بنگلادش و مالديو را به همراه خواهد داشت.
دانشمندان تخمين زده اند اگر ميانگين دماي سالانه در گرينلند در حدود ۳ سيلسيوس (۴/۵ فارنهايت) افزايش يابد بايد انتظار بارش برف بيشتري را داشت، در صورتي كه نيمي از برف فرود آمده به صورت آب  جاري روان خواهد شد و لايه يخي مذكور در ۱۰۰ سال آينده شروع به ذوب شدن خواهد كرد.
گرمايش جهاني 
بسياري از دانشمندان بر اين باورند كه گرمايش جهاني به منزله تهديد جدي براي محيط زيست محسوب مي شود. واضح است كه از انقلاب صنعتي تاكنون، تجمعات دي اكسيدكربن (۲(CO اتمسفري به دليل احتراق سوخت هاي فسيلي مورد نياز در راه اندازي اتومبيل ها، گرمايش خانگي و كارخانجات نيرو، ۳۰ درصد افزايش يافته كه متعاقبا قابليت به دام انداختن گرما را افزايش مي دهد، در حالي كه برخي از دانشمندان علل طبيعي چون فعاليت هاي آتشفشاني را موثر خوانده و همچنين به دليل سكون پايدار ۲CO اتمسفري در ۳۰ سال گذشته بر اين نظريه اتفاق نظر ندارند.
آژانس حفاظت از محيط زيست ايالات متحده آمريكا اذعان داشته است، در صورت عدم وجود سياست هاي كنترل آلودگي ها تجمعات ۳۰ ۲CO الي ۱۵۰ درصد بيش از ميزان كنوني [۳۷۰](ppm) خواهد بود.
تحقيقات نشان داده است كه تجمعات ۲CO در اتمسفر در سال ۲۱۰۰ به سطوحي از جو خواهند رسيد كه موجب افزايش درجه حرارت به ميزان ۸/۵ - ۴/۱ درجه سيلسيوس (۴/۱۰ - ۵/۲ درجه فارنهايت) خواهد شد و به دنبال آن آمده است، افزايش سطح ۲ COتا ميزان ۴۱۰۰۰) (ppm) برابر ميزان موجود در زمان ما قبل از انقلاب صنعتي) موجبات افزايش دما تا ۸ درجه سيلسيوس (۱۸ درجه فارنهايت) تا سال ۲۰۵۰ خواهند شد كه سطح آب درياها را تا ۷ متر در يك دوره هزار ساله افزايش داده و زندگي ميليون ها انسان مقيم در مناطق ساحلي با ارتفاع نزديك به سطح درياها بالاخص كلانشهرهاي ساحلي در حال توسعه و دلتاها و جزاير كوچك را تهديد خواهد كرد.
ذوب كلاهك يخي كوه كليمانجارو در آمريكا و نابودي صخره هاي مرجاني به دليل افزايش درجه حرارت اقيانوس ها از جمله اثرات گرمايش جهاني است. در قرن گذشته ميانگين درجه حرارت در حدود ۶/۰ درجه سيلسيوس (۱ فارنهايت) در سراسر جهان افزايش يافته، در نتيجه سطح آب درياها به ميزان۸-۴ اينچ(۰۱-۰۲ cm) به دليل گرمايش آب، افزايش خواهد يافت.
نرخ كنوني افزايش دماي كره زمين بي سابقه است. تنها تغييرات آب و هوا موجب گسترش انواع بيماري ها، نابودي اكوسيستم ها، زمين هاي كشاورزي و از همه مهمتر تنوع زيستي خواهد شد و به موجب آن يك ميليون گونه جانوران تا سال ۲۰۵۰ منقرض خواهند شد.
گرمايش جهاني، تهديدي جدي براي نسل هاي آينده است كه براي مدت زمان مديدي به آن توجه و كنترل نشده است و با آگاهي افراد جامعه از اين واقعه مي توان شاهد بهره جويي آنان از منابع جايگزين انرژي بود.
بايد اين هشدار را جدي گرفت كه هيچ گونه راه حلي تكنولوژيكي جهت بازگرداندن لايه يخي گرينلند وجود ندارد.
الهه جوادي 

جيوه، سمي مهلك
007461.jpg
جيوه كه يكي از خطرناك ترين سموم براي بدن انسان شناخته شده است، به خاطر استحكام، دوام و هزينه كمتر نسبت به ساير موارد، متاسفانه هنوز در ساخت آمالگام كه براي پر كردن دندان به كارمي رود و جايگزيني براي آن يافت نشده است.
طبق تحقيقاتي كه در سال هاي اخير توسط مراكز تحقيقات پزشكي و زيست محيطي در كشورهاي پيشرفته نظير آمريكا و كانادا به عمل  آمده، ۵/۰ گرم جيوه مي تواند آلودگي درياچه اي به وسعت چهارهكتار را موجب شود و حيات آبزيان آن را به مخاطره جدي بيفكند. اين در حالي است كه باز براساس همين آمارها ميزان ضايعات جيوه كه توسط هر دندانپزشك از طريق پساب عمليات از كلينيك دندانپزشكي به خارج راه مي يابد روزانه يك گرم برآورده شده است. اگر روزكاري هر دندانپزشك را درسال ۲۵۰ روز در نظر بگيريم به رقم ۲۵۰ گرم جيوه براي هر دندانپزشك مي رسيم و اگر اين رقم را درتعداد حدود ده هزار دندانپزشك كشور ضرب كنيم، پي خواهيم برد كه آبهاي زيرزميني، كشتزارها و مراتع كشورمان را سالانه ۲ هزار و ۵۰۰ كيلوگرم جيوه از طريق دندانپزشكي ها آلوده و مسموم مي سازد كه ابعاد ضايعات ناشي از اين مسموميت بر محصولات كشاورزي و باغات و احشام و طيور و حتي آبزيان و همچنين انتقال بخشي از آن به اين طريق به بدن انسان، باعث نگراني است و جاي آن دارد كه مسوولان و دلسوزان امر حفاظت از محيط زيست به اين مهم توجه جدي تري داشته باشند.
امروزه در بسياري از كشورهاي پيشرفته جهان براي حل اين مشكل صافي هايي در مجراي خروجي پساب دندانپزشكي ها قرار مي دهند كه براي همين منظور ساخته شده اند. به اين روش كه جيوه موجود در پساب، در جريان عبور از دستگاه پالاينده رسوب گير، يونيزه شده و از اين طريق از خروج بيش از ۹۵ درصد اين ماده از دستگاه و ورود آن به مجاري فاضلاب جلوگيري به عمل مي آيد. با گسترش كاربرد اين شيوه، كشورهاي مذكور استفاده از چنين دستگاه ها و صافي هايي را جزو استانداردهاي اجباري كلينيك هاي دندانپزشكي قرار داده اند و به دندانپزشكي هايي كه فاقد آن هستند تا وقتي كه به اين سيستم مجهز نشوند اجازه فعاليت نمي دهند. در كشور ما نيز هماهنگونه كه به منظور جلوگيري از انتقال ويروس ايدز و هپاتيت، دندانپزشكي ها به استفاده از دستگاه  هاي اتوكلاو، جهت سترون سازي وسايل و ابزار كار ملزم شدند، چه خوب است كه در زمينه اين مهم نيز چاره انديشي كنند و جلوگيري از رسوخ جيوه مورد مصرف دندانپزشكان به محيط زيست به صورت يك استاندارد و الزام براي دندانپزشكي ها مقرر شود.

ماجراهاي طبيعت
حيوانات شگفت انگيز زندگي من
007455.jpg
دكتر ريموند ديتمارس 
قسمت سي ام 

براي مثال، همه ما شته(aphid) را مي شناسيم، حشره اي شپش مانند و بسيار ظريف و كوچك كه آفت بسياري از درختان ميوه است و در سال هاي اخير براي مبارزه با آن كمتر از روش هاي سنتي - سم پاشي - استفاده مي كنند، بلكه با رها ساختن حشره ديگري به نام كفشدوزك، كه قاتل شته است، آن را نابود مي سازند. شته مايعي از خود ترشح مي كند كه براي مورچه بسيار حيات بخش و اشتهاآور است - مثل شير گاو براي من و شما. حال - خواهش مي كنم درست به اين مطلب توجه كنيد - اگر مورچه ها موجوداتي كاملاً بي عقل و وحشي بودند، طبيعتاً بايد در جست وجوي غذا وقتي شته سر راهشان قرار مي گرفت فوراً آنرا مي كشتند و يك شكم سير از ماده مغذي و موردعلاقه شان مي خوردند و مي گذشتند؛ اين، عكس العمل طبيعي يك جانور وحشي و فاقد هوش و منطق است. اما چنين نيست. مورچه ها، درست مثل انسان ها، شروع به پرورش و نگهداري شته ها مي كنند و همچون چوپان هايي خبره به گله داري شته (يا بهتر است بگوييم: شته داري) مي پردازند: آنها را به صورت گروهي روي شاخه هاي سبز، جايي كه غذاي كافي و مطلوب دراختيارشان باشد، هدايت مي كنند و حتي مي كوشند آنها را در سايه و راحت نگهدارند. وقتي اين چراگاه ها - يا به عبارتي شاخه زارها - ضعيف و مواد غذايي آن كم مي شود، مورچه هاي چوپان گله خود را به شاخه هاي نرم تر و چراگاه هاي سرسبزتر منتقل مي كنند. شته ها، تحت حمايت و حفاظت مورچه ها مي چرند، شير مي دهند و غذاي خوشمزه آنها را فراهم مي سازند!
اما حيواني كه هميشه سروته راه مي رود«تنبل»(Sloth) نام دارد. تنبل، حيواني است پشمالو و كوچك، ساكن نواحي استوايي قاره آمريكا كه شكل و هيكلش چيزي است بين ميمون و خرس.
پاهاي حيوان بيچاره آنقدر قوه و بنيه ندارد كه بتواند وزن او را تحمل كند. به همين جهت همه حركات او بايد به حالت آويزان يا سرپايين باشد! اما از آنجا كه تقريباً ابله ترين مخلوق پروردگار است، ظاهراً چندان اهميتي به اين موضوع نمي دهد.
سروته زندگي كردن هم براي خودش عالمي دارد و البته دشوار نيز هست. به عنوان مثال جفت گيري اين حيوان بايد به همين صورت انجام گيرد، اما دروجود اين موجود ذره اي چالاكي وجود ندارد.نوازش كردن تنبل شبيه فيلم اسلوموشن حركت دست يك انسان براي برداشتن يك ليوان آب است. درحالي كه چشمان گرد و قلنبه و كودنش به آسمان خيره شده، دست سه انگشتي اش را آهسته و كند به سوي جفتش پيش مي برد.
مشكل اين است كه همسر جناب تنبل هم از عاشق دلخسته اش چابك تر نيست، افكار ناشي از اشتياق رومانتيك زوج ممكن است سرانجام به مغز خود زوجه نيز نفوذ كند،  اما احتمال اينكه در همان حيص و بيص فكر غذا هم به كندي از ذهنش بگذرد زياد است.
پس همچنان دست تمنا آرام به سويش درحركت است، به اين نتيجه مي رسد كه ترجيحاً به سمت بالاي شاخه اي كه از آن آويزان اند راه بيفتند. كند، همچون يار جاني، به سوي اشتياق حقيرش به راه مي افتد؛ يك دقيقه تمام طول مي كشد تا دستي از روي ديگر دست بگذارند و گامي به پيش برود.
ترجمه : حميد ذاكري 

حيات وحش ايران
قوچ البرز مركزي
007458.jpg
گونهgmelini X O.o.arkal:
خانواده:گاوسانانBOVIDAE
راسته: زوج سمانARTIODACTYLA
رده : پستاندارانMammalia
اين قوچ از اختلاط قوچ هاي اوريال و ارمني به وجود آمده است. قوچ ها در محدوده شرقي پراكندگي خود (غرب و جنوب شاهرود تا فيروزكوه) به قوچ اوريال شباهت بيشتري دارند. موهاي زير گردن نسبتا بلند و فلفل نمكي و ناحيه سينه سياه است، لكه زيني شكل روي كمر معمولا وجود ندارد. پيچش شاخ ها مانند قوچ اوريال به طرف پايين گردن است.در مناطق مركزي حوزه پراكندگي (غرب فيروزكوه، لار، گچسر، سرخه حصار، ورامين)، موهاي زير گردن نسبتا بلند و سياه است. لكه سفيد زيني شكل كه اطراف آن سياه است در اغلب قوچ ها مشاهده مي شود. پيچش شاخ ها معمولا به طرف وسط و يا زير گردن است.
در مناطق غربي حوزه پراكندگي (حدود طالقان، الموت، قزوين و مناطق جنوبي آن) موهاي زير گردن و سينه نسبتا كوتاه و سياه رنگ است، لكه سفيد زيني شكل در قوچ ها وجود دارد، شاخ ها شباهت زيادي به قوچ  ارمني دارند و پيچش آنها به طرف بالاي گردن است.

تبديل گورستان به جنگل
007464.jpg
گورستان زباله فرش ليكز در نيويورك، پس از واقعه ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ و موج عظيمي از زباله هاي حاصل از فروريختن ساختمان هاي مركز تجارت جهاني كه به اين گورستان سرازير شد، تعطيل شد. پس از بسته شدن اين مركز زباله در مارس ۲۰۰۱، ساكنان جزيره استيتن ورود آخرين قايق حمل زباله را جشن گرفتند. ۶/۱ ميليون تن باقيمانده هاي خرابي ساختمان ها توسط كارگران وارسي شد و از شواهد و مدارك به دست آمده، حدود ۳۰۰ قرباني شناسايي شدند و با آزمايشDNA انتظار مي رود تعداد ديگري نيز پيدا شوند. اكنون بخش هايي از اين گورستان مورد كشت درخت و بوته قرار گرفته و بخش هاي عمده اي همچنان باقي است.

|  تهرانشهر  |   حوادث  |   خبرسازان   |   در شهر  |   سفر و طبيعت  |   طهرانشهر  |

|   صفحه اول   |   آرشيو   |   بازگشت   |