استيفن كينزر گزارشگر روزنامه نيوريورك تايمز و نويسنده كتاب همه مردان شاه به تازگي در مقاله اي در نشريه آمريكن پراسپكت به بررسي اوضاع داخلي ايران، روابط تهران و واشنگتن و ضرورت تغيير در نگرش آمريكا نسبت به ايران پرداخته است.
كتاب همه مردان شاه داستان سرنگوني دولت محمد مصدق توسط مأموران سيا است. پس از كودتاي سال ۱۳۳۲، ايران در مسير ديكتاتوري و فاجعه قرار گرفت. كينزر با اشاره به عدم تبعيت ايران از قوانين حقوق نشر بين المللي، ترجمه و انتشار كتاب بدون اجازه ناشر يا نويسنده را مطرح مي كند.
با اين حال، نقطه آغاز نوشته وي اخذ رويداد مسافرت به ايران در اوايل زمستان است كه به آساني صورت مي گيرد، در حالي كه در زمان تحقيق براي نگارش كتاب به سختي انجام مي شد. برخورد گرم يك ديپلمات ايراني در نيويورك با وي كه در كتابش مصدق را به عنوان رهبري دموكراتيك ستوده است، اين گمان را در وي ايجاد مي كند كه گروهي در هيأت حاكمه ايران از چگونگي روايت اين رخداد تاريخ ساز خشنود هستند. كينزر سپس به تكرار توصيف برخي محافل غربي از ساختار حاكميت در ايران مي پردازد و آن را به دوپاره تشكيل شده از يك دموكراسي فعال، مطبوعات پويا و سياستمداران اصلاح طلب از يك سو و مخالفان آن از سوي ديگر تقسيم مي كند. اين گزارشگر روزنامه نيويورك تايمز بر همين مبنا مدعي مي شود مقامات ايراني در مورد مسايل زيادي متناقض عمل مي كنند و كشمكش بين دو جناح حاكم را عامل اصلي آن مي داند. كينزر مي افزايد چند ساعت پيش از پرواز به سوي ايران، از وي مي خواهند از مسافرت به ايران چشم پوشي كند. وي چنين اظهار عقيده مي كند كه اين امر حاصل همان كشمكش داخلي در ايران است.
انتخابات مجلس هفتم، تحصن گروهي از نمايندگان مجلس در اعتراض به شماري از رد صلاحيت ها و نتايج آن موضوع ديگري است كه كينزر در ادامه به آن مي پردازد. به اعتقاد اين نويسنده، ايران از منابع طبيعي و انساني لازم براي تبديل شدن به دست كم يك قدرت منطقه اي همچون مكزيك، تركيه و مالزي برخوردار است، اما مشكلات سياسي و مسايلي همچون بيكاري، فساد، مواد مخدر و ساير معضلات اجتماعي باعث توقف روند مناسب شده است.
دوستان كينزر در ايران به وي خاطرنشان كردند مسأله تحصن در خارج از كشور نمودي بزرگتر داشت، در حالي كه بسياري از مردم معتقد بودند اين كار صرفاً نمايش سياسي اصلاح طلبان جهت كسب حمايت مردم بود و حتي اگر تأييد مي شدند، نمي توانستند انتخاب شوند.
كينزر مي نويسد مردم ايران صبوري را به هر گونه اقدام خشونت آميز ترجيح مي دهند. آنان خواهان تغيير هستند، اما نه از طريق انقلاب و به رغم خواسته گروهي در واشنگتن خواهان دخالت خارجي هم نيستند. تاريخ ايران به مردم آموخته است دخالت خارجي بدترين چيزي است كه ممكن است سرشان بيايد. در خلال نيمه اول قرن بيستم انگليسي ها ثروت نفت ايران را به يغما بردند، مأموران انگليسي و آمريكايي كودتاي ۱۳۳۲ را سازمان دهي و آمريكايي ها تا ۲۵ سال بعد از شاه حمايت كردند.
در اوايل كار دولت بوش، برخي از برنامه ريزان سياسي آمريكا گسيل نيروي نظامي را جهت سرنگوني حكومت ايران در نظر داشتند. يك مقام انگليسي در اين باره گفت همه مي خواهند به بغداد بروند، اما مردان واقعي مي خواهند به تهران بروند. اما اگر سربازان آمريكايي كه به عراق هجوم بردند، با دسته هاي گل مورد استقبال قرار گرفتند، «مردان واقعي» هم به تهران رفتند. اين در حالي است كه شماري از جنگ طلبان آمريكايي مانند ديويد فروم و ريچارد پرل در كتاب تازه خود «پايان شر» تصريح مي كنند كه حكومت ايران بايد برود.
اما كينزر موضعي مخالف چنين ديدگاهي در پيش مي گيرد و براي تأييد آن تاريخ را به مدد مي گيرد. كودتاي آمريكايي ۱۳۳۲ باعث چند دهه تلاطم در ايران شد. وي تصريح مي كند مداخله نه فقط نسلي از ايرانيان را عليه آمريكا مي شوراند بلكه پيشرفت ايران را به سوي دموكراسي خاتمه مي دهد.
به اعتقاد وي، ظرف سال جاري تهاجمي به ايران صورت نخواهد گرفت. همچنين پيشرفتي در روابط تهران- واشنگتن هم رخ نخواهد داد. وي مي افزايد دليل آن است كه محافل سياست خارجي در واشنگتن و تهران شبيه يكديگر هستند.
به اعتقاد كينزر ايران كشور نظامي بسته اي مانند كره شمالي يا يك ديكتاتوري خود نابودگر مانند حكومت صدام حسين نيست. رهبران آن بسيار عاقل هستند و به نظر مي رسد اكنون تمايل بيشتري نسبت به شنيدن پيشنهادهاي واشنگتن دارند. اكنون عقايد سياسي و اجتماعي آزادتر از هر زمان ديگري در خلال نيم قرن اخير در ايران مورد بحث و بررسي قرار مي گيرد و دولت بوش نتوانسته است در مورد پاسخ به اشاره هاي آشتي جويانه ايران تصميم بگيرد. كينزر با احمقانه خواندن عقيده گروهي از سياستمداران آمريكايي داير بر عدم ارتباط با ايران، تماس را توصيه مي كند، هر چند كه برخي احتياط هاي واشنگتن را در اين زمينه تأييد مي كند. وي با تأييد نگراني آمريكا در مورد توليد سلاح هسته اي توسط ايران، ياد آوري مي كند اسراييل، دشمن واقعي ايران تنها دارنده سلاح هسته اي در منطقه است. آمريكا كه رئيس جمهور آن ايران را جزيي از محور شرارت خوانده و سربازان آن در مرز غربي و شرقي كشور حضور دارند، نيز داراي سلاح هسته اي است. به اعتقاد وي، در اين شرايط، طبيعي است كه ايران براي بازداشتن آنها از حمله به خود، راهي را برود كه هند، پاكستان، كره شمالي رفتند. كينزر مي افزايد تنها در صورتي مي توان از ايران انتظار داشت دست از اين تلاش ها بردارد كه آمريكا از تهديد آن دست بردارد و جايگاهي را در ساختار امنيتي خاورميانه به آن اختصاص دهد.
اين نويسنده آمريكايي تصريح مي كند: حل مناقشه اسراييل- فلسطين پيش شرط برقراري ثبات در خاورميانه است و از آنجايي كه ايران با فرايند صلح خاورميانه سرسازگاري نداشته است، تعديل موضع آن مي تواند نيرويي ارزشمند از اين كشور بسازد.
وضعيت سياسي داخل آمريكا و تأثير آن بر سياست آمريكا در قبال ايران نكته اي ديگر است كه كينزر برآن دست مي گذارد. به نوشته وي، بسياري از دموكرات هاي برجسته معتقدند ارتباط با ايران ثمره بهتري از رويارويي دارد، اما از آن مي ترسند كه به كوتاه آمدن متهم شوند. رند بيرز مشاور امنيت ملي جان كري اخيراً گفت: «كري طرفدار مذاكراتي است كه در حال حاضر وجود ندارد چون اين دولت بسيار نسبت به عقايد ايدئولوژيك خود در برابر ايران پايبند و منتظر است تا حكومت ايران سقوط كند.» اما بيرز براي آن كه بار معنايي اين اظهارات را كاهش دهد، افزود: «جان كري نمي گويد در پي روابط بهتر با ايران است. وي در پي گفت وگو با ايران است.» گروهي از جمهوريخواهان برجسته نيز چنين اعتقادي دارند. كينزر مي نويسد سناتور ريچارد شلبي رئيس سابقه كميته اطلاعات سنا اخيراً به وي گفته است: «تماس سياست درستي است، گاه انجام آن دشوار است. رويارويي نظامي اشتباه است مگر آن كه مجبور شويم، چرا كه ايرانيان همگي به حمايت از حكومت خود خواهند برخاست. بايد به دنبال راههاي تماس با آنها باشيم و سپس منتظر تغييرات عميقي باشيم كه فكر مي كنم در راه است.»
كينزر آنگاه اين پرسش را مطرح مي كند كه ويژگي هاي سياست عقلاني آمريكا در قبال ايران چيست و در پاسخ چند نكته را يادآور مي شود. اول آن كه آمريكا بايد واقعيت انقلاب اسلامي را بپذيرد و نسبت به حل آشتي جويانه اختلاف بين دو كشور پايبند باشد. ايران در دوره گذار قرار دارد و به نفع همگان است كه اين فرايند ادامه يابد.
دوم، به دلايل تاريخي، فرهنگي و ديني، بايد با ايرانيان با احترام برخورد كرد. اگر مقامات آمريكايي لحني اتهام آميز يا آمرانه اتخاذ كنند، نمي توانند پاسخ خوبي را انتظار داشته باشند.
سوم، هرگونه تحول تنها بايد از دل مردم ايران برآيد. ايرانيان هر جناحي را كه واشنگتن تأييد كند، رد خواهند كرد، به خصوص گروهي كه در خارج از كشور مستقر باشد. بيش از يك قرن است كه مقاومت در برابر مداخله خارجي به سياست خارجي ايران شكل داده است. اشتباه است اگر تصور شود ايرانيان كمتر از گذشته آماده پذيرش دخالت خارجي هستند.
نكته آخري كه كينزر يادآوري مي كند، آن است كه آمريكا بايد به همراه متحدان خود به خصوص اتحاديه اروپا به ايران نزديك شود. وي علت اين ضرورت را موفقيت ايران در ترميم روابط با اروپا عنوان مي كند. به اعتقاد كينزر در صورت مشاركت اروپايي ها، ايران تمايل بيشتري براي آغاز گفت وگو با آمريكا خواهد داشت. بدين منظور آمريكا بايد به اين واقعيت تن در دهد كه ايران در موقعيت انقلاب يا ما قبل انقلاب قرار ندارد، بلكه اساساً به رغم مشاجرات بين جناح هاي سياسي با ثبات است و مردم آن خواهان انقلاب يا دخالت خارجي نيستند. برخي مقامات دولت آمريكا كه مي انديشند قدرت نظامي آمريكا مي تواند هر هدفي را محقق كند، از پذيرش اين حقايق سرباز مي زنند و مي خواهند آمريكا در ايران مداخله كند.
كينزر در پايان مقاله مي نويسد تنها با مقاومت در برابر اين وسوسه و دستيابي به يك توافق، آمريكا مي تواند ايران را در خاورميانه بدون جنگ وارد كند، وي اين كار را ضروري مي داند و استدلال مي كند تنش زدايي بين واشنگتن و تهران مي تواند چهره پرآشوب ترين منطقه جهان را تغيير دهد.
كينزر نتيجه گيري مي كند خويشتنداري، تماس و حمايت متحدين باعث پيروزي تاريخ ساز آمريكا در جنگ سرد شد چنين فرمولي نيز مي تواند در مورد ايران كارساز باشد.