يكشنبه ۱۰ خرداد ۱۳۸۳ - شماره ۳۳۹۴
ادبيات
Front Page

نگاهي به عنصر «زيبايي» در رمان «زمان هيچ گاه براي موشها متوقف نمي شود» نوشته: مايكل هوآي، ترجمه الهام اخوان ذاكري
هميشه در زمان جاري
007758.jpg
علي الله سليمي
واژه «زيبايي» از جمله مفاهيم انتزاعي است كه تعاريف مختلفي پيرامون آن ارائه شده است، گستردگي معنايي اين واژه باعث شده تعابير مختلف خود را به اين واژه نزديك نمايند. در اين رهگذر ارائه يك مفهوم واحد از اين واژه فراگير كاري بس دشوار است. «زيبايي» را مي توان در دنياهاي مختلفي جستجو كرد. اما يكي از دنياهاي سرشار از اين عنصر خيال انگيز جهان ادبيات است، كه در شاخه هاي مختلف آن رگه هايي از اين واژه تحسين برانگيز به وفور يافت مي شود.
در ميان گونه هاي مختلف ادبي، ساختار روايتي «رمان» يكي از محمل هاي تراوش انواع زيبايي ها در قالب كلمات است. كلماتي كه با شيوه هاي گوناگون چينش، گونه هاي متنوعي از زيبايي ها را به نمايش مي گذارند. در همين رهگذر رمان «زمان هيچ گاه براي موشها متوقف نمي شود» نوشته مايكل هو آي، با ترجمه الهام اخوان ذاكري قابل توجه است كه اخيراً چاپ سوم آن توسط نشر ايران بان در بازار كتاب توزيع شده است.
در كتاب « زمان هيچگاه براي موشها متوقف نمي شود» محوريت موضوعي داستان با همان واژه آشناي «زيبايي» است. گويي نويسنده تدبيري انديشيده است تا بار ديگر زيبايي هاي جهان را به رخ بكشد. زيبايي هايي كه بشر امروز از درك آنها در بسياري از موارد عاجز گشته است.
مايكل هوآي اين نويسنده چيره دست آمريكايي، اين بار از عنصري به نام داستان، براي بيان مفاهيمي انتزاعي همچون «عشق» و «زيبايي» سود جسته است.
ساختار روايتي رمان به شيوه قصه در قصه است و در آن با پيشروي مخاطب در طول روايت كليت رمان، گره هاي داستاني يكي پس از ديگري گشوده مي شود و چشم انداز كلي داستان به شكلي انسجام يافته نمايان مي شود.
نويسنده شيوه قصه پردازي فراواقعي (سوررئاليستي) را براي بيان داستان خود برگزيده است و عمده ترين وجه مشخص اين انتخاب گزينش شخصيت هاي حيواني براي جهان داستاني كتاب است.
ماجراهاي داستاني كتاب در دنياي حيواني (موشها) اتفاق مي افتد. اما اعمال و رفتار اين شخصيت هاي حيواني، كاملاً شبيه رفتار واعمال انساني است. به عبارت ديگر پس زمينه و بستر فراهم شده براي جهان داستاني، كاملاً منطبق با دنياهاي انساني است، فقط نوع شخصيت ها تعويض شده است.
شخصيت محوري رمان «هرماكس تانتاموك» ساعت ساز يك شهر امروزي است. اين موش ساعت ساز مشتريهاي فراواني دارد كه آنها نيز از اجتماع موشها انتخاب شده اند از جمله دوشيزه لينكا پرفلينگر كه موش ملوسي است و به شغل خلباني اشتغال دارد. ديگر شخصيت هاي داستاني كتاب نيز از جامعه موشها انتخاب و اعمال و رفتار انساني به آنها سپرده شده است.
شايد يكي از علل چنين انتخابي به تنوع و تازگي در روايت مربوط باشد كه كمتر چنين انتخابي از جانب نويسندگان صورت مي گيرد مگر در موارد ويژه كه نويسندگان براي بيان مفاهيم سمبليك و استعاري و در مواردي نمادين به چنين شخصيت هاي غير انساني متوسل مي شوند. مايكل هوآي در ابتداي داستان طرح و توطئه محكمي را انتخاب مي كند. هرماكس تانتاموك موش تنهايي است كه از پس ديداري كوتاه با خانم لينكا پرفلينگر به نوعي شيفته و علاقه مند اين موش زيبا مي شود. بر اثر اتفاقاتي كه پيش مي آيد ديدار دوباره لينكا فلينگر با هرماكس تانتاموك به تأخير مي افتد. در اين فاصله خانم «توكامرتسلين» يكي از همسايه هاي آقاي هرماكس تانتاموك كه عرضه كننده لوازم زيبايي و بهداشتي ميلانيوم است به هرماكس تانتاموك يادآوري مي كند كه از درك زيباييهاي پيرامون عاجز گشته و بهتر است در اين باره تجديد نظري بكند.
تانتاموك بعد از شنيدن اين حرفها راجع به خودش سخت به فكر فرو مي رود و نهايتاً براي چاره انديشي در اين باره به سراغ موش ديگري مي رود به نام «مرين» كه سابقه دوستي چندين ساله با تانتاموك دارد و حرفهاي آزاردهنده راجع به خودش را در قالب سؤالي از مرين مي پرسد: «مرين مي تواني حقيقتي را بگويي؟ آيا فكر مي كني كه من قدرت حس و درك زيبايي ها را دارم؟» (ص ۴۵)
همين سؤال كليدي در ادامه پاسخ  هاي متنوعي را در پي دارد كه كليت رمان «زمان هيچ گاه براي موشها متوقف نمي شود» را شكل مي دهد.
مايكل هوآي، در اين كتاب با روشي نوين تلاش كرده تا جنبه هاي گوناگون زيبايي معنوي و زيبايي موجود در پيرامون انسان ها را با زباني ساده به خوانندگان همه گروه هاي سني منتقل كند و توجه انسان ها را به جزئيات محيط زندگي شان معطوف سازد.
به عقيده نويسنده انسان معاصر در امواج و تلاطم زندگي روزمره امروزي از بسياري از زيبايي هاي پيرامون خود غافل است. او انسان را در اين گير و دار سرزنش نمي كند. بلكه راههاي بازشناخت زيبايي هاي فراموش شده را دوباره به انسانهاي عصر حاضر يادآوري مي كند. الهام اخوان ذاكري مترجم اين كتاب با دقت در ريزه كاريهاي نثر مايكل هوآي توانسته آن نثر آهنگين و شاعرانه نويسنده را به زيبايي منعكس كند تا از عظمت زيبايي هايي كه نويسنده مد نظر داشته كاسته نشود. با مرور كتاب حاضر مخاطب به انديشيدن دوباره درباره درك زيبايي هاي اطرافش واداشته مي شود. مخاطب به اين انديشه دست مي يابد كه بايد نگاهي تازه به اشياي پيرامون خود داشته باشد. همچنين رفتارها و اعمال اطرافيان را با بينشي جديد بسنجد.
«زمان هيچ گاه براي موشها متوقف نمي شود» اشاره استعاري به استمرار زيبايي ها در گستره بي نهايت است و اينكه زيبايي پايان ندارد.

نادر ابراهيمي ديگر نمي نويسد

نادر ابراهيمي، نويسنده معاصر، بعد از از عارضه اي كه در سال ۱۳۷۹ به سراغش آمد، ديگر قادر به سخنراني، نوشتن و مصاحبه نيست.فرزانه منصوري - همسر نادر ابراهيمي، در گفت و گو با خبرنگار ادبي «مهر» با بيان اين مطلب گفت: اوج بيماري و كم تواني ابراهيمي در چهار ماه اول بيماري بود، بحران و ضعف به حدي او را تحت فشار قرار داده بود كه ديگر نمي توانست نزديكان و دوستان خود را بشناسد، چيزي بخورد و راجع به مطلبي صحبت كند.همسر اين نويسنده در ادامه صحبت هاي خود از چاپ سوم «مردي در تبعيد ابدي» در انتشارات روزبهان خبر داد.منصوري گفت: در حال حاضر، همين كه نادر ابراهيمي كارهاي شخصي و روزمره اش را در محيط خانه انجام مي دهد و از سلامتي نسبي برخوردار است، خداوند را شكر مي گويم.گفتني است توجه به اسطوره هاي ملي و ميهني در آثار نادر ابراهيمي مشهود است. اين نويسنده كه كتابي هم درباره حضرت امام خميني(ره) نوشته است، در دو اثر با نام هاي «اين مشغله» و «ابوالمشاغل» زندگي خودش را به تصوير كشيده است.

نگاه امروز
شماره سوم گوهران
007755.jpg

سومين شماره فصلنامه گوهران منتشرشد. اين شماره كه بهار ۸۳ را بر پيشاني دارد، بخش ويژه خود را به معرفي عمران صلاحي،  شاعر و طنز پرداز معاصر اختصاص داده است. سرمقاله اين شماره را م.آزاد نوشته است كه پاسخي است به پرسش «شعر به چه دردي مي خورد؟» در بخش ويژه عمران صلاحي، ابتدا زندگينامه اين شاعر به قلم خود او آمده است و سپس گفتگويي با عمران صلاحي و شعرهاي منتشر نشده او به چشم مي خورد. «ترجمه چند شعر عمران صلاحي» با ترجمه سعيد سعيدپور «بهترين اشعار عمران صلاحي» از منوچهر آتشي، «تحليلي از سروده هاي عمران صلاحي» از كاميار عابدي، «روح پروانه در تن زنبور... » نوشته مفتون اميني؛ «ملانصرالدين معاصر» از رضا سيدحسيني و... مطالبي است كه در ادامه مي خوانيم.در بخش شعر امروز شعرهايي از جواد مجابي، هيوا مسيح، رضا چايچي، فهيمه غني نژاد،  رسول يونان، فرامرز سه دهي و... به چاپ رسيده است.
«شعر طنز» نوشته افشين حسين خاني و «شعر كودك» از حميد هنرجو ديگر مطالب اين شماره از گوهران را تشكيل مي دهد. «گزينه اي از شعر رودكي»، «در آيين و رسم شاعري» از محمود دولت آبادي، «بيتي بازيافته از چكامه بخارا» محمد علي سپانلو، «پژوهشگر و شاهنامه شناس» از اردوان اميرنژاد و... مطالب مربوط به شعر كلاسيك هستند. در قسمت شعر جهان نيز اشعاري از اخوان رامون خيمنس ترجمه سعيد آذين، به چشم مي خورد.بخش هاي ديگر كتاب را «شعر فولكلور»، «اخبار ادبي»، «معرفي كتاب»، «معرفي سايت»، «نقد كتاب»، «شعر مهاجر» و «شعر نئوكلاسيك» تشكيل مي دهند.صاحب امتياز، مدير مسئول و سردبير فصلنامه گوهران سعيده آبشناسان است.

نگاهي به كتاب«خسي در ميقات» نوشته جلال آل احمد(بخش پاياني )
كسي در ميعاد
007761.jpg

محمد حسين دانايي
نقد قدرت، حكومت و مديريت
آل احمد در اين سفرنامه از مرزگزارش رويدادها و ديده ها و شنيده ها درمي گذرد و در موارد بسيار، به طرح نظريات و شرح ارزيابي هاي خويش مي پردازد و با ديد انتقادي چند بعدي خود، به تحليل و قضاوت مي نشيند. يكي از نكاتي از اين دست كه توجه او را به شدت جلب مي كند، ابعاد حكومتي و قدرت مستولي بر عربستان و نحوه مديريت اماكن متبركه مسلمانان است.
او در اين تحليل ها، پيشنهاد بين المللي شدن شهرهاي زيارتي را ارائه مي كند، به نحوي كه اداره آنها از اختيار خاندان سعودي خارج شود و در اختيار يك هيأت مشترك از ممالك مسلمان قرار گيرد و از محل درآمد حج، مخارج آن شهرها تأمين شود. به علاوه «به جاي پليس و شرطه سعودي، راهنما از هر ملتي گذاشتن و جواز دادن به مراسم خاص هر يك از مذاهب.»
در جاي ديگر ضمن انتقاد از تخريب مزار بزرگان در قبرستان بقيع، پيشنهاد مي  كند كه به جاي آرامگاه هاي تخريب شده بزرگان، بناي يادبودي در وسط بقيع برپا شود و نام همه آن بزرگان به ترتيب تاريخي ولادت و رحلت شان بر آن بناي يادبود نقر شود و بعد هم نتيجه مي گيرد كه: «چاره اي نيست جز اين كه بگوييم سعودي ها لياقت اداره اين مشاهد را ندارند. مدينه و مكه را بايد از زير نگين اين حضرات بيرون كشيد و دو شهر بين المللي اسلامي اعلام كرد.»
بدويت موتوريزه
جلال آل احمد ضمن انتقاد از نابساماني اوضاع قرباني كردن گوسفندان پيشنهاد مي دهد كه گوشت هاي قرباني شده در اين مراسم، به صورت هديه هاي كنسرو شده براي فقراي عالم فرستاده شود تا بدين ترتيب، لاشه هاي گوسفندان و شتران قرباني شده مورد بهره برداري قرار گيرد.
پيشنهاد ديگر جلال آل احمد در مورد زمان برگزاري حج است: «اصلاً  چرا نبايد بتوان فصل حج را در يك نقطه سال ثابت نگه داشت ؟ غرضم سال شمسي است و مگر در اصل چنين نبوده؟ تا اين طور نباشد كه حجاج ممالك شمالي حجشان را بگذارند براي سال هايي كه عيد قربان به زمستان است؟ و ديدم كه حج با اين تقويم قمري، اسلام را در نواحي استوا محدود كرده است.»
نمونه اي ديگر از نگاه انتقادي و گزنده جلال آل احمد نسبت به حاكميت متكي بر منابع نفتي جزيره العرب و رنگ آميزي شده با لعاب فرهنگ غربي: «نظافت ساختمان به قدري فضاحت است كه نگو. سوراخ تمام مستراح ها گرفته (ده  تاشان را معاينه كردم) ؛ و روشويي ها بي آب و دوش ها هم... و اين دولت عليه(!) سعودي... سرش گويا بدجوري به آخور نفت مشغول است. همه اين حجاج هم كه از كثافت بتركند، سر چاههاي نفت سلامت باد!»
باز هم در نقد مديريت دولت عربستان سعودي در امر حج مي گويد: «براي حج هيچ نوع تشكيلاتي از قبل فراهم نيست. امر حج را رها كرده اند به درمانده  ترين، بدوي ترين، تعليمات نديده تين و فقيرترين لايه هاي اجتماعي ... انتظار كشيدن سه چهار ساعته براي هر چيز، سخت عادي است... جاي ديگر چشمم افتاد به تابلوي «وزاره الحج والاوقاف» و آن وقت ابن شلم شوربا! اگر وزارت نداشت، چه مي شد؟»
آغل بره ها و طويله بزها!
جلال آل احمد در ميان انبوه انتقادات از بي ساماني امور حجاج در عربستان سعودي، از نقد عملكردهاي خودمان هم غافل نيست و درباره نحوه مديريت فرودگاه مهرآباد و احساس شرمساري! دولت از عادات و رفتار حجاج ايراني عازم عربستان چنين مي نويسد: «اصلاً  اين «آشيانه حج» يعني چه؟- يعني اين كه آغل بره ها را از طويله بزها جدا كردن - آخر آن كه مي رود پاريس يا لندن يا نيويورك،  نبايد چشمش بيفتد به حاجي ها، كه هر كدام آفتابه اي به دست دارند و يخداني به كول و كيسه نان خشك و ماست كيسه اي و ديگر خرت و خورت ها ... آخر فرقي بايد باشد ميان اين دودسته!  آن مرد يا زن بزك كرده كه به فرنگ مي رود، البته كه بايد تأمين داشته باشد از ديدن اينها ».
چاپ و ترجمه
ناشران گوناگون چاپ هاي متعددي از «خسي در ميقات» را به بازار عرضه كرده اند.
بعضي از آنها بدين شرح است: انتشارات نيل، چاپ اول اين كتاب را در سال ۱۳۴۵ و چاپ دوم را در سال ۱۳۴۶ انجام داد و در سال ۱۳۵۶ هم چاپ سوم آن توسط انتشارات رواق به بازار روانه شد. از سوي ديگر، مؤسسه انتشاراتي امير كبير هم در سال ۱۳۵۷ چاپ دوم و در سال ۱۳۷۰ چاپ سوم ديگري از «خسي در ميقات» را منتشر كرد. انتشارات كتاب سعدي در قم هم اولين چاپ اين كتاب را در سال ۱۳۶۹ به بازار عرضه كرده است.
گفتني است كه «خسي در ميقات» از آن دسته از آثار جلال آل احمد است كه به زبان انگليسي هم ترجمه شده است. مترجم اين كتاب JOHN GREEN نام دارد و عنوان متن انگليسي كتاب هم IN THE CROWD LOST است. اين كتاب در شماره ۱۳ آوريل ۱۹۸۶ نشريه نيويورك تايمز توسط DONNE RAFFAT معرفي شده است.

|  ادبيات  |   اقتصاد  |   انديشه  |   زندگي  |   سياست  |   ورزش  |
|  هنر  |

|   صفحه اول   |   آرشيو   |   بازگشت   |