سه شنبه ۱۲ خرداد ۱۳۸۳ - سال دوازدهم - شماره - ۳۳۹۶
احتمال نبش قبر براي يافتن هويت اصلي جنازه
جنازه از آن كيست؟
با انكار متهم در آخرين جلسه دفاع، همه چيز در پرده اي از ابهام باقي ماند و ماجراي مفقود شدن راننده اتومبيلي كه جمشيد آن را به سرقت برده بود همچنان لاينحل باقي مانده است 
تنها راه حل براي اثبات اين موضوع كه آيا جسد به خاك سپرده شده متعلق به «نبي الله.م» هست يا نه، نبش قبر جسد دفن شده است كه پس از اين مدت طولاني، نبش قبر مشكلاتي را دارد
008958.jpg
جمشيد در حال بازسازي صحنه درگيري خود با مقتول است 
صداي شليك چند گلوله سكوت شب را متلاشي كرد ولي اضطراب ناشي از اين صدا چند ثانيه بيشتر طول نكشيد و با روشن شدن اتومبيلي و گريختن آن از خلوت ترين نقطه شهر، آرامش دوباره به محيط بازگشته بود و با اين حال جسم سنگين وخون آلوده اي، اين سكوت را به رمزي بي پاسخ و سوالي بي جواب مبدل كرده بود و ديگر آرامش بازگشته به محيط آرامش قبلي نبود.
آن جنازه از آن كيست؟ سوال خوبي است. اما همچنان بي پاسخ. وقتي «م . ي» معروف به جمشيد، پس از دستگيري به اتهام سرقت به قتل عمد «نبي الله . م» راننده اي كه اتومبيلش را به سرقت برده بود اعتراف كرد، تصور بر اين بود كه كار تمام است و پرونده بسته شده.
اما با انكار متهم در آخرين جلسه دفاع همه چيز در پرده اي از ابهام باقي است و ماجراي مفقود شدن راننده اتومبيلي كه جمشيد آن را به سرقت برده بود، همچنان لاينحل باقي مانده است.
جمشيد را در تاريخ ۳/۱۲/۸۲ به اتهام ۵ فقره سرقت مسلحانه وجه نقد و ۱۱ فقره سرقت اتومبيل و استفاده از چك بانك جعلي به مبلغ ۵۰۰ هزار ريال دستگير كردند. او پس از دستگيري و به دليل عذاب وجدان، در بازجويي هاي خود معترف شد كه راننده يكي از ۱۱ اتومبيلي را كه به سرقت برده، به قتل رسانده است. پس از انجام تحقيقات گسترده توسط ماموران اداره آگاهي معلوم شد كه او قاتل شخصي به نام «نبي الله . م» است كه با يافتن جسدي كه او مشخصاتش را داده بود به خانواده مقتول، جنازه تحويل آنها داده شده و حتي مراسم تدفين و عزاداري آن مرحوم برگزار شد و همه چيز روال طبيعي خود را طي مي كرد كه در آخرين جلسه دفاعيه، قاتل مدعي شد مقتولي كه او به قتل رسانده «نبي الله م.» نيست.
همين اعتراف ساده تمام پرونده را به هم زده است. اگر او قاتل «نبي الله . م» نيست پس آن كه جسدش به خاك سپرده شده است كيست و اگر مقتول آن مرحوم نيست پس «نبي الله.م» كه جمشيد مدعي است او را به قتل رسانده كجاست و اين جنازه به چه كسي تعلق دارد؟
جالب اينجاست كه متهم از ابتدا تا انتهاي جلسات رسيدگي دادگاه به قتل «نبي الله.م» اقرار كرده و در همه جاي پرونده گفته پس از درگيري با مقتول و شليك گلوله اي كه درست به شقيقه او خورده است (يا ساييده شده) او را به قتل رسانده و اين موضوع را در همه مراحل عنوان كرده است.
او حتي در جلسه بازپرسي هم اعلام كرده كه «ابتدا به او گفتم از ماشين پياده شو و او پياده نمي شد و از اسلحه من هم نمي ترسيد و من با درگير شد و به قصد گرفتن اسلحه از دست من به طرف من حمله كرد. هر دو به خاطر گلاويز شدن از خودرو بيرون افتاديم و من براي ترساندن او شليك هوايي كردم تا بلكه بترسد. اما او دست بردار نبود و مي خواستم گلوله اي ديگر به سمت آسمان شليك كنم كه گلوله به بدنه اتومبيل خورد و پس از كمانه كردن شقيقه مقتول را ساييد و او روي زمين افتاد.»
تحقيقات اما چيزي ديگر مي گويند. بنا به تحقيقات انجام شده گلوله به بدنه ماشين اصابت كرده است، اما شواهد موجود در پرونده پزشكي قانوني با گفته هاي قاتل همخواني ندارد.
در صورت جلسه تشريح جسد تنظيمي در پزشكي قانوني صفحه ۱۷ پرونده، حكايتي از ورود يا خروج ويا احتمالا وجود گلوله در سر مقتول ديده نمي شود و علت مرگ هم چيز ديگريست. بنا به اسناد موجود در پزشكي قانوني علت مرگ مقتول شكستگي خطي استخوان در گيجگاهي چپ وشكستگي جمجمه و خونريزي مغزي و عوارض ناشي از آن اعلام شده است.
بنابر اين با توجه به اظهارات متهم كه در مقام آخرين دفاع از اتهام محاربه و فساد في الارض مطرح و در نهايت نسبت به قتل مرحوم «نبي الله.م» اعتراض كرد.
در مورد اين پرونده از نظر من تحقيقات كافي و لازم براي شناسايي مقتول صورت نگرفته است.
از طرف ديگر جسد از جانب اولياي دم شناسايي نشده و طبق محتويات پرونده، مخصوصا برگ چهارم آن، خانواده مقتول صرفا در بازپرسي حاضر و شكايت خود را بر اساس اعترافات متهم و بدون اينكه واقعا جسد را شناسايي كنند و از اينكه شخصي كه به قتل رسيده و يا جسدي كه تشريح شده اطمينان حاصل كنند - كه همان جسد «نبي الله.م» هست يا نه؟ - شكايت خود را مطرح و درخواست قصاص كرده اند.
تنها راه حل براي اثبات اين موضوع كه آيا جسد به خاك سپرده شده متعلق به «نبي الله.م» هست يا نه، نبش قبر جسد دفن شده است كه پس از اين مدت طولاني، نبش قبر مشكلاتي را دارد.
بهتر بود قبل از اين همه ماجرا و درگيري، لااقل اقدامات احتياطي را انجام مي دادند و از جسد عكسبرداري مي كردند. اين نكته بسيار مهم است و بايد در موارد مشابه لااقل با گرفتن عكس از جسد مانع به وجود آمدن چنين مشكلاتي شويم.
اين پرونده از پنجم خردادماه سال جاري براي شناسايي هويت واقعي مقتول از سرگرفته شده است.
در صورتي كه اتهام قتل عمد متهم ثابت شود او طبق ماده ۲۰۵ قانون مجازات اسلامي به مجازات قصاص محكوم مي شود و اولياي دم مي توانند با اذن ولي امر قاتل را با رعايت شرايط مذكور در فصول آتيه قصاص كنند و ولي امر مي تواند اين امر را به رئيس قوه قضائيه يا ديگري تفويض كنند. همچنين اتهام سرقت مسلحانه جمشيد محرز شده است و براساس ماده ۶۵۲ همين قانون او به حبس از ۳ماه تا ۱۰ سال و شلاق تا ۷۴ ضربه محكوم مي شود و اگر جرحي هم واقع شده باشد علاوه بر مجازات جرح، به حداكثر مجازات مذكور در اين ماده محكوم مي شود.
نور الله عزيز محمدي- قاضي دادگاه كيفري استان تهران

روزعروسي
008961.jpg
تا از ماشين آمديم بيرون ابرويشان چين خورد. يكي شان با سرعت آمد سمت ما و به لهجه محلي چيزهايي گفت... بدون احتياج به زيرنويس مي توانستيم تشخيص بدهيم كه چه مي گويد!
- آقا مردم ناراحتند. عصباني اند. خانه و زندگي خراب شده اما كسي نيست كمكشان كند.
«روستاي پل اوشن، كمي پايين تر از مرزن آباد... بنويس ۴۰ كيلومتري چالوس، شايد يادشان بيايد» دهي كنار دست جاده كه روي شيب كوه ساخته شده، در اولين نگاه خانه هاي خراب از لا به لاي درخت ها تن رنجور خود را به رخ مي كشند. اهالي كنار جاده ايستاده اند.
- عكس نگير آقا. اصلاً دوست نداريم با شما حرف بزنيم. بفرماييد! اصرار مي كنيم به ماندن: «۵۰خانوار هستيم كه ديگر خانه نداريم. اما هيچكس يك روز بعد از ماجرا، حتي يك كبريت دست ما نداده  است.»
رئيس شوراي پل اوشن مي آيد جلو: « اينجا منطقه محرومي است. مردم خسارت خورده انتظار داشتند محبت بيشتري ببينند. البته استاندار محترم و فرماندار آمده اند ولي....»
خوشبختانه حتي يك نفر از بين نرفته كه اين نكته با توجه به تخريب ۸۰درصدي ده عجيب است. «شانس آورديم كه بعدازظهر زلزله آمد. آن روز اينجا عروسي بود و همه جمع شده بوديم دور هم. بعضي ها هم كار داشتند و رفته بودند دنبال دام. عروسي حول و حوش ساعت ۵ تمام شد و مردم در كوچه ده بودند كه زلزله آمد.»
در ده مي گويند معجزه شده اما اين دليلي براي خوشحالي نيست. مخصوصاً كه باران هم مي بارد و سرما تا مغز استخوان نفوذ مي كند.
- زلزله بم كه آمد فكر مي كرديم مسوولان دفعه بعد با تسلط بيشتري مسايل را هدايت كنند. اما تا ۵ساعت بعد از زلزله هيچ خبري از هيچكس نبود. ساعت ۱۰ شب يك لودر پت پت كنان آمد و يك ساعت بعد برگشت.
يكي از اهالي، صحنه هاي دلخراش جاده چالوس را به زبان مي آورد: «كلي آدم زير آوار بودند، چند ماشين هم سوخته بود.»

پس از ۷ سال و ۶ ماه
مردي در زندان گم شد
زن، رو به روي رئيس قوه قضائيه روي صندلي مي نشيند. به گفته خودش براي نشستن روي اين صندلي حدود دو ماه انتظار كشيده است. «دو ماه قبل وقتي متوجه ديدارهاي مردمي رئيس قوه قضائيه شدم و درخواست ملاقات دادم كه امروز بالاخره موفق به اين كار شدم.»
حدود هفت سال است كه از همسرش خبري ندارد و براي روشن شدن سرنوشت او از رئيس قوه قضائيه كمك خواسته بود.
«۷سال و۶ماه پيش، شوهرش به اتهام جعل اسكناس همراه چند نفر از دوستانش دستگير شد و بعد از انجام محاكمه، قاضي دادگاه او را به ۱۵ سال حبس در زندان اوين محكوم كرد.»
اين زن ادامه داد: «شوهرم سه ماه از دوران محكوميتش را گذرانده بود كه من هر هفته به ديدنش مي رفتم، اما يك بار كه به ديدنش رفتم ماموران زندان گفتند كه نام شوهرم در بين زندانيان نيست، هرچه اصرار كردم و گفتم كه من از سه ماه پيش تاكنون به ديدنش مي آيم، در جوابم گفتند كه هيچ پرونده اي به اين نام در زندان وجود ندارد و احتمالاً او را برده اند. پيش قاضي رفتم و از او خواستم زنداني را كه شوهرم در آن است به من بگويد، اما قاضي گفت من او را به زندان اوين فرستاده بودم و از سرنوشتش بي خبرم. من نمي دانم بايد سراغ شوهرم را از چه كسي بگيرم. قاضي مي گويد به من مربوط نيست و مسوول زندان هم مي گويد پرونده اي به نام شوهرت در اوين نيست.»
اين زن به رئيس قوه قضائيه گفت: «همه همدستان شوهرم دوران محكوميتشان را گذرانده و حالا آزاد شده اند ولي هيچكس اطلاعي از همسرم ندارد.»
رئيس قوه قضائيه پس از شنيدن صحبت هاي اين زن از قاضي رسيدگي كننده به اين پرونده و مسوولان سازمان زندان ها خواست تا با تشكيل گروهي ويژه سرنوشت اين مرد را سريعاً مشخص كنند.
همچنين روابط عمومي قوه قضائيه امروز در يك اعلاميه اي اعلام كرد كه جلسه ملاقات هاي مردمي رئيس قوه قضائيه اين هفته روز چهارشنبه برگزار خواهد شد.

سارق ۱۶ ساله
نوجوان ۱۶ ساله اي كه با لباس كاركنان يك شركت خودرو سازي ،از اين شركت روزانه ۱۸ ميليون تومان سرقت مي كرد، دستگير شد.
اين نوجوان ۱۶ ساله كه «م.م» نام دارد پس از دوستي با يكي از كاركنان ، لباس فرم اين شركت را از او گرفت.
«محمود» هر روز با لباس مخصوص كاركنان، وارد اين شركت مي شد و وسايل كم حجم و گران قيمت سرقت مي كرد.
درآمد او از سرقت وسايل شركت روزانه ۱۸ ميليون تومان بود.
يكي از مسوولان شركت هنگامي كه متوجه شد نوجواني غريبه كه جزو كاركنان شركت نيست، در آنجا رفت و آمد مي كند تصميم گرفت او را تحت نظر قرار دهد. او وقتي پي برد كه «محمود» از كارخانه سرقت مي كند وي را تحويل ماموران پليس ۱۱۰ داد.
پرونده متهم در شعبه اول دادسراي اطفال رسيدگي و او با قرار وثيقه تا راي دادگاه آزاد شد.
دو هفته بعد «محمود» به همراه پدرش با همان اتهام قبلي دستگير شد كه پدرش پس از آزادي با قرار وثيقه، متواري شد.
متهم در دادسراي اطفال به بازپرس پرونده گفت: «من از اين راه پول خوبي در مي آورم و اگر باز هم مرا دستگير كنند هنگامي كه آزاد شدم به سرقت ادامه خواهم داد».
متهم در حال حاضر با قرار مجرميت در بازداشت به سر مي برد تا اقدامات لازم توسط ماموران و بازپرس مربوطه بر روي پرونده او به اتمام برسد.

عاقبت كار خير
كارگر ۱۷ ساله نمايشگاه اتومبيل پس از شستن خودرو همسر صاحب كارش،آن راسرقت كرد ومتواري شد.
شاكي كه «ربابه» نام دارد در شكايت خود به ماموران كلانتري ۱۴۴ غياثي گفت: «همسرم با «علي» (متهم) در خانه يكي از دوستانش آشناشد. او به شوهرم گفته بود كه با خانواده اش اختلاف دارد وآنها او را از خانه بيرون كرده اند و جايي براي خوابيدن ندارد.شب ها را در پارك مي گذرانم و از ته مانده غذاي رستوران ها گرسنگي ام را برطرف مي كنم.»
شوهرم دلش براي «علي» سوخت واو را به نمايشگاهش آورد تا هم كار خيري انجام دهد و هم كارگري استخدام كرده باشد. «علي» گاهي براي انجام امورخانه مي آمد. چند روز پيش از او خواستم براي شستن«پژو پرشيا» يي كه همسرم برايم خريده بود بيايد.
«علي» از من خواست سوئيچ اتومبيلم را هم بدهم تا داخل خودرو را هم تميز كند. يك ربع بعد آمد و پخش اتومبيل را هم گرفت. نيم ساعتي گذشت. از پنجره آشپزخانه نگاه كردم، ديدم كه «علي» با پژو فرار كرده است.
سريع با شوهرم تماس گرفتم و موضوع را به او گفتم. با شوهرم به درخانه «علي» رفتيم. مادر او به ماگفت، پسرم از خانه سرقت مي كرد و پدرش به همين دليل از او شكايت كرد و علي را به كانون اصلاح و تربيت فرستادند.
ما به خاطر نداشتن امنيت او را از خانه بيرون كرده ايم. او چند بار تاكسي هاي خطي امام حسين را سرقت و پس از يكي دو ماه در گوشه خيابان رها كرد.
«ربابه» در ادامه شكايتش گفت كه شوهرش به خاطر سرقت اتومبيل او را كتك زده است.
پرونده اين سرقت براي رسيدگي به دادسراي اطفال فرستاده مي شود.

زلزله و يك اتفاق ساده
اين زلزله اخير هم در تهران اتفاقات جالبي را درپي داشت. زلزله به عنوان يكي از بدترين اتفاقات طبيعت چنان بي خبر از راه مي رسد كه آدمي دريك آن خود را در ميان فاصله مرگ و زندگي مي بيند. اگر آدمي ادعا كند كه از لرزيدن زمين ولو با ريشتر ضعيف نمي ترسد، حرفش را باور نكنيد. صداي پاي زلزله در تهران نه تنها هشداري جدي براي ساكنان اين شهر بود، بلكه پديد آورنده بسياري از وقايع عجيب هم بود. يكي از وقايع عجيب تهران خلوتي حيرت انگيز ايستگاه هاي مترو بود. تقريباً دو سه ساعتي بعد از زلزله همگي ايستگاه ها چنان خلوت شد كه به راحتي براي هر مسافر جا پيدا مي شد. از سوي ديگر وفاق و دوستي در ميان اغلب مردم به طور خود به خود ايجاد شده بود. همه به همديگر لبخند مي زدند و نقل هر محفل دو يا سه نفره همان بود كه بايد مي بود، يعني صداي پاي مرگ يا همان زلزله، معمولاً در اين تهران بزرگ شايعات روزمره به راحتي راحت الحلقوم دهان به دهان مي شوند. شايعاتي كه به هر حال معلوم نمي شود ريشه در واقعيت دارند يا خير؟ اما جريان يك آدم زحمتكش كه مشغول شيشه بري در طبقه چهارم يك ساختمان بوده را يكي از خبرنگاران ما با چشم هاي خودش ديده. جريان از اين قراراست كه آقاي «خ-د» كه طبق معمول هميشه به كار هميشگي اش مشغول بوده از قضا متوجه وقوع زلزله مي     شود. اين آدم شريف و زحمتكش كه ظاهراً ترس زيادي از اين ماجرا داشته، متاسفانه بلافاصله خود را از آن بالا رها مي    كند و به محض برخورد با يك درخت و سقوط روي آسفات، صدمات شديدي مي   بيند. يكي از بدي هاي زلزله همين است كه آدم در يك آن قدرت تصميم گيري منطقي را از دست مي  دهد. حتماً اگر هر كدام از ما به جاي اين آدم زحمتكش بوديم همين كار را مي كرديم. اگر هر كدام ما ادعا كند كه مثلاً در محل كار يا خانه خود نشسته بوده و متوجه زلزله شده و سعي نكرده ديگران جان خودش را درببرد باز هم حرفش را باور نكنيد. به هر حال همه ما همديگر را در حالي كه توي پارك ها و پياده روها تجمع كرده ايم، ديده ايم.

آگرانديسمان
اين روزها همه چيز به هم ربط دارد. يك روزنامه ورزشي فرداي حادثه در مطلبي درباره زلزله از مسوولان سازمان تربيت بدني انتقاد كرده است كه چرا براي جوانان امكانات ورزشي فراهم نمي كنند.
وحشت مردم تهران شگفت انگيز بود، اما مي شود آن را درك كرد. بعد از «بم»، از تكرار حادثه اي مشابه مي ترسند. هجوم دسته جمعي به پارك ها ترجمان نگراني بي وقفه ايست كه از فرو ريختن سقف خانه وجود دارد و البته نشان دهنده بي اعتمادي كامل به سازه ها. اين وضع بيش از همه بايد جامعه دست اندركار ساخت خانه را بيازارد. اينطور نيست؟
صحنه عجيبي كه درشمال ديديم، هجوم عابران مرزن آباد بود به طرف وانت پخش نان. اين حمله كه در لحظاتي به خشونت كشيده شد، در حالي بود كه نانوايي شهر مشغول پخت بود!
اجازه ندادند از مجروحان بيمارستان چالوس گزارش تهيه كنيم. گفتند رئيس بيمارستان گفته.
موج خبري زلزله بسيار بزرگ تر از شدت واقعي آن بود. جنبه رواني قضيه البته فقط در تهران اينقدر گسترده شد، اما آن فضايي كه ما در استان مازندران ديديم كاملا متفاوت بود.مردم دنبال زندگي  شان بودند، همين!
گستردگي جغرافيايي زلزله مانع از آن شد كه خبرنگاران، مثل روزهاي بم اطلاع رساني مناسبي داشته باشند. دفعه بعد قبل از سفر به منطقه اي كه اعلام شده كانون زلزله است، حتما با يكي از اهالي تلفني حرف بزنيد!
بپيام هايي در باره زلزله صفحات موبايل ها را پر كرده است. اين واقعي ترين واكنش مردم ايران نسبت به سوانح است.

تغيير چهره براي دزدي
پنج دختر جوان كه با لباس پسرانه از منازل سرقت مي كردند، دستگير شدند. سر دسته اين باند كه «سميه، معروف به سميه بربر» است ۲۳ ساله است. او در شهرستان گناباد از منزلش فرار كرده و به تهران آمده است. «سميه» پس از چند ماه باچهار دختر ديگر كه دو نفر از آنها نيز از خانه فرار كرده بودند آشنا شد. آنها پس از چند بار سرقت، تصميم گرفتند با لباس پسرانه به منازل براي سرقت بروند تا اگر كسي آنها را ديد نتواند شناسايي شان كند. اعضاي اين باند هنگامي كه در يكي از منازل محدوده نظام آباد در حال سرقت بودند صاحبخانه سر رسيد و آنها را تحويل ماموران پليس ۱۱۰ داد.
متهمان به بيش از ۲۰ مورد سرقت از منازل اعتراف كرده اند.آنها در حال حاضر با قرار مجرميت در بازداشت به سر مي برند.

روستاي بدون سيگار
در روستاي بسك از توابع شهرستان تربت حيدريه هيچكس سيگار نمي كشد. روستاي ۵۰۰ نفري بسك واقع در شمال غربي بخش بايگ تربت حيدريه تنها روستاي بدون سيگاري در استان خراسان است. خبري كه در ميان اخبار تلخ مربوط به كشفيات مواد مخدر مثل نگين مي درخشد.
جمعي از اهالي اين روستا پيروي از بزرگان اين روستا
و توجه به فعاليتهاي كشاورزي و ورزشي را از مهمترين عوامل سيگار نكشيدن خود اعلا م كردند.

چاقوكش هاي كوچك
پنج نوجوان كه در بلوار صادقيه با چاقو چند نفر را زخمي كردند دستگير شدند. پس از گزارش مردم مبني بر نزاع چند نوجوان در محدوده ميدان تره بار صادقيه به كلانتري ۱۱۸ ستارخان، ماموران موفق شدند ۵ نوجوان را كه حالت عادي نداشتند دستگير كنند.
يكي از نوجوانان كه چند نفر را با چاقو زخمي كرده بود هويت خود را غيرواقعي و سنش را ۱۴سال اعلام كرد كه پس از تحقيقات ماموران و ارايه شناسنامه او به دادسرا مشخص شد كه او ۱۶ ساله است و هويتش را غيرواقعي اعلام كرده است.
پرونده اين نزاع توسط رسول امير بازپرس شعبه اول دادسراي اطفال رسيدگي مي شود. به دستور بازپرس پرونده ماموران كلانتري تحقيقات خود را روي سابقه متهمان آغاز كرده اند.

۲۰ پرونده رباخواري در اردبيل
حدود ۲۰ پرونده براي مقابله با رباخواري در دادستاني اردبيل تشكيل شده است.
دادستان عمومي و انقلاب استان اردبيل با بيان اين مطلب گفت: «مبارزه با رباخواري در ستاد مبارزه با جرايم خاص در استان اردبيل مورد پيگيري قرار مي گيرد. مبارزه با رباخواري از طريق گرفتن اطلاعات از مردم و شناسايي رباخواران شروع شده و سپس در ستاد مبارزه با جرايم خاص درخصوص اشتهار و عدم اشتهار افراد، كارشناسي انجام مي گيرد.»

رئيس را گرفتند
رئيس سابق شركت گازرساني تركيه ، «بوتاش» به اتهام فساد مالي در پروژه احداث خط لوله انتقال گاز «جريان آبي» از زير درياي سياه دستگير شد.
بوتاش به دستور دادستان آنكارا بازداشت و بازجويي شد.
در پي اعتراف يك مامور بانك مبني بر اينكه حدود يك ميليون دلار رشوه در ارتباط با خط لوله گاز «جريان آبي» از طريق شعبه بانكي كه وي در آن اشتغال داشت رد و بدل شده است، دادستان آنكارا حكم دستگيري رئيس سابق «بوتاش» را صادر كرد.
لوله گذاري زير درياي سياه را شركت ايتاليايي «اني Eni>عهده دار شد.

حوادث
ايرانشهر
محيط زيست
تهرانشهر
در شهر
زيبـاشـهر
طهرانشهر
عكاس خانه
|  ايرانشهر  |  محيط زيست  |  تهرانشهر  |  حوادث  |  در شهر  |  زيبـاشـهر  |  طهرانشهر  |  عكاس خانه  |
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |