شنبه ۱۶ خرداد ۱۳۸۳ - سال دوازدهم - شماره - ۳۳۹۸
يك شهروند
Front Page

گفت و گو با تنها نعل بند بين المللي ايران
شبي يك ساعت فيلم نعل بندي مي ديدم
نعل بندي در كشورهاي مختلف در سطح دانشگاه تدريس مي شود. دوره اش حدود ۵ تا ۸ سال است كه حداقل نصفش تئوري و نصفش عملي است
من هم تا آن موقع فكر مي كردم نعل بندي كار ساده اي است، ولي وقتي وارد شدم ديدم دنياي واقعا پيچيده و فني دارد
محمد جباري 
009081.jpg

اصلا اين نعل بندي علمي چه چيزي هست؟
تمام علوم در قرن هاي گذشته به صورت تخصصي كار شده اند، مثل قالي بافي كه در دانشگاه تدريس مي شود، ولي متاسفانه در مملكت ما با صنعت اسب آشنايي زيادي وجود ندارد و به همين دليل كسي با نعل بندي هم آشنا نيست. نعل بندي در كشورهاي مختلف در سطح دانشگاه تدريس مي شود. دوره اش حدود ۵ تا ۸ سال است كه حداقل نصفش تئوري و نصفش عملي است و به صورت فني دارد تدريس مي شود و تكنيك هاي جديد هم ارايه مي شود. نعل بندي خلاصه مي شود در اصلاح سم. چون سم دچار انحراف و تغيير شكل مي شود. البته اسب خودش طبيعتا جايي نمي رود كه سمش از بين برود. سم تشكيل شده از ديواره، خط سفيد و كف سم.
جنس ديواره اش كراتين است كه بر اثر سايش بيش از حد، به مراحل حساسي مي رسد. همانطور كه ما ناخن هايمان را زياد بگيريم حساس مي شوند، سايش هاي بي مورد و غيربرنامه ريزي شده مي تواند اين حساسيت  را بيشتر كند و اسب دچار لنگش بشود. اسب در طبيعت و دنياي وحش هيچ وقت جايي نمي رود كه به سم او آسيب برسد. ما از جاي طبيعي اسب او را به جاي مصنوعي مي آوريم. در اصطبل ها از او استفاده مي كنيم و بارهاي اضافه از او مي كشيم و در نتيجه بافت سم از بين مي رود. در اكثر مجلات خارجي وقتي بحث بر سر نعل بندي يا سم مي شود، تيترش مي شودno hofe no horse يعني اسبي كه سم ندارد، اسب نيست.
حدود ۴۰۰ كيلو الي ۸۰۰ كيلو وزن اسب روي اين سم سوار است و هر گونه مشكلي در سم باعث مي شود اسب به صورت مقطعي يا مادام العمر از رده خارج شود. براي حفظ فرم سم مجبوريم از نعل استفاده كنيم تا ساختار سم حفظ شود و معمولا هم بين ۶تا ۸ هفته اسب ها بايد نعل بندي مجددشوند.
من هنوز متوجه نشدم كه فرق نعل بندي علمي و غيرعلمي چيست ؟
آنهايي كه غيرعلمي كار مي كنند، بر اساس تجربه نعل بندي را انجام مي دهند، ولي آنها ساختار سم را نمي شناسند و در نتيجه نعل بندي خوبي انجام نمي دهند. ولي در نعل بندي علمي با توجه به ساختار فيزيولوژيك سم، نعل بندي انجام مي شود.
چه مواردي را در نعل بندي علمي بايد رعايت كنيد؟
استاد نعل بندي يا نعل بند بين المللي، از اندام حركتي اسب شناخت كافي دارد و نعل بندي را طوري انجام مي دهد تا اندام حركتي اسب راحت تر باشند.
يعني مثلا جنس نعل را هم او تعيين مي كند؟
بله، ما نعل هاي مختلف داريم. مثلا نعل روكش پلاستيكي كه براي اسب هاي پليس ضدشورش است.
چرا؟
چون روي آسفالت سر نخورند. البته در بعضي موارد طبي هم كاربرد دارد. نعل آلومينيومي معمولا براي اسب هاي كورس استفاده مي شود و بعضي نعل هاي طبي. نعل هاي چسبي داريم كه شاخه هايي مثل هشت پا دارند. اين شاخه ها روي سم قرار مي گيرد. براي اسب هايي كه مشكل دارند و ميخ نمي تواند در سم آنها فرو برود و نعل در آنجا قرار گيرد، از اين نعل ها استفاده مي  شود. نعل هاي معمولي هم از جنس آهن معمولي هستند كه من دقيقا فرمول آن را نمي دانم كه استاندارد دارد و همه دنيا طبق آن استاندارد مي سازند. نعل هاي ديگري هم داريم كه بسته به نوع اسب يا كاري كه مي خواهيم، از آنها استفاده مي شود.
خب از اين بحث هاي فني يك كم خارج شويم. شما اهل كجا هستيد؟
من اهل تهران هستم. پدرم ترك بوده. پدرم و چند نسل قبل از آن اسب دار بودند ولي طاعون اسبي كه آمد، پدر بزرگم را ورشكست كرد. پدرم هم جزو سواره نظام مهرآباد جنوبي بودند. البته مرحوم شدند. خودم هم از ۵/۳ سالگي با اسب آشنا بودم. البته مادرم كه مي گويد تو از متكا شروع كردي.
با متكا اسب سواري مي كرديد؟
مادرم تعريف مي كند من كه خودم يادم نيست. متكا را مي گرفتم و تكان مي دادم و ... قديم تو تهران براي فروختن يخ و ميوه الاغ مي آوردند. مادرم تعريف مي كند عصر كه اين الاغ مي آمد، تا من يك دور با اين الاغ نمي زدم، راحت نمي شدم. آن موقع يكي دو سالم بود. ولي ۵/۳ سالگي در ده پدربزرگم با اسب آشنا شدم.
كجاست اين ده؟
دهي طرف طارم سفلي، بين زنجان و لوشان. تابستان، ايام تعطيل مي رفتم آنجا به الاغ و قاطر و اسب و هيچ چيزي رحم نمي كردم. هر چيزي كه مي توانستم سوار شوم، سوار مي شدم. حدود سال ۵۶ بود كه سواري باشگاهي را شروع كردم. البته قبل از آن مقدمات سواركاري را بلد بودم. يعني حدود ۱۷-۱۶ سالگي. سال ۶۴ مربيگري را شروع كردم. سال ۷۳ با اولين مربي نعل بندي آقاي فرانسوالنويه آشنا شدم و آموزش ديدم.
در ايران؟
بله، براي يك دوره آموزشي آمده بودند. بعد تحقيقاتم راجع به نعل بندي شروع شد. من هم تا آن موقع فكر مي كردم نعل بندي كار ساده اي است، ولي وقتي وارد شدم ديدم دنياي واقعا پيچيده و فني دارد. با كتاب ها و فيلم هايي كه از اروپا براي من مي فرستادند، نعل بندي را دنبال مي كردم. فيلم هاي نعل سازي استاندارد اروپا را مي ديدم وشبي نيم ساعت تا يك ساعت صرف تماشاي اين فيلم ها مي شد و سال ها اين كار را مي كردم چون در دنيا هم جا افتاده بود. به عنوان علم ديداري. هرچه شما بيشتر نگاه كنيد، چيزهاي مهمي را ياد خواهيد گرفت با يك بار نه، بلكه صدها بار.
هنوز هم نگاه مي كنيد؟
الان هم بله، هفته اي حداقل يكبار فيلم ها را دنبال مي كنم. فكر مي كنم. سال ۷۸ يا ۷۹ بود كه آقاي برناردو برني از سوئيس آمدند، جامعه دامپزشكي ايران او را دعوت كرده بود. ايشان قبل از اينكه من را ببينند نعل بندي هاي طبي من را ديده بود.
خودتان اين نعل بندي ها را ياد گرفته بوديد؟
بله، پيش از آنكه با ايشان آشنا شوم، نعل بندي اصلاحي در ايران مي كردم. ايشان هم كار من را ديده بود و مورد تاييدش بود، البته اشكالاتي هم بود. بعد ازچند دوره كه ايشان به ايران آمدند، من پيش ايشان به خارج رفتم و آخرين دوره نعل بندي را پيش ايشان گذراندم و به ايران برگشتم ، فقط هم به خاطر مملكت خودم برگشتم. من تو خارج از كشور، دستمزدم خيلي بالا است.
دستمزد تو خارج چقدر است؟
توكشورهاي اروپايي و آمريكا و حتي همين امارات متحده براي هر نعل بندي بين ۱۰۰ تا۵۰۰ دلار. يك نعل بند خوب هم مي تواند روزي دو تا شش نعل بندي بكند.
نعل بندهاي درجه يك و ممتاز بين المللي هم ماهيانه ۱۵ تا۲۰ هزار دلار درآمدشان هست. من به همه اينها پشت كردم، بدون هيچ منتي. خودم دوست دارم براي مملكت خودم كار كنم.
تو ايران حقوق معمول چقدر است؟
چيزي حدود ۳۰۰ هزار تومان ماهيانه. خيلي هم كار سختي است نعل بند هم بايد نقاشي بلد باشد، هم ساختار سم را بشناسد.
نقاشي؟
چون يك طوري بايد نعل را در بياورد، منبت كاري كند وكنده كاري كند. همه فنون را به نوعي بايد بلد باشد. ضمن اينكه با اسبي سرو كار دارد كه هر لحظه امكان دارد لگد بزند.
در لحظه نعل بندي كسي مسوول نگه داشتن اسب نيست؟
معمول اين است كه نعل بندهاي حرفه اي، نعل خانه اي دارند كه مثلا نبايد آنجا مگس باشد يا چيزي كه ترسناك است. در آنجا اسب را مي بندد و تنهايي همه كارها را انجام مي دهد.
در ايران چي؟
در ايران از اين چيزها خبري نيست. يكي بايد سم اسب را بگيرد، يكي سر اسب را، يكي...
برگرديم به دوره هاي آموزشي تان...
من قبل ازاينكه فرانسوا لنويه از فرانسه بيايد، بر آوردي كردم بروم يكي از كشورهاي اروپايي نعل بندي ببينيم. حداقل هزينه  اي كه بايد صرف مي كردم در آن سال  يعني حدود سال ۷۳، بين ۵ تا ۱۰ ميليون تومان بود. من چون مي دانستم اگر ازايشان استفاده نكنم چه هزينه اي بايد بدهم مثل كنه بهش چسبيده بودم. يك لحظه ازش غفلت نمي كردم. ازش فيلمبرداري مي كردم ولي متاسفانه بچه هاي ديگر زياد آن را جدي نگرفتند و طبق معمول در چنين كلاس هايي جوك مي گفتند و مي خنديدند و... عامل پيشرفت من، البته اگرآن را پيشرفت حساب كنيم، اين بود كه آن را دوست داشتم و فقط به عنوان منبع درآمد نگاه نمي كردم. مي خواستم درايران يك نعل بند خوب باشم. وقتي برناردوبرني آمده بود متاسفانه اساتيد ما با حيرت به او نگاه مي كردند. من هرچي به اونگاه كردم ديدم عين ما هاست دو تا گوش دارد و دو تا چشم و دماغ و دهن و به قول معروف يك گردو. من به خودم گفتم مگر من چه چيزي از او كم دارم؟
كي رفتيد براي دوره آموزشي پيش برناردو برني؟
۸۲ بود.
دوره چه مدت طول كشيد؟
۴۰ روز.
009087.jpg

چه چيزهايي تو آن دوره ياد گرفتيد؟
نعل بندي اصلاحي پيشرفته،  نعل بندي گرم، نعل بندي نعل هاي آلومينيوم و نعل بندي هاي ديگر.
تئوري هم بود؟
نه فقط عملي بود. دوره  هاي تئوري را گذرانده بودم. تجربه در اين رشته و البته در هر رشته اي خيلي مهم است. نعل بند حرفه اي حداقل بعد از حدود ده سال به اوايل استادي مي رسد، البته اگر تحقيق كند و بتواند علمي جلو برود.
اصلا چي شد به نعل بندي علاقه مند شديد؟
من عاشق اسب بودم و با اسب زندگي مي كردم. در زمينه كارهاي مربوط به اسب هم در زمينه نعل بندي از همان قدم اول موفق بودم. من هميشه دوست داشتم بهترين باشم. يكي از دعاهاي من سر نماز اين است كه «رب زدني علما.» هيچ وقت دوست نداشتم پولدار بشم. دوست داشتم از لحاظ علمي بالا بروم.
همانطوري كه عاشق اسب هستيد، عاشق نعل بندي هم هستيد يا فقط چون كاري است كه شما را به اسب ها ارتباط مي دهد آن را دوست داريد؟
هر چيزي كه بتواند اسب من را راحت كند از زين خوب، مانژ خوب، كارگر خوب و مديريت باشگاه خوب براي من جذابيت دارد. متاسفانه در گذشته نعل بندي در ايران وضعيت خوبي نداشت و من به عنوان يك آماتور متوجه مي شدم كه نعل بندها ضعف دارند. اوايل نعل بندي ياد گرفتم كه اگر ميخ نعل اسبم افتاد، خودم آن را سفت كنم. به مرور زمان آمدم تو كار نعل بندي و علاقه پيدا كردم. ديدم خلا نعل بندي ايران مشهود است. براي همين شروع كردم به كار كردن. يكي از عوامل مهم تربيت اسب، نعل بندي يا فرم سم است. اولين آموزشي هم كه به كره تازه به دنيا آمده ماديان مي دهيم، آموزش نعل بندي است.در همان ساعات اوليه، دست و پاي كره را مي گيريم بالا. آموزشي مي شود براي خوش نعل بودن آينده.
همان موقع كه نعل نمي زنيد؟
نه، آن موقع فقط آموزش است. دستش را مي گيريم بالا تا تعادل پيدا كند. همان روزهاي اول دقيقا به خاطرش مي سپرد كه در اولين ساعت، چه چيزي به او ياد داده ايم. چون اسب بدنعل، خيلي بد است. در قديم يكي از امتحان ها براي خريد اسب، خوش نعل بودن بود. اگر خوش نعل نبود، پول خوبي نمي دادند.
خودتان اسب داريد؟
بله.
اسمش چيه؟
اسم هاشان چيه...
زيادند پس! چند تا هستند؟
۶ تا.
اسم هايشان چيه؟
اسم اسب قديمي ام اورانوس است. حدود ۱۴ سال آن را دارم. اسب ها در ايران معمولا پس از گذشت ۶ تا ۸ سال مستهلك مي شوند، بالاي ۵۰ درصد. دليل آن به خاطرنعل بند هاي بد است. نعل بندي بد روي اندام حركتي، مفاصل و حتي روي خلق و خوي اسب تاثير مي گذارد. ولي براي اورانوس حتي مشكل تاندونيت به وجود نيامده كه مشكل شايعي در بين اسب ها است و به خاطر نعل بندي بد، به وجود مي آيد...
درباره اسب هايتان مي گفتيد...
اسب بعدي ام كه دارم براي پسرم آن را آماده مي كنم اسمش جيحون و اسب هفت ساله اخته تركمن ياسمن، يك ماديان هفت ساله آنگلوعرب، دوتاكره دارم از ياسمن. يكي اش مارليك است كه از نژاد نيوهولشتانيز گرفتمش. يكي ديگر هم شروين است كه دو سه ماهه است. يك اسب آنگلو تركمن هم دارم به نام كسري...
اورانوس چه رنگيه؟
سفيد.
با اورانوس رابطه تان چه جوريه؟
مثل اعضاي خانواده ام است. حدود چهار ماه پيش آن را به يكي از شاگردهايم فروختم. او به نوعي شايد از من هم بهتر نگهداري مي كرد. ولي باز نتوانستم تحمل كنم. همه اش عذاب وجدان داشتم كه چرا او را فروختم. اسبي كه اين همه مدت با من بوده. به يك ماه نرسيد اسب را پس گرفتم. ايشان خيلي ناراحت شد ولي خوب...
با اسب ها حرف هم مي زنيد؟
بله، اسب ها موجوداتي هستند غيرقابل تصور. قشنگ روحيات سوار يا صاحبشان را مي شناسند و مي فهمند. من در يكي از كلاس هاي پرشم از شاگردان پرسيدم اسب مي پرد يا شما مي پريد؟ بعضي ها گفتند ما و بعضي ها هم گفتند اسب. ولي جواب اين بود كه شماها مي پريد. شما با هم مي پريد. نه تو مي تواني آن را بپراني نه آن مي تواند تو را بپراند. اگر به يك رابطه اي رسيديد و آن قدر با هم بوديد كه همديگر را درك كرديد، آن وقت موفق هستيد.
مثلا اگر عصباني باشيد، اسب ها مي فهمند؟
بله، دقيقا. اگر خسته باشيد، اسبتان هم خسته است. اگر سرحال باشيد اسبتان هم سرحال است. يكي از رازهاي موفقيت يك اسب دار، اين است كه اسب را مثل دوست خودش فرض كند. دقيقا عين دوستي كه دوست داري با او دوست باشي و دوست نداري از دستش بدهي. تنها خوراك دادن كافي نيست. يكي از دوست هايم تعريف مي كرد كه مادياني در يكي از كورس ها به زمين مي خورد و دچار مشكل جدي در كمر مي شود. دامپزشك ها مي گويند كه همين جا بايد اسب را راحت كرد و آن را كشت. صاحب اسب و خانم و دخترش چنان افتادند روي اسب و گريه مي كردند كه انگار يكي از اعضاي خانواده شان دارد مي ميرد. اين اسب را با وانت به خانه بردند. دوست من سال بعد اسب را سالم و سرحال ديده بود كه حامله هم شده بود و مشكل كمرش رفع شده بود و الان هم مادياني است كه در كورس هنوز كه هنوز است مي دود.
با همسرتان سر اسب ها مشكل نداريد؟
خانم خوشبختانه هميشه سازگار بوده و من را تحمل كرده و حتي يك بار تمام طلاها و حلقه نامزدي اش را به خاطر اسب هاي من فروخت.
پس سر اسب دعوا نداريد...
خوشبختانه نداريم. البته معمولا خانواده هايي كه اسبي هستند به نوعي با مشكل روبرو مي شوند. چون اسب ها را عين بچه ها و دوستان صميمي اش مي دانند و هيچ چيز در حد اسب ها براي آنها اهميت ندارد.
دوست داريد با ماشين اين طرف و آن طرف بريديا با اسب؟
طبيعتا من دوست دارم با اسب زندگي كنم و با اسب اين ور و آن ور بروم.
دوست داشتيد قديم بود و كالسكه و اسب و ...
هميشه يكي از آرزوهاي اسبي ها اين جور چيزهاست. يك مقداري سنت گرا هستند. دوست دارند هيچ نوع ماشيني وجود نداشت و اصلا اختراع نشده بود و اين تكنولوژي هاي جديد نبود.
آسيب تا حالا ديده ايد؟
بله، تقريبا تمام بدنم شكسته! كمرم، پاهام، ترقوه هام، آرنجم، ... آخريش سال گذشته بود كه پام شكسته بود.
در اين جور مواقع از اسب ها ناراحت نمي شويد؟
نه، به هيچ وجه. چون يك چيز طبيعي است.
وقتي از اسب مي افتيد، اسب تنهايتان نمي گذارد؟
اگر اسب با صاحبش رابطه صميمي داشته باشد، هيچ وقت او را رها نمي كند.

يك نعل بند عاشق
009084.jpg
«محمد سازوار، داراي گواهينامه بين المللي نعلبندي هاي تخصصي و طبي» اين جمله ها را كه براي اولين بار روي كارت ويزيت او مي بينيد، تنها واكنشي كه مي توانيد نشان بدهيد تعجب است. مگر نعل بندي هم چيزي است كه گواهينامه بين المللي داشته باشد و اصلا مگر تخصص مي خواهد؟ يك نعل را بر مي داري و با چند تا ميخ وصل مي كني به سم اسب.همان جور كه در فيلم ها نشان مي دهند، به همين راحتي. ولي قضيه پيچيده تر از اين حرف هاست. در دانشگاه هاي خارجي بايد دوره هاي طولاني مدت تئوري و عملي ببيني تا يك نعل بند درست و حسابي شوي.
اولين بار او را در مانژ اسب سواري پارك چيتگر ديديم و وقتي گفت تنها نعل بند بين المللي ايران است، تعجب كرديم، ولي وقتي شروع كرد به حرف زدن، همه چيز دستمان آمد.
يك نعل بند عاشق اسب ها كه براي رسيدن به معشوقش از همه چيز خودمايه گذاشته و هر كاري مي توانسته انجام داده است، متولد ۱/۱/۱۳۴۰ است و از همان بچگي نافش را با سواري پيوند زده بودند.
با او قرار كه مي گذاريم، مي گويد برايش سخت است داخل شهر بيايد. خيابان ها را بلد نيست. بيشتر وقتش را بيرون شهر مي گذراند، پيش اسب ها، در طبيعت.
سال ۱۳۶۰ ازدواج كرده و سه فرزند دارد، يك پسر و دو دختر. پسرش را دارد براي مسابقات اسب سواري حرفه اي آماده مي كند. مي خواهد او هم وارد دنياي اسب شود. «در اسب سواري حتما كسي بايد از تو حمايت كند. البته خانواده من هيچ حمايتي از من نكردند. من هر كاري را خودم انجام دادم.»
نگهداري از اسب ها كار پرهزينه و پرزحمتي است «هميشه شغل دوم داشتم به خاطر اسب ها» حتي در دوراني كه در خوزستان زندگي مي كرده، اسب هايش را فراموش نكرده. نگهداري سه چهار اسب در آن وضعيت و با حقوق نظامي گري كار خيلي سختي بود، ولي او عاشق تر از اين حرف هاست و البته نقش همسرش در اينجا خيلي پررنگ است. وقتي او از صبح تا شب به دنبال كار خود بوده، زحمت نگهداري از اسب ها به دوش همسرش بوده.
شروع به حرف زدن كه مي كنيم، هر چه به اسب ها و زندگي آنها نزديك مي شويم، چشم هايش خوشحال تر به نظر مي رسد. وقتي از اسب ها حرف مي زند، برقي در نگاهش است كه تنها بايد آن را ببينيد. او به قول خودش با اسب ها زندگي كرده است، آنها را مي فهمد و اسب ها هم او را مي فهمند. «تمام عشق من اين اسب هاست. البته خود اسب نه، به قول معروف عشق من به خدايي است كه اين موجود زيبا را آفريده و خود اسب وسيله اي است براي رسيدن به او.»

ايران و اسب ها
مي گويد: «ايراني تو خونش اسب سواري هست. مبدا و جايگاه اسب ايران بوده است.» و ناراحت  است كه اسب در ايران امروز جايگاه خودش را ندارد. به زمان فتحعلي شاه اشاره مي كند كه ما به همه دنيا اسب صادر مي كرديم، ولي الان آنها هستند كه با كاري كه روي نژاد آنها كردند، به همه دنيا اسب مي فروشند. «دومين منبع درآمد دولت فرانسه، صنعت اسب است. آلمان، ايرلند و انگليس هم اسب توليد مي كنند و هيچ كدام ويژگي جغرافيايي ايران را ندارند. در حالي كه ويژگي هاي ايران براي توليد اسب منحصر به فرد است و مي تواند همه جاي دنيا اسب صادر كند. البته كارهاي ژنتيك لازم است و متخصصان بايد دعوت شوند تا اين كار انجام شود. اسب هاي بومي  ما خيلي مستحكم هستند، سم اسب هاي ايراني را هيچ كدام از اسب هاي ديگر كشورها ندارند.»
در مورد عدم استقبال خانواده هاي كم درآمد از اسب سواري هم مي گويد: « اسب سواري در مقاطع حرفه اي، در دنيا هم متعلق به قشر خاصي است، ولي در ايران واقعا ارزان است. شما نگاه كنيد براي يك سانس استخر ۵ هزار تومان پول مي دهند، ولي يك جلسه استفاده از اسب در ايران حدود ۵ تا ۱۰ هزار تومان قيمت دارد و اين در مقايسه با ساير كشورها واقعا پايين است.»
او به علت نبود امكانات مناسب مي خواهد پسرش را براي آموزش به آلمان بفرستد و از اين بابت خيلي متاسف است.
راستي اگر بين دو نيمه بازي ايران و آمريكا يادتان باشد، كليپي از شهرام ناظري پخش شد و تصاويري از اسب سوارها و ايران. رهبر اسب  سوارها كه بر اسب سفيدي سواربود همين آقاي سازوار بود و آن اسب سفيد هم، اسب قديمي و دوست ديرينه او، اورانوس.

|  تهرانشهر  |   حوادث  |   خبرسازان   |   در شهر  |   درمانگاه  |   يك شهروند  |

|   صفحه اول   |   آرشيو   |   بازگشت   |