شنبه ۱۶ خرداد ۱۳۸۳ - سال دوازدهم - شماره - ۳۳۹۸
پيچ و تاب در سياست و كشتي
009090.jpg
در همان لحظاتي كه مجلس جديد سرگرم انتخاب رئيس و نواب بود، يك نماينده مشهور در يك تورنمنت ايتاليايي روي تشك مي رفت. او اميرخادم بود، كشتي گيري كه بين سياست و ورزش تاب مي خورد.
خبرسازي امير در ماه هاي گذشته نه فقط به آراي قابل توجهش در انتخابات مجلس هفتم كه بيشتر به پافشاري رئيس كميته ملي المپيك به حضور او در جمع ملي پوشان كشتي بر مي گشت. اميرخادم كشتي گيري فوق العاده است اما بعد از كسب مقام چهارم المپيك قبلي دوبنده را از تن درآورد و كت و شلوار پوشيد. او البته از اين جهت فرد يگانه اي است، كشتي گير درجه اول، سرمربي تيم ملي و رئيس فدراسيون كشتي و ... كسي كه بعدها نماينده مجلس هم شد و سرانجام سياستمداري كه شايد در المپيك حضور پيدا كند.
او از اين جهت تنها با فرزند خوان كارلوس پادشاه اسپانيا قابل مقايسه است كه در المپيك ۹۲ بارسلونا در هيات عضو تيم ملي قايقراني اين كشور بخت آزمايي كرد. با اين حال خادم در يك نكته با او متفاوت است، اينكه مي شود شانس مدال را براي او متصور بود.گرچه مدت هاست صابون يك كشتي قوي به تنش نخورده است.
در بازگشت مجدد خادم به كشتي البته نكاتي نيز سوال برانگيز است؛ مثلاً اين نكته كه چرا او حاضر نشد در مسابقات انتخابي شركت كند تا بدون حرف و حديث لباس تيم ملي كشتي را بپوشد و يا نپوشد؟ و اينكه چرا پس از انصراف قطعي ناگهان سر از ايتاليا درآورد؟
آنچه اهميت دارد اما نه اين حاشيه ها كه اصراري است كه در جامعه كشتي بلدها نسبت به حضور خادم در المپيك وجود دارد.
جمعي شامل اهل فن كه عقيده دارند اساساً رقباي داخلي امير در المپيك بخت چنداني ندارند، اما او با وجود قدرت بدني كمتر به دليل تفكر قابل توجه مي تواند حتي شانس مدال باشد.
در عين حال نكته ديگري وجود دارد اين كه محسن مهرعليزاده رئيس سازمان تربيت بدني قلبا خادم كه پس از شكست در بازي هاي آسيايي در بوسان وادار به استعفا شد، نگراني هاي دارد . گرچه ممكن است مدال احتمالي خادم بادي باشد در پرچم او كه مرد اول ورزش ماست.
درباره خادم مي گويند او در شرايطي است كه چهره رياست ورزش ايران را در قامت او مي بينند، كسي كه اهليت و شايستگي اين را دارد و با لباس نمايندگي اعتبار لازم را كسب خواهد كرد.

هفت تير صدام در دفتر كار بوش!
009093.jpg
شنيدن يا خواندن بعضي از خبرها آنقدر جالب است كه آدم هي دوست دارد دوباره بشنود يا بخواند. نمونه اش همين خبري كه الان تقديم مي شود. جريان از اين قرار است كه جناب بوش يعني رئيس جمهوري ايالات متحده به تازگي صاحب يك هفت تير شده كه قبلاً متعلق به آقاي صدام حسين بوده! حالا كاري نداريم كه اين اسحله  كمري چگونه از كمر صدام جدا شده و رسيده به جناب بوش. اما نكته جالب، عمل بسيار جالب و حرفه اي خبرنگار مجله تايم است كه باآب و تاب تمام اين قضيه را لو داده است. اين خبرنگار نوشته كه آقاي بوش با تمام افتخار اين هفت تير را به ميهمانان خود نشان مي دهد. انگار كه خودش در يك جنگ تن به تن آن را از كمر صدام باز كرده. ظاهراً بوش با چنان تبختري ميهمانانش را به ديدن كلت صدام دعوت مي كند كه اغلب خبرنگاران اين عمل او را ناديده گرفتن ابتكار عمل آمريكايي ها براي دستگيري صدام قلمداد مي كنند. جالب اين جاست كه رئيس جمهوري امريكا اين اسلحه را در اتاق مطالعه خود نگهداري مي كند. درباره چگونگي رسيدن اين تحفه به ايشان به نقل از مجله تايم آمده است كه اين هفت تير را نيروهاي ويژه امريكا در دسامبر گذشته به هنگام دستگيري صدام در حفره اي در اطراف شهر زادگاهش يعني تكريت از او گرفتند. نكته جالبي كه در اين ميان وجود دارد اظهارنظر مشهور صدام حسين درباره فرار محمدرضا شاه پهلوي از ايران است. ظاهراً او در جلسه اي با حضور امراي كشور عراق در اين باره گفته است: «سرداري كه نداند بايد چه موقع از اسلحه كمري استفاده كند بايد هم به چنين روزي دچار شود.» بالاخره تاريخ ورق خورد و همگان خودش را هم ديدند كه نه تنها از اسحله كمري اش براي از پا درآوردن دشمن استفاده نكرد بلكه جرات يك شليك كوچك به طرف شقيقه خودش را هم نداشت. به نظر مي رسد كه او هم مثل خيلي از ديكتاتورهاي ديگر فقط جرات تجويز مرگ براي ديگران را دارد و اسلحه كمري اش يا بايد به دست بوش برسد و يا به طرف ديگران نشانه برود. به هر حال اسلحه كمري مشهور صدام اين روزها خبرسازترين اسلحه جهان است. برخي نيروهاي امريكا كه در دستگيري صدام شركت داشته اند اين هفت تير را در ديداري خصوصي به رئيس جمهور كشور خود هديه كرده اند. خلاصه همين تكه آهن موجبات پز بوش را فراهم آورده و نزديكانش مي توانند از نزديك آن را ببينند.

در مصائب عقاب بودن
اديب وحداني- برخي آدم ها معمولا پاي عمل كه مي رسد به شعارهايشان پايبندي نشان نمي دهند، آنها كه اينطور نيستند جاي تقدير دارند و عقاب علي احمدي به عنوان يك نسخه پرداز درجه يك با استانداردهاي بالا از زمره آن آدم هاست.
«كتاب بايد بسته بندي خوبي داشته باشد، از پفك كه كمتر نيست. بايد كتاب را با طرح روي جلد قشنگ و با تبليغ مناسب و با ويرايش درست و بدون غلط چاپ كرد. فونت ها و طرح ها و عكس ها و نماي ظاهري هم بايد به دقت تعريف بشوند و با همان دقت هم اجرا شوند.» بسياري اين حرف ها را از دهان عقاب شنيده اند و بسياري ديگر اجراي آنها را هم ديده اند. وقتي همه اين كارها را او انجام مي دهد اما معمولا دستخوش كه نمي گيرد هيچ ،گاه بد و بيراهي كه از شلخته بودن نويسنده برآمده نصيبش مي شود، يا برخوردهاي مشابه آزاردهنده ديگر.
چندين انتشارات و نشر مديون او محسوب مي شوند و حسن شهرت آنها به دليل انتخاب و اجراهاي درست كسي است كه پشت صحنه حضور دارد و تكه تكه كار را با همه جزييات با دقتي كه گاه تنه به وسواس مي زند بررسي مي كند و به اجراها توجه مي كند و همه مي دانيم كه در كارهاي مرسوم نشر در ايران چه كار سختي است توجه به كلي موضوع كه فهرست كردن آنها هم بيشتر از كل حجم اين يادداشت كار مي برد.
كتاب كه چاپ مي شود مثل زندگي بعد از ازدواج است كه هيچ كس هيچ وقت نمي تواند آينده اش را پيش بيني كند. اگر كسي به قول شيخ اجل سعدي «زن مطيع فرمانبر پارساي» را انتخاب كند، آينده آن ازدواج كه به سليقه شيخ باشد مي توان اميد داشت.
كتاب هاي كمك آموزشي و طالع بيني متن هاي نرم روانشناسي با اين حساب مثل همان ازدواج اند و برخي آنها را متاب مي نامند، اما كتاب جدي با موضوع هاي جدي كه بتوان آنها را «با شخصيت» ناميد درست مثل ازدواج با آدم هاي باشخصيت منحصر به فرد مي مانند، از نتيجه كسي خبر ندارد، اما اگر بعضي مادربزرگ ها كه صدها ازدواج و ده ها طلاق را ديده اند بتوانند آينده يك زوج را پيش بيني كنند، آدم هايي كه عمري خاك كتاب خورده اند هم مي توانند اين كار را بكنند و عقاب علي احمدي اين كار را بارها كرده است و چون خودش زياد شرح بي مهري ها را نگفته، ما هم آنها را تعريف نمي كنيم. اگر كسي حالا با همه اين ويژگي ها كه گفته شد باز به كار ادامه دهد جاي يك دست مريزاد دارد و عقاب باز با يك كتاب جدي درباره كمونيسم روسي كه متن اصلي آن را دكتر شايگان بارها در ابتداي كتاب «آسيا در برابر غرب» مورد استناد قرار داده بود و تا به حال ترجمه نشده بود به بازار كتاب برگشته است و مثل برخي ديگر به سودسازي تن نداده است. پس اين متن همان دست مريزاد است.

حالا حكايت ما نيست
عمران صلاحي تربيت يافته مكتب توفيق است خوش قد و بالا و فوق العاده مودب و ساكت هرگز به ظاهرش نمي آيد كه روحيه اي شوخ داشته باشد. چهره اي جدي كه در عكس  ما ببينيم اصلا آن آدمي نيست كه درعالم واقع مي بينيم. او معمولا در محافل و مجالس ادبي گوشه كناري پيدا مي كند و مي نشيند و اگر كاري به كارش نداشته باشند جيك نمي زند. اين شاعر و طنز پرداز كه معمولا مسايل اجتماعي روز را در طنزهايش به كارمي گيرد اصلا اهل چارچوب بازي هاي سياسي نيست. عمران اين روزها كم پيداست و بايد در صفحه ثابتش در مجله بخارا سراغش را گرفت اگر بنا باشد كه يك طنز پرداز پرشور و شر تمام حوزه فعاليتش شامل يك صفحه در ماهنامه اي باشد واقعا خبر خبرسازي است آدمي كه دوست دارد از (يك لب) هزار خنده بيرون بكشد وقتي كه گوشه نشيني را انتخاب مي كند بيشتر از حضورش خبر توليد مي كند. عمران صلاحي خيلي وقت است كه درمحافل ادبي ديده نمي شود و اين خودش خبر كمي نيست. صلاحي كه يك سينه شعر و طنز و خاطره دارد علاوه بر طنز مكتوب در زمينه طنز شفاهي هم تبحر دارد. شناخت وسيع او از عنصر طنز باعث شده كه همگان او را به عنوان طنزپردازي با پشتوانه علمي محكم بشناسند. صلاحي آدمي عجول و تحت تاثير مسايل روز نيست او به آينده طنز مي انديشد و تاثيري كه بايد از آن برخيزد. او در جايي گفته بيشتر به طول طنز فكر مي كند تا به عرض. اين شاخه خوش نمك ادبيات براي نويسنده و شاعري چون صلاحي محملي زودگذر و از سر تفنن نيست. جمع آوري و تدوين كتابي تحت عنوان «طنزپردازان امروز ايران» نشان از عمق حساسيت او دارد. صلاحي بدون هيچ حب و بغضي تمام رگه هاي طنز را بيرون كشيده و بدون هيچگونه داوري كردن و نگاه از بالا فقط به عنصر قدرتمند طنز پرداخته است. صلاحي طنز پردازي با آرامش درونش است آدمي كه مرحوم گل آقا از همان دوران اوليه به آينده او خوشبين بوده. اين نويسنده در كتاب «حالا حكايت ماست» حال و هواي جديدي را در طنز آزمايش كرده. برش هاي كوتاه معمولا پيچيده در مسايل اجتماعي و مردمي با اشاره هايي در لفافه و ظريف مدت ها در محافل ادبي دهان به دهان مي شد. نگاه ريشه اي به عنصر طنز در اين كتاب با اختصار كلان درهم آميخته است، كوتاهي مطالب و ايجاز در گفتار و از سويي گستردگي مفهوم كولاژي بديع را پديد آورده كه از آدمي چون صلاحي برمي آيد. به هر حال خبرسازي صلاحي هم مثل خيلي هاي ديگر در اين است كه اين روزها خبري از او نيست.

جعفري از ارشاد رفت
معلوم است كه مديران متعدد مطبوعاتي در وزارت ارشاد تا ًحد زيادي در امورات مجوز و نشر يك روزنامه يا مجله نقش مستقيم دارند. از زماني كه عيسي سحرخيز از اين سمت كناره گرفته جناب مهرنوش جعفري عهده دار اين مسند بوده است. جعفري از آن جمله مديران مطبوعاتي است كه حرف و حديث هاي زيادي درباره بودن يا نبودنش بر سر زبان ها بود. البته خودش هم ظاهراً چندان تمايلي به ماندن در اين پست نداشت چون نوشتن استعفانامه هاي مختلف نشان مي دهد كه جعفري به دلايل نامعلوم، ديگر حس و حال سروكله زدن با اهل مطبوعات را نداشت.
خبرسازي مهرنوش جعفري در اين روزها قبول استعفاي او از سوي وزير ارشاد است.جعفري بالاخره موفق شد كه رخت خود را از ورطه مطبوعات كشور بيرون بكشد. به هر حال عملكرد مستقيم يا غيرمستقيم ايشان در پست مديركل مطبوعات داخلي مثل هميشه و مثل ديگران كمي باعث بحث و جدل بود. بعضي ها جعفري را آدمي موفق با قدرت مديريت بالا مي دانند و طبيعي است كه عده اي ديگر زياد با روندكاري او موافق نباشند. البته خوب و بد و زشت و زيباي عملكرد جعفري كمي به مديركل مطبوعاتي آينده هم ربط دارد. اميد است كه مدير بعد از جعفري هم آدمي دلسوز و مديري لايق باشد.

به زبان انگليسي
009102.jpg
خودش پيش تر در گفت وگويي پس از پايان جشنواره گفت:« بازي براي من تازه شروع شده...» يك سيمرغ بلورين، حضور در كن و بازي دوباره مقابل دوربين افخمي درفيلمي بين المللي و حالاهم انتخاب توسط مخاطبان هفته نامه پرطرفدار چلچراغ به عنوان مرد سال از بهرام رادان حرف مي زنيم. بازيگري كه اين روزها يكي پس از ديگري قله هاي افتخار را فتح مي كند.
روزي كه رادان به اصفهان رفت تادرنخستين صحنه هاي گاوخوني بازي كند خيلي ها از افخمي بابت اين انتخاب انتقاد كردند اما افخمي صحبت چنداني نكرد و همه چيز را به زمان سپرد. پس از آن فيلم سير همكاري هاي رادان با كارگردانان مطرح آغاز شد. در «ننه گيلانه» در نقشي دشوار مقابل فاطمه معتمدآريا جلوي دوربين رخشان بني اعتماد ايستاد،در «شمعي در باد» يك جوان عاصي امروزي را مقابل دوربين پوران درخشنده به نمايش گذاشت و بعد در «سربازهاي جمعه» مسعود كيميايي مهمترين كاراكتر فيلم بود و البته همان زمان هم شنيده شد كه كيميايي گفته رادان را من بايد كشف مي كردم. حاصل اين سه نقش آفريني و البته بازي در گاوخوني سميرغ بلوريني بود كه داوران جشنواره فجر به رادان اهدا كردند. سيمرغ بلورين بهترين بازيگر نقش اول؛ هرچند كه او هرگز به همين يك جايزه اكتفا نكرد. بلافاصله پس از جشنواره بازي در يك نقش خاص تر را در رستگاري در هشت و بيست دقيقه سيروس الوند آغاز كرد و بعد، به كن رفت و شنيده مي شود نقش نخست فيلم تازه افخمي را كه در كن ساخته خواهد شد بازي خواهد كرد. فيلمي كه در آن رادان به زبان انگليسي هم صحبت خواهد كرد. اين به جز حرف هاي اين چند روز و گفته هاي علي معلم درباره بازي رادان به نقش قيصر در دوباره سازي حماسه مسعود كيميايي توسط افخمي است ، نقشي كه باز مي تواند نقطه عطفي ديگر در كارنامه اين بازيگر باشد.

كتاب تازه بابك تختي
009096.jpg
بابك تختي را هم اكنون به عنوان داستان نويس و مترجم مي شناسند. حدود ۱۰ سال پيش كتابي از او به نام «كاش نامش را مي پرسيدي» به بازار آمد كه حضوري موفق براي نويسنده را به همراه داشت. خبرسازي بابك تختي در اين روزها از اين جهت است كه دومين كارش هم به چاپ رسيده و به رغم مدت زمان كم از دوره انتشار، با موفقيت همراه بوده است. كتاب دوم بابك «فقط مي خواستم خودكشي كنم» است. اين مجموعه كه داستان هايي متفاوت با ديگر كارهاي قبلي او دارد ظاهراً بيشتر به حال و هواي متداول ادبيات امروز نزديك است. بابك تختي هرگز از ياد و خاطره پدر غافل نبوده و در كتاب قبلي اشاره هاي مستقيمي به اين قضيه دارد او كه مديريت نشر قصه را هم به عهده دارد هميشه سعي كرده در لابه لاي زندگي روزمره امروز يادي هم از پدر بكند. چاپ كتابي با تمام عكس هاي «جهان پهلوان» نشان از عمق علاقه پسر به پدر دارد. اين كتاب كه با تحسين همگان روبه رو شد با فروش بالاي خود نشان داد كه تختي تا صدها سال ديگر ميهمان عاطفي قلب هاي ايرانيان خواهد ماند. ظاهراً اين كتاب هم به زودي شاهد يك چاپ ديگر خواهد بود.

مشاغل رئيس هيات مديره
009099.jpg
اگر تا ديروز سيدحميد پورمحمدي تنها چهره اي اقتصادي بود و همه كارهاي تجاري، اقتصادي و مشاوره اي خود را در يك ساختمان شيك (واقع در درياي نور) انجام مي داد، امروز او يك چهره شناخته شده ورزشي نيز به شمار مي آيد. مرد امين محسن مهرعليزاده، دو سال پيش نماينده تام الاختيارش در هيات مديره پرسپوليس و هيات رئيسه فدراسيون فوتبال شد؛ و از آن روز تاكنون پورمحمدي به صفحه هاي روزنامه هاي ورزشي راه يافته است.
پورمحمدي در بدو ورود باتز «تبديل يك تيم به يك باشگاه» و تبديل «موسسه به يك شركت سهامي» وارد بازي شد و سعي كرد قواعد آن را نيز رعايت كند. تلاش هاي او براي باز كردن راه صعب العبوري كه به بورس منتهي مي شد، گرچه نتيجه چنداني در بر نداشت و پرسپوليس سهامش را نفروخت اما مقدمات و زمينه ها را مهيا كرد.
پورمحمدي منش روتين شده دارد. احترام دوجانبه با مخاطبش و معتقد به رعايت كردن اصول. تا مطمئن نشده، چيزي نمي گويد و هنگامي كه مطمئن شد، محكم حرف مي زند. مرد معتمد، اكنون تا معاونت شركت هاي وزارت امور اقتصادي و دارايي ارتقايافته و شگفتا بر جاي مردي تكيه زده است كه در گذشته وارد منازعات پرسپوليس شده بود. علي ميرزايي، مديرعامل سابق پرسپوليس، سلف پورمحمدي به شمار مي آيد.
با همين طي طريق آهسته و پيوسته، او به رياست هيات مديره پرسپوليس رسيده است، گرچه يك روز قبل از اعلام اسامي جديد هيات مديره موكدا مي گفت كه نمي تواند ادامه دهد. «آنقدر اصرار كردند كه ماندم.»
پورمحمدي سمت هاي بسياري دارد و اوقات شبانه روزش را بايد براي مشغله هاي جورواجورش تقسيم كند: رئيس شركت سرمايه گذاري شاهد، مشاور محسن مهرعليزاده، عضو هيات رئيسه فدراسيون فوتبال، رئيس هيات مديره پرسپوليس، معاونت شركت هاي وزارت امور اقتصادي و دارايي مي گويد: «بعضي  وقت ها مي مانم. مشغله ها اجازه نمي دهد به همه كارهايم برسم. به خاطر همين بود كه از عضويت در هيات مديره پرسپوليس استعفا داده بودم.» و به دليل همين كمبود وقت هم بود كه مديرعاملي پرسپوليسي را نپذيرفت.
پورمحمد اين روزها درگير انتخاب مديرعامل پرسپوليس است. او مي گفت: «مديرعامل بايد به هيات مديره جواب بدهد و رئيس هيات مديره به رئيس سازمان تربيت بدني.» پورمحمد سوالات مهرعليزاده را مي داند و بلد است چگونه به او جواب بدهد.

مولن روژ
فرهاد فرجاد
009105.jpg

گاندري در پروژه علمي - تخيلي 
به زودي اقتباسي جديد از داستان دهه هشتادي «اربابان فضا و زمان» توسط ميشل گاندري، كارگردان فرانسوي و خالق اثر موفق «فروغ ابدي يك ذهن پاك» كليد خواهد خورد. داستان فيلم، پيرامون دو دانشمند مي گردد كه مي خواهند در پي آموختن كنترل حقيقت برآيند.
پس به جزييات فيزيك كوانتوم، كوارك ها و پروتون ها رخنه مي كنند. تاكنون حضور جك بلك به عنوان يكي از بازيگران اصلي قطعي شده است، اما از ديگران هنوز خبري نيست.
اربابان فضا و زمان را «رادي روكر» در دهه ۸۰ كارگرداني كرد. حال بايد ديد نقبي در دنياي كوانتوم از ديدگاه گاندري فرانسوي چه فرآورده اي خواهد داشت.
009108.jpg

مصائب يك ايزي رايدر
حدود يك ماه پيش خبري از «اوان مك گرگور» اسكاتلندي در همين صفحه خوانديد مبني بر اين كه شازده خجالتي هوس دنياگردي با موتورسيكلت به سرش زده بود. اگر مي خواهيد بدانيد مك گرگور اكنون در چه حالي است بايد بگوييم كه هيچ وضعيت مناسبي ندارد.
ستاره فيلم مولن روژ سفر ۲هزار مايلي اش به صعب العبورترين مناطق زمين را آغاز كرد و البته از همان اول، دايم بدآورد. او و همسفرش «چارلي بورمن» مدتي در اسارت شبه نظاميان اوكرايني به سر بردند. بعد اوان را يك حشره ناشناس گزيد كه پزشكان احتمال مي دهند نوعي حشره خونخوار بوده است. در آخرين بدبياري، چارلي بورمن ناخواسته و تصادفي حين سوختگيري در پمپ بنزين، مقداري بنزين به صورت اوان پاشيد كه حالش را حسابي خراب كرد.
تمام اين ماجراها دست به دست هم دادند تا جناب مك گرگور از ۳روز پيش، همزمان با روز جهاني مبارزه با دخانيات، سيگار كشيدنش را از سر گيرد. بد نيست بدانيد او يك سالي مي شد كه سيگار را ترك كرده بود.
009111.jpg

بازگشت جيمز كامرون 
علاقه مندان فيلم هاي علمي - تخيلي مدتي است خبرهايي مبني بر بازگشت جيمز كامرون با يك فيلم تمام عيار فضايي مي شنوند.
كارگردان ترميناتور اعلام كرده است كه او و همكارانش در كمپاني شخصي خود، مشغول بررسي پروژه «خداي سرعت»(God speed) هستند.
فيلم، داستان پرسنل يك ايستگاه فضايي را روايت مي كند كه در معرض تهديد يك بيماري ناشناخته قرار گرفته اند. هرچند كامرون شخصاً تمايلي به درگير شدن با پروژه در مقام كارگردان ندارد، اما «هريسون فورد»، گزينه نخست ايفاي نقش اصلي است.
هرچه باشد فورد كهنه كار، بخواهد يا نخواهد، به عنوان يك اكشن كار حرفه اي شناخته شده است.

خبرسازان
تهرانشهر
حوادث
در شهر
درمانگاه
يك شهروند
|  تهرانشهر  |  حوادث  |  خبرسازان   |  در شهر  |  درمانگاه  |  يك شهروند  |
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |