سرم را سرسري متراش اي استاد سلماني
برداشت برخي بيماران نسبت به نسخ پزشكان كپي چندم يك نسخه ثابت است. يعني به عبارت ديگر فكر مي كنند كه نسخه به طور اختصاصي براي وي نوشته نشده است، پس لابد اقلام آن هم خيلي مهم نيستند
|
|
دكتر لاله ميراسكندري
يك وقت فكر نكنيد داستاني كه تعريف مي كنم در ايران اتفاق افتاده و يا اصلا امكان دارد زماني در اين مملكت اتفاق بيفتد، (زبان تان را گاز بگيريد!)
ماجرايي كه برايتان تعريف مي كنم فقط در كشورهاي عقب افتاده اي مثل آلمان اتفاق مي افتد:«زني به مطب دكتر مي رود. دكتر مي پرسد: چه چيز باعث شده امروز به اينجا بيايي؟ زن شروع به جواب دادن مي كند. هنوز ۱۵ ثانيه از شروع صحبت هاي وي نگذشته است كه دكتر صحبت هايش را قطع مي كند و شروع به نوشتن نسخه مي كند»!!! عجب اتفاق وحشتناكي.
خطوط بالا اتفاقي است كه مجله نيويورك تايمز به عنوان يك فاجعه اجتماعي از آن ياد مي كند،اما اگر نويسنده اين مطلب روزي روزگاري به يكي از مطب هاي شهر ما مراجعه كند، چه خواهد گفت؟ در اينجا برخي پزشكان از وقتي وارد اتاق معاينه مي شوي جلوي خود را مي گيرد كه چيزي ننويسند، ولي به محض اينكه در صندلي كناري بنشيني، خودكار در دست مي گيرد و همان طور كه تو داري علايم بيماري ات را توضيح مي دهي، او هم نسخه را مي نويسد و وقتي صحبت هاي تو تمام شد او هم مهرش را زيرنسخه مي زند و خلاص!
حالا صحبت و شرح بيماري و پرسش و پاسخ به كنار، مدتي است كه سنت معاينه هم در حال انقراض است. اين اواخر متوجه شده ام كه برخي پزشكان به دلايل ناشناخته (ترس از ابتلا به بيماري، مثلا!) رغبتي نسبت به معاينه بيماران از خود نشان نمي دهند. در قديم به ياد داريم كه هميشه وقتي سرماخورده بوديم و به پزشك مراجعه مي كرديم يكي از كارهايي كه حتما جزو معاينات پزشكي اين نوع بيماري بود، گوش كردن صداي ريه و تنفس بيمار بود. يادش به خير قديم ها فكر مي كرديم كه پزشك براي آزار ما گوشي خود را از قبل در يخچال نگه مي دارد! چون هنگام معاينه گوشي مثل يك تكه يخ به بدن تب كرده ما مي چسبيد و يا مثلا داخل گوش را با وسايل مخصوص نگاه مي كردند يا لااقل اگر هيچ كدام از اين كارها نبود لا اقل ته حلق را با چوب هاي بدمزه و چراغ قوه نگاه مي كردند، باز هم يادمان هست كه به محض ديدن آن قطعات چوبي احساس تهوع مي كرديم!
ولي به هر حال اين حالات چه خوب و چه بد، بعضا به خاطره اي محو تبديل شده اند، چون اگر جديدا به مطب برخي از پزشكان مراجعه كرده باشيد متوجه مي شويد كه به طور كلي معاينه اي (حال به هر صورت)در كار نيست. البته شايد يكي از علل اين واقعه نوظهور تبحر نوظهور برخي پزشكان ما باشد كه با ديدن بيمار فورا نوع بيماري، نوع ويروس يا باكتري و حتي جنس و گونه آن را هم تشخيص مي دهد(!) و سريعا آنتي بيوتيك و ساير داروهاي اختصاصي آن را تجويز مي كنند.
شايد بعضي از پزشكان مدعي هستند كه وقتي نوع خاصي ويروس يا باكتري اپيدمي مي شود، ديگر احتياجي به معاينه نيست، حتما همه به همان نوع مبتلا شده اند. اگر هم شانس بياوريد و پزشك اتفاقا درست تشخيص داده باشد، تازه اول دردسر است. پزشك نسخه را نوشته است، (البته بدون هيچ توضيح شفاهي و بعضا كتبي) حالا اگر جرات داريد توضيح اضافه بخواهيد. سوال هايي از قبيل چه چيزي بخورم؟ چه چيزي نخورم؟ فلان دارو را چه طور بايد مصرف كنم يا اينكه آيا خوردن فلان دارو با داروي ديگر تداخلي دارد يا ندارد؟ معمولا از جمله سوال هاي ممنوعه هستند. مخصوصا اگر چند تا از اين سوال ها را همزمان مطرح كنيد.
وقتي پزشك در مورد بيماري و نحوه مصرف داروها توضيح لازم و كافي و البته قانع كننده به بيمار نمي دهد. نتيجه اين مي شود كه بيمار خوردن داروها را جدي نمي گيرد. برداشت برخي بيماران نسبت به نسخ پزشكان كپي چندم يك نسخه ثابت است. يعني به عبارت ديگر فكر مي كنند كه نسخه به طور اختصاصي براي وي نوشته نشده است، پس لابد اقلام آن هم خيلي مهم نيستند.
همين برداشت «عموميت نسخه» باعث مي شود كه بعضا داروهاي خود را براي ساير دوستان و اعضاي فاميل هم تجويز كند؛ «اگر دكتر بروي حتما همين داروها را برايت مي نويسد!» و البته طرف مقابل هم بي برو برگرد قبول مي كند، چون وي هم قطعا همين باور را دارد.
ولي عارضه مهم اينگونه دكتر رفتن ها متاسفانه، تشخيص غلط، تجويز غلط و در نتيجه عدم بهبود بيماري است كه در جامعه بيماران، بسيار شايع است.
بارها ديده ايم كه بيمار بيچاره چندين روز آنتي بيوتيك بسيار قوي مصرف كرده است و به جاي اينكه درمان شود،به حدي ضعيف شده است كه حال و روز بدتري از گذشته دارد.
چرا؟ چون بيماري منشاء ويروسي داشته، ولي با آ نتي بيوتيك درمان شده است. يعني آب در هاون كوبيدن. البته اين بيمار بالاخره خوب مي شود، چون ويروس دوره خاص خود را طي كرده و خود به خود خوب مي شود، ولي خوردن اين آنتي بيوتيك ها دمار از روزگار بيمار در مي آورد.ولي اگر قضيه برعكس باشد، چه؟ در اين صورت ديگر نمي توان انتظار داشت كه بيمار خودش بهبوديابد.
متاسفانه برخي پزشكان براي اينكه بتوانند بيمار بيشتري را ويزيت كنند، وقت زيادي براي هر بيمار صرف نمي كنند و اين باعث بروز مشكلاتي از قبيل تشخيص غلط و تجويز داروهاي نامناسب، عدم توجيه مناسب بيمار در مورد نحوه مصرف صحيح داروها و نهايتا عدم درمان مي شود. آمارها نشان مي دهند كه ۷۰ درصد بيماران هنگام خروج از مطب پزشكان روش صحيح استفاده از داروهايشان را متوجه نشده اند و ۵۰ درصد از بيماران هم نهايتا داروهاي خود را غلط استفاده مي كنند. البته اين مورد متاسفانه به ضعف سيستم دستورنويسي داروخانه ها هم مربوط مي شود، چون خوش خط نوشته شدن دستورات دارويي توسط مسوول فني داروخانه و توضيحات كافي و مناسب مي تواند بسياري از اين مشكلات را حل كند كه البته هميشه بهانه اي مثل شلوغي و ازدحام جمعيت در داروخانه وجود دارد.
گفتن اين مطلب البته براي نگارنده به عنوان يك دكتر داروساز شايد كمي مشكل باشد، ولي اي كاش پزشكان و داروسازان وقت بيشتري براي بيماران صرف مي كردند و همانقدر كه براي درمان نزديكان و خانواده خود اهميت قايل هستند به ديگران نيز توجه مي كردند.
بالاخره از قديم گفته اند:
سرم را سرسري متراش اي استاد سلماني كه ما هم در ديار خود سري داريم و ساماني!
|