اثر معماري به مثابه رسانه
بررسي معماري در جايگاه پديده اي فرهنگي - اجتماعي و به عنوان هنر صنعتي داراي ويژگي هاي رسانه اي
علي اعطا
وقتي از معماري سخن مي گوييم، از چه چيز حرف مي زنيم؟
واقعيت اين است كه آثار معماري، جداي از كاركردهاي فيزيكي كه براي آنها قايل هستيم، همواره مي توانند از منظر ديگري مورد ارزيابي و توجه قرار گيرند كه اين منظر به قابليت ها و كاركردهاي پيامي آنها اشاره دارد. به تعبير ديگر، آثار معماري گذشته از تعريف معماري؛«ظرفي براي زندگي»، ويژگيهاي ديگري هم دارند كه براي مخاطباني كه با نگاه انديشه ورز به آنها مي نگرند حاوي پيام هايي با محتواي فرهنگي و اجتماعي است.از همين رهگذر، نگارنده اعتقاد دارد آثار معماري به «رسانه اي» قابل تشبيهند كه با زبان «عناصر فضايي» با مخاطب سخن مي گويند و اين پيام ها از منظر رسانه اي قابل تحليل و بررسي هستند در اين نوشتار كوتاه تلاش خواهيم كرد، اثر معماري را به عنوان يك رسانه بازخواني كنيم.
رسانه هاي جمعي، با ارتباطي مداوم و نهادينه، در كار تاثيرگذاري بر افكار عمومي هستند و هركدام با توجه به برنامه ريزي ها و سياست هاي ويژه خود، به عرضه اطلاعات به مخاطب و تاثيرگذاري بر او مي پردازند.
رسانه ها هر يك به طبع خود، اعم از رسانه هاي نوشتاري، رسانه هاي شنيداري و رسانه هاي ديداري، به طريقي با حواس مخاطب ارتباط برقرار مي كنند و بر او تاثير مي گذارند. اثر معماري در نوع خود به مثابه يك رسانه عمل مي كند. اگر رسانه را محل برخورد يا تقاطع پيام و گيرنده پيام، يا محل برخورد محرك و مخاطب بدانيم، اثر معماري حاوي پيامي است كه در يك ظرف مكاني، با زبان «فضا» به مخاطب عرضه مي شود. اگر بپذيريم كه زبان معماري، زبان فضا و مكان است، هنگامي كه تجربه حضور در يك فضاي معماري را پيدا مي كنيم، در حقيقت مخاطب مجموعه اي از پيام ها كه با زبان عناصر فضايي بيان مي شوند، قرار مي گيريم. رسانه هاي پيش گفته (نوشتاري و ... ) اصولا كاركردي ذهني دارند. در واقع از طريق پيامي كه به يكي از شيوه هاي نوشتاري و ... عرضه مي شود، بر ذهنيت مخاطب و در نتيجه شيوه تفكر مخاطب تاثير مي گذارند و در نتيجه كاركردي ذهني پيدا مي كنند. اما تجربه حضور در فضاي معماري به اين دليل داراي اهميت است كه با حضور در يك فضا و مكان تمام ابعاد وجودي ما، چه به لحاظ فيزيكي و چه به لحاظ ذهني، مخاطب پيام اثر معماري قرار مي گيرد. به تعبير ديگر، اثر معماري همچون رسانه اي است كه پيامش با زبان فضا به مخاطب عرضه مي شود..
اگر كمي در چيستي و ماهيت اين پيام تامل كنيم مي توانيم بگوييم «پيام» آثار معماري همچون «پيام» رسانه هاي جمعي پيش گفته، مقطعي و كوتاه مدت نيست. معمولا پيام هايي كه از طريق رسانه ها به مخاطبان عرضه مي شود داراي تاريخ مصرف است و مدام در حال تغيير و دستخوش دگرگوني. اما آنچه از آن به عنوان پيام اثر معماري ياد مي كنيم، ناظر به نوعي شيوه و نگاه فرهنگي، اجتماعي و يا فلسفي است كه معمولا تاثيري دراز مدت دارند و ممكن است به جريان هاي اجتماعي تبديل شوند. اين پيام ها بنا به مقطع تاريخي و يا شرايط اجتماعي ويژه خود، ممكن است در ظرف زماني «حال» محتوايي اجتماعي، فرهنگي و يا فلسفي در ارتباط با گذشته هاي دور و نزديك، حال و يا آينده به همراه داشته باشند.
معماري؛ رسانه اي تاريخي
زماني كه به معماري تاريخي رجوع مي كنيم، اين آثار از گذشته هاي دور با ما سخن مي گويند. اين رسانه هاي تاريخي از طرز تفكر، شيوه زندگي، سلوك، فرهنگ و جريانات اجتماعي گذشته ها با ما گفت و گو مي كنند. اما اگر كمي عميق شويم و با نگاه دقيق تري به اين رسانه هاي تاريخي بنگريم، مي توانيم ادعا كنيم «مفاهيم و معاني خاصي كه در آثار معماري نهفته است، باعث مي شود تداوم و پيوستگي هاي فرهنگي در جو فكري افراد جامعه پايدار بماند.» پيداست كه معماري تاريخي هر كشور «به قيد برخورداي از هويت شكل مي گيرد و نقش وسيله ارتباط جمعي پيدا مي كند.» به تعبير ديگر معماري هر كشور و هر حوزه فرهنگي با توجه به شرايط خاص طعم و رنگ مي گيرد و سندي زنده بر موجوديت يك فرهنگ مي شود، به تعبيري به عنوان يك مظهر تمدني با ما سخن مي گويد. بنابراين وقتي اين رسانه هاي تاريخي مدام مظاهر ملموس يك فرهنگ را به مخاطبان عرضه مي كنند، كاركردي پيدا مي كنند كه مي توان آن را ايجاد تداوم و پيوستگي فرهنگي در فضاي فكري جامعه دانست.
زماني كه از ويژگي هاي رسانه اي معماري صحبت مي كنيم، نگاه ما ناظر به بخشي از كاركردهاي اثر معماريست كه با تاثيرپذيري از انديشه اي فلسفي، اجتماعي و فرهنگي، معناي خاص و پيامي خاص را القا مي كند. مي توان تعبير ديگري را به كار برد و گفت يك اثر معماري مي تواند ويژگي هايي داشته باشد كه براي استفاده كنندگان (مخاطبان) بيان كننده يك طرز تفكر است.
در كشور انگلستان، زماني كه توني بلر بر سر كار آمد، بحث ايجاد ساختماني در لندن مطرح شد كه نمايانگر و پيام آور مدرنيسم باشد. اين پيشنهاد كه از طرف دولت جديد مطرح شده بود منجر به طراحي و اجراي ساختماني جديد براي شهرداري لندن (به عنوان نماد پايتخت) شد. از اين بنا به عنوان «مدلي معمارانه براي دموكراسي» ياد مي شود. ساختمان شهرداري لندن كه مجموعه شهرداري و شوراي شهر لندن را در خود جاي مي دهد، در واقع يك مجموعه فرهنگي براي استفاده عموم مردم نيز هست. مردم عادي و نيز توريست ها كه به ساختمان شهرداري وارد مي شوند، مي توانند از فعاليت هاي فرهنگي كه همواره در جريان است استفاده كنند، از نمايشگاه ها بازديد كنند و در كافي شاپ آن قهوه اي هم بخورند. اما آنچه در اين ميان در خور تامل است، اين است كه حايل ها و ديواره هاي دروني ساختمان، پوسته هايي شفاف هستند؛ به گونه اي كه مردم مي توانند ضمن حركت در طبقات مختلف ساختمان، نظاره گر مسوولان شهر در حين كار باشند. نگارنده مدعي اين امر نيست كه شفافيت در ساخت يك بنا - آنگونه كه در بناي شهرداري لندن وجود دارد - به خودي خود مي تواند دموكراسي را به ارمغان بياورد، اما آنچه اهميت دارد «ويژگي هاي پيامي» اين اثر معماريست كه به گونه اي «نمادين» مسوولان را در موضع شفافيت و عملكرد آنان را در معرض ديد عموم قرار مي دهد.
اين كاركرد پيامي، به گونه اي روشن و آشكار كاركردي رسانه ايست: پيامي از طريق يك اثر معماري به مخاطب عرضه مي شود، ذهن مخاطب تحت تاثير پيام قرار مي گيرد و با آن درگير مي شود و در نوع نگاه و تفكر او تاثير مي گذارد.
اين فرآيند دقيقا همان فرآينديست كه براي «رسانه» قايل هستيم.
به اعتبار اينكه معماري پديده اي فرهنگي و اجتماعيست، پيام اثر معماري نيز همواره بازتابي از روح زمان است. هرگاه انديشه اي در مقطعي تاريخي شكل مي گيرد و اصالت مي يابد، آثاري معمارانه شكل مي گيرند كه آن انديشه را بازمي تابانند. اين ويژگي در آثار معماري كه فراتر از نيازهاي كاركردي آن است -- همانگونه كه گفته شد -- مي تواند همچون يك «رسانه جمعي» مورد بازخواني قرار گيرد. درتحليل رسانه ها گفته مي شود يكي از مهمترين كاركردهاي رسانه هاي جمعي، ارايه چارچوب مرجع فرهنگي مشترك است. در اين ميان معماري -- همچون يك رسانه -- نقشي را ايفا مي كند كه (چنانكه پيشتر گفته شد) مي توان از آن با تعبير ايجاد تداوم و پيوستگي فرهنگي در بافت فكري مردم و اجتماع ياد كرد.
منبع: نداي جنوب
|