دوشنبه ۸ تير ۱۳۸۳ - سال دوازدهم - شماره - ۳۴۲۱
ستون ما
قسمت چنين بود
فرهاد فرجاد
آخرين بار قربانيان جاده را با دست هايي بيرون آمده از زير سنگ هاي جاده چالوس به ياد مي آوريم كه مغلوب رقص كوه ها شده بودند. با له شدن پيكرها زير سنگ اما ، خيال ها چه راحت شد. خب، زلزله را كه تدبيري نيست فرض بر اين كه ساختمان ها را محكم ساختيم و چراغ قوه را دم دست گذاشتيم، ولي با كوه و سنگ كه نمي شود كنار آمد حتما قسمتشان اين بوده، اجل شان رسيده بود. خداي بيامرزدشان.
زلزله را كه پيشگويي نتوان كرد، سيل كه قابل اجتناب نيست، وزش باد موسمي داغ و گرگرفتن جنگل را كه نمي توان خفه كرد، ولي مگر نه اين كه تصادف جاده اي، صرفامحصول خطاي انساني است؟ ممكن است بتوان خشم مخاطبان را با توجيهاتي چون «ناگزير بودن از بلاياي طبيعي» فرو نشاند، اما تا كي مي توان با جا خالي دادن و كلي گفتن و انشا نوشتن، تلفات حيرت آور جاده هاي كشور راتوجيه كرد؟
مرگ، چه آسان واژه اي است براي ما كه ديگر بدان خو گرفته ايم. ده تا ده تا، صد تا صدتا، هزار تا هزارتا مي ميريم ، يا مردگان را مي بينيم. دمي بعد، از همه چيز مي گذريم و سر به برف مي بريم،  تا موسم بعد، تا نوبت بعد.
آقايان، ۲۰۰ نفر ديگر كشته و مجروح شدند، بسيار خب، اين بار هم تقصير با كم عرضي جاده و آسفالت خراب، نبود. راننده تانكر سوخت رسان كه ديگر موجوديت خارجي ندارد و مي توانيد همه تقصيرها را به گردن آن خدا بيامرز بيندازيد. ولي شما رابه خدا، فكري به حال جاده ها بكنيد. خطر در كمين خود شما هم نشسته است. خدا را چه ديديد، شايد سرنوشت يك روز شما را از پشت ميزها برخيزاند و راهي جاده كند و كلام آخر: ده ها تن سوختند و خاكستر شدند، سوزناك ترين گزارش ها نوشته شد، داغ ترين عكس ها انداخته شد. فكر مي كنيد اوضاع تا چند روز ديگر به حال عادي باز خواهد گشت؟
حدس مي زنيد قضيه تا چند روز ديگر فراموش مي شود؟ سه روز، چهار روز، ده روز، بيست روز، حدس بزنيد جايزه بگيريد.

تحريريه
تلفن تحريريه ايرانشهر: ۹۰ -۲۰۵۹۳۸۶
(داخلي ۵۰۸)
نمابر ايرانشهر: ۲۰۵۸۸۱۱

ايرانشهر
تهرانشهر
حوادث
خبرسازان
در شهر
درمانگاه
|  ايرانشهر  |  تهرانشهر  |  حوادث  |  خبرسازان   |  در شهر  |  درمانگاه  |
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |