چهارشنبه ۱۷ تير ۱۳۸۳ - سال دوازدهم - شماره - ۳۴۳۰
تهرانشهر
Front Page

برگه هاي جريمه تازه از راه مي رسند
زباله ريزان محترم، مواظب جيب هاي خود باشيد!
ريختن آشغال در خيابان در نگاه اول شايد هيچ ضرري را متوجه ما نكند. مي اندازيم و مي رويم ديگر، بعدا مي آيند جمع مي كنند . ولي روزگار با حساب و كتاب تر از اين حرف هاست
011052.jpg
با خانواده سوار بر ماشين، خيابان هاي شهر را زير پا مي گذاريد تا بالاخره به جايي برسيد كه بتوانيد كمي نفس تازه كنيد و خوش بگذرانيد. ولي فعلا تا رسيدن به محل مورد نظر، خوردن چيزهاي جورواجور پيشنهاد مناسبي است. مثلا موزهاي زرد و خوشمزه چطور است؟ پوست موزها را يكي يكي جدا كنيد و خود موزها را هم نوش جان. حالا با اين پوست مزاحم چه بايد بكنيد؟ كاري ندارد. شيشه پنجره ماشين را پايين بكشيد و با يك پرتاب جانانه آنرا به وسط خيابان پرت كنيد و كلي هم بخنديد. ولي يك لحظه دست نگه داريد.چون اين حركت شما اين روزها مي تواند حسابي براي جيب شما ضرر داشته باشد، چرا كه ماموران راهنمايي رانندگي برگه هاي جريمه را براي «ريختن زباله از داخل خودرو به فضاي عمومي شهر» هم صادر مي كنند.
اگر باور نداريد امتحانش ساده است. جلوي چشمان يكي از همين ماموران، اين كار را انجام دهيد و به تذكراتش هم گوش ندهيد تا حساب كار، دستتان بيايد. مثلا همين چند روز پيش به گزارش خبرگزاري ايرنا، پژو ۲۰۶ قرمزرنگي به همين خاطر در خيابان متوقف شد. همه ماجرا هم زير سر كودك ۱۰ ساله داخل ماشين بود كه زباله به بيرون ريخته بود و باعث شده بود پدرش جلوي مامور سياه و سفيدپوش راهنمايي و رانندگي كلي سرخ و سفيد شود و عذرخواهي كند. البته اين بچه ۱۰ساله هم معلوم است از كجا اين كارها را ياد گرفته است. خانواده و دوستان نزديك ترين گزينه هاي ممكن هستند.
شايد يك كارتون قديمي درباره يك مرغابي زباله ساز را يادتان باشد. در يكي از صحنه هاي اين كارتون، اين زباله ساز محترم از جلوي يك ماشين عبور مي كرد. بعد صحنه آهسته اين صحنه را دوباره نشان مي داد كه اين زباله ساز در عرض يك ثانيه در هر جاي ماشين و حتي در دهان راننده ماشين يك تكه زباله قرار داده است! حالا قضيه ما تهراني هاست. هر جا گيرمان بيايد، آشغال و زباله مان را مي اندازيم و فكر هيچ چيزي را نمي كنيم.
در حال تخمه خوردن هستيم و آشغال هاي تخمه را رديف، پشت سرمان در پياده رو مي ريزيم و اگر هم داخل اتوبوس باشيم، زير صندلي جاي  آشغال تخمه هاست. با دوستان در كوچه جمع شده ايم و هوا گرم است و خوردن هندوانه بدجور مي چسبد. سريع يك هندوانه مي خريم و قاچ مي كنيم و مي خوريم و بعد هم پوست هندوانه ها، در وسط كوچه يا خيابان جا خوش مي كنند. اينها تنها موارد كوچكي از برخورد ما با زباله ها است. پرت كردن آشغال ها از داخل ماشين به بيرون هم كار عادي است.
با اين نوع رفتارها، اگر به كشوري مثل ژاپن برويم معلوم نيست چه بلايي سرمان بيايد. چون هر كسي كوچكترين زباله و يا حتي آب دهان را در معابر عمومي بريزد، ۸۰ تا۱۶۰ ين جريمه مي شود. اگر ما به آن طرف ها برويم، هر چه پول داريم بايد بابت جريمه بدهيم. البته شايد هم به نمونه ترين شهروند آنجا تبديل شويم. چون وقتي بحث پول و جريمه پيش بيايد، همه قانونمند مي شوند. ريختن آشغال در خيابان در نگاه اول شايد هيچ ضرري را متوجه ما نكند. مي اندازيم و مي رويم ديگر، بعدا مي آيند جمع مي كنند. ولي روزگار با حساب و كتاب تر از اين حرف هاست. مثلا يكي از ضررهاي ريختن زباله ها در خيابان وجوي ها و... افزايش تعدادموش هاي نازنين است. موش هايي كه انواع آلودگي ها و بيماري ها را با خود به همراه مي آورند و اينقدرتعدادشان زياد شده كه نسبت تعداد موش ها در تهران به ميزان پنج به يك در مقابل شهروندان شده است. افزايشي كه شهرداري تهران براي مقابله با آن بايد ۱۱ ميليارد ريال هزينه كند. با اين پول چه كارهاي ديگري مي شد انجام داد ولي فعلا بايد صرف موش هاي برآمده از آشغال ها شود. هزينه هاي ديگري هم به اين قضيه اضافه مي شود. مثلا هزينه جمع آوري زباله از جوي ها و معابر، ۲۰ برابر جمع آوري زباله از منازل است، يعني اگر كمي به خودمان زحمت مي داديم و زباله ها را در يكي از ۲۰ هزار سطل زباله شهر مي انداختيم و يا اگر سطل زباله در دسترس نبود، آن را در كيسه يا نايلوني نگه مي داشتيم تا به يك سطل زباله برسيم، اين همه بودجه و هزينه صرف نمي شد و اين همه آلودگي ايجاد نمي شد. البته قضيه عميق تر از اين حرف هاست. زشتي عمل انداختن آشغال در خيابان ها و پياده روها از بين رفته است و هر كسي هر جايي را يك سطل آشغال بالقوه مي بيند كه حتما بايد پذيراي آشغال هاي او باشد. اگر در كوچه وخيابان و بين مردم اين عمل به عنوان يك كار بد پذيرفته شده بود، ديگر هر كسي به راحتي پارك ها و كوه ها و رودخانه ها را به يك زباله داني طبيعي تبديل نمي كرد، چون مي دانست انداختن كوچكترين زباله با واكنش اطرافيان روبه رو مي شود. حتي بي خيال قضيه بهداشت و پول و اين حرف ها، بعضي ها حتي نگران جان آدم ها هم نيستند.
اين روزها در خيابان هاي شهر مثلا پوست موز از سردمداران زباله هاي خياباني است و تا چند وقت ديگر پوست هندوانه و خربزه هم اضافه مي شود. زباله هايي كه آماده اند براي رفتن زير پاي يك آدم از همه جا بي خبر و سقوط او بر روي زمين و نازل شدن هزار بلا بر سر و دست و پاي او. هميشه وقتي در فيلم ها، خيابان ها و پياده روهاي شهرهاي پيشرفته را مي بينيم، بايد كلي حسرت بخوريم و حتما به ذهنمان مي آيد آنجا از صبح تا شب ميليون ها نفر مسوول پاكيزگي خيابان ها و جمع آوري زباله ها هستند. اين فكر از يك جهت درست است. ميليون ها نفر مسوول حفظ پاكيزگي شهر هستند، ولي اين ميليون ها نفر جز خود مردم شهر نيستند.
در آنجا زباله نريختن به يك فرهنگ عمومي تبديل شده و معدودند هنجارشكنان جامعه ولي در اينجا قضيه برعكس است و زباله ريختن به يك فرهنگ عمومي تبديل شده است.
اين همه روده درازي بي نتيجه كرديم كه فقط به اطلاع شما «آشغال سازان» و «آشغال ريزان» محترم برسانيم، اگر به فكر بودجه و بهداشت و جان انسان ها و آبروي اين شهر نيستيد، حداقل به فكر جيب خودتان باشيد. ديگر مزاحم اوقات شريف شما نمي شويم، به كار شريف آشغال ريزيتان ادامه دهيد.

پايتخت
هلسينكي
پايتخت فنلاند هم يكي از شهرهاي ميزبان مشعل المپيك بود. هلسينكي بيست و نهمين شهري بود كه مشعل المپيك از آن عبور  كرد تا بخش ديگري از سفر دور دنياي اين مشعل كه ۲۷ كشور را شامل مي شود، انجام شود.
حمل اين مشعل را درهلسينكي دونده بزرگ فنلاندي ، لاسه ويرن بر عهده داشت. او كه دونده ۵هزار متر و ۱۰ هزار متر بود، چهار مدال طلاي المپيك را در المپيك ۱۹۷۲ مونيخ و ۱۹۷۶ مونترال از آن خود كرد. مقصد بعدي اين مشعل شهر مسكو و روسي هاي نامدار در عرصه المپيك است. اين سفر ادامه خواهد داشت تا سرانجام اين مشعل داغ و درخشان در المپياي يونان جا خوش كند و بازي هاي المپيك در زادگاه آن آغاز شود.
بلفاست 
گذشته از مشكلاتي كه بين بلفاست و دوبلين وجود دارد، مثل اينكه قيمت هاي حمل و نقل بين اين دو شهر هم دارد مشكل ساز مي  شود، البته بهتر است بگوييم حمل و نقل از طريق خطوط راه آهن. گويا قيمت بليت برگشت از بلفاست به دوبلين افزايش پيدا كرده است و اين افزايش براي دومين بار است كه در طول سال گذشته اتفاق  مي  افتد. مدير عامل انجمن مصرف كنندگان اين شهر معتقد است كه اين افزايش به علت بي  ارزش بودن پول رايج است، اما شايد اينها تنها دلايلي براي توجيه اين موضوع باشند. همچنين به نظر او اين افزايش قيمت به دليل كارهاي مهندسي است كه در اطراف دوبلين دارد انجام مي  شود و احتمالا خدمات شهري را تا ماه مه سال ۲۰۰۵ مختل مي  كند. اين اتفاق ها باعث شده اند تا قيمت بليت برگشت از شهر بلفاست به دوبلين تا ۴ يورو افزايش پيدا كند.
آمستردام 
كاركنان شركت هاي هواپيمايي آمستردام كار جالبي كرده اند. گويا آنها از سيگار كشيدن مسافران در طول پروازها ناراضي اند و نمي  توانند بوي تند دود سيگار آنها را تحمل كنند، به همين علت هر مسافري كه در هواپيما سيگار بكشد به طرز جالبي گير افتاده و جريمه مي  شود! مثلا يكي از مسافران پرواز آمستردام به گلاسكو در حالي كه در توالت هواپيما با خيال راحت در حال سيگار كشيدن بود بعد از به صدا در آمدن زنگ خطر توسط كاركنان هواپيما دستگير شد. ميهمانداران و كاركنان هواپيما باشنيدن صداي زنگ خطر به توالت هواپيما رفته و بعد از دستگير كردن مسافر او را مبلغ ۷۵۰ يورو جريمه كردند. جالب تر اينكه چند روز قبل از اين اتفاق، ۳ مسافر ديگر هم به جرم(!) سيگار كشيدن در هواپيما دستگير شده و بعد از آنكه در دادگاه به جرم خود اعتراف كردند به پرداخت جريمه ۷۵۰ يورويي محكوم شدند.

صحنه
روي صحنه
تعطيلات تالارهاي نمايش تمام شد. اگر اهل تئاتر هستيد، از امروز مي  توانيد به يكي از تالارهاي تهران مراجعه كنيد و از اين هنر لذت ببريد.
همه مي  دانند كه مجموعه تئاتر شهر، پايتخت تئاتر ايران است. پس معرفي نمايش هاي حال حاضر تهران را از پايتخت شروع مي  كنيم.
در تالار اصلي اين مجموعه همچنان نمايش «ليلي و مجنون» درساعت ۱۹ اجرا مي  شود. تالار چهارسو ميزبان نمايش «دخمه شيرين» است و در تالار كوچك هم دو نمايش «گالري خياباني» و «يك فيلم كوتاه» روي صحنه مي  روند. برنامه تالار سايه را هم اگر مي  خواهيد بدانيد ما برايتان مي  نويسيم كه دو نمايش «ماده ۱۱۳۳» و «روزهاي زرد» به نمايش در مي  آيند.
اما تالار وحدت (رودكي)، ميزبان نمايش «رابعه» است و در تالار هنر هم نمايش «جادوگر بينگل بون» كه ويژه كودكان و نوجوانان است، اجرا مي  شود و بالاخره تئاتر مولوي كه پذيراي ۳ نمايش است. «جگر هندي» و «در انتظار گودو» در تالار اصلي و «دعوت» در تالار كوچك روي صحنه مي  روند.
در روزهاي گرم تابستان، پناه بردن به تالارهاي نمايش تهران خالي از لطف نيست؛ شايد گرما را به فراموشي بسپاريد و چيزهاي ديگري را به خاطر بياوريد!

كتابخانه
بازار كتاب در هفته گذشته
هفته گذشته يعني در روزهاي بين دوم تا دهم تيرماه ۷۱۱ عنوان كتاب در بازار نشر منتشر شده است. اين طور كه آمار نشان مي  دهد هر كدام از اين كتاب ها به طور متوسط ۱۵۶ صفحه داشته اند. بيش از نيمي از اين كتاب ها چاپ اول بودند و نسبت تاليف به ترجمه هم ۷۲ درصد به ۲۸ درصد بوده است.
فكر مي  كنيد بيشترين كتاب ها در چه موضوعاتي منتشر شده اند؟ بنابر گزارش روابط عمومي خانه كتاب، ادبيات با ۱۷۷ عنوان كتاب بيشترين سهم را در اين ميان داشته، در رتبه هاي بعدي دين با ۱۴۲، علوم عملي با ۸۲، علوم اجتماعي با ۷۹ و كليات با ۷۳ عنوان قرار دارند. در آخر ليست هم فلسفه با ۲۷، علوم طبيعي و رياضي با ۲۴ و هنر با ۲۱ عنوان قرار دارند.
پرتيراژترين كتاب چاپ شده در هفته گذشته «راه خوشبختي» از انتشارات آدينه بوده كه در ۱۰۰ هزار نسخه منتشر شده است. اين كتاب در ضمن با قيمت ۱۰۰۰ ريال ارزان ترين كتاب هفته گذشته هم بوده است.

فرهنگ
روزهاي شاد در فرهنگسراي كودك
فرهنگسراي كودك برنامه هاي خوبي براي اين فصل گرم دارد كه با هدف پر كردن اوقات فراغت و از همه مهمتر پربار كردن آن برگزار مي  كند. مثلا بچه ها پنج شنبه هر هفته مي  توانند به فرهنگسراي كودك (خيابان شريعتي- روبه روي دولت- خيابان امامزاده بروند و در برنامه يك روز شاد اين فرهنگسرا شركت كرده و از داشتن يك روز شاد لذت ببرند. اين برنامه شامل بازي هاي مختلف ، موسيقي و شعر است. همچنين اين فرهنگسرا قرار است جشنواره اي با نام «دست بافته هاي مادرم» را در ۱۸ مردادماه برگزار كند. اين جشنواره با هدف بهتر كردن ارتباط بچه ها با دست بافته هاي مادرها برگزار مي  شود و نكته جالب اينكه هيات داوران آن را خود بچه ها تشكيل مي  دهند. اين فرهنگسرا جشنواره ديگري را در ۲۳ مردادماه با عنوان «شهر سالم، شهروند متعادل، كودك متفاوت» برگزار مي  كند و در آن همراه با برنامه هاي متفاوتي شامل: سفال،گريم، بازي با رنگ و گل و... بچه ها با محيط زيست و عوامل آلودگي آن آشنا مي  شوند. اما بزرگترها هم مي  توانند از برنامه هاي اين فرهنگسرا استفاده كنند، يكي از اين برنامه ها كلاس هاي آموزشي موسيقي و تشكيل گروه هاي كر است. براي ثبت نام و شركت در اين كلاس ها مي  توانيد از همين امروز اقدام كنيد.

امروز
قيام عليه آفتاب
011049.jpg
خوشبختانه ما به اندازه كافي آدم هاي خوشبختي هستيم. در شهرمان سينما داريم، تئاتر داريم، آبميوه فروشي داريم، رستوران داريم و بالاخره مردمي مهربان داريم. به هر حال ما آدم هاي خوشبختي هستيم. شما اگر مخالف اين عقيده هستيد، مي  توانيم بحثي داغ در اين مورد ترتيب بدهيم. راستي گفتيم «داغ» و از خير بحث گذشتيم؛ چه حق باما باشد و چه با شما، گريزي از اين روزهاي داغ نيست.
مي  گويند قلم را كه روي كاغذ بگذاري، خودش مي  نويسد آن چيزي را كه بايد بنويسد. اين است كه بحث بر سر خوشبختي ما منجر به پيدا كردن سوژه اي براي پر كردن ستون «امروز» مي شود. حالا مي  توانيم دنبال ارايه پيشنهادي براي پشت سر گذاشتن روز داغي باشيم كه در آن زندگي مي  كنيم.پيشنهاد امروز ممكن است خرج داشته باشد و ممكن است كه هيچ خرجي هم نداشته باشد. اين ديگر بستگي به سليقه و البته وسواس شما دارد.آب تهران از قديم معروف بوده و هوا هم گرم است. با همين جمله مي  رسيم به پيشنهاد امروز؛ حتما متوجه شديد كه از حمل يك بطري آب يخ در خيابان هاي گرمازده تهران حرف مي  زنيم. اين پيشنهاد هيچ خرجي هم ندارد. شما هر قدر هم كه خسته و كلافه باشيد، حتما به اندازه نگه داشتن يك بطري زير آب حوصله داريد. اين آب وقتي يخ بزند و در گرماي تهران، ذره ذره آب شود، ارزش خود را به شما نشان مي  دهد. از جماعت خاكي شهر كه بگذريم، نوبت مي  رسد به كساني كه وسواس دارند و مي  گويند همه چيز خوب متعلق به گذشته ها بوده. با اين افراد هم بحثي نداريم و پيشنهاد خريد يك بطري آب معدني را مي دهيم. به هرحال چه خاكي باشيد و چه وسواسي، اصل مطلب چيز ديگري است؛ اين روزها در خيابان هاي داغ تهران، يك بطري آب حكم همان لنگه كفش در بيابان را دارد. بحث اول مطلب را فراموش كنيد و به فكر آب باشيد.

هوا
دور زدن گرما
ما مقابل گرماي هوا كم آورده ايم. نه، از اشعه هاي بي  رحم خورشيد و عرق ريختن در تابستان يك دنده حرف نمي  زنيم. دغدغه ما پر كردن ستوني است كه هر روز به «هوا» اختصاص دارد.
از فلسفه تغيير فصول نوشتيم، تحمل گرما را به تحمل خيلي  چيزهاي ديگر ربط داديم، يك روز گفتيم بايد با گرما ساخت و روز ديگر بر اين هواي داغ لعنت فرستاديم اما تابستان كه يك روز و دو روز نيست؛ ما بايد ۳ ماه اين ستون را با خبرهاي داغ پر كنيم. هوا مثل هميشه گرم است و شغل ما هم مثل هميشه سخت. به هر حال از هر طرف كه برويم، در نهايت به يك جمله مي  رسيم: بايد ساخت. چاره اي نيست، با همه چيز مي  سازيم و يك روز ديگر ستون هوا را پر مي  كنيم. حسن اين درد دل اين بود كه «ستون هوا»، امروز هم پر شد! ما گرما رادور زديم و حالا خيلي راحت مي  نويسيم كه دماي امروز تهران روي ۳۵ درجه سانتي گراد ثابت مي  ماند. اين دما با فرارسيدن شب، البته ۱۲ درجه سقوط مي  كند اما ۲۳ درجه سانتي گراد هم تابستان داغ را از ذهن ما بيرون نمي  كند.

نت
هفته جذاب
ستون موسيقي را باخبري آغاز مي  كنيم كه به حال و هواي اين روزها مي  خورد. اصل خبر اين است: تصنيف «زهراي اطهر (س)» در استوديو پژمان ضبط شد.اين تصنيف به سفارش سازمان فرهنگي- هنري شهرداري تهران، به آهنگسازي «اميربكان»، شعري از علي معلم و خوانندگي عليرضا افتخاري ضبط شده. قرار است به زودي آثاري در خصوص حضرت فاطمه (س) از سوي سازمان فرهنگي- هنري شهرداري تهران منتشر شود.و حالا يك خبر ديگر از موسيقي؛ از حالا براي روز ۱۹ تير آماده شويد. قرار است در اين روز گروه موسيقي باكو كه از استادان موسيقي آذربايجان تشكيل شده، در فرهنگسراي هنر(ارسباران) برنامه اي اجرا كند.شما اگر با موسيقي باكو آشنا باشيد، حتما اشخاصي چون، هما قديم اوا(تار)،متانت سليم اوا(نقاره)، كامران فرضي اف(خواننده)، طاهره مراداوا(همخوان)، عاشيق كماله قبادلي و زينفيدا ابراهيم اوا (خواننده) را مي  شناسيد. به هر حال اگر هم با موسيقي باكو آشنا نيستيد و دوست داريد آشنا شويد، همين حالا گوشي تلفن را برداريد و با شماره ۶۴۱۱۷۱۱ براي تهيه بليت تماس بگيريد.

پرده
جايزه
گاهي بايد از پرده سينما جدا شد و به كساني پرداخت كه سوژه هاي پرده را مي  سازند. محمد خزاعي، مدير روابط عمومي انجمن منتقدان و نويسندگان سينماي ايران يك خبر ويژه براي اهل قلم سينما دارد. «سفارت اسپانيا با ارسال نامه اي از نويسندگان و منتقدان سينماي ايران دعوت كرد تا در مسابقه مقاله نويسي سينماي آمريكاي جنوبي شركت كنند.»اين دومين دوره مسابقات مقاله نويسي در زمينه سينماي آمريكاي جنوبي است و جايزه آن هم ۵ هزار دلار است. براي شركت در اين مسابقه جذاب بايد آثار خود را به زبان اسپانيايي و با حجم حداقل ۱۵ صفحه تا قبل از ۹ شهريور ۸۳ آماده و به بنيادهاي برگزار كننده- بنياد جامع دانشگاه آلكال و بنياد سينمايي جديد آمريكاي لاتين- تحويل دهيد.خبر ديگراز سينما اينكه تمامي نويسندگان و منتقداني كه عضو پيوسته انجمن منتقدان و نويسندگان سينماي ايران هستند، مي  توانند از مزاياي بيمه اجتماعي برخوردار شوند. براي اطلاعات بيشتر مي  توانيد به انجمن منتقدان در خانه سينما مراجعه كنيد و بالاخره آخرين خبر سينمايي اينكه مراسم بزرگداشت سيروس الوند، همزمان با آغاز نمايش «برگ برنده»- امروز- ساعت ۲۰ در سينما آفريقا برگزار مي    شود.

ورود
حوصله اي نيست
حوصله اي نيست كه صرف نوشتن شود. بايد چهار خط بنويسي تا ستون ورود پر شود. مي  شود از وقايع تاريخ نوشت، مي  شود از حال و هواي صفحه نوشت و مي  شود از خيلي چيزهاي ديگر هم نوشت. اما وقتي حوصله اي نباشد، هيچ چيز براي نوشتن جذاب نيست.
موهايت را مي  كني، يك بسته سيگار را تمام مي  كني، سر همكارانت داد مي  زني و عاقبت حتي به خودكار وفادارت هم خيانت مي  كني و دست مي  اندازي دور كمر روان نويسي تازه و خوشگل. با اين حال تغييري در روحيه ات ايجاد نمي  شود. چشم هايت را چند سطر به بالا حركت مي  دهي و مي  بيني بيش از ۴ خط نوشته اي. حال فقط كافي است كه بنويسي: حوصله اي نيست، امروز هم صفحه ما را بخوانيد.

ستون شما
معضل تلفن در مهر آباد جنوبي 
يكي از اهالي محترم منطقه مهر آباد جنوبي با روزنامه تماس گرفته و در خصوص مشكلات تلفن اين منطقه شكايت كرده اند. اين آقا مشكلشان را اين جور مطرح كرده اند كه بهمن ماه سال گذشته مبلغ ۱۰۰ هزار تومان به حساب شركت مخابرات واريز كرده اند تا ظرف مدت كوتاهي صاحب تلفن شوند اما تا امروز اين امر اتفاق نيفتاده. از طرف ديگر اگر خطوط را به صورت آزاد نيز خريداري كنند كسي نيست كه خطوط آنها را برقرار كند و بهانه آنها نيز نبودظرفيت كافي است. حالا هم اهالي شاكي شده اند.
- خب حق هم دارند. ۶ ماه انتظار براي داشتن تلفن! اگر دوستان براي موبايل ثبت نام مي  كردند چه بسا زودتر نوبتشان مي  شد و دريافت مي  كردند.
رانندگي مخصوص پولدارها
همشهري عزيزي نامه اي نوشته اند واعتراض كرده اند راجع به افزايش قيمت جريمه هاي راهنمايي و رانندگي در سطح كشور و گفته اند كه آيا ميزان تصادفات در جاده هاي شهري و بين شهري كاهش يافته؟
ايشان در پايان نامه شان نوشته اند كه از اين پس رانندگي مخصوص آدم هاي پولدار مي   شود كه مي توانند جريمه هاي سنگين را پرداخت كنند.
- به اين همشهري عزيز توضيح مي  دهيم كه اي برادر حتما لازم نيست پولدار باشي تا رانندگي كني چون با رعايت مقررات راهنمايي و رانندگي كه اعمال شده، قطعا جريمه  نخواهيد شد و اين را هم در پايان اضافه مي  كنيم كه نرخ جريمه ها در ايران تقريبا يك سوم نرخ جريمه  در كشورهاي اروپايي و شايد هم خيلي كمتر از اين حرف ها باشد و يقين بدانيد در هيچ جاي دنيا رانندگي كردن به اين ارزاني كه در ايران هست، نمي  باشد. شما هم بهتر است درست رانندگي كنيد تا جريمه نشويد.
كجا نرخ تاكسي اينقدر كم است؟
راجع به نرخ كرايه تاكسي كه مصوب سازمان تاكسيراني است گزارشي چاپ شد. نامه هاي گوناگون و همين طور تماس هاي متعددي داشتيم كه اين نرخ ها يك نرخ عجيب است و هيچ كدام از رانندگان تاكسي مراعات نمي كنند. به طور مثال در اين گزارش آمده بود مسير انقلاب- تجريش نرخش ۳۷۰ تومان است، اما واقعيت چيز ديگري است و تاكسيرانان محترم ۵۰۰ تومان كرايه از مردم مي   گيرند.
- توضيح: هر ساله با افزايش قيمت بنزين نرخ تاكسي ها افزايش مي  يابد. بعد سازمان تاكسيراني نرخي اعلام مي  كند و هيچ احدي كوچكترين توجهي هم به آن نمي  كند وبراي هر مسيري هر كسي هر چقدر دلش بخواهد حساب مي  كند.
از شما خواهش مي  كنيم اعصابتان را خرد نكنيد، كسي پاسخگوي شما نخواهد بود به شما اطمينان مي  دهيم كه وضعيت مشابه را سال آينده و سال هاي بعد هم خواهيد ديد.
داستان من و پرايدم 
گوشي را كه از همكارمان مي  گيريم يك خانم بسيار عصباني است. «آقا ۲۰ روز است كه پرايدم را تحويل گرفتم و ازهمان روز اول در تعميرگاه بوده. آقا اين ماشين هزار تا مشكل داره. جلوبندي، موتور، كمك ها و...حتي رنگ صندوق عقب ماشين پوسيده و ريخته. كارمندان شركت هم به من مي  گويند  مي خواستي از اول حواست را جمع كني و نگاه مي  كردي و يك برخورد بسيار بدي با من داشته اند.»
- اين خانم خواهش كردند مطلبشان را حتما چاپ كنيم و ما هم به قولمان عمل كرديم.
اينكه ماشين صفرتان چندين و چند مشكل اساسي دارد اصلا چيز عجيبي نيست، اگر مشكل نداشت بايد متعجب مي شديد.

ذهن زيبا
اكثر ما، تنها زماني فكر مي  كنيم كه با مشكلي روبه روشويم.
جان ديويي 
جوانان از مزه و پيران از سرخي سيب لذت مي  برند.
ضرب المثل يوناني 
در اين جهان با پيشگويي مي  توان امرارمعاش كرد نه با حقيقت گويي.
جي.سي. ليختنبرگ 
يك دروغگو مي  تواند دنيا را دور بزند، اما نمي  تواند برگردد.
ضرب المثل لهستاني 

|  ايرانشهر  |   تهرانشهر  |   حوادث  |   خبرسازان   |   در شهر  |   درمانگاه  |
|  زيبـاشـهر  |   يك شهروند  |

|   صفحه اول   |   آرشيو   |   بازگشت   |