نيازهاي مالي و بيكاري، اصلي ترين عامل طلاق
خداحافظ، چون درآمد كافي نداري!
ترويج و اشاعه مصرف گرايي در حد گسترده اي در زندگي داخلي خانواده ها رسوخ كرده است؛ ترويج مصرف گرايي اگر با ناتواني در پاسخگويي روبه رو شود مشكلا ت روحي و در گيري هايي را فراهم مي كند كه كيان خانواده ها را در مخاطره قرار مي دهد
|
|
كارشناسان ازعامل اقتصادي به عنوان مهم ترين دليل طلا ق در ايران ياد كرده اند و به رشد ۷ درصدي آن نسبت به سال گذشته اشاره مي كنند.آيا جوانان ما ماديگرا شده اند يا شرايط اقتصادي، زندگي زوج هاي جوان را به نابودي مي كشد؟آيا درآمد و امكانات مالي حرف اول و آخر را در ازدواج ها مي زنند؟ نبايد بگذاريم زشتي طلاق كمرنگ مي شود.
براساس تحقيقي كه سال گذشته روي ۲۱۶۰ مورد طلا ق انجام شده عامل اقتصادي در ميان سيزده شاخص مؤثر در طلا ق بالا ترين تأثيرگذاري را داشته است. اين امر توسط دكتر قرايي مقدم، عضو هيأت علمي دانشگاه تربيت معلم اعلا م شد.
او با بيان اين كه ۳/۱۶ درصد جمعيت فعال كشور بيكار است، گفت: ۱۷/۱۵ درصد دانشگاهيان جامعه بيكار هستند و حدود ۳۰ هزار پزشك و پيراپزشك و ۴۰ هزار مهندس كشاورزي در كشور بيكار مانده اند. او اين زمينه هاي اقتصادي را دليل افزايش طلا ق و كاهش سن ازدواج برشمرد.
دشواري هاي طبقه متوسط
شاخص طبقاتي در زمينه طلا ق بسيار قابل توجه است. بررسي انجام شده نشان مي دهد طلا ق در طبقه پايين ايران، از يك سو و طبقه بالا از سوي ديگر كمتر انجام مي پذيرد؛ چراكه در قشر مرفه وجود امكانات رفاهي و مالي خوب، زن را به كنار آمدن با كم وكاستي هاي اقتصادي و شخصيتي مرد وادار مي كند و زنان قشر مرفه به حفظ امكانات مالي با وجود درگيري با مرد اهميت مي دهند و از طلا ق صرف نظر مي كنند.
از سوي ديگر اكثر زنان طبقه كم درآمد وابستگي بسيار شديد اقتصادي و مالي به مرد دارند و تصور زندگي بدون او برايشان كمتر متصور است؛ چراكه حرفه اي را نياموخته و از سواد بالا يي هم برخوردار نيستند (هرچند بايد به باورها و سنت هاي آنان در مورد پايبندي به ازدواج به صورت جداگانه پرداخته شود).
به عقيده رضوان نيري مشاور استاندار در امور زنان، علل طلا ق در طبقات مختلف اجتماعي متفاوت است. طلا ق در قشر كشاورز و كارگر به ندرت صورت مي گيرد و ۹۰ درصد طلا ق ها متعلق به قشر روشنفكر، طبقات مرفه و نيمه حرفه اي است.
در يك منظر كلي طلا ق در طبقه متوسط جامعه بيشتر به چشم مي خورد. رابطه زن و مرد در اين طبقه حالت بينابيني دارد و زنان و مردان از نظر تحصيلي به هم نزديك هستند. چنان كه تهران با امكانات آموزشي بالا براي زنان بيشترين آمار طلا ق ۹۷/۱۷ درصد را داراست. زن درخواست هايش درباره نيازهاي مالي را صراحتاً عرضه مي كند و در بسياري موارد ادعاي استقلا ل مالي و حرفه اي هم دارد. به همين دليل در مقايسه با همتايانش در ساير گروه ها و طبقه ها ساده تر و صريح تر از جدايي حرف مي زند و آن را به مرحله اجرا درميآورد.
كدام گروه سني؟
بررسي ها نشان مي دهند ازدواج هاي انجام پذيرفته در سنين ۲۵-۱۸ سال بيشترين ميزان طلا ق را دربردارند.
كارشناسان از تفاوت هاي فرهنگي خانواده ها و فاصله هاي سني (شامل سن بسيار بيشتر مرد از زن و همين طور بالا بودن سن دختر از پسر) هم به عنوان عوامل طلا ق ياد مي كنند. اما آيا جوان هاي ما در همان دوره سني ۱۸ تا ۲۵ سال در مقايسه با گذشته ها ماديگرا نشده اند؟ آيا معيارهاي مادي بدل به معيار اصلي بسياري از جوانان شهري ما نشده است ؟
در حقيقت هرچند همه به وجود حداقل امكانات مالي براي آغاز زندگي و سپس ادامه آن اعتراف مي كنند و فقر را مايه مباهات و بقاي زندگي مشترك نمي دانند، ولي همه ما خوب احساس مي كنيم چگونه معيارهاي اقتصادي چشم بسياري از دختران و پسران در آستانه ازدواج را كور كرده.
«امان.ن» در مورد دختر ۲۱ ساله اش كه ازدواج نكرده، مي گويد: «باور نمي كنم دخترم، كسي كه من و همسرم او را بزرگ كرده ايم تا اين حد به معيارهاي مادي بها دهد و آن ها را اصلي ترين محور انتخاب همسر زندگي مشتركش قلمداد كند. او تاكنون دو خواستگار را به دليل آن كه اتومبيل مدل بالا نداشته اند رد كرده و اين امر براي من و همسرم بسيار مايه تأسف است. اعتقاد دارم در حال حاضر تلقي جوان ها كه نشان دهنده شرايط اقتصادي و روانشناسانه جامعه است از سوي اين جامعه به آن ها القا مي شود تا خانواده ها. من و همسرم اهل پول و ثروت نيستيم و همدلي و تفاهم را اصلي ترين معيار ازدواج مي دانيم، ولي مي بينيم دخترم و بسياري از دوستانش مواردي مثل اتومبيل را معيار انتخاب همسر قلمداد مي كنند. آن چه كه بي ترديد به افزايش طلا ق در جامعه ما منجر مي شود.
«مريم.د» كه پسر سي ساله اش با وجود داشتن يك كار اداري خوب ازدواج نكرده، مي گويد:او موقعيت هاي بسيار مناسبي براي ازدواج داشت و دارد ولي در كمال حيرت من و پدرش مي گويد دنبال يافتن همسري از خانواده بسيار متمول است و به نظر مي رسد اين معيار در گذر زمان براي او بزرگتر، جدي تر و تعيين كننده تر مي شود.ولو آن كه خوب مي دانيم چنين ازدواج هايي معمولا ً به شكست مي انجامند.» اين مادر در پاسخ به اين پرسش كه نقش شما و خانواده در پررنگ شدن اين باور در فرزندتان چيست؟ پاسخ مي دهد: «فكر مي كنم نقش جامعه در گذر زمان بيشتر از نقش خانواده ها شده و فرزندان ما بيشتر به معيارهاي مرسوم جامعه مي نگرند تا خانواده خود و پدر و مادرهاي به زعم آن ها پا به سن گذاشته.»
اكثر خانواده ها از تفاوت تلقي فرزندان جوانشان در مقايسه با خود حرف مي زنند و ماديگرايي آن ها را تأييد مي كنند.
سعيد وصالي، عضو هيأت علمي دانشگاه علا مه طباطبايي در مقاله اي در مورد طلا ق نوشته است: «در جامعه ما غلبه ماديات و مصرف گرايي به شكل برجسته اي خود را نشان داده. اين پديده موجب بالا رفتن انتظارات [مادي] از زندگي شده. هر كس در پي دسترسي به حد بالاتري از امكانات مادي حيات است كه در متن زندگي خانواده ها به افزايش تنش مي انجامد. امروزه شاهد ترويج و اشاعه مصرف گرايي در حد گسترده اي هستيم كه البته حد دقيقي براي آن نيست. اما نتيجه آن در زندگي داخلي خانواده ها بسيار قابل ملاحظه است؛ چراكه ترويج مصرف گرايي اگر با نا تواني در پاسخگويي از سوي خانواده ها روبه رو شود مشكلا ت روحي و ناراحتي هايي را فراهم مي سازد كه خانواده ها را در مخاطره قرار مي دهد.»
فرار از ازدواج
بررسي ها نشان مي دهند هرچند از هر چهار ازدواج انجام پذيرفته يك مورد منجر به طلا ق مي شود و جامعه ما با اين رشد منفي هشداردهنده روبه رو است ولي از سوي ديگر با رشد ازدواج هم روبه رو نبوده و كارشناسان عامل مهم فرار از ازدواج را عامل اقتصادي ذكر مي كنند. اين كه بيكاري دختران و پسران موجب شده بسياري از آن ها به ازدواج روي نياورند.
آن ها ترس از طلاق پس از ازدواج را نيز عامل مؤثري در اين خصوص مي دانند؛ آن چه سن ازدواج را افزايش داده. به طوري كه متوسط سن ازدواج در حال حاضر براي دختران ايراني ۲۵ سال و براي پسران ۲۸ سال شده است.
آن سوي سكه
در كنار همه اين ها زوج هاي طلا ق گرفته با جمله ها و واژه هاي ملموس تري دلايل جدايي خود را توضيح مي دهند و به مسأله اقتصاد خانواده اشاره مي كنند. جوهره حرف آن ها اين است: «نمي توان در جامعه اي كه امكانات زندگي روزمره تغيير يافته و بهترين هايش در اختيار بسياري از اطرافيان ما است، با فقر و نداري سر كرد.»
«رضا.ب» ۲۸ ساله شش ماهي است از همسر ۲۱ ساله اش جدا شده. او دليل اصلي جدايي اش را ناتواني خود در تهيه امكانات لوكس و شايد مناسب زندگي براي همسر جوانش مي خواند و مي گويد: «درآمد ماهيانه ام نزديك به ۴۰۰ هزار تومان است؛ ولي نتوانستم آن چه همسرم مي خواهد را فراهم آورم.نيمي از اين مبلغ صرف پرداخت اجاره خانه مي شد و زندگي با ۲۰۰ هزار تومان در تهران برايمان دشوار و سخت شد. همسرم از خانه متمولي نيامده بود ولي هرچه بود در خانه پدرش زندگي مالي بهتري داشت. او نتوانست تحمل كند و رفت.»
«علي.ص» نيز كه به دليل مشابهي از همسرش جدا شده، مي گويد: «نكته اين است جوان هاي ما، يعني خود من، نمي توانيم به همان استاندارد زندگي در خانه پدر و مادر خود و همسرمان را در زندگي مشتركمان دست يابيم. به مسأله مصرف گرايي و تجمل گرايي اشاره نمي كنم؛ بلكه به همان چيزي كه در سال ها در خانه پدري داشته ايم مي نگرم. من مي ديدم زنم چگونه از كمبود درآمد من رنج مي برد و من هم خوب مي فهميدم افقي براي افزايش فراوان درآمد من وجود نداشت و ندارد. از ابتداي ازدواجمان دو جا كار مي كردم و هنوز هم مشغول به كار هستم؛ ولي حتي نتوانستم يك پيكان بخرم. نكته اين است روند افزايش قيمت ها تناسبي با درآمد اكثريت مردم ندارد و بديهي است اكثر جوان ها بخواهند زندگي شان از نظر مالي قدمي روبه جلو باشد نه يك عقب گرد.»
|