پنجشنبه ۱۸ تير ۱۳۸۳ - سال دوازدهم - شماره - ۳۴۳۱
ماهي كپور و بازي هاي كامپيوتري در دوسالانه عكاسي
موج توخالي عكس هاي هنري
لذت عكاسي در نگاه كردن به چيزهاي جديد است، ولي اين روزها به خاطر مسايل مختلف ، پتانسيل دروني افراد براي انجام چنين كارهايي كم شده
011145.jpg
اين همان عكس پرماجراست؛ عكس برگزيده نمايشگاه.
عكس: گلناز بهشتي 
محمد جباري 
اگر شما هم عكس اول دو سالانه عكاسي معاصر ايران را ببينيد، شايد اولين عكس العمل شما تعجب باشد. چون اين عكس برنده، زياد با تعريف هايي كه از عكس و عكاسي در ذهن داريم جور در نمي آيد و بيشتر شبيه يك كار گرافيكي است تا يك عكس.
دو سالانه عكاسي معاصر ايران روز يكشنبه با معرفي عكس هاي برگزيده در موزه هنرهاي معاصر تهران افتتاح شد. ۷۱۷ نفر با ۱۷۲۵ تك اثر و ۳۲۴ مجموعه عكس، خواهان حضور در اين دو سالانه بودند كه فرشيد مثقالي، سيف الله صمديان و مهران مهاجر از ميان اين عكس ها، ۱۱۶ تك عكس و ۲۹ مجموعه عكس را انتخاب كردند. بدين ترتيب ۱۷۱ نفر وارد ميدان انتخاب بهترين عكس ها شدند. كار انتخاب بهترين ها برعهده احمد عالي، فرشيد مثقالي، مهران مهاجر، محمود كلاري، محمد اسلامي راد، اسماعيل عباسي و محمد ستاري بود و دبيري دو سالانه را هم بهمن جلالي برعهده داشت. در نهايت هم عكس هاي محمد خزاعي، مهدي عراقچيان و پيمان هوشمند زاده برنده رتبه هاي اول تا سوم و لوح افتخار و سه ماه تا يك ماه بورس مطالعاتي در فرانسه شدند. علي اسدرمي، سعيد محمودي از ناوه و حسن رجبي نژاد هم برنده لوح افتخار و ۵ سكه بهار آزادي شدند و محسن غلامي، ابراهيم خادم بيات، نيما عليزاده و آتيه نوري هم رتبه هاي بعدي را از آن خود كردند، در حالي كه هنوز در تعجب انتخاب عكس اول سالانه به سر مي بريم، به سراغ يكي از اعضاي هيات داوري يعني آقاي محمد اسلامي راد رفتيم. او يكي از عكاسان باتجربه و معروف ايراني است كه در سال ۱۹۹۷ هم مجموعه عكس هايش با عنوان «سيماي در حال دگرگون شدن شهر من» برنده جايزه نقدي موسسه غير انتفاعي مادر جونز شد. «دخترم تا عكس هاي اول و دوم را ديد كلي به من گير داد كه چرا به اينها جايزه داديم. البته من به اين عكس ها راي ندادم.» آقاي اسلامي راد حرف هايش را اينجوري شروع كرد و معلوم بود ناراضي است: « اين دوسالانه يك آش شله قلمكار است كه همه چيز توش پيدا مي شود. همه شاخه هاي عكاسي توي آن هست و درهم و برهم و معلوم نيست مخاطب آن چه كسي است؟» علت را هم اينگونه بيان مي كند: «چون نمايشگاه در اين سطح كم داريم و مي خواهيم همه را راضي كنيم.»
«يك نمايشگاه تفنني» اصطلاحي است كه براي اين دو سالانه استفاده مي كند. او مي گويد: «اين نمايشگاه بيشتر يك نمايشگاه تجربي است. يك نمايشگاه دانشجويي كه هر كسي تجربه اي انجام داده و حالا آن را به نمايش هم گذاشته. همه اينها زير سر فراخوان دو سالانه است. موضوع عكس ها را آزاد اعلام مي كنند ولي مي گويند عكس باي د Artistic(هنري) باشد. همين باعث شده به عكاسان خط بدهد و بر اساس نمونه هايي كه قبلا به بچه ها نشان داده شده، عمل كنند. براي همين، اين همه معلق بازي در عكس ها مي بينيد. »
او ادامه مي دهد: «ما عكاس هاي ساخته شده در اين رشته نداريم و در نتيجه جوان ها يا از كارهاي فرنگي كپي كرده اند و يا از كارهاي استادانشان. استاداني كه خود آنها هم از كارهاي فرنگي كپي كرده اند، ولي با زردچوبه ايراني قاطي كرده اند تا رنگ ايراني به خود بگيرد.»
او مي گويد: «از همه اينها بدتر اين است كه با اين عكس ها و دوسالانه، مي خواهند بگويند عكاسي هنري و سرآمدش همين است و بس و اگر مي خواهيد عكس هنري بگيريد بايد اينجوري عكس بگيريد و مي خواهند جريان ايجاد كنند، در حالي كه اين يك شاخه عكاسي، تفنن من درآوردي است كه در تاريخ عكاسي ايران ماندگار نيست و ۲۰-۱۰ سال ديگر ۹۰ درصد اين عكس ها جايگاهي نخواهند داشت.موج توخالي است كه مثل حباب از بين خواهد رفت.»
او اين نمايشگاه را يك نمايشگاه تصويرسازي مي داند، نه يك نمايشگاه عكاسي. نمايشگاه بازي هاي كامپيوتري و تمهيدات گرافيكي. آثاري كه از عكس تنها به عنوان مواد اوليه استفاده مي كنند و عكاسي را يدك مي كشند و علت رويكرد جوان ها به اين نوع عكس ها و آثار را سخت و پرهزينه بودن عكاسي واقعي مي داند: «عكاسي كار سخت و شاقي است. پرهزينه است. بايد به دنبال موضوعات جديد و تازه بود و خود را به دور و بر همين شهر محدود نكرد. لذت عكاسي در نگاه كردن به چيزهاي جديد است، ولي اين روزها به خاطر مسايل مختلف ،پتانسيل دروني افراد براي انجام چنين كارهايي كم شده و آدم ها به طرف درويش گرايي و درون گرايي پرتاب شده اند. اينكه توي فكرشان به ايده اي برسند.»
او در مورد عكس واقعي و عكاسي درست و حسابي مي گويد:« عكس بايد چيزي براي گفتن داشته باشد. آدم را قلقلك بدهد. يك نوع نگاهي كه بقيه نديده اند، به ما بدهد، ولي در اكثر اين عكس ها، اين چيزها را نمي بينيم. فقط مي گويند در اين عكس Fun هست. وقتي ما در كشوري با هزاران مساله و تاريخ پرنشيب و فراز و هزاران سوژه براي كشف، زندگي مي كنيم، چرا بايد به كامپيوتر پناه ببريم و با يكسري تمهيدات گرافيكي عكس توليد كنيم. اين تيپ عكاسي، موجي است كه به زودي از بين مي رود.»
او بيشتر تقصيرها را هم گردن فراخوان جشنواره و نوع نگاهي كه در آن بود مي اندازد: «من چند نفر را مي شناختم كه عكس هاي خيلي خوبي هم داشتند. به آنها مي گفتم چرا آن عكس ها را نفرستاديد؟ مي گفتند دوسالانه اين جور عكس ها را مي پسندد. همين باعث شده هر كسي معلق خاصي بزند تا جايزه نصيب او شود.»
او نسبت به نحوه جايزه دادن و قضاوت هم انتقاد دارد: «اولا اين عكس ها را در كنار هم نمي توان قضاوت عادلانه كرد. هر كدام مربوط به شاخه اي از عكاسي است. بعد از آن، اين جايزه بايد به كسي تعلق بگيرد كه از صبح تا شب دغدغه اش عكاسي است و مرتب دارد تقلا مي كند. بايد برنامه آينده اش را ببينيم و مجموعه عكس هاي گذشته اش را. انديشه هاي عكاسي مهم است. چيزي كه در خارج هم معمول است و به هر كسي جايزه نمي دهند وگرنه هر كسي كه با دوربين سر و كار دارد به هر حال يكي دو تا عكس خوب در كشوي ميزش دارد.»
او ادامه مي دهد: «شايد با ايجاد ارتباطات سياسي مثلا بتوانيم عكس هايمان را در نمايشگاهي در فلان شهر خارجي به تماشا بگذاريم و فلان مسوول سياسي خارجي هم چه چه و به به بگويد، ولي مطمئن باشيد در جايي كه جاي عكاسي است، اين عكس ها هيچ جايگاهي ندارد. پوست ها بايد كنده شده باشد و كفش ها بايد پاره شده باشد تا كسي به جايگاهي برسد.»
او حرف هايش را با نقل خاطره اي از دكتر اكبر عالمي به پايان مي برد: «يك روز از دكتر عالمي پرسيدم چرا اين روزها هيچ كس حاضر نيست براي آن چيزي كه مي خواهد، زحمت بكشد؟ او هم به شوخي جواب داد: اي آقا، ما مي خواهيم ماهي كپور آزمايشي باشيم كه تو آن حوض كوچك به راحتي تو چشم باشيم. نمي خواهيم ماهي قزل آلاي فلان رودخانه عظيم باشيم.»

ستون شما
باغ وحش
اول بخوانيد:
روز سه شنبه دوم تيرماه به باغ وحشي در نزديكي تهران رفتم، برخلاف علاقه زيادي كه به حيوانات دارم نتوانستم مدت زيادي را صرف تماشاي آنجا بكنم. يك علت آن ديدن حيوانات در اسارت بود، البته اين موضوع خيلي غيرمنتظره نبود، ولي مساله ديگري كه خيلي آزار دهنده بود اين بود كه اكثر موجودات اين باغ وحش در شرايطي بدتر از آنچه كه انتظارش مي رفت زندگي مي كردند.
براي نمونه نگهداري يك گربه وحشي (كاراكال) در قفسي به ابعاد ۵/۱* ۲ متر و تماشايي يك ماده گرگ كه در حال به دندان داشتن يك تكه استخوان از توله هاي شيرخواره اش فرار مي كرد تاسف بار بود. كمي آنطرف تر در قسمت پرندگان شكاري از چندين عقاب طلايي كه به قلمرو اهميت زيادي مي دهند در يك قفس مشترك نگهداري مي شد كه كار صحيحي به نظر نمي آمد. همچنين در قسمت شيرها از تعداد زيادي شير در جايي كوچك نگهداري مي شد و در مورد سايرحيواناتي كه در باغ وحش نگهداري مي شدند نيز نكات زيادي وجود داشت، ولي از آنجايي كه بيشتر تابلوهايي كه مربوط به نام و ساير مشخصات حيوانات بود ناپديد شده بود از فهميدن نام بقيه حيوانات بي نصيب ماندم.
- دوست عزيز خودتان فرموديد كه به يكي از باغ وحش هاي اطراف تهران رفتيد. انتظار نداشته باشيد در تهران كه خيلي ها دنبال همان فضاي ۵/۱*۲ متر هستند تا در آن زندگي كنند شما قفس گربه وحشي را از آن بزرگتر ببينيد.
كمك 
مستاجري هستم كه صاحبخانه قصد دارد بيرونم كند. نمي دانم پاسخ خانواده ام را چه طور بدهم. از طرفي مريض هستم و براي كار مشكل دارم. جايي هم مرا با اين شرايط استخدام نمي كنند. با شما تماس گرفتم تا شايد كسي براي كمك به ما پيدا شود.
-اين شخص شماره تماس نداشت، اما آدرسي كه در اختيار ما گذاشت اين است: جواديه، خ نيروي هوايي، خ شهيد مظلومي، كوچه يومچلو، بن بست ۴۸۴، پلاك ۱۷، آقاي امير صالحي.
باغ در نقش بيمارستان 
يكي از شهروندان در تماسي اعلام كرد چند روز است يك مرد افغان مريض را در يك باغ به حال خود رها كرده اند. مثل اينكه مسوولان بيمارستان، با آمبولانسي او را به باغي در نزديكي شهرك ژاندارمري انتقال داده و او رابا همان وضع در آن نقطه گذاشته و رفته اند.
صداي مشاوره!
اول بخوانيد:
مدتي پيش بر سر دو راهي مانده بودم؛ گرفتن يك تصميم سخت و حياتي براي يك عمر زندگي. وقتي فكرهايم به نتيجه نرسيد تصميم به مشاوره گرفتم. اولين جايي كه به ذهنم رسيد مركز مشاوره دانشجويي امين متعلق به دانشگاه تهران بود . پس از مراجعه متوجه شدم به دلايلي (برگزاري جشن ازدواج دانشجويي) تا اطلاع ثانوي تعطيل است. سپس تصميم به تماس با صداي مشاور گرفتم، بعد از ۵۰ بار گرفتن شماره مذكور بالاخره موفق به برقراري ارتباط با مشاور شدم. خانم مشاور بعد از شنيدن صحبت هايم مرا به نزديك ترين مركز مشاوره محله مان فرستاد.
در جلسه مقرر از يك ساعت وقت من، ۱۰ دقيقه اول به تماس تلفني دكتر، ۱۰ دقيقه به تعريف وتمجيد از خود و سوابق كاري به طول انجاميد و حدود ۱۰ دقيقه آخر هم دكتر عجله داشت كه به جلسه سخنراني در يكي از مدارس برسد.
حالا مساله ديگري كه ذهنم را به خود مشغول كرده اين است كه مگر چه تعداد از مردم ما اعتقاد به مراجعه به روانشناسان و مشاوران دارند كه بدين گونه با وقت آنها بازي مي شود.
- اولا حق باشماست، ثانيا شماكه معتقد به مراجعه به پزشك روانشناس هستيد چرا اقدام به رفتن نزد يك دكتر صاحب نام نكرديد؟

كتابخانه
نماز و جامعه شناسي
ما مسلمان ها بيشتر وقت ها به نماز به عنوان يكي از فرايض ديني نگاه مي  كنيم كه واجب است و بايد انجامش داد؛ يك موضوع فردي و كاملا شخصي كه دربرگيرنده ارتباط ميان نمازگزار با پروردگارش است.
اما از زاويه هاي ديگري هم مي  شود به موضوعي مثل نماز نگاه كرد. اين كار را عليرضا وحدت پناه در كتابي باعنوان «نماز و جامعه شناسي» انجام داده است.
شناخت كاركردهاي نماز در ابعاداجتماعي و بررسي نتايج حاصل از آن در شكل گيري رفتارها، اتخاذ روش ها، تعيين استراتژي ها و اهداف عمومي اجتماعي، موضوع اصلي كتاب است.
به جز اينها نويسنده از انديشه هاي اجتماعي در اسلام هم حرف زده و سعي كرده روابط و نسبت هاي ميان مباحث جامعه شناسي و رفتار مذهبي را پيدا كند.
«ماهيت نماز»، «مباني تئوريك نماز»، «مسايل اجتماعي نماز» و «نماز مانع بروز اختلافات» نام فصل هاي اين كتاب ۴۰۰۰ ريالي هستند كه نشر نماز آن را منتشر كرده است.

نت
يادواره بديع زاده
لابد پيش آمده كه تصنيف معروف «شد خزان گلشن آشنايي» را موقع رد شدن از جلوي يك مغازه يا موقعي كه سوار تاكسي هستيد و راننده باحالي پشت فرمان است، بشنويد.
اين تصنيف و ترانه هاي قديمي و نوستالوژيك ديگري از قبيل «ماه تابان» و «پارا» را سيد جواد بديع زاده ساخته و اجرا كرده است. مرحوم بديع زاده يكي از بزرگان موسيقي سنتي ايراني است و امروز گروه موسيقي غزل با همكاري حوزه هنري در تالار انديشه يادواره اي براي اين هنرمند فقيد ايراني برگزار مي كند.
در اين يادواره گروه موسيقي غزل با سرپرستي عليرضا اميني آثاري از محمد سليمانيان را با صداي حسين عليشاپور اجرا مي  كند. اميني معتقد است كه بديع زاده از جمله استادان موسيقي بوده كه با توجه به نيازهاي جامعه و روز، آثاري ماندگار را در تاريخ موسيقي ايران خلق كرده است. به همين دليل هم گروه غزل قطعه هاي «ماه تابان»، «پارا» و «سمن بويان» را از ساخته هاي اين استاد بازسازي و اجرا خواهد كرد. تالار انديشه در تقاطع خيابان هاي حافظ و سميه قرار دارد.

فرهنگ
براي نوجوان ها
نوجوان هايي كه امتحاناتشان تمام شده و مانده اند روي دست پدر و مادرهايشان ديگر لازم نيست نگران باشند. فرهنگسراي نوجوان برنامه هاي متنوع و مفصلي را براي تابستان نوجوانان  تدارك ديده است. يكي اينكه ۵ گروه متشكل از نوجوانان موفق تهران، فعاليت هاي فرهنگي، هنري و حتي تخصصي مي  كنند و براي گروه هايشان عضو مي  گيرند. اين گروه ها كه اسم هاي جالبي هم دارند عبارتند از: گروه دختران ياس با اجراي فعاليت هاي پرنشاط مذهبي، گروه نداي آغاز با ارايه فعاليت هاي اجتماعي، گروه رواق نوجواني با حضور و ساخت برنامه هاي هنري و نمايشي، گروه انجمن سبز ايرانيان با ايجاد برنامه هاي ارزشمند علمي و بالاخره گروه ققنوس با طراحي و اجراي برنامه هاي مفيد ادبي. فرهنگسراي نوجوان در شهرك ولي عصر، انتهاي خيابان حيدري جنوبي، خيابان پژاند، بوستان لواساني قرار دارد و مي  توانيد با تلفن ۶۲۰۷۰۶۸ با اينجا تماس بگيريد.
علاقه مندان به هنرهاي سنتي ايراني به خصوص معرق و منبت كاري نيز مي  توانند در كلاس هاي ويژه فرهنگسراي انقلاب شركت كنند. اين كلاس ها در سه سطح مبتدي، متوسط و عالي زير نظر استادان اين دو رشته برگزار مي  شوند. آدرس اين فرهنگسرا، بزرگراه نواب، خيابان كميل شرقي است.

پايتخت
كانبرا
امروز رفته ايم سراغ پايتخت هاي قاره اقيانوسيه و طبيعي است كه اولين گزينه، پايتخت بزرگ ترين كشور اين قاره يعني استراليا باشد. مركز هواشناسي كانبرا اعلام كرده كه اين شهر در ماه ژوئن كم ترين ميزان بارندگي را در چند سال اخير داشته. در اين ماه كل بارندگي در شهر به ۲/۱۱ ميلي متر رسيده است. اين مركز اعلام كرده كه با وضعيت كنوني، پيش بيني اينكه ميزان بارندگي در ماه هاي آينده به چه شكل خواهد بود ممكن نيست. به خصوص كه ممكن است وقوع يك ال نينو يا توفان، ناگهان ميزان بارش باران را تغيير دهد. كانبرا فعلا روزهاي خشكي را مي گذراند و مردم اين شهر بي صبرانه در انتظار بارش باران و رسيدن روزهاي مرطوب تري هستند.
ولينگتون 
بشنويد از دومين پولدار نيوزيلندي كه اهل ولينگتون، پايتخت اين كشور هم هست و البته چند سالي است در دنيا همه او را به خوبي مي شناسند. اين شخص كسي نيست جز كارگردان تپل سه گانه ارباب حلقه ها يعني پيتر جكسون كه با ساخت اين سه گانه ها از روي رمان پرطرفدار و به يادماندني جي.آر.آر.تالكين توانست از يك فرد گمنام به يك كارگردان مشهور تبديل شود كه كلي هواخواه هم دارد. اين فيلم ها علاوه بر شهرت در عالم هنر و سينما كه آخرين آن بردن ۱۱ جايزه اسكار سال ۲۰۰۴ بود، براي پيترجكسون پول زيادي را هم به ارمغان آورده است.
ثروت او از ۴۵ ميليون دلار در سال پيش، امسال به ۱۱۸ ميليون دلار رسيده و رتبه دومين پولدار نيوزيلندي را از آن خود كرده است. فروش محصولات جانبي اين فيلم مثل اسباب بازي ها و DVD ادامه دارد و هر روز بر ثروت او اضافه مي كند. البته پيترجكسون براي رسيدن به مقام اول كه در اختيار يك تاجر نيوزيلندي به نام گريم هارت با ثروت ۸۹۵ ميليون دلاري است، بايد سعي زيادي بكند و فيلم هاي عظيم و پرتماشاگر ديگري بسازد. بايدديد فيلم بعدي او يعني دوباره سازي «كينگ كونگ» چه مقدار بر ثروت او اضافه خواهد كرد.
سووا
آخرين خبر درباره كشور كوچك فيجي و پايتختش سووا است. فرماندار شهر رابرت فاسته كه اسمش خيلي شبيه به نويسندگان ادبيات كلاسيك انگليسي است، همين چند روز پيش يك كلوپ بولينگ را افتتاح كرد. او در اين مراسم از اينكه سووا اين همه سالن مخصوص بولينگ دارد و با آن مي تواند توريست ها را شگفت زده كند، به شهرشان افتخار كرد. ساختمان كلوپ جديد در مقابل باغ بوتانيكال در مركز اين شهر ساخته شده است. فيجي حالا يكي از مراكز اصلي بازي بولينگ در دنياست و تيم هاي اين كشور در بيشتر مسابقات بين المللي جزو رقيب هاي سرسخت به حساب مي آيند. در هنگام برگزاري كارناوال بولينگ اقيانوسيه جنوبي كه هر ساله در فيجي برگزار مي شود، اين سالن هاي بولينگ پر از شركت كنندگان از نقاط مختلف دنيا مي شود.

امروز
يك روز خوش قول باشيم
011148.jpg
در قرن بيست و يكم عجيب نيست كه به جاي ساعت عقربه اي با ساعت ديجيتال در انتظار بنشينيم.
عقربه هاي بي  تحمل، خبري تلخ را نويد مي  دهند؛ بد قول اين بار هم به قولش وفا نكرد.
كمي حوصله مي  خواهد و كمتر از آن دقت، تا متوجه شويم هر روز چند نفر در گوشه و كنار اين شهر شلوغ سركار هستند، اين سركار بودن البته به مفهوم مشغول به كار بودن نيست، اما از آن سركار حرف مي  زنيم كه مترادفش «كاشته شدن» است!
كافي است فقط در فاصله خانه تا محل كار، به اطرافمان نگاه كنيم. قطعا در اين مسير اشخاصي را مي  بينيم كه كنار يك كيوسك روزنامه فروشي، باجه تلفن، سر چهارراه، كنار يك فروشگاه معروف و... اين پا و آن پا مي  كنند و با چهره اي برافروخته، لحظه به لحظه نگاهي به ساعت مچي مي  اندازند؛ آنها سركار هستند.در تعريف خصوصيات مردم ايران واژه هاي فراواني مي   شود به كار برد.دلمان مي  خواهد تمام آن خصوصيات مثبت را بنويسيم و از منفي ها هم بگذريم، اما پيشنهاد امروز متكي به يكي از همان خصوصيات منفي است و ما ناچاريم بنويسيم كه اين مردم دوست داشتني، در كنار تمام مهرباني هايشان، اصولا بدقول هم هستند.اگر اهل انتقاد از خود باشيد، حتما به خاطر مي  آوريد كه روزي، كسي را جايي سركار گذاشته ايد. قول دادن خيلي آسان است. حتي مي  شود به جاي يك نفر، با چند نفر در يك روز قرار ملاقات گذاشت. مساله اين است كه صبح روز بعد حتي يك نفر از آنهايي كه با روي خوش قرار ملاقاتشان را پذيرفته ايم، بابت خوش قولي ما را تحسين نمي كنند.
پيشنهاد امروز تلاش براي خوش قول بودن است. البته در مورد ترك عادت ضرب المثلي داريم كه آوردنش در اين مطلب جايز نيست، اما مي  توانيم امروز را مبدا خوش قولي قرار دهيم. يك روز خوش  قول بودن چندان كار دشواري به نظر نمي  رسد. اين تمرين را مي  شود در آينده افزايش داد و عاقبت به روزي رسيد كه واژه بدقولي در ذهن ما بي  مفهوم باشد. امروز خوش قولي را امتحان كنيد.

ذهن زيبا
حقيقت و گل سرخ، هر دو خار دارند.
ضرب المثل اسپانيايي 
بسياراند كلماتي كه ارزششان بيشتر از سكوت باشد.
هانري دومونتر
در دنياي سياست، مواجهه رودررو چندان مزه اي ندارد؛ خيانت خيلي جذابتر است!
ويليام كوچه 
دوستان جديد پيدا كنيد، اما دوستان قديمي را هم حفظ كنيد، اينها نقره و آنها طلا هستند.
پرمودابترا
اصيل بودن سعادتي است اما بهتر از آن، رفتار ماست كه بايد به گونه اي باشد كه نياز به پرسش از نسبت ما نباشد.
ژان دولابرويو
براي يك گاري پر از سفال، يك ضربه عصا كافيست.
ضرب المثل بلغارستاني 
دوستت دارم. نه به خاطر شخصيت تو، بلكه به خاطر شخصيتي كه من در هنگام با تو بودن پيدا مي كنم.
گابريل گارسيا ماركز

نمايشگاه
كاريكاتورهاي تلخ
از دوشنبه اين هفته نمايشگاهي از آثار كاريكاتور سيد مسعودشجاعي طباطبايي در گالري سوره برپا شده است. ويژگي اصلي اين نمايشگاه آن است كه طباطبايي تمام ۱۰۰ اثر به نمايش گذاشته اش را با دست طراحي و اجرا كرده است. او سال ها بود كه طرح هايش رابا كمك رايانه مي  كشيد اما از آن جايي كه معتقد است مفهومي راكه مي  توان با حركات دست نشان داد تاثيرگذارتر است، كاريكاتورهاي اين نمايشگاه را با دست كاركرده است.
در ميان آثار او در اين نمايشگاه تنوع زيادي به چشم مي  خورد. از محاكمه صدام و زندان ابوغريب بگيريد تا آلودگي هوا، فساد اجتماعي، فقر و سوژه هاي اجتماعي نظير اينها. موضوعاتي مثل اينترنت و كافي نت يا وضعيت دردآور جانبازان شيميايي هم ازجمله موضوعاتي هستند كه از ديد تيزبين طباطبايي پنهان نمانده اند و او با طنزي تلخ وگاهي دلتنگ كننده به اين موضوعات پرداخته است.
نمايشگاه آثار اين هنرمند تا ۷ روز ديگر يعني ۲۵ تيرماه در گالري سوره (ميدان انقلاب، جنب سينما بهمن) ادامه دارد.

جعبه
خانه اي در تاريكي
يك هفته ديگر هم گذشت و حالا نوبت روزهايي است كه با خيال راحت جلوي تلويزيون بنشينيد و برنامه هاي تلويزيون را نگاه كنيد. خانه اي در تاريكي اولين برنامه اي است كه پيشنهاد مي  كنيم تماشا كنيد. البته تكرارش را، ساعت ۴۰:۱۳. سينما ۴ بعدازظهر امروز تكرار خواهد شد، فيلم جالب و ديدني «جنون» اثر ماقبل آخر آلفرد هيچكاك، از دست ندهيدش. امشب نقطه چين  ساعت ۳۰:۲۲ به نمايش درمي آيد. سينما يك احتمالا امشب فيلم سينمايي راه هاي افتخار استنلي كوبريك را پخش خواهد كرد چون هفته گذشته به مناسبت ايام فاطميه اين فيلم پخش نشد. فيلم سينمايي شبكه اول كه براي جمعه بعد از ظهر شما در نظر گرفته شده نامش هست «جاي تو خالي». ساعت ۱۹ مي  توانيد يكي ديگر از قسمت هاي سريال بچه هاي خيابان را نگاه كنيد تا ببينيد سرانجام كشمكش بر سر مساله نادين چه خواهد شد. آشتي كنان نام ديگر سريالي است كه فردا شب ساعت ۲۱ از شبكه سوم پخش مي  شود. سينما ۴ اين هفته اختصاص دارد به نمايش فيلمي از فردريكو فليني با نام رم. قسمت دوم سريال بينوايان هم ساعت ۱۰:۲۲ فردا شب از شبكه اول پخش مي  شود.

پرده
«او »در سينما تك
امروز در سالن سينما تك موزه هنرهاي معاصر فيلم «او» به كارگرداني رهبر قنبري نمايش داده مي  شود. «او» دومين فيلم بلند قنبري است كه سال گذشته در جشنواره فيلم فجر و در بخش فيلم هاي اول ودوم مورد توجه قرار گرفت و از بازيگر اصلي آن رضا ناجي تقدير شد. رضاناجي راحتما در فيلم بچه هاي آسمان، در نقش پدر علي و زهرا به خاطر داريد.
«او» را در رده  فيلم هاي مذهبي قرارداده اند. داستان درباره يك روحاني است كه در دامنه كوه هاي سبلان به عنوان امام جماعت مورد اعتماد است و مردم براي بيان مشكلات خودشان به او مراجعه مي  كنند... طبيعي است كه طرفداران سينماي قصه گو و كلاسيك چندان طرفدار اين فيلم نخواهند بود، همان طور كه برخوردها در مقابل فيلم قبلي قنبري با عنوان «پرنده باز كوچك» اين گونه بود. در «او» حسين پرستار هم بازي كرده كه همان روحاني جوان فيلم زير نور ماه است. اين فيلم ۹۱ دقيقه اي امروز راس ساعت ۳۰:۱۶ در موزه هنرهاي معاصر (خيابان كارگر، نرسيده به تقاطع فاطمي) به نمايش درمي آيد

تهرانشهر
ايرانشهر
حوادث
خبرسازان
در شهر
سفر و طبيعت
عكاس خانه
|  ايرانشهر  |  تهرانشهر  |  حوادث  |  خبرسازان   |  در شهر  |  سفر و طبيعت  |  عكاس خانه  |
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |