سه شنبه ۳۰ تير ۱۳۸۳ - سال دوازدهم - شماره - ۳۴۴۳
تمايل به زايمان غير طبيعي
رستمزاد بي ضابطه
011679.jpg
بنابر آمار سازمان جهاني بهداشت (WHO) عمل رستمزاد در جهان سالانه بيش از ۱ ميليارد دلار خرج تراشي مي  كند.
دكتر لاله ميراسكندري 
عكس :هادي مختاريان
از بدو پيدايش انسان زايمان هم وجود داشته!! خب مسلمه، همه به دنيا مي  آمدند، ولي بحث ما در مورد نحوه به دنيا آمدن است. جمله را اين طور اصلاح مي  كنم: از بدو پيدايش انسان زايمان به صورت طبيعي بوده است، البته در اين بين مواردي هم پيش مي  آمد كه به علت پيچيدگي هاي مختلف اعم از كوچك بودن لگن مادر، استقرار نامناسب كودك در شكم مادر هنگام زايمان يا بيماري هاي خاص، يا بچه تلف مي  شد يا مادر سر زا مي  رفت!
پس طبق معمول ذهن بشر بيكار ننشست و راه حل آن را پيدا كرد: رستمزاد!
نگامي كه روش جراحي براي زايمان يا همان رستمزاد ابداع شد، در حقيقت براي بسياري از افراد به منزله تنها راه نجات بود ولي مثل همه ابداعات علمي كه در ابتدا به صورت منطقي و اصولي به كار گرفته مي شوند، كم كم تغيير كاربري داد و به يك روش رايج و همه گير تبديل شد و بروز عوارضي مثل: آسيب دايمي به اعضاي شكمي و دستگاه ادراري، دوران نقاهت طولاني، مشكلات ناشي از بيهوشي و ناركوتيك ها، عوارض ناشي از تزريق خون و عفونت هاي مقاوم هم از محبوبيت رستمزاد كم نكرد. البته اين مساله طبيعي است چون عوارض رستمزاد بعد از عمل ايجاد مي  شود، در صورتي كه ترس از درد زايمان و ميل به آسايش و راحت طلبي  قبل از زايمان هم وجود دارد.
اين درست است كه رستمزاد جان خيلي از مادران و كودكان را نجات مي  دهد ولي به هر حال افزايش سالانه ۱۵ درصدي رستمزاد در دنيا به هيچ وجه قابل توجيه نيست.
بنابر آمار سازمان جهاني بهداشت (WHO) عمل رستمزاد در جهان سالانه بيش از ۱ ميليارد دلار خرج تراشي مي  كند. پس با توجه به عوارض رستمزاد و اينكه بيش از نيمي از اين رستمزادها غيرضروري است، چرا تعداد رستمزاد اين قدر بالا است؟
علل افزايش ميزان رستمزاد
۱- افزايش به كارگيري سيستم الكترونيك كنترل جنين: اين سيستم براي بررسي سلامت جنين در حين حاملگي به وجود آمد. وقتي استفاده از اين سيستم گسترده  شد، مشكلات جنين هنگام زايمان طبيعي بيش از پيش كشف و شناخته شد. به عبارت ديگر بين سال هاي ۱۹۸۰ تا ۱۹۸۵ افزايش استفاده از سيستم كنترل جنين و كشف انواع خطرات موجود براي جنين در حين زايمان، رشد موازي داشته اند. وقتي پزشكان اين الگوهاي مزاحم را هنگام كنترل و مونيتور كردن پيدا مي   كنند، ترجيح مي   دهند يك روش امن تر انتخاب كنند پس رستمزاد را انتخاب مي   كنند. در صورتي كه اين مساله را بايد در نظر گرفت كه افزايش ميزان رستمزاد، ميزان نارضايتي از عوارض بعد از زايمان را بالا برده است.
۲- تكرار رستمزاد ها: بعضي از پزشكان عقيده دارند، زناني كه يكبار رستمزادشده اند، بايد زايمان هاي بعدي را هم به روش رستمزاد انجام دهند، چون فشار وارد شده هنگام زايمان هاي بعدي مي  تواند منجر به پارگي رحم در محل جراحي شود. گرچه تجربه نشان داده است كه برش عرضي در ناحيه رحم احتمال پارگي در زايمان هاي طبيعي بعدي را افزايش نمي دهد. با اين وجود ۵/۸۱ درصد زناني كه يكبار رستمزاد شده اند زايمان هاي بعدي را هم به همين روش انجام مي دهند بدون توجه به اينكه ۷۵ درصد آنها مي توانند زايمان طبيعي موفقيت آميزي داشته باشند. اكثر پزشكان پيشنهاد مي كنند كه عمل رستمزاد در حاملگي دوم با توجه به الزام و ضرورت انجام گيرد و در غير اين صورت زايمان طبيعي باشد.
۳- افزايش به كارگيري عمل رستمزاد براي زايمان  كودكاني كه با باسن به دنيا مي  آيند: وقتي پزشكان با كودكاني با اين وضعيت برمي خورند،رستمزادرا به عنوان روش مناسب تر انتخاب مي  كنند. ۸۰ درصد اين كودكان از طريق رستمزاد به دنيا مي  آيند. در صورتي كه به اصطلاح نچرخيدن كودك به وضعيت  عادي، يعني قرار نگرفتن سر در موقعيت خروج، دليل كافي براي انجام عمل رستمزاد نيست.
۴- استفاده بيش از حد از رستمزاد براي زايمان  ديررس: زايمان ديررس يكي از علل اصلي براي انجام عمل رستمزاد است. تحقيقات نشان مي  دهند كه ترويج درمان هاي جايگزين مثل پياده روي و تغيير شغل باعث كاهش ميزان رستمزاد مي  شوند. در حقيقت ۷۷ درصد زناني كه به علت زايمان ديررس رستمزاد مي  شوند، مي  توانند زايمان  طبيعي موفقيت آميزي داشته باشند.
۵- تغيير جمعيت آماري زنان حامله: اكثر زنان، حاملگي خود را عقب مي  اندازند و در حال حاضر اكثر حاملگي ها در سنين بالا رخ مي  دهد و اين امر باعث شده است كه مشكلات هنگام زايمان بيشتر شود.
۶- افزايش مداخله قبل از آغاز فعاليت هاي طبيعي زايمان: استفاده بيشتر از برش جراحي و بي  حسي نخاعي يكي از عوامل افزايش ميزان عمل رستمزاد است. پاره شدن كيسه آب، زن حامله را به مرحله زايمان مي  رساند. اگر عمليات لازم در مدت زمان خاصي انجام نشود و زايمان به طول بينجامد، احتمال بروز عفونت بالا مي  رود و در نتيجه عمل رستمزاد لازم مي  شود. بي  حسي نخاعي كه قبل از زايمان طبيعي انجام مي  شود، باعث مي  شود عمل زايمان كند يا متوقف شود.
زناني كه تحت بي حسي نخاعي قرار گرفته اند بايد فشار بسيار زيادي براي زايمان انجام دهند. به اين ترتيب زمان مي  گذرد و عمل رستمزاد لازم مي  شود.
۷- شرايط پزشكي مادر: زناني كه دچار مشكلات مزمن مثل ديابت و بيماري قلبي هستند به راحتي دوره حاملگي را طي مي  كنند ولي هنگام زايمان،رستمزاد به عنوان مطمئن ترين روش، برايشان اعمال مي  شود.
در حقيقت موجه ترين علت براي انتخاب روش رستمزاد هم همين نكته است. يعني وجود بيماري يا وضعيت خاص چه در مورد مادر و چه در مورد جنين كه استفاده از روش رستمزاد را واجب كند.
همانطور كه برداشتن لوزه ها براي ارتقاي سلامتي همه بچه ها لازم نيست و برداشتن سينه براي جلوگيري از ابتلا به سرطان سينه در موردكساني كه سابقه فاميلي سرطان سينه دارند، غيرمنطقي است، پس انجام عمل رستمزاد هم به بهانه هايي مثل جلوگيري از بي  اختياري و پارگي و درد و ديگر عوارض، ضرورتي ندارد.
برداشت زنان نسبت به عمل رستمزاد بسيار متفاوت است، بعضي گيج مي  شوند، بعضي ها عاشقش هستند، بعضي آن را راه نجات مي  دانند و بعضي خود را قرباني رستمزاد دانسته و بعضي اول با آن موافقند ولي بعد از تجربه كردن آن نظرشان برمي گردد.
آنهايي كه از ابتدا به دلايل پزشكي مجبور به انجام رستمزاد هستند ولي كلا ترجيح مي  دهند زايمان طبيعي داشته باشند بالاجبار با گيجي آن را مي  پذيرند. كساني كه قبلا يك زايمان طبيعي سخت و مشكل داشته اند، عاشق رستمزاد هستند و آن را راه نجات و رهايي از درد مي  دانند و كساني كه قبلا يك زايمان طبيعي راحت  و بي  دردسر داشته  اند، اگر به عللي مجبور به رستمزاد شوند، خود را قرباني به حساب مي  آورند.
بعضي هم به علت ترس از درد زايمان، آگاهي به مراحل و عوارض احتمالي يا اعتقادات لوكس ديگر، رستمزادرا انتخاب مي كنند ولي از آنجايي كه اكثر قريب به يقين اين رستمزادها غير لازم هستند، نارضايتي بعد از عمل درصد بسيار بالايي پيدا كرده است. چون به هوش آمدن با عوارض و درد زياد پس از عمل جراحي با به ياد آوردن اينكه انجام آن لازم نبوده، بسيار ناراحت كننده است و به همين علت اكثريت زناني كه بارستمزاد زايمان مي كنند، نتيجتا در گروهي جاي دارند كه اول رستمزاد را دوست دارند ولي بعد نظرشان برمي گردد.
متاسفانه هميشه همين طور بوده كه اطلاعات زياد باعث انجام مداخله هاي زيادي هم مي  شود. تا حدي كه بعضي اعتقاد دارند، روشنفكران بر افزايش ميزان رستمزاد در جوامع، بسيار تاثير دارند. اين افراد مي  گويند، تحمل دردهاي شديد و جانفرسايي مثل درد زايمان به اين دوره زمانه تعلق نداشته و از خصوصيات اقوام بشري اوليه است! پس در دنياي مكانيزه امروز تنها راه منطقي براي زايمان همان رستمزاد است. در صورتي كه رستمزاد، يك عمل جراحي است و هر عمل جراحي يك تهاجم سنگين به بدن بوده و عوارض آن همسان هر عمل جراحي ديگر مثل عمل جراحي قلب باز يا خارج كردن يك تومور بدخيم است. پس چطور حاضريد در دنياي اصطلاحا مكانيزه امروز كه استرس هاي اجتماعي و محيطي ناشي از همين مكانيزاسيون، اينقدر وحشتناك است، چنين عمل جراحي را به جان بخريد؟

ستون ما
بگوييم: رستمزاد
به خاطر چند موضوع ما با اهالي يونان (وارثان دولت  شهرهاي آتن و اسپارت) و ايتاليا (وارثان روم) مجادله داريم.
يكي از مهمترين آنها، افتخار! انجام اولين عمل زايمان با كمك جراحي و نه با روش طبيعي است. آنها مي گوينداولين نفر در جهان كه با اين روش به دنيا آمد، ژوليوس سزار امپراتور مقتدر روم بود. به همين خاطر هم اين نوع زايمان را سزارين مي  نامند. همه دنيا هم اين ادعاي آنها را پذيرفته است، چنانكه حتي در ايران هم به زايمان غيرطبيعي سزارين گفته مي  شود.
اما مي  دانيم كه دست كم ۲ هزار سال قبل از ژوليوس سزار، در كشور ما رستم نيز به همين طريق به دنيا آمده است. همه افسانه زيبايي راكه در اين باره فردوسي روايت كرده است، شنيده ايم:
رستم حتي در شكم مادر نيز بسيار درشت تر از حد معمول بود. تهمينه دو روز از درد به خود مي پيچيد اما هنوز زايمان انجام نشده بود و ناگاه زال قراري را كه با سيمرغ داشت به خاطر آورد. پري راكه از سيمرغ داشت، آتش زد تا او را به ياري فرا خواند. سيمرغ آمد و خنجر تيزي به زال داد و به او آموخت كه چگونه باشكافتن شكم تهمينه، رستم را با روش غيرطبيعي به دنيا بياورد.
اگر هم كسي مدعي شود كه رستم يك شخصيت افسانه اي است، نه واقعي، اما ژوليوس سزار يك شخصيت تاريخي واقعي است و ماجراي تولد او نخستين سزارين واقعي است كه در تاريخ ثبت شده، باز هم دست كم اين است كه در يكي از معتبرترين متون ادب پارسي (شاهنامه) و در يكي از قديمي ترين افسانه هاي ايراني به صراحت در اين باره اشاره شده و بسيار پيشتر از اروپاييان، مردم ايران با روش زايمان غيرطبيعي آشنا بوده اند. به همين خاطر هم فرهنگستان زبان و ادب فارسي سال ها پيش پيشنهاد كرده بود در ايران به جاي كلمه «سزارين» از دو عبارت «رستمزاد» يا «رستمينه» استفاده شود كه ظاهرا واژه رستمزاد بيشتر مورد قبول اهل ادب قرار گرفته بود، چونكه منظور از عبارت وضع شده، صرفا نحوه زادن رستم است، نه هر چيز ديگري كه منتسب به او باشد. البته رستمزاد هنوز به ميان عامه راه نيافته است و مردم همچنان اين نوع زايمان را سزارين مي  نامند (واقعيتش را بخواهيد، گزارشگر ايرانشهر هم در همه گزارش خود از واژه سزارين استفاده كرده بود كه مجاب شد همه سزارين ها را به رستمزاد تبديل كند.) فراموش نكنيم كه فرق بين رستمزاد و سزارين، از نوع فرق بين كش لقمه و پيتزا يا چرخبال و هلي كوپتر نيست كه فقط دلالت داشته باشد به فارسي يا بيگانه بودن عبارت مورد استفاده، بلكه اينجا نوعي تاييد يا رد يك ادعاي تاريخي هم مطرح است: اينكه اولين زايمان غيرطبيعي در ايران انجام شد يا اروپا؟
به هر حال، رستمزاد واژه قشنگي است، نه؟v

لفاظي هاي سفير جديد به كار مي آيد؟
011760.jpg
شنبه گذشته، سفير جديد آمريكا در عراق رسما آغاز به كار كرد تا با كوله باري از سياست هاي جديد، بخت خود را براي تاثير نسبي بر جو پرتنش كنوني و بازگرداندن آرامش به عراق بيازمايد. جان.دي.نگروپنت، به شدت سعي داشت، آغاز به كارش آرام و بي سروصدا و دور از هرگونه خبرسازي باشد. آمريكايي ها، پس از سپري كردن دوره اي بسيار پرتلاطم و سركوب گر، اكنون خيال دارند تا با دقت و آرامش بيشتر اندكي فضا را به نفع دولت عراق خالي كنند. در پي رسوايي هاي اخير مبني بر توحش نظاميان آمريكايي در عراق كه ماه هاست با خونبارترين واكنش هاي عراقي ها همراه بوده، اكنون آمريكا به اين نتيجه رسيده است كه ادامه سياست هاي پيشين و اصرار بر حفظ فضاي سركوب گر و خشن تنها عمليات هاي انتحاري و بمبگذاري و انتقام گيري عراقي ها را در پي خواهد داشت. اينك نگروپنت ماموريت دارد تا در مقام سخنگوي سياست هاي آمريكا در عراق، اندكي در مقابل دولت عراق كوتاه بيايد. سفير جديد، در نخستين مصاحبه مطبوعاتي اش كه تقريبا سه هفته پيش در بدو ورود به عراق صورت گرفت، آشكارا سعي داشت تا حضور ۱۴۰ هزار نفر نيروي زميني آمريكا و يك هزار افسر سرويس خارجي در عراق را جدا از نيروهاي موتلفه پيشگامي توجيه كند كه در بيست و هشتم ژوئن خاك عراق را ترك كردند. وي همچنين به دولت عراق، پيشنهاد داد چنانچه عراقي هاي مسلح، سلاح خود را تحويل دهند، مشمول عفو خواهند شد. البته اين عفو شامل آن عده كه در حملات تروريستي عليه آمريكايي ها نقش داشته اند و يا احتمالا شخصا دست به قتل نيروهاي آمريكايي زده اند نخواهد شد. نگروپنت افزود: اميدوارم و مي دانم كه امروز هر آنچه براي موفقيت در عراق نيازمنديم، موجود است. در عين حال، نمي خواهم اين حرف را دليلي بر حمايت همه جانبه ما از دولت و ملت عراق تعبير كنيد، عراقي ها هم به نوبه خود مسووليت سنگيني برعهده دارند. اكنون آنها بايد نشان دهند كه از ۲۸ ژوئن به بعد چه كرده اند و چه راهكارهايي را در برنامه هاي خود گنجانده اند. سفير جديد آمريكا در عراق، در سخنان خود نه اشاره اي به زمان ماندن آمريكايي ها در عراق داشت و نه از باز پس دادن كاخ رياست جمهوري عراق به عراقي ها صحبتي به ميان آورد. نگروپنت كه پيش از اين ديپلمات آمريكا در سازمان ملل و سفير آمريكا در هندوراس حين جنگ هاي آمريكاي مركزي در دهه ۸۰ بوده است، يكي از مهمترين اهداف كنوني آمريكا در عراق را تعليم سربازان عراقي براي عهده دار شدن امنيت اين كشور و كمك مالي به دولت عراق (مبلغي حدود ۴/۱۸ ميليارد دلار) براي دستيابي به ثبات و برگزاري انتخابات در ژانويه ۲۰۰۵ عنوان كرد. نگروپنت، تاكنون با اياد علاوي، نخست وزير و شيخ قاضي عجيل الياور رئيس جمهور دولت عراق ديدار داشته و گفت وگوي رودررو با ديگر مقامات عراقي را نيز در دستور كار خود قرار داده است. بايد ديد سفير جديد آمريكا در عراق، با باج هاي تحت اللفظي خود خواهد توانست قدري در كاهش ناآرامي ها و درگيري هاي پراكنده اما خونبار عراق موثر واقع شود يا او نيز مانند همتايان پيشين خود، تنها مامور طولاني ساختن حضور نظاميان آمريكا در عراق شده است.

مستندهاي انتقادي پا مي گيرند
011769.jpg
«مايكل مور» را با مستندهاي جنجالي و اعتراض آميزش مي  توان سردمدار نسل نوين مستندسازهاي افشاگر و منتقد رسانه اي دانست. البته اصل افشاگري به عنوان فاكتور اصلي مستندهاي انتقادي پا مي  گيرند
رسانه هاي ايالات متحده، سال هاست مورد رويكرد جدي اصحاب حرفه اي رسانه هاي اين كشور قرار گرفته، اما مايكل مور توانسته است مرزهاي جديدي را در قالب شكستن چارچوب هاي محدودگر، پيش روي همتايان خود قرار دهد. مستند «اوت فاكسد: جنگ روپرت مورداخ عليه ژورناليسم»كه از هفته گذشته در نيويورك به اكران درآمده، قصد دارد تا موج سياسي برخاسته از فارنهايت ۱۱/۹ را كماكان خروشان جلوه دهد. اين فيلم، مطبوعات وابسته به جناح راست را به سوء استفاده از ابزار قدرتي جهت پيشبرد اهداف تبليغاتي متهم مي  كند. كارگردان اين مستند، رابرت گرينوالد در فيلم خود ادعا كرده است كه شبكه تلويزيوني فاكس نيوز، به كل در اختيار اهداف كاخ سفيد قرار گرفته و به دور از رسالت رسانه اي، به تريبون جناحي تبديل شده است. گرينوالد هفته گذشته به آسوشيتدپرس گفت: آنچه دريافته ايم اين نيست كه فاكس نيوز، يك شبكه محافظه كار است، نكته اينجاست كه اين شبكه به كل در اختيار دولت بوش قرار گرفته است. اوت فاكسد(Out foxed) كه شايد عبارت «فاكس زده» ترجمه مناسبي برايش باشد، گزيده اي است از ۲۴ ساعت از برنامه هاي شبكه خبري فاكس نيوز كه به كل در جهت اهداف جناح راست آمريكا تهيه شده است. اين فيلم، چندين مصاحبه با ژورناليست هاي پيشين شبكه فاكس نيوز را به تصوير مي  كشد كه سعي دارند محصول كارشان را صرفا يك فعاليت حرفه اي ژورناليستي جلوه دهند. جان دوپره، يكي از اين افراد در بخشي از فيلم مي  گويد: ما ملزم به انجام شرح وظايف و دستورات نبوديم. در اين موسسه خبري، ما تنها ديدگاه و نظر خود را بيان مي  كرديم و از اين لحاظ، كاملا آزاد بوديم. گرينوالد سعي كرده است در مستند جديد خود چنين بگويد كه وجهه و اعتبار شبكه فاكس نيوز پس از جنگ عراق و پوشش كنترل شده و تحت سانسور اخبار، آن هم به گونه اي كاملا يك طرفه، در برابر ديگر شبكه هاي تلويزيوني آمريكا به شدت مخدوش شده است.

حماسه هاي نوين
011754.jpg
عليرضا آشوري
سال ۲۰۰۰، خوش بين ترين طرفداران سينماي كلاسيك هم تصور نمي كردند كه روزي دوباره شاهد جلال و جبروت مسحور كننده آثاري چون بن هور، ال سيد، اسپارتاكوس و سقوط امپراتوري روم بر پرده سينما باشند. سينماي حماسي از دوران عصر طلايي  هاليوود يعني به طور دقيق از دهه ۱۹۷۰ به بعد به حاشيه رانده شده و تا همان سال ۲۰۰۰ ، تعداد آثاري كه در ژانر هميشه پرطرفدار حماسي ساخته شده بودند شايد به تعداد انگشتان دو دست هم نمي رسيد كه عمدتا هم فيلم هايي بودند ضعيف و ناشيانه كه فقط حسرت آثار بزرگي را كه ذكر شد در دل سينما دوستان حرفه اي عميق تر مي كردند. طي اين ۳۰ سال شايد فقط بتوان از آخرين امپراتور ساخته برناردو برتولوچي (۱۹۸۷) و دلاور ساخته مل گيبسون (۱۹۹۵) به عنوان آثاري قابل توجه و قابل تامل نام برد و جالب اينكه آكادمي علوم و هنرهاي سينمايي كه اصولا به فيلم هاي حماسي رغبت خاصي دارد ذوق زده به هر دو فيلم مذكور جايزه اسكار بهترين فيلم سال را اعطا كرد ولي حتي اين توجه آكادمي  ، استقبال منتقدان و حتي فروش بالاي اين دو فيلم نتوانست جريان جديدي را در هاليوود ايجاد كند.
اما سال ۲۰۰۰ يكباره ورق برگشت. ريدلي اسكات كارگردان كهنه كار بريتانيايي فيلم عظيم و حماسي گلادياتور را روانه اكران كرد. اسكات تمام گونه هاي سينمايي را تجربه كرده و از تمام آنها هم سربلند بيرون آمده بود. حاصل كار اسكات در ژانر فراموش شده حماسي اثري بود تلخ اما بسيار جذاب و زيبا كه منتقدان و تماشاگران را به شدت به وجد آورد. آكادمي هم با اعطاي دو اسكار اصلي بهترين فيلم و بهترين بازيگر نقش اول مرد (راسل كرو) از اين فيلم تقدير كرد. بازهم مي شد اينطور استنباط كرد كه احتمالا قرار است گلادياتور حسن ختام آثار حماسي باشد و در اين صورت گلادياتور واقعا حسن ختام باشكوهي بود ولي اين بار واقعا جريان جديد در هاليوود ايجاد شده بود. بلافاصله بعد از گلادياتور سه گانه استثنايي حماسي - فانتزي ارباب حلقه ها آمد و همه جا را تسخير كرد. فروش فيلم، مافوق تصور بود و بازهم قضيه سه گانه استقبال منتقدان ، مردم و آكادمي اسكار از فيلم تكرار شد. حالا ديگر واضح بود كه هاليوود سعي دارد فصل جديدي را در سينماي مرده حماسي باز كند . تلاشي كه تروا آن را تثبيت كرد. فيلم تروا كه چهارم جولاي از پرده سينماهاي آمريكا پايين آمد در مقايسه با ۴ فيلم قبلي با فروش پايين تر روبه رو شد كه به نسبت بودجه فيلم شايد نوعي شكست محسوب شود. فيلم ۱۸۱ ميليون دلار هزينه و ۱۳۱ ميليون دلار در بازار آمريكا فروش داشت ولي سر و صداي فراوان فيلم به خصوص در جشنواره كن باعث شد تا تب آثار حماسي بيش از پيش همه گير شود. تروا منظومه معروف ايلياد سروده هومر يوناني را دستمايه كار خود قرار داده است. حضور بازيگر بزرگي چون برادپيت در نقش دشوار آشيل و حضور كارگرداني كاركشته چون ولفگانگ پيترسون نويدبخش فيلمي درخشان بود كه در عمل چنين اتفاقي نيفتاد. گرچه برادپيت و ساير بازيگران فيلم به خوبي از پس نقش هاي دشوار خود برآمده اند ولي فيلمنامه ضعيف و پر ايراد و كارگرداني آشفته پيترسون لطمات جبران ناپذيري به فيلم وارد كرده است. معلوم نيست بر مبناي چه فلسفه اي آشيل رويين تن نيست و قبل از ساخته شدن اسب معروف تروا كشته نمي شود. آشيل قبراق و سرحال همراه با بقيه يوناني ها وارد تروا مي شود و آنجا با ۸-۷ تيري كه پاريس به سينه اش مي زند كشته مي شود! انگار نه انگار كه در علم پزشكي يك زردپي را به خاطر اين حماسه، به نام آشيل نامگذاري كرده اند.
سينماي حماسي صحنه هاي عظيم و باشكوه مي خواهد ولي تماشاگر امروزي سينما كه از ديدن جمعيت وكشت و كشتار اشباع شده ديگر به سختي تحت تاثير صرف چنين صحنه هايي قرار مي گيرد. چيزي كه ريدلي اسكات درگلادياتور و پيترجكسون در ارباب حلقه ها با ذكاوت آن را دريافته و با دقت به پردازش شخصيت ها و روابط بين آنها پرداخته بودند.
به هر حال تروا نتوانست درمقايسه با اسلافش آنطور كه بايد و شايد موفق باشد ولي بايد پذيرفت كه الان اين فيلم كمك موثري به حركت موج جديد آثار حماسي درهاليوود به حساب مي آيد. موفقيت نسبي تروا و موفقيت مطلق ۴ فيلم قبلي باعث شد تا اتفاقي بي سابقه درهاليوود رخ دهد يعني ساخته شدن همزمان دو فيلم بر مبناي يك سوژه يعني اسكندر؛ در حال حاضر دو كمپاني مختلف، اليوراستون و بازلورمان را استخدام كرده اند تا هر دو زندگي اسكندر مقدوني را به تصوير بكشند.
اليوراستون، كالين فارل را براي نقش اسكندر در اختيار دارد و بازلورمان از لئوناردو دي كاپريو در فيلمش استفاده مي كند. با اين وضعيتي كه هاليوود پيش مي رود هيچ بعيد نيست تا چند سال ديگر شاهد بازسازي آثار كلاسيك سينماي حماسي هم باشيم. هاليوود است ديگر!

ماجراي سنگ و شيشه و قطار
سنگ ها از ابتداي تاريخ بشريت همواره نقش مهمي درتعاملات و تقابلات انساني داشته اند. از آن سنگ بزرگي كه بر سر هابيل كوفته شد تا سنگ هايي كه فلسطيني ها به سمت اسراييلي ها پرتاب كرده اند. از سنگ هاي داغي كه پرندگان ابابيل بر سر سپاه ابرهه ريختند تا سنگ هايي كه به سمت مجسمه صدام نشانه رفت. همه و همه، جريان ساز بوده اند و در تاريخ ثبت شده اند. در اين ميان، موج جديدي از سنگ هاي جريان ساز، اين بار از ايران برخاسته اند تا به تاريخ وارد شوند و احتمالا نشانه اي باشند براي شناخت آيندگان از ما. منظور همان سنگ هايي است كه به دست كودكان بازيگوش - و شايد بزرگترهاي وندال - به سوي شيشه قطارها پرتاب مي شود و صد البته نگراني مسوولان قطارهاي مسافري را برانگيخته است . بد نيست بدانيد در سه ماهه نخست امسال، ۱۶۹۰ شيشه قطار به لطف نشانه روي دقيق سنگپران هاي حرفه اي شكسته شده كه اين آمار نسبت به مدت مشابه پارسال ۶۰ درصد افزايش نشان مي دهد.
روابط عمومي شركت رجا بيشترين مورد سنگپراني را به ترتيب در مناطق نزديك به اسلامشهر با ۱۷۲ مورد، تپه سفيد ۹۰ مورد و ورامين ۵۲ مورد گزارش داده است. از مجموع اين سنگ پراني ها، ۵۶۰ مورد مربوط به ارديبهشت و ۴۴۸ مورد مربوط به خردادماه بوده كه ۵۰۷ ميليون ريال خ سارت را در پي داشته است.
خب، اگر اين شيرين كاري ها را با نتايج حاصله از سرويس دهي شركت واحد به تماشاچيان فهيم استاديوم آزادي پس از پايان مسابقه جمع كنيد، خساراتي كه اقتصاد ملي فقط بر اساس تفريحي مخرب تحمل مي كند، سر به آسمان مي زند . آيا به واقع نمي توان از اين هزينه هاي بيجا كاست و آن را براي هزاران كار ضروري و معطل مانده صرف كرد؟

مولن روژ
فرهادفرجاد
011757.jpg

خبرهاي اوشن بلوكه شد
تهيه كننده «۱۲نفره اوشن» به عوامل فيلم دستور اكيد داد كه تا پايان فيلمبرداري، هيچ خبري درباره اين فيلم در اختيار رسانه ها قرار ندهند. وي دليل اين تصميم را تقويت جايگاه فروش آتي فيلم عنوان كرد. ۱۲ نفره اوشن كه هم اكنون در ايتاليا در دست ساخت است، ادامه اي است براي داستان ۱۱ نفره اوشن كه ۳سال پيش با مجموعه اي از ستارگان خوش نام  هاليوود، جورج كلوني، جوليا رابرتز، مت ديمون و براد پيت روي پرده ها رفت.
كار جديد سام مندس 
011748.jpg

سام مندس، خيال دارد اقتباسي از رمان The Kite Runner اثر خالد حسيني را كارگرداني كند. فيلمنامه پروژه جديد را ديويد بنيوف (نويسنده تروا) نوشته است. داستان، طي مدت ۴۰ سال رقم مي خورد و به يك پسر افغان مي پردازد كه همراه خانواده اش پس از تهاجم نيروهاي شوروي به افغانستان در سال ۱۹۸۱،به كاليفرنياي شمالي مهاجرت كرده است. وي، در جواني به سرزمين مادري باز مي گردد تا پسر يكي از همبازي  هاي دوران كودكي را از جنگ و بدبختي برهاند. بنيوف، هم اكنون مشغول مذاكرات نهايي براي نگارش اقتباسي است از شاهكار ارنست همينگوي، زنگ ها براي كه به صدا در مي آيند. اين پروژه را كريستوفر نولان كارگرداني خواهد كرد.
پيروزي تام سلك مقابل جورج كلوني 
011751.jpg

كمپاني GMTV با تام سلك براي ايفاي نقش نخست فيلم « مگنوم پي وان» به توافق رسيد. جورج كلوني براي اين فيلم رقابت سختي را با سلك آغاز كرده بود، اما اعلام تصميم كمپاني GMTV غائله را خاتمه داد.
كلارك جانسون با تريلر جنايي مي آيد
011766.jpg

كلارك جانسون، كارگردان فيلم S.W.A.T اقتباسي از رمان Killing Floor اثر لي چايلد را خواهد ساخت.نويسنده فيلمنامه زن گربه اي، جان راجرز مسووليت نگارش فيلمنامه اين پروژه را بر عهده گرفته است. فيلم، پي رنگ جنايي دارد و به تحقيقات پليس كهنه كاري به نام جك ريچرر درباره قتلي در يك خانه جنوب شهري مي پردازد. جانسون هنوز هنرپيشه هاي پروژه جديد خود را انتخاب نكرده است.
بارتوك فيلمنامه نويس شد
011763.jpg

سينماروها جيس بارتوك را از آن گيتاريست ايستگاه مترو در «مرد عنكبوتي ۲» يا شخصيت كريس در مامور ايستگاه مي شناسند. اما بارتوك خيال دارد از اين پس كيك هاي دستپخت خود را بخورد! او پا به عرصه فيلمنامه نويسي گذاشته وبه عنوان نخستين كار، فيلمنامه «كيك خورها» را كه اثري است كميك، به رشته نگارش درآورده است. مستندساز اسكار گرفته، جسيكا يو (كارگردان درس هاي تنفس: زندگي و كار مارك ابراين) كارگرداني اين پروژه را بر عهده خواهد داشت.۰

خبرسازان
تهرانشهر
حوادث
در شهر
زيبـاشـهر
سفر و طبيعت
طهرانشهر
|  تهرانشهر  |  حوادث  |  خبرسازان   |  در شهر  |  زيبـاشـهر  |  سفر و طبيعت  |  طهرانشهر  |
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |