شنبه ۳ مرداد ۱۳۸۳ - شماره ۳۴۴۵
فرهنگ
Front Page

تربيت رسمي و غيررسمي در ايران
011433.jpg
ابراهيم اصلاني
تربيت (پرورش، Education) يا آنچه كه در ايران به غلط «آموزش و پرورش» ناميده مي شود، در يك تعبير ساده يعني كمك به پيدايش تغييرات مطلوب در افراد.(۱)
زندگي و تربيت براي انسان دو مفهوم لازم و ملزوم بوده اند كه بدون يكي ديگري امكان ندارد. انسان تا وقتي زنده است به تربيت نياز دارد و او را تربيت مي كنند تا بتواند زندگي كند، زيرا منظور از زندگي، سازگاري با محيط طبيعي و اجتماعي است و انسان برخلاف حيوانات ديگر قدرت اين سازگاري را، كمتر، از طبيعت مي گيرد و بيشتر به يادگيري آن از ديگران نيازمند است.(۲) براين اساس، انسان در مراحل زندگي از دو نوع تربيت برخوردار مي شود: تربيت غيررسمي و تربيت رسمي، تربيت غيررسمي از طريق خانواده و ساير نهادها و ابزارهاي اجتماعي مانند كوچه و بازار، مساجد، رسانه ها و غيره اعمال مي شود. مدارس و دانشگاهها نيز به عنوان نظام هاي پرورش رسمي شناخته مي شوند.
تربيت غيررسمي، اولين و قديمي ترين نوع تربيت است كه در همه زمانها و در مورد همه انسانها وجود داشته است. پا گذاشتن هر انساني به عرصه زندگي و حتي پيش از آن، با تربيت غيررسمي شروع شده و ادامه مي يابد. سالهاي آغاز اين زندگي هر فرد كه در واقع شالوده زندگي آينده او را پي مي ريزند در تربيت غيررسمي سپري مي شود. نكته بسيار مهم در عصر حاضر، تنوع و پيچيدگي تربيت غيررسمي به نسبت زمانهاي گذشته است. در سالها و دهه هاي نه چندان دور، محور تربيت غيررسمي خانواده بود و در كنار خانواده، ساير نهادهاي اجتماعي كه عمدتاً  محدود و هم جهت با خانواده بودند عمل مي كردند. به لحاظ محدوديت  ابزارهاي تربيت، خانواده نقش شاخصي در زندگي و تربيت هر فرد ايفا مي كرد و مراحل تربيت با دشواري هاي نه چندان جدي طي مي شد.
تربيت رسمي، به خصوص آن بخش كه بر عهده مدارس است در جوامع مختلف، اهميت و تأثيرگذاري متفاوتي دارد. زمينه ها و دلايل توجه به اين نوع تربيت نيز در جوامع، متفاوت است.
براساس اهداف هر نظام اجتماعي، اهداف تربيت متفاوت بوده و با تغيير و تحول در اين نظام ها، اهداف تربيتي نيز تغيير مي يابند. تربيت رسمي در جوامع پيشرفته به نسبت ساير جوامع، اهميت بيشتري داشته و سرمايه گذاري هاي كلاني بر روي آن صورت مي گيرد و به حدي كه ميزان توجه به تربيت رسمي يكي از شاخصه هاي عمده توسعه يافتگي تلقي مي شود.
اساسي ترين موضوع تربيت، مقايسه تأثيرگذاري دو نوع تربيت در جوامع است. در گذشته، تربيت غيررسمي برتري محسوسي به تربيت رسمي داشته است، اما ضرورت هاي بسياري از قبيل تنوع و پيچيدگي هاي روزافزون عوامل تربيت غيررسمي، غلبه نگرش سيستمي در همه شئون زندگي، نقش وسيع دانايي و حركت به سوي دنياي اطلاعات؛ نقش تربيت رسمي را برجسته تر ساخته است. مدارس امروز، ديگر مكاني براي انتقال اطلاعات تلقي نمي شوند بلكه جايگاهي بس فراتر دارند.
نظام هاي آموزشگاهي، بويژه در بسياري از كشورهاي پيشرفته، تعداد سالهاي مدرسه را براي كودكان افزايش داده اند. كشورهاي زيادي در دنيا اين نظر را كه نقش عمده آموزشگاهها بايد انتخاب و طبقه بندي دانش آموزان باشد تغيير داده اند و معتقد شده اند كه مهمترين نقش مدارس اين است كه به دانش آموزان ياري دهند تا پيشرفت كنند. مدارس، به طور فزاينده، در پي يافتن شيوه هايي هستند كه بتواند رشد همه جانبه دانش آموزان را در خلال اين همه سالي كه آنان در مدرسه مي گذرانند، فراهم كند.(۳) ديويي مي گويد: مدرسه مي تواند نظام اجتماع را به اندازه اي تغيير دهد كه از عهده ساير موسسات اجتماع خارج است.(۴)
در هر حال، تربيت رسمي از مسائل راهبردي و حساس جوامع امروزي محسوب شده و آن را زيربناي توسعه مي دانند، كشورهاي پيشرفته، رشد و بالندگي علمي خود را مديون توجه به نظام آموزشگاهي هستند و سرمايه گذاري هاي انجام شده در اين بخش را جزو سودآورترين هزينه ها تلقي مي كنند.
علي رغم همه آنچه از اوضاع جهاني مي دانيم و علي رغم اطلاع از تجارب كشورهاي پيشرفته و علي رغم تكرار و اقرار چندين و چند باره تربيت رسمي در رشد و توسعه علمي و صنعتي، هنوز هم تربيت رسمي در جامعه ما اوضاع نابسامان و نزاري دارد. ما درباره اهميت مدارس، ركن بودن نظام آموزشگاهي در تربيت و نقش مدارس در سازندگي فردا فقط حرف مي زنيم و شعار مي دهيم. حركت لاك پشتي   ما با حركت نكردن تفاوتي ندارد و انگار دور باطل ما را پاياني نيست. مي گوييم تربيت رسمي مهم است اما براي اين گفته كاري بايسته و شايسته انجام نمي دهيم و طبعاً  در مسائل مختلف فرهنگي و زيربنايي به مشكل برمي خوريم و باز دوباره شعار توجه به مدارس را سر مي دهيم و همچنان دايره بسته تكرار و تكرار و ...
تربيت رسمي در كشور ما علي رغم قدمت چندين دهه اي، هيچ گاه شكلي جدي و تأثيرگذار به خود نگرفته است، به دلايلي چند:
۱. تربيت رسمي و اهميت آن در نظام اجتماعي ما به درستي درك نشده است. همين عنوان «آموزش و پرورش» بيانگر بزرگترين اشتباه در برداشت از مفهوم تربيت است. نهالي كج كاشته ايم و بنايي معيوب بنا نهاده ايم اما با وجود مشاهده ثمره كار، هنوز بر درك نادرست خود استواريم!
۲. افرادي انديشمند و دانشمند در رأس وزارتي كه آموزش و پرورش مي ناميم -جز در مقاطعي كوتاه -نداشته ايم. در واقع اهميتي راهبردي براي اين وزارتخانه قائل نبوده ايم كه بخواهيم دنبال اين گونه افراد باشيم. در كشور ما «آموزش و پرورش» هميشه به عنوان يك اداره هماهنگ كننده امور نگريسته شده و نه به عنوان مركز نظريه پردازي و انديشه سازي و دريغا از زمان هايي كه اين مجموعه به ظاهر مهم وجه المصالحه قرار گرفته و به عنوان مكاني براي گذر، به افرادي ناكارآمد سپرده شده است. آموزش و پرورش امروزي در چنبره انديشه هايي كه هم اشتباه مي كنند و هم خود اصلاحگر اشتباهات خودند گرفتار آمده است. آموزش و پرورش نه تنها در رأس خود افراد انديشمند و دانشمند نداشته، بلكه به اين چنين كساني هم اجازه ورود نداده است. دعوت از دانشمندان و صاحبنظران و حضور زنان در اين مجموعه، تنها براساس مصالح موضعي و موقتي بوده و هيچ گاه مجالي براي ارائه جدي نظريات بدانان داده نشده است. نام آموزش و پرورش ايران با نام چند تن از استادان و صاحبنظران مطرح حوزه تربيت قرين و عجين است؟
۳. علاوه بر آموزش و پرورش، از مجموعه سياستگذاران و تصميم گيرندگان كلان كشور هم، تربيت رسمي به عنوان موضوعي راهبردي، جايگاهي درخور نيافته است. نگاه «مصرف كننده» آموزش و پرورش و كاركنان آن، ناشي از يك نگرش معيوب و بيمار است. سرمايه گذاري در آموزش و پرورش به عنوان سوژه اي سودآور تلقي نمي شود و چه بسا از نگاه عده اي، عكس قضيه بيشتر مصداق داشته باشد. تربيت رسمي يا آنچه كه به غلط آموزش و پرورش مي ناميم، اگر در همه كشورهاي پيشرفته، كليد رشد و ترقي باشد براي ما هنوز هم «مصرف كننده و زيان ده» است و در اولويت هاي چندين و چندم سرمايه گذاري قرار مي گيرد. ما هنوز در درك بديهيات تربيت رسمي مشكل داريم و معلوم نيست چه زماني به دركي درست از اهميت و جايگاه تربيت رسمي خواهيم رسيد.
۴. مهمترين مسأله در ناديده گرفتن ضعف تربيت رسمي، قوت تربيت غيررسمي در ايران است. هر چند كه از اندازه اين قوت هم به مرور زمان كاسته مي شود ولي به دليل سهل انگاري ها و ضعف هاي اساسي و بنيادين تربيت رسمي، باز تربيت غيررسمي غلبه چشمگيري دارد. با استفاده از قوت و برتري نسبي تربيت غيررسمي، ما بسياري از كاستي هاي تربيت رسمي را مي پوشانيم و به عبارت بهتر؛ تربيت رسمي (آموزش و پرورش) براي فرار از ضعف ها و ناكارآمدي هايش، پشت تربيت غيررسمي سنگر مي گيرد. دانش آموزان نخبه و المپيادي، دانش آموزان برتر قرآني و مذهبي، دانش آموزان برجسته ورزشي و هنري و غيره كه عمدتاً  محصول تربيت غيررسمي هستند به نام محصولات تربيت رسمي معرفي شده و امتيازهاي اين نظام تلقي مي شوند. اين سخن به هيچ وجه انكار فعاليت ها و تلاش هاي مدارس نيست ولي بايد به وجه غالب قضيه بيشتر توجه كرده و صرف نظر از اين موضوع، اگر تربيت رسمي ما قوي عمل مي كند چرا بسياري از محصولات، جاي ديگر ثمر مي دهند؟ چرا حجم قابل توجه دانش آموزان برجسته و نخبه ما سر از كشورهاي پيشرفته در مي آورند؟
مي دانيد در اين كشور مردم و والدين چه پولهايي از مسيرهاي غيررسمي صرف آموزش هاي مختلف فرزندانشان مي كنند. انواع كلاس هاي علمي، هنري، كامپيوتري، كنكور و غيره در اين كشور داير شده و والدين درست يا نادرست و آگاهانه يا ناآگاهانه، هزينه هاي زيادي براي اين امور صرف مي كنند و آنگاه چه نتيجه اي به بار مي آيد...؟
به اصل موضوع بازگرديم. تربيت رسمي در ايران از سايه تربيت غيررسمي سود مي برد ولي همه چيز را به نام خود تمام مي كند. تربيت رسمي از هر منظر كه به آن نگاه كنيم چه از بابت هزينه هاي كلاني كه علي رغم ناكافي بودن، صرف آن مي شود، چه از لحاظ مدت زماني كه انسانهاي بسياري را به خود مشغول مي دارد و چه از نظر جايگاه راهبردي و سرنوشت ساز آن، فوق العاده مهم است. به جاي سرپوش گذاشتن به ضعف ها و ناكارآمدي هاي تربيت رسمي و به جاي تكيه سنتي به قابليت هاي تربيت غيررسمي، بايد نگرش ها در همه سطوح تغيير يافته و اصلاح شوند.

پي نوشت ها:
۱. شعاري نژاد، علي اكبر(۱۳۷۰). فلسفه آموزش و پرورش. تهران: اميركبير، چاپ دوم. ص ۱۲۴ .
۲. همان، ص ۱۲۲.
۳. بلوم، بنجامين (۱۹۸۲)، ويژگي هاي آدمي و يادگيري آموزشگاهي، ترجمه علي اكبر سيف (۱۳۶۳). تهران: مركز نشر دانشگاهي، چاپ اول، ص ۷
۴. شعاري نژاد، علي اكبر(۱۳۷۵). مباني روانشناختي تربيت. تهران: پژوهشگاه علوم انساني، چاپ سوم.

نگاه
عجب فيلم خفني!

در يكي از روزهاي جمعه برنامه جالبي از تلويزيون پخش شد كه توجه مرا به خود جلب كرد. برنامه اي در مورد آموزش زبان فارسي و فرهنگ فارسي در مدارس و دانشكده هاي اكراين. آنها از فرهنگ غني فارسي، از قدمت  آن، زبان شيرين فارسي و شعرايي چون حافظ و سعدي و مولوي سخن مي گفتند.
اين برنامه مرا به فكر فرو برد. ياد چند روز قبل افتادم كه در خيابان منتظر تاكسي بودم. چند جوان در نزديكي من ايستاده بودند و با هم صحبت مي كردند، به زبان فارسي ولي زباني كه براي من نامفهوم بود و باعث تأسف من شد. به آنها نگريستم. ظاهرشان نشان مي داد كه هم از خانواده هاي مرفه و خوب و بافرهنگ!! هستند. ولي سخن گفتنشان!!
- عجب فيلم خفني!!
- هنرپيشه اش خيلي جواد بود.
- وللش.
- بياين بيم يك هايپ بزنيم حالشو ببريم.
و خيلي حرف هاي ديگر، كه خوشبختانه تاكسي رسيد و من سوار شدم. برنامه روز جمعه باعث شد من بيشتر به فكر فرو روم و آن را با صحبت هاي آن جوان ها كه نمونه اي از جوانان كشور ما با فرهنگ غني هستند، مقايسه كنم و بيشتر متأسف شوم. قبلاً ما مي توانستيم تا حدي شخصيت افراد را از صحبت كردنشان بشناسيم و فرهنگ حاكم بر طبقه اجتماعي آنها را تشخيص دهيم، ولي در حال حاضر اين كار امكان پذير نيست. اين فرهنگي است كه در جامعه جوان ما حاكم است. جواناني كه آينده سازان كشور ما هستند و پرورش دهندگان نسل فردا. مقصر كيست؟ من مادر؟ من معلم؟ من مربي؟ ويا جامعه؟ تلويزيون؟ و شايد همه ما. كداميك از ما مقصر هستيم؟ و تا چه حد؟ وقتي معيارها به هم مي  ريزند، وقتي روابط آن تأثير خود را از دست مي دهند، وقتي در تلويزيون فيلم ها و سريال هايي پخش مي شود كه خود اشاعه دهنده فرهنگ استفاده از اين واژه هاي غلط و زشت هستند، و هيچكدام، تأثيري از آن فرهنگ غني و عميق ايراني را ندارند، بلكه از واژه هايي استفاده مي شود كه در شأن هيچ فرهنگي نيست، چه انتظاري از جوانان مي رود؟
ما به دنبال تغيير واژه هايي آشنا و رايج به عنوان واژه هاي بيگانه، به واژه هاي ناآشنا و غير رايج هستيم. در حالي كه در ميان جوانان ما واژه هايي استفاده مي شود كه از هيچ فرهنگ بيگانه اي جز فرهنگ كشور خود ما گرفته نشده است، ولي اين واژه ها همه براي ما بيگانه و ناآشنا هستند. در اين مورد چه كرده ايم و چه خواهيم كرد؟
چه شد آن فرهنگ غني فارسي؟ ما در مقابل اين فرهنگ مسئول هستيم. در مقابل مولوي، سعدي، حافظ، خيام و بسياري ديگر اگر بودند و مي ديدند كه زبان شيرين فارسي به چه روزي افتاده است، به طور يقين فكر مي كردند كه در كشوري بيگانه هستند و زباني بيگانه را جز زبان فارسي مي شنوند.
آيا زمان آن نرسيده كه همگي به فكر فرو رويم و چاره اي براي آن بينديشيم؟ قبل از اينكه دير شود و زبان فارسي براي خود ما هم بيگانه شود؟
شهناز انوشيرواني
مدرس و مترجم زبان انگليسي

بازار فرهنگ

درآمدي بر جمهوري افلاطون
011424.jpg

تأليف: معصومه روح الله/ ناشر: ياس بنفش/ چاپ اول، ۱۳۸۳/ رقعي/ ۱۵۰۰ تومان.
كتاب جمهوري يا پوليتياي افلاطون، از يك سو فلسفه اخلاق، سياست و متافيزيك را به هم مي پيودند و از سوي ديگر عيب و هنر را هم در فرد و هم در جامعه به گونه اي يكسان مي نگرد . كتاب حاضر، جمهوري افلاطون را با مدنظر قرار دادن اين بخش ها بررسي مي كند.
تاريخ ترسناك
تري ويري/ تصويرگر: فيليپ ريو/ مترجم: مهرداد تويسركاني/ ناشر: افق/ چاپ اول، ۱۳۸۳/ ۱۹۲ صفحه، رقعي/ ۱۴۰۰ تومان.
«انقلاب هاي پرهياهو» عنوان نخستين كتاب از مجموعه قصه هاي تاريخ ترسناك است.
011430.jpg

بر بام آسمان
سروده: شراره صالحي/ ناشر: شهاب ثاقب/ چاپ اول، ۱۳۸۲/ ۷۶ صفحه، رقعي.
مانده در غوغاي سرد بادها
خسته از پژواك اين فريادها
در ازل نقشي زتو بر دل فتاد
چون توان شستن ورا از يادها
ياور شب هاي تاريك محن
اي علي اي دشمن بيدادها
يا علي ذكرت مرا مونس بود
در غريبي در خراب آبادها
چون گرفتار كمند تو شدم
من رهاتر از همه آزادها
كتاب حاضر شامل مجموعه اي از شعرهاي شراره صالحي است.
معالجه با آب سرد
مؤلف: ورنر بآومن/ مترجم: هوشنگ زنجاني زاده/ ناشر: جاويدان خرد- مشهد/ ۱۳۸۲/ ۱۵۱ صفحه، رقعي.
روابط انساني در مدرسه
011427.jpg

مؤلف: بلال خالقيان/ ناشر: مهاجر/ چاپ اول، ۱۳۸۳/ ۱۵۲ صفحه، رقعي/ ۱۱۰۰ تومان.
در اين كتاب «روابط انساني» در مدرسه و براساس فرهنگ و ارزش هاي موجود جامعه و نظام آموزشي مورد بررسي قرار گرفته است. مؤلف از پژوهشگران و مدرسان شاغل در وزارت آموزش و پرورش است.
كلمات شفابخش
مؤلفان: ماتيوباد - لاري روت اشتاين/ مترجم: مهدي قراچه داغي/ ناشر:البرز ‎/ چاپ اول، زمستان ۱۳۸۲/ ۳۵۲ صفحه، رقعي/ ۲۳۰۰ تومان.
در فصل يك،  «كيف سياه من نيمه خالي است»، به حادثه اي اشاره شده كه در يكي از نشست هاي آموزشي «نيوايج» اتفاق افتاده است.

|  ادبيات  |   اقتصاد  |   انديشه  |   سياست  |   فرهنگ   |   ورزش  |
|  هنر  |

|   صفحه اول   |   آرشيو   |   بازگشت   |