گفت وگو با فرزاد موتمن،كارگردان فيلم باج خور
زنگ دوباره پستچي
|
|
هفته گذشته اكران عمومي فيلم «باج خور» سومين ساخته بلند فرزاد موتمن در تهران به پايان رسيد. فيلمي كه تجربه اي متفاوت از فيلم هاي «هفت پرده» و «شب هاي روشن» بود. برخلاف «شب هاي روشن» كه با استقبال منتقدان و مخاطبان روبه رو شد، اما نمايش «باج خور» نظرات مثبتي را به همراه نداشت.
با موتمن درباره چگونگي شكل گيري اين فيلم، شخصيت ها و داستان آن به گفت وگو نشسته ايم.
* چطور شد كه پس از ساخت فيلم «شب هاي روشن» كه فضا و حس و حال خاصي داشت، سراغ ساخت فيلمي چون «باج خور» رفتيد؟
- خب، چرا نبايد اين كار را مي كردم؟ اين اتفاق است كه در همه جاي جهان رخ مي دهد. چرا بايد فيلمساز ملزم باشد هميشه فقط يك نوع و در يك ژانر فيلم بسازد. ما بايد به ژانرهاي مختلف نزديك شويم و آنها را تجربه كنيم. مثلاً فريدون جيراني و محمد علي سجادي فيلمسازاني هستند كه اين كار را انجام داده اند و انواع ژانرها را تجربه كرده اند. من هم اين حق را براي خود قائل هستم كه در كنار «شب هاي روشن» به سراغ ساخت فيلمي چون «باج خور» بروم، ژانري كه طرفداران محدود اما پرو پا قرصي دارد و مي روند و فيلم را چندين بار مي بينند. حالا شايد اين نوع ژانر زياد مورد علاقه قشر روشنفكر نباشد، ضمن اين كه من آدم روشنفكري نيستم و زياد هم از آنها خوشم نمي آيد.
فيلم «شب هاي روشن» هم يك نوع رو كم كني بود. مي خواستم به روشنفكرها بگويم در حالي كه هيچ سنخيتي با آنها ندارم اما مي توانم فيلمي بسازم كه خيلي از آنها جرأت آن را ندارند.
* با توجه به اين كه فيلمنامه كار اول نويسنده اش بود و هيچ تجربه اي نيز قبلاً نداشته اين نوشته چه ويژگي و جذابيتي داشت كه ساخت آن را قبول كرديد؟
- تنها چيزي كه برايم جالب بود، اين نكته بود كه احساس كردم «باج خور» يك كانون نوار قوي دارد. قصه اين است كه مردي به مردي ديگري مي گويد برو زنم را بكش. اين يك قصه كهنه و قديمي و در عين حال دوست داشتني است و خيلي از فيلم هاي «نوآر» بر اساس همين الگو ساخته شده اند مثل فيلم «پستچي هميشه دو بار زنگ مي زند». خب احساس كردم قصه «باج خور» اين زمينه را دارد و اتفاقي كه تا حالا در سينماي ايران روي نداده. اگرچه «باج خور» ظاهري كليشه اي دارد اما تا اين اندازه هم در سينماي ما ساخته نشده و به ندرت كسي طرف آن رفته است.
* باج خور با وجود ظاهري كليشه اي باز هم المان هاي مورد علاقه شما راداد...
- بله. همانند «شب هاي روشن» و «هفت پرده» با يك فضاي محدود روبه رو هستيم. كاراكترها محدود هستند و تا حد چهار پنج نفر خلاصه مي شوند. فضاي فيلم هم كه خلوت است و قصه نهايتاً هدف تعريف شده اي دارد.
* فيلم ظاهراً به كاراكتر توفيق تأكيد دارد؟
- نه، به نظرم كاراكتر اصلي فيلم «باج خور» اسي است. فيلم از ديدگاه و زاويه ديد اسي جلو مي رود. اما وقتي فيلمنامه را خواندم دريافتيم كه اسي به تنهايي داراي آن پتانسيل نيست كه تمامي بار فيلم بر دوش او باشد. براي اين كه در كاراكتر اسي هيچ تحولي صورت نمي گيرد او هميشه گرفتار است. اول زنداني است، بعد از زندان گرفتار توفيق مي شود و قبول مي كند كه برود رعنا را بكشد و گرفتار رعنا مي شود، مي رود پولش را از توفيق بگيرد، گرفتار آدم هاي او مي شود، زخمي مي شود، بعد از آن دوباره گرفتار رعنا مي شود و مجبور مي شود با رعنا طرح كشتن توفيق را عملي كند و حالا كه فكر مي كند پول ها را به دست آورده گرفتار دكتر مي شود، سرآخر هم توسط پليس كشته مي شود. اين كاراكتر هيچ بالا و پاييني ندارد. برخلاف رعنا كه كاراكتري بسيار پر افت و خيز است.
* درباره رعنا بيشتر توضيح دهيد و اين كه بالاخره چه كاراكتري دارد؟
- رعنا به شدت متغير است. او ابتدا قرباني است، بعد نجات دهنده است، بعد عاشق است، بعد انتقام گيرنده است و بعد قاتل و طراح توطئه است. اين رنگ عوض كردن رعنا مرا متوجه اين قضيه كرد كه اتفاقاً بايد نقش رعنا را برجسته و پررنگ كنيم.
* اما به نظر مي آيد در باج خور زياد به شخصيت پردازي توجه نشده؟
- بله. چون ما هيچ اطلاعي از گذشته و زندگي و پس زمينه آدم ها نداريم. آنها آدم هايي سخت هستند و فيلم بيشتر بر اساس حادثه جلو مي رود.
* وقتي اسي از زندان آزاد مي شود چون به هر حال توفيق باعث گرفتار شدن او شده چرا باز دوباره حرف توفيق را باور مي كند و وارد بازي او مي شود. طبيعي اين است كه پس از خروج از زندان او را بكشد اما اين كار را نمي كند.
- به نظر اين كه بخواهد توفيق را بكشد اصلاً هم طبيعي نيست. طبيعي اين است كه خودش را بكشد. چون به هر حال اسي از توفيق پول مي خواهد حالا اگر او را بكشد اين امكان را از دست مي دهد و به هر حال اسي از قبل تصميمش را گرفته و يك پول گنده مي خواهد و در نتيجه به دام توفيق مي افتد و براي او كار مي كند.
* فكر مي كنيد انتخاب نيكي كريمي براي نقش رعنا تا چه اندازه مناسب بود، چون بر خلاف نقش رعنا او چهره و فيزيكي به شدت معصوم و شكننده دارد. كريمي انتخاب اول شما بود؟
- اين كه يك بحث كليشه اي و بي منطق است كه زن اغواگر نبايد چهره اي معصوم داشته باشد. به هر حال زن اغواگر يا در تعبير انگليسي اش به زني گفته مي شود كه شخصيتي به شدت متغير دارد. او در عين حال كه چهره اي جذاب دارد اما انتقام جو است و معمولا هم دلايل خودش را دارد و زماني تصميم به كشتن آدم ها مي گيرد كه در حقش خيانت شده باشد، يا صدمه ديده باشد. او زني است كه در دنياي مردانه و با قواعد آن زندگي مي كند. به هر حال اين زن ها در نهايت به نوعي قرباني اند، قرباني عشقي هستند كه دارند، براي همين شكننده و معصوم هستند و به نظرم با گريمي كه براي چهره خانم كريمي انتخاب كرديم اين حس را مي دهد و او براي اين نقش مناسب مي شود و اين نكته را هم فراموش نكنيد كاراكتر رعنا فقط قاتل نيست، او مادر هم هست. صحنه اي در فيلم وجود دارد كه به نظرم بهترين بازي نيكي كريمي است، حتي در طول تمام كار حرفه اش زماني كه در ماشين و كنار پارك هستند. او وقتي به بچه ها نگاه مي كند كاملاً يك مادر است ، وقتي كه با يك ديزالو به شب مي رسيم جنبه مرگبار بودنش بيرون مي زند و يك مرتبه چشم هايش را درنده و وحشي مي بينيم. كساني كه دارند به اين كاراكتر و انتخاب خانم كريمي براي نقش رعنا ايراد مي گيرند به نظرم اين شخصيت را نمي شناسند. در واقع يكي از مشكلات اين است كه در ايران فيلم جنايي ساخته نشده و در نتيجه ما با قواعد آن آشنا نيستيم و اظهار نظرها نيز براي همين منصفانه نيست چون اصلاً اين نوع فيلم را نمي شناسيم.
* كاركرد و حضور شخصيت علي در فيلم چيست؟ چون خيلي زود هم كشته مي شود و از قصه فيلم كنار مي رود.
- علي اتفاقاً يكي از كاراكترهاي مهم فيلم است. اين كاراكتر البته همان ظاهر كليشه اي را هم دارد كه رد او را در تمام فيلم هاي جنايي مي توانيم ببينيم و به اصطلاح به او مي گويند وردست قهرمان.
او كاراكتري است كه با كشته شدنش انگيزه هاي انتقام را در اسي پررنگ مي كند. ما كاملاً داريم با كليشه هاي فيلم هاي جنايي كار مي كنيم. علي از اين نظر اهميت زيادي دارد و جايگاهش را در فيلم هم دارد. اگر علي كشته نشود اسي اصلاً انگيزه اي براي گرفتن انتقام از توفيق ندارد. كاراكترها هيچ كدام مثبت نيستند و از يك زمينه خاكستري به يك زمينه سياه حركت مي كنند، اما مثبت ترين كاراكتر فيلم در اين ميان شخصيت علي است. او در مكانيكي كار مي كند و جواني بي آلايش و ساده است. ولي در عين حال يك مكانيك صرف نيست و لكه هاي سياهي را مي توانيم در شخصيت او ببينيم. چون مكانيكي است كه از راه قطعات دزديده شده ماشين دارد امرار معاش مي كند و براي همين به اسي مي گويد اگر يك خلاف ساده گيرت آمد ما را بي نصيب نگذار. اسي در واقع از اول همان علي بوده، ولي از يك جايي راهش را جدا كرده است.
* در فيلم تأكيد زيادي بر عنصر سيگار شده. آدم هاي فيلم دائم در حال روشن و خاموش كردن سيگارند و يا بازي دود سيگار را مي بينيم، اين تأكيد براي چيست؟
- نه هيچ تأكيدي وجود ندارد، اين آدم ها صرفاً سيگاري هستند، اما من به عنوان كارگردان چرا بر اين عنصر تأكيد كردم چون من براي فضاسازي احتياج به حلقه هاي دود آن سيگارها داشتم تا فضاي نواري فيلم شكل بگيرد.
آناهيد موسسيان
|