حجت الاسلام دكتر عبدالحسين خسرو پناه
سرويس انديشه همشهري درنظر دارد دوازده تن از فلاسه مهم و تاثيرگذار در حوزه فلسفه اسلامي را تحت عنوان «آشنايي با فيلسوفان مسلمان» به تناوب منتشر كند. اين مجموعه كه به همت حجه الاسلام والمسلمين دكتر عبدالحسين خسروپناه، استاد دانشگاه و عضو هيأت علمي پژوهشگاه فرهنگ و انديشه اسلامي تهيه شده، مي كوشد تا زبان دشوار و ديرياب فلسفه را حتي المقدور به بياني ساده و قابل فهم براي دانشجويان گرامي در همه رشته ها تبديل سازد. بخش نخست اين مجموعه كه اينك در پيش روي شماست، به فارابي، پايه گذار فلسفه اسلامي اختصاص يافته است.
زيست نامه فارابي
ابونصر محمدبن محمدبن اوزلغ بن طرخان فارابي در حدود سال ۲۵۸ قمري/ ۸۷۰ ميلادي در «وسيج» نزديك فاراب در ماوراءالنهر پا به عرصه دنيا نهاد. درباره زندگي وي اطلاع چندان دقيقي در اختيار نيست. درباره اش نوشته اند كه به خانداني سرشناس تعلق داشت. پدرش در دربار سامانيان فرمانده لشكر بود. فارابي در زادگاه خود به كسب دانش پرداخت و در فرا گرفتن زبان هاي ديگر، قدرتي فوق العاده يافت. به گفته ابن خلكان در وفيات الاعيان، فارابي نزد سيف الدوله به دانستن هفتاد زبان تصريح كرد. وي در عنفوان جواني به بغداد آمد و در حلقه درس يوحنا ابن حيلان شركت جست و منطق، صرف، نحو، فلسفه، موسيقي، رياضيات و علوم را در آن جا فرا گرفت. اين فيلسوف بزرگ شيعي در سال۳۳۹ قمري / ۹۴۱ ميلادي، بغداد را به قصد حلب ترك كرد و در آن جا از حمايت سيف الدوله حمداني كه از سلسله شيعي حمدانيان بود، برخوردار شد و مورد احترام فوق العاده او قرار گرفت. فارابي به چندين شهر ديگر از جمله قاهره سفر كرد و سرانجام به سال ۳۴۸ هجري و ۹۵۰ ميلادي در هشتاد سالگي در دمشق درگذشت. زيست نامه نويسان، تأليفات و تصنيفات فراوني از جمله هفتاد اثر را به او نسبت داده اند كه متأسفانه بيشترين آنها از ميان رفته است. مذهب وي، شيعه دوازده امامي بوده و در فلسفه سياسي خود از اين نظام فكري دفاع كرده است.
زمانه فارابي
فارابي در قرني زندگي مي كرد كه موجي از شكست و ترديد درباره نبوت و پيامبران يا پيوند دين و فلسفه رواج يافته بود. در رأس شكاكان، ابن راوندي قرار داشت كه نخست معتزلي بود و بعد به رد اين مكتب پرداخت. محمد بن زكرياي رازي، طبيعتدان معروف، سرسختانه با تلفيق دين و فلسفه مخالفت ورزيده بود. خلفايي كه فارابي در عصر آنها زندگي كرده عبارتنداز:
۱- معتضد بالله خليفه شانزدهم عباسي (خلافت ۲۷۹-۲۸۹)
۲- مكتفي بالله خليفه هفدهم عباسي (خلافت ۲۸۹-۲۹۵)
۳- مقتدربالله خليفه هجدهم عباسي (خلافت ۲۹۵-۳۲۰)
۴- قاهر بالله خليفه نوزدهم عباسي (خلافت ۳۲۰-۳۲۲)
۵- راضي بالله خليفه بيستم عباسي (خلافت ۳۲۲-۳۲۹)
۶- متقي لله خليفه بيست و يكم عباسي (خلافت ۳۲۹- ۳۳۳)
۷- مستكفي بالله خليفه بيست و دوم عباسي (خلافت ۳۳۳-۳۳۴)
۸- مطيع لله خليفه بيست و سوم عباسي (خلافت ۳۳۴-۳۶۳)
بسياري از نويسندگان، زندگي فارابي را به دوره انحطاط عباسيان نسبت مي دهند، زيرا عصر عباسي به دو دوره تمدن اسلامي يعني از سال ۱۳۶ تا ۲۱۸ هجري قمري از زمان منصور دوانيقي دومين خليفه عباسي تا زمان مأمون، هفتمين خليفه و دوره انحطاط ۴۳۸ ساله يعني از المعتصم بالله تا بركناري المستعصم در سال ۶۵۶ و انقراض عباسيان توسط مغولان تقسيم مي شود. با اين وجود، مراكز انتقال علوم در دوره عباسيان ايجاد شد كه از جمله مي توان به مركز علمي اسكندريه، حوزه علمي انطاكيه، مركز علمي حران، مركز علمي رها، مركز علمي نصيبين، مركز علمي قينسرين، مركز علمي ايران و مركز علمي بغداد- كه فارابي در بالندگي مركز اخير نقش مؤثري داشت- ياد كرد.
دستاوردهاي فارابي
فارابي در بسياري از علوم زمان خويش صاحب نظر بود به گونه اي كه لقب معلم ثاني را به او دادند. آثار فارابي در علوم گوناگون نظير فلسفه، منطق، نجوم، طبيعيات، الهيات، ادبيات، سياست و موسيقي تنوع دارد؛ براي نمونه:
احصاءالعلوم، تحصيل السعاده، التعليقات، التوطئه، الجدل، جوامع الشعر، آراء اهل المدينه الفاضله، الالفاظ المستعمله في المنطق، الجمع بين رأي الحكيمين، رساله البرهان، رساله في اعضاءالحيوان، رساله في الاعضاء الانسان، السياسه المدينه، شرايط اليقين، فصوص الحكم، علم الالهي، عيون المسائل، فلسفه ارسطو طاليس، فلسفه افلاطون، معاني العقل، موسيقي الكبير و...
|
|
فارابي، علوم را به چهار دسته علوم نظري، علوم فكري، علوم اخلاقي و علوم عملي تقسيم مي كند. وي در جايي ديگر، علوم و معارف را به دو دسته منشعب مي سازد: نخست معارف علمي كه شأنيت عمل ندارند و ديگري، معارفي كه شأنيت علم و عمل را دارند. فارابي، صنايع و علوم عملي را به دو صنف ديگر تقسيم مي كند: صنايعي كه در مدينه كاربرد دارند، مثل طبابت، تجارت ، كشاورزي و صنايع عملي كه انسان آنها را در سير و سلوك و اخلاقيات به كار مي برد و در يك تقسيم كلي، علوم و صناعات را به لحاظ مقاصد و غايتشان به سه نوع دسته بندي مي كند: دسته اي از صنايع كه غايتشان لذت است و دسته اي از صنايع كه غايتشان منفعت است و دسته سوم از صنايع كه غايتشان زيبايي است. فارابي، علاوه بر تبيين و تشريح فلسفه يونانيان در زمينه هاي گوناگون فكري و علمي، صاحب نظريه بوده و نوآوري هايي را به ارمغان آورده است. تأسيس فلسفه اسلامي و نظام نوين فلسفه از ابداعات وي به شمار مي آيد. نوآوري ديگر وي عبارت از آشتي دادن ميان دين و فلسفه است. او بر اين مطلب اصرار داشت كه حقيقت ديني و حقيقتي فلسفي با وجود اختلاف صوري، از لحاظ عيني و واقعي، حقيقت واحدي هستند. البته معلم ثاني اين ائتلاف ميان دين و فلسفه را با تجديد نظر در فلسفه مشايي و بهره گرفتن از فلسفه افلاطوني و نوافلاطوني انجام داد. ديگر رهيافت نوي فارابي، مهم دانستن مقام خيال و تفكر در روان شناسي و برقراري نوعي اتصال و ارتباط بين پيامبر و فيلسوف و تبيين نواميس الهي و الهامات است. وي از اين طريق، در مقام دفاع عقلاني از نبوت و شريعت برآمد.
نوآوري ديگر وي، انتظار حداكثري از دين با تفسير شيعي و تبيين مدينه فاضله است. وي زندگي اجتماعي و حيات مدني را مقدمه ضروري كمال آدمي دانست و بر اين اساس، مدينه شناسي خويش را به اعتبار هدف، رياست و قانون به مدينه فاضله و مدينه هاي غيرفاضله دسته بندي كرد. وي دانستن علم فقه، حكمت، عدالت و قدرت را از مهمترين ويژگي هاي رئيس مدينه فاضله مي داند.
نظريه فيلسوف- شاه افلاطون از رويكردهاي پذيرفته فارابي است كه با انطباق فيلسوف كامل بر امام، نبي، واضع نواميس و رئيس اول آن را تشريح نموده است.
برهان وجوب و امكان كه از مهمترين براهين اثبات وجود خداست و حكيماني مانند ابن سينا، خواجه طوسي و ملاصدرا در جهان اسلام و توماس آكوئيناس و ژيلسون در جهان غرب از آن دفاع كرده اند، از نوآوري هاي معلم ثاني است. وي موجود را به واجب الوجود و ممكن الوجود تقسيم كرده و با توجه به نيازمندي ممكن الوجود به علت و بطلان دور و تسلسل، ضرورت واجب الوجود را استنتاج مي كند.
مهمترين نوسازي نظام فكري فارابي، ارائه نظام جامع سياسي- اجتماعي است كه با دين اسلام و مذهب تشيع هماهنگي كاملي دارد.
فارابي در زمينه هستي شناسي، معرفت شناسي، منطق، نجوم، موسيقي و غيره نيز نوآوري هايي در تبيين و شرح و نظريه پردازي داشته است.
اهتمام فارابي به منطق در آثار او نمايان است. وي نشان داد كه اهل علم چه نيازي به منطق دارند و چه فايده هايي بر آن مترتب مي گردد. معلم ثاني، منطق را صناعتي مي داند كه با آن عقل قوام مي يابد و فكر را كه گاهي دچار خلط و خطا مي شود، به راه راست هدايت مي كند. وي، معقولات را به بديهيات و نظريات تقسيم مي كند و با استناد به بديهيات به استدلال و استنتاج نظريات مي پردازد.
علم النفس و نفس شناسي نيز در نظام فلسفي فارابي جالب توجه است. نفس عبارتست از كمال اول جسم طبيعي آلي بالقوه ذي حيات؛ يعني نفس، صورت تن است و قبل از تن وجود ندارد و از بدني به بدن ديگر منتقل نمي شود. البته نفس از عالم بالا مي آيد و حقيقتي مجرد از ماده است. به نظر فارابي، نفوس مراتب دارند. نفس ممكن است با مواظبت به اعمال فاضله به كمالي دست يابد كه ازماده بي نياز گردد و پس از آنكه تن فاسد شد به صورت مجرد باقي بماند.
قواي نفس نيز عبارتند از قواي محركه و قواي مدركه و قواي محركه شامل قواي منميه و نزوعيه و قواي مدركه نيز شامل احساس و تخيل و نطق است.
منابع:
۱- رضا داوري، فارابي، طرح نو، تهران، ۱۳۷۴، چاپ اول.
۲- عبدالحسين خسروپناه، انتظارت بشر از دين، پژوهشگاه فرهنگ و انديشه اسلامي، تهران، ۱۳۸۲، چاپ اول.
۳- م. م. شريف، تاريخ فلسفه در اسلام، مركز نشر دانشگاهي، تهران ۱۳۶۲
۴- هانري كربن، تاريخ فلسفه اسلام، ترجمه اسدالله مبشري، انتشارات اميركبير، تهران ۱۳۶۱.
۵- محسن مهاجرنيا، انديشه سياسي فارابي، بوستان كتاب، ۱۳۸۰، چاپ اول.
۶- حنا الفاخوري و خليل الجر، تاريخ فلسفه در جهان اسلام، ترجمه عبدالمحمد آيتي، شركت انتشارات علمي و فرهنگي تهران، ۱۳۵۸.
۷- آثار فارابي.