عكس از راهب هماوندي
اشاره:
سرانجام و پس از گذشت نزديك به ۱۶ ماه از اشغال نظامي عراق توسط آمريكا، استراتژيستهاي غربي، اعم از آمريكايي و اروپايي، در ماه هاي اخير همگي از شكست ايالات متحده در عراق، به عنوان كابوسي براي همه غرب، ابراز نگراني عميق كرده اند؛ تا جايي كه برخي از صاحبنظران از عبارت «شكست استراتژي» براي توصيف وضعيت كنوني آمريكا و متحدينش در عراق استفاده مي كنند.
دكتر علي اكبر ولايتي، مشاور بين الملل مقام معظم رهبري، در گفتگويي كه در پي مي آيد به تشريح ابعاد گوناگون وضعيت فعلي عراق پرداخته است.
دكتر ولايتي متولد سال ۱۳۲۴ در تهران مي باشد و تحصيلات دانشگاهي وي در رشته هاي پزشكي عمومي - تخصصي اطفال و فوق تخصصي عفوني اطفال بوده است، وي به مدت شانزده سال عهده دار سمت وزير امور خارجه جمهوري اسلامي ايران بوده است.وي كه در دشوارترين مراحل، سكاندار سياست خارجي جمهوري اسلامي ايران بوده است مسئول مذاكرات طولاني و پيچيده قطعنامه ۵۹۸ بود كه نهايتاً منجر به صدور بيانيه دبير كل سازمان ملل متحد مبني بر آغازگر جنگ بودن عراق شد.
دكتر ولايتي به دليل تعامل گسترده با قضيه جنگ ايران وعراق وسيع ترين اطلاعات را در زمينه اوضاع عراق دارد.
* حمله به عراق با ادعاي ابرقدرتي آمريكا و حملات پيش دستانه شروع شد. به نظر شما موقعيت فعلي ايالات متحده در عراق چگونه است؟
- بسم ا... الرحمن الرحيم. موقعيت فعلي در عراق از آنچه كه آمريكايي ها توقع داشتند، متفاوت است. به طوري كه آنها هنوز نتوانسته اند به نتيجه مطلوبي كه مورد نظرشان بود، دست پيدا كنند. چرا كه آنها با اين فرض عراق را اشغال كردند كه مردم عراق از صدام حسين خسته شده اند، از سقوط صدام به دست آمريكايي ها استقبال مي كنند و به آمريكايي ها به چشم منجي خود نگاه مي كنند. بنابراين با آغوش باز از آنها استقبال مي كنند و آنها نيز از عراق كه بهترين موقعيت استراتژيك را در بين كل كشورهاي عرب دارد، براي استقرار نيروهاي خود در منطقه به طور عام و در عراق به طور خاص استفاده كنند و به تبع آن از نفت عراق هم به عنوان وسيله اي براي كنترل انرژي جهان بهره برداري كنند، تا از اين طريق بتوانند در مواقع حساس و سرنوشت ساز بر روي توليدكنندگان و مصرف كنندگان نفت فشار بياورند. هدف ديگر آمريكايي ها از لشكركشي به عراق اين بود كه آنها بتوانند پشتوانه اي باشند براي اسرائيلي ها كه تحت فشار انتفاضه است و ديگر اينكه حضور مستقيم نيروها در منطقه، مقدمه اي باشد براي تغيير خاورميانه، هم به لحاظ شكلي و هم به لحاظ محتوايي.
* اين مواردي كه ذكر كرديد، جزء اهداف راهبردي آمريكا از اشغال عراق هستند؟
- قطعاً، اين موارد به عنوان رئوس اهداف آمريكايي ها در اشغال عراق هستند. از مجموعه اخبار و تحليل هايي كه مقامات آمريكايي اظهار داشته اند هم به راحتي مي توان موارد مذكور را استخراج كرد. البته واضح است كه آنها خودشان از ابتدا نيامدند بگويند و علناً اعلام كنند كه اهداف واقعي آنها از اشغال عراق چيست، اما مي شود به اين اهداف در نتيجه يك تحليل درست از وقايعي كه در عراق مي گذرد، رسيد. منتها آنها چند مورد را در محاسباتشان لحاظ نكرده بودند. يكي از آن موارد، فهم و درك سياسي مردم عراق و اهتمام مردم اين كشور به داشتن استقلال سياسي و حفظ هويت ملي و اسلامي خودشان است.
* از شكست در صحنه عراق چه كسي بيشتر متضرر مي شود؟ و به كار بردن اصطلاح «شكست ايالات متحده در عراق» توسط استراتژيست هاي غربي چه مفهومي دارد؟
- به نظر مي رسد، مجموعه حاكم بر آمريكا كه تركيبي از سرمايه داري و صهيونيسم است، بيشترين ضرر را متحمل مي شوند. در عين حال، فرهنگ غربي و مروجين فرهنگ غربي در كشورهاي اسلامي منطقه هم از اين رهگذر زيان مي بينند، چرا كه صدور ارزش هاي فرهنگ غربي به كشورهاي اسلامي كه يكي از ابزارهاي غربي ها براي اعمال نفوذ و همچنين زمينه ساز سلطه آنها به حساب مي آيد، با اعمالي كه از آمريكايي ها در عراق سرزده، خدشه دار شده است.
اما هنگامي كه آمريكايي ها در عراق، به لحاظ فشاري كه به آنها وارد مي شود، مجبور مي شوند چهره واقعي خود را نشان دهند، مثل آنچه كه در زندان ابوغريب اتفاق افتاد، مي بينيم اين موارد با ادعاهاي طرفداران فرهنگ غرب در كشورهاي اسلامي در تضاد است. به نظر من اين يكي از ضررهاي استراتژيك غربي ها در عراق است. غربي هايي كه سال ها روي ترويج فرهنگ غربي و آزادي هايش تبليغ و آن فرهنگ را متضمن رعايت حقوق بشر معرفي كردند، هنگامي كه مجبور شدند با صراحت بيشتري و به صورت عريان تري سياست خودشان را اعمال كنند، معلوم شد كه آنها همان ورثه استعمارگران كهن غربي هستند كه حالا با لبخند سر مردم را مي برند.
* شكل گيري سياست خارجي هر كشوري تابع متغيرهاي مستقل ملي، منطقه اي و بين المللي است. سهم هر يك از اين متغيرها در سياست خارجي عراق جديد چقدر خواهد بود؟
- آمريكايي ها اگر بتوانند، نهايت سعي خود را در تأثيرگذاري بر سياست خارجي عراق و تحميل خواسته هاي خود در اين زمينه بكار خواهند برد. اما اين قضيه دو طرف دارد. يك طرف تحميل كننده است و طرف ديگر تحميل شونده، يعني كساني كه اين فشار بر آنها تحميل مي شود، اگر افراد بي اراده اي باشند و اگر ملت مقاومي نبا شند، هر آنچه كه آمريكا و غربي ها مي خواهند، مي توانند بر آنها تحميل كنند. اما مردم عراق اينگونه نيستند.
البته اين نظريه اي كه شما در متن سؤال به آن اشاره كرديد در ابتداي امر درست و منطقي به نظر مي رسد، اما اين كه سهم هر كدام از اين متغييرها چقدر باشد مهم است والا در هر كشوري، چه مستقل، چه وابسته و يا چه اشغال شده باشد، نظريه مذكور صدق مي كند. منتها مهم اين است كه چند درصد منافع ملي در آن مؤثر است، چند درصد مصالح منطقه اي و چند درصد مسائل بين المللي. اما به نظر مي رسد نقشي كه مردم عراق مي توانند در تعيين سياست خارجي كشورشان داشته باشند خيلي جدي تر از آن چيزي است كه آمريكايي ها توقع دارند. به همين دليل در طي اين مدت آنچه در عراق پيش آمده تا آنجايي كه مربوط به سياست خارجي مي شود، از آنچه كه آمريكا مي خواست و وانمود مي كرد، حتماً متفاوت است. اين قضيه حاكي از آن است كه در اين قسمت هم، آمريكا در محاسباتش دچار اشتباه شده است.
* با اين تفاسير، صحبتهاي چندي پيش هوشيار زيباري مبني بر دخالت برخي همسايگان عراق در امور داخلي اين كشور را چگونه ارزيابي مي كنيد؟
- در عراق يك حكومت در حال شكل گيري است كه در حال حاضر اين حكومت شكل نهايي خودش را نگرفته و فعلاً يك حركت موقت است. هنوز آن مشروعيت لازم را ندارد، زيرا كه از طرف مردم انتخاب نشده است. بلكه به مثابه پلي است ميان گذشته و آينده عراق و بيش از اين كه به صورت منسجمي اداره شود، به صورت يك شركت سهامي اداره مي شود. سهم كردها و آقاي بارزاني هم در اين ميان، انتصاب هوشيار زيباري به عنوان وزير امور خارجه است. اما نكته قابل تأمل در اين ميان آن است كه بخشي از اظهار نظرهاي زيباري به جاي آن كه به عنوان اعلام سياست هاي رسمي حكومت عراق در زمينه سياست خارجي باشد، بيشتر منعكس كننده چگونگي شكل گيري سياستمداران در حوزه كردي عراق از جمله حوزه آقاي بارزاني است. به نظر من خود آنها هم يك مجموعه متحد نيستند، يعني شايد اگر خود آقاي مسعود بارزاني اظهار نظر مي كرد، غير از اين حرف مي زد. پس بنابراين اين كه غربي ها قبول كردند وزير امور خارجه از كردها باشد اين سهم كردهاست و اين كه قبول كردند، هوشيار زيباري آن سهم باشد يعني اين كه اين آدم، مرضي الطرفين است، كه هم كردهاي بارزاني و طالباني قبولش دارند و تا حدودي هم غربي ها قبولش دارند. بويژه وزارت امور خارجه گلوگاه است و نقشي حساس دارد.
بنابراين شخصي كه براي تصدي سمت وزير امور خارجه انتخاب مي شود بايد مورد قبول همه طرفهاي ذينفع باشد. اما به نظر من آدمي كه اين گونه حرف مي زند و در مورد همسايگان خود اظهارنظر مي كند قبل از هر چيز به اين مسئله توجه دارد كه ببيند آمريكايي ها يا غربي ها از چه چيزي خوششان مي آيد و در حقيقت نظرات شخصي خود را دنبال مي كند. اگر دقت كرده باشيد معاون همين آقاي هوشيار زيباري كه ظاهراً از شيعيان نزديك به مجلس اعلا نيز هست، درست برعكس سخنان آقاي زيباري اظهار نظر كرد و اگر اين دو موضع گيري متضاد را كنار هم بگذاريم، نشان دهنده عدم انسجام لازم در وزارت امور خارجه و حكومت عراق است. بنابراين خيلي ملاك نيست كه آقاي زيباري چه مي گويد. آقاي زيباري يك چيزي گفت و جوابش را هم گرفت و به نظر من او نمي تواند براي روابط ايران و عراق تعيين تكليف كند. اما بالاخره اين قبيل اظهارنظرهاي غيرمسئولانه، تأثير سوء خود را بر روي روابط دو كشور خواهد گذاشت.
* با توجه به وضعيت جديد عراق، آيا سياست جديد امنيت منطقه اي ايران رويكرد جديد سياست خارجي عراق را در نظر خواهد گرفت؟ به عبارتي سياست ايران يك سياست منعطف در برابر تحولات عراق خواهد يود يا خير؟
- همان طور كه در سؤال قبل مطرح كرديد، سياست خارجي هر كشوري تحت تأثير مؤلفه هاي ملي، منطقه اي و بين المللي است. بخشي از منطقه ما هم عراق است.
قطعاً اگر ما بخواهيم حكومت عراق را با حكومت جمهوري اسلامي ايران مقايسه كنيم و بخواهيم عيناً مدل جمهوري اسلامي در عراق پياده شود، اين يك اشتباه است. عراق شرايط خاص خودش را دارد ما هم شرايط خاص خودمان را داريم. تنها چيزي كه از سوي جمهوري اسلامي ايران گفته شده و هيچ ترديدي هم در آن نيست، اين است كه هر حكومتي در عراق، بايد مطابق خواست مردم عراق باشد. ۷۰ درصد از جمعيت عراق شيعيان هستند و ۳۰ درصد بقيه آنها، سني، عرب و كرد، بنابراين شرايط عراق با ايران كه بيش از ۹۰درصد مردم آن شيعه هستند، متفاوت است.
ايران داراي يك حكومت ديني است، اما حكومت عراق يك حكومت ديني نيست. در جمهوري اسلامي ايران يك نوع مردم سالاري ديني حاكم است، اما عراق حتي مدعي اين قضيه هم نيستند. البته جمهوري اسلامي ايران هم طالب اين نيست كه خلاف واقع گرايي موجود چيزي در رابطه با عراق مطرح كند، اما بي ترديد وضعيت فعلي عراق، آينده عراق، سياست هاي عراق، حكومت موقت عراق و حكومت دائمي عراق در شكل گيري سياست منطقه اي ما مؤثر است. البته از آن طرف هم، هر كسي كه در عراق حاكم باشد، نمي تواند بدون در نظر گرفتن سياست هاي جمهوري اسلامي ايران، سياست منطقه اي خودش را تنظيم كند. بنابراين يك تعامل بين ما و آنها و ديگر كشورهاي منطقه بايد وجود داشته باشد. صلح و سازندگي در منطقه ايجاب مي كند كه اين تعامل برقرار باشد.
* سياست خارجي ايران در مورد عراق چيست؟
- البته پاسخ اين سؤال را بايد از وزارت امور خارجه جويا شد. ولي تا آنجايي كه بنده مي توانم عرض كنم اين است كه، سياست جمهوري اسلامي ايران در قبال عراق شامل: ۱- رعايت حسن هم جواري، ۲- جلوگيري از ايجاد تنش ميان دو كشور و ۳- همكاري نزديك و رو به رشد طرفين در عرصه هاي مختلف است.
البته اين همكاري را كه عرض مي كنم ابعاد گوناگوني دارد، حد و مرزي هم ندارد و واقعاً سقفي براي همكاري بين ما و عراق، تا آنجايي كه بنده بتوانم نظر بدهم، وجود ندارد و نبايد هم وجود داشته باشد. چون كمتر دو ملتي پيدا مي كنيد كه اين قدر مشتركات داشته باشند. مصلحت هر دو طرف است كه واقعاً با هم همكاري كنند و همكاريشان ابعاد مختلف داشته باشد و سقفي هم نداشته باشد.
* در شرايط فعلي عراق، تصور مي كنيد يكپارچگي اين كشور حفظ شود؟
- اسرائيل به دنبال تجزيه عراق است. اما خود عراقي ها به دنبال يكپارچگي هستند، لااقل اكثريت مردم عراق اين نظر را دارند، اما نظرات كردها در اين زمينه كمي متفاوت است. بعضي از آنها به دنبال تجزيه عراق هستند و بعضي ها خير. آن تعدادي از كردها كه خواهان تجزيه عراق هستند، شرايط منطقه اي اين اجازه را به آنها نمي دهد. هر چند كه اين امر خواسته اسرائيل باشد و اسرائيل هم از آنها حمايت كند. چرا كه اين قضيه نه به مصلحت مردم عراق است، نه به مصلحت ايران است، نه به مصلحت تركيه است و نه به مصلحت جهان عرب است. حتي مي توان گفت به مصلحت خود كردها هم نيست و اگر بخواهند از من نظرسنجي كنند كه تجزيه عراق به ضرر كيست و يا به نفع كيست، بنده عرض مي كنم كه به نفع هيچ كس نيست ولي به مصلحت اسرائيل است، به عبارت ديگر تجزيه عراق به جز اسرائيل به نفع هيچ كس نيست.
* منافع اسرائيل از تجزيه عراق چيست؟
- اسرائيلي ها دنبال اين هستند كه تا حد امكان، يكپارچگي جهان عرب را تضعيف كنند و اگر عراق به همين صورت فعلي باقي بماند و تجزيه نشود، با توجه به اين كه اكثريت مردمش عرب هستند، يك كشور عربي به حساب مي آيد.
عراق با وجود تنوع قومي يك كشور عربي است، پس يك عراق يكپارچه با حكومتي مردمي با امكانات عظيم نفتي و ثروتمند به لحاظ انرژي، آب، خاك و با داشتن ظرفيت هاي عظيم تمدن بشري، در صورتي كه بتواند اين ظرفيت ها را از قوه به فعل درآورد، آن گاه كشوري يكپارچه و قدرتمند عربي محسوب مي شود ولو اين كه اقليت كرد هم در آن حضور داشته باشد.
بنابراين اگر مجموعه كشورهاي عربي قوي مقتدر كه يكي از آنها عراق است، همچنان پابرجا باشند، آن گاه اين كشورها به عنوان معارضين بالقوه و بالفعل اسرائيل محسوب مي شوند. بنابراين اگر اسرائيل بتواند عراق بالقوه قدرتمند را از مجموعه معارضين خود خارج كند، به نفعش تمام مي شود.
نكته دوم اين كه اگر اسرائيل از يك كردستان مستقل حمايت كند، مقدمه اي مي شود براي تجزيه تركيه و اين در حالي است كه بيشتر كردها در تركيه ساكن هستند يعني تا رقم ۱۲ ميليون كرد هم در تركيه گفته شده وجود دارند. پس اين اقدام اسرائيل در مرحله بعدي تهديدي جدي براي تركيه خواهد بود.
تركيه نيز به عنوان يك كشور اسلامي، با تمام تبليغاتي كه راجع به سكولاريم در اين كشور شده و با روي كار آمدن حكومتهايي مثل اربكان و اردوغان، نشان داده كه همچنان يكي از اركان جهان اسلام است، با تجزيه عراق به شدت مخالفت خواهد كرد. حتي اين اقدام براي ايران و سوريه هم ممكن است مشكلاتي ايجاد كند و آنها نيز حتما به اين موضوع واكنش نشان خواهند داد.
اما اگر اسرائيل توانست به هدف مورد نظرش برسد و كردستان را به عنوان يك كشور مستقل از عراق جدا كند و آنجا را به عنوان پايگاه دوم خود، بعد از فلسطين قرار دهد، مي تواند از اين عامل براي ايجاد تفرقه در جهان اسلام استفاده كند.
در عين حال اسرائيل با اين اقدام مي تواند بخشي از فشارهايي را كه به مرزهاي فلسطين وارد مي شود به آنجا انتقال دهد. بنابراين از هر جهت كه حساب كنيم تجزيه عراق به مصلحت و منفعت صهيونيست ها خواهد بود.
اما اين كار به مصلحت آمريكا نيست، چرا كه آمريكا در اين زمينه با تعارض هاي جدي مواجه است. به عنوان نمونه مهمترين متحد آمريكا در كل منطقه تركيه است. تركيه، چه ژنرالهايش، چه حكومت آن، چه سويلها، چه سكولارها و چه متدينين آن، همگي با هم در مخالفت با تجزيه عراق متحد و يكپارچه هستند.زيرا خوب مي دانند كه بعد از عراق نوبت خود آنها خواهد بود و لذا شما در خبرها و تحليلها، مي خوانيد كه اين روزها بين تركيه و اسرائيل اختلاف جدي بر سر كردستان عراق پيش آمده است.
آمريكا نيز با طناب اسرائيل داخل چاه نمي رود و عراق را براساس منافع و مصالح اسرائيل تجزيه نمي كند .در صورت تجزيه عراق، آمريكا غير از اينكه تركيه را از دست مي دهد، كل منطقه را دچار آشوب مي كند و منطقه تبديل مي شود به كانون بحران براي كشوري كه در رأس سرمايه داري عالم قرار دارد.
* چه كساني ديگر، از تجزيه عراق متضرر خواهند شد؟
- اگر روزي عراق تجزيه شود، كشورهاي عربي همگي مخالفت مي كنند. بقيه كشورهاي منطقه هم مخالفت مي كنند. و همين مقاومتي كه امروز در برابر اشغالگران آمريكايي در عراق جريان دارد در برابر اسرائيل هم ايجاد خواهد شد. در اين ميان كركوك يك مسئله اساسي است و نبايد فراموش كرد، مهمترين نقطه منطقه شمال عراق به لحاظ انرژي كركوك است. در حال حاضر بر روي موضوع كركوك بحثهاي زيادي وجود دارد، چرا كه كركوك منطقه اي چند قومي است. در اين منطقه هم عرب ها هستند، هم كردها و هم ديگر اقوام كه در صورت تجزيه عراق، با كركوك و اين تنوع قومي آن چه خواهند كرد؟آيا مي توانند عرب ها را از آنجا بيرون كنند؟ قطعا نخواهند توانست اين كار را انجام دهند. كركوك با تمام ساكنان مقيم آن جزء كردستان خواهد شد؟ بنابراين كركوك نقطه اي مي شود براي تعارض و اختلافات قومي و اگر اينطور شود، كل مناطق عراق و پيرامونش روي امنيت را نخواهند ديد و در چنين شرايطي است كه هر پديده نامطلوبي براي آمريكا مي تواند شكل بگيرد. بنابر دلايلي كه عرض كردم آمريكا كه نزديك ترين متحد اسرائيل است هم از تجزيه عراق نفع نمي برد، لذا تاكنون روي خوش به اين مسئله نشان نداده و شايد در همين راستا باشد كه آقاي بوش اخيرا جواب نامه آقاي طالباني كه شايد آقاي بارزاني هم در تدوين و ارسال آن مشاركت داشته را به تندي داده و درخواست آنها را رد كرده است.
اين اقدام حكايت از آن دارد كه بيش از اين آمريكا در امتياز دادن غير حساب شده به كردها پيش نمي رود.
ادامه دارد