دوشنبه ۱۹ مرداد ۱۳۸۳ - سال دوازدهم - شماره - ۳۴۶۱
حوادث
Front Page

بن لادن نبود، صاعقه بود
وحشت در بوئينگ ۷۴۷
يك لحظه نور شديدي داخل هواپيما را روشن كرد و صداي مهيبي از اطراف بلند شد. بعد فهميديم كه صاعقه به Grand Power (ژنراتور) هواپيما اصابت كرده و هواپيما از كار افتاده است
012798.jpg
فرشيد مي  گويد هوا ناگهان تغيير كرد و اين در شهر لندن عجيب نيست چون هواي اين شهر بسيار نامتعادل است و هر لحظه امكان باران و رعد و برق وجود دارد.
عكس:ساتيار
تمام مسافران ساير پروازها كه دچار آسيب شده بودند در فرودگاه شب را به صبح رساندند و فقط ايرلاين ايران بود كه با احترام فراوان مسافران را به يك هتل سه ستاره برد!
صاعقه به بوئينگ ۷۴۷ ايراني برخورد كرد.
يك برق و يك گروپ، يك برق به هواپيماي بوئينگ ۷۴۷ ايران اير زد و ژنراتور آن را از كار انداخت. در يك لحظه فرودگاه «هيثرو»ي لندن به هم ريخت و مسافران وحشت زده هر كدام به گوشه اي دويدند؛ وحشت از امكان يك حمله تروريستي و چيزي شبيه به عمليات القاعده در ۱۱ سپتامبر كه حالا اصلي ترين فرودگاه انگلستان، شريك آمريكا در دشمني با القاعده را تهديد مي  كرد.
۳۵۰ مسافر ايراني در همين لحظه در آستانه سوار شدن به بوئينگ ۷۴۷ به مقصد تهران بودند.
چيزي شبيه ۱۱ سپتامبر
هواپيما قرار بود ساعت ۱۷ به وقت لندن فرودگاه هيثرو را به مقصد مهر آباد ترك كند. شمار زيادي از مسافران ترانزيت از كشورهاي آمريكا و كانادا بودند. پروانه يكي از اين مسافران بود كه به اتفاق شوهرش پس از ۱۲ ساعت پرواز از لس آنجلس به لندن رسيده بود. با مقدار زيادي بار و فرزندانش در تهران منتظرش بودند.
«نمي  دانستيم چه شده است، فكر كرديم شايد انفجاري در هواپيما صورت گرفته است.»
همه مسافران از پشت گيت شيشه اي فرودگاه شاهد ماجرا بودند. اول باران، بعد رگبار و بلافاصله رعد و برق. اما آنها نمي  دانستند رعد و برق است يا نور يك انفجار. شب وحشتناكي بود. اين را پروانه مي  گويد: «پس از ۱۲ ساعت پرواز از لس آنجلس به لندن، تحمل چنين اتفاقي دشوار بود. اگر تروريست ها حمله مي  كردند همه چيز تمام بود، تمام.»
اما مسوولان اير لاين بلافاصله مسافران را به سكوت و آرامش دعوت و اعلام مي  كنند كه به دليل بروز صاعقه ژنراتور هواپيما از كار افتاده و پرواز با تاخير انجام خواهد شد.
يك دختر جوان كه به تنهايي سفر مي  كرد از همه ناراحت تر بود و مدام گريه مي  كرد. او مي  گفت كه خانواده اش در تهران منتظرش هستند.
ساعت ۱۱ شب همه مسافران در فرودگاه سرگردان بودند.
«الان حالم خوب است اما اگر ما را ديروز مي  ديديد اوراق اوراق بوديم!» پروانه از سلامت همه مسافران خبر مي  دهد. وقتي زني از او حال يكي از مسافران را مي  پرسد، مي  گويد: «فقط بانوي سالمندي را ديدم كه روي ويلچر نشسته و از همه ما سرحال تر بود.» آنها پس از ۷ ساعت سرگرداني در فرودگاه توسط مسوولان هواپيمايي هما به هتل منتقل مي  شوند.
هتل هاليدي 
فرشيد و فرشاد هر دو در شهر «بيرمنگام» انگلستان زندگي مي  كنند. يكي ۱۷ و ديگري ۱۵ سال دارد و به قول خودشان Student هستند. فرشيد كه بزرگتر است با هيجان مي  گويد: «ساعت ۱۱ ما را به هتل هاليدي برده و شام به ما پيتزا دادند. صبح هم يك صبحانه مفصل خورديم. پذيرايي بسيار خوب بود.» او دو سال است كه به اتفاق برادرش براي تحصيل به انگلستان رفته است.
براي ديدن خانواده اش لحظه شماري مي  كند. «قرار بود آن روز ساعت ۵ بعدازظهر هواپيما از روي زمين بلند شود اما بعد از اين اتفاق با ۲۲ ساعت تاخير به ايران رسيديم.» فرشيد مي  گويد هوا ناگهان تغيير كرد و اين در شهر لندن عجيب نيست چون هواي اين شهر بسيار نامتعادل است و هر لحظه امكان باران و رعد و برق وجود دارد.
«هيچكس نمي  تواند رعد و برق را پيش بيني كند. آن شب رعد و برق عمودي به سطح زمين برخورد كرد. البته اول نفهميدم چه اتفاقي افتاده است. بعد از ۷ ساعت پرس وجو از مسوولان Airline كه متاسفانه اصلا حاضر نبودند موقعيت را براي مسافران توضيح دهند! فهميديم كه سيستم برق هواپيما سوخته و قطعه مورد نياز را بايد از جاي ديگر مي  آوردند.»
يكي از مسافران مي  گويد كه حدود ۷ ساعت براي رزرو هتل معطل شدند. مسوولان هواپيمايي ايران به هر كدام از مسافران يك بن ۵ پوندي دادند تا جهت تغذيه و نوشيدن چاي از آن استفاده كنند. فرشاد با خنده مي  گويد: «فقط مي  توانستيم يك بار از بن ۵ پوندي استفاده كنيم.»
تا لحظه آخر مشخص نبود كه پرواز انجام يا به روز بعد موكول مي  شود. دقيقا همان شب بازي فوتبال ايران و چين بود اما اين اتفاق، فوتبال را از خاطر هر دوي آنها برده بود.
لطف ايرلاين ايراني 
انتقال از هيثرو به هتل هاليدي ۲ ساعت طول كشيد. حدود ۱۰۰ مسافر ايرلاين ايراني كه ساكن لندن نبودند به هتل منتقل شدند. سعيد دشتي يكي از مسافران مي  گويد: «فرودگاه شمال لندن بود و ما براي استقرار در هتل بايد از وسط شهر عبور مي  كرديم. مسوولان به مسافراني كه در لندن زندگي مي  كردند  گفتند كه پرواز فردا انجام مي  شود و مي  توانند به خانه هايشان بازگردند، اما كساني كه در لندن زندگي نمي  كردند را به هتل منتقل كردند.» تمام مسافران ساير پروازها كه دچار آسيب شده بودند در فرودگاه شب را به صبح رساندند و فقط ايرلاين ايران بود كه با احترام فراوان مسافران را به يك هتل سه ستاره برد!
سعيد دشتي نيز به همراه دخترش كه اصلا فارسي نمي  دانست و نيز همسرش از لس آنجلس به ايران ترانزيت شده بودند از برخوردمسوولان ايراني بسيار راضي بوده و مي  گويد: «آنها سعي مي  كردند كه همه چيز را براي مسافران توضيح دهند اما طبيعي بود كه مسافران وحشت زده خواسته هايي داشتند كه امكان برآورده كردن آنها، آن هم در يكجا ممكن نبود.»
تمام ۳۵۰ مسافر تقاضاي دسترسي به تلفن داشتند. آنها مي  خواستند به خانواده هاي خود كه در فرودگاه مهر آباد بي  خبر از همه منتظر ورود آنها بودند تاخير خود را اطلاع دهند.
«خوشبختانه كسي آسيب نديد البته ما از BBC شنيديم كه يكي از كارمندان فرودگاه هيثرو دچار برق گرفتگي خفيفي شده و چند مسافر نيز مجروح شدند. اما تا آنجايي كه به مسافران ايرلاين ايران مربوط مي  شود كسي آسيب نديد.»
قطع سيستم برق 
خانم جاويد يكي از ۲۲ خدمه هواپيماي بوئينگ ۷۴۷ است كه هنگام صاعقه در هواپيما مستقر بود. او از لحظه بروز صاعقه مي  گويد: «يك لحظه نور شديدي داخل هواپيما را روشن كرد و صداي مهيبي از اطراف بلند شد. بعد فهميديم كه صاعقه به Grand Power (ژنراتور) هواپيما اصابت كرده و هواپيما از كار افتاده است. بدنه هواپيما از نوعي است كه برق را از خود عبور مي  دهد لذا بدنه آسيبي نديد اما ژنراتور هواپيما از كار افتاده و برق هواپيما قطع شد.»
۹ هواپيماي ديگر در اين فرودگاه دچار سانحه شدند. هواپيماي پاكستاني و جامائيكايي از اين نوع بودند. «ظاهرا فقط يكي از كارمندان خود هيثرو دچار برق گرفتگي شد كه بلافاصله به بيمارستان منتقل شد».
ميهماندار هواپيما در مورد تاخير يك روزه پرواز مي  گويد: «بعد از اين اتفاق، مهندسي پرواز مي  بايست ۲۶ آيتم از موتور و بدنه هواپيما را چك مي  كرد كه خب البته به زمان زيادي احتياج داشت. از طرفي آن قطعه از موتور كه از بين رفته بود در فرودگاه موجود نبود. ما مجبور شديم كه سفارش دهيم آن را از فرودگاه فرانكفورت برايمان بياورند.» وي مي  گويد: «آسيبي به اين گستردگي بر اثر بروز صاعقه در فرودگاه هيثرو سابقه نداشت و اين موضوع خود دست اندركاران فرودگاه هيثرو را متعجب كرد.
البته خوشبختانه هنگام صاعقه مسافران هنوز در گيت بودند اما به خدمه كه در هواپيما قرار داشتند نيز هيچ آسيبي جز وحشت و ترس وارد نشد.»
صاعقه، نه بن لادن 
درست نيم ساعت گذشته از بامداد روز پنج شنبه، هواپيماي بوئينگ ۷۴۷ با ۳۵۰ مسافر سالم و خوشحال به زمين نشست، ترافيك خيابان اطراف فرودگاه در اين چند ماهه اخير بي  سابقه بود. خودروها از مقابل ورودي پروازهاي بين المللي تا مسافتي حدود ۲۰۰ متر قفل شده بودند و حركت اتومبيل ها بسيار با كندي صورت مي  گرفت. عده اي از مردم از اتومبيل پياده شده و با شتاب به سمت ترمينال ۲ پروازهاي خارجي روانه شدند.
سرانجام مقابل گيت خروجي در سالن انتظار سروكله مسافران پرواز لندن- تهران پيدا شد. فرياد خوشحالي استقبال كنندگان بلند شد. مسافران با خوشحالي براي خانواده ها كه با دسته گل ايستاده  بودند دست تكان دادند. آنها به سلامت وارد تهران شدند. سالم از وقوع يك حمله تروريستي يا يك صاعقه؛ فرقي نمي  كند.
يكي از مسافران با خنده مي  گويد: «بيچاره چند شهروند انگليسي كه در هايد پارك لندن دچار صاعقه گرفتگي شدند.»
استقبال كننده در پاسخ مي  گويد: «پس صاعقه بود كه به شما زد نه بن لادن».

پكيج هاي بهداشتي براي معتادان خياباني
تزريق با طعم كيك
حالا با گذشت حدود يك سال از اجراي طرح آزمايشي امدادرساني به معتادان خياباني، بسياري از آنها از عواقب استفاده از سرنگ مشترك آگاهند
محمد باريكاني 
پسر جوان در حالي كه ۴ پوكه سرنگ را به مسوول دريافت سرنگ هاي آلوده در يك انجمن كاهش خسارات اعتياد نشان مي دهد و با صداي بلند يك عضو ديگر مجموعه را شاهد مي گيرد، سرنگ هاي آلوده را داخل يك ظرف فلزي بزرگ مي ريزد تا در ازاي اين اقدام يك پكيج كاملا بهداشتي براي تزريق مواد مخدر مصرفي اش دريافت كند. داخل اين پكيج ها ۴ عدد سرنگ شماره ۳ يا ۵، پنبه هاي آغشته به الكل، ۴ عدد نيدل انسولين براي آنهايي كه نمي خواهند جاي سوزن تزريق روي پوست بدنشان بماند، ۴ فتيله كوچك شبيه به فيلترهاي ته سيگار به منظور تسويه محلول مخدر و چند عدد چسب زخم است.
حدود يك سال پيش زماني كه يك سازمان غيردولتي فعال در امر كاهش آسيب ناشي از اعتياد و مصرف مواد مخدر مجري طرحي شد كه دفتر مبارزه با جرم و مواد مخدر سازمان ملل متحد بر ضرورت اجراي آزمايشي آن در مناطق آلوده تهران پي برده بود، امدادگران مجموعه كه به طرح «امدادرساني به معتادان خياباني» پيوسته بودند بلافاصله به شناسايي مناطق فوق العاده آلوده تهران از نظر ميزان تجمع معتادان خياباني و پاتوق هاي تزريق آنها در گوشه و كنار شهر پرداختند تا ضرورت اجراي فوري طرح در مناطق «دروازه غار» و «باغ آذري» تهران را به مديران مجموعه گزارش كنند. بلافاصله با شناسايي مناطق آلوده، اولويت كاري انجمن بر پاكسازي اين مناطق از سرنگ هايي قرار گرفت كه معتادان تزريقي بدون توجه، آنها را روي زمين مي  انداختند تاكودكاني كه براي بازي هاي خياباني به خرابه هاي منطقه مي  رفتند دربازي با سرنگ هاي آلوده  كه حالا ديگر دست كم هر كدامشان بر سرخرگ گردن چهار، پنج معتاد تزريقي خياباني نشسته بود، «ايدز» و «هپاتيت» را تجربه كنند. آنها موفق به جمع آوري سرنگ هاي زيادي شدند. ولي اين اقدام كافي نبود، امدادگران مجموعه با شناسايي شخصي معتادان تزريقي به آنها سرويس رايگان از قبيل جراحي زخم هاي سطحي و عمقي، ارايه سرنگ بهداشتي و تاكيد بر يكبار مصرف بودن آن، همچنين ارايه سرويس غذايي كه بر اساس بودجه موجود در انجمن از يك عدد كيك يا يك وعده نان لواش و ژامبون تا نان و گوجه فرنگي و گاهي تنها نان خالي نوسان دارد و البته چاي كه هيچ گاه از سهميه غذايي حذف نمي  شود و از پرطرفدارترين اقلام مصرفي است كه در سبد امدادگران مجموعه وجود دارد، ارايه مي  كنند.
در گام بعدي آنها براي پاكسازي منطقه و جلوگيري از گسترش ايدز و هپاتيت در بين معتادان تزريقي در صدد شناسايي افراد كليدي درميان معتادان تزريقي برآمدند كه به نوعي رابط انجمن و معتادان خياباني بوده و با تحويل يك ظرف پلاستيكي به وي سرنگ هاي آلوده را جمع آوري و به جاي آن سرنگ نو تحويل شود.
اقدامات اعضاي مجموعه اگرچه در مراحل اوليه با برخورد هاي پليسي و حتي ضرب و شتم و دستگيري معتادان خياباني همراه بود ليكن با مراجعات مكرر مديران مجموعه به ارگان  هاي مختلف و رايزني با مقامات ستاد مبارزه با مواد مخدر و اداره كل مبارزه با مواد مخدر ناجا، پليس در جريان فعاليت انجمن قرار گرفت تا جايي كه هفته گذشته دبير ستاد مبارزه بامواد مخدر و حتي شخص شهردار به خانه كهنه و بسيار كوچك و قديمي آنها در منطقه شوش تهران رفتند تا از نزديك با فعاليت يك انجمن كاهش خسارات ناشي از اعتياد آشنا شوند. اين طور كه عضو هيات مديره اين انجمن مي  گويد: «آقاي شهردار قول مساعدي براي جابه جايي مجموعه به ساختمان بزرگتر و بهتري را داده است و دبير ستاد مبارزه با مواد مخدر نيز از فعاليت ها ابراز رضايت كرده است.»
حالا با گذشت حدود يك سال از اجراي طرح آزمايشي امدادرساني به معتادان خياباني، بسياري از آنها از عواقب استفاده از سرنگ مشترك آگاهند و آنهايي كه توان راه رفتن تا دفتر انجمن را دارند علاوه بر آنكه سرنگ هاي مصرف شده خود را براي دريافت پكيج هاي بهداشتي مي آورند، دوستان ديگر شان را نيز كه تواني براي راه رفتن ندارند ياري مي  كنند.
معصومه و علي، دو تن از همان هايي هستند كه به دليل اعتياد شديدي كه به تزريق مواد مخدر دارند توان راه رفتن ندارند، اولي زن ۳۱ ساله اي است كه در ته يكي از بوستان هاي محدوده طرح، آنجا كه ديگر به يك محدوده درختكاري شده باز منتهي مي  شود با مگس هايي همنشين شده است كه فرصت نشستن بر گوشه لب ها و چشم هايش را براي تغذيه غنيمت مي  دانند. وقتي سن و سالش را به شما مي  گويد مدام سرش را با حالتي كه لب هايش ايجاد مي كنند تكان مي  دهد. شايد يك لحظه تمام زندگي اي را مرور مي  كند كه حالا به چند دست لباس بسيار كثيف و يك تخته سه لايي كه پارچه كثيفي روي آن كشيده شده ختم شده است.
عجيب است كه هيچ چيز، حتي آن تكه نان و پمادي كه بهرام، امدادگر مجموعه براي دردهاي استخوان اش به او مي  دهد به اندازه چند نخ سيگاري كه شما به او مي  دهيد خوشحالش نمي  كند.
آن طرف تر با فاصله نسبتا زيادي از ديگران، علي روي زمين افتاده است. با يك زخم نسبتا بزرگ و عميقي كه در قسمت پايين كمرش، درست روي ستون فقراتش ايجاد شده و كمي  آنطرف تر روي پهلوي چپش سوراخ ديگري در حال شكل گيري است. اعتياد او به تزريق هروئين به حدي است كه ديگر تركيب بدنش را تنها چند استخوان ظريف تشكيل داده است.
علي، راننده خودروهاي سنگين در راه آهن تهران بود و پدرش كه در دبيرخانه اين اداره مشغول به كار بود، موجبات استخدام فرزندش را فراهم كرده بود.
او ۱۶ سال سابقه كار دارد و يك پسري كه با مادر بزرگ زندگي مي  كند و دوم راهنمايي را به پايان رسانده است. او برادري داشت كه سال ۶۱ به دلايلي دستگير و پس از ۱۰ سال تحمل زندان آزاد شد، حالا ديگر علي برادر و پدرش را هم از دست داده است. علاوه بر اينها همسرش نيز او را ترك كرد و كار به جايي رسيد كه اين مرد ۳۸ ساله تنهاي تنها بدون داشتن هيچ دوستي حتي در ميان معتادان خياباني، زندگي مي  گذراند. بهرام مي  گويد: «او در اين محله خيلي سرشناس بود ولي خب اينطوري شد.»
مرد تنها حتي از اينكه به امدادگران بگويد يك چاي به او بدهند خجالت مي   كشد. حتي يكبار كه مجموعه براي امداد رساني روزانه به محل رفته بود و فراموش كرده بود كه سهميه غذايي علي را بدهد او سه روز بدون آنكه ديگر صحبتي از غذا كند در گوشه اي افتاده بود. مي  گويد: «همه چيز داشته ام، چيزي نمي  خواهم. فقط سلامتي ام را ... فقط سلامتي ام را مي  خواهم.»
با جمع آوري سرنگ هاي آلوده زمينه تجويز متادون براي معتادان تزريقي فراهم شد.
انجمن پرسپوليس توانست به رغم مخالفت هايي كه در زمينه واگذاري داروي متادون به N.G.O ها صورت مي  گرفت امتياز تجويز متادون را از وزارت بهداشت دريافت كند تا در مرحله دوم زمينه لازم براي ترك اعتياد معتادان را فراهم سازد. آنها ديگر اعتماد معتادان خياباني را به دست آورده اند و حالا زماني است كه بايد كاري كنند تا تزريق با سرنگ كنار گذاشته شود. داروي متادون كه به صورت قرص تجويز مي  شود همان هروئين يا مرفين جامد است با اين تفاوت كه ديگر خطرات تزريق را ندارد. حدود سه ماه است كه متادون تجويز مي  شود و در اين مدت اخباري رسيده است كه برخي معتادان تزريقي كه با هدف ترك اعتياد متادون را انتخاب كرده اند، حتي اين دارو را هم كنار گذاشته  و بدين ترتيب اعتيادشان را ترك كرده اند.
طرح آزمايشي امدادرساني به معتادان خياباني در حال نزديك شدن به يك اجراي ملي است و اين در حالي است كه مقامات ايراني هنوز جدال دايمي، فرسايشي و پايان ناپذير با مافياي منطقه اي و بين المللي مواد مخدر در زمينه توليد، ورود، توزيع و ترانزيت و سوء مصرف مواد مخدر دارند و از يك سال پيش سياست خود را بر محوريت پيشگيري از مصرف مواد مخدر تدوين كرده اند. آنها معتقدند كه سياست درماني و برخورد فيزيكي با وابستگان به مواد مخدر كه در سال هاي گذشته در اولويت بوده پاسخ مناسبي به كاهش اعتياد در كشور نداده است.
از دو دهه پيش سياست حاكم بردستگاه هاي متولي مبارزه با اعتياد در ايران بر مبارزه خشن با مصرف كنندگان و فروشندگان مواد مخدر در اين كشور استوار بوده است ولي در يكي دو سال اخير آنها به اين نتيجه رسيدند كه ديگر اقدامات قهر آميز دولتي پاسخگو نيست و بايد شيوه مقابله را تغيير داد.
علي هاشمي، دبير ستاد مبارزه با مواد مخدر در ايران از چاپ ۵/۱۷ ميليون نسخه كتاب، بروشور و جزوه براي اطلاع  رساني در امر مبارزه با مواد مخدر خبر مي  دهد و با اشاره به بودجه ۶۰ ميليارد توماني اين ستاد كه ۲۰ ميليارد تومان آن در بخش كمك ها هزينه مي  شود از يك بودجه ۶ ميليارد توماني ديگر در سال جاري مي  گويد كه در جهت توسعه ورزش به عنوان اقدامي ضد اعتياد هزينه خواهد شد. جمهوري اسلامي ايران از سال ۲۰۰۲ به بعد مبلغ ۵۵ ميليون دلار در راستاي تحقق اقدامات توسعه اي در زمينه كشت جايگزين خشخاش و كنترل مرزي در كشور افغانستان هزينه كرده است و مسوولان اين كشور علاوه بر امضاي يادداشت تفاهم با ۳۰ كشور جهان در زمينه مبارزه با مواد مخدر با ۲۰ كشور ديگر نيز در حال مذاكره هستند. علاوه بر اين تاكنون بالغ بر ۱۵۰ ميليون دلار صرف كنترل و انسداد مرزهاي شرقي ايران شده است. با اين وجود اين كشور به دنبال راه حل هاي مشترك منطقه اي و بين المللي براي جلوگيري از ترانزيت مواد مخدر از راه ايران به اروپا است تا باكمك بيشتر غرب بر ۳ محور تاثيرگذار يعني ايجاد كمربند امنيتي به دور افغانستان با همكاري دولت موقت اين كشور،كشت جايگزين و ارتقاي سطح تقابل عملياتي از ترانزيتي كه سالانه ۴۵ هزار ميليارد ريال از سرمايه داخلي ايران را به چرخه اقتصادي مافياي مواد مخدر وارد مي  سازد، جلوگيري كند.

آنجا
كفشي براي تمامي فصول 
خريد كفش براي بچه ها يكي از معضلات خانواده هاست. در سنين بلوغ گاهي كفشي كه سال گذشته براي كودكتان راحت و دوست داشتني بود اكنون بسيار تنگ و نفرت انگيز است. اما ديگر نگران نباشيد. شركت «ك-۲» كه مدت هاست كفش توليد مي كند به تازگي محصولي به بازار عرضه كرده كه «مكس» نام دارد. مكس يك كفش است اما نه يك كفش معمولي. مكس با بزرگ شدن پاي كودك بزرگ مي شود. رشد اين كفش حداكثر به اندازه يك شماره است. هرگاه احساس كرديد كه كفش نوجوانتان برايش تنگ شده است تنها با فشردن دگمه اي درانتهاي اين كفش مي توانيد آن را بزرگ كنيد. اين كفش از نظر طبي نيز مورد تاييد است و تنها ۳۳ يورو قيمت دارد. خدا پدر ومادر مخترع اين كفش ها را رحمت كند.
ببري براي گردش به پارك رفت 
ديدن حيوانات وحشي در سيرك ها كه درون قفس هاي آهني مشغول اجراي نمايش هستند بسيار جذاب است، اما اگر روزي در خيابان ببري را ببينيد كه در حال قدم زدن و لذت بردن از مناظر اطراف است، چه احساسي خواهيد داشت. آپولو به همراه سيرك خود در حال سفر در آمريكا و اجراي نمايش بود ولي يك روز به سرش زد تا فرار كند. ببر بنگال سفيد رنگ هنگام تعويض قفس ها با چالاكي زيادي از سيرك گريخت و از بزرگراه عبور كرد و وارد پاركي در همان نزديكي ها شد. مردم جيغ مي كشيدند و يكديگر را زير دست و پا له مي كردند تا از مهلكه جان سالم بدر برند. وقتي ماموران پليس و مربيان سيرك با اسلحه و گلوله هاي بيهوش كننده به پارك رسيدند، ديدند كه اين ببر در كمال متانت زير سايه درختي دراز كشيده است و استراحت مي كند. آپولوي با شخصيت بدون هيچ درگيري اي به قفس خود بازگشت.
دزد به پليس مي زند!!
هميشه هنگام خروج از ماشين، حتما كليد خود را برداريد حتي اگر راننده ماشين پليس هستيد. چرا؟ دو افسر پليس هلند در حال تعقيب مردي به خاطر تصادف كردن و متواري شدن از صحنه جرم بودند. به نظر مي رسيد كه اين مرد ۲۲ ساله تحت تاثير مشروبات الكلي نيز قرار دارد. بالاخره پس از كلي تعقيب و گريز راننده فراري مجبور به توقف مي شود. يكي از افسران طبق مقررات مرد را به گوشه اي مي برد تا از او آزمايش الكل بگيرد. اين مجرم فرز نيز با حركتي سريع از دست پليس فرار مي كند و خود را به ماشين آنها مي رساند و از محل فرار مي كند. ماشين پليس ساعت ها بعد صحيح و سالم در گوشه اي پيدا مي شود، نتيجه اخلاقي اين داستان: «هنگام پياده شدن كليد ماشين را از روي آن برداريد حتي اگر راننده ماشين پليس هستيد.»
چرا نامه ها گم مي شود؟
مردي در هندوستان هنگام كباب كردن يك مرغ بر روي آتش دستگير شد. كباب كردن مرغ در هندوستان خلاف نيست البته اگر از نامه هاي توزيع نشده به جاي هيزم استفاده نشود.« آرونيد ياداو» در حالي كه از كنار ايستگاه قطار باتنا عبور مي كرد با يك گوني نامه هاي پستي برخورد مي كند كه در گوشه اي رها شده بود. او هم كه به خوبي مي دانست كاغذها چقدر خوب آتش مي گيرند از آنها براي تهيه ناهار خود استفاده كرد. بوي كباب توجه افسر پليسي را كه در حال گشت زني در منطقه بود جلب مي كند. او پس از ردگيري بو با صحنه اي باور نكردني مواجه مي شود. صدها نامه سوخته يا نيمه سوخته كه درون آتشي مي سوزند و مردي كه به خوردن مرغي مشغول است. آرونيد ياداو به جرم تخريب نامه ها تحت پيگرد قانوني قرار دارد.
واي به وقتي كه بگندد نمك 
هرگاه نام مواد مخدر مي آيد همه ياد افغانستان مي افتند. البته نه اينكه اين كشور بزرگترين صادر كننده مواد در جهان نيست اما كشورهاي ديگري نيز در اين ماجرا گردن كلفت هستند. يكي از اين كشورها كلمبياست كه بزرگترين توليد كننده آمريكاي لاتين است. خب تنها اميد هم براي ريشه كن شدن توليد مواد مخدر در اين كشور پليس آن است. اما ظاهرا اين بار قضيه وارونه شده است. چندين افسر پليس كلمبيا به جرم فروش ۳۷ كيلو كوكائين به قاچاقچيان دستگير شدند. به تازگي محموله اي ۲ تني به ارزش ۳۷ميليون دلار توسط پليس ضبط شده بود و در انبار نگهداري مي شد. اين ماموران هم كه فكر مي كردند كسي از كاسته شدن تنها ۳۷ كيلو! در اين درياي كوكائين خبردار نمي شود آن را به سرقت بردند و به قاچاقچيان فروختند. در پي اين حادثه معاون فرمانده پليس استان نارينو نيز از خدمت عزل شد.

|  ايرانشهر  |   تهرانشهر  |   حوادث  |   خبرسازان   |   در شهر  |   درمانگاه  |
|  يك شهروند  |

|   صفحه اول   |   آرشيو   |   بازگشت   |