رازقي: در قسمت هاي باقي مانده و ساخته نشده تا حد امكان اشكالات را رفع مي كنيم. تاكيد داريم كه در بازنگري طرح قبلي پاركينگ هاي دوطبقه وجود داشته باشد، هم براي مراكز تجاري و هم اداري و مسكوني درمورد فضاهاي آموزشي كم، به دنبال زمين هاي مناسب ساخت مدرسه هستيم ، اما بعضي چيزها را نمي شودتغيير داد
مهرداد مشايخي
نواب از دور زيباست. نگاه با فاصله به نواب مثل نگاه به دامنه كوه هاي تهران است در يك هواي تميز, نگاهي به دوردست هاي يك پايتخت با برج ها و ساختمان هاي كوتاه و بلند و كوه هاي زيباي پشت سرش.
اما كافيست كه پايين بروي و كافيست كه هنگام قدم زدن در خيابان ها و گوشه هاي شهر به جاي خيره شدن به ويترين مغازه ها به پياده روها, جوي ها، نيمكت پارك ها, چهره عابران، در و ديوار و خيابان ها دقت كني، آن وقت است كه با خودت فكر مي كني چطور ميليون ها آدم در چنين شرايطي زندگي مي كنند، آن وقت است كه انبوه زباله، جولان موش ها، در و ديوار كثيف، خيل آسيب ديدگان اجتماعي، ترافيك سنگين، ساختمان هاي نامتناسب، چهره هاي عبوس و گاه پريشان شهروندان و ده ها تصوير آزار دهنده ديگر را مي بيني.
ذهن خالي از محله
نواب هم از دور زيباست. وقتي كه نزديك مي روي و در بزرگراه قدم مي زني يا وقتي كه به خيابان هاي پشتي اش سرك مي كشي احساس مي كني دلت لك مي زند براي چند تا درخت و چند متر چمن. از كنار آپارتمان هاي دورنگ غول آسا كه رد مي شوي تا بخواهي حس قدم زدن در يك محله مدرن و امروزي را بگيري تصوير زبا له ريخته شده در محوطه ساختمان ها و كثيفي اطراف آپارتمان ها افسرده ات كرده است. دستپاچه مي شوي كه نكند اين محل قرار است تا ابد به اين شكل بماند و هيچ اتفاقي نيفتد و بعد گيج مي شوي كه درمورد كثيفي يك محله درنگاه اول چه كسي مقصر است؟ كار سختي نيست كه بفهمي, اما ادامه سوال و اينكه پس چرا اين همه اين محله درهم و كثيف مانده است پاسخ را مشكل مي كند. قاعدتا شهرداري نظافت منطقه نواب را مثل هر منطقه ديگري به عهده دارد و اهالي محل هم مثل اهالي دو محله ديگر منطقه زندگي شان را نظافت مي كنند, اما اين اتفاقات به طور كامل نمي افتد. ارايه خدمات ازطرف شهرداري به پروسه پيچيده اي وابسته است كه تا حل مشكلات ثبتي آپارتمان هاي نواب, به طور كامل ميسر نمي شود. اتفاقي كه در محلات ديگر, به خصوص در بافت هاي قديمي شهر از طرف مردم درمورد نظافت محله مي افتد, در اينجا جايي ندارد و آب و جارو كردن جلوي ساختمان و پله ها و زيرپله ها كار متعارفي نيست. نه تنها اين كار, كار متعارفي نيست كه ريختن آشغال در اطراف ساختمان ها با بي اعتنايي كامل ساكنان, به امري معمول تبديل شده است. در ميان ساختمان ها كه قدم مي زني و از كنار ساكنان آنها كه مي گذري احساس مي كني گرچه اهالي ساكن ساختمان هاي نواب هستند, اما انگار دلشان هيچ وقت آنجا نبوده و نيست. به طرز گيج كننده اي احساس مي كني كه حتي مالكان آپارتمان ها هم خود را ساكن محله اي به اسم نواب نمي دانند, انگار موقتي در آنجا زندگي مي كنند و بالاخره يك روزي از آنجا به جايي كه آشناتر باشد مي روند. اصلا آنجا را محله نمي دانند. انگار كسي در آنجا صدها آپارتمان ساخته و آدم ها را مثل مجسمه هاي سربي گرفته و داخل آپارتمان ها جا داده است. هركسي را از جايي بلند كرده و داخل محله و ساختمان هاي از پيش ساخته شده اش نشانده است.
حالا بايد با هم زندگي كنند, به قيافه يكنواخت و شكل پيش بيني شده محله عادت كنند و اميدوار باشند كه وضع زندگي و خدمات شهري در چنين محله اي روز به روز بهتر شود. فرد با هويت قبلي در محله جديد ساكن شده است و ذهن اش نمي داند كه با اين توده هاي يك شكل ساختماني چه كند؟
يكي از ساكنان آپارتمان هاي نواب مي گويد: «روانشناسان به موقعيت سكونتي ما حس لامكاني مي گويند. حس لامكاني به وجود مناظر نسبتا يكسان و استاندارد شده اي اشاره دارد كه نتيجه از دست رفتن تدريجي تنوع محلي است.» به نظر او با احداث آپارتمان هاي نواب بافتي به وجود آمده است كه فاقد هرگونه سازگاري با بافت پيراموني است. او مي گويد: «نوسازي شهري فن گرايانه - مانند آنچه در نواب انجام شد - نوعي برنامه ريزي مدرنيستي از بالا به پايين است كه در آن برنامه ريز به عنوان فردي فني و آگاه و حرفه اي بدون مشاركت مردمي كه مستقيما از نوسازي مناطق مسكوني تاثير مي پذيرند و بدون توجه به احساسات و عواطف ساكنان محله هاي مسكوني, تخريب اين محله ها را توصيه و تجويز و به جاي آنها, فضاهاي يكسان و همانند و فاقد اصالت تاريخي و فرهنگي را طراحي و اجرا مي كند.» ديگر اهالي نواب هرچند ممكن است نتوانند به اين خوبي شرايط زندگي در چنين محله اي را ازنظر فرهنگي و هويتي تشريح كنند, اما رفتار آنها و بيگانگي شان با محيط, خود به تنهايي بهترين توضيح در آن مورد است.
طرحي به قدمت چند دهه
نواب طرح بزرگي است. هر كار بزرگي هم به نسبت بزرگي اش مشكلات خودش را دارد. نواب طرح بزرگي است. از ابتداي بزرگراه كه با ماشين تا انتها بروي شايد چند دقيقه بيشتر در راه نباشي اما در همان چند دقيقه مي تواني حدس بزني كه چند خانه فرسوده خراب شده است تا اتوباني به آن وسعت و صدها هزار متر مربع آپارتمان هاي اطرافش ساخته شود. اين طرحي است كه قدمتي طولاني دارد, اما از آنجا كه هر طرحي با طولاني شدن بارها تغيير مي كند و برعكس ساخت و اجراي آن به ابتداي دهه ۷۰ رسيد. ابتدا در اولين طرح جامع تهران در سال ۱۳۴۷ به طور كلي به نيازهاي جامعه شهري تهران اشاره شده بود كه متعاقب آن مي شد اجراي چنين طرحي را نتيجه گرفت، اما آن طرح جامع تا سال ۵۷ در حدود ۴۰ بار تغيير كرد و بازنويسي و اصلاح شد. طرح ساماندهي, طرحي بود كه در سال ۷۰ به بازنگري طرح جامع سال ۱۳۴۷ پرداخت. در اين بازنگري اتصال شبكه بزرگراه هاي شهري پيشنهادي, مورد تاييد قرار گرفت و بر پيشنهاد طرح جامع براي عريض كردن نواب صحه گذاشته شد. درواقع در طرح ساماندهي, احداث معابر جزو اولويت هاي اول قرار داشت كه احداث نواب و اتصال آن به شريان شمالي - جنوبي و همچنين اتصال اين شريان به مسيرهاي غربي - شرقي هم شامل اين اولويت ها مي شد. اما در طرح جامع, پيشنهادهاي ديگري هم ارايه شده بود كه با تعريض نواب و ساخت آپارتمان هاي محدوده آن همسو بود. افزايش تراكم و ثابت نگه داشتن وسعت اراضي, اختصاص اراضي به كاربري هاي خدماتي و تشويق بلندمرتبه سازي, ارتقاي سطح كيفي سيماي شهري, ارتقاي كيفيت ساخت ابنيه. براي تحقق هدف ترميم بافت فرسوده شهر و همچنين ساكن كردن جمعيت متراكم منطقه در بافت جديد آپارتماني, منطقه درنظر گرفته شده، جاي مناسبي بود. ازطرفي اجراي طرح و احداث بزرگراه هم بر سودآور بودن فروش آپارتمان هاي ساخته شده منوط بود.
درواقع پروژه بازسازي مناطق اطراف بزرگراه نواب شايد اولين پروژه بزرگي باشد كه به طور كامل براساس استفاده از ارزش افزوده و افزايش ارزش ناشي از اجراي طرح هاي عمراني شهري اجرا شده است, اما كاستي هاي پروژه، آن را از شكل يك تجربه ناب و بدون نقص خارج كرد و باوجود دلايل توجيهي بسيار براي اجراي طرح, معايب و مشكلات آن بارها مجريان را با ترديد روبه رو كرد, مشكلاتي كه بعدها كارشناسان با تحليل طرح به آن رسيدند در دهها مورد ذكر شده است، ازجمله: جدايي ارتباط مناطق و بافت همجوار، ركود اقتصادي در خيابان هاي بن بست شده، افزايش بار ترافيكي معابر نفوذي به داخل مناطق, عملكرد ضعيف در فضاي سبز حاشيه مسير، حذف بخش عمده خدمات شهري مستمر در حاشيه خيابان، فقدان تنوع بصري در طول مسير بزرگراه، دسترسي مشكل آفرين حمل و نقل عمومي با مناطق همجوار، بالا بودن تراكم جمعيت, نبود فضاهاي باز شهري، عدم انطباق معماري با مسايل زيست محيطي, تغيير سيماي شهري ناهمگون با سيماي مجاور، ساخت و ساز شتابان، دگرگوني هاي اجتماعي - فرهنگي به دليل ارايه شهرسازي جديد و تعارض اجتماعي بين بافت ساخته شده با بافت هاي همجوار.
وقتي كه ديگر چاره اي نيست
دكتر حميدرضا رازقي، رئيس سازمان نوسازي شهر تهران مي گويد كه حالا ديگر چاره اي ندارند, بيشتر از دو مرحله از طرح نواب ساخته شده است و آنها را نمي توانند خراب كنند و دوباره بسازند. راست هم مي گويد, آنها در سازمان نوسازي خيلي كه تاثيرگذار باشند طرح هاي آينده را اصلاح مي كنند و طراحي ادامه نواب را رفع نقص مي كنند. رازقي خود قبول دارد كه نواب فضاي سبز, فضاي آموزشي و فضاي بهداشتي ندارد و جمعيت آن تا حدي متراكم است, اما به دنبال راهكارهايي است كه بتواند نقايص را از نيمه راه رفع كند. به او مي گوييم كه پروژه نواب از انديشه اي قديمي مبتني بر ساخت بزرگراه از محل درآمد فروش آپارتمان ها ناشي شد, اما از ابتدا بيمار بود. در اين پروژه نه پاركينگ ها مشخص است، نه وضعيت مشاغل. جمعيت زيادي در منطقه متراكم شده است, بدون اينكه تاسيسات جانبي موردنياز مهيا باشد. فضاهاي اطراف آن قابليت جرم خيزي دارد و از آنجا كه فضاهاي پنهان و زيرگذر زيادي دارد برقراري امنيت آن كار مشكلي است و توضيح مي دهيم كه اين پروژه براي سه شهردار مايه دردسر بود. مي گويد: «اشكالاتي كه در بخش هاي ساخته شده نواب وجود دارد سال ها دامنگير شهر خواهد بود و مشكلي دراين موضوع نيست. ما هم به اين نكته انتقاد داريم كه با ديد شهرسازي به اين پروژه نگاه نشده است, بلكه با نگاه تامين هزينه ساخت بزرگراه اجرا شده است. اما حالا كار تا اينجا پيش رفته است و اگر هزار شهردار و مدير و مسوول بيايند نمي توانند كار را برگردانند. درعوض ما داريم در قسمت هاي باقي مانده و ساخته نشده تا حد امكان اشكالات را رفع مي كنيم. تاكيد داريم كه در بازنگري طرح قبلي پاركينگ هاي دوطبقه وجود داشته باشد, هم براي تجاري و هم براي اداري و مسكوني. درمورد فضاهاي آموزشي كم، به دنبال زمين هاي مناسب ساخت مدرسه هستيم و به دنبال آن هستيم كه آن دسته از مشكلاتي كه قابل حل است را حل كنيم. مثلا به دنبال زميني هستيم تا در قسمت باقي مانده طرح, پاركينگ طبقاتي بسازيم، اما بعضي چيزها را نمي شود تغيير داد مثل فرم معماري كه البته تاثير زيادي هم در مسايل رواني دارد.» البته رازقي در ادامه صحبت هايش توضيحات متفاوتي هم مي دهد: «بايد انصاف را رعايت كرد, مشاوراني كه نواب را طراحي كردند, از معتبرترين مشاوران كشور هستند... به هر حال آن مشاوران اين طرح را دادند ديگر.»
سازمان نوسازي به شدت به دنبال اين است كه كليه ساختمان هاي نيمه كاره نواب تكميل شود, اما بيشتر تلاش آن روي ۶۰۰ هزار متر زيربناي باقي مانده در مراحل بعدي طرح متمركز است: «وقتي كار مشاورانمان تمام شد, آن طرح را فعال مي كنيم.» رازقي كه با تاكيد ما بر تراكم جمعيتي بسيار زياد نواب مخالف است, مي گويد: «اگر جمعيتي كه از سطح باند كندرو و تندروي اتوبان حذف شده را درنظر بگيريم و فرض كنيم اين جمعيت به داخل آپارتمان ها منتقل شده است مي بينيم كه چيز زيادي به تراكم اضافه نشده است.» او در حالي اميدوار است كه دو مرحله و نيمي از مرحله سوم نواب تا پايان امسال كامل شود كه مي داند كه براي تكميل اين مراحل بايد فقط به درآمدهاي خود طرح اتكا كند. اما نواب ۴ مرحله دارد و تا به اتمام رسيدنش راه زيادي مانده است, راهي كه حتما پرهزينه خواهد بود، آن هم با رشد سريع قيمت ها.
رازقي مي گويد: «اگر حساب كنيد هزينه ها مشخص مي شود, حدود ۶۰۰ هزار متر زيربنا داريم كه اگر متري ۲۰۰ هزار تومان هزينه داشته باشد بيشتر از ۱۰۰ ميليارد تومان بودجه مي خواهد.
براي پروژه اي كه به تكامل و درستي آن اعتقاد كامل ندارند پول زيادي است, اما كاري جز اين از دست آنها برنمي آيد كه گوشه هاي ناراست طرح را صاف كنند و اگر جا داشت نقايص آن را بگيرند. دوباره اوج بگيريد و از بالا به شهر نگاه كنيد, اما اين بار با ديدي متفاوت. نواب اگرچه وصله نچسبي به نظر مي آيد, اما بافت اطرافش را ساختمان هاي فرسوده اي تشكيل مي دهد كه با كوچكترين تكاني ازهم مي پاشد, درحاليكه اين وصله ظاهرا نچسب روزي جزيي از همان بافت سست بوده كه حالا محكم شده است.