|
|
|
|
|
|
|
|
اين روزها مردم كمتر به سينما مي روند
جوجه كباب خوشمزه تر است يا سينما؟
اگر قيمت متوسط بليت سينماها را ۸۰۰ تومان بگيريم براي يك خانواده پنج نفري، تنها هزينه بليت ۴ هزار تومان آب مي خورد. ۴ هزار تومان قيمت يك كيلوگوشت گوسفند هم نمي شود ولي در ايران كسي دوست ندارد اين هزينه را صرف سينما رفتن بكند
محمد جباري
با هزينه كمتر به سينما برويد
روزهاي شنبه را فراموش نكنيد. اين روزها بليت سينماها نيم بها هستند و شما با هزينه كمتري مي توانيد به تماشاي فيم بپردازيد. البته مشكل اين روز، اول هفته بودن است، يعني درست اوج شلوغي و كار و گرفتاري. ولي خب با يك برنامه ريزي مناسب مي توانيد شنبه را به يكي ازروزهاي تفريح و گردش خود تبديل كنيد.
قيمت بليت سينماها مختلف است. از ۴۰۰ تومان بگيريد تا ۱۲۰۰ و ۱۵۰۰ تومان. البته سينماها با بليت هاي خيلي ارزان شرايط مناسبي ندارد و آنها را اصلا پيشنهاد نمي كنيم. ولي مثلا مي توانيد به جاي تماشاي فيلم با بليت ۱۲۰۰ تومان، به سينمايي برويد كه همان فيلم را با بليت ۸۰۰ تومان نشان مي دهد. البته اين قضيه را به سينما دوستان حرفه اي پيشنهاد نمي كنيم. چون كيفيت صدا و تصوير خوب اصلا به اين چندصد تومان نمي ارزد.
خوراكي با خودتان ببريد تا مجبور نشويد با قيمت گران از بوفه هاي داخل سينما خريد كنيد. بوفه هاي داخل سينما معمولا اجناس را از مغازه هاي بيرون، گرانتر مي فروشند.
اسم كارت سينما را شنيده ايد؟ اين كارت مدتي است متولد شده ولي هنوز چندان رايج نشده. كارتي مثل كارت مترو كه به شما تخفيف مي دهدو با هزينه كمتري مي توانيد بليت سينماها را بخريد و رزرو كنيد. خريد اين كارت هم مثل هر كارت اعتباري ديگري به نفع شماست. البته زياد عجله نكنيد تا دستگاه هاي كارت خوان در همه سينماها نصب شود.
چند وقت پيش به سينما رفتيد؟ بعضي از شما شايد اصلا يادتان نيايد كه چند وقت پيش به سينما رفته ايد. شايد هم اصلا اهميتي ندهيد. چون خيلي وقت است كه سينما تقريبا از سبد تفريحي مردم خارج شده و به ندرت پيش مي آيد خانواده اي تصميم بگيرند با هم به تماشاي فيلم بروند؛ كاري كه زماني جزو اولين تفريحات خانواده ها به حساب مي آمد؛ اينكه ساعتي در كنار هم در سالن تاريك سينما «با هم فيلم ديدن» را تجربه كنند. اين حذف شدن تدريجي سينما دلايل مختلفي داشت، دلايلي كه سينماها را اينقدر خلوت وسوت و كور كرده است. اولين دليل آن را از هر كس بپرسيد مي گويد: گراني بليت ها.
جوجه كباب يا سينما؟
ين حرف تا حد زيادي درست است. اگر قيمت متوسط بليت سينماها را ۸۰۰ تومان بگيريم براي يك خانواده پنج نفري، تنها هزينه بليت ۴ هزار تومان آب مي خورد. ۴ هزار تومان قيمت يك كيلوگوشت گوسفند هم نمي شود ولي در ايران كسي دوست ندارد اين هزينه را صرف سينما رفتن بكند.اين دوست نداشتن خرج چنين پول هايي براي كارهاي فرهنگي مثل سينما دلايل مختلفي دارد. اولين آن به خصلت ما ايراني ها برمي گردد. اينكه ما ملت كم مطالعه اي هستيم جاي ترديد ندارد و تيراژ دو، سه هزار تايي كتاب ها بهترين شاهد است. كتاب خواندن چه ربطي به سينما رفتن دارد؟
نه تنها كتاب خواندن، بلكه روزنامه خواندن، موسيقي گوش دادن، تئاتر رفتن و همه اين كارها به سينما رفتن ربط دارند. همه اينها سطح فرهنگي شهروندان يك جامعه را بالاتر مي برند و باعث مي شوند مثلا براي آنها خريد كتاب ارزشي برابر غذا خوردن داشته باشد. غذا خوردن واقعا مي چسبد و لذت دارد ولي وقتي فضاي جامعه تغيير كند، كارهاي فرهنگي مثل سينما رفتن و كتاب خواندن هم لذتي مثل خوردن يك سيخ جوجه كباب دارد.
در شهري مثل پاريس ۳۰۰ سالن تئاتر وجود دارد كه هر روز برنامه دارند و سالن ها پر و خالي مي شوند. در آمريكا هر فيلم جديد مطرحي حداقل در دو، سه هزار سينما نمايش داده مي شود و خلاصه بساط بازار هنر و تماشا آنجا خيلي داغ است ولي اينجا از اين خبرها نيست.
سريع هم قضيه را به شرايط بد اقتصادي ربط ندهيد. در كشوري مثل هند سينما جزيي از زندگي مردم است و آن هم مردم طبقه متوسط رو به پايين؛ كشوري كه وضعيت اقتصادي خوبي هم ندارد و فقر و بي پولي چيز غريبي در آنجا نيست. شرايط اقتصادي موثر است ولي چيزهاي ديگر هم دخالت دارد، مثلا كيفيت بد فيلم هاي روي پرده.
هر وقت فيلم درست و حسابي روي پرده رفته، مردم استقبال خوبي كرده اند و جلوي سينماها صف بسته شده و بليت ها رزرو شده و خلاصه تب سينما رفتن، مردم را فرا گرفته. ولي وقتي فيلم هاي درپيت و به دردنخوري كه در حد سريال هاي آبكي تلويزيون هم نيستند روي پرده خودنمايي مي كنند، از چه كسي مي توان توقع داشت چند هزار تومان پول بي زبان را براي اين فيلم ها هزينه كند؟ وقتي يك نفر مي تواند با هزينه ۲۵۰ يا ۳۰۰ تومان فيلمي را از ويدئو كلوب محل بگيرد و همراه با خانواده به تماشاي آن بنشيند چه نيازي به اين همه هزينه و زحمت؟ اين كلمه «زحمت»را الكي اينجا نياورده ايم. يعني رفتن واقعا براي بعضي زحمت و رنج و سختي دارد.
مصايب رفتن به سينما
در شهر بزرگي مثل تهران تنها ۵۰ سينما وجود دارد. ۵۰ سينمايي كه بيشتر آنها هم در مناطق مركزي شهر واقع و براي شهر تهران ۳۰ سال پيش طراحي و ساخته شده اند. در خيلي از مناطق جديد تهران سينمايي وجود ندارد. در حاليكه در منطقه تجاري مثل لاله زار تعداد زيادي سينماي مخروبه الكي روزگار مي گذرانند. همه اينها يعني اگر خانواده اي از منطقه اي مثل جنت آباد و پونك بخواهد به سينما برود، بايد دوري راه را تحمل كند. اين دوري راه يعني اضافه شدن هزينه تفريح. يعني وقتي يك خانواده مجبور باشد چهار، پنج هزار تومان فقط پول كرايه بدهد، طعم شيرين اين تفريح كاملا برايش تلخ مي شود. توقع هم نداريد يك خانواده براي گردش و تفريح سوار اتوبوس ها و ميني بوس هاي شلوغ و گرم شود با اينكه خيلي ها همين كار را مي كنند و حتي براي تفريح مجبورند در اين وسايل نقليه عمومي حسابي خسته و كوفته شوند.
حتي اگر بي خيال هزينه ماشين سوار شدن شوند، همچنان مشكلات ديگر باقي است و اصلي ترين آن هم ترافيك است؛ ترافيك اعصاب خردكني كه خانواده ها مجبورند براي رفتن به يك سينما تحمل كنند. هم وقتشان گرفته مي شودو هم اعصابشان به هم مي ريزد و معلوم نيست به كجاي اين «تفريح» دلشان را خوش كنند.
قضيه برگشتن را هم اضافه كنيد. اگر اين خانواده براي تماشاي فيلم در سانس هاي آخر شب به مناطق مركزي شهر بيايند براي برگشت كلي دچار مشكل مي شوند.
همه اينها را اضافه كنيد به كيفيت فوق العاده سينماهاي ما.
سالن هاي عتيقه
تعداد كمي از اين ۵۰ سالن هم وضعيت مناسبي دارند. به جز تعدادي از سينماهاي ممتاز و درجه يك تهران، بقيه به همان صورت بيست، سي سال پيش هستند و همان صندلي هاي درب و داغان و همان كيفيت بد صدا و تصوير و همان سالن هاي كثيف و همان مسوولان بد اخلاق. اين شرايط شايد ده، بيست سال پيش كه تعداد شبكه هاي تلويزيون دو تا بود و آن دو تا هم برنامه سرگرم كننده چنداني نداشتند و خود مردم هم دسترسي به وسايل ديگر نداشتند، جواب مي داد. ولي اين روزها سروكله دستگاه هاي وي سي دي و دي وي دي در خيلي از خانه ها پيدا شده و طرف روي مبل راحتي لم مي دهد و با بهترين كيفيت صدا و تصوير و شرايط رفاهي به تماشاي فيلم مي پردازد و هزينه چنداني هم نمي پردازد. پس اصلا چه توقعي داريم مردم به سينما بروند؟
لذت سينما
همه اين حرف ها را زديم ولي خب لذت ديدن فيلم در سينما چيز ديگري است. البته منظورمان بعضي سينماهاي درپيت تهران نيست. منظورمان سالن هاي سينمايي است كه مردم كشوري مثل آمريكا را كه ده ها شبكه تلويزيوني دولتي و كابلي و ماهواره اي داشته و به مراكز تفريحي مختلفي هم دسترسي دارند، جذب خود مي كند.
در تهران هم بعضي از سالن ها سعي كرده اند شرايط مشابهي مثل آنها را ايجاد كنند. سينماهايي مثل فرهنگ، فلسطين، سپيده و...
به شما پيشنهاد مي كنم يك بار هزينه گرانتر بليت اين سينماها را بپردازيد و شرايط فيلم ديدن در اين سينماها را تجربه كنيد، به خصوص سينماي فرهنگ كه سعي كرده كاملا به روز باشد و شما در حالي كه ليوان نوشابه در يك طرفتان هست و ظرف پاپ كورن (ذرت بود داده خودمان) در طرف ديگر و روي صندلي راحت سينما خودتان را ول كرده ايد مرعوب كيفيت فوق العاده صدا و تصوير فيلم شده ايد. پرده بزرگ و تصوير شفاف و صداي دالبي كه يك تك تير كافي است تا شما را از جا بپراند. براي بهتر درك كردن اين شرايط هم ديدن فيلم خارجي بهتر است.
اين شرايط رفاهي و جذابيت هاست كه مردم ديگر كشورها را از خانه خود جدا مي كند و به سالن ها مي كشاند. هم فيلم ها كيفيت فوق العاده دارند و هم سالن ها. شايد با ديدن فيلم در چنين شرايطي از خوردن جوجه كباب دست بكشيد و به سينما بياييد.
|
|
|
فروشگاه
كرايه تاكسي
۲۷۰ تومان
|
ميدان ولي عصر - ميدان ونك
|
۲۱۰ تومان
|
ميدان ولي عصر - پل سيدخندان
|
۲۸۰ تومان
|
ميدان ولي عصر - فلكه دوم صادقيه
|
۳۲۰ تومان
|
ميدان ولي عصر - رسالت
|
۴۲۰ تومان
|
ميدان تجريش - ميدان آزادي
|
۳۷۰ تومان
|
ميدان تجريش - ميدان انقلاب
|
۳۲۰ تومان
|
ميدان تجريش - ميدان ولي عصر
|
۱۸۰ تومان
|
ميدان تجريش - ولنجك
|
۱۲۰ تومان
|
ميدان تجريش - چيذر
|
۱۲۰ تومان
|
ميدان تجريش - دربند
|
۱۲۰ تومان
|
ميدان تجريش - آصف
|
۸۵۰ تومان
|
ميدان تجريش - كرج
|
۷۵۰ تومان
|
ميدان ونك - كرج
|
۳۲۰ تومان
|
ميدان ونك - اكباتان
|
۲۷۰ تومان
|
ميدان ونك -ميدان توحيد
|
۳۲۰ تومان
|
ميدان ونك - ميدان امام خميني (ره)
|
۲۸۰ تومان
|
ميدان قدس - پاسداران
|
۱۳۰ تومان
|
ميدان قدس - نياوران
|
|
۱۰۰ تومان
|
ميدان قدس - امامزاده قاسم
|
۳۲۰ تومان
|
ميدان قدس - پيچ شميران
|
۴۱۰ تومان
|
ميدان قدس - ناصرخسرو
|
۲۱۰ تومان
|
ميدان راه آهن - اول حافظ
|
۱۶۰ تومان
|
ميدان راه آهن - ياخچي آباد
|
۱۰۰ تومان
|
ميدان راه آهن - ميدان شوش
|
۲۱۰ تومان
|
ميدان رسالت - پاسداران
|
۲۷۰ تومان
|
ميدان رسالت - سه راه افسريه
|
۱۰۰ تومان
|
ميدان رسالت - شميران نو
|
۱۰۰ تومان
|
ميدان رسالت - اوقاف
|
۱۹۰ تومان
|
ميدان رسالت - ميدان امام خميني (ره)
|
۲۵۰ تومان
|
ميدان امام خميني (ره) - پل سيد خندان
|
۱۸۰ تومان
|
ميدان امام خميني (ره) -ميدان شوش
|
۲۴۰ تومان
|
ميدان امام خميني (ره) -ميدان هفت تير
|
۱۶۰ تومان
|
ميدان امام خميني (ره) -ميدان انقلاب
|
۲۲۰ تومان
|
ميدان امام حسين - ميدان انقلاب
|
۲۷۰ تومان
|
ميدان امام حسين - فلكه دوم تهرانپارس
|
۱۶۰ تومان
|
ميدان كلاهدوز - افسريه
|
|
۱۵۰ تومان
|
ميدان آزادي - ميدان انقلاب
|
۳۵۰ تومان
|
ميدان آزادي - شهريار
|
۴۲۰ تومان
|
ميدان آزادي - ميدان تجريش
|
۲۷۰ تومان
|
ميدان آزادي - ميدان ونك
|
۲۱۰ تومان
|
ميدان آزادي - بيمارستان شماره ۲
|
۲۸۰ تومان
|
ميدان آزادي - ميدان امام خميني (ره)
|
۴۰۰ تومان
|
ميدان آزادي - ميدان امام حسين
|
۱۰۰ تومان
|
ميدان آزادي - فلكه دوم صادقيه
|
۱۶۰ تومان
|
ميدان شوش - دولت آباد
|
۱۸۰ تومان
|
ميدان شوش - ميدان امام خميني (ره)
|
۱۰۰ تومان
|
ميدان شوش - ميدان راه آهن
|
۲۱۰ تومان
|
ميدان شوش - ميدان شهر ري
|
۱۲۰ تومان
|
ميدان آذري - فلاح
|
۲۷۰ تومان
|
ميدان آذري - ميدان امام خميني (ره)
|
۹۰ تومان
|
ميدان فردوسي - خيابان ايرانشهر
|
۱۰۰ تومان
|
ستارخان - دريان نو
|
۱۰۰ تومان
|
ابتداي نجات اللهي - انتهاي نجات اللهي
|
۹۰ تومان
|
خيابان وصال - خيابان حجاب
|
|
۸۰ تومان
|
فلكه سوم تهرانپارس - شهرك طالقاني
|
۵۴۰ تومان
|
فلكه چهارم تهرانپارس - ميگون
|
۵۴۰ تومان
|
فلكه چهارم تهرانپارس - فشم
|
۲۷۰ تومان
|
فلكه دوم تهرانپارس - ميدان امام حسين
|
۲۵۰ تومان
|
فلكه دوم تهرانپارس - پل سيدخندان
|
۲۷۰ تومان
|
پارك وي - ميدان هفت تير
|
۲۷۰ تومان
|
پل سيد خندان - ميدان انقلاب
|
۲۱۰ تومان
|
پل سيد خندان -خيابان بهار
|
۲۵۰ تومان
|
پل سيد خندان - ميدان امام خميني (ره)
|
۲۵۰ تومان
|
پل سيد خندان -فلكه دوم تهرانپارس
|
۲۶۰ تومان
|
پل سيد خندان - تجريش
|
۳۵۰ تومان
|
شهرك غرب - ناصرخسرو
|
۳۰۰ تومان
|
شهرك غرب - قائم مقام فراهاني
|
۷۵۰ تومان
|
جمالزاده - كرج
|
۲۴۰ تومان
|
شهر ري - ميدان راه آهن
|
۳۰۰ تومان
|
پيچ شميران - پاسداران
|
۳۲۰ تومان
|
چهارراه گلوبندك - فلكه دوم صادقيه
|
۱۰۰ تومان
|
چهارراه گلوبندك - چهار راه لشكر
|
|
|
|
|
چشمان نيمه باز
متشكريم!
|
|
در كشورهايي مثل انگلستان، مالزي و سنگاپور ۷۰ درصد از زمين و مسكن را به اقشار كم درآمد مي دهند، درصورتي كه اين رقم در ايران ۳ درصد است. همچنان كه از شنيدن اين خبر كفمان بريده بود، ناگهان همه چيز برايمان روشن شد. اينكه چرا اينقدر وضعيت مسكن بد است و همه دست و پا مي زنند تا يك سقف كوچك براي خودشان اجاره كنند و قيمت مسكن اينقدر بالا هست. مي دانيد دليل همه اينها چيست؟ چيزي كه حتي به فكر مسوولان انگليسي و مالزيايي و سنگاپوري هم نرسيده. آخر مسوولان ما مي دانند كه يك خانه درست و حسابي براي يك فرد كم درآمد كلي زيان دارد.
ازجمله زيان هاي اين خانه داشتن هم اين است كه طرف، تفريح و تنوع را در زندگي اش از دست مي دهد. چون درآمدش كم است، به صورت عادي نمي تواند تفريح كند ولي خب، هرسال خانه عوض كردن، با صاحبخانه سروكله زدن، به دنبال خانه اجاره اي گشتن و هزارجا كار كردن براي تامين اجاره و... همه اينها يك جور تفريح به حساب مي آيد و به زندگي ما آدم ها هيجان و تنوع مي بخشد. ديديد چقدر مسوولان كشورهاي ديگر بي فكر هستند. ما از همين جا تشكر خود را نسبت به مسوولان دلسوز زمين و مسكن اعلام داشته و خواهش مي كنيم تا آخر عمر اين مشكل مسكن و اجاره نشيني باقي بماند!
|
|
|
درد دل
ارتباط دخل و بيماري
|
|
خدا به داد آدم برسد، وقتي در اين شهر درندشت سر و كارش به دكتر و دارو بيفتد. حتي سرماخوردگي كه يك بيماري دم دستي و سهل الوصول است، هر شهروندي را مي تواند از بيماري و ويروس بيزار كند، هر چند كسي از اين چيزها خوشش نمي آيد. دغدغه هاي زندگي شهري آنقدر زياد شده كه مجالي براي انديشيدن در باب دارو و درمان نيست. خيلي از جوانان نسبت به بيماري بي اعتنا شده اند. آنان در كانون هاي گرم خانوادگي شان آموخته اند، از نسخه هاي تكراري استفاده كنند. مثلا براي سرماخوردگي، خوردن آنتي هيستامين، آدولد كولت، استامينوفن و احيانا آمپي سيلين را لازم الاجرا مي دانند. شايد آنها سرما نخورده و اسير آلرژي فصلي باشند. ولي با همه اين احوال به آساني به پزشك مراجعه نمي كنند. براي مداوا دراين كلانشهر، طي طريقي سلسله وار لازم است.
قبل از هر چيز، گرفتن نوبت معاينه است. پس از انتظاري- مدتش بستگي به تخصص پزشك دارد- بس دراز در سالن انتظار روي مبل راحت لم مي دهند.
اين شايد آخرين باري باشد كه شخص در حالت آسوده بر مبل لميده است. پرداخت حق ويزيت و متعاقب آن آزمايشگاه وسپس تهيه دارو يك سناريوي غم انگيز يا تراژدي از زندگي فرد مي سازد.
پزشك رژيم غذايي مي دهد. چاقي يا لاغري، به خاطر فشار خون، قند بالا، اوره و ... و در آخر آنچه مسلم است، هزينه اين درمان است. خرجي كه روي دستمان مي گذارد چند برابر دخلمان است. شايد براي همين است كه بسياري از مردم ترجيح مي دهند، بيماري دخلشان را بياورد و تن به خرج هاي گران ندهند. گردونه مداوا و درمان به هيچ وجه با سرانه دخل خانوار همخواني و همگوني ندارد.
|
|
|
انرژي
آبگرمكن
|
|
اين بار به سراغ آب گرم خانه مي رويم. شايد شما هم از كساني باشيد كه از زير دوش بودن خيلي لذت مي برند و دوست دارند ساعت ها در حمام گرم و نرم آواز بخوانند و كف كنند. ولي خبر داشتيد كه يك پنجم انرژي مصرفي خانواده ها صرف توليد آب گرم بهداشتي مي شود. يعني يك پنجم هزينه اي كه براي انرژي مثل گاز مي پردازيد، فقط مربوط مي شود به آب گرم.
هزينه اين انرژي، نه تنها به نوع آبگرمكن و سوخت آن، بلكه به محل نصب و نحوه استفاده از آن هم بستگي دارد. اگر مي خواهيد يك سيستم جديد آبگرمكن بخريد بايد توجه كنيد كه اين سيستم دقيقا متناسب با نيازهاي شما باشد. حواستان هم فقط به قيمت آبگرمكن نباشد. چون مثلا يك آبگرمكن با قيمت كمتر ولي مصرف انرژي بيشتر، در دوران استفاده هزينه بيشتري را از جيب شما خرج مي كند. علاوه بر اينها، خصوصياتي مانند نصب آسان، كاربرد ساده، داشتن ضمانتنامه و... هم بر انتخاب شما تاثير خواهد گذاشت.
بعد از اينكه نوع سيستم آبگرمكن را با توجه به سوخت در دسترس انتخاب كرديد، نوبت به تعيين ظرفيت آن مي رسد. اگر ظرفيت سيستم پايين باشد نمي تواند آب را به اندازه كافي گرم كند. از طرف ديگر ظرفيت بيش از حد نياز هم قيمت و هم مصرف سوخت را بالا مي برد. تا به حال به اين قضيه فكر كرده ايد كه بهترين جا براي نصب آبگرمكن كجاست؟ شايد پيش خودتان بگوييد چه فرقي دارد، هرجا خالي بود! ولي مكان نصب آبگرمكن تاثير مستقيمي روي مصرف انرژي و هزينه هاي شما دارد. مثلا با توجه به اينكه بيشتر آب گرم در آشپزخانه، حمام و دستشويي مصرف مي شود، بايد آبگرمكن را تا جايي كه امكان دارد نزديك اين سه نقطه نصب كرد. اگر اين كار امكان پذير نبود، درحد امكان آن را نزديك آشپزخانه نصب كنيد. فكر مي كنيد فايده اين كار چيست؟ اين كار دو فايده دارد كه هم فايده هاي اين كار و هم يكسري نكات ديگر را در مطلب بعدي برايتان مي گوييم تا آن موقع شما هم فكر كنيد شايد راه هاي جديدي براي كاهش مصرف انرژي در خانه پيدا كرديد. آنها را به ما بگوييد تا در همين جا به نام شما بنويسيم.
|
|
|
نيازمندي ها
پيكان نخر، عروسك بخر
|
|
توليد پيكان متوقف شد. بالاخره نسل اين خودرو بي پير رو به انقراض گذاشت. ولي هنوز پيدا مي شود پيكان هاي تميز و ازنظر فني سالم. پيكان مدل پايين اگر دست آدم ماشين باز بوده باشد- به گفته بازاري هاي اين صنف - عروسك مي ماند. برخي مواقع تزئينات و بزك يك پيكان سالخورده از صفر كيلومتر جوان بيشتر است و زيباتر به چشم مي آيد.
در بازار، پيكان هايي پيدا مي شود با عمري طولاني و قيمت هاي مناسب. صاحبان اين خودروها مي گويند، خودروهايشان ازنظر فني كاملا سالم است. يكي پيكان ماشي رنگ دارد (بژ)، مدل ۵۷ كه در تبريز پلاك شده. قيمتي كه روي خودرواش گذاشته حدود ۲ ميليون و ۳۰۰ هزار تومان است.
پيكان كارلوكس متولد سال ۶۳ به قيمت ۲ ميليون و ۹۰۰ هزار تومان فروخته مي شود و در اين بين پيكاني با ۴ سال سن بيشتر - مدل ۵۹ - البته به رنگ آبي آسماني با ۳ ميليون تومان برچسب فروش برپيشاني دارد.
اگر شما نيز قصد خريد يكي از اين پيكان هاي مدل پايين ماماني را داشته باشيد با پرداخت حول و حوش ۳ ميليون موفق به خريد خواهيد شد. اغلب فروشندگان اين خودروها مدعي اند كه روي تن و بدن ماشينشان رنگ نپاشيده اند. شما مي توانيد با مراجعه به صافكار يا نقاش زبده مورد اعتماد از اين موضوع خيالتان را راحت كنيد. همه فروشندگان اين خودروهاي رو به فرسودگي پول نقد مطالبه نمي كنند. اگر شما دسته چك داشته باشيد و بانك خوش حسابي شما را تاييد كند، مي توانيد با اين اعتبار به صورت اقساط نيز صاحب خودرويي شويد. ولي يادتان باشد كه عمر اين ماشين عروسك شما به سر رسيده و هر دم بايد روانه بازار بازيافت شود.
پيكان مدل ۶۰ هم در بازار پيدا مي شود كه با اقساط ۶ تا ۴۰ ماهه قابل تصاحب است. مبلغ ۵/۳ ميليون تومان براي خريد اين خودرو چراغ بنزي سفيد يخچالي پول لازم است. اگر ۵/۱ ميليون تومان را نقد بپردازيد، مابقي قابل پرداخت در اقساط بلندمدت است.
|
|
|
باشگاه ثروتمندان
مسايل كاري را به خانه ببريد!
|
|
اگر مي خواهيد ثروتمند باشيد، بايد تمام افراد خانواده به شما كمك كنند. فرزندان نقش مهمي در ثروتمندشدن شما دارند زيرا درنهايت بخش اعظم مخارج براي آنها صورت مي گيرد. بسياري از كودكاني كه زياد خرج مي كنند هرگز نمي دانند كه درآوردن پول از جنگ با اژدها نيز سخت تر است. پسر يا دختر شما صبح هنگام، وقتي از منزل خارج مي شويد با شما وداع مي كند و تا شب هنگام كه با جيبي پرپول به خانه بازمي گرديد از شما بي خبر است. بنابراين طبيعي است كه فكر كند هركس صبح از خانه به سر كار مي رود و شب به خانه بازمي گردد پول خوبي درمي آورد. البته اين موضوع تا حدودي صحيح است، اما قسمت اصلي ماجرا دقيقا در مدتي اتفاق مي افتد كه نوجوان شما دركنار شما نيست.
چك و چانه زدن با مشتري، رسيدگي به حساب ها، خريد كالا و نظارت بر كارمندان همگي مفاهيم ناآشنا براي كوچكترهاست. بنابراين يك روز كه برنامه كاري آنقدرها هم فشرده نيست، كودك خود را همراه خود به سر كار ببريد. در طول مسير او را با برنامه هاي روزانه خود آشنا كنيد. برايش توضيح دهيد كه بايد با چه كساني ملاقات كنيد و چرا.در محل كارتان از فرزندتان به خوبي پذيرايي كنيد تا به كاركردن علاقه مند شود. در زمان هايي كه وقت استراحت داريد يا كارتان سبك تر شده است، بخشي از كار خود و رويه انجام شدن آن را توضيح دهيد. البته مراقب باشيد كه كودكتان خسته و سرخورده نشود. نزديكي هاي ناهار مي توانيد فرزندتان را به منزل برسانيد و مطمئن باشيد كوچولوي دلبندتان از اينكه آنقدر بزرگ شده است تا همراه مادر يا پدرش به سر كار برود و از همه چيز سردربياورد بسيار خوشحال شده است. اين كار موجب مي شود علاوه بر اينكه فرزندتان به زحمت زيادي كه براي پول درآوردن مي كشيد آگاه شود، به ادامه كار شما هنگامي كه بزرگتر شد علاقه مند شود. فراموش نكنيد هنگامي كه به همراه كودكان به يك اردوي كاري مي رويد تنقلات و هله هوله هم به همراه داشته باشيد.
|
|
|