سه شنبه ۳ شهريور ۱۳۸۳
سياست
Front Page

كابينه سيد محمد خاتمي و آرمان توسعه سياسي
نامه اي براي امروز
بسياري از تحليل گران سياسي نقش دانشگاه ها را در جهت دهي به افكار عمومي بسيار مهم ارزيابي مي كنند. پس از دوم خرداد ۷۶ نيز نبودن احزاب سياسي قدرتمند و ريشه دار در جناح دوم خرداد سبب شد تا دانشگاه، باشگاه سياسي اين احزاب شود
001971.jpg
در دولت اول خاتمي، پاره اي از مديران مياني حضور داشتند كه برخي مفسران سياسي، آنان را «دولت واقعي» مي دانستند. مصطفي تاج زاده در وزارت كشور،محسن امين زاده در وزارت خارجه هادي خانيكي در وزارت علوم، احمد بورقاني در وزارت ارشاد و فيض ا... عرب سرخي در وزارت بازرگاني در واقع«وزراي در سايه» دولت واقعي بودند
محمد حسن روزي طلب
«توسعه سياسي» شعار اول سيد محمد خاتمي در انتخابات رياست جمهوري ۷۶ بود و انتخاب هيأت دولت مهمترين ابزار خاتمي در راه عملي كردن اين شعار بود. در اين نوشتار سعي داريم گذري داشته باشيم بر وزارت خانه هاي دوران خاتمي كه مستقيم و يا غيرمستقيم در روند توسعه سياسي تأثير داشته اند.
دوم خرداد ۷۶، سيد محمد خاتمي در انتخاباتي غيرقابل پيش بيني به رياست جمهوري برگزيده شد. او كه با طرح شعار «توسعه سياسي» وارد ميدان انتخابات شده بود، توانست رأي بسياري از نخبگان را جمع آوري كند. در حالي كه در دولت قبلي، توسعه اقتصادي بر توسعه سياسي ترجيح داده شده بود، خاتمي آشكارا توسعه سياسي را مقدم مي دانست، گرچه چند سال بعد خاتمي هم پذيرفت توسعه همه جانبه علاج مشكلات جامعه است.
پس از پيروزي خاتمي در انتخابات و با توجه به شعارهاي سياسي او از جمله «ايجاد جامعه مدني» انتظارات فراواني از خاتمي شكل گرفت. انتظاراتي كه همانند تركيب حاميان و طرفداران خاتمي در سال ۷۶، بسيار ناهمگون مي نمود. اين انتظارات ناهمگون گرچه بسياري از ياران خاتمي را به سمت افراط و تفريط كشاند، اما خود او هميشه سعي كرد جانب اعتدال را نگه دارد، گرچه وي نيز علايق و سلايق خاص خود را داشت.
خاتمي در روزهاي گرم تابستان ۷۶ نشان داد كه مي خواهد معتدل باشد. او در آن روزهاي داغ سياسي پيشنهادهاي فراواني براي احراز وزارتخانه هايش داشت. اما بيشتر آن پيشنهادها فقط در پوشه خاطرات خاتمي خواهد ماند. خاتمي نپذيرفت كه بهزاد نبوي وزير نفت شود همچنان كه معاون اول رئيس جمهور قبلي (حسن حبيبي) را به كرباسچي ترجيح داد و حتي حاضر نشد در باره پيشنهاد وزير اطلاعات شدن سيد محمد موسوي خوئيني ها رايزني كند.
پيشتاز
«توسعه سياسي» شعار اول خاتمي در انتخابات دوم خرداد بود. خاتمي كه براي پيشبرد برنامه هايش مي بايست كابينه اي هماهنگ با انديشه هايش ترتيب مي داد، در چند راهي پيشنهادهاي اطرافيانش و مجلس پنجم (كه اكثريتش در دست منتقدان خاتمي بود)، قرار گرفت. خاتمي در اولين گام، بسياري از كادرهاي ستاد انتخاباتيش را به مشاورت خود برگزيد و به اين ترتيب «بهزاد نبوي» و «سعيد حجاريان» در صدر مشاوران خاتمي قرار گرفتند. اما خاتمي براي عملياتي كردن «توسعه سياسي» هنوز با آزمون دشوار انتخاب وزراي، وزارتخانه هاي سياسي روبه رو بود. خاتمي بايد شخص اولي را براي وزارتخانه كشور، امور خارجه و اطلاعات به مجلس پنجم پيشنهاد مي كرد. هر چند خاتمي بعدها توانست براي تمام وزرايش از اكثريت منتقد، رأي اعتماد بگيرد، اما به نظر مي رسد خود خاتمي نيز از تركيب وزراء رضايت كامل نداشت.
001974.jpg

خاتمي وزارت كشور را به عبدا... نوري رئيس آن زمان فراكسيون اقليت در مجلس پنجم سپرد. خاتمي اميدوار بود عبدا... نوري بتواند پيشتاز توسعه سياسي باشد. ساختار وزارت كشور هم خاتمي را خوشبين تر مي كرد،  چرا كه حتي در زمان وزارت علي محمد بشارتي، (از منتقدين دولت خاتمي) بيشتر مديران مياني اين وزارتخانه از جناح چپ بودند، كه البته اين مسئله به سابقه دو دوره وزارت علي اكبر محتشمي پور و خود عبدا... نوري بازمي گشت. به هر حال عبدا... نوري كه آن روزها مرد سرسخت دوم خرداد لقب گرفته بود، تيمي از تندروترين عناصر دوم خرداد را به كار گرفت. محمدرضا بهزاديان معاون مالي- اداري وزارت كشور شد. او پس از مدتي كوتاه به دليل سخنراني جنجالي از سوي شخص رئيس جمهور بر كنار شد. بهزاديان در آن سخنراني خواستار حذف تمامي كساني كه به خاتمي رأي ندادند، شده بود. بهزاديان بعدها با حمايت دوباره دولتي ها، رئيس اتاق بازرگاني تهران شد. ديگر معاون عبدا... نوري، «مصطفي تاج زاده بود. او معاون سياسي وزير كشور شد. تاج زاده مهره پيشتاز طيف تندروي جناح دوم خرداد در جريانات سالهاي 80-۷۶ بود. در تمام وقايع جنجالي چهار سال اول دوران خاتمي، نام مصطفي تاج زاده به گوش مي رسيد. از جريانات انتخابات شوراها تا صندوق هاي باطله انتخابات مجلس ششم در تهران و از ماجراي كوي دانشگاه تا پرونده نوارسازان.
در نهايت هم تاج زاده به دليل تخلف در انتخابات با حكم قضايي از كار در وزارت كشور منفصل شد. جواد قديمي ذاكر (سازمان مجاهدين انقلاب)، مرتضي مبلغ (حزب مشاركت) و جهانبخش خانجاني (حزب كارگزاران) از ديگر اعضاي اين تيم بودند.
001977.jpg

تنها يك سال از وزارت عبدا... نوري مي گذشت كه عملكرد او منتقدانش را مجاب به استيضاح كرد. دولت بخت عبدا... نوري در ۳۱ خرداد ۷۷ غروب كرد و او در جلسه استيضاحش نتوانست براي بار دوم نظر اكثريت را به خود جلب كند. در روز بازي تاريخي فوتبال ايران و آمريكا، عبدا... نوري در برابر نمايندگان مردم در مجلس شوراي اسلامي ايستاد و تلاش كرد از خود دفاع كند. منتقدان او را به عملكرد جناحي در عزل و نصب ها، عدم توجه به تذكرات امنيتي وزارت اطلاعات و از همه مهمتر تلاش براي «لبنانيزه كردن ايران» متهم كردند. عبدا... نوري بعدها گفت كه به دلايلي در جلسه استيضاح سكوت كرده است. شايد عبدا... نوري اميدوار بود بار ديگر از مجلس رأي اعتماد بگيرد، اما اينچنين نشد. خاتمي پس از رأي عدم اعتماد مجلس به عبدا... نوري، او را معاون اجتماعي رئيس جمهور كرد، هرچند كه عمر اين معاونت هم چند ماهي بيش نبود.
عبدا... نوري از وزارت كشور كنار رفت و از قضا خاتمي، تاج زاده  را چند صباحي به سرپرستي وزارت كشور گمارد كه عملكردش مهمترين دليل استيضاح رئيس سابق بود.
پس از قريب يك ماه رايزني، خاتمي، عبدالواحد موسوي لاري را كه پيش از اين معاون پارلماني رئيس جمهور بود ، را براي وزارت كشور برگزيد و جالب اين جاست كه تمام گزينه هاي خاتمي براي وزارت كشور از اعضاي مجمع روحانيون مبارز بودند. عبدالواحد موسوي لاري، علي اكبر محتشمي، مجيد انصاري و حتي محمد علي ابطحي!
اما گذر زمان نشان داد كه فرقي نمي كند كه چه كسي در وزارت كشور، وزير است، بلكه مهم، معاونت سياسي وزارت كشور است. در سه سال ابتداي وزارت موسوي لاري، تاج زاده معاون سياسي او بود. پس از تاج زاده، مرتضي مبلغ كه مشي اي همانند تاج زاده داشت و البته عضو حزب مشاركت هم بود، به معاونت سياسي برگزيده شد.
001980.jpg

به هر روي موسوي لاري در دوران وزارتش با چالش ها و بحران هاي فراواني روبه رو بوده است. اما دو حادثه عظيم را موسوي لاري نمي تواند فراموش كند، يكي حادثه كوي دانشگاه تهران، كه شخص موسوي لاري مستقيماً مورد تعرض مهاجمان خشمگين قرار گرفت و ديگري انتخابات مجلس هفتم، كه موسوي لاري قصد برگزاري آن را نداشت و حتي استعفايش را نيز به خاتمي داده بود، اما تأكيد رهبر انقلاب بر برگزاري انتخابات در سر موعد، موسوي لاري را در دوراهي قرارداد، هرچند كه در نهايت خاتمي استعفاي موسوي لاري را نپذيرفت و او نيز با سردي تمام انتخابات مجلس هفتم را برگزار كرد.
وزير در سايه
به همان اندازه كه در آن روزها (تابستان ۷۶) درباره عزل و نصب ها در وزارت  كشور حرف و حديث وجود داشت؛ وزارت امور خارجه تقريباً روزهاي آرامي را پشت سر مي گذاشت. كمال خرازي از نيويورك و از نمايندگي دائم ايران در سازمان ملل به تهران آمد تا جانشين دكتر علي اكبر ولايتي وزير باتجربه و چهار دوره اي خارجه شود. خرازي محتمل ترين گزينه براي وزارت امور خارجه بود. هر چند كه بسياري از دوم خردادي ها، وزارت محسن امين زاده مدير كل وزارت اطلاعات ومعاون امور بين الملل خاتمي در دوران وزارت ارشاد را طلب مي كردند. اما امين زاده با ناراحتي به معاونت آسيا و اقيانوسيه راضي شد.
محسن امين زاده كه در انتخابات رياست جمهوري سال ۸۰، رياست ستاد محمد خاتمي را بر عهده داشت، همواره اختلافات و ناهماهنگي هاي فراواني با كمال خرازي (وزير امور خارجه) داشته است. نا هماهنگي هاي او با سياست كلي نظام در جريان افغانستان و روسيه نمونه يي از آنهاست بزرگترين چالش ميان امين زاده و خرازي، اختلاف بر سر نصب يكي از مديران سياسي اين وزارتخانه در فروردين ۸۳ بود كه منجر به استعفاي امين زاده شد؛ استعفايي كه حتي پاي خاتمي را به وسط معركه كشيد.
هرچند استعفاي امين زاده با دخالت خاتمي مسكوت ماند، اما اين اختلافات آتش زير خاكستر است كه هر لحظه ممكن است دوباره شعله ور شود.
يكي از روزنامه هاي منتقد عصر به امين زاده لقب «وزير در سايه» را داده بود.اين روزنامه دليل اين نام گذاري را اختيارات بي حد و حصري مي داند كه امين زاده به واسطه دوستي شخصي با رئيس جمهور به دست آورده است.
درواقع در دولت اول خاتمي، پاره اي از مديران مياني حضور داشتند كه برخي مفسران سياسي، آنان را «دولت واقعي» مي دانستند. مصطفي تاج زاده در وزارت كشور، هادي خانيكي در وزارت علوم، احمد بورقاني در وزارت ارشاد و فيض ا... عرب سرخي در وزارت بازرگاني در واقع «وزراي در سايه» دولت واقعي بودند. صاحب  نظران سياسي معتقد بودند كه با حضور اين افراد در دولت، جهت دهي اصلي هيأت دولت، نه از خيابان پاستور، بلكه از ساختماني در خيابان سميه صادر مي شد. هر چند كه در طول هفت سال دولت خاتمي بسياري از مديران يا استعفا دادند (مانند بورقاني) و يا مجبور به ترك پست خود شدند (مانند تاج زاده).
علم بهتر است يا سياست؟
منتقدان خاتمي،  همواره به ضعف دولت  او در «آموزش و پرورش» و «آموزش عالي» اشاره داشته اند. آنان مي گويند در وزارتخانه هاي آموزشي خاتمي، سياست، بر علم ترجيح دارد. اما خاتمي كه اصالتاً چهره اي فرهنگي است، اين مسأله را رد مي كند. خاتمي پس از دوم خرداد ۷۶، حسين مظفر را به وزارت آموزش و پرورش گمارد. عملكرد سياسي حسين مظفر بيش از آن كه از سوي جناح اصول گرا مورد انتقاد قرار گيرد، از سوي وابستگان حزب مشاركت مورد هجوم قرار گرفت. مظفر كه در چهار سال دوره وزارتش تلاش داشت، جانب اعتدال را نگه دارد، در حالي در سال ۸۰ كابينه را ترك كرد كه در آستانه استيضاح از سوي اكثريت مشاركتي مجلس ششم قرار داشت. خاتمي هم كه اطمينان داشت اكثريت مجلس ششم به مظفر رأي اعتماد نخواهند داد، در اقدامي عجيب مرتضي حاجي را از وزارت تعاون به وزارت آموزش و پرورش آورد. پيشنهاد «حاجي»  به عنوان وزير آموزش و پرورش آنقدر عجيب و غيرقابل هضم بود كه حتي اكثريت طرفدار دولت در مجلس ششم نيز حيرت خود را از اين اقدام ابراز داشتند و اي بسا اگر لابي ها و رايزني هاي هميشگي بهزاد نبوي نبود، مرتضي حاجي نمي توانست از مجلس ششم رأي اعتماد بگيرد. پس از رأي اعتماد مجلس به «حاجي» او برادرش را به مدير عاملي صندوق ذخيره فرهنگيان گمارد. اين اقدام و اقدامات بعدي حاجي همچون حذف معاونت پرورشي، محدود كردن فعاليت آموزشكده هاي تربيت معلم، انتقادات فراواني را از جانب كادرهاي با تجربه اين وزارتخانه متوجه او كرد. اما مهمترين چالش وزير آموزش و پرورش خاتمي، اعتصاب و تحصن هاي گاه و بيگاه معلمان بود. اعتراضات شديد صنفي فرهنگيان به حاجي، حتي خاتمي را هم به تعويض و جابه جايي مرتضي حاجي راضي كرده بود، اما يك خوش شانسي حزبي دوباره جايگاه حاجي را بر صندلي رياست شلوغ ترين وزارتخانه دولت تثبيت كرد. بله، مرتضي حاجي عضو موسس حزب مشاركت و نزديك به سازمان مجاهدين انقلاب بود.
استعفا بر سر يك لايحه
هرچند كه مرتضي حاجي توانست از زير فشار استعفا فرار كند ،اما «مصطفي معين» وزير پرسابقه آموزش عالي خاتمي، پس از شش سال وزارت، در اعتراض به عدم تصويب لايحه وظايف و اختيارات وزارت علوم استعفا داد. معين در اين لايحه خواستار حق انتخاب رئيسان دانشگاه ها بدون تصويب شوراي عالي انقلاب فرهنگي شده بود.
مصطفي معين وزير نجف آبادي كابينه خاتمي، ده سال سابقه وزارت آموزش عالي را دارد. او كه در انتخابات دوم خرداد ۷۶، همزمان با خاتمي، از شهر اصفهان به نمايندگي مجلس برگزيده شده بود،  پس از يك ماه وكالت استعفا داد تا قباي وزارت را بر تن كند. او كه عضو شوراي مركزي «انجمن اسلامي جامعه پزشكان ايران » است، هادي خانيكي، ظريفيان،  علي اصغر خداياري و داوود سليماني از اعضاي حزب مشاركت را به مديريت هاي كلان وزارتخانه خود نصب كرد. عملكرد وزارتخانه معين در اين دوران شش ساله،  سر و صداهاي فراواني را در پي داشت. تجمعات دانشجويي و غيردانشجويي در دانشگاهها، ماجراي كوي دانشگاه،  قضيه نشريه موج و ده ها ماجراي ديگر، معين را در صدر اخبار قرار داده بود. هرچند كه معين مي گفت كه مي خواهد از كيان دانشگاه دفاع كند،اما عملكرد سياسي او چنان فضاي دانشگاه ها را دچار ركود و خمودگي عملي كرده بود كه كمتر كسي حاضر بود پس از معين مسئوليت وزارت علوم را بپذيرد. البته نبايد فراموش كنيم كه وي يكي از سالمترين وزراي كابينه و مردي ساده زيست بود.
مصطفي معين كه طول دوران مديريتش بارها به جناحي كردن فضاي دانشگاه ها، عزل و نصب هاي سياسي، حمايت هاي بي توجيه از يك گروه افراطي دانشجويي،  عدم توجه به مسائل صنفي دانشجويان و اعضاي هيأت علمي دانشگاهها و... متهم شده بود،  در نهايت در تير ۸۲ از سمتش استعفا داد. او كه در تير ۷۸ استعفايش در اعتراض به وقايع ۱۸ تير، از سوي خاتمي رد شده بود،  بالاخره توانست در تير ۸۲ خاتمي را راضي به قبول استعفايش كند. هرچند مصطفي معين دليل كناره گيري اش را نبودن دوران مناسب دانست اما از معين به عنوان يكي از كانديداهاي اصلي جناح دوم خرداد براي انتخابات سال آينده نام برده مي شود.
پس از مصطفي معين در حالي كه پيش بيني مي شد خاتمي، هادي خانيكي يا زهرا رهنورد را به مجلس ششم معرفي كند،  او دكتر فرجي دانا (رئيس دانشگاه تهران) را كانديداي وزارت علوم نمود. اما مجلس ششم به دلايلي كه هيچگاه معلوم نشد، به فرجي دانا رأي مثبت نداد. در جلسه رأي اعتماد،  احمد پورنجاتي (رئيس كميسيون فرهنگي مجلس ششم) با عباراتي موهن و جهت دار به فرجي دانا حمله كرد. پس از رأي عدم اعتماد مجلس ششم به فرجي دانا،  خاتمي، دكتر توفيقي (معاون معين) را به مجلس پيشنهاد كرد و مجلس ششم اين بار به راحتي به توفيقي كه خود را ادامه دهنده راه معين معرفي كرده بود رأي اعتماد داد تا او به مدت ۲ سال وزير علوم و تحقيقات و فناوري باشد.
در مجموع بسياري از تحليل گران سياسي، نقش دانشگاه ها را در جهت دهي به افكار عمومي بسيار مهم ارزيابي مي كنند. پس از دوم خرداد ۷۶ نيز نبودن احزاب سياسي قدرتمند و ريشه دار در جناح دوم خرداد سبب شد تا دانشگاه، باشگاه سياسي اين احزاب شود.
هر چند اين رويكرد، چند سالي تنور سياست را در دانشگاه بسيار داغ و پرحرارت كرد اما با فروكش هيجانات دوم خرداد، فضاي دانشگاه به سبب اين رويكرد غيراصولي، راكد و خمود شد. اما علاوه بر رويكردهايي كه از خارج از دانشگاه نسبت به اين مجموعه اعمال مي شد، عملكرد برخي از مديران وزارت علوم نيز در اين ميان انكارناشدني است. آنان با حمايت هاي غيرمعقول و بي توجيه از برخي گروه هاي افراطي دانشجويي، دانشگاه را كه محل علم و آموزش است به معركه زورآزمايي جناح هاي سياسي تبديل كردند.
ارشاد و مرشد
وزارت ارشاد خاتمي، شايد خبرسازترين وزارتخانه كل دوران جمهوري اسلامي باشد. خاتمي كه خود مدت مديدي وزير فرهنگ و ارشاد اسلامي بوده، عطاءالله مهاجراني، معاون حقوقي رئيس جمهور قبلي (هاشمي رفسنجاني) را به مجلس پنجم پيشنهاد كرد. علي رغم مخالفت هاي شديد برخي نمايندگان مانند احمد نجابت (نماينده خوش كلام شيراز) مهاجراني توانست از مجلس پنجم كه در اختيار رقيبان خاتمي بود رأي اعتماد بگيرد. مهاجراني كه به گفته خودش بيشترين بار توسعه سياسي را برعهده داشت، در اولين روز اقامتش در ميدان بهارستان شخصاً  مجوز پخش فيلم هاي «ديدار» و «آدم برفي» را كه قبلاً مجوز نداشتند، صادر كرد تا نشان دهد كه با سرسختي در ميدان كارزار حضور دارد. وزير فرهنگ خاتمي (اين نامي بود كه او خود دوست داشت با آن خطابش كنند) سيف الله داد (كارگردان فيلم تبليغاتي خاتمي در سال ۷۶) را به معاونت سينمايي خود برگزيد. عملكرد مهاجراني و دادن مجوزهاي بي رويه ساخت فيلم هاي مبتذل، حتي اعتراض سينماگران حرفه اي را نيز برانگيخت.
مهاجراني در حوزه كتاب و تئاتر نيز جدال سختي با منتقدين داشت. منتقدين، او را متهم كردند كه به حوزه فرهنگ همانند يك نانوايي مي نگرد كه هركس نان خواست، نانوا بي درنگ و بدون چون و چرا به او مجوز مي دهد!
اما معاونت مطبوعاتي وزارت ارشاد شايد جنجالي ترين معاونت در كل هيأت وزيران باشد. مهاجراني ابتدا «احمد بورقاني» از فعالين ستاد خاتمي در انتخابات ۷۶ را به معاونت مطبوعاتي خود برگزيد و عيسي سحرخيز از نيويورك به مدير كلي مطبوعات داخلي آمد. اما بورقاني كه در مواجهه با مطبوعات با رئيسش اختلاف نظر داشت؛ استعفا داد و در جلسه توديعش آنگاه كه خود را «چريك اصلاحات» خواند، با پاسخ طعنه آميز مهاجراني مبني بر اتمام «دوران چريك بازي»  روبه رو شد. سحرخيز هم بدون توديع از وزارت ارشاد رفت و روزنامه «عصر اقتصاد» و ماهنامه «آفتاب» را منتشر كرد كه هر دو به دليل تخلفات گسترده توقيف شدند.
اما داستان مهاجراني و مطبوعات، به استعفاي معاون مطبوعاتي اش ختم نشد. او كه آشكارا و با سرسختي كامل از مطبوعات هنجارشكن حمايت مي كرد، از سوي منتقدين دولت كه در مجلس پنجم اكثريت داشتند به كارزار استيضاح كشيده شد، اما او توانست با زيركي خاص خود و البته با حمايت هاي بي دريغ طيف مستقل مجلس به رهبري طه هاشمي، از اين عرصه به سلامت بگريزد، اما يك سال بعد، در حالي كه مجلس ششم كه اكثريتش طرفدار دولت بودند تازه شروع به كار كرده بود، مهاجراني از سمتش استعفا داد. در واقع اصرار مطبوعات زنجيره اي به تخلفات مكرر و نارضايتي مسئولان عالي نظام از وضعيت مطبوعات، ابتدا طومار مطبوعات زنجيره اي را در هم پيچيد و سپس عطا ءالله مهاجراني را وادار به استعفا نموده بود و مهاجراني كه استعفايش را «آرامش قبل از طوفان» و يا استراحت پيش از قبول يك پست بالاتر مي پنداشت، كم كم از عرصه سياست محو شد. خاتمي نيز، پس از قبول استعفاي مهاجراني، احمد مسجد جامعي قائم مقام ساكت و كم حرف او را كه تقريباً  مورد حمايت دو جناح كشور بود،  به عنوان وزير فرهنگ و ارشاد اسلامي به مجلس ششم معرفي كرد و اين مجلس نيز، با اكثريت قاطعي، به او رأي اعتماد داد. از آن روز تاكنون، مسجد جامعي تلاش داشته تا كمتر وزارت ارشاد را درگير مسائل جناحي كند، شايد كه او مسئوليت توسعه سياسي را به دوش خود حمل نمي كند!
* * *
اكنون پس از گذشت هفت سال از دولت خاتمي و در حالي كه خود خاتمي نيز در پايان همه مصاحبه هاي مطبوعاتيش حرف از رفتن مي زند، زمان مناسبي است تا ميزان عمل به شعارهاي اساسي او مشخص شود. خاتمي پس از دوم خرداد برخي از شعارهايش مانند جامعه مدني را ديگر تكرار نكرد و بر برخي نيز در همه سخنراني هايش تأكيد كرد.  خاتمي در نامه به فردايش گفت كه هيچ شعار و وعده اي نداده است.

نگاه امروز
بالا بردن مطالبات مردم

ياسر مرادي
امسال، سال خداحافظي سيد محمدخاتمي از عرصه سياست كشوري است كه هشت سال پرالتهاب را سپري نموده است.
خاتمي درحالي پا به عرصه انتخابات گذاشت كه پرداختن مطلق به توسعه و سازندگي در زمان رئيس جمهور سابق موجب ايجاد نوعي جذابيت نسبت به مسائل سياسي شده بود و جناح چپي ها كه بعدها دوم خردادي ناميده شدند با درك مناسب از اين واقعيت اجتماعي توانستند ۲۰ميليون از مردم ايران را با برنامه هاي خود همراه كنند. شايد اصلاح طلبان زماني كه باسوار شدن بر موج احساسات و شور سياسي مردم توانستند آراء چشمگيري را كسب كنند كمتر به اين مسأله فكر مي كردند كه بالا بردن مطالبات مردم زماني گريبانگير خود آنان خواهد شد و موجب ناكامي آنان در انتخابات شوراها و مجلس خواهد شد. بالا بردن سطح انتظارات مردم به سوي اهدافي كه برخي از آنها اصولاً قابليت تحقق نداشتند و توضيحي براي آرمانهاي بسيار دور بودند، بدون در نظر گرفتن پتانسيل هاي موجود، بزرگترين ضربه اي بود كه در اين سالها به باور مردمي زده شد. هر چند به سادگي مي توان پذيرفت كه خاتمي به هيچ وجه قصد عوام فريبي و سوءاستفاده از باورهاي مردمي را نداشته است ولي بهتر بود زماني كه تئوريسين هاي انتخاباتي او چنين شعارهايي را در برنامه هاي انتخاباتي وي تعريف مي كردند وي دقت بيشتري در انتخاب اين گونه شعارها به عمل مي آورد. گرچه خاتمي در نامه اي براي فردا عنوان كرده كه هيچ وعده اي به كسي نداده است، اما مردم ما انتظارات بسياري از وي داشته اند و بسياري از آنان تا پايان هشت سال خدمت وي آرزوي برآورده شدن شعارهاي داده شده شان را دارند.
البته حال كه بار ديگر در آستانه انتخابات بعدي رياست جمهوري هستيم مسئولين بايد در دادن شعارهاي انتخاباتي دقت كنند كه وعده هاي داده شده با پتانسيل هاي موجود در كشور همخواني داشته باشد.
هر چند كه كارنامه خاتمي در عمل به وعده هاي خود در نزد مردم ايران چندان موفقيت آميز نيست اما ايجاد فضاي باز سياسي و از سوي ديگر ايستادگي در مقابل برخي افراط و تفريط ها تا حدودي اين ضعف را پوشش مي دهد. البته اين نكته را هم نبايد فراموش كنيم كه كابينه خاتمي در پيمودن راه اصلاحات چندان با مجلس ششم همراهي نكرد و مجلسيان كه افراد راديكال زيادي را در ميان خود داشتند ده ها بار از عدم همراهي كابينه با نمايندگان گله كردند و ابراز داشتند مجلس بار اصلاحات را به تنهايي به دوش كشيد.

|  اقتصاد  |   انديشه  |   خانواده  |   سياست  |   فرهنگ   |   ورزش  |

|   صفحه اول   |   آرشيو   |   بازگشت   |