سه شنبه ۳ شهريور ۱۳۸۳
خوانش شعر
گزارشي از يك گزارش
002028.jpg
حميدرضا شكارسري
گزارش
ساعت نه دختر سوار شد
بيابان ني نداشت و چوپان هم
پيكان سفيد بود و جيغ
تمام رنگ هاي زمين
ماه گزارش مي دهد
يك ربع بعد
از پاهاي ساعت خون مي چكد
پليس ژياني زرد را جريمه مي كند
دادگاه هنوز سرگرم گلدان ها و فواره هاي مجرم است
و در راديو ني مي زند كسي
روزنامه هاي صبح و عصر گزارش مي دهند*

ادبيات،  نظامي خاص متكي بر نشانه شناسي است. همچون تمام ديگر هنرها. پس هنر و ادبيات مخاطب را به تلاش در جهت اين شناخت دعوت مي كند، شناخت نظام يكّه نشانه ها در هر اثر هنري يا ادبي.
«شكلوفسكي» در هر اثر هنري سه جنبه را شناسايي و معرفي مي كند(۱):
فيزيك اثر: مواد اوليه سازنده اثري هنري كه به فرم آن امكان بروز مي بخشد. مانند صدا در موسيقي و زبان در ادبيات كه جنبه فيزيكي و مادي محسوب مي شوند.
دلالت موضوعي اثر: ساختار اثري هنري كه بر اساس منطق متن، انسجام مي يابد.شناخت نظام يكّه نشانه ها، در حقيقت اشراف بر «موضوع» اثر براساس منطق يگانه متن آن اثر است. منطقي كه تنها بر آن فرم و ساخت خاص حاكم است. تقليد و سرقت ادبي چيزي نيست جز تكرار مبتذل اين منطق. وگرنه هرگز نمي توان از نشانه هايي چون تكرار كلمات و واژگان، تكرار تمهيدات فرميك و ... به وقوع تقليد و سرقت ادبي حكم داد. همان احكامي كه امروزه به وفور در نقد (!)هاي منتشره به چشم مي آيد.
مفهوم يا درونمايه: اين جنبه اما به خودي خود در هيچ متني وجود ندارد و تنها در فرامتن اثر و در غياب صاحب اثر، در تابش ذهن خوانشگر، هستي مي يابد. پرمعنايي آثار هنري در حقيقت حاصل خوانش هاي پرتعداد در فرامتن هاي پرتعداد است. ناگفته پيداست كه خود متن نيز بايد پتانسيل اين خوانش ها را داشته باشد.
«خانه ابري» موضوع شعر «نيماست». «اندوه شخص نيما» و «دلتنگي  نيماي نوعي» اما، معنا و مفهوم آن شعر است. شعر در حقيقت «اجراي » معنا و مفهوم و نيز درونمايه اثر از طريق دلالت موضوعي متن است. پس پديده اي است كه «فرآيند» بده بستان يا كنش و واكنش اثر و مخاطب (صاحب  اثر و مخاطب!) به حساب مي آيد.
اگر در بافت و موقعيت ويژه اي، رئيس كارخانه اي براي كارگرانش يا در موقعيت ويژه ديگر، واعظي براي گروهي از نمازگزاران مسجدي صحبت مي كند، مي توان در بافت و موقعيت فرهنگي جامعتر، كه وابسته به موقعيت ويژه اي هم نيست، به گروهي از ارتباطات زباني اشاره نمود كه موقعيت هاي ويژه متنوع و متعددي را پوشش مي دهد و «ژانر» سخنراني ناميده مي شود.
اين نوع نگاه به ژانر، ريشه در نگره زبان شناختي كاربردي دارد كه به دست زبان شناس انگليسي معاصر، «مايكل هاليدي» طرح گرديد. اين نگره اساساً «معنا بنياد» است و با رهيافتي اجتماعي و كاركردي به زبان مي نگرد. بدين ترتيب با فاصله گيري از انتزاعي گري دستورهاي صورت گرا و به طور مشخص، دستور زايشي (چامسكيايي) زبان، مي توان آن را در هيأت واقعي در عمل و همراه با تعامل كاربردي زبان كاويد.
در اين نگره، زبان، شبكه اي از سيستم ها انگاشته مي شود كه در نتيجه گزينش هاي متعدد و دروني، سرانجام به شكل يك ساختار يا زنجيره واقعي گفتار يا نوشتاري تحقق مي يابد. پس عناصر زباني به واسطه نقشي كه در نظام زبان و بافت ارتباطي دارند، هويت مي يابند و در نتيجه، كليه فرآيندهاي زباني، از جمله ادبيات، در چارچوب كنش هاي اجتماعي - فرهنگي تحليل مي گردند.
اگر چه اين ديدگاه از انتزاعي گري افراطي اغلب نگره هاي زبان شناسي مبراست، بايد پذيرفت كه بخشي از واقعيت هاي زبان را مي بيند و نه همه آن را.
اگر ژانر، از ارسطو تا امروز، مفهومي برخاسته از نوع بندي انجام شده در بوطيقاست و به قول «تودورف» هميشه معطوف به باز تفسيري از «بوطيقا»ست، امروزه و در نگره هاي تازه اي چون نگره مورد اشاره در سطور بالا، ژانر مفهومي است كه نه تنها در ادبيات بلكه در عرصه وسيع تر مطالعات زباني هم كاربرد فراوان يافته است. در نهايت، تعريف معطوف به موضوع و مفهوم در نزد ارسطو، به تعريفي معطوف به نوع كاركرد و كاربري زبان، در اين ديدگاه مبدل مي گردد(۲).
از اين ديدگاه و با توجه به آنچه «شكلوفسكي» از جنبه هاي مختلف هر اثر هنري به دست داده بود، مي توان دريافت كه:
۱- اگر مفهوم و درونمايه شعر، ملاك تعلق يا عدم تعلق شعري به ژانر خاص باشد، آنگاه با توجه به ارزش و جايگاه تأويل و خوانش در اين عرصه، هر شعري را مي توان در هر ژانري جاي داد. بدين ترتيب ژانر به مفهومي بدون كاربرد تبديل خواهد شد.
۲- اگر مفهوم و درونمايه شعر در تعلق يا عدم تعلق شعري به ژانري خاص، فاقد ارزش است و موضوع شعر، نوع ژانر را تعيين مي كند، آنگاه حركت شعر به سمت نثر و متني تك معنا آغاز مي شود و شعريت آن به خطر مي افتد.
***
در بخش اول شعر «گزارش» ،ماه به گزارش مشاهدات خود از يك حادثه مي پردازد. حادثه مستندي كه با وضوح خويش، ماهيت گزارش خود را به اجرا مي گذارد. در اين بين ماهيت و شخصيت گزارشگر، تمهيدي كارآمد و موفق جهت ارتقاي ناگهاني اين بخش از اثر تا سطح شعر، به حساب مي آيد. اما سطر «تمام رنگ هاي زمين» نه تنها به جز اجراي مراعات النظير با رنگ سفيد پيكان و يك آشنازدايي بيهوده از «جيغ بنفشي» كه سال ها پيش شنيده ايم، نقش ديگري ندارد بلكه بيان عمداً گزارشي و نثرواره شعر را مبهم و خدشه دار مي سازد. در خوش بينانه ترين حالت، اين سطر مي تواند حاكي از سلطه يك شاعر فمينيست جهان وطن بر شعر باشد كه در اين صورت نيز او فراموش كرده است كه «ماه»، گزارشگر اين بخش است و گزارشگر بي طرف و بي نظري هم هست! بدين ترتيب صداي «شاعر - راوي» جانشين صداي «ماه» مي شود و شعر به ورطه تك صدايي پرتاب مي  گردد.
«يك ربع بعد» روايت خطي حادثه مستند بخش اول شعر، در بخش دوم و پاياني شعر به سرانجام خونين خود مِي رسد. اين بخش از شعر گزارش روزنامه هاي صبح و عصر است. روزنامه هايي كه بي خبر(يا عمداً بي خبر!) از آن حادثه، به پليس و دادگاه و ني زن غافلي اشاره مي كنند كه مشغول انجام وظايف طنزآلوده خويش هستند. ساعت نه، در بياباني دنج و در آن پيكان سفيد، چه بر سر آن دختر آمد، به آنها اصلاً ربطي ندارد! نكته اما اينجاست كه دو سطر اول بخش دوم، نمي تواند در گزارش روزنامه ها آمده باشد. چرا كه اگر روزنامه ها خبري از آن حادثه داشتند، فضاي غفلت  طنز آلوده سطرهاي بعدي اصلاً نمي توانست شكل بگيرد.
در اين بخش نيز كم دقتي شاعر در تشكل ساختار شعري پلي فونيك لو مي رود. دو سطر اول اين بخش مي توانست (و بايد!) در گزارش ماه بيايد. وگرنه مي توانست (و باز هم بايد!) در همين جاي فعلي اما با صداي «شاعر- راوي» نوشته شود.
آيا شعر «گزارش» خانم «گراناز موسوي» طي خوانش من، تأويلي اجتماعي يافته است؟ آيا اين شعر اين پتانسيل را دارد كه در خوانشي ديگر، تأويلي متفاوت بيابد؟ اگر نه، آيا موضوع اين شعر اساساً نثري نيست و به دليل تك معنايي بودن، خوانش و تأويلي واحد را تحميل نمي كند؟
آيا نمي توان مفهوم «ژانر» را به «شعر» تعميم و گسترش داد؟ مگر نه اينكه متون، به دليلي يا دلايلي اين توان را دارند كه خواننده را در موقعيت خوانش يك شعر قرار دهند، بدون آنكه ماهيت و جوهر شعري داشته باشند؟ در شعر «گزارش» كدام عامل به جز ماهيت و شخصيت گزارشگر اول و فرم خاص توالي گزارش ها، به خواننده القا مي كند كه در حال شعرخواني است؟
شما هم مي توانيد مثل من بارها و بارها با اين شعر روبرو شويد، با آن سروكله بزنيد، با آن گفت وگو نماييد و سرانجام پاسخ سؤال هاي بالا را بيابيد.
من كه گمان مي كنم پاسخ هايم به گونه اي در دل خود سؤال ها فاش شده اند. شما چه مي گوييد؟

پي نوشت ها:
۱- ساختار و تأويل متن، بابك احمدي، چاپ پنجم، ۱۳۸۰،  صفحه ۵۱.
۲- براي توضيح بيشتر به كتاب زير مراجعه نماييد: «به سوي زبان  شناسي شعر» مهران مهاجر و محمد نبوي، شرمركز۱۳۷۶، .
* پابرهنه تا صبح ،گراناز موسوي،نشر سالي،چاپ دوم۱۳۸۰،،صفحه ۳۲.

شعر معاصر ايران
او مثل يك قناري خودش را كشت!
002031.jpg
اين روزها، «الف» تا «ي» تمام اين سرزمين، آلوده به سياست شده است. فرهنگ مادر سياست است. اما اين مادر، گويا اين روزها، جز پرگويي از نيك و بد فرزندش، كلامي براي عرضه ندارد. سال هاست كه اگرچه بسيار مي سرايم، اما تقريباً هيچ منتشر نكرده ام. باشد تا اين آخرين سروده  كمي چاووش خوان دغدغه هاي من و شايد ما، از جهاني جز سياست باشد. چاووش خوان گياهي كه آسفالت سياست، جواز جوانه زدن و قد كشيدن آن را در اتوبان هاي شلوغ خود نمي دهد. ان شاءالله.
چه بميري
چه زنده
چه بروي
چه بماني،
مرا تباه كرده
كشته اي!

رخ مي دهد، به همين سادگي.
چمدان ها براي زندگي باز مي شوند،
بسته مي شوند براي نقطه پايان
به همين سادگي
وقتي آخرين چراغ ها خاموش
و سپيده غمگين در آغوش تيره شهر
از خواب برمي خيزد.

جيغ بكش! جيغ!
زانو بزن! زار بزن! بلند تر!
اما اين قربان گاه براي ازدحام اين اجساد كوچك است.

گفتم: برو! گفتم: گم شو! گفتم: ...
هيچ يك اما نمي دانستيم بايد چگونه
بايد به كجا برود؟
نمي دانستيم من چگونه، در كجا بايد بمانم؟
***
او مثل يك قناري خودش را كشت
شبيه آن كه بي تاب و ناگاه
خنجري در قلبش فرو مي كند
يا از طبقه سي و هفتم
خود را به دهان خونين خيابان مي اندازد.
درست مثل يك قناري
بي اندك هراس از صف منتظر و گرسنه اين همه جانور
آوازخوان در قفس را گشود
و سپس به خوابي عميق فرورفت!
***
گنجشكك سياه سوخته
روبه رويم بال بال مي زند
آن قدر كه شمع در دستانم آب  شود
و انگشتانم آتش بگيرد.

تلفن زنگ مي زند، چند بار.
مي گويم: بله
و شعله اي سنگين از آن سو به صورتم مي پاشد.
- بله؟!
و آواز حزين و بي پايان قرآن...
- بله؟!
و ضرباهنگ سرفه هايي پياپي
- بله؟!
و جاز قهقهه و نفرين
و هيجان نامتعارف ترمز شديد قطاري كه از ريل ها منحرف شد!

آيا منم؟!
آخرين مجنون خيابان  گرد؟
آخرين سوزن بان اين قطار ابدي؟
منم آيا، يگانه رفتگر اين شهر خالي؟!

دست مي كشم به گيسوان شبانگاهي اش
مي پرسم؛ كدام بهشت؟ كدام بستر، كدام شعر؟
كدام تابوت تو را خوشبخت خواهدكرد؟!
سپس بلاتكليف منتظر مي مانم
تا ترانه هق هقي سنگين
در آوار هياهوي اتوبان محو شود.

آيا باز هم توقف لازم است؟
وقتي چيزي براي آزمودن و سرزميني براي رها كردن نيست
وقتي هيچ آرزويي، فرزندي، رودي خروشان براي پارو زدن
يا باتلاقي براي فرو شدن حتي، قله اي براي فتح كردن نيست.
گل صحرايي اميد، گلي، گلي كوچك براي گرفتن عكس
يادگاري حتي نيست.
تنها ازدحام اشيايي كه سراسيمه و آژيركشان
به سوي نقطه صفر، سقوط مي كنند.

- آواز بخوان گل صحرايي اميد!
- خوشبخت باش! حتي اگر دوست داري برقص!
دريغ! گوشش اين دسته از كلمات را نمي شنوند...
- لااقل گريه كن!
... جهان از هوش مي رود!

طرح يك ديدگاه
آموزش زبان در ايران چالش ها، راه كارها
001998.jpg
منصوره شريف زاده
با شروع قرن بيست ويكم، مرزهاي فرهنگي و ارتباطي ميان كشورها، به سرعت روبه نابودي مي رود و گويي دنيا هر چه سريع تر به سوي يكپارچگي مي شتابد. يكي از مهمترين دلايل آن، ظهور وسايل جديد ارتباط جمعي است كه قوي ترين آن نيز اينترنت است و به دلايل گوناگون از جاذبه خاصي بين مردم بويژه نسل جوان برخوردار است.
دسترسي به اين پديده بسيار آسان و همگاني شده است. اما نكته بسيار اساسي اين كه، نسل جوان كشورمان كه در عرصه فرهنگي ايران، روبه رشد است، بايد مجهز به علم و دانش و آگاهي شود كه نه تنها از اين قافله عقب نماند، بلكه هر چه سريع تر به پيش رفته و در عين حال از حرمت و شخصيت ديني و فرهنگي خود پاسداري كند. رشد سريع رايانه در كليه فعاليت هاي روزمره، نشانگر آن است كه، توجه به يادگيري زبان انگليسي حتي در عرصه اجتماعي اجتناب ناپذير است و «۸۰ درصد اطلاعات موجود در رايانه هاي دنيا به زبان انگليسي است.»
امروزه نياز به يادگيري رايانه توسط همه اقشار و گروه هاي فعال جامعه شديداً حس مي شود و نسل جوان با علاقه و كنجكاوي فراوان درصدد دستيابي به يافته هاي بشر در اين زمينه است. در حال حاضر در ايران كارمندان و حتي برخي از كسبه، ملزم به استفاده از اين وسيله شده اند.
در جهان امروز كه عصر ارتباطات ناميده مي شود، برقراري ارتباطات ميان ملل مختلف، امري ضروري به نظر مي رسد و اصلي ترين وسيله ارتباطي نيز گفتار است.
پس لازم است كه مردم دنيا جهت برقراري ارتباط، با زبان يكديگر آشنايي داشته باشند. در حال حاضر زبان انگليسي، به دلايل مختلف، زبان بين المللي دنيا است و «اين زبان توسط افراد گوناگون به جهت برقراري ارتباط در دنيا به كار برده مي شود. در طول قرن گذشته و در هزاره جديد، زبان انگليسي، يكي از مهمترين وسايل دستيابي به منابع علمي و فني دنيا است. در روزگار ما توجه به زبان هاي خارجي بيش از گذشته لازم شده، زيرا اختراعات جديد لزوم ارتباطات ملتها را با يكديگر زيادتر كرده و در نتيجه مردم بايد ابزار ارتباطي بيشتري در اختيار داشته باشند.»
البته بعضي از زبانشناسان نظير۱۹۸۱ -shaw، زبان انگليسي را به عنوان حربه اي در دست امپرياليسم مي داند كه از طريق آن به فرهنگ ملتها و اقوام مختلف نفوذ مي كند. ولي اكنون جوامع با تسلط كامل به فرهنگ خود مي توانند از روش هايي براي آموزش آن استفاده كنند كه نه تنها به فرهنگ خود لطمه اي وارد نسازند بلكه فرهنگ خويش را بارورتر سازند و از اين طريق مردم ديگر نقاط را با فرهنگ و اعتقادات خود مرتبط كنند.
لازم به ذكر است كه: «هم اكنون زبان انگليسي از جايگاه ويژه اي به عنوان زبان بين المللي دنيا برخوردار است و دليل آن هم ايجاد ارتباط از طريق آن است. از اين زبان بين المللي براي دستيابي به علوم و فناوري و تجارت بين المللي استفاده مي شود. مهمترين نقش آن ايجاد ارتباط بين مليتهاي گوناگون است.» و نام هايي مانند: زبان بين الملليsmith EIIL) ), (1978)؛ زبان بين المللي كمكي Smith EIAL)), (1983)؛ و زبان دنيا Nunan EWL)), (1999/2000)را به خود اختصاص داده است.
با نگاهي سطحي به كشورهايي نظير هندوستان، سنگاپور و ديگران كه در زمينه يادگيري زبان انگليسي موفقيت هايي به دست آورده اند، در مي يابيم كه «آنها از اين زبان جهت بيان مفاهيم و نيازهايي كه مرتبط با فرهنگ خودشان است، استفاده مي كنند.»و اين وظيفه دست اندركاران امر آموزش زبان انگليسي در جامعه آموزشي و پرورشي ايران است كه به تقويت هرچه بيشتر اين زبان بين المللي، در ميان نسل جوان همت گمارند و آن را به سمت و سويي هدايت كنند كه با حفظ ارزشهاي مذهبي و فرهنگي خويش به آن تسلط يافته تا از اين طريق به نشر آن دو ارزش همت گمارند و طبق گفته امام راحل(ره): «يادگيري زبان هاي خارجي، به منظور گسترش فرهنگ اسلامي امروزه عبادتي است بزرگ.»
تدريس زبان انگليسي يك مسئله و مشكل اساسي در ايران است، كه بايد عميقاً مورد توجه قرار گيرد. «در سال، ۴۰۰ ميليارد ريال خرج آموزش زبان در آموزش و پرورش است. حدود ۳ هزار معلم مشغول تدريس در اين رشته هستند.
حدود ۱۰۰ سال است كه اين زبان در ايران تدريس مي شود، ولي هنوز به نتايج مفيد و ثمربخشي نرسيده ايم كه دلايلي نظير، صحيح نبودن روش تدريس، تعداد زياد دانش آموزان در كلاس درس زبان انگليسي (كه معمولاً به ۳۵ نفر و گاهي بيشتر هم مي رسد)، برگزار نشدن امتحانات با شيوه صحيح در اين درس، صحيح نبودن شيوه ارزشيابي معلمين و جنبه تشريفاتي داشتن كلاسهاي آموزش ضمن خدمت، كم بودن ساعات تدريس درس زبان انگليسي، در دسترس نبودن وسايل كمك آموزشي، كتابهاي فاقد جذابيت و تحميل كردن آنها به معلمين و هماهنگ نبودن افراد تصميم گيرنده با يكديگر، باعث شده اند كه شيوه نگرش دانش آموزان به زبان انگليسي منفي گردد و فاقد انگيزه شوند.»
يك كلاس درس زبان انگليسي در درجه اول نيازمند به تجهيزات سمعي بصري و محيط مناسب آموزشي است. از آنجايي كه زبان انگليسي، زباني بيگانه براي دانش آموزان ايراني است، پس بايد به طرق مختلف در زمينه تدريس آن جذابيت ايجاد شود تا از وقت، انرژي و از همه مهمتر هزينه  اي كه صرف مي شود نهايت بهره برداري شود.
دانش آموزان به لزوم يادگيري زبان انگليسي واقف هستند و براي زندگي آتي خود آن را امري واجب به حساب مي آورند. آنها به يادگيري آن علاقه مند هستند ولي به نوع آموزش كنوني علاقه اي نشان نمي دهند. آنان نيازمند روشي هستند كه آميخته با تنوع و خلاقيت باشد. با توجه به موارد ذكر شده، زبان انگليسي بايد ازجايگاه ويژه اي در اين جامعه برخوردار شود، تا دانش آموزان اين مرز و بوم با تسلط بر آن بتوانند از علوم و فنون جهان بهره مند شوند و همچنين در آينده افكار و اعتقادات اسلامي، فرهنگي و علمي خود را با جهانيان در ميان گذارند.
لازم است كه به يادگيري و تدريس زبان انگليسي در آموزش و پرورش ايران با ديد عميق تري نگريسته شود. در دنياي امروز زبان انگليسي نقش عمده اي در علوم و فنون بازي مي كند. آخرين دستاوردهاي علمي از طريق اين زبان به گوش جهانيان مي رسد. ضروري است كه آموزش و پرورش با استفاده از نيروي عظيم معلماني كه در رشته زبان انگليسي عاشقانه مشغول انجام وظيفه هستند، دانش آموزان را به يادگيري آن ترغيب و تشويق كنند.
البته اين هدف به مقصود نمي رسد مگر آنكه در پيكره آموزشي در اين زمينه تحول اساسي ايجاد شود. براي دست يافتن به اين مقصود بايد متخصصين با استفاده از علم و آگاهي خود از تجارب معلمان نيز استفاده كنند و با برنامه ريزي دقيق در همه زمينه ها بستر مناسبي، براي روش هاي جديدي كه منطبق بر فرهنگ و عقايد مردم اين مرز و بوم باشد، فراهم كنند. معلمان بايد به طور جدي مورد آموزش قرار گيرند. آموزش و پرورش مي تواند با برنامه ريزي هاي دقيق خود به جذب نيروهاي متخصص بپردازد وقدم اصلي را در اين زمينه بردارد.

مرور اخبار
تاكيد وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي براي گسترش فرهنگ و هنر در قم
معاون  فرهنگي  هنري  وزارت  فرهنگ  و ارشاد اسلامي گفت : در شرايط كنوني  فرهنگ  و هنر بـايد در استان  قم  بيشتر گسترش  پيدا كند  تا از اين  طريق  با برخي معضلات  اجتماعي  مبارزه  شود.
محمد حسين  ايماني در گردهمايي  هنرمندان  استان  قم  در كتابخانه  آيت الله  خامنه اي  افزود: مسئولان  نيز بايد فضا را براي  جوانان  هنرمند امن تر كرده  و بيش  از گذشته  به  هنر آنان  توجه  داشته  باشند. وي  گفت : آموزش  هنر، بايد از طرف  تمام  هنرمندان  در آموزشگاههاي  رسمي در قم كه  پايگاه  فرهنگ  و هنر است، گسترش  پيدا كند. وي  افزود: در حال  حاضر با هنرمندان  ديني  بايد با جديت  بيشتري  كار كرد و آثار آنان  نيز در قالب  يك  دبيرخانه  نهادينه  شود.
ايماني  افزود: هنرمندان  قم  سعي  كردند با توجه  به  جو استان ، هنر را عرضه كنند و در رقابت هاي  بين المللي  نيز مقام  كسب  كنند. وي  اضافه  كرد: نوع  ارايه  هنر در قم  نسبت  به  گذشته  تفاوت  كرده  ولي  هيچگاه فضاي  آن محدود نشده است .
ايماني  افزود: در حال  حاضر برخي از مديحه سرايان  آهنگ هاي  خود را از غرب  مي گيرند  و با شعرهاي  داخلي  تركيب  مي كنند كه  اين  مسئله  بايد اصلاح  شود. وي  با اشاره  به  كمبود اعتبارات  مربوط به  فرهنگ  و هنر گفت : امكاناتي  كه به  بخش  فرهنگ  و هنر اعطا مي شود، تنها يك  درصد از كل  اعتبارات  وزارتخانه است  كه  اين  اعتبارات  بايد افزايش  يابد.
دومين فصل كاوش در «گوهرتپه» بهشهر آغاز شد
دومين  فصل  كاوشهاي  باستان  شناسي  و سومين  فصل  مطالعات  پژوهشي  در گوهرتپه  شهرستان  بهشهر در استان  مازندران  آغاز شد.
علي  ماهفروزي  باستان  شناس  و سرپرست  هيات  كاوش  گوهرتپه  مازندران در گفت  و گو با ايرنا گفت : اين  كاوشها با اعتباري  بالغ  بر ۱۵۰ ميليون  ريال  از محل  اعتبارات  ملي  آغاز شده  است . ماهفروزي  افزود: با توجه  به  نتايج  فصول  گذشته  و با درنظرگرفتن  بقاياي گياهي  اين  گمان  مي رود كه  شرايط نسبتا خوب  بارش  باران  در هزاره  پنجم  قبل  از ميلاد و پديدآمدن  رودخانه هاي  دايمي در مناطق  شرقي  و غربي  و ايجاد مخروط افكنه هاي  حاصل  خيز، زمينه  استقرار اقوام  در اين  مكان  فراهم  گرديده  است . باستان  شناس  ميراث  فرهنگي  مازندران  تأكيد كرد: اگرچه  هيات  باستان  شناسي  گوهرتپه  در آغاز راه  است  و نمي تواند اظهارنظر كلي  درمورد نخستين  استقرار انساني  در اين  تپه  نمايد، ولي  مطالعه  بقاياي  گياهي ، احتمال  وجود بقاياي دوران  مس  و سنگ  (كلكولتيك ) و اين  گمان  كه  گوهر تپه  از اواخر دوران  نوسنگي  مورد توجه  بوده  است ، دور از ذهن  نيست .
ماهفروزي  گفت : بقاياي  معماري  با پي  سنگي  و خشت  به  قطر يك  متر و توپوگرافي كلي  تپه،  اين  گمان  را تقويت  مي كند كه  ساختار اجتماعي  پيچيده  با نظام  معماري  عظيم  قابل  دست  يافتن  است .
وي  تأكيد كرد: هيات  پژوهش  باستان  شناسي  گوهر تپه  باتوجه  به  فرايند تغييرات  آب  و هوايي  و بهره  برداري  جوامع  از منابع  زيست  محيطي ، بدنبال  اين پژوهش  خواهد بود كه  چه  عواملي  در دگرگوني  اجتماعي  در فاصله  زماني  اواخر عصر برنز تا عصر آهن  تأثير داشته  است . اين  تپه  در شرق  مازندران ، در شمال  غرب  شهر رستمكلا از توابع  شهرستان  بهشهر در وسعتي  بيش  از ۵۰ هكتار در حاشيه  اتوبان  اصلي  قرار گرفته  است .

بازار فرهنگ
آيه ها
(تجلي قرآن و حديث در بيانات مقام معظم رهبري)
تأليف: اصغر هادوي كاشاني/ ناشر: شاهد/ چاپ اول، ۱۳۸۲/ ۱۲۴ صفحه، رقعي/ ۶۰۰ تومان.
002001.jpg

نفت و انرژي؛ امروز و فردا
گردآورنده: مريم طهماسبي/ ناشر: گلبان/ چاپ اول، تابستان ۱۳۸۳/ ۳۰۸ صفحه، رقعي/ ۲۰۰۰ تومان.
كتاب حاضر حاوي گزيده مقالات شبكه اطلاع رساني نفت و انرژي است كه به مناسبت نهمين نمايشگاه نفت، گاز و پتروشيمي منتشر شده است.
گالاپاگوس
نويسنده: كرت ونه گوت/ ترجمه: علي اصغر بهرامي/ ناشر:مرواريد/۱۳۸۲/ ۳۴۱ صفحه/۲۹۰۰ تومان.
كرت ونه گوت، نويسنده آمريكايي مثل بسياري از نويسندگان آمريكايي كار نوشتن را با روزنامه نگاري آغاز كرده است، وي از نامداران رمان پسامدرنيسم در جهان است. نوازنده پيانو، برچينك بازي (گهواره گربه) و شب مادر ، از جمله آثار وي است. مجمع الجزاير گالاپاگوس در اقيانوس آرام نزديك بدنه غربي آمريكاي جنوبي قرار دارد و همان جايي است كه چارلز داروين به سال ۱۸۳۵ بن مايه هاي نظريه تكامل خود را پيدا كرده، ونه گوت اين پديده «سفر دريايي قرن در طبيعت» را، كه به مقصد همين جزاير است، با يك بحران اقتصادي- سياسي جهاني در هم آميخته و بستر آخرين رمان خود قرار داده است.
002004.jpg

طراحي برنامه درسي كارشناسي ارشد علوم كتابداري و اطلاع رساني
مؤلف: ليلا مرتضايي/ چاپ اول، ۱۳۸۳/ ۱۶۸ صفحه، رقعي/ ۱۰۰۰ تومان
در بخشي از مقدمه كتاب آمده است: «... مركز اطلاعات و مدارك علمي ايران با توجه به نيازهاي كشور و امكانات پژوهشي بيشتر، برنامه  آموزشي دوره هاي تحصيلات تكميلي اين رشته را مد نظر قرار داد. يكي از فعاليت هايي كه در اين زمينه صورت گرفت انجام طرح پژوهشي «بررسي تطبيقي تحصيلات تكميلي علوم كتابداري و اطلاع رساني در انگلستان، آمريكا، هند و ايران» بود. نقاط قوت و ضعف آموزش عالي اين رشته در مقايسه با كشورهاي پيشرفته مورد بررسي قرار گرفت و مشخص شد آموزش دانشگاهي كتابداري جديد كه با مقطع كارشناسي ارشد از سال ۱۳۴۵ در ايران آغاز شد، با مسائل متعددي مواجه است...»
هنرآشپزي جديد
مؤلف: طلا ميرهادي زاده/ ناشر: فرهنگ تارا/ چاپ اول، ۱۳۸۳/۲۰۸ صفحه، وزيري/ با جلد سلفون/ ۳۸۵۰ تومان.
در اين كتاب۱۴۰ نوع خوراك و غذا همراه با اردورها، دسرها و ... شرح داده شده است.

فرهنگ
اقتصاد
انديشه
خانواده
سياست
ورزش
|  اقتصاد  |  انديشه  |  خانواده  |  سياست  |  فرهنگ   |  ورزش  |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |