يكشنبه ۸ شهريور ۱۳۸۳ - سال دوازدهم - شماره - ۳۴۸۱
سفر و طبيعت
Front Page

سفر به يك پارك ملي خارجي
... و اين همه درس از لهستان
درخت بلوطي كه در اثر وزش باد در اين محدوده به زمين افتاده بود در حال پوسيدن و كاملا دست نخورده بود و حداقل ۴۰۰ گونه ديگر گياه و جانور اعم از ميكروماكرو روي اين درخت زندگي مي  كردند
وجود گونه هاي گوشتخوار براي به تحرك درآوردن جمعيت علفخوار ضروري است و مي  تواند سلامت جمعيت را دربر داشته باشد
014514.jpg
از ۳۶ ميليون توريست سالانه لهستان، ۱۰ ميليون نفر توريست طبيعت هستند كه ۴ ميليون آنها از طريق سايت هاي اينترنتي جذب شده اند.
بنفشه كي نوش 
باخبر شديم كه چند وقت پيش مسوولان پارك هاي ملي ايران براي بازديد و الگوبرداري از پارك هاي ملي كشور لهستان به اين كشور سفر كرده اند. با توجه به ذهنيتي كه از كشور لهستان و جنگ جهاني دوم داشتيم برايمان جالب بود كه بدانيم لهستان با آن همه ويراني و آسيب هاي دوران جنگ، اكنون در چه شرايطي به سر مي  برد، به خصوص به لحاظ زيست محيطي. فكر مي  كرديم كه لهستان حداقل در اين زمينه كه به اصطلاح يكي از جنبيات است چندان موفق نبوده باشد، اما چه فكر مي  كرديم و چه شنيديم.شما هم اين شنيده ها را بخوانيد...
مهندس كارگر رئيس پارك ملي لار يكي از كساني بود كه به لهستان رفته بود. گفته هاي او و شنيده هاي ما را از سفر به لهستان بخوانيد؛ بد نيست بدانيد در چنين كشوري چه مي  گذرد.
«ما از ۴ پارك ملي لهستان ديدن كرديم Kampinoski /Biebrzawski /Wigierski و . Bitowieski به لحاظ مديريتي بسيار پيشرفته اند و در واقع ديگر چيزي به اسم حفاظت ندارند و بيشتر نظارت است. لهستان با اين حال كه تنوع گونه اي بالايي ندارد از همان گونه هاي محدودش هم به صورت جدي و برنامه ريزي شده حمايت مي  كند. تيپ طبيعي بيشتر به صورت جنگل، توربزار و مناطق آبي است.
به لحاظ نيرو و امكانات چطور هستند؟
يكي از پارك هايشان ۱۷۰ نفر نيرو دارد. از اين تعداد ۵۰ نفر گارد است و ۱۲۰ نفر نيروي تحقيقاتي. يكي ديگر از پارك هاي ملي شان كه به لحاظ وسعت به اندازه پارك ملي لار است، ۴۷۰ نفر نيرو دارد.
شما الان چند تا نيرو داريد؟
۲۵ تا صفر. در تمام سطح مناطقشان برج هاي نگهباني وجوددارد كه البته اين برج ها به دليل شرايط خاص زيستگاه ها (مسطح بودن زمين و پوشش گياهي بسيار زياد) كاربري خوبي دارد. تمام اين برج ها به دستگاه هاي تعيين موقعيت، دماسنج، هواسنج،بادسنج و... مجهز است كه اطلاعات را به صورت اتوماتيك ومتواتر به مراكز مخابره مي كند و در مراكز هم با استفاده از اين اطلاعات شرايط اقليمي گوشه و كنار منطقه شان را تخمين زده ودر اختيار گردشگران قرار مي   دهند.
به لحاظ جذب گردشگران طبيعت در چه سطحي هستند؟
به طور كلي مركز توجهشان توريست است و سرمايه گذاري زيادي به اين منظور كرده اند. از ۳۶ ميليون توريست سالانه لهستان، ۱۰ ميليون نفر توريست طبيعت هستند كه ۴ ميليون آنها از طريق سايت هاي اينترنتي جذب شده اند.
توريست شكار هم دارند؟
به هيچ وجه.
اعتباراتشان چگونه است و از كجا تامين مي    شود؟
مثلا يك پارك ملي شان ۱۰ ميليون دلار در سال اعتبار دارد كه ۵/۲ ميليون آن از طريق وزارت محيط زيست، ۵/۳ ميليون دلار درآمد توريست و ۴ ميليون دلار آن از طريق خود مردم تامين مي   شود.
همكاري مردم محلي چطور است؟
فرهنگ بسيار بالايي دارند. در تمام مسير ۴۰۰ كيلومتري كه ما گردش كرديم، كوچكترين زباله اي نديديم حتي يك ته سيگار و در روستا و شهرشان در برخي موارد حفاظت بيش از حد در مناطق مشكل ساز شده است و پوشش گياهي به حدي بالا گرفته كه به زمين هاي كشاورزي اطراف مشكل وارد مي    كند و روند طبيعي منطقه به هم مي    خورد.
هدف از اين سفر تنها بازديد بود؟
براي بازديد رفته بوديم با هدف اينكه از طرح هايي كه در زيستگاه هاي ما قابل اجراست الگو بگيريم و ما به اولين نتيجه اي كه رسيديم اين بود: آموزش از طريق رسانه ها در جهت بالا بردن سطح اطلاعات زيست محيطي مردم و آشنايي آنهابا مناطق، اهداف، ارزش ها، نقش مناطق و... حرف اول را مي   زند.
بار علمي مسوولان مناطق در چه حدي بود؟
در بعضي موارد به لحاظ علمي ما از آنها بالاتر بوديم حتي در بعضي بحث ها مجبور بودند براي پاسخگويي از استادان دانشگاهيشان استفاده كنند.
پارك هايشان به لحاظ زيستي به كدام يك از مناطق ما شباهت بيشتري دارد؟
پارك ملي گلستان و چون من مدت زمان زيادي را در گلستان بودم همه چيز برايم جالب و ملموس بود.
گونه هاي جانوريشان هم مثل گلستان است؟
تقريبا. آنها گوزن قرمز، شوكا و گوزني به اسم «وش» دارند كه بزرگترين پستاندارشان است. در يكي از پارك هايشان هم حدود ۲۰۰ راس بيزون آورده اند و اعتقاد دارند كه اين گونه در گذشته هاي دور در پارك هاي ملي شان وجود داشته.
وضع حيوانات شكارگر چطور است؟
اينها دشمن طبيعي براي علفخوارانشان كم دارند يعني  گوشتخواراني مثل ببر و پلنگ اصلا ندارند ولي گرگ دارند. سياه گوش را هم براي مبارزه با بيزون ها به منطقه معرفي كرده اند كه طبق آمارشان تاكنون ۱۶ قلاده سياه گوش رهاسازي كرده اند.
سياه گوش به عنوان يك گونه غيربومي نمي  تواند مشكل ساز باشد؟
البته با توجه به جثه، رفتار و نحوه شكارگري، سياه گوش نمي تواند يك بيزون را شكار كند بنابراين ممكن است فقط بچه هاي بيزون ها توسط سياه گوش ها شكار شوند در نتيجه بعد از مدتي آنها با يك جمعيت پير از بيزون ها مواجه مي شوند.
چرا با وجود شرايط خوب زيستگاه بخصوص به لحاظ پوشش گياهي حيات وحش در اين مناطق از جمعيت خوبي برخوردار نيست؟
درست است، آنها در شرايط ايده آلشان فقط ۲۰۰ تا «وش» داشتند در حاليكه ما اگر چنين زيستگاهي داشتيم قطعا در ۵۰ هزار هكتار بالاي سه، چهار هزار تا مارال داشتيم. مسوول يكي از پارك ها مي گفت: «حيوان ها تحركشان كم است و در يك جا جمع مي شوند و همان دور و اطراف مي چرخند در صورتي كه تحرك، لازمه بقاي گونه هاي وحش است. چرا كه يك وقت لازم است از گياهان قشلاقي استفاده كنند و يك موقع از گياهان ييلاقي و حتي گياهان ميان بند هم نقش خود را دارند. يعني رژيم غذايي متنوعي بايد داشته باشند. با اين شرايط ممكن است گونه ها حتي با سوء تغذيه مواجه شوند و اين تنبلي قطعا بيماري هايي را هم برايشان در پي خواهد داشت.»
و اين مطلب كاملا صحيح است ،حتي بعضي گياهان هستند كه براي حيوان به عنوان دارو محسوب مي  شوند و من معتقدم كه حيوانات گاهي آگاهانه از اين گياهان استفاده مي  كنند. خودم شاهد بودم كه قوچ و ميش ها از غده تلخ باريجه تغذيه مي  كردند. مي  دانيم كه شيره باريجه انگل كش و تصفيه كننده خون است. بنابراين وجود گونه هاي گوشتخوار براي به تحرك درآوردن جمعيت علفخوار ضروري است و مي  تواند سلامت جمعيت را دربر داشته باشد.
چرا سياه گوش را براي كنترل جمعيت علفخواران انتخاب كرده اند؟
اعتقاد دارند كه سياه گوش هم در گذشته از گونه هاي بومي منطقه بوده. البته اين گونه براي كنترل جمعيت شوكا خوب است.
تنوع پرندگانشان چطور است؟
خيلي عالي است. به خصوص جمعيت لك لك. فكر مي   كنم كه احترام خاصي براي لك لك قايل هستند. حتي كنار خيابان هايشان براي لك لك ها هر ۱۰۰ متر يك لانه درست كرده اند و لك لك ها هم خيلي راحت در اين لانه ها در كنار خيابان مستقر هستند. البته جمعيت قو هم بد نيست.
تنوع گياهي چطور؟
زياد متنوع نيست چرا كه سطح جنگلشان را آب فرا مي گيرد و امكان رويش گونه هاي مختلف وجود ندارد و در محيط طبيعي شان بيشتر گياهان نم پسند ديده مي   شوند.
حضورNGO ها (تشكل هاي مردمي) تا چه حد است؟
يكي از بازوهاي اجرايي در مناطق،NGO ها هستند، حتي در مواقعي كه رشد گياهان بالا مي     گيرد. مثلا يك NGO ۲هزار هكتار از اراضي را براي علوفه چيني تحويل مي     گيرد. حتي اينها مسابقه علوفه چيني دارند. در واقع براي همه چيز به منظور جذب همكاري و بالا بردن آگاهي مردم مسابقاتي ترتيب داده اند. از مسابقات نقاشي براي كودكان تا مسابقات علمي در سطح دانشگاه ها.
خب، گيريم كه شما رفتيد و الگو هم گرفتيد. آيا ضمانتي براي اجراي اين الگوها در سطح كشور خودمان وجود دارد؟
قرار است كه اين طور باشد. چرا كه شخص آقاي تهراني مسوول دفتر نظارت و بازرسي سازمان در اين سفر همراه ما بودند و تاكيد داشتند حتما الگوهاي خوبي را كه در اينجا مي   بينيم براي اجرا در كشور خودمان مد نظر قرار دهيم.
پارك هاي لهستان هم طرح جامع دارند؟
بله، كاملا و در تمام آنها زون بندي به طور كامل انجام شده است. حتي زون كاملا حفاظتي (ممنوعه) هم دارند. البته ما به اين زون وارد شديم تا بدانيم براي توجيه ممنوعيت ورود عموم، چه بگوييم. مابا چند مفسر  وارد اين محدوده شديم. مسير حركت كاملا مشخص بود، ما حتي اجازه نداشتيم در آن مسير چيزي بخوريم.
زون I تفاوت فاحشي با زون هاي مجاور دارد؟
بله، كاملا متفاوت است. مثلا درخت بلوطي كه در اثر وزش باد در اين محدوده به زمين افتاده بود در حال پوسيدن و كاملا دست نخورده بود و حداقل ۴۰۰ گونه ديگر گياه و جانور اعم از ميكروماكرو روي اين درخت زندگي مي  كردند.
در زون توسعه ويژگي خاصي جلب نظر مي  كرد؟
تمام نشانه هاي فرهنگ از ۲۰۰ سال پيش در زمينه هاي مختلف مثل جنگ جهاني، كشاورزي سنتي، دامداري و... به عنوان موزه در ساختمان هايي نگهداري مي   شود. حتي قطار جنگ جهاني دوم را هم بازسازي كرده بودند و مسير را با همان قطار طي مي   كردند.
ما سوار اين قطار شديم و بعد از طي ۳۰ كيلومتر درست ساعتي به كنار درياچه رسيديم كه غروب بود. تابش اشعه هاي قرمز غروب از لابه لاي ني ها و قو هاي در حال حركت در كنار كشتي كه منتظر ما بود تا ما را به كليساي آن طرف درياچه ببرد، مجموع اينها بهشتي ساخته بود ديدني.
نكته اي كه براي من خيلي جالب بود آرم لباس هاي نيروي حفاظتي مناطق بود. هر پارك دو تا آرم داشت؛ يكي آرم كلي وزارتخانه بود و ديگري آرم شاخص منطقه. مثلا من در لار هستم و شاخص لار ماهي قزل آلاي خال قرمز است پس آرم بازوي ما علاوه بر آرم سازمان، ماهي قزل آلاي خال قرمز هم هست.
غذاهاي لهستاني چطور است؟
بد نيست. معمولا غذاهايشان بيشتر گوشت و سبزيجات است. تنوع غذايي خوبي دارند. البته برنج زياد نمي خورند بيشتر سيب زميني مي     خورند، حتي رستوران هايشان الگو گرفته از طبيعت منطقه است. وقتي وارد رستوران مي   شويد انگار به موزه رفته ايد.
در زمينه احياي اراضي از دست رفته چه اقداماتي انجام مي  دهند؟
براي جنگل هاي از بين رفته شان مراكز احيا دارند. اين مراكز، وسيع وداراي امكانات بسيار بالا است. محقق، خزانه، دستگاه هاي مختلف حتي مركز اصلاح بذر هم دارند.
برنامه اي در دست داريد كه با استفاده از تجربيات آنها بخواهيد در كشور اجرا كنيد؟
بله. البته بودجه خوب مي خواهد به عنوان مثال استفاده از ايستگاه هاي هواشناسي، برج هاي ديده باني، لباس هاي متحد الشكل با آرم شاخص منطقه و...
در لهستان پارك هاي ملي شان انجمن دارد. ما هم درصدد تشكيل انجمن دوستداران لار هستيم و دعوت مي  كنيم از تمام كساني كه نسبت به پارك ملي لار علاقه دارند در اين انجمن ثبت نام كنند. اين افراد از هر قشري كه باشند مي  توانند حتي در مورد اداره پارك اظهار نظر كنند و راهكار و پيشنهاد ارايه بدهند و در مواقعي كه مشكلاتي براي پارك پيش مي  آيد مثل ساخت و ساز، جاده كشي و... از ما حمايت كنند و پشتيبان ما باشند، حتي مي  توانند با كمك مالي ما را ياري كنندv.

شگفتي هاي غار شووت در فرانسه
هنر جادويي انسان عصر يخ
014517.jpg
در اين غار شگفت انگيز، نقاشي هايي پيشرفته و هنرمندانه از انسان ماقبل تاريخ به دست آمده كه نشان دهنده گمان هاي نادرست باستان شناسان در مورد هنر پيشينيان و توان فكري و مهارت هاي آنان است.در ديواره اين غار كرگدن هاي در حال حمله، بيزون ها (گاوميش هاي اروپايي)، شيرها و گله  گاوهاي وحشي يال بلند و بسي ديگر به چشم مي  خورد.
نقاشي هاي اين غار تقريبا دو برابر نقاشي هاي مشهور ماقبل تاريخ در غارهاي «لاسكو» و «آلتاميرا» عمر دارند. نقاشي هاي غار شووت (يا شووه) قديمي ترين  آثاري است كه تاكنون از نوع بشر به دست آمده و مي  تواند رازهايي عظيم را آشكار سازد.
شگفتي هاي غار شووت 
پون دو آرك به طول حداقل ۵۰۰ هزار متر در سراسر رودخانه آردشه گسترش يافته است.در فراز و فرود خشن آن مردمان ماقبل تاريخ ممكن است شكم بزرگ وسر عجيب حيواني را ديده باشند، شايد يك ماموت يا يك بيزون. اينجا سرزمين شگفتي هاست. با مخلوقي غول آسا و سنگ آهكي كه از آن محافظت مي  كند، انگار كه شكوهي اسطوره وار به اين دره راه يافته است: از آغاز قرن بيستم تاكنون حدود ۱۲ غار تزيين شده در اين منطقه پيدا شده، اما با اين همه، در قياس با تصاوير ۲۰ هزار ساله لاسو، يا نمادهاي ۱۷ هزارساله آلتاميرا در اسپانيا، هنر آردشه تا زمان كشف غار شووت در سال ۱۹۹۴ مورد توجه رسانه ها قرار نگرفت.
اولين عكس ها در يك زمان توسط متخصصان و افراد عادي برداشته شد. چند دهه فرهيختگان بر اين باور بودند كه هنر با گام هاي آهسته از خراش هايي كه انسان هاي اوليه بر سنگ ايجاد مي  كردند آغاز شده و كم كم به فرآيندهاي خلاق، سرزنده و ناتوراليستي رسيده است. بي  شك سايه زني هاي ملايم، استفاده هوشمندانه از پرسپكتيو و خطوط ظريف شاهكارهاي هنري شووت، اين آثار را در اوج آن روند پيشرفت قرار مي  دهد. بعد دوران استفاده از كربن براي تعيين تاريخ فرارسيد و امكان تشخيص زمان خلق آثار ماقبل تاريخ فراهم آمد. تصاوير غار شووت نه تنها نشان دهنده اوج هنر ماقبل تاريخ، بلكه مبين ديرينه ترين شروع هاي شناخته شده است. چند هزار سال بعد از ظهور انسان مدرن به لحاظ آناتومي در اروپا، نقاشي ديواره  غارها بسيار دقيق و پيشرفته بوده است.
مطالعات علمي پيچيده و تاريخ گذاري راديوكربني روي ۳۰ سايت هنر صخره اي نشان دهنده آن است كه حدود ۳۵ هزارسال پيش اين نقاشي ها انجام شده. عده اي ديگر حدود ۶ هزار سال بعد وارد شده اند. وزارت فرهنگ فرانسه تيم هاي تخصصي متعددي را راهي اين غارها كرده و هزينه هاي سنگيني را متحمل شده است.نتيجه اين مطالعات تاكنون نشان داده كه هيچ كس در شووت زندگي نمي  كرده و اين غار محلي براي انجام مراسم خاص بوده است. نقاشي ها- گرچه بخش عمده اي از آنها تخريب شده- توسط افرادي كه براي اجراي مراسم به آنجا مي  آمده اند كشيده شده است.
مطالعه روي اين غار و چند سايت (پايگاه) پيش از تاريخ مشابه، زمينه ساز نتايج شگفت انگيزي شده كه طي گزارش هاي مفصلي منتشر شده است.
نگهداري غار شووت (Schauvet) نيز شرايط خاص خود را دارد. اين غار در تمام طول سال سرد و مرطوب و با دماي داخلي ۵۶ درجه فارنهايت با ۹۹ درصد رطوبت نگهداري مي  شود.

اتومبيل وتوفان شن
فكر نمي كرديم عبور از بيابان ها با اتومبيل به جاي شتر اينقدرها هم مهم باشد. توفان هاي شن و غبار در صحراي آفريقا، طي ۵۰ سال گذشته، بيش از ۱۰ برابر افزايش داشته است. اين يكي از نتايج تحقيقات محققان دانشگاه آكسفورد است. دكتر اندروگودي مي گويد: يكي از عوامل اصلي بيشتر شدن توفان هاي غبار، استفاده از اتومبيل به جاي شتر براي پيمودن بيابانهاست و اما علت اين امر، حركت اتومبيل ها باعث ازبين رفتن سطح لايه حفاظتي بيابان ها مي شود، چرا كه سطح كوير و دشت ها از يك لايه حفاظتي متشكل از خزه، جلبك و نخاله پوشيده شده كه مانع از به هوا برخاستن شن و ماسه مي شود. اما حركت اتومبيل ها باعث ساييده شدن و ازبين رفتن اين لايه شده و با وزش باد شن و غبار به هوا بلند مي شود.اما اثر برخاستن اين غبارها تنها به بيابان ها محدود نمي شود. اثرات گسترده اين پديده را مي توان در جاي جاي زمين مشاهده كرد. توفان هاي غباري آفريقا، هزاران كيلومتر دورتر حتي سواحل كارائيب را هم بي نصيب نمي گذارد. موجودات دريايي اين سواحل براثر اين غبارها در حال نابودي  اند. غبارهاي آفريقا بر كوه هاي يخ ايسلند مي نشيند و با تيره كردن سطح آنها باعث جذب انرژي خورشيد و درنتيجه سرعت گرفتن ذوب يخ ها مي شود. بدين ترتيب مي توان گفت اين پديده خود به گرمايش بيشتر زمين كمك مي كند.حتي مواد سمي و رسوب درياچه خشك شده كه توسط اين شن ها هزاران كيلومتر جابه جا مي شوند، باعث گسترش بيماري هاي ريوي مي شوند. همه ساله حتي در آمريكا افراد زيادي بر اثر اين قبيل بيماري ها، جان خود را از دست مي دهند.از سوي ديگر، توفان هاي غباري كه از بيابان هاي چين بلند مي شوند، ذرات راديواكتيو را از محل آزمايش هاي هسته اي چين به ديگر نقاط منتقل مي كنند.بدين ترتيب توفان هاي غباري هم مانند بسياري از پديده هاي ناشي از زندگي مدرن انسان، وارد همان چرخه معيوبي مي شود كه به گرمايش زمين و اختلال توازن سامانه زيست محيطي منجر مي شود. نتيجه اين پژوهش  علمي هفته گذشته درهمايش بين المللي جغرافيا در شهر گلاسكو در انگلستان ارايه شد.

آيا هواتزين از نسل آركئوپتريكس هاست؟
پرنده اي كه از ماقبل تاريخ مي آيد
با چشماني سرخ به رنگ خون و تاجي نامرتب بر سر. اين پرنده عجيب بازمانده دوران هاي پيش از تاريخ است و مي      تواند مارا به سرچشمه هاي راز آميز باستان هدايت كند... يا؟
هواتزين يكي از عجيب ترين پرندگان زنده جهان است كه به نظر مي        رسد با پرندگاني كه ميليون ها سال پيش از ميان رفته اند پيوندي تماشايي دارد و حتي شباهت هاي زيادي بين او و اولين دايناسور پرنده شناخته شده در جهان، يعني آركئوپتريكس، ديده مي   شود.
اكنون جهان علم پذيرفته كه آركئوپتريكس اولين پرنده جهان است، حال آنكه اگر بخواهيم كمي عميق تر نگاه كنيم، اين دايناسور چيزي جز يك مارمولك پروبال دار نبوده است. آنچه مي  توانيم بگوييم اين است كه آركئوپتريكس اولين مخلوقي است كه بدني پوشيده از پر داشت و اگرچه در شكلي ابتدايي، اما اين برخورداري از پروبال، دو مزيت براي او به همراه آورده بود؛ نخست آنكه بهتر مي توانست دماي بدن خود را كنترل كند ودوم آنكه به او امكان پرواز مي داد. هر دو اين عوامل باعث قدرت انطباق و توان زيستي بيشتر او، نسبت به اجدادش، در محيط زيست آن دوران بود.
باقي مانده هاي آركئوپتريكس به دست آمده از بستر هاي سنگ آهكي در نزديك سولن هوفن باواريا، به ۱۵۰ ميليون سال پيش برمي گردد و نشان مي  دهد كه پنجه هاي زايده هاي پيشين بدن (يا دست ها)كاملا پيشرفته و پرنده احتمالا شاخه نشين بوده و از چهار دست و پايش براي بالا رفتن از درختان استفاده مي  كرده است.اين دايناسور از روي يك درخت به درخت ديگر يا نقطه اي دور دست روي زمين به پرواز در مي  آمده است، يا به عبارت ديگر بال مي  گشوده و گلايد مي  كرده است.
همه اين چيزها را به هنگام جست وجوي پرنده اي كه نزديكترين گونه به آركئوپتريكس است به ياد داشته باشيد. اين پرنده شگفت كه به راستي مي  توان او را خويش نزديك آركئوپتريكس دانست، در مرداب هاي پرت و دور افتاده حوضه آبگير اورينوكو در آمريكاي جنوبي زيست مي  كند.
اين پرنده همانند نامش عجيب و غيرعادي است؛ نام او هواتزين (Hoatzin) است و ساليان سال  است جانورشناسان را در مورد رگ و ريشه و نژاد خود دچار حيرت و ترديد كرده است. آنها هنوز به درستي نمي        دانند آيا هواتزين يك پرنده ماقبل تاريخي ووابسته به دوران باستان است يا شكل و قيافه او حاصل يك جهش به عقب (يا بازگشت به اصل) است كه هيچ ارتباطي با دوران پيشين ندارد. به همين سبب او را تحت نامOpisthocomushoazin، در خانواده يا راسته اي منحصر به فرد طبقه  بندي كرده اند.
بسياري از ويژگي هاي هواتزين، او را از ساير پرندگان متمايز مي  سازد؛ يكي از اين ويژگي ها صداي عجيب اوست كه كاملا شبيه صداي سرفه آدمي است كه سال هاي سال سيگاري بوده و كاملا سينه اش خس خس مي كند! هواتزين قد و قواره يك قرقاول لاغر اندام را دارد و تاجي نامرتب بر سر او خودنمايي مي كند. چشم هايش قرمز خوني است و دور آن پوستي آبي رنگ به چشم مي خورد و گردن و دمي دراز دارد. اما شايد جالب ترين شاخصه او وجود پنجه هايي است كه روي بال هايش ديده مي  شود. اگرچه اين پنجه ها در هواتزين هاي بزرگسال بي   ثمر است و پرنده هيچ كاري با آنها انجام نمي دهد، اما در جوجه هاو نوجوان ها يك عضو كاملا كار آمد است چرا كه با استفاده از همين پنجه ها از درخت  بالا مي         روند و در شاخه هاي اطراف لانه، به راحتي و بدون خطر فروافتادن و طعمه شكارچيان شدن، مي     چرخند؛ درست مثل آركئوپتريكس هاي چندين ميليون سال پيش كه با كمك چهار عضو پنجه دار خود از درختان بالا مي   رفتند.
لانه هواتزين ها عموما در شاخه هايي كه روي آن آويزان است ساخته مي  شود و بدين سبب در معرض ديد قوش هاي شكارگر قرار دارد. وقتي قوش حمله مي  كند، والدين فورا لانه را ترك كرده و خود را در بوته هاي انبوه اطراف پنهان مي  سازند و جوجه ها را به حال خود مي  گذارند تا به هر ترتيب صلاح مي  دانند خودرا از شر پنجه و منقار قوش نجات دهند و اينجاست كه پنجه هاي روي بال ها به كمك جوجه ها مي  آيد و آنها از لانه خارج شده و خود را به محل امني در ميان شاخ و برگ درخت محل زندگي خود مي  رسانند. گاهي هم خود را به آب پرتاب مي  كنند و كمي پايين تر از آن بيرون مي  آيند ووقتي خطر رفع شد خود را به درخت رسانده از آن بالا مي  روند و وارد لانه مي  شوند.
در حال حاضر دانشمندان مشغول مطالعاتي جدي روي چگونگي و ريشه پيدايش هواتزين هستند و اين تئوري كه احتمال دارد اين پرنده اساسا از نسل آركئوپتريكس ها باشد به هيچ وجه رد نشده است.

حيات وحش ايران
۶۶ -جرد هندي
014520.jpg
گونهMeriones hurrianae :
زير خانواده: جربيل هاGERBILLINAE -
خانواده: موش هاMURIDAE -
راسته: جوندگانRODENTIA -
رده: پستاندارانMAMMALIA -
جثه اش متوسط است. گوش ها بسيار كوچك، دم تقريبا اندازه طول سر و تنه است، انگشت ها به ناخن هاي سياه رنگي ختم مي شوند. كف پاها پوشيده از مو است. در قسمت انتهايي سطح پوشش دم، موهاي قهوه اي رنگ بلندي وجود دارد. طول بدن اين گونه به ۵/۱۳ ميلي متر مي رسد. بيشتر در تپه ماهورهاي كوتاه، اراضي كشاورزي واقع در مناطق بلوچي و ساحلي زندگي مي كند. در ايران هم از بلوچستان و بندرعباس گزارش شده است.
از مواد گياهي نظير دانه، ريشه و قسمت هاي سبز گياهان تغذيه مي كند.

|  ايرانشهر  |   تهرانشهر  |   خبرسازان   |   دخل و خرج  |   در شهر  |   زيبـاشـهر  |
|  سفر و طبيعت  |   طهرانشهر  |

|   صفحه اول   |   آرشيو   |   بازگشت   |