يكشنبه ۸ شهريور ۱۳۸۳ - سال دوازدهم - شماره - ۳۴۸۱
پليس مدرن
نگاهي به روند نوسازي تجهيزات پليس ايراني
استفاده از جليقه هاي شبرنگ به همراه چراغ هاي چشمك زن روي لباس لوازمي است كه امروزه جزو تجهيزات ضروري نيروي پليس در تمام دنيا محسوب مي شود و امروز شاهديم اكثر پليس ها كه شب ها در حال خدمت در سطح شهر هستند از اين جليقه ها استفاده مي كنند.
014553.jpg

پوشيدن اين جليقه ها قبل از هر چيزي امنيت جاني كادر پليس را افزايش مي دهد و نقش تعيين كننده اي در كاهش حوادث ناشي از كمبود ديد رانندگان بخصوص هنگامي كه خسته از سر كار به منزل بازمي گردند دارد.
البته مشهورترين كار سردار قاليباف ايجاد پليس ۱۱۰ باشد. نامي كه اكنون ديگر براي تمام ايرانيان آشناست. ديگر لازم نيست براي گزارش يك جرم ساعت ها به كلانتري هاي مختلف زنگ  زد و دست آخر هم نااميد از رسيدگي، به كنجي در خانه  رفت و در سكوت افسوس  خورد كه چرا مشكل شما اهميتي براي مسوولان ندارد، تنها گرفتن سه رقم كافي است تا همه چيز به صورت خودكار و دقيق انجام شود. البته شايد در آغاز كمتر كسي باور داشت كه زنگ زدن و صحبت كردن با اپراتوري در آن سوي خط تلفن، نيروي انتظامي را بسيج مي كند تا هرچه سريعتر گزارش را پيگري كنند و به متخلفان برخورد قاطع نشان دهند. ولي نتيجه فعاليت پليس ۱۱۰ به سرعت آشكار شد و امروز هزاران نفر با تماس با ۱۱۰ اطمينان خاطر پيدا مي كنند.
اكنون نيروي انتظامي به طور شفاف عملكرد نيروهاي خود را مورد نقد مردم قرار مي دهد. با پيگيرهاي زياد، دفتر نظارت هاي مردمي پررنگتر شده و تمامي فعاليت هاي پرسنل نيروي انتظامي از سربازان جز گرفته تا فرماندهان ارشد تحت كنترل است. تنها تماس چند دقيقه اي با ۱۹۷ كافي است كه چشمان بازرسي ناجا را متوجه يك مامور خلافكار كند. شما مي توانيد حتي بدون دادن مشخصات فردي خود، جفايي را كه بر شما گذشته است گزارش دهيد و در نهايت هم از نتيجه باخبر شويد. دامنه فعاليت هاي تازه نيروي انتظامي به همين جا ختم نمي شود.از آنجاكه وضعيت ظاهري ماموران تاثير زيادي بر ارتباط آنها با مردم مي گذارد، اقدام با خريداري چند هزار دستگاه اتومبيل جديد ويژه پليس چهره نيروي انتظامي متحول شد. اين اقدام در آن زمان مخالفاني هم داشت، اما با گذشت زمان تاثيرات مثبت خود را به شدت نشان داد. شايد در آغاز استفاده از ماشين هاي جديد يك كار لوكس تلقي مي شد. ولي پس از گذشت يك سال ديگر همه چيز عادي شده بود. پس از تجديد ناوگان نيروي انتظامي نوبت به خود پرسنل رسيد. جايگزيني پيراهن سفيد به جاي پيراهن سبز كمرنگ، فرنچ سابق و اصلاح آدم ها و علايم مربوط به رسته ها سرآغاز اين تغييرات بود، كمي بعد ماموران كلانتري ها از افرادي با يك دست لباس ساده و يك تفنگ قديمي به ماموراني با لباس تميز، كمربند و حمايل چرمي مخصوص بي سيم، غلاف هاي گوناگون (اسلحه، فشنگ، بي سيم و دستبند) تبديل شدند. موتورسيكلت هاي خراب و كهنه كلانتري ها با نمونه هاي جديد با موتورهاي سنگين تعويض شد كه سرعت عكس العمل را براي تعقيب فراري ها بسيار بالا برد.
تغييرات از اين هم بيشتر شد. جليقه هاي ويژه پليس و شبرنگ جز لباس كار رسمي رسته هاي انتظامي، راهنمايي و رانندگي و يگان ويژه شد. در گذشته اي نه چندان دور تشخيص ماموران پليس در شب ها كار بسيار مشكلي بود. اما با استفاده از اين جليقه ها علاوه بر افزايش قوه تشخيص رانندگان سطح استاندارد امنيتي افراد پليس هم ارتقا يافته است. گامي ديگر براي به روز كردن پليس، استفاده ماموران از علايم و تابلوهاي چراغدار است. اين روزها هرچقدر هم كه ترافيك سنگين باشد از دور دست مي توان با ديدن فرامين پليس مسير مناسب را انتخاب كرد. تغيير شكل درجه پرسنل درجه دار (كه روي بازوها دوخته مي شود) هم از اقداماتي است كه در سازماندهي سريع افراد نقش زيادي دارد. شايد درگذشته براي تشخيص يك گروهبان يكم از يك استوار مجبور بوديد تا نيم متري به مامور نزديك شويد و درجه او را تشخيص دهيد، اما هم اكنون ديدن درجه كادر درجه داري از فاصله ۱۰ متري هم آسان است.
اگر به تازگي به ادارات ناجا سري زده باشيد حتما متوجه دگرگوني هاي زيادي شده ايد. تابلوهاي بزرگ راهنما، برخورد خوب كاركنان، لباس يكدست (پيراهن آبي و شلوار مشكي) كارمندان، امكان گفت وگو با رئيس هر بخش و كمتر شدن مراحل اداري ازجمله اقداماتي است كه نيروي انتظامي، براي سروسامان دادن به نيروي تحت امر خود انجام داده است. چيزي كه واضح است با وجود نواقص كوچك و برخوردهاي سليقه اي اندك برخي ماموران با متخلفان در مجموع در ۳ سال اخير نيروي انتظامي به يكي از پاسخگوترين و منظم ترين تشكيلات جمهوري اسلامي تبديل شده است .
014565.jpg
014562.jpg
014559.jpg
014556.jpg
ايرانيان از درخشش يك مرد ۱۶۳ كيلويي به هيجان آمده اند، كسي كه در دنيا به «هركول ايراني» مشهور است؛ حسين رضازاده. در حاليكه چند روزنامه ايراني واژه رستم به جاي هركول را كه يك كلمه يوناني است پيشنهاد مي كنند، محبوبيت او فارغ از القاب در قلب ها تكثير مي شود. پس از قهرماني حسين در المپيك خبرنگار رويترز در خيابان هاي تهران از مردم سوال مي كند. بانوي ۳۵ ساله اي مي گويد: «من به او افتخار مي كنم، چون حالا هركول ايراني است!»
اما در شرايطي كه سيل تبريك پس از كسب طلا از سروكول او بالا مي رود، آيا مي توان قهرماني او را به كل ورزش ايران پيوند زد؟ به نظر مي رسد پس از شادي بايد به اين نكته هم فكر كنيم.

دكتربن لادن، دوست حيوانات
انگليس به تازگي ورود دكتري را به اين كشور ممنوع كرده. فكر مي كنيد به چه علت؟ به علت حمايت از حقوق حيوانات!
البته داستان به اين سادگي ها هم نيست. اين دكتر كه از طرفداران پر و پاقرص حقوق حيوانات است، اعمال خشونت  را عليه دانشمنداني كه روي حيوانات آزمايش مي كنند مجاز مي داند. راحت تر بگوييم يعني اينكه مي گويد چون دانشمندان با آزمايش هاي عجيب و غريبشان هر بلايي دلشان بخواهد بر سر حيوانات مي آورند، ما هم حق داريم براي تلافي كار آنها، حسابشان رابرسيم. نام اين دكتر جري ولابساك است و قرار بود براي سخنراني به انگلستان بيايد كه با اين منع قانوني روبه رو شدند. ورود جري ولابساك و همسرش ممنوع شد به خاطر اينكه حضور آنها به نفع مردم نيست. اين دليلي است كه مقامات دولتي گفته اند. البته فشارهاي زيادي هم به دولت براي انجام چنين كاري وارد شد. همه آنها هم به مصاحبه اين جناب دكتر با بي.بي.سي بر مي گردد، مصاحبه اي كه در آن گفته بود «اين قضيه به نظرم خيلي عادي است كه همانطور كه آنها عليه حيوانات چنين خشونت هايي را انجام مي دهند با همان خشونت ها هم رو به رو شوند.» البته گروه هاي مدافع حقوق حيوانات هم بيكار ننشسته اند و مي خواهند عليه اين اقدام، كارهايي را انجام دهند و زمينه ورود دكتر وهمسرش را به انگلستان فراهم كنند. موضوع حقوق حيوانات در انگليس خيلي درد سر ساز بوده و تا الان هم اقدامات خشونت بار زيادي عليه اين دانشمندان انجام شد، اقداماتي مثل بمب گذاشتن در ماشين آنها. حتي اقدامات اين گروه هاي مدافع حقوق حيوانات باعث شد دانشگاه كمبريج برنامه ساخت يك مجتمع چند ميليون دلاري تحقيقاتي روي حيوانات را لغو كند و آنها از دانشگاه آكسفورد هم خواسته اند به اين تحقيقات پايان دهد.
البته شركت هاي توليد دارو و محققان هم بيكار ننشستند وبا اعلام اينكه زندگي و شغل آنها به خطر افتاده از دولت خواستند كارهاي جدي تري را در اين زمينه انجام دهند. فشاري كه باعث شد دولت قوانيني را دراين باره تصويب كند و به پليس اين اختيار را بدهدكساني را كه در جلوي خانه  هاي دانشمندان تحصن مي كنند دستگير كند وعليه مدافعان تندرو حقوق حيوانات كه اقدامات خشونت آميز انجام مي دهند،  با شدت بيشتري عمل كند.
در عراق نيروهاي انگليسي و آمريكايي آدم ها را مي كشند ولي در انگليس بر سر آزمايش روي حيوانات و آسيب رساندن به حيوانات جنگ و دعواست. دنياي وارونه و درهم برهمي است، باور نداريد؟

منصور بهرامي، شعبده باز تنيس
014547.jpg
وقتي گوينده استاديوم با صداي فوق العاده اش نام منصور بهرامي را به زبان آورد و عناوين قابل توجه  اش را گفت، در انتها لقب «شعبده باز تنيس» را به او داد؛ لقبي كه بايد گفت البته برازنده اوست. بله، منصور بهرامي پنجشنبه وجمعه هفته گذشته همه آنهايي را كه در استاديوم تنيس مجموعه انقلاب گرد هم آمده بودند، حسابي به وجد آورد. شيرين كاري هاي بهرامي در مواقعي كه به نظر مي رسيد مسابقه به طوري جدي در حال جريان است نشان داد او چه درك درستي از موقعيت دارد. صدها نفري كه به استاديوم آمده بودند نه براي تماشاي يك مسابقه سنگين تنيس كه براي لذت بردن از آن ، بليت هاي تقريبا گران آن را خريداري كرده بودند.
بهرامي در وسط مسابقه توپ را تا جايي كه مي شد به هوا پرتاب مي كرد، در حالي كه نشان مي داد قصد دارد با يك ضربه كاري توپ را درزمين حريف بخواباند با حركت سريع مچ دست به راكت پيچ مي داد و توپ را در جهت ديگر زمين مي خواباند. در اين لحظات بود كه صداي جمعيت براي تشويق اين شعبده باز بالا مي رفت. در دوبل روز پنجشنبه وقتي يكي دو نفر از تماشاچيان كه لا به لاي جمعيت نشسته بودند و با فريادهاي خود از بهرامي مي خواستند كه «توپ را خفه كند» و در واقع امتياز بگيرد، او كه از زدن ضربات محكم نفسش به شماره افتاده بود رو به صدا برگشت و به جمعيت گفت:«خب، دارم خفه اش مي كنم ديگه!» شيرين كاري هاي بهرامي هنگامي كه حريف مي خواست سرويس بزند هم گل مي كرد. حريف سعي مي كرد گارد مناسبي بگيرد، پاها را در وضعيتي قرار دهد كه به توپ ضربه شديدتري وارد كند، اما اين طرف بهرامي با اداواطوارهاي خودش تمركز حريف را به هم مي زد و او را از زدن سرويس درآن لحظه منصرف مي  كرد. حتي وقتي در بين مسابقه از راكت به عنوان عصا استفاده مي كرد و حالتي خميده مي گرفت تا نشان بدهد«پير» شده است هم كسي اعتراض نكرد. بر عكس همه خنديدند و برايش كف زدند.
صرف نظر از شيرين كاري هاي سردستي مثل پرتاب كردن توپ به هوا و سپس به شكل ماهرانه اي توپ را توي جيب گذاشتن. اوج حركات دوست داشتني اش را بايد درانتهاي مسابقه دوبل دانست آنگاه كه وقتي او و زوجش از «سانچز » و «ياريد» در ست سوم عقب افتاده بودند و اميدي به جبران نداشتند، يكي از توپ جمع كن هاي كم سن و سال كنار زمين را فراخواند، راكت را به او داد تا بازي ادامه يابد! بهرامي در بازي دوبل بريده بود كه البته طبيعي به نظر مي رسيد. او در يك روز در دو مسابقه سنگين شركت كرده بود كه امان از هر تنيسور جواني هم مي بريد چه رسد به تنيسور تقريبا مسني چون او .
بايد گفت اكثر تماشاچياني كه پنجشنبه و جمعه به استاديوم تنيس مجموعه انقلاب آمده بودند ناراضي برنگشتند. علاوه بر تماشاي دو مسابقه مفرح در يك كنسرت زنده هم حضور داشتند؛كنسرتي كه عليرضا عصار براي اجراي آن دو شب متوالي رقم قابل توجه اي دريافت كرد. در كنار آنها بايد از سازماندهي مطلوب رقابت ها گفت كه اختتاميه اي در خور داشت: وقتي آخرين امتياز دوبل به نفع سانچز و ياريد ثبت شد، نور استاديوم را قطع كردند تا موزيك اكتيو و رقص نور، همه را به خود جذب كند.

هوا بس ناجوانمردانه سرد است!
014544.jpg
نادر شاكرين -سبيل ومرام دو مفهوم جدا ناشدني است. چيزي كه در كنار هر تار سبيل رشد مي كند معرفت و مردانگي است. البته اين روزها خيلي ها شيك شده اند، يك عده هم پير شده اند و هر دو گروه چهره اي خالي از سبيل را ترجيح مي دهند، اما آن چيز كه مسلم است اين كه هرگاه نام مرد ايراني برده مي شود اولين چهره اي كه در ذهن تداعي مي شود، مردي است كم مو (تاس) با سبيل و هيكل ورزشكاري(منظور همان شكم برآمده است). سبيلي كه در روزگاري نه چندان دور هر تارش اعتباري به اندازه آبروي يك مرد داشت امروزه رفته رفته تنها به يكي از اجزاي عادي صورت آقايان تبديل شده كه بود و نبودش تفاوت چنداني ندارد.
زماني پسرها وقتي پشت لبشان كمي سبز مي شد احساس مردانگي مي كردند البته غرض اين نيست كه جوانمردي و مردانگي در سبيل خلاصه  شود اما در جامعه مدرن نماي امروز همانطور كه فتوت رنگ باخته است نمادهاي آن هم از زندگي رخت بربسته. البته اين مطلب به تصوير جامعه مربوط است و نه به عكسي كه همراه اين متن است. محمد رشيد نه پهلوان است نه عيار، ولي ۱۰ سال است كه سبيل هايش را كوتاه نكرده است. هيولايي كه محمد موفق شده ر وي صورتش پرورش دهد، ۱۷۳ سانتيمتر طول دارد. مطمئنا هنگامي كه به چهره اين مرد مي نگريد به سن او پي نمي بريد. او كه ركورد دار سبيل در دنياست ۶۳ سال سن دارد و هم اكنون در حال جهانگردي است.

نويسنده اندوهگرد در استكهلم
014550.jpg
محمدعلي علومي را كساني كه نمي شناختند هم پارسال شناختند و يكي به دليل يك اتفاق فرخنده بود و ديگري به دليل يك فاجعه طبيعي دردناك. آقاي علومي سرحوصله نشسته بود يك كتاب نوشته بود به اسم «من نوكر صدامم» و در حوزه چاپ و نشر كشورمان كه گذراندن مراحل قبل از چاپ چندماهي طول مي كشد، چاپ كتابش دقيقا با سقوط صدام همزمان شد و پخش هم كه طبيعتا دنبال فروش بيشتر است كتاب را دريافت و نتيجه اين شد كه كتابش ظرف چند ماه به چندين چاپ برسد. البته اين حرف به اين معنا نيست كه نثر و قلم علومي در فروش كارش كم تاثير باشد، چرا كه كتاب «اندوهگرد» (سپيده سحر - ۱۳۷۸، اندوهگرد اسم يك روستا در حوالي كرمان - بم است) همين نويسنده هم به فروش خوبي دست پيدا كرد و حتي كتاب سال استان كرمان هم شد و تا حالا لابد آن اتفاق تكان دهنده براي علومي را حدس زده ايد: علومي اهل كرمان است و در زلزله سال گذشته خيلي چيزها را از دست داد و ازجمله برادرش را. اين جوان سابق حوزه هنري الان به نوعي سفير فرهنگ كشورمان شده است و به دعوت يكي دو انجمن و موسسه به استكهلم رفته تا با دستي پر از نوار و سي دي و يك آرشيو صوتي و تصويري غني، به بم بپردازد و از شهر غم پارسال بگويد. خبرهاي تكميلي را در برگشت علومي از خودش خواهيم شنيد.

بازهم سفر، بازهم صلح
درحاليكه ارسال پيام صلح و دوستي به شما جهانيان تبديل به اپيدمي شده، علي  جعفرنژاد و همسرش شبنم زنده بان با دوچرخه تهران را به مقصد استكهلم ترك كردند. سفر اين زوج صلح پرور شامل گذر از نروژ، دانمارك، آلمان، اوگاندا، مصر، صربستان، يونان، ايتاليا، تانزانيا و... خواهد بود. اين دو اما تفاوتي با بقيه دارند:
اين دو به قله هاي مون بلان بلندترين قله اروپا در فرانسه، ماترهورن در سوئيس و كليمانجارو بلندترين قله آفريقا در تانزانيا صعود خواهند كرد.
آقاي جعفرنژاد و خانم زنده بان در مسير بازگشت از كشورهاي خاورميانه اي لبنان، سوريه، اردن و عربستان عبور خواهند كرد و پس از انجام مراسم حج عمره به تهران بازخواهند گشت.
اين زوج جوان مسلمان در اين سفر طولاني و دشوار، نمايشگاه هاي عكس با هدف نمايش جاذبه هاي گردشگري ايران براي جلب گردشگران خارجي در كشورهاي اروپايي و آفريقايي برپا خواهند كرد. پس شما اگر قصد داريد پيام صلح و دوستي ايرانيان را به جهان صادر كنيد، بايد برنامه متنوع تري در جيبتان باشد!

مولن روژ
دني گلاور دستگير شد
014571.jpg

دني گلاور، هنرپيشه كهنه كار هاليوودي كه عمده شهرتش را به خاطر حضور كنار مل گيبسون در چهارگانه «سلاح مرگبار» به دست آورد، در جريان يك تظاهرات اعترض آميز مقابل سفارت سودان در واشنگتن دستگير شد. در اين تظاهرات كه در اعتراض به نقض حقوق بشر در منطقه دارفور سودان برپا شد، گلاور طي نطقي كوتاه خطاب به جمعيت، خواستار اعزام نيروهاي صلح طلب به سودان جهت توقف خشونت در غرب اين كشور شد، اما بلافاصله توسط ماموران يونيفورم پوش پليس آمريكا دستگير و بازداشت شد.
يكي از بازماندگان 
014574.jpg

درميان علاقه مندان به مجموعه هاي تلويزيوني خارجي پس از انقلاب، كمتر كسي است كه از «ارتش سري» و قهرمانانش به نيكي ياد نكند. تك تك شخصيت هاي اين مجموعه، چند سال پس از نخستين دوره پخش سريال هنوز در ذهن ما مانده اند. ازجمله آلبر فواره، رستوران دار فرانسوي كه با پذيرايي گرم از افسران نازي، كانون مبارزه مخفيانه عليه اشغالگران را رهبري مي كرد. ۶۰ سال پس از پايان جنگ، شخصيتي كه مجموعه ارتش سري (محصول بي.بي.سي) داستانش را از او الهام گرفت هنوز زنده است. كلود تريل، همان مبارزي است كه در رستورانش را روي آلمان ها نبست تا بتواند ضمن اطلاع از گفته هاي افسران بلندپايه ميخواره و گزارش آن به جنبش مقاومت و نيز ساماندهي عمليات نجات خلبان هاي انگليسي سقوط كرده، از امنيت نسبي در برابر هجوم و ظن نازي ها برخوردار باشد. تريل ۸۶ ساله البته چندان هم سلامت نيست. پارتيزان كهنه كار يك جراحي خطرناك قلب را پيش رو دارد. ما، شما و صد البته ايرج رضايي- كه صداي گرمش روي شخصيت آلبر فواره به نيكي نشست و در يادها ماند - اميدواريم اين بازمانده دوران مبارزه چند صباحي بيشتر در دنياي خموده و كرخت امروز باقي بماند. هرچند خودش نخواهد.
دنيل پتري درگذشت 
014568.jpg

دنيل پتري، خالق فيلم درخشان …A Risin in the sun”(كشمكشي در آفتاب) در ۸۳ سالگي در لس آنجلس ديده از جهان فرو بست.
سخنگوي او آخر هفته گذشته اعلام كرد: پتري در منزل خود در لس آنجلس پس از سال ها تحمل درد و رنج ناشي از سرطان درگذشت. وي در طول فعاليت هنري خود هرگز نگاه اعتراض آميز و منتقد خود را از دست نداد و با مجموعه هاي تلويزيوني موفقي چون …sybil” و «ارثيه باد» سبك ويژه خود را به فيلمسازي معرفي كرد. با اين حال منتقدان شاهكار وي را … ARaisin in the sun محصول ۱۹۶۱ مي دانند. فيلمي كه سيدني پواتيه در آن حضور داشت و البته يك جايزه ويژه كن براي پتري به ارمغان آورد.

خبرسازان
ايرانشهر
تهرانشهر
دخل و خرج
در شهر
زيبـاشـهر
سفر و طبيعت
طهرانشهر
|  ايرانشهر  |  تهرانشهر  |  خبرسازان   |  دخل و خرج  |  در شهر  |  زيبـاشـهر  |  سفر و طبيعت  |  طهرانشهر  |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |