استفاده از جليقه هاي شبرنگ به همراه چراغ هاي چشمك زن روي لباس لوازمي است كه امروزه جزو تجهيزات ضروري نيروي پليس در تمام دنيا محسوب مي شود و امروز شاهديم اكثر پليس ها كه شب ها در حال خدمت در سطح شهر هستند از اين جليقه ها استفاده مي كنند.
پوشيدن اين جليقه ها قبل از هر چيزي امنيت جاني كادر پليس را افزايش مي دهد و نقش تعيين كننده اي در كاهش حوادث ناشي از كمبود ديد رانندگان بخصوص هنگامي كه خسته از سر كار به منزل بازمي گردند دارد.
البته مشهورترين كار سردار قاليباف ايجاد پليس ۱۱۰ باشد. نامي كه اكنون ديگر براي تمام ايرانيان آشناست. ديگر لازم نيست براي گزارش يك جرم ساعت ها به كلانتري هاي مختلف زنگ زد و دست آخر هم نااميد از رسيدگي، به كنجي در خانه رفت و در سكوت افسوس خورد كه چرا مشكل شما اهميتي براي مسوولان ندارد، تنها گرفتن سه رقم كافي است تا همه چيز به صورت خودكار و دقيق انجام شود. البته شايد در آغاز كمتر كسي باور داشت كه زنگ زدن و صحبت كردن با اپراتوري در آن سوي خط تلفن، نيروي انتظامي را بسيج مي كند تا هرچه سريعتر گزارش را پيگري كنند و به متخلفان برخورد قاطع نشان دهند. ولي نتيجه فعاليت پليس ۱۱۰ به سرعت آشكار شد و امروز هزاران نفر با تماس با ۱۱۰ اطمينان خاطر پيدا مي كنند.
اكنون نيروي انتظامي به طور شفاف عملكرد نيروهاي خود را مورد نقد مردم قرار مي دهد. با پيگيرهاي زياد، دفتر نظارت هاي مردمي پررنگتر شده و تمامي فعاليت هاي پرسنل نيروي انتظامي از سربازان جز گرفته تا فرماندهان ارشد تحت كنترل است. تنها تماس چند دقيقه اي با ۱۹۷ كافي است كه چشمان بازرسي ناجا را متوجه يك مامور خلافكار كند. شما مي توانيد حتي بدون دادن مشخصات فردي خود، جفايي را كه بر شما گذشته است گزارش دهيد و در نهايت هم از نتيجه باخبر شويد. دامنه فعاليت هاي تازه نيروي انتظامي به همين جا ختم نمي شود.از آنجاكه وضعيت ظاهري ماموران تاثير زيادي بر ارتباط آنها با مردم مي گذارد، اقدام با خريداري چند هزار دستگاه اتومبيل جديد ويژه پليس چهره نيروي انتظامي متحول شد. اين اقدام در آن زمان مخالفاني هم داشت، اما با گذشت زمان تاثيرات مثبت خود را به شدت نشان داد. شايد در آغاز استفاده از ماشين هاي جديد يك كار لوكس تلقي مي شد. ولي پس از گذشت يك سال ديگر همه چيز عادي شده بود. پس از تجديد ناوگان نيروي انتظامي نوبت به خود پرسنل رسيد. جايگزيني پيراهن سفيد به جاي پيراهن سبز كمرنگ، فرنچ سابق و اصلاح آدم ها و علايم مربوط به رسته ها سرآغاز اين تغييرات بود، كمي بعد ماموران كلانتري ها از افرادي با يك دست لباس ساده و يك تفنگ قديمي به ماموراني با لباس تميز، كمربند و حمايل چرمي مخصوص بي سيم، غلاف هاي گوناگون (اسلحه، فشنگ، بي سيم و دستبند) تبديل شدند. موتورسيكلت هاي خراب و كهنه كلانتري ها با نمونه هاي جديد با موتورهاي سنگين تعويض شد كه سرعت عكس العمل را براي تعقيب فراري ها بسيار بالا برد.
تغييرات از اين هم بيشتر شد. جليقه هاي ويژه پليس و شبرنگ جز لباس كار رسمي رسته هاي انتظامي، راهنمايي و رانندگي و يگان ويژه شد. در گذشته اي نه چندان دور تشخيص ماموران پليس در شب ها كار بسيار مشكلي بود. اما با استفاده از اين جليقه ها علاوه بر افزايش قوه تشخيص رانندگان سطح استاندارد امنيتي افراد پليس هم ارتقا يافته است. گامي ديگر براي به روز كردن پليس، استفاده ماموران از علايم و تابلوهاي چراغدار است. اين روزها هرچقدر هم كه ترافيك سنگين باشد از دور دست مي توان با ديدن فرامين پليس مسير مناسب را انتخاب كرد. تغيير شكل درجه پرسنل درجه دار (كه روي بازوها دوخته مي شود) هم از اقداماتي است كه در سازماندهي سريع افراد نقش زيادي دارد. شايد درگذشته براي تشخيص يك گروهبان يكم از يك استوار مجبور بوديد تا نيم متري به مامور نزديك شويد و درجه او را تشخيص دهيد، اما هم اكنون ديدن درجه كادر درجه داري از فاصله ۱۰ متري هم آسان است.
اگر به تازگي به ادارات ناجا سري زده باشيد حتما متوجه دگرگوني هاي زيادي شده ايد. تابلوهاي بزرگ راهنما، برخورد خوب كاركنان، لباس يكدست (پيراهن آبي و شلوار مشكي) كارمندان، امكان گفت وگو با رئيس هر بخش و كمتر شدن مراحل اداري ازجمله اقداماتي است كه نيروي انتظامي، براي سروسامان دادن به نيروي تحت امر خود انجام داده است. چيزي كه واضح است با وجود نواقص كوچك و برخوردهاي سليقه اي اندك برخي ماموران با متخلفان در مجموع در ۳ سال اخير نيروي انتظامي به يكي از پاسخگوترين و منظم ترين تشكيلات جمهوري اسلامي تبديل شده است .
ايرانيان از درخشش يك مرد ۱۶۳ كيلويي به هيجان آمده اند، كسي كه در دنيا به «هركول ايراني» مشهور است؛ حسين رضازاده. در حاليكه چند روزنامه ايراني واژه رستم به جاي هركول را كه يك كلمه يوناني است پيشنهاد مي كنند، محبوبيت او فارغ از القاب در قلب ها تكثير مي شود. پس از قهرماني حسين در المپيك خبرنگار رويترز در خيابان هاي تهران از مردم سوال مي كند. بانوي ۳۵ ساله اي مي گويد: «من به او افتخار مي كنم، چون حالا هركول ايراني است!»
اما در شرايطي كه سيل تبريك پس از كسب طلا از سروكول او بالا مي رود، آيا مي توان قهرماني او را به كل ورزش ايران پيوند زد؟ به نظر مي رسد پس از شادي بايد به اين نكته هم فكر كنيم.