يكي از نمونه هاي موفق اين طنز ظريف سياسي در سخنراني ماهانه اخير بوش پيش آمد. رئيس جمهوري ايالات متحده در آن طي يك سخنراني۲۰ دقيقه اي هشت بار تكرار كرد: «اكنون در اثر فتح عراق آمريكا امن تر است!» نتيجه هم آشكار بود. كارگردان هاي فرصت طلب برنامه «شب هاي شنبه» فقط با استفاده از تدوين فيلم سخنراني هشت جمله را پشت سر هم قرار داده و براي مردم پخش كردند
جورج بوش با ديدن يك كره اسب كه آرام مشغول چريدن است، وحشت زده مي شود و مي گويد: «هر كسي مي تواند يك تروريست باشد،اينها آشوبگران ليبرالي هستند كه توان درك پويايي دولت من را ندارند!»
آرش برهمند - تنها چند هفته به موعد تحويل دفتر رياست جمهوري باقي مانده بود كه «جورج بوش» پدر يك ميهماني شام خداحافظي در كاخ سفيد ترتيب داد.
عجيب ترين ميهمان آن شب كمدين مشهور «داناكاروي» به حساب مي آمد. او تمامي چهار سال گذشته عمر خود و همه دوره رياست جمهوري بوش پير را صرف مسخره كردن پرزيدنت در برنامه پربيننده «شب هاي شنبه» كرده بود. كاروي همان كسي است كه تكيه كلام هاي بوش چون «اينكه خيلي بده!» يا «در موقعيت حاضر اصلا مطلوب نيست» را تبديل به لطيفه هاي ملي كرد.
اين كمدين سالخورده مي كوشيد طنزش ظريف و غيرسياسي باشد و تنها به برخي گاف هاي شخصي پرزيدنت بپردازد.
اما جريان رابطه دومين بوشي كه به رياست جمهوري رسيد با طنزپردازان حكايتي بسيار متفاوت است. اگر از ديدگاه كاخ سفيد بخواهيم به برنامه هاي شبانه شبكه هاي تلويزيوني، تبليغات سياسي رقبا و فايل هاي پرطرفدار اينترنتي نگاه كنيم اين جريان ديگر حالت طنز آميز خود را از دست داده و حالتي پارتيزاني يافته است! حتي حجم انتقادي كمدي هايي كه درباره آخرين رئيس جمهوري آمريكا ساخته شده هم با پدرش يا بيل كلينتون قابل مقايسه نيست. توجه كنيد كه كلينتون هشت سال تمام همين سمت را در اختيار داشت و اغلب همين كمدين ها در زمان او هم فعال بوده اند.
آنچه در اين ميان بيش از همه «بوش» جديد را آزار مي دهد پديد آمدن تغيير در جهت گيري جك هايي است كه درباره او ساخته و پرداخته مي شود. پيش از اين روساي جمهوري و از جمله خود جورج بوش هدف طنزهاي مشخصي بودند كه به عنوان مثال براي رياست جمهوري فعلي به جك گفتن درباره ضريب هوشي پايين او يا ناتواني اش در بلاغت و سخنراني محدود مي شد ولي اكنون اغلب كمدين ها به خشن ترين شكل ممكن مي كوشند او را آدمي بي مسووليت و دورو معرفي كنند.
علت تشديد اين جنگ درباره جورج بوش هم آغاز جنگ عراق و فقدان ثبات اقتصادي است. البته بدون شك مهمترين دليل فشار طنزي كه اكنون جورج بوش تحمل مي كند به كشف دوباره و احياي طنز به عنوان يك سلاح مهلك سياسي مربوط مي شود.
يك مثال خوب براي آغاز چنين رويدادي برنامه «شب هاي شنبه» است كه اكنون توسط يك كمدين خوشنام ديگر يعني «ويل فرل» اداره مي شود. در ابتداي رياست جمهوري بوش اين برنامه پربيننده از طنزي سبك و فراگير بهره مي برد. بازيگر شخصيت جورج بوش آدمي نچسب و عبوس بود كه هر سوالي ازش مي پرسيدند جواب هاي ايدئولوژيك مي داد ودر حاليكه برادرش، جب بوش و ال گور سر نتايج انتخابات كتك كاري مي كردند، خود را با بازي كردن با يك تكه نخ سرگرم مي كرد.
از آنجا كه بعدها تقريبا تمامي شخصيت هاي اعضاي كابينه به اين نمايش تلويزيوني اضافه شدند، برنامه «شب هاي شنبه» حتي در خود كاخ سفيد هم تماشا مي شد و طرفداراني پر وپاقرص داشت. اما از اواخر سال ۲۰۰۲ برنامه، تحولي بنيادين را پشت سرگذاشت. بوش هنوز همان شخصيت نچسب وعبوس پيشين است ولي ديگر طنز برنامه حال و هوايي كاملا سياسي يافته و به نقد سياست هاي دفاعي افراطي و زيست محيطي دولت مي پردازد. در يكي از اين قطعات ويديويي جورج بوش در حالي كه در مزرعه اش در تگزاس قدم مي زند با ديدن يك كره اسب كه آرام مشغول چريدن است، وحشت زده مي شود و مي گويد: «هر كسي مي تواند يك تروريست باشد. اينها آشوبگران ليبرالي هستند كه توان درك پويايي دولت من را ندارند!»
يا در يكي ديگر از اين تبليغات كه به درخواست يك حزب فعال زيست محيطي تهيه شده جورج بوش به جاي درختان بريده شده جنگل «ردوود» درختان پلاستيكي قرمز رنگ قرار مي دهد و روبه هوادارانش فرياد مي زند: «آهاي مردم! من هر كاري كه شما بخواهيد را انجام مي دهم. البته اين جونورهايي كه دارند منقرض مي شوند مشكل شان روند تكامل و انتخاب طبيعي است، پس من گناهي ندارم. همان بهتر كه قوي ترها باقي بمانند.» مي توانيد برخي از اين تبليغات را در آدرس اينترنتي زير ببينيد.
www.whitehousewest.com
پيش از به دست گرفتن رياست جمهوري در واقع بوش چهره چندان شناخته شده اي نبود و سابقه حكومتي چنداني نداشت پس طبيعي بود كه همه به ويژگي هاي شخصي و نه كاري او توجه مي كردند و بديهه پردازي درباره خنگ بودن بوش يكي از راه حل هاي مفيد به شمار مي آمد ولي اكنون پس از گذشت نزديك به چهار سال همه از سوابق دفاعي، اقتصادي، زيست محيطي و پرخاشگري او اطلاع دارند پس ديگر پرداختن به طنزهاي فردي جوابگوي تقاضاي مخاطبان نيست از همين رو در واقع اين خود مردم هستند كه طنزپردازان را وادار به سياسي شدن كرده اند. مرز قاطع همه اين جدي شدن شوخي ها جنگ عراق بود.
اگر برنامه شنبه شب گذشته را نگاه مي كرديد مي ديديد كه «فرل» با لحني كنايه آميز اداي پرزيدنت را در مي آورد و با اشاره به رسوايي قراردادهاي نفتي عراق مي گويد: «ما بايد به تمامي دلال ها و كارچاق كن هايي كه شجاعانه براي آزادي عراق از چنگال شيطان جنگيدند جوايز ارزنده اي اهدا كنيم. لطفا مديران شجاع هاليبرتون را كه خاك بغداد را به توبره كشيدند نيز از ياد نبريد يا ساير قهرمان هاي نفتي كه جان خود را در اين راه به خطر انداختند.»
مي توان بدون شك ادعا كرد چنين اشاره و صريحي به فساد در واگذاري قراردادهاي بازسازي عراق بي سابقه بوده است اما دست كم تا آنجا كه به طنزپردازان آمريكايي مربوط مي شود اين صراحت هم حد و مرزي دارد.
البته اين حد و مرز بيش از آنكه براي حفظ آبروي كاخ سفيد باشد تلاش در جهت كسب مخاطب است. آنچه تاكنون درباره طنز سياسي در ايالات متحده شنيديم در حقيقت تا حدودي تداوم همان طنز پردازي هاي شخصي يك دهه پيش است كه درباره خرفت بودن يا فرهيخته نبودن روساي جمهوري، داد سخن مي داد. امروز همان مواجهه شخصي به ميدان سياست كشانده شده و نمايش اشتباهات شخص پرزيدنت حكم انتقاد سياسي يافته است.
طبق فرمول يك برنامه طنز زيركانه شما نبايد هيچ وقت براي كوبيدن حريف خود حتي اگر جورج بوش هم باشد روي صفحه تلويزيون ظاهر شده و بگوييد: «او يك شيطان است!» چون همين اظهار نظر-صرفنظر از بار ارزش گذاري درست يا نادرست- نيمي از مخاطبان را فراري خواهد داد.
يكي از نمونه هاي موفق اين طنز ظريف سياسي در سخنراني ماهانه اخير بوش پيش آمد. رئيس جمهوري ايالات متحده در آن طي يك سخنراني۲۰ دقيقه اي هشت بار تكرار كرد: «اكنون در اثر فتح عراق آمريكا امن تر است!» نتيجه هم آشكار بود. كارگردان هاي فرصت طلب برنامه «شب هاي شنبه» فقط با استفاده از تدوين فيلم سخنراني هشت جمله را پشت سر هم قرار داده و براي مردم پخش كردند. خلاقيتي كه در اين برنامه به كار رفت حتي به طرفداران جمهوريخواهان هم نشان داد سياست كنوني كاخ سفيد در مواجهه با تروريسم تكرار، تكرار و تكرار همان ادعاهاي پيشين است.
عصر طلايي كاربرد سياسي طنز در آمريكا به اوايل دهه ۶۰ بازمي گردد اما اين سنت طي رشد تكاملي خود در اواسط دهه ۷۰ به نابودي كشانيده شد تا آنكه موفقيت غول هايي چون «ال فرانكن» و «مايكل مور» دوباره آن را زنده كرد. حتي برخي از مضحك ترين شخصيت هاي آن دوره نيز اكنون با اوج گيري جريان هاي ضد بوش در قالب مدافعان وي به نقد كردنش پرداخته اند. كميك استريپ ها هم از اين قافله عقب نمانده اند و در يكي از آخرين نمونه هاي اين سبك شخصيت اصلي داستان به همسرش مي گفت: «يادت هست وقتي مواد مخدر زياد بود و ما عليه اونها اعلان جنگ كرديم؟ الان من مي تونم تو حياط خلوتم هم جنس بخرم. يعني اعلان جنگ عليه تروريسم هم همين جوريه؟»
مبناي قايل شدن چنين قدرتي براي طنز سياسي به اين نظريه بديهي باز مي گردد كه انسان ها به كاري روي ميآورند كه برايشان لذت بخش است و گرايش به سياست نيز از اين قاعده مستثني نيست. طنز ،فعاليت سياسي را لذت بخش، فراگير و پر انرژي مي كند اما چنين رويكردي لزوما به معناي ايجاد دردسر براي بوش نيست.
كم كم شمايل طنز بوش چنان در ذهن مردم آمريكا جا خوش كرده است كه گاهي به نظر مي رسد مخاطبان در صورت رفتن او از عرصه سياست احساس دلتنگي خواهند كرد! در نهايت نبايد فراموش كرد كه فراتر از دنياي طنز، رئيس جمهوري ايالات متحده به خوبي از نتايج عملكردهاي خود آگاه است و نبايد آنچه كه او به سود مرفه ترين طبقه سرمايه داري آمريكا و جهان انجام مي دهد را به پاي ناداني نوشت.
نيويورك تايمز