شنبه ۲۱ شهريور ۱۳۸۳ - سال دوازدهم - شماره - شماره۳۴۹۳
و قتي دختران براي يافتن كار هجوم مي آورند
مصائب استخدام 
هنگام تحويل كارت، برگه كاغذي در قطع 4 Aتحويلشان مي دهند. رويش جدولي كشيده و آدرس 26 حوزه امتحاني نوشته شده است. دختر جواني كه با زور زدن سعي مي كند از بين جمعيت راهي به درون صف پيدا كند پس از تلاش فراوان و البته ناكامي از صف بيرون مي زند
015508.jpg
ايمان مهدي زاده 
توزيع كارت 100 متر بالاتر. كاغذي كه روي سينه نرده هاي سبز دانشگاه صنعتي اميركبير چسبانده اند، اين نوشته قرمز را بر گرده اش حمل مي كند. جلوتر كاغذهايي است كه رويش نوشته اند، جنس: خانم ها، مدرك ليسانس.

معيت در هم مي لولد. بيشتر كساني كه اينجا در صفوف طولاني و ممتد پشت سر هم زير هرم آفتاب سوزان ايستاده اند، خانم هستند. امروز دوشنبه است وكارت خانم ها توزيع مي شود و چهارشنبه كارت آقايان.
قرار است پس از گرفتن اين كارت خودشان را براي آزمون انتخاب كنند. ولي اگر بتوانند امروز كارشان را به اتمام برسانند و در اين روز ويژه تابستان كه گرماي هوا جان از كالبد به در مي كند، جان سالم به در برند و سالم و سرحال روي كرسي آزمون بنشينند.
روز جمعه بيستم شهريور، همان روز موعودي است كه اين جمعيت به خاطر حضور در رقابت آن روز، امروز براي دريافت كارت از سروكول هم بالا مي روند.
صف دور و دراز
دو دختر جوان به سطل زباله تكيه داده اند. از فرط گرما و خستگي برايشان تفاوتي ندارد كه از اين سطل چه بويي برمي خيزد يا رويش چقدر تراكم ميكرب وجود دارد. آنقدر خسته است كه هنگام هشدار بهداشتي مي گويد: از صبح تا حالا - ساعت 4 بعدازظهر - همين جا ايستادم. اگر مي توانستم توي سطل زباله هم بنشينم برايم فرقي نداشت. مي نشستم. دوستش حرفش را پي مي گيرد: خيرسرمون ليسانس گرفتيم كه بيسواد نباشيم. حالا براي پياد كردن كار سه سال مشغول سگ دو زدنيم و هنوز نتيجه اي نگرفته ايم. آنها حسابي خسته و كلافه به نظر مي آيند. به حال خود رهايشان مي كنيم.
هنگام تحويل كارت، برگه كاغذي در قطع 4 Aتحويلشان مي دهند. رويش جدولي كشيده و آدرس 26 حوزه امتحاني نوشته شده است. دختر جواني كه با زور زدن سعي مي كند از بين جمعيت راهي به درون صف پيدا كند پس از تلاش فراوان و البته ناكامي از صف بيرون مي زند. عرق نشسته بر پيشاني اش را با دستمال پاك مي كند، انگار گزارشگر صحنه فجيعي از جنگ باشد. با هيجان و خستگي به صف دور و دراز اشاره مي كند: اصلا خودم هم نمي دانم، چرا آمدم اينجا. راستش من دانشگاه قبول شده ام و نيازي به استخدام ندارم. ولي خب شايد هم قبول شوم. آن وقت مي آيم اينجا.
مطمئني؟
نه. نمي  دانم.
فكر نمي كني با حضورت در دو آزمون جاي يك نفر را اشغال مي كني؟
نه، راستش تمام جوانان همسن و سال من هرچه آزمون در كشور برگزار شود در آن شركت مي كنند...
ترافيك و استخدام 
بوق اتوبوس و تاكسي صدايش را قطع مي كند. زير پل حافظ جنب دانشگاه سروصداها طنين مي اندازد و بيش از حد معمول به اعصاب شنوايي فشار مي آورد. جواناني كه اينجا در هم فشرده و روي هم ريخته اند تا از در دو ديوار دانشگاه بالا بروند، عصبي و خسته شده اند. بيشتر آنها حتي با دوستانشان مشغول بحث و جدل هستند.
دختر ديگري پس از رفع و رجوع هجوم صداهاي گوشخراش و اعصاب آزار سر بحث را باز كرد: فرقي نمي كند چه ليسانسي داشته باشيم. من كه حسابداري خوانده ام با كسي كه تاريخ يا پرستاري خوانده باشد در يك معيار سنجيده مي شويم. مساله سن نيز پر از پرسش است. از متولدين 1351 كه حدود 32 سال دارند تا كساني كه در سال 63 به دنيا آمده اند، همتراز هم قرار مي گيرند.
گله به گله، جابه  جا كتاب هايي با جلد قهوه اي رنگ روي زمين چيده شده. نو و تازه است، بوي داغ جوهر چاپ مي دهد. لابد انتشاراتي خوشفكري بوده كه 2هزار و 400 پرسش درباره بانك ها به شكل يك مجلد به طبع رسانده است.
قيمتي كه پشت كتاب برچسب خورده است، نشان از پرداخت 3هزار و 300 تومان پول با خود حمل مي كند.
بانك ... و صف حقارت 
آن سوي نرده، چند جوان با فاصله هاي زياد - حدود 50 متر - روي چهار پايه نشسته اند و گم و برخي مواقع وامانده از هجوم بي حد و حصر جمعيت. همهمه بالاگرفته و از خيابان نيز خودروها، صدا در صدا انداخته اند.
يكي از دخترها، كارتش را گرفته است. از صف بيرون مي زند و گنگ و گيج دور خودش چرخي مي خورد. موقعيتش را پيدا مي كند و حركت را آغاز. وقتي مي پرسيم چطور توانستي كارتت را بگيري؟ مي گويد: از ساعت 10 صبح آمده ام اينجا. ابتدا كارتم نيامده بود. راهنمايي ام كردند. بخش رفع نواقص. تا رفتم، وقت ناهار آقايان بود. خب، البته آنها هم حق دارند. گرسنه شان مي شود ولي ازدحام آنقدر زياد بود كه تا بخواهم پي ببرم، كارتم رفع نقص شده و آمده در اين بخش، حدود يك ساعت و نيم زمان صرف شد. از ساعت 3 تا حالا هم اينجا در صف ايستاده ام. باور كنيد خيلي گيج شدم. امروز چند بار به خودم ناسزا گفتم كه يافتن يك شغل در بانك... به اينهمه حقارت نمي ارزد.
جمعيت ساعت هاست منتظرند، كارت ورود به جلسه آزمون ورودي بانك... را در دست بگيرند و روز آخر هفته، ساعت 9 صبح تست ها را علامت بزنند.
خانم جواني وقتي يادداشت برداشتنمان را مي بيند، نزديك تر مي شود: باور كنيد، اين سيل جمعيت به خاطر تسهيلات بانك كه دراختيار كاركنانش مي گذارد، هجوم آورده است. اگر بخش خصوصي و دولتي نيز مثل بانك ها و شركت نفت به كاركنانشان تسهيلات اعطا مي كردند، همين شوق براي استخدام آنها نيز وجود داشت.
اين آزمون همزمان با تهران در چند شهر بزرگ ديگر نظير مشهد، اصفهان، شيراز، تبريز و اهواز برگزار مي شود.

ستون شما
دزدي از پزشك، پزشك دزد
روز شنبه 31/5 وقتي در درمانگاه خيريه مشغول كار بودم و هر از گاهي به روزنامه همشهري روي ميز نگاهي مي كردم، خبر مربوط به سرقت مسلحانه بانك ميرداماد توسط يك پزشك را خواندم. وقتي به وسط هاي متن رسيدم ديگر چيزي نمي ديدم چون چشمان غرق اشك بود. روزنامه را پنهان كردم تا ساير كاركنان درمانگاه آن را نخوانند.
روي ديوار مطب با خط خوش كلامي از قرآن كريم را نوشته ام تا هميشه مشوق من در كار و زندگي باشد؛ ليس الانسان الا ما سعي چون هميشه و همه جا كلام خدا را تمام كننده تمام بحث ها دانسته ام.
به ياد زحمات شبانه روزي ام در دوران تحصيل مي افتم كه با چه جديتي روزي 18 ساعت مطالعه كردم تا پزشكي قبول شدم و در دانشگاه چقدر مطلب و كتاب خواندم، چقدر بيخوابي كشيدم و كشيك دادم. بعد از 7 سال با چه بدبختي و فلاكتي پول كلاس هاي رزيدنتي را جور كردم تا بلكه در امتحان تخصص قبول شوم، ولي از بدشانسي روزگار ما، سوال ها را به از ما بهتران فروختند. نمي دانم. حتما سعي من در تمام اين سال ها به خطا بود. حتما راه بهتري براي سعي وجود داشت كه به ميقات مي رسيد و من آن را نيافتم.ولي ديگر سني از من گذشته، ديگر براي برگشتن و از صفر شروع كردن خيلي دير شده. شايد همين روزها زير فشار زندگي كمر خم كنم و يك سكته كوچك مرا از ادامه اين سعي بي حاصل رها كند.
ساعت يك بعدازظهر آخر ماه است. مي روم حقوقم را از مدير درمانگاه مي گيرم. 60 هزار تومان براي 96 ساعت كار در ماه، حتما آن همكار دزد محترم توقعش از زندگي بيش از حد بالا بوده. حتما
دكتر بهار - شهريور۸۳
ديگر نمي شنويم 
مركزي در خيابان شيخ جمال الدين اسدآبادي براي ناشنوايان باتري سمعك تهيه مي كرد و در اختيار آنها مي گذاشت. مدت 2 سال است كه باتري سمعك نمي دهند خواهش مي كنيم رسيدگي شود.
والدين يك ناشنوا
شما ميهمان دعوت كرديد؟
در فلكه دوم صادقيه - بزرگراه محمدعلي جناح، خيابان شهيد طاهريان پلاك هاي بعضي منازل تكراري است كه اين موضوع مشكلات بسياري را براي ساكنان به وجود آورده است. از شهرداري منطقه 5 تقاضاي اصلاح پلاك ها را داريم.هر وقت ميهمان جديد داريم ميهمان ها بايددر چند خانه را بزنند تا صاحبخانه مورد نظر را پيدا كنند.

صحنه
اولين جشنواره تئاتر كوتاه 
اگر فكر مي كنيد كه جزو آن دسته از كساني هستيد كه به بازيگري روي صحنه علاقه دارند و فكر مي كنند كه در اين زمينه استعداد هم دارند، حتما اين خبر را بخوانيد.
قرار است آموزشگاه تئاتر تهران براي گسترش فعاليت هاي تئاتري و اهميت به فن بازيگري ،  خلاقيت نمايشي و ايجاز، اولين جشنواره سراسري تئاتر كوتاه را برگزار  كند. براي شركت در اين جشنواره بايد شرايط زير را رعايت كنيد.
براي انتخاب نمايشنامه آزاد هستيد تا هر مضموني را انتخاب كنيد، آثار ارسالي تان مي تواند تاليف يا ترجمه باشد. اين آثار بايد از نظر فن بازيگري بيشترين خلاقيت نمايشي را داشته و در واقع ايجاز در تمامي اجزاي نمايش هدف اصلي جشنواره است. بعد از تصويب متون توسط هيات داوران، زمان بازبيني به گروه ها اعلام مي شود. ضمنا هزينه هاي جنبي اجراها به عهده گروه هاي شركت كننده است و اين گروه ها بايد حداكثر زمان اجراي آثارشان را به 30 دقيقه برسانند. همچنين فقط تا پايان وقت اداري روز شنبه 16 آبان ماه فرصت داريد تا آثارتان را فقط از طريق پست سفارشي يا تحويل حضوري به نشاني: كوي نصر- خيابان سي و سوم - شماره۵۳- دبيرخانه جشنواره تئاتر كوتاه بفرستيد.
براي اطلاعات بيشتر هم مي توانيد با شماره 8268222 تماس بگيريد يا به سايت اينترنتي www.tehrantheatre.com مراجعه كنيد.

بيت
۴ نوازنده ايراني در 4 شب 
در اولين جشنواره جهاني ني كه با حضور 16 نوازنده خارجي از 8 كشور دنيا در روزهاي 22 تا 26 شهريورماه برگزار مي شود، نوازندگاني از كشور ما هم شركت كرده اند. اين جشنواره در بنياد آفرينش هاي هنري نياوران برگزار مي شود كه آخرين اجراي هر شب آن به نواي ني استادان ايراني اختصاص خواهد داشت. ناهيد اولين نوازنده ايراني است كه در اين جشنواره به اجراي برنامه مي پردازد. او از 10 سالگي و در كنار استاداني مانند روح الله خالقي، حسين دهلوي و فرامرز پايور نوازندگي را ياد گرفت. در دومين شب اين برنامه هم جمشيد عندليبي كه سال هاست در زمينه نوازندگي و آهنگسازي ني فعاليت دارد، برنامه خودش را اجرا مي كند.شيرمحمد اسپندار كه در حال حاضر 78 ساله و تنها نوازنده سرشناس دوني در جهان است، در سومين شب اين برنامه حضور خواهد داشت. او نواختن اين ساز را در بلوچستان و مناطقي از پاكستان ياد گرفته است. ضمنا ماشاالله بامري هم با سازهاي كوبه اي مانند تشت و كوزه اسپندار را در اجراي برنامه اش همراهي مي كند. در آخرين شب اين جشنواره هم قرار است عبدالنقي افشارنيا برنامه اش را اجرا كند. او نوازندگي را از كودكي و زيرنظر استاداني مانند داريوش صفوت و نورعلي خان برومند شروع كرده و تا حالا هم كتاب هاي زيادي در زمينه آموزش ني منتشر كرده است.

ذهن زيبا
بينوا كسي نيست كه اندك دارد، بلكه كسي است كه خواسته هايش زياد است.
ضرب المثل فرانسوي 
براي نيم كيلو عسل، زنبورها شهد حدود دو ميليون گل را مي مكند.
پرمودبترا
پول تاجر، از ناداني خريدار زياد مي شود.
ضرب المثل آمريكايي 
وقتي قرار است تصميم مهمي بگيري، عجله نكن. مردم حتما درك مي كنند اگر بگويي: من به كمي وقت نياز دارم تا به اين مساله فكر كنم.
جكسون براون

هوا
نفس داغ تابستان 
برايتان خبري بد داريم. البته از اين خبر بد مي شود نتيجه خوب گرفت. بنابر اين بابت جمله اي كه در آغاز مطلب نوشته شد، نگران نباشيد.
ما چند ماه است كه براي شما در اين ستون تنها از گرماي هوا مي نويسيم. باور كنيد خودمان هم ديگر از اين وضعيت خسته شديم، اما چاره اي نيست. راستش ما آنقدر خبرهاي داغ در اختيارتان گذاشتيم كه حالا در انتهاي تابستان بدون هيچ احساس خاصي مي نويسيم كه امروز هوا خيلي گرم است.
اين مقدمه را نوشتيم تا بار ديگر همان خبر تكراري را در اختيارتان بگذاريم. گرچه در روزهاي اخير دماي هواي تهران كمي پايين آمده بود، اما در شروع هفته دوباره خورشيد خانم ياد دوران چله نشيني  اش افتاده.
امروز دماي هواي تهران به 40 درجه سانتيگراد مي رسد. مي دانيم كه در انتهاي تابستان انتظار اين خبر داغ ر ا نداشتيد،  اما اين خبر صحت دارد. بنابراين يك روز داغ تابستاني در انتظارتان است امشب هم دماي هوا به 27 درجه سانتيگراد مي رسد كه نسبت به شب هاي گذشته خيلي گرمتر است.
با اين حال شما به يك اتفاق مهم فكر كنيد. تابستان آخرين نفس هايش را مي كشد. نشانه اش هم اينكه دوباره هواگرم شده. ياد اين شعر بيفتيد: فواره چو برخاست...

نمايشگاه
پرنده ها در فراسوي واقعيت 
اگر طرفدار نقاشي آن هم به سبك سورئال هستيد، مي توانيد از فردا به نگارخانه فرهنگسراي خانواده برويد. در اين نگارخانه مي توانيد آثار نقاشي ايرج جوانشير را با عنوان فراسوي واقعيت در خانواده ببينيد.
جالب است بدانيد كه جوانشير موضوع تابلوهايش را با ذهنيت خاص خودش انتخاب كرده، گاهي هم از شعر و داستان الهام مي گيرد و به علت اينكه موضوع اكثر تابلوهاي جوانشير درباره مسايلي است كه انسان در طول حياتش به صورت ناخودآگاه با آنها برخورد دارد، احتمالا مي توانيد با محتواي تابلوهاي او به طور حسي ارتباط برقرار كنيد.
براي بازديد از اين نمايشگاه تا 2 مهرماه فرصت داريد هر روز از ساعت 9 تا 20 به نشاني: نارمك - ميدان هلال احمر - خيابان گلستان - نگارخانه فرهنگسراي خانواده مراجعه كنيد. همچنين قرار است نمايشگاهي از آثار نقاشي طه بهبهاني از 9 مهرماه در فرهنگسراي نياوران برگزار  شود.
در اين نمايشگاه مي توانيد پرنده ها را از منظري غير ناتوراليستي و با يك نگاه شرقي ببينيد. بد نيست كمي هم از بهبهاني بدانيد. او از 13 سالگي نقاشي را از علي اكبر نجم آبادي كه از شاگردان كمال الملك بوده، ياد گرفته است.
تحصيلات دانشگاهي اش را در رشته طراحي صحنه در تئاتر و تلويزيون و سينما تمام كرده و در پاريس هم تحصيلاتش را درباره تئاتر مدرن تكميل كرد. او از سال 50 اساس كارهايش را روي پرنده قرار داد، اما طرح هاي او كاملا با نگارگري ايراني فرق دارد و درحقيقت نگاه او به پرنده يك نگاه شرقي و متافيزيكي است.

تهرانشهر
خبرسازان
دخل و خرج
در شهر
درمانگاه
يك شهروند
|  تهرانشهر  |  خبرسازان   |  دخل و خرج  |  در شهر  |  درمانگاه  |  يك شهروند  |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |