پنجشنبه ۲۶ شهريور ۱۳۸۳ - سال دوازدهم - شماره - شماره۳۴۹۷
سفر و طبيعت
Front Page

اينجا آسوده پرواز مي كنند
باغ پرندگان نصف جهان 
گشت و گذاري در ميان هزاران پرنده در حصار فولا دين 
016140.jpg
آناهيتا دروديان 
پرندگان اسير در اين باغ خوشبخت ترهستند. البته اگر معيار خوشبختي قفس باشد. آنها فضاي بيشتري براي پرواز و جولان دارند
در دشتي وسيع، فارغ از هر نگراني، زندگي راحت و آسوده اي داريد. ناگهان سر و كله عده اي پيدا مي شود. كساني كه ديدنشان شما را به وحشت مي اندازد، به شما نزديك مي شوند و محاصره تان مي كنند. راه گريزي نداريد. گرفتار مي شويد؛ اسير و بي پناه.
اين سناريو بازگوي حال و روز هزاران جاندار اسير در قفس هاي تنگ وكوچك باغ وحش است. مثلا توله شيري كه مادرش توسط شكارچيان شكار شده، از وقتي چشم باز كرده خود را در حصار فولادين ميله هاي قفس ديده و بر بستري ازسيمان سرد خفته است يا پرنده اي كه تا ديروز از اين شاخه به آن شاخه مي پريد، امروز فقط يك متر جا براي پرواز دارد. شايد حتي نمي فهمد كه چطور دنيا برايش كوچك شده! هر بار كه به باغ وحش مي رويم حيوانات جوري به ما نگاه مي كنند كه دلمان برايشان مي سوزد. قفس هاي تنگ، حيوانات رنگ پريده با شكم هايي گرسنه و ما از سر دلسوزي، به آنها پفك نمكي و چيپس و هر خوراكي ديگري كه همراهمان باشد مي دهيم.
اما به هر حال اين يك واقعيت است كه امروزه باغ وحش ها جايگاه والايي در روند پيشرفت و فرآيندهاي نوين علمي در سطح جهان پيدا كرده اند و حفاظت انواعي از گونه هاي آسيب پذير و در خطر انقراض و تكثير و پرورش آنها در باغ وحش ها و پارك هاي جانورشناسي صورت مي گيرد. متاسفانه وضعيت اغلب اين باغ وحش ها در ايران اسفبار است. حيوانات در شرايطي بسيار نامناسب و دشوار زندگي مي كنند. در اين ميان باغ پرندگان اصفهان يكي از نمونه هايي است كه به هيچ وجه با سايرين قابل مقايسه نيست.
باغ پرندگان، اصفهان 
پرندگان اسير در اين باغ خوشبخت ترهستند. البته اگر معيار خوشبختي قفس باشد. آنها فضاي بيشتري براي پرواز و جولان دارند. فقط وقتي محو پرواز پرنده هاو جست وخيزشان از اين شاخه به آن شاخه شديد، كمي مراقب سر به هوايي تان باشيد كه كبك ها و بلدرچين ها زير پايتان له نشوند! اينجا باغ پرندگان اصفهان است با بيش از 50 هزار پرنده. با طي مسافتي نيم ساعته از شهر تاريخي اصفهان مي توانيد خود را به اين باغ برسانيد. اگر به اصفهان رفتيد يادتان نرود كه حتما به اين باغ سري بزنيد. چون حتما ارزش يك بار ديدن را دارد. باغ پرندگان در سال 1371 توسط شهرداري اصفهان احداث شد. مساحت آن 17 هزار متر مربع است. در اين باغ 16 ستون فلزي با ارتفاع 32 متر وجود دارد كه توري به مساحت 40 هزار متر مربع روي اين ستون ها نصب شده است. در حقيقت شما وارد قفس خيلي بزرگي مي شويد كه داخل آن پرندگاني از كشورهاي مختلف وجود دارد! حتي گونه هايي از استراليا، تانزانيا، چين و اندونزي هم ميان آنها ديده مي شوند. اين است كه همه پرندگان با اين وسعت خود را خوشبخت تر از ديگران نمي دانند. قفس بزرگ است اما باز هم قفس است. بعضي از آنها كه ذاتا شرورترند، ممكن است آرامش باغ را به هم بزنند. مانند پرندگان شكاري كه اگر در محوطه رها شوند به سايرين آسيب مي رسانند و به اين علت در حصاري كوچك تر روزگارمي گذرانند.
بعضي گونه هاي حساس تر هم مثل طوطي، مرغ عشق و... داخل محفظه هاي شيشه اي نگهداري مي شوند تا از سوز و سرماي زمستان در امان باشند. اينجا براي پرندگان آبچر زندگي كاملا بروفق مراد است. بركه اي نسبتا بزرگ در وسط پارك طراحي شده و انواع اردك، پليكان، فلامينگو و... داخل آن آب تني مي كنند. در اطراف اين بركه فروشندگاني را مي بينند كه ماهيان كوچكي را در ظرف هايي مي فروشند. شما با مبلغ اندكي مي توانيد تعدادي از آنها را خريداري كنيد. سپس كنار بركه بايستيد و ماهي را به وسط آب پرتاب كنيد. هجوم اين پرندگان براي خوردن ماهيان كوچك و سر و صداي آنها ديدني است. بعضي ها هم كه زبل تر هستند ماهي را بين زمين وآسمان مي قاپند. بيچاره ماهي ها كه بعد از زندان حكم مرگشان صادر مي شود. خلاصه اين رقابت  براي خوردن ماهي بيشتري از دست شما جالب است، مي بينيد كه ما هم گاهي صادقانه بي رحم مي شويم!
فروش ماهي هاي كوچك كه خوراك اصلي پرندگان آبچر است اقدام جالبي است، هر چه باشد از ريختن پفك، چيپس ونان و... در آب جلوگيري مي كند. مرگ ماهي ها را به حساب نجات محيط زيست بگذاريد.يكي ديگر از بخش هاي ديدني پارك،علاوه بر پرندگان، فضايي است كه خانه هاي روستاييان در ابعاد كوچكتر ساخته شده است. با راه رفتن بين اين خانه ها احساس مي كنيد كه واقعا در روستا هستيد، چون هنرمندانه و با دقت و ظرافت  خاصي ساخته شده اند. اگر بعد از گشت وگذار در اين محل كمي خسته شديد مي توانيد از آلاچيق هايي كه براي استراحت بازديدكنندگان در نظر گرفته شده، استفاده كنيد. هر كدام از اين آلاچيق ها با نام يك پرنده نامگذاري شده اند،  خانه طاووس، خانه قرقاول و... كاش پرنده ها مي دانستند كه خانه دارند. تعدادي طاووس نيز در محوطه مي چرخند و هراز گاهي از سر ذوق و خودنمايي دم هاي چتري خود را باز مي كنند. كافي است شانس بياوريد يا كمي وقت صرف كنيد تا اين منظره زيبا را ببينيد. اگر كمي با دقت به شاخ و برگ درختان نگاه كنيد، مي توانيد روي آنها لانه هايي دست ساز را بيبنيد كه در آنها پرندگان روي تخم هايشان مي خوابند يا به جوجه هاي خود غذا مي دهند.
اينجا نسبت به ديگر مراكز نگهداري حيوانات وضعيت خيلي بهتري دارد. باغ پرندگان اصفهان اولين باغي است كه با اين مشخصات در ايران ساخته شده وكاش آخرين نباشد!

كبوتر نادر
از مشكين شهر آمده. الان 20 روزي مي شود كه آورده اندش تهران. ابتدا فكر كرديم حيوان زبان بسته را براي معالجه به پايتخت آورده اند. ولي گفتند: براي فروش است. 40هزار تومان خريده اند، نداده ايم.
كبوتر هنوز سه ماه ندارد. در اصطلاح به نژادش گرگي مي گويند. خال هاي قرمز و قهوه اي درشتي روي بال و گردن دارد. اين رنگ هاي روي بال و پر پرنده، دستمايه اي مي شود، براي نامگذاري اش.
كبوتر سه پا دارد. يك جهش ژنتيك باعث اين قيافه در او شده است. همچنين دو مخزن تخليه بالا و پايين هم روي بدنش تعبيه شده كه هر بار از يكي مدفوعش را دفع مي كند. هردو جداگانه كار مي كنند. اين جوجه تاكنون نظير نداشته است. البته درموزه هفت چنار مرغ سه پا وچهار پا تاكسيدرمي شده و نگهداري مي شود، ولي اين كبوتر علاوه بر پاي اضافه از ويژگي انحصاري ديگري نيز برخوردار است.
مگر در سال چند بار از اين دست جهش هاي ژنتيك روي مي دهد كه به سادگي قصد فروشش را دارند؟
معمولا همه جاي دنيا، اين موارد كه پيش مي آيد، مردم حيوان را تحويل موسسات تحقيقاتي مي دهند. ما هم خيلي تلاش كرديم صاحب جوجه گرگي را ترغيب كنيم، حيوان را به دار آباد ببرد. او مسافر بود. قصد داشت. همين امروز آن را بفروشد و برگردد مشكين شهر. به هر حال كبوتري با سه پا و دو مجراي تخليه مدفوع به تحريريه آمد، نمايشي داد و رفت!
كشف كوچكترين مهره دار دنيا
محققان استراليايي موفق شدند كوچكترين ماهي استخواني دنيا را كشف كنند. وزن اين ماهي فقط يك ميلي گرم است. يعني يك كيلو از آن شامل يك ميليون ماهي شود. خب، مسلما يك جاندار با اين شرايط ويژه با بقيه همنوعانش متفاوت است. مثلا دندان ندارد و فلس ها و برخي ارگان هاي داخلي و باله هايش با ماهيان معمولي فرق دارد. بدنش شفاف، بي رنگ و فاقد رنگدانه است. ماهي بالغ بيشتر شبيه بچه ماهي است و طول عمرش هم 2 ماه است. اين ماهي اكنون در موزه سيدني استراليا نگهداري مي شود و نمونه اي از آن توسط محققان آمريكايي در دست بررسي است.

قويترين حيوان جهان
سيد حسين غضنفري 

016146.jpg
016134.jpg
016131.jpg
قوي ترين حيوان جهان كدام است؟ اين سوالي است كه معمولا علاقه مندان به حيات وحش مي پرسند. سوالاتي از قبيل اينكه اگر يك خرس گريزلي با يك كرگدن بجنگد، كدام يك برنده مي شود؟ يا اينكه شير قوي تر است يا ببر بنگال؟ معمولا در اذهان علاقه مندان به حيات وحش شكل مي گيرد . جف آندروز، مدير پارك حيوانات وحش سانديگو با استفاده از يك تورنمنت صوري ذهني به نام پنجه آهنين سعي كرده است تا به سوالاتي از اين قبيل پاسخ دهد. نتايج تورنمنت در يك چهارم نهايي:
خرس قطبي بزرگ وسنگدل - خرس گريزلي: در اين مسابقه خرس قطبي با گرفتن يك گاز كاري خرس گريزلي را از ميدان مسابقه بيرون كرد.
عنكبوت تار قيفي funnel web spider فوق العاده سمي از استراليا- مار سلطان بوته ها : اين مسابقه  پيروزي راحتي را براي مار آمازوني رقم زد. در اين مسابقه مار آمازوني در عرض پنج ثانيه عنكبوت استراليايي را مي بلعد.
فيل آفريقايي - كرگدن سفيد:
دراين مسابقه نيز فيل ، كرگدن را نقش بر زمين كرد و به اصطلاح، كرگدن ناك اوت شد.
شير آفريقايي - ببر آسيايي:
هرچند هر دو از يك خانواده هستند، ولي ببر آسيايي نشان داد كه كوچكترين رحمي براي شير قائل نيست و با كمك جثه بزرگش درحدود 20 درصد بزرگتر از شير شير را نابود كرد.
نتايج نيمه نهايي:
مار سلطان بوته ها از آمازون- خرس قطبي:
خرس قطبي كه از دست مار آمازوني كفري شده بود، مار را همانند يك گلوله برف پرتاب مي كند.
فيل آفريقايي - ببر آسيايي:
ابتدا ببر با زيركي تمام خود را به مردن مي زند سپس با يك جهش ناگهاني ناي فيل را مي گيرد و فيل را نقش بر زمين مي كند.
فينال:
خرس قطبي - ببر آسيايي:
خرس قطبي از همان ابتدا گريه ببر را در مي آورد و با ضربه هاي سنگينش ببر را ناكار مي كند.
در اين تورنمنت خرس قطبي قهرمان مي شود و ببر عنوان نايب قهرماني را به دست مي آورد. البته هيچ حيواني در اين تورنمنت خيالي آسيب نديد.

فلامينگو، شگفت چون طبيعت
ابر صورتي در آسمان آفريقا
016233.jpg
اين هفته به سرزمين فلامينگوها سفر مي كنيم، اين موجودات شگفت كه به واسطه فرواني شان كمتر مورد توجه قرار گرفته اند. زندگي فلامينگو سراسر اعجاب است، از نحوه غذا خوردنش گرفته تا محيط هاي سخت و دشواري كه زندگي مي كند. فلامينگو، با وجود ظرافت و شكنندگي ظاهر، قادر است در درياچه هاي آب داغ و تلخ كه هيچ گونه زنده اي، اعم از ماهي ها يا گياهان، قادر به زندگي در آن نيستند، زنده بماند و به حيات خود ادامه دهد. فلامينگو جلوه اي ديگر از زيبايي  ملكوتي طبيعت روي كره زمين است.
بيش از 4 ميليون فلامينگو، روي درياچه هاي سودا زندگي مي كنند. اين فلامينگوها با 3 فوت حدود يك متر قد كه به نام فلامينگوهاي كوچك phoeniconaias minor شناخته شده اند، كوچك ترين فلامينگو از 5 نوع فلامينگوي موجود در جهان هستند. آنها در گروه هاي 100 هزار قطعه اي در سراسر دشت هاي بزرگ آفريقا پراكنده شده اند. خاك اين مناطق به علت جاري شدن مواد مذاب ناشي از آتشفشان ها مملو  از بيكربنات سديم است و قسمت هاي كم عمق اين درياچه ها گرم و محل مناسبي براي رويش جلبك هاي اسپيرولينا spirulina است كه غذاي اصلي اين پرندگان به شمار مي رود. غذا خوردن اين پرندگان نيز در نوع خود بي نظير است، چرا كه آنها برعكس ديگر پرندگان به صورت وارونه غذا مي خورند. آنها براي خوردن جلبك هاي اسپيرولينا منقار خود را وارونه نگه مي دارند و قسمت تحتاني منقار را به طرف بالا مي آورند. اين عمل باعث مي شود كه آرواره  پايين آنها به طور شناور روي آب قرار گيرد و مانع غوطه وري و فرورفتن بيش از حد منقار به زير آب شود. وقتي كه اين پرنده سرخود را به اين سو و آن سو مي چرخاند و با قسمت ضخيم و بزرگ منقار خود و فشار دادن آن روي سطح آب با پرزها و برجستگي هايي كه مانند فيلتر عمل مي كنند، جلبك ها را مي گيرد و آب هاي اضافي را با زبان از طرف ديگر عبور مي دهد و بيرون مي ريزد. تجمع بزرگ فلامينگوها، آنها را ملزم مي كند كه مقدار مصرف اسپيرولينا را بين خود تنظيم كنند، يك گروه 100 هزاري فلامينگو روزانه 35 تن جلبك مصرف مي كند. حال محاسبه كنيد كه يك گروه ميليوني از اين پرند ه ها چه مقدار جلبك را در روز مي خورند. هنگامي كه اين پرندگان در صدد تغيير وضعيت مكاني خود هستند با سر و صداي زياد، همچون ابرهاي صورتي رنگ در آسمان به پرواز در مي آيند و به سوي درياچه بعدي حركت مي كنند. در واقع آنها مهاجر نيستند و هيچگونه پيش بيني و برنامه زمانبندي شده اي براي اين كار ندارند. مي توان گفت فلامينگوها پرندگان سرگردانند نه مهاجر. مقدار بيش از اندازه رنگدانه هاي حاصل از جلبك ها باعث مي شود كه پرهاي آنان به رنگ صورتي در آيد و اين تغيير رنگ فقط شامل آن دسته از پرندگان نابالغ و بي تجربه اي مي شود كه هنگام غذا خوردن به اين وضعيت مبتلا مي شوند، اما پرندگان بالغ و بزرگسال از اين قاعده مستثنا هستند و جلوه واقعي خود را از دست نمي دهند.
فلامينگوها روي چشمه هاي آب گرم و داغ درياچه آتشفشاني به پرواز در مي آيند و به طور عرضي روي قسمت هاي كم عمق و داغ درياچه پر از آبفشان بوگوريا كنيا به اين سود و آن سو پرواز مي كنند. از اين چشمه هاي جوشان، آب شيرين قابل نوشيدن بيرون مي آيد. قسمت هاي ديگر درياچه بوگوريا داراي آب تلخ و بد طعم است و بوي تخم مرغ گنديده مي دهد.
همچنين شور بودن آب درياچه، امكان زندگي را براي ماهي ها و رشد ديگر گياهان غير ممكن ساخته و فقط جلبك هاي اسپيرولينا قادر به رشد در اين آب هستند. همين امر باعث شده تا موجودات محدودي قادر به زندگي در اين مكان باشند و در نتيجه امكان رشد وگسترش فلامينگوها فراهم شود. در اين آب ها كمتر ماهي امكان زيست دارد، به همين سبب عقاب هاي ماهيگير از اين پرندگان تغذيه مي كنند و اتفاقا جمعيت عظيم فلامينگوها در دشت هاي آفريقا، طعمه هاي فراوان و آساني براي عقاب هاي ماهيگير به شمار مي رود. يك عقاب ماهيگير، ساعت ها در كنار ساحل درياچه ناكورو به انتظار مي نشيند و ناگهان براي گرفتن طعمه خود - كه بيشتر فلامينگوهاي ضعيف ونحيف هستند - به پرواز در مي آيد و چنگ خود را در پشت او فرو مي برد. هنگامي كه يك جفت لك لك مارابو از راه مي رسند تا سهمي از اين طعمه داشته باشند پرنده كوچك تلاش مي كند تا آنها را از مردار دور كند، اما لك لك ها براي مقابله با عقاب ماهيگير جوان، لك لك هاي ديگر را به كمك خود فرا مي خوانند. مارابوها معمولا طعمه حيوانات شكارگر را به غارت مي برند يا با پيدا كردن آشيانه پرندگان، تخم ها يا جوجه هاي آنها را مي خورند.اين لك لك ها همچنين قادر هستند كه فلامينگوهاي بزرگ را هم شكار كنند. روش آنها بدين صورت است كه با منقارهاي قوي و خنجرمانند خود بر پشت اين پرندگان مي زنند و آنها را مي كشند. فلامينگوها، هنگامي كه احساس خطر كنند، صرفا به خاطر فريب دادن دشمن خود شروع به راه رفتن مي كنند و پس از آن به سوي آسمان به پرواز در مي آيند. شغال طلايي يكي ديگر از دشمنان اين پرنده است كه در قسمت هاي كم عمق درياچه ماكت - خارج از دهانه آتشفشان هاي نگورونگورو تانزانيا - با سرعت به تعقيب اين پرنده مي پردازد و اگر بتواند آن را شكار مي كند. فلامينگوها براي تخم گذاري و ساختن آشيانه به سوي آب هاي معدني درياچهناترون در تانزانيا سرازير مي شوند و با نظم و ترتيب خود آرايش خاصي را به اين منطقه مي دهند.
منطقه ناترون به دليل گرماي طاقت فرسا و آب غيرقابل شرب، همچنين ساحل گلي آن كه غيرقابل راه رفتن است، به منطقه اي ايمن و خالي از حيوانات شكارگر تبديل شده است.
منبع: نشنال جئوگرافيك 
ترجمه: هادي لطف اللهي 

حيات وحش ايران
۷۴ -جربيل بزرگ 
016143.jpg
گونهRhombomys opimus :
زير خانواده: جربيل هاGERBILLINAE -
خانواده: موش هاMURIDAE -
راسته: جوندگانRODENTIA -
رده: پستاندارانMAMMALIA -
بزرگترين جربيل ايران است. گوش ها كوچكند و سطح داخلي آنها از دور سياهرنگ به نظر مي رسد. دم كلفت و تقريبا به اندازه طول سر و تنه است، موهاي قهوه اي سياه بلند در قسمت انتهايي پشت دم ديده مي شود. طول سر و تنه اش از 5/12 تا 20 سانتي متر است. بيشتر در دامنه تپه هاي كوتاه، دشت هاي ناهموار، پشته هاي اراضي كشاورزي واقع در مناطق خشك بياباني و استپي زندگي مي كند.
در ايران از تركمن صحرا، خراسان و سيستان تا اصفهان گزارش شده است.
معمولا بر دوپا در جلو لانه مي ايستد و به مجرد احساس خطر صداي سوت مانندي كه شباهت به صداي سليم طوقي دارد، ايجاد مي كند و به اين وسيله يكديگر را از خطر آگاه مي سازند.
از مواد گياهي مثل برگ، جوانه، دانه و محصولات كشاورزي تغذيه مي كند. معمولا مقدار زيادي مواد غذايي را در لانه خود ذخيره مي سازد، به محصولات كشاورزي و نيز به نهرهاي آبياري خسارت زيادي وارد مي كند.

حيوانات شگفت انگيز زندگي من
نوشته: دكتر ريموندريتمارس 
016137.jpg
قسمت هفتاد وچهارم
قفس اورانگوتان بزرگ يك صفحه لغزان از چوب ساج با سوراخ هاي زياد داشت. اين صفحه باعث حفاظت قفس در هنگام حمل و نقل باز بود. وقتي حيوان در واگن باري سرپوشيده بود، نمي  خواستم قسمت جلويي را ببندم چون باعث كمبود هوا مي  شد.
در جلو واگن هاي باري در قطارهاي سريع السير بين قاره اي يك توربين بخاري و يك دينام وجود دارد كه نيروي خود را از لوكوموتيو به وسيله يك لوله قابل انعطاف مي  گيرد. اين توربين براي تامين نور و وسايل برقي قطار، زماني كه ژنراتورهاي معمولي قادر به شارژ باتري ها نيستند، طراحي شده و يكنفر دايما مراقب آنها است. پس با وجود اين يك نفر كه هم مواظب سيستم برق بود و هم گوشه چشمي به اورانگوتان داشت، فكر كردم برداشتن صفحه جلويي قفس مشكلي در پي نخواهد داشت. اما به عنوان پيشگيري، قفس را به لوله هاي بخار بستم.
جاي خودم، هفت واگن عقب تر بود، تنها جايي كه توانسته بودم گير بياورم. اما به نگهبان قول دادم كه در روز حداقل سه بار به او سر بزنم. به نگهبان ها گفتم كه در صورت بروز شرايط اضطراري فورا به من خبر بدهند.
نيمه هاي شب اولين روز حركت بود كه ناگهان صداي در زدن هاي شديد مرا در كوپه ام از خواب پراند. يكي از نگهبان ها بود و بعد از معذرت خواهي از مزاحمت نيمه شبانه گفت كه بايد خودم را به واگن نگهداري اورانگوتان برسانم. در حالي كه خواب آلوده و با عجله در راهروهاي باريك و طولاني قطار تلو تلو مي خوردم و پيش مي رفتم، سرانجام با رئيس تنومند و عصباني قطار روبه رو شدم كه سخت شاكي بود. اما سبب عصبانيتش چه بود، هنوز نمي دانستم. داستان از اين قرار بود كه اين آقاي رئيس از آن تيپ افرادي بود كه قلبا براي حيوانات اندك احترامي قائل اند و وقتي به واگن اورانگ رفته و حيوان آرام وبي سر و صدا را پيچيده در پتو ديده بود، طبعا چندان اهميتي به حيوان خفته نداده و به قول خودش، در وهله اول مثليك ولگرد خيابان خواب كه گوشه اي خود را در پتو پيچيده و كز كرده به نظرش آمده بود. خب، يك خنزر پنزري كارتن خواب كه كنار پياده رو افتاده و خر و پف اش به هوا رفته چه اهميتي مي توانست داشته باشد؟!
برگردان: حميد ذاكري 

|  ايرانشهر  |   تهرانشهر  |   خبرسازان   |   دخل و خرج  |   در شهر  |   سفر و طبيعت  |
|  عكاس خانه  |

|   صفحه اول   |   آرشيو   |   بازگشت   |