اديب وحداني - حركت هاي موسيقي در دنياي پهن و بي ضابطه - صنعت موسيقي از قاعده هاي خاصي تبعيت مي كند كه هر چند وقت يك بار دچار تغييرهاي متنوعي مي شوند و بسياري وقت ها كساني كه تغيير را ايجاد كرده اند مهجور مي مانند و حركتشان دوام مي يابد. صنعت موسيقي تا آنجا كه مطمئن نشده حركت هاي جديد پول سازند در مقابل همه اين تغييرها مقاومت مي كند، اما به محض اينكه با خبر مي شود حركت جديد مي تواند باعث ايجاد يك چرخه قابل اطمينان اقتصادي شود به يك باره حركتي را كه تا ديروز تقبيح مي كرد تحويل مي گيرد.
معيار موسيقي مردمي دنيا، موسيقي پاپ آمريكاست كه تا چند سال بعد از فروپاشي اتحاد شوروي روال مشابهي را طي مي كرد. سير جنگ هاي صنعت موسيقي آمريكا به اين ترتيب است كه اول سبك هاي پذيرفته شده توسط پدر ها و مادرها و پدربزرگ ها و مادربزرگ ها ضبط مي شوند؛ اين آثار معمولا از نظر موسيقايي آرامش بخش و از جنبه واژه ها ليريك هابا موضوعات متعارف و طبق زبان رسمي اند. در دهه هاي اول قرن بيستم انواع موسيقي سفيد  پوستان و قطعات ملهم از تاريخچه موسيقي كلاسيك به انضمام قطعه هاي موسيقي كانتري موسيقي كارگري طبقه سفيد پوستدو سبك اصلي موسيقي توليد شده براي ضبط را تشكيل دادند. در آن دوره انواع موسيقي سياهپوستان به دليل باقي ماندن سنت سياهپوست ستيزي سفيد  پوستان موسيقي ديگرAlternative محسوب مي شد كه كمتر كسي به سراغ ضبط آن آثار مي رفت. با گذشت زمان و كسالت آور شدن موسيقي مرسوم، از يك طرف عده اي از سفيد پوستان به سراغ عناصر موسيقي سياهپوستان رفتند و از طرف ديگر، عده اي از تهيه كنندگان حاضر به ضبط آثار سياهپوستان شدند.
به اين ترتيب در دهه هاي 1930 تا۱۹۵۰ ميلادي سبك هاي باقيمانده موسيقي سياهان، موسيقي ديگر محسوب مي شدند كه بايد راه را به بازار پرسود سفيد پوستان باز مي كردند. اين واقعيت را دليلي است به اين شرح كه عمده آثاري كه از سياهپوستان براي ضبط انتخاب مي شد يا توسط گروه هاي سفيد پوست باز نوازي مي شد، آهنگ هايي از سبك موسيقي جزzz Ja بودند كه آميزه اي از سنت هاي بداهه نوازي سياهپوستان به انضمام سواد و تكنيك نوازندگي يا آهنگسازي كلاسيك است. انواع سبك هاي سيا هپوستان كه بي اتكا به سنت هاي موسيقي كلاسيك سفيد پوستان توليد مي شد سعي در ورود به بازاري داشتند كه منحصرا در دست سفيدپوستان و به همين دليل درهاي آن به سبك هاي بلوز، سول، گاسپل، ريتم اند بلوز و سبك هاي مشابه بسته بود توجه كنيد كه به گفته يكي از مديران ارشد شبكه تاثيرگذار تلويزيوني MTV،پخش موسيقي بلوز سياهپوستان يكي از خطوط قرمز اساسي اين شبكه دست كم تا سال 1998 محسوب مي شد اما انحصاربازار را امكان شكستي بود كه فقط از خواننده اي سفيد پوست بر مي آمد كه صدايي و احساسي مانند سياهپوستان داشته باشد و اين فرد كسي به جز الويس پرسلي نبود.
دردهه هاي آخر قرن هجدهم ميلادي، موسيقي سياهپوستان براي سفيد پوستان جذابيت داشت، اما سنت موسيقي غرب با تكيه بر آهنگ هاي كليسايي رشد كرده بود و قدسي بودن هنر موسيقي باعث جلوگيري از حضور سياهپوستان در تالارهاي اجراي موسيقي مي شد. به همين دليل برگزار كنندگان مراسم اجراي موسيقي، صورت عده اي هنرمند- دلقك سفيد پوست را با دوده سياه مي كردند تا يادآور سياهان باشند و هر قدر با سياه كردن صورت و دست يك نفر بتوان او را به سياهپوستان شبيه كرد، همان قدر هم مي توان روحيه و فضاي منحصر به فرد موسيقي سياهپوستان را در اجراهاي اين چنين يافت. سنت تقليد سفيدپوستان از سياهپوستان در دهه هاي بعدي هم چندان رشدي نكرد و الويس پرسلي به رغم تمام توانايي هايش به جز ايجاد امكان حضور سياهپوستان روي صحنه  هايي كه ملك مطلق سفيد پوستان محسوب مي شد، خدمت چنداني به رواج انواع موسيقي ديگر نكرد، البته اين خدمت هم خيلي كار كمي نبود. در دهه هاي بعدي و پا گرفتن جنبش بيتBeatدر هنر - ادبيات - انواعي از موسيقي كه از سنت موسيقي سفيدپوستان و سياهپوستان بهره هاي جدي مي برند به جو پرتب و تاب موسيقي مردم وارد شدند و موضوعات مردمي تر و واژه هايي كه از زندگي روزمره مردم بهره برده بودند و معضلات زندگي مدرن، وارد ليريك ها شعرهاي موسيقي راك شد.
شروع جنبش هيپي ها در دفاع از حقوق حذف شده شهروندي سرخپوستان آمريكا از يك طرف و در گرفتن جنگ ويتنام در فاصله چند سال كه باعث انحراف جنبش هيپي ها از اهداف اوليه شان شد، باعث شد وجهه اجتماعي -سياسي موسيقي مردمي درغرب پررنگ تر شود و دستمايه هاي مرسوم خبرهاي روزنامه ها جايي ثابت در واژه ها ليريك هاي موسيقي راك پيدا كند. بعد از دخالت خشونت بار پليس آمريكا در حركت هاي موسيقي راك دهه 1970 كه مهمترين آنها حمله پليس به جشنواره وودستاك بودو با مرگ يا خودكشي تعداد زيادي از هنرمندان راك جيم موريسون، جنيس جاپلين و جيمي هندريكسو با فرو غلتيدن بسياري از چهره هاي مهم راك در نتايج مشكلات حاد شخصي مثل اعتيادو جداي از همه با سرخوردگي بسياري از مخاطبان از اين نوع موسيقي خودجوش، دوباره اهميت شركت هاي ضبط و پخش موسيقي، خودي نشان داد. اين شركت ها بسياري از هنرمندان مهم را استخدام كردند تا طبق آنچه كه سياستگذاري مي شود توليد كنند.
سياست را مي توان محدوديت تعبير كرد و محدوديت در هنر به نتايج قابل پيش بيني  منجر مي شود: تعدادي گروه با صداهاي قابل پيش بيني و با شعرهاي قابل پيش بيني و با آهنگ هاي قابل پيش بيني آثاري را توليد مي كردند كه مخاطب ها مي توانستند آنها را پيش بيني كنند و طبيعتا نتيجه اين بود كه بسياري سرخورده شوند. افرادي كه دنبال جنس تازه داغ برشته مي گشتند روز به روز بيشتر مي شدند و از ميان آنها چهار جوان بودند كه دور هم جمع شدند تا ريمونز را تشكيل بدهند. نگاهي كه اين نوع جوان ها دنبال مي كردند چيزي ديگر و خارج از رسميت ها بود. آنها معضلات سياسي - اجتماعي جامعه مدرن آمريكا را دستمايه كارهايشان قرار مي دادند. حالا مي خواهم يك خرده چب بو كنم درباره اعتياد؛ استنشاق مواد مخدر، كماندو جنگ ويتنام و رابطه شركت هاي صهيونيستي با آن، ما يك خانواده خوشحاليم درباره بيماري هاي عصبي در خانواده هاي آمريكاييو آهنگ هاي مشابه توليدات دو دقيقه اي اين آهنگسازان را تشكيل مي   دادند. دو دقيقه از سرعت و انرژي و البته بي        دقتي در موسيقي.
كار افرادي مانند ريمونز اول از سوي شركت ها نديد گرفته شد. بعد به خاطر توجهي كه مردم به اين نوع نگاه غيررسمي داشتند گروه هاي بي      سواد و كم استعدادي توسط شركت هاي ضبط و پخش موسيقي ساخته شدند كه قابل كنترل باشند. اين گروه ها شكل كاريكاتوري را به جامعه آمريكا و جهان معرفي كردند كه وجهه بسيار انتقادي فعاليت هاي هنرمندان موسيقي پانك را زيرسوال مي برد و نتيجه، قابل پيش بيني بودن آثار اين نوع گروه ها بود. سيندي لاوپر، كيت مون و موبلندهاي زشت آهنگ نارنجي گراي دهه 1980 توان بيان يا اجراي اعتراض به سياست هاي مدرن را نداشتند و اين دهه زما۹ن بلوغ موسيقي  متال شد. موسيقي  كه انرژي خام آهنگ هاي پانك را با سواد سنت كلاسيك موسيقي راك درمي آميخت و ملغمه اي از اعتراض به سنت هاي موسيقي و شعر را به نمايش مي گذاشت. نمونه  عالي چنين توليداتي آلبوم و عدالت براي همه از گروه متاليكا است. آهنگ اول اين آلبوم به نابودي زمين در نتيجه استفاده بي رويه ازسوخت هاي فسيلي تخصيص يافته است. قطعه بعدي با سطر سراهاي عدالت به رنگ سبزند رنگ دلارشروع مي شود كه به تبعيض در حقوق قانوني افراد و نظام عدالت آمريكا اختصاص يافته. آهنگ سوم آزادي آرماني مورد ادعاي دولت هاي غربي را زير سوال مي برد و آهنگ چهارم از زبان يك سرباز جنگي است.
در پنجمين آهنگ به سانسور در دوره سناتور آرتور مك كارتني پرداخته شده شكار جادوگران در روزگار مدرن كه به تفتيش عقايد براي پيدا كردن كمونيست ها در آمريكا اشاره مي كندو آهنگ ششم به جنون در دنياي مدرن مي پردازد. آهنگ هفتم به نااميدي و آهنگ هشتم به تسلط خانواده ها بر زندگي كودكان مي پردازد. همه اين موضوعات دستمايه هاي آهنگ هاي پانك دهه گذشته بودند، اما سنت موسيقي
متال هم به سودآوري رسيده بود و شركت هاي ضبط و پخش موسيقي وارد شدند تا شعرهاي احساساتي عاشقانه و مضمون هاي كوچه  بازاري دستمالي شده را براي بار هزارم به خورد شنونده ها بدهند؛ با قابل پيش بيني شدن موسيقي متال، نوعي ديگر از موسيقي نضج گرفت كه ديگر بودن آن حتي در اسمش هم آمده است. موسيقي ديگر Alternativeدر ابتدا به دليل كوچك بودن شركت هاي توليد كننده آن كه باعث مي شد در مقايسه با شركت هاي بزرگ، ديگر نام بگيرندبه اين نام شناخته شد، اما در صداها، آهنگ ها و ليريك ها متفاوت بود. در اين دوره انرژي خام آهنگ هاي پانك تكرار مي شد كه يادآور آثار اوليه گروه ريمونز و ديگر چهره هاي پانك بود. در واقع اين بار با تخصيص قسمت قابل توجهي از بازار موسيقي به هنرمندان سياه پوست كه البته هيچ كدام آنها به گرد پاي چهره هاي ناكام سياهپوست در نيمه اول قرن گذشته نمي رسيدند.
حالا سفيد پوست هاي محذوف باز روي صحنه آمدند و يكي از نمادهاي آنها در كنار چهره هاي جا افتاده اي مانند فرنك زپا، ستيوي ري وان و نيرواناداينا سورهايي مانند گروه ريمونز بود كه در سال 1996 دقيقا بعد از 20 سال فعاليت و عرضه 21 آلبوم و اجراي زنده، از هم پاشيدند. اما حيف كه در سال 2001 جوي ريمونز از سرطان در گذشته بود و در سال بعد از آن دي دي ريمونز درگذشت و وقتي شما اين متن را مي خوانيد حدودا دو هفته از مرگ جاني ريمونز مي گذرد كه پس از 5 سال دست و پنجه نرم كردن با سرطان پروستات درگذشت.
بعد از فيلم يكجورايي غول كه به بزرگداشت گروه موسيقي متاليكا اختصاص داشت و هنوز هم در سينماهاي مستقل آمريكا در حال اكران است اكنون فيلم پايان قرن: داستان ريمونز در حال اكران است در حاليكه سر تا سر دنيا فقط از گروه اصلي يك نفر باقي مانده است و نسل جديد هنرمندان مستقل مثل جاني ودراز گروه پرل جم، جان فراستينيت از گروه ردهات چيلي پپرز و راب زامبيهمان طور كه بر بستر مرگ جان ريمونز حاضر بودند، اكنون هم سنت انتقادي او را ادامه مي دهند، گرچه اين انتقادها مي تواند باز هم باعث موفقيت هايي شود. از ياد نبريد كه ريمونز در سال 2002 وارد تالار افتخار راك اندرول شدند.

اگر مي  خواهيد از مهم ترين عناوين خبري مطبوعات جهان در روز دوشنبه 27 سپتامبر آگاه شويد به دكه امروز نگاهي بيندازيد. تور رسانه اي از روزنامه شيكاگو تريبيون آغاز مي  شود. تيتر اول اين روزنامه مربوط به چهارمين توفان فلوريدا است كه پس از عبور از فراز هائيتي، زندگي رابه كام آمريكايي ها تلخ كرده است. جريده ديلي اكسپرس چاپ انگلستان گزارش اول خود را به افزايش قتل در بريتانيا اختصاص داده است. خبر اول روزنامه المستقبل چاپ لبنان، به انجام عمليات تلافي جويانه بر ضد اسرائيل به خاطر قتل رهبري از حماس در دمشق معطوف شده است. آخرين روزنامه اي كه امروز به آن سر مي  زنيد، مسكو تايمز است.
تيتر يك اين روزنامه چنين است پوتين به خبرنگاران مي  گويد با تروريسم مبارزه كنند، عكس صفحه اول مسكو تايمز بسيار زيباست. در اين تصوير ولاديمير پوتين در حاليكه در چشم هايش نشانه هاي ترس و فشار وجود دارد سعي مي  كند به جمعيت احساس آرامش دهد.

ماه مهر آغاز شده است و بچه ها با شور و نشاط زيادي در سر كلاس هاي درس حاضر مي شوند.
در دبيرستان DTEA در موتي باغ هندوستان هم بچه ها با شادي به كلاس مي رفتند تا اينكه سر و كله يك ميمون بازيگوش پيدا شد. نوجوانان اوايل دوران آشنايي با جانور به او غذا مي دادند و از او مراقبت مي كردند. كم كم ميمون  با بچه ها دوست شد و با آنها شوخي مي كرد. اما در حال حاضر ديگر هيچ كدام از دانش آموزان اين مدرسه نمي توانند سر كلاس درس بنشينند. نه به خاطر اينكه دوست دارند كنار ميمون كوچولو باشند، بلكه به اين دليل كه جانور بازيگوش در زمان حضور معلم تمام كلاس را به هم مي ريزد و با خيالي راحت هر چيز را كه دوست داشته باشد از پنجره بيرون مي اندازد. معلمان و مدير مدرسه از دست اين وروجك به تنگ آمده اند و از دست او به ماموران شهرداري و پليس شكايت كرده اند. تحقيقات همچنان ادامه دارد!

نمايشگاهي از آثار نقاشي يك دختر بچه بر پاشد. او كه تنها سه سال دارد، يكسال است كه آموخته چگونه نقاشي كند. اين دختر كوچولو كه آسوكا نام دارد در عرض يك سال 90 اثر خلق كرده است. او عاشق نقاشي با رنگ هاي زرد و قرمز است، رنگ  ميوه هاي مورد علاقه اش سيب و موز. در نمايشگاه اين هنرمند كوچولو 50 نقاشي وجود دارد و توجه خيلي ها را به خود جلب كرده است. چهره اين دختر بچه پس از اتمام كار نقاشي ديدني است. او آرام مي نشيند و به تابلوي خود مي نگرد. البته مسوولان براي اينكه بتوانند افراد بيشتري را به نمايشگاه جذب كنند، باغ وحش را به عنوان مكان بر پايي آن در نظر گرفته اند.
آسوكا با استفاده از قلم مو به روي بوم نقاشي مي كند و تكنيك آبرنگ او بين تمام همسن و سالانش منحصر به فرد است. تنها چيز عجيب درباره اين نقاش آن است كه او كمي پشمالو است، آخر آسوكا يك شامپانزه است!

دوچرخه سواري جاده اي هم از آن رشته هاي طاقت فرساست كه نيازمند انرژي زيادي است اما اگر مسير اشتباه شود ديگر خدا مي داند كه دوچرخه سواران از كجا نيروي خود را براي ادامه مسير تامين خواهند كرد. در مسابقه دوچرخه سواري پاريس - كورز گروهي از ركابزنان گم شدند. علت چيزي نبود جز اينكه تابلوي راهنماي جاده پس از عبور گروه پيشتاز مفقود شده بود. زماني كه گروه اصلي به تقاطع ناحيه شر رسيد به اشتباه جاده اي را انتخاب كرد كه 14 كيلومتر طولاني تر بود. خلاصه ورزشكاران 48 دقيقه و 20 ثانيه پس از گروه پيشتاز به خط پايان رسيدند. مسوولان مسابقه با احتساب مسير اضافه طي شده، اين زمان را به 16 دقيقه و 54 ثانيه تقليل دادند. حال گم شدن تابلو آن هم وسط روز چه علتي داشته است بماند، ولي به نظر مي رسد اين 80 دوچرخه سوار ديگر تمايلي به شركت در تور پاريس نداشته باشند.

چند وقتي است كه در برخي از بزرگراه هاي تهران سرعت خودروها با دوربين كنترل مي شود. اين قضيه در برخي از ايالات آمريكا كمي متفاوت است، يعني هواپيماهاي ويژه اي بر فراز بزرگراه ها پرواز مي كنند و از آن بالاها سرعت خودروها را تخمين مي زنند. بعد از مشخص شدن خلافكار، هواپيما با گشت هاي درون بزرگراه تماس مي گيرد و در نهايت راننده خاطي جريمه مي شود. هفته گذشته موتور سواري در بزرگراه۶۱ آمريكا در ناحيه شرقي ايالت مينه سوتا جريمه شد. ماموران، سرعت اين مرد را حدود 300 كيلومتر در ساعت تشخيص داده بودند. از طرف ديگر طرفداران موتور سيكلت، از پليس خواستار توضيح شدند، زيرا به نظر نمي رسد ساموئل تيلي با موتور هونداي 51RC مدل 2003 بتواند بيش از 270 كيلومتر در ساعت براند. به هر حال توجيه پليس اين است كه چه او 300 كيلومتر در ساعت چه 270 تا سرعت داشته باشد، بسيار بالاتر از سرعت مجاز يعني 80 كيلومتر در ساعت بوده است.

كامپيوتر را جدي بگيريد
آلمان - شركت آلماني لوفت هانزا اعلام كرد كه اين شركت در پي ايرادي كه يكي از كامپيوترهاي آن پيدا كرده بود، مجبور به لغو 60 پرواز داخلي و خارجي شد و ديگر پروازها نيز با 2 ساعت تاخير انجام گرفت. اين دردسر در حدود 6 ساعت براي اين شركت طول كشيد و نزديك به 6 هزار مسافر از همه جا بي خبر را كلافه كرد.
اين مشكل هنگامي روي داد كه كامپيوتر مربوط به بررسي مسافران پس از به روز شدن با ايراداتي مواجه شد و كارمندان لوفت هانزا مجبور شدند تا كار كامپيوتر را خود انجام دهند.

زد و خورد پليس با پسرقذافي
پاريس - خودروي هانيبال قذافي كه در ساعت 2 بامداد در بلوار شانزه ليزه مشغول گاز دادن و وير اژ دادن و به قول امروزي ها مشغول ماشين بازي بود، توسط پليس فرانسه توقيف شد. در اين حين دوخودروي ديگر كه محافظان شخصي هانيبال در آن بودند در كنار خودروي پليس توقف كردند و به زدوخورد باماموران پرداختند. در اين حادثه يك مامور به شدت كتك خورد و دو نفر از محافظان هانيبال قذافي دستگير شدند. خود هاني به خاطر داشتن گذرنامه ديپلماتيك آزاد شد.

اي واي، زنم بود!
مالزي - يك پيرمرد 70 ساله مالزيايي به جرم كشتن همسرش بازداشت شد. اين اتفاق هنگامي رخ داد كه همسر 68 ساله اين مرد از نردباني كه در كنار يكي از درخت هاي كنار خانه بود، در حال بالا رفتن بود تا از آن ميوه بچيند. پيرمرد به خيال اينكه يك ميمون وارد حريم خانه شده، به ضرب گلوله همسر خود را كشت. از اين زوج 13 فرزند باقيمانده است. پيرمرد نيز به جرم قتل غيرعمد بازداشت شده است.

تقاضاي رئيس پليس براي دعا كردن
روزنامه ديلي استار به نقل از معاون رئيس پليس نورفك نوشت توده هاي مردم بايد براي  كاهش جرم و جنايت دست به دعا كردن بزنند.
سايمن تيلور 45 ساله كه در مراسم فستيوال مسيحيت سخن مي گفت افزود: صحنه هاي خشونت و جرايم مرتبط با موادمخدر كاهش مي يابد وقتي مردم رو به سوي خدا مي آورند.
يك سخنگوي پليس در نورفك با حمايت از سخنان آقاي تيلور گفت كه سخنان آقاي تيلور نظر شخصي وي بوده است و نظرات شخصي ماموران پليس، يك مساله شخصي است.

لغو پرواز به خاطر دستنويس فارسي
سانفرانسيسكو - پرواز خط هوايي شركت ميدوست به خاطر وجود يك دستنويس فارسي لغو شد.
هواپيماي ميدوست كه از ورودي باند فرودگاه بين المللي سانفراسيسكو هم عبور كرده بود، به سمت ترمينال بازگشت. اين اتفاق هنگامي رخ داد كه يكي از مسافران دست خطي كه به نظر او عربي مي آمد را در لابه لاي يكي از مجله هاي داخلي هواپيما پيدا كرد.
ماموران فرودگاه پس از بازرسي هواپيما مورد مشكوكي در هواپيما و قسمت بار نيافتند. 118 مسافر اين پرواز به هتل هاي نزديك به فرودگاه انتقال داده شدند تا با پرواز بعدي به مقصد برسند. اين دستنويس كه از قضا فارسي بوده چيزي شبيه به يك دعا بوده است. به قول معروف مار گزيده از ريسمان سياه و سفيد مي ترسد!