شنبه ۲۵ مهر ۱۳۸۳
هنر
Front Page

گفت وگو با پرويز شيخ طادي،
نويسنده و كارگردان فيلم پشت پرده مه، برنده شش جايزه جشنواره اصفهان
هنوز دارم تجربه مي كنم
پرويز شيخ طادي، طراح صحنه ايست كه اينك با پشت پرده مه، سومين تجربه فيلمسازي اش را پس از «روايت سه گانه» ، «چتري براي كارگردان» مي گذراند و موفق  شده است لايه هاي پنهاني در اثرش ايجاد كند كه از تجربه هاي قبلي فراتر رفته و بسياري از جوايز جشنواره نوزدهم فيلم كودك و نوجوان اصفهان و جايزه بهترين فيلم جشنواره را از آن خود كند. با وي گفت وگويي ترتيب داده ايم كه از نظر مي گذرانيد.
004596.jpg
* چه شد كه بعد از «روايت سه گانه» و «چتري براي كارگردان» به سراغ پشت پرده مه رفتيد؟
- بعد از اين دو فيلم، خيلي دنبال فيلمنامه گشتم و براي فيلمنامه خودم نيز تهيه كننده اي پيدا نكردم و به محض ديدن فيلمنامه اوليه اين اثر كه نوشته آقاي ميركريمي بود، تمام تلاش خودم را كردم كه آن چيزهايي كه در فيلمنامه من بود در فيلمنامه تصويب شده آقاي ميركريمي بگنجانم. در واقع پشت پرده مه محتواي قصه خودم است كه در فضاي فيلمنامه آقاي ميركريمي جاي دادم.
* در واقع فكر اوليه شما، فضاي فيلمنامه آقاي ميركريمي يكي شد؟
- فيلمنامه ميركريمي يكي از قسمت هاي بچه هاي مدرسه همت بود كه در آن معضلات نوجوانان ناشنوا مطرح نبود و من آن را وارد قصه كردم.
* بعد هم حسين يادگاري در نگارش فيلمنامه به شما كمك كرد؟
- آقاي يادگاري مشاوره زيادي در اين فيلم به ما داد و چون مشاوره هاي ايشان تأثير زيادي در فيلم گذاشت و به اين خاطر احساس كردم كه بايد اسم ايشان را در كنار اسم خودم بگذارم.
* شما چرا از ابتدا اين اثر را به طريقه ۳۵ ميليمتري نساختيد؟ چرا كه ظرفيت يك كار سينمايي را دارد؟
- ما وقتي فيلمنامه را تمام كرديم به حوزه هنري براي تهيه فيلم مراجعه كرديم اما نزديك به چهار ماه ما را معطل كردند و نهايتاً جواب منفي دادند. بعد با سيما فيلم صحبت كرديم كه گفتند كه ۳۵ ميليمتري در چارچوب كاري ما نيست. بايد دي وي كم بگيريد و بعداً به ۳۵ ميليمتري تبديل مي كنيم و معتقد بودند كه حد اين فيلم نيز دي وي است. سراغ فارابي رفتيم گفتند ۳۰ ميليون بيشتر نمي دهند. نهايتاً تصميم گرفتيم كه با خود سيما فيلم كار كنيم و البته سراغ تهيه كنندگان خصوصي كه سابقه تهيه كنندگي در سينماي كودك را نيز داشتند رفتيم، بعضي اصلاً رغبتي براي انجام اين كار نداشتند و برخي ديگر اصلاً ديدار با آنها براي ما مشكل بود و شأن خود را شايد بالاتر از اينها مي دانستند.
* بازيگر نقش اصلي را در پيش توليد يافتيد يا قبل از نگارش فيلمنامه با توجه به كروكي بازيهاي كلامي و غيركلامي عليرضا، فيلمنامه را نگاشتيد؟ چرا كه عليرضا با ساير ناشنواها متفاوت است و ارتباط غيركلامي اش به نحوي ديگر و جذاب تر است و در مجموع با اين عينك ته استكاني اش خصوصيات ويژه اي دارد؟
- فيلمنامه ابتدايي بر اساس يك بچه ناشنوا بود. در زمان پيش توليد در مدارس ناشنوا ۱۷۰ نفر را تست زديم و ۵ نفر را انتخاب كرديم كه از ميان آنها عليرضا شيخ الاسلامي انتخاب شد. او از لحاظ ديد از پهلو مشكل دارد و فقط مي تواند مستقيم ببيند. به هر حال در اين زمان بر اساس گويش عليرضا، ديالوگ ها را تغيير داديم و باز بازيگران هم با عليرضا هماهنگ شدند و لب خواني هاي بازيگران با عليرضا هماهنگ شد.
* البته يكي از امتيازات فيلم انتخاب عليرضا بود كه اگر بازيگر ديگري انتخاب مي كرديد شايد آن همدلي را ايجاد نمي كرد و به اين موفقيت ها دست نمي يافتيد. خودتان به اين مسئله اعتقاد داريد؟
- تا يك حدودي قبول دارم. چون آن بچه هايي را هم كه انتخاب كرده بوديم شما نديده ايد. بيشترشان ويژگي خاص داشتند و دلنشين بودند. حسن عليرضا اين بود كه ريزنقش و عينكي بود و گويش او طوري بود كه كليت منظورش را مي فهميد و احتياج به زيرنويس نداشت. اما بازي گرفتن از عليرضا خيلي سخت بود و عده اي مرا از اين كار منع كردند. به هر حال در مدت ۳ ماه من كروكي بازي كلامي و غيركلامي عليرضا را ياد گرفتم. دقيقاً او را تقليد و نقش آئينه را براي او بازي كردم.
يكي از معضلات ناشنوايان اين است كه ملودي را نمي شناسند، چون نمي شنوند، بنابر اين شعرهايي كه قافيه دارد را نمي شنوند و مونوتن (يكنواخت) مي بينند. انتقال لحن و ملودي كلام به اين بچه خيلي سخت است. كار با بچه ها حوصله طاقت فرسايي مي طلبد چرا كه با آنها بايد ارتباط عاطفي برقرار كرد سپس بازي مورد نظر را گرفت.
* مشابهاتي بين فيلم شما و رنگ خدا وجود دارد. از نظر فضا، قصه، شخصيت پردازي و... آيا نترسيديد كه اتهام تشابه يا تقليد از مجيدي به شما وارد شود؟
- من اصلاً به اين موضوع فكر نمي كردم ،اما در واقع دوست دارم كه مشابه فيلم هاي مجيدي زياد شود چرا كه بايد دنياي آدم هاي ناشنوا بيشتر نشان داده شود و مشكلاتشان بيشتر مطرح شود.
* راجع به بقيه بازيگرانتان به جز فتاحي انرژي نگذاشته ايد، مثلاً فاطمه طاهري يا رزيتا غفاري در نقش غير آشنا ظاهر شده اند و از نظر فيزيكي هم خيلي به اين نقش نمي آيند؟
- اين همان نكته اي است كه رزيتا غفاري و فاطمه طاهري با بازيشان بايد جواب دهند و قصد اين است كه هم تماشاگر را در سينما نگه داري هم حرفت را زده باشي و هم به سانتي مانتاليسم دچار نشوي! اين يك كار بسيار سختي است كه ريسك هم دارد و در واقع سهل و ممتنع است.
* كارگرداني اين اثر در اجرا ميزانسن و بازيها مشكل خاصي ندارد اما در شخصيت پردازي فتاحي به نظرم اغراق شده است يعني در اول كار با بچه ها بسيار خشن است و در آخر فرشته مي شود. فكر نمي كنيد براي مخاطب قبول اين مسئله و تغيير ناگهاني غيرممكن باشد؟
- من عملاً يك دوربين دست عليرضا داده ام كه تأ كيد كنم او دارد ظاهر فتاحي را مي بيند يك چوبي را درست او مي بيند كه هيچ وقت كسي را با او نزده است. فكر مي كند او به مادرش نظر دارد اما نمي داند كه ماجرا چيز ديگري است. مدام او را خشن مي بيند اما تنبيه او رواني نيست.
004599.jpg
* اين شخصيت وجود خارجي دارد اما شما فكر نمي كنيد مخاطب تصور كند كه شما به عنوان كارگردان قصد فريب او را داشته ايد؟
- اين نكته تاكنون به مخيله ام هم راه پيدا نكرده بود و احتمالاً اشاره درستي است بايد به آن فكر كنم. شايد نگاه من از درون مجموعه است و نگاه شما به دليل اينكه بيرون كار هستيد مناسب تر و دقيق تر باشد.
به هر حال من هنوز دنبال تجربه كردن هستم و نوع روايتم را فريب تماشاگر نمي دانم. شايد هم اشتباه مي كنم و بايد در آن تجديد نظر كنم.
* پايان ناتمام قصه  شما به دل مي نشيند اما يك جوري اين قضيه تكراري شده است.
- اولاً اين كه دو پايان داشتيم اما در مشاوره با بعضي از دوستان و تهيه كننده به پايان فعلي رسيدم.
* چگونه به ابزار همراه شخصيت عليرضا دست يافتيد مثلاً دوربين؟
- بار محتوايي دوربين براي عليرضا، قابليت لب خواني اوست و در اين گونه مواقع به همراه دوربين لب خواني مي كند كه ببيند مادرش و فتاحي چه مي گويند. دوم اين كه دوربين ظاهر اسباب بازي را دارد اما در واقع كاركرد از نزديك تر ديدن را براي عليرضا دارد و دوري خود را به آدم ها از طريق همين دوربين جبران مي كند.
*گرايش معناگرا در فيلم شما چگونه حاصل شد؟
- در فيلم به سطح معناگرا در لايه هاي زيرين قصه پرداخته مي شود. كنتراست در شخصيت محوري با بازار كه بلاتكليفي موقعيت از نظر من است و جنس شخصيت  فتاحي عقل گراست و اهل دو دو تا چهار تا مثل بازاري ها و همه چيز را با زدن مي خواهد درست كند ولي نگاه نمي كند، چه تأثيري روي بچه مي گذارد. ظاهري ديدن همه چيز از مصيبت هاي امروز جامعه ماست و فتاحي بعد خودش به اين نتيجه مي رسد كه اي كاش نوازش هم در كار بود. رزق و روزي بچه ها را ديدن و ساير جنبه هاي زندگي اين كودكان را نديدن در راستاي آموزه هاي اخلاقي مولاي متقيان علي عليه السلام، نيست. چه بسا اگر دست نوازش به سر اين بچه  مي كشيد، يك لبخند را از اين بچه دريغ نمي كرد و حركتش تكميل تر بود. در پايان فيلم هم مي بينيم كه اگر ما نباشيم و هيچ كس هم نباشد باز شاهد خواهيم بود كه اين بچه خدايي دارد و تنها نيست.
* حالا چرا از فيلمسازان ما هر كس مي خواهد سراغ بچه هاي يتيم برود، با شكل و شمايل روايتي خاصي به سراغ اين موضوع مي رود؟
- اصلاً اين بچه مرا كشيد به سمت خدا. بچه هايي كه ورودي شان مثل بينايي و شنوايي شان بسته است، خيلي بكرترند، خيلي سالم ترند چون يك چيز هايي را لااقل نمي شنوند، دروغ نمي شنوند، غيبت را نمي شنوند، تملق نمي شنوند و همه مضراتي را كه از راه هاي ورودي ذهن يك انسان مي شود شنيد
004593.jpg
نمي شنوند. در واقع اين بچه يك نعمت را به ظاهر ندارد، اما در جايي ديگر از اين لحاظ كه اين مسائل را نمي شنود مي بينيم برايش نعمت است. اما شاگردان ديگر چيزهاي ديگر را دارند؛ مي شنوند، برداشت مي كنند و در ذهن خود هضم مي كنند و دچار اشتباه مي شوند. در ذهن اين بچه همه دارند دروغ مي گويند. تا وقتي كه خود اين بچه  چيزي را نبيند باور نمي كند. زلالي شخصيت اين بچه مرا به سمت سينماي معناگرا كشاند.
* شما اين فيلم را به قصد جشنواره ساختيد؟
- هيچ وقت در جشنواره ها من نديدم كه بعد از جايزه گرفتن يك فيلم اتفاق بزرگي بيافتد. معتقدم شما وقتي براي جشنواره فكر مي كني تاريخ مصرف اثرت را پايين مي آوري و پس زدن اين موضوع كار سختي است. براي همين از فضاهايي كه اين مسئله را در فيلم تشديد مي كند، دوري كرده ام و حتي در ميزانسن نيز حاضر به اين كار نشده ام و اگر ببينم ميزانسن حركت دهنده است به آن تن مي دهم، اما اين كه به قصد جشنواره در قصه ، حركت، بازي، لوكيشن اتفاقاتي ايجاد كنم كه به جشنواره زدگي دچار شوم، هرگز به اينها فكر نكرده و فكر نخواهم كرد. در پايان خاطرنشان مي سازم اسم اين فيلم «پشت پرده مه» قطعاً عوض خواهد شد و دو عنوان براي آن داديم كه يكي «كوچك خان» است و ديگري «تو عاشق نيستي» . تو عاشق نيستي تجاري تر است اما كوچك خان باوقارتر. «پشت پرده مه» خيلي از مخاطب عام به دور است و خيلي براي تماشاگر توده قابل هضم نيست.
* شما فكر نمي كنيد قصه تان كمي دير راه مي افتد و در يك سوم آغاز فيلم تماشاگر از پيگيري قصه وازده مي شود. البته نحوه ورود فتاحي به زندگي عليرضا و مادرش نيز كمي غير طبيعي به نظر مي آيد.
- ما در بازنويسي فيلمنامه هم به اين نكته مورد نظر شما رسيديم و بعد از اتمام كار نيز زواياي ديگري از كندي قصه براي ما آشكار شد كه قابل پيشگيري نبود. بعد از اجرا به اين نتيجه رسيديم كه قصه دير شروع مي شود. بنابر اين سكانس هاي مهمي را از داخل فيلم درآورديم تا به اين برسيم كه قصه زودتر راه بيافتد و دنبال تايم هم بوديم كه مقدمات فراوان نداشته باشد. من هم اين قضيه را احساس كردم. بخشي را با تدوين مي توان حل كرد. اما نوع اشكالي كه به روايت فتاحي مي گيريد را نمي شود كاري كرد و فقط مي توان آن را كم رنگ تر نشان داد و با حذف پلان گل چيني در قسمت هايي از آن مي شود اين مورد را كم رنگ  كرد.
گفت وگو:  امير فرض اللهي

پوران درخشنده

سوژه فيلم هايم را از واقعيت مي گيرم
كارگرداني  را با عشق  شروع  كردم  و كار اصلي  من  مستندسازي  است  به  همين دليل  سوژه هايم  را هميشه  از واقعيت ها مي گيرم ،البته  واقعيت هايي  كه  ريشه  در معضلات  اجتماعي  دارد.
پوران  درخشنده  در چهارمين  جشنواره  فيلم  كوتاه  وارش  گفت : دغدغه  اصلي  من  ارتباط با مردم  و نزديك  شدن  به  آنهاست  تا حدي  كه  اگر كارگردان  نمي شدم  شايد معلم  مي شدم . گاهي  خودم  به  دنبال  پيداكردن  سوژه مي روم  اما زماني  كه  بيشترين  معضل  و مشكل  در جامعه  خودش  را نمايان  كند روي آن  فكر مي كنم . وي  گفت : فيلم  شمعي  در باد معضلي  درمورد مواد توهم  زا و ايدز است  كه اين  روزها در جامعه  و نسل  جوان  ما گسترش  پيدا كرده  است .
وي  ادامه  داد: پس  از انتخاب  سوژه  ابتدا كار را با يك  تحقيق  جامع  در همه  جوانب  آغاز مي كنم  تا پس  از ايجاد ارتباط دروني  با آن  بتوانم  انعكاس  آن رانشان  بدهم .
اين  كارگردان  ادامه  مي دهد: هميشه  برايم  جالب  بوده  كه  تفكر نسل  جوان ، نگاه  آنها و دغدغه هاي  روز آنها را دريابم . پوران  درخشنده  كه  يكي  از اعضاي  هيات  داوران  چهارمين  جشنواره  بين المللي  فيلم  كوتاه  وارش  در بابل  است  يادآورشد: داوري هاي  زيادي  را در داخل  و خارج  از كشور انجام  داده ام  اما داوري  در داخل  كشور هميشه  برايم  مهم  است  زيرا مرا با ذهن  جوانان  هموطنم  آشنا مي سازد. وي  درمورد فيلم هاي  جشنواره  وارش  گفت : سطح  كيفي  آثار به  لحاظ ساختار و تكنيك  بافرم  و محتواي  بسيار بالا بوده  است . وي  مسايل  انسان ، ارزش هاي  انساني ، جايگاه  انسان ، تنهايي هاي  او، معضلات  انسان  در شرايط سني  و نگاهي  منتقدانه  و اجتماعي  نسبت  به  مسايل  دوروبر را از ويژگي هاي  اين  آثار اعلام  كرد. وي  گفت : جشنواره ها مي توانند فيلمسازان  خوب  و خلاق  را كشف  كنند و نويدبخش  حضور نسل  جديد فيلمسازان  جوان  و مستعد است .
جزيره آهني ابوالحسن داودي در جشنواره فجر
فيلم  سينمايي «جزيره  آهني» به  كارگرداني «محمد رسول اف» و تهيه كنندگي «ابوالحسن  داودي» در جشنواره  فيلم  فجر حضور مي يابد.
«بيتا منصوري» مدير توليد اين  فيلم  گفت : جزيره  آهني  در مرحله  صداگذاري  است  و هنوز آهنگساز آن مشخص نشده  است . وي  به  اكران  فيلم  جزيره  آهني  اشاره  كرد و گفت : اين  فيلم  ماه  آينده آماده  نمايش  است  و در جشنواره  فيلم  فجر شركت  مي كند. فيلمبرداري  جزيره  آهني  بطور كامل  در كشتي  بزرگي  در حوالي  جزيره  قشم انجام  شده  و اين  فيلم  از نظر داستان ، ساختار و فضا اثري  متفاوت  در سينماي ايران  به  حساب  مي آيد.
منصوري  همچنين  درباره  توليد فيلم  سينمايي «تقاطع» به  كارگرداني  ابوالحسن داودي  گفت : توليد اين فيلم  منتفي  نشده  و با فراهم شدن  امكانات  فيلمبرداري آن  آغاز مي شود. فيلمنامه  تقاطع  با مضموني  اجتماعي  توسط داودي  نوشته  شده  است .

|   اجتماعي  |   انديشه  |   دانشجو  |   سياست  |   ورزش  |   هنر  |

|   صفحه اول   |   آرشيو   |   بازگشت   |