شنبه ۲۵ مهر ۱۳۸۳
انديشه
Front Page

گزارشي از نخستين روز همايش «عرفان، تجربه ديني و گفت و گوي اديان»
بي كرانگي يك تجربه
004608.jpg
اشاره: (نخستين روز همايش «عرفان، تجربه ديني و گفت وگوي اديان» دوشنبه گذشته (۲۰ مهر) با پيام رئيس جمهوري اسلامي ايران آغاز شد. در اين همايش كه به مدت دو روز در دانشگاه تربيت مدرس برگزار شد، مباحثي چون: نقش عرفان در نزديكي اديان به يكديگر، تأثير عرفان در گفت وگوي اديان، ماهيت تجربه ديني و عرفاني به بررسي گذاشته شد. در اين همايش كه به همت پژوهشكده فرهنگ و انديشه ديني برپا شد، انديشمندان مختلفي از اقليتهاي ديني ساكن در ايران و نمايندگان ديگر اديان از خارج كشور حضور داشتند.مطلبي كه از پي مي آيد فشرده گزارشي است از برخي از سخنرانيهاي ارائه شده در آن. با هم مي خوانيم.)
غلامرضا اعواني - عضو هيات علمي دانشگاه شهيد بهشتي و رييس انجمن حكمت و فلسفه - درباره تجربه ديني از ديدگاه ويليام جيمز سخنراني كرد و گفت: امروزه بحث درباره تجربه ديني مرد و زن به چشم مي خورد، فيلسوفي كه در نشر و اشاعه مفهوم تجربه ديني در جهان امروز تاثير به سزايي داشته، ويليام جيمز فيلسوف آمريكايي است.
وي با يادآوري اين نكته كه وقت آن رسيده تا درباره مفاهيمي كه از غرب گرفته ايم قدري تامل كنيم، ادامه داد: يكي از اين مفاهيم كه بايد در آن نظر كرد مفهوم تجربه ديني است كه با برداشت هايي همراه بوده است. كتاب تجربه ديني ويليام جيمز در اين زمينه بسيار اهميت دارد.
او درباره به كارگيري مفهوم تجربه ديني نزد قدما عنوان كرد: لفظ تجربه در  آراي ارسطو جنبه معرفتي دارد كه شرط لازم بوده اما كافي نيست. در انديشه او تجربه پاسخ به مطلب «هل» است؛ آيا چيزي هست، و زماني كه چيزي را از طريق تجربه كسب كرديم، دو سوال چيستي و چرايي مطرح مي شود. وي افزود: شايد در ميان فيلسوفان يوناني كسي كه بيش از همه به تجربه پرداخته افلاطون است و بعضي به غلط او را موسس عرفان مي دانند.
اعواني درباره معناي تجربه در اصالت تجربه گفت: تجربه در نزد فلاسفه گذشته شرط لازم بوده؛ اما كافي نبوده؛ ولي از نظر هيوم تجربه شرط كافي است. از لوازم اصالت تجربه هيوم پديدارانگاري است. اگر بخواهيم تجربه ديني را در قالب هيومي تفسير كنيم، آن را بايد نازل كرد. وي اصالت نفسانيات را از ديگر لوازم اصالت تجربه مي داند.
اين استاد دانشگاه تصريح كرد: ارسطو سعي مي كند تجربه نفساني را به تجربه معرفتي تبديل كند. وي از نفسانيت معناي معرفتي به دست مي دهد، اما هيوم بر عكس ارسطو عمل مي كند و از معناي معرفتي معناي نفساني ارائه مي كند و لوازم ديگر اصالت تجربه را هيوم عاطفه عنوان مي كند.
وي محور بحث جيمز را گفته اي از غزالي دانست و افزود: او برداشت خاصي از غزالي دارد؛ همه معاني كه در اصالت تجربه هيوم هست در تعبير ويليام جيمز نيز وجود دارد. او اين مسئله را در اين عناصر بيان مي كند؛ اولين عنصر عامل اتحاد و اتصال يا ارتباط هماهنگ با عالم اعلاست و عنصر دوم اين است كه عالم محسوس همه عالم نيست و كمال خود را از عالم روحاني اخذ مي كند. جيمز دعا يا ارتباط دروني با روح عالم (اعم از اينكه آن را خدا يا قانون بناميم) يا همان فرايندي را كه در آن صورت و نيروي روحاني در جريان و موجب آثاري نفساني يا مادي در ما مي شود از ديگر عناصر دانسته و بلافاصله مي گويد: دين داراي خصوصيات نفساني است؛ دين موجب شوقي مفرط در انسان مي شود و موهبتي را بر زندگي مي افزايد و از اين رهگذر سبب شكل گيري سحر و افسون شاعرانه در انسان مي شود. عامل نفساني دين ايجاد نوعي آرامش در انسان است. از بيان جيمز پيداست او تبيين معرفتي از تجربه ديني ندارد.
رييس انجمن حكمت و فلسفه يادآوري كرد: جيمز واقعا به تجربه ديني اعتقاد دارد و به نظرياتي كه تجربه ديني را رد مي كنند، سخت مي تازد.
وي ادامه داد: سعي جيمز بر اين بود كه عنصر احساس و عاطفه را در دين احيا كند و عنصر عقلاني را در دين تابع عاطفه مي دانست. جيمز به اصالت نفسانيات اعتقاد دارد.
اعواني بحث عرفان اسلامي رامهم دانست و گفت: در اسلام سهروردي بحث ديني و تجربه ديني را از بحث هاي اساسي خود قرار داده است. از سهروردي تا حكمت متعاليه ملاصدرا كوشش عميقي صورت گرفت تا اين تجربه عرفاني تجربه و ابعاد آن تبيين شود.از اين نظر، يك كوشش هزار ساله بر مبناي حكمي در فرهنگ ما وجود دارد؛ نه از ديدگاه صرف تجربه ديني كه غربيان به آن پرداخته اند.
محمد لگنهاوزن؛ پژوهشگر نيز درباره تجربه ديني از منظر ويليام ارنست هاوكينگ سخن گفت و ادامه داد: هاوكينگ يك كتاب مهم درباره تجربه ديني دارد كه بعد از چاپ كتاب ويليام جيمز بود. معناي خدا در تجربه انسان نام كتاب هاوكينگ بود كه اينك تقريبا ناديده گرفته شده است. جيمز از رويكرد دين كه متمركز بر احساسات بوده، دفاع مي كرد؛ ولي هاوكينگ معتقد بود رشد انديشه نيز مهم است. كتاب هاوكينگ عليرغم اينكه پرنفوذ بود و مورد توجه؛ ولي آنهايي كه در تجربه ديني كار كرده اند توجهي به اثر هاوكينگ نداشتند. هاوكينگ ايده آليست بود ولي دانشجويان به فلسفه تحليلي علاقه بيشتري داشتند. وقتي فلسفه دين در دهه ۱۹۷۰ احيا شد، اين احياگران نمي خواستند به چيزهاي كهنه و هگلي توجه و بازگشت داشته باشند.
وي يادآوري كرد: گاهي قلم هاوكينگ سنگين و گاهي از موضوعي به موضوع ديگر رفته و مشكل است كه بفهميم برهان او چيست؛ ولي عليرغم اين كتاب او مهم است.
اين پژوهشگر در ادامه سئوالاتي را درباره تجربه ديني مطرح كرد و افزود: ۱ - آيا تجربه ديني بار شناختي دارد يا فقط احساسي است؟ ۲ - آيا تجربه هاي ديني ما به خاطر تربيت ديني صورت مي گيرد؟ ۳ - تجربه ديني چه نقشي در توجيه اعتقادات ما دارد؟ ۴ - آيا تجربه ديني غير از شخصي كه آن تجربه را مي كند اعتبار عام دارد يا نه؟
وي در پاسخ به اين سئوالات گفت: در پاسخ اول بايد گفت هاوكينگ مي گويد: تجربه ديني حتما بار شناختي دارد و تجربه ديني با بار معرفتي ضعيف شروع مي كند؛ تا تجربه قوي تر مي شود و پاسخ هاوكينگ به سوال دوم اين است كه تجربه ما انعكاسي است از چيزي كه ما از ديگران ياد گرفته ايم. به همين دليل تجربه هاي ديني نشان مي دهد كه ما چگونه تربيت شده ايم. به تجربه ديني نبايد در حال خاصي نگريسته شود؛ مي توانيم تجربه هاي ديني را كه از ديگران ياد گرفته ايم تكميل كنيم.
وي در پاسخ به اين سئوال كه تجربه ديني چه نقشي در توجيه اعتقادات ما دارد، گفت:وقتي كسي از عقل براي تامل در تجربه هاي ديني استفاده مي كند، در اين صورت استدلال و برهان براي اعتقادات پيدا مي كنيم و به خصوص هاوكينگ در برهان وجودي بحث مي كند.
لگنهاوزن در پاسخ به اينكه آيا تجربه ديني براي كسي كه داراي اين تجربه است اعتبار دارد، يا نه، گفت:به نظر هاوكينگ وقتي به تاريخ فكر ديني نگاه مي كنيم، مي بينيم آنهايي كه داراي تجربه ديني بودند مبلغ دين هم بودند. اگر توجيه اعتقادات ديني بر اساس تجربه ديني است نشان نمي دهد كه همه اعتقادات برابر هستند. هاوكينگ مي گويد: ما بدون استفاده از عقل نمي توانيم تجربه ديني را كسب كنيم، بايد آن را تكميل كنيم.
وي افزود: هاوكينگ در تمام كتابهايش از عرفان دفاع مي كند و مي گويد: اگر كسي مي خواهد به عرفان برسد، عبادت كند و عالي ترين عبادت عرفان است.
احد فرامرز قراملكي - عضو هيات علمي دانشگاه تهران - هم درباره چالش روش شناسي با استيون كتز در گوناگون انگاري تجارب عرفاني سخنراني كرد و گفت: تجارب عرفا در هسته واحد است؛ اما تعبير عرفا از آبشخورهاي فرهنگي مختلف آب مي خورد و به همين دليل متناقض مي شود. در دهه هاي اخير كتز به چالش جدي با استيس برخاسته و معتقد بود تجربه هاي عرفاني از اساس با علم متفاوت هستند.
وي عنوان كرد: مهمترين نقد كتز به استيس و به وحدت انگاري اين است كه استيس تلاش كرد در فرهنگ هاي مختلف تحقيق كند. كتز مي گويد: استيس هر يك از تجارب عرفاني را از بستر فرهنگي اش بيرون كشيده و تحقيق كرده؛ اما اين روش به آن ها ضرر نمي زند. يكي از عواملي كه در مطالعه تطبيقي ما را به ظاهر انگاري مي رساند اين است كه آنها را از زمينه هايش بيرون بكشيم.
004611.jpg
اولين نوري كه مي تابد نور ستاره است كه آنها زهد و خوفند. مرتبه بعد كه ماه مي تابد نور شوق است و آخرين مرتبه محبت خداست كه نور خورشيد است. وقتي نور محبت مي تابد، همه وجود سالك را مي گيرد. اين تفسير خاصي از يك تجربه ديني است كه با زبان عرفاني خاص خود بيان مي شود
اين استاد دانشگاه عنوان كرد: انتقاد ديگر كتز اين است كه استيس نظرياتش آنقدر كلي است كه همه امور را مي توان در ذيل آن آورد. هسته اصلي ديدگاه كتز جنبه ابطالي نيست؛ او نظريه اي را ابداع مي كند. نظريه اش اين است كه استيس بين تجربه و تعبير تفاوت قايل است. كتز مي گويد: تجربه خود را خود تجربه مي كند. اشتباه استيس اين است كه از اين مسئله تعبير يك تجربه پسيني صرف دارد. كتز مي گويد همه تجارب زمينه مند هستند و در زمينه هاي اجتماعي فرهنگي و... عارف وجود دارند.
قراملكي با يادآوري اين نكته كه ساختار و تجربه هاي عارف در زمينه  فرهنگي عارف وجود دارد ادامه داد: فرايند تفاوت يافتن تجربه هاي ديني فرايندي نيست كه پس از تجربه رخ دهد؛ بلكه در خود تجربه وجود دارد.
وي درباره تفاوت ديدگاه استيس و كتز گفت: استيس سخنگويي از پارادايم مدرنيستي و كتز از پارادايم پست مدرنيستي است. كتز نمونه اي از دانشمنداني است كه مي خواهند فهم امري را براي ما تصوير كنند. انديشه پست مدرنيستي كتز به دنياي مدرنيسم استيس حمله مي برد؛ ولي دنياي بهتري را جايگزين آن نمي كند. اريكسون هم به اين نتيجه رسيد كه بايد به سمت پست مدرنيسم حركت كنيم.
وي در پايان متذكر شد: اينكه گفته مي شود استيس به مطالعه بين فرهنگي پرداخت، اين طور نبود؛ بلكه مطالعه گر چند فرهنگي بود. به نظرم با مطالعه بين فرهنگي هم مي توان وحدتي را كه به چشم استيس هم نيامده نشان داد.
نصرالله پورجوادي- استاد دانشگاه- درباره  نقش تجربه هاي ديني و عرفاني در گفت وگوي اديان سخنراني كرد و گفت: تجربه  ديني چه نقشي در گفت وگوي اديان مي تواند داشته باشد؟ وقتي درباره  گفت وگوي اديان صحبت مي كنيم با زبان سر و كار داريم؛ با تجربه اي كه به لفظ و عبارت درآمده است سر و كار داريم. بنابراين آغاز بررسي ما لفظ و عبارت است و با زباني كه اين تجربه ها را بيان كرده روبرو هستيم.
وي افزود: در هر ديني وقتي صاحبان تجربه هاي ديني ادعاي كشف، ذوق، شهود و تجربه اي را دارند زبان و بيان آنها تابع شرايط جغرافيايي و تاريخي خاصي مي گردد كه آنها در آن قرار گرفته  اند. امروز بايد با زبان و تعبيري جديد به تجربه ها نگاه كرد. بعد بايد ببينيم كه آيا مي توان اين تجربه ها را با هم تطبيق داد يا نه.
اين استاد دانشگاه زهد، خوف، شوق و محبت را مراحل رسيدن خدا از ديدگاه شقيق دانست و گفت: شقيق آن را با داستان ابراهيم تطبيق مي دهد و مي گويد اولين نوري كه مي تابد نور ستاره است كه آنها زهد و خوفند. مرتبه بعد كه ماه مي تابد نور شوق است و آخرين مرتبه محبت خداست كه نور خورشيد است. وقتي نور محبت مي تابد، همه وجود سالك را مي گيرد. اين تفسير خاصي از يك تجربه ديني است كه با زبان عرفاني خاص خود بيان مي شود.
وي يادآور شد: وقتي مراتب شهود ابراهيمي را به شهود عرفاني ديگر مي بريم، مي بينيم كه چقدر آنها به هم نزديك هستند. اصولا تجربه ديني و عرفاني تجربه اي است كه براي بيان آنها ناگزيريم از تعابير مجازي استفاده كنيم و نمي توانيم حقيقت آنها را بيان كنيم. وقتي با زبان بحث مي كنيم با يك سلسله حقايق روبه روييم يا مجبوريم زبان مان جنبه  فلسفي پيدا كند؛ تا بتوانيم گفت وگو داشته باشيم.
پورجوادي عنوان كرد: در بسياري از تجربه ها بايد تفسيرهاي جديدي از تجربه هاي خود ارائه دهيم كه در درجه  اول مي تواند تعبيرهاي فلسفي يا قدري شاعرانه و ادبي باشد كه بايد با توضيحاتي همراه باشد، اما اغلب با سوء تفاهماتي همراه خواهد بود. ما در به كاربردن زبان فلسفي در تفسير تجربه  ديني در فرهنگمان سابقه طولاني داريم. مانند تفسير الميزان علامه طباطبايي كه با استفاده از زبان فلسفي بسياري از معضلات قرآن را حل كرده است. اگر در دوره  جديد كه دوره تماس اديان با يكديگر است و گفت وگوي اديان يكي از لوازم جامعه كنوني است، بتوانيم همديگر را درك و تجربه هاي ديني را با يكديگر تطبيق دهيم، راهي جز تعبير جديد و زبان قابل فهم نخواهيم داشت.
طاهره توكلي- عضو هيات علمي واحد علوم، تحقيقات و فناوري- سخنران بعدي اين همايش بود كه درباره اعتبار تجربه ديني در توجيه باورهاي ديني سخن گفت و اظهار داشت: از بعد روانشناسي و معرفت شناختي به تجربه ديني انتقاداتي وارده شده است: عمومي پذير نبودن، آزمون پذير نبودن و تناقض ها و تعارضاتي كه در گزارش هايي كه از تجربيات ديني مطرح شده بر جاي مانده است.
وي افزود: تفاوتهاي تجربه ديني و حسي در اين موارد ذكر شده است: ۱- تجربه حسي تجربه عمومي است اما تجربه ديني نادر و خصوصي است ۲- تجربه حسي قابل كنترل است اما تجربه ديني غير قابل كنترل است ۳- تجربه حسي پيش بيني پذير ولي تجربه ديني پيش بيني ناپذير است ۴- تجربه حسي آزمون پذير و تكرار پذير است، ولي تجربه ديني آزمون ناپذير و تكرار ناپذير است ۵- تجربه حسي روشن و واضح ولي تجربه ديني مبهم و راز آلود است ۶- تجربه حسي حاوي اطلاعات جزئي اما تجربه ديني كلي است ۷- تجربه حسي مداوم و لاينقطع اتفاق مي افتد، ولي تجربه ديني بدون قاعده خاص است. ۸- تجربه حسي زمانمند و مكانمند است؛ اما تجربه ديني زمان مند نيست.

|   اجتماعي  |   انديشه  |   دانشجو  |   سياست  |   ورزش  |   هنر  |

|   صفحه اول   |   آرشيو   |   بازگشت   |