يكشنبه ۱۰ آبان ۱۳۸۳
سياست
Front Page

مهمترين انتخابات تاريخ آمريكا
005469.jpg
اهميت انتخابات اين هفته آمريكا در آن است كه نخستين انتخاباتي است كه بعد از حملات ۱سپتامبر در ميانه «جنگ با ترور» و به دنبال حمله نظامي به افغانستان و عراق برگزار مي شود، رويدادهايي كه نه تنها تأثير عميق بر حيات سياسي، اقتصادي و اجتماعي آمريكايي ها برجاگذاشت، بلكه جهان را دستخوش تحولات پيش بيني نشده اي كرد كه امواج آن هنوز فرو ننشسته است.
اكونوميست
ترجمه: نيلوفر قديري
جان كري نامزد دمكرات ها در انتخابات رياست جمهوري آمريكا مي گويد: «اين انتخابات لحظه اي تعيين كننده درزندگي ماست» ، ديك چني معاون رييس جمهور نيز آن را «يكي از بهترين انتخابات  تاريخ آمريكا مي خواند.»
انتخابات رياست جمهوري امسال آمريكا اولين انتخاباتي است كه در ميانه جنگ با ترور برگزار مي شود، اولين رقابتي است كه بعد از حملات ۱۱ سپتامبر القاعده انجام مي شود، اولين راي گيري است كه بعد از حمله به عراق انجام مي گيرد و از سال ۱۹۷۲ اين اولين انتخابات زمان جنگ است.
اين انتخابات، انتخاباتي بزرگ درباره موضوعات بزرگ است موضوعات بزرگي چون ماهيت و جهت گيري سياست داخلي و خارجي.
آمريكايي ها هم متناسب با همين ويژگي  عمل كرده اند و بيش از هر انتخابات ديگري در تاريخ اخير آمريكا به اين انتخابات توجه نشان داده اند. بيش از گذشته پول خرج كرده اند و ستادهاي تبليغاتي هم به طور بي سابقه هزينه كرده اند.
راي دهندگان مي گويند برخلاف انتخابات  گذشته اين بار از قبل تصميمشان را گرفته اند. اين بار شمار راي دهندگان مردمي كه تا لحظه آخر تصميمشان عوض مي شود بسيار كمتر از قبل است.
احساسات نسبت به كانديداها بسيار بالاست. هر انتخاباتي كه در طول تاريخ با چنين شرايط پر جنب و جوشي برگزار شده (۱۹۷۲ و ۱۹۸۰) به پيروزي قاطعي تبديل شده است.
در اوايل تابستان به نظر مي رسيد كه كري زمينه را براي چنين پيروزي مهيا كرده است.
دو شاخص كه معمولا جزء دقيق ترين ها هستند، يعني احساس راي دهندگان درباره جهت گيري كشور و ميزان محبوبيت رييس جمهور، هر دو از پيروزي بزرگ كري حكايت داشت. در آخر تابستان اما اين جورج بوش بود كه به سوي يك پيروزي قاطع پيش مي رفت. وضعيت اقتصاد رو به بهبود گذشت و راي دهندگان به تغيير فرماندگان كل در ميانه جنگ تمايلي نشان نمي دادند.
درماه سپتامبر براي اولين بار بوش در نظرسنجي ها جلو افتاد. همه شواهد حاكي از آن بود كه پايگاه بالقوه حاميان بوش بسيار نيرومندتر از رقيبش است.
اما هريك از دو طرف اين رقابت كه پيروز شوند، بازهم معلوم نمي شود كه اين پيروزي را تا چه حد بايد پيروزي يا شكست برنامه كاري بوش يا سياست هاي او دانست و تا چه حد نشانه تغييري عميق در آمريكا بعد از حملات تروريستي تلقي كرد و يا تا چه حد نشانه ضعف و قدرت دو كانديدا دانست.
هر انتخاباتي كه يك رييس جمهور در آن شركت كند تا حدي همه پرسي درباره او و برنامه كاريش است. ارزيابي رياست جمهوري بوش به چندين دليل دشوار است. نخست اينكه او رهبري به شدت قطبي كننده و ايجادكننده تضاد است.
دوران پيش از انتخابات اول او دوراني كاملا حزبي بود. بين سالهاي ۱۹۹۶ و ۲۰۰۰ سه انتخابات سراسري براي كنگره برگزار شد كه همگي در فضايي كاملا حزبي بود. اكنون هم اگرچه، راي دهندگان ادعا مي كنند كه مستقل هستند و به حرف هاي دوطرف گوش مي دهند، اما در عمل تنها ۱۰ تا ۱۵ درصد از راي دهندگان با شنيدن اين حرف ها تصميم خود را عوض مي كنند. شمار راي دهندگان دمكرات و جمهوري خواه اكنون متعادل است. هردو حزب تلاش مي كنند تا با كارروي پايگاه هاي حزبي مردمي خود در ايالات و شهرها آنها را به راي دادن تشويق كنند. اين انتخابات همانقدر كه آزموني براي سازمان  هاي دو حزب است قضاوتي درباره سياست ها و جهت گيري كشور هم هست.
005478.jpg
سابقه كاري بوش اين فضاي قطبي را تشديد كرده است. در ۹ ماهه اول بعد از انتخابات سال ،۲۰۰۰ اصلاحات آموزشي او با همكاري دمكرات ها در كنگره به تصويب رسيد اما دور اول كاهش ماليات هايش با يك راي حزبي در كنگره با مشكل روبه رو شد. طي چند ماهي بعد از ۱۱ سپتامبر، بوش كمتر كار حزبي مي كرد.
او با حمايت دمكرات ها، چند لايحه از مهمترين لوايح دوران رياست جمهوري اش را به قانون تبديل كرد. ازجمله آنها تشكيل سازمان امنيت داخلي، اصلاحات در قانون تامين مالي تبليغات انتخاباتي و اصلاحات در قوانين شركتي بود.
اما بعد از انتخابات ميان دوره اي سال ،۲۰۰۲ بوش از قدرت،
رياست جمهوري اش در چارچوب منافع حزبي استفاده كرد و در تصويب دور سوم طرح كاهش ماليات ها و اصلاحات بيمه درماني، به آراء جمهوري خواهان تكيه كرد.
در نتيجه ،ارزيابي رياست جمهوري بوش با معيار قضاوت حزبي صورت مي گيرد. اين ارزيابي از جهتي ديگر هم دشوار به نظر مي رسد و آن بلندپروازي هاي بي مهاباي بوش است. او به عراق حمله كرد تا آن را به كشوري باثبات و بي خطر تبديل كند. سالها و شايد دهه ها طول مي كشد تا بتوان گفت آيا او در اين كار موفق شده يا نه. قضاوت درباره اين ادعاي بوش كه هم مي توان ماليات ها را كم كرد و هم دولت را توسعه داد، نيز سالها طول مي كشد. او رياست جمهوري اش را روي دو شرط بندي بزرگ قمار كرد. چهار سال براي اينكه معلوم شود اين قمار را برده يا باخته،  زمان بسيار اندكي است.
بوش همه نشست هاي كابينه را با خواندن دعا شروع مي كند و در نطق هايش مفاهيم مذهبي به كار مي برد. اطراف او را افرادي چون كاندوليزا رايس و اندروكارد گرفته اند كه بسيار مذهبي هستند. او ۱۱ سپتامبر را با عبارتي چون «محور شرارت» و يافتن «نيروهاي شر» توصيف كرد. حتي يك بار از «جنگ صليبي» حرف زد و البته بلافاصله اين حرف را پس گرفت
تناقض هاي بوش و كري
شخصيت عجيب بوش ارزيابي او و دوران رياست جمهوري اش را دشوارتر مي كند. از يك سو بوش ادعا مي كند رهبري صريح غيرسازش پذير و به سياست هايش كاملا پايبند است. ولي از سوي ديگر او مدام توجيهاتش را براي سياست هايش تغيير مي دهد و پرسيدن اين سوال از سوي راي دهندگان را دشوار مي كند كه آيا او آنچه وعده داده بود انجام داد؟
بوش ابتدا گفت :ماليات ها بايد كاهش يابد چون مازاد اقتصاد و بودجه رو به افزايش است و بعد گفت كه ماليات ها بايد كاهش يابد تا آمريكا از ركود و كسري بودجه نجات يابد. درباره جنگ عراق هم چندين توضيح و دليل آورد. اكنون نمي توان اين دو موضوع را با معيارهاي توجيهات دولت بوش سنجيد و ارزيابي كرد.
005475.jpg
كري هم در اين زمينه بهتر از بوش نبوده است. او مواضع متعدد و متناقضي درباره جنگ عراق اتخاذ كرده است. درباره موضوعات داخلي هم نظراتش را بارها تغيير داده است.
با تغيير شرايط، بوش به تصميم خود پايبند بود اما توجيهاتش را تغيير مي داد، اما كري مواضعش را هم عوض مي كرد. به هرحال راي دهندگان حزبي و غيرحزبي از اين رفتار دچار سردرگمي شده اند.
تبليغات انتخاباتي هم اين موضوع را تغيير نداد. هردو كانديدا خود را در چارچوب هاي فردي و با معيارهاي فردي عرضه كردند. بوش به عنوان يك رييس جمهور جنگ و كري به عنوان يك كهنه سرباز جنگ ويتنام، به غير از جنگ عراق كه درباره آن در اواخر مبارزات انتخاباتي بحث هاي زيادي صورت گرفت، در موارد ديگر هيچ بحث و گفت وگوي كافي ديده نشد.
دو طرف با صحبت كردن از موضوعاتي چون ممنوعيت ازدواج هم جنس گرايان (بوش) يا اقدام عليه شركت هايي كه به خارج از كشور شغل صادر مي كنند (كري) سعي در حفظ پايگاه هاي حزبي خود داشتند.
رييس جمهوري كه تغيير چهره داد
آمريكايي ها آنچه را كه دارند از رييس جمهورهايشان مي گيرند و اين يك قانون است.
افسون گري و انرژي را از جان اف كندي، زيركي و متقلب بودن را از ريچارد نيكسون خوش بيني و توجه به كاپيتاليسم را از رونالد ريگان و البته فرصت طلبي سياسي را از بيل كلينتون . هركس كه اين سياستمداران را به عنوان كانديداهاي انتخاباتي مطالعه كرده باشد يا حتي به شهرت آنها توجه كرده باشد، حق ندارد انتظار ديگري داشته باشد.
اما درباره جورج بوش اينطور نيست. در مبارزات انتخابات سال ۲۰۰۰ بوش به عنوان يك كانديداي بي نقص وارد شد كه آمده بود مهماني بزرگ آمريكايي را چند سالي اداره كند. او از ميزبان قبلي كمتر خطرپذير به نظر مي رسيد اما جالب تر از ال گور بود.
سياست بوش بخشي از شخصيت سهل گير او به نظر مي رسيد. او خود را شخصيتي ميانه روتر از جمهوري خواهان كنگره همچون نيوت گينگريج جازد و وعده «محافظه كاري دلسوزانه» را داد، عبارتي كه به نظر بسياري از ليبرال ها كد رمزي براي محافظه كاري ميانه رو بود. بوش خود را يك متحدكننده توصيف كرد نه تفرقه انداز، كسي كه فضاي حزبي واشنگتن را تلطيف مي كند و آنچه را كه هميشه آمريكايي ها مي خواهند يعني دولت عملگراي غيرحزبي را به آنها مي دهد.
005472.jpg
اما چهار سال گذشته چهره اي از يك جورج بوش كاملا متفاوت ارايه كرد؛ بوشي كه بسيار ايدئولوژيك تر، تفرقه اندازتر، منظم و با مهارت تر از حدي است كه كسي تصور آن را بكند. بوش كشور را دقيقا از وسط به دو بخش تقسيم كرد، ۹۰ درصد جمهوري خواهان شيوه كار او را تاييد مي كنند اما فقط ۱۰ درصد دمكرات ها چنين نظري دارند.
او موجي از نفرت از بوش در داخل خارج ايجاد كرده كه سيلي از كتاب ها و فيلم هاي حزبي به همراه خود داشته است. فيلم فارنهايت ۱۱/۹ مايكل مور يكي از موفق ترين مستندهايي است كه تاكنون ساخته شده، بسياري از كتاب هاي موجود در فهرست پرفروش ترين هاي روزنامه نيويورك تايمز، موضوعاتي ضدبوش دارند. او قوانين سياست خارجي آمريكا را بازنويسي كرد و بسياري از سياست هاي داخلي را نيز تغيير داد.
«مرد مهربان و دوست داشتني» كه آمريكايي ها در سال ۲۰۰۰ انتخاب كردند به يك رييس جمهور، دگرگون كننده تبديل شده است.
بخش عمده اين تغيير به ۱۱ سپتامبر بازمي گردد. صبح آن روز هولناك، بوش در يك كلاس درس مشغول ديدار با دانش آموزان در فلوريدا بود و برايشان كتاب «بز خانگي من را» مي خواند. سه روز بعد از آن لحظه او بر ويرانه هاي مركز تجارت جهاني و در جايگاه يك «رهبر جنگ» ايستاده بود.
اما حتي پيش از ۱۱ سپتامبر هم او يك رييس جمهور ايدئولوژيك بود. بسياري انتظار داشتند ماجراي شمارش آراي فلوريدا در انتخابات سال ۲۰۰۰ يك رييس جمهور بدون پشتوانه به دنبال داشته باشد. اما بوش تصميم گرفته بود طوري حكومت كند كه گويي انتخابات را با آراي بسيار زياد برده است.
بعد از فقط شش ماه او يك برنامه كاري بلندپروازنه و جسورانه ارايه كرد، بزرگترين كاهش ماليات از زمان حكومت ريگان و اصلاحات گسترده آموزشي و تغيير قوانين تجاري. او همچنين شروع به طراحي بزرگترين انتقال قدرت يك نسل گذشته آمريكا از كنگره به قوه مجريه و دولت كرد.
بوش برخلاف كلينتون نشست هاي كابينه را سر وقت شروع مي كرد و سروقت هم به پايان مي برد. او يكي از باتجربه ترين كابينه هاي تاريخ اخير آمريكا را نيز داشت.
ديك چني در دولت جرالد فورد رييس ستاد كاخ سفيد بود و دونالد رامسفلد دومين بار بود كه به عنوان وزير دفاع وارد كابينه مي شد. كالين پاول هم در دولت بوش پدر و بيل كلينتون رييس ستاد ارتش بود.
اما مهمترين نكته، جهت گيري اين دولت بود. محافظه كاري بوش از مدت ها پيش از ۱۱ سپتامبر كاملا مشهود شد. خارج شدن از پيمان كيوتو و پيمان ضدموشك بالستيك همگي پيش از حملات ۱۱ سپتامبر روي داد.
سه اصل، محافظه كاري بوش را شكل مي داد. اول تجارت بود. او از خانداني متشكل از بازرگانان و بانك داران آمده و اولين رييس جمهور آمريكا با مدرك كارشناسي ارشد مديريت تجاري است. او اعتقاد خاصي به تجارت دارد. در سال ۲۰۰۰ او كانديداي طبقه تجار و بازرگانان بود. ۱۰۱ ميليون دلار پولي كه او براي تبليغات انتخاباتي هزينه كرد بيشتر از بخش تجارت و اقتصاد آمريكا تامين شده بود. گور از اين نظر نمي توانست با او رقابت كند.
بوش بلافاصله بعد از به قدرت رسيدن شروع به اجراي سياست هايي به نفع بخش تجارت كرد، مقررات زدايي، پرداخت يارانه به كشاورزان و صنعت فولاد و توجه به بخش انرژي ازجمله اين سياست ها بود.
فصل دوم محافظه كاري بوش مذهب بود. در جريان مبارزات انتخاباتي سال ،۲۰۰۰ از او پرسيده شد فيلسوف مورد علاقه اش را نام ببرد و پاسخ او اين بود:
«مسيح، چون او روح و قلب من را دگرگون كرد.»
۴۰ سال اول عمر بوش چندان موفقيت آميز نبود، او زياد مشروب خواري مي كرد و در تجارت هم شكست خورده بود. بوش بعد از بازگشت به مذهب، به سياستمداري موفق تبديل شد.
بوش همه نشست هاي كابينه را با خواندن دعا شروع مي كند و در نطق هايش مفاهيم مذهبي به كار مي برد. اطراف او را افرادي چون كاندوليزا رايس و اندروكارد گرفته اند كه بسيار مذهبي هستند. او ۱۱ سپتامبر را با عبارتي چون «محور شرارت» و يافتن «نيروهاي شر» توصيف كرد. حتي يك بار از «جنگ صليبي» حرف زد و البته بلافاصله اين حرف را پس گرفت.
اصل سوم در محافظه كاري بوش، جنبش محافظه كاري بود. در ۵۰ سال گذشته محافظه كاران شبكه اي از موسسات مختلف پژوهشي و گروه هاي فشار بومي ايجاد كرده اند كه در پيشبرد حزب جمهوري خواه به صحنه سياست آمريكا موفق بوده اند.
يكي از دلايل شكست جورج بوش پدر در انتخابات سال ۱۹۹۲ آن بود كه او قانون نخست سياست را فراموش كرده بود:«با كسي بايد رقصيد كه شما را به ميدان آورده است.»بوش پدر از حمايت محافظه كاران در تبليغات انتخاباتي سال ۱۹۸۸ برخوردار شد اما در دولت به آنها پشت پا زد.
اما بوش پسر چنين خطايي نكرد. او نظرات و نظريه پردازان موسسه هاي محافظه كاري چون موسسه هوور، بنياد هريتيج و از همه مهمتر موسسه آمريكن اينترپرايز را به كارگرفت. او با فعالان محافظه كار در تماس مداوم است و با محافظه كاران كنگره مانند تام ديلي ارتباط نزديكي دارد.
بنابراين تعجبي ندارد كه چنين رييس جمهور محافظه كاري چنين واكنش محافظه كارانه اي در مقابل ۱۱سپتامبر نشان دهد. حملات ۱۱سپتامبر براي مدتي هم كشور را متحد كرد و هم بوش را به محبوبترين رييس جمهور آمريكا در جنگ جهاني دوم تبديل نمود. دمكرات ها و جمهوري خواهان كنگره دست در دست هم سرود«خدا آمريكا را حفظ كند»مي خواندند و اكثريت مردم از تصميم بوش براي بركناري طالبان در افغانستان حمايت مي كردند. اما طي ماه هاي بعد از سقوط طالبان، همه چيز تغيير كرد.
واكنش تند او به واقعه ۱۱ سپتامبر باعث ايجاد تفرقه در كشور شد. به اعتقاد بوش مبارزه با تروريسم فقط محاكمه افراد نيست، چراكه اين روش در دهه ۱۹۹۰ امتحان شده بود و نتايج بدي داده بود. او مبارزه با تروريسم را فقط بهبود امنيت در داخل كشور نمي دانست، زيرا تروريست ها هميشه مي توانستند حتي در دقيق ترين سيستم هاي امنيتي هم نفوذ كنند. او مي گفت كه جنگ را بايد به اردوي دشمن برد. ابتدا با نابودي تروريست ها در پايگاه خودشان و بعد با تغيير و دگرگوني خاورميانه. سياست سنتي واشنگتن در حمايت از ديكتاتورهاي منطقه، خاورميانه را به كانون تندروي ها تبديل كرده بود. بوش گفت يك رويكرد راديكال جديد در اين زمينه لازم است.
تصميم بوش به بركناري صدام بسيار جنجال برانگيز شد. از سوي ديگر بوش از ۱۱ سپتامبر درجهت منافع حزبي استفاده كرد و اين براي بسياري در آمريكا ناخوشايند بود.
در انتخابات ميان دوره اي سال ،۲۰۰۲ جمهوري خواهان دمكرات ها را افرادي ضعيف در مقابل تروريسم توصيف كردند.
در خارج از آمريكا، دوره دوم رياست جمهوري بوش به اندازه دوره اول، ايدئولوژيك و تفرقه افكنانه است. بوش جنگ با ترور را همچنان موضوع اصلي سياست خارجي اش قرار مي دهد و حتي ممكن است با ايران درگير شود. او همچنان در مقابل نهادهاي چندمليتي بي تحمل و بي مداراست. در داخل كشور او ممكن است در اجراي سياست هايش با محدوديت هاي بيشتري روبه رو شود. اما بزرگترين تفاوت اين انتخابات و انتخابات قبلي او اين است كه راي دهندگان ديگر بهانه اي ندارند كه بگويند او را نمي شناختند و با اين بهانه مسووليت آنچه برايشان اتفاق مي افتد را از خود دور كنند.
كري هم يك قهرمان جنگ است و هم يك معترض به آن. او به ارايه نظرات ساده به شيوه اي پيچيده علاقمند است. جمهوري خواهان مي گويند توصيف او دشوار است چون مركز ثقل يا عقايد ثابتي ندارد. او نمونه اي از اين
طنز«گروچو ماركس » است كه مي گويد:«من نظرات خودم را دارم و اگر آن ها را دوست نداشته باشيد نظرات ديگري هم دارم.»

در جست وجوي ريشه
جان كري علي رغم حضور ۳۵ ساله اش در انظار عمومي، يكي از معدود كانديداهاي رياست جمهوري آمريكاست كه كمترين توجه را برانگيخته است.
جمهوري خواهان مي گويند او نمونه اي از ليبرال هاي ماساچوستي، با سابقه اي چپگرايانه است. اما او سالها به جناح طرفدار تجارت حزب دمكرات نزديك بوده است. كري ۱۹ سال در سنا بوده اما قانوني كه نام او بر آن باشد وجود ندارد.
علي رغم ميليون ها دلار هزينه اي كه صرف تبليغات گرافيكي او شده و دوربين هايي كه از دور و نزديك تصوير او را نشان داده اند، كري همچنان يك خلوت گزين گوشه گير اهل بوستون به نظر مي رسد.
نه دوستان و نه شيوه تبليغاتي او كمكي به شناخت شخصيتش نكرده اند.
او در مقاطع مختلف در جايگاه هاي مختلف ظاهر شده است، گاهي به عنوان يك  كري محتاط، رقيب ميانه رويي كه جاي «هوارد دين» را گرفت، گاهي به عنوان كري مبارز و جنگجوي نترسي كه پابه پاي بوش پيش رفته، گاهي به عنوان كري توانا و تكنوكرات كارآمدي كه سوءمديريت رييس جمهور را در اداره اشغال عراق به رخ كشيده و گاهي به عنوان كري محافظه كار و رقيبي كه بوش را در چارچوب ارزش هاي خدا و كشور به چالش كشيده است.
طي ۱۹ سالي كه او در سنا بوده كمتر دوستي نزديك سياسي ايجاد كرده است.
تيم تبليغاتي كري نه گروهي از همشهريانش هستند  (مانند بوش)، نه افراد استخدام شده واشنگتن (مانند ال گور) و نه گروهي از مشاوران سابق بيل كلينتون، بلكه از هر سه اين گروه ها تشكيل شده است.
كري هم يك قهرمان جنگ است و هم يك معترض به آن. او به ارايه نظرات ساده به شيوه اي پيچيده علاقمند است. جمهوري خواهان مي گويند توصيف او دشوار است، چون مركز ثقل يا عقايد ثابتي ندارد. او نمونه اي از اين طنز«گروچو ماركس » است كه مي گويد:«من نظرات خودم را دارم و اگر آن ها را دوست نداشته باشيد نظرات ديگري هم دارم.»
او به جنگ اول عراق راي منفي داد، از جنگ دوم حمايت كرد و بعد با بودجه ۸۷ ميليارد دلاري بازسازي عراق مخالفت نمود. او شخصا با ازدواج همجنس گرايان مخالف است اما مي گويد اگر ايالات چنين بخواهند، از تبديل شدن آن به قانون حمايت مي كند.
در گردهمايي دمكرات ها در بوستون كري اساس تبليغات خود را روي خدمت نظامي اش در ويتنام متمركز كرد اما عده اي از همقطارانش او را به بزرگرنمايي در توضيح مدال هايش متهم كردند.
شخصيت كري تعريف نشده است چون ريشه اي ندارد. مي گويد، سياست امري بومي است.
سياستمداران ماساچوست به شدت در محله ها و شهرهاي خود ريشه دارند، اما كري اينطور نيست. در مراسمي با حضور جمعي از سياستمداران محلي جنوب بوستون او گفت:  وقتي به حرف هاي اين افراد و تجربه هايشان در اين جمع گوش مي كنم احساس تاسف مي كنم چون متاسفانه من از چنين ارتباطي برخوردار نيستم. پدر من يك نظامي خارج از كشور بود و ما زياد نقل مكان مي كرديم.
او به دنياي سنتي سياست ماساچوستي ها تعلق ندارد و نيمه برهمايي و نيمه ايرلندي است.
كري از ناحيه مادرش به دو خانواده از قديمي ترين خانواده هاي آمريكا مرتبط مي شود يعني وينتروپ ها و فوريس ها. اما پدربزرگش در جمهوري چك متولد شده كه براي فرار از ضديهودي گري به آمريكا رفت.
دولت كري به اندازه دولت بوش براي بخش دفاعي هزينه مي كند. او با اين استدلال كه نيروهاي مسلح آمريكا بيش از حد كم تعداد شده اند پيشنهاد افزايش تعداد نيروي وظيفه تا ۴۰ هزار نفر را مطرح كرده است. او اصل جنگ پيشگيرانه (حملات پيشگيرانه) را قبول دارد اما مي گويد اين موضوع بايد از« آزمون تاييد جهاني » بگذرد.
تا مدت ها كري براي نشان دادن اينكه سياست او درباره عراق تا چه حد با سياست بوش متفاوت است، تلاش زيادي نكرد. اما مهمترين تفاوت اين است كه كري به مشاركت چندجانبه بين المللي متعهد است.
سابقه كاري و سياست هاي كري يك نقطه مشترك دارد و آن انعكاس جايزالخطابودن آمريكاست. او به عنوان يك كهنه سرباز جنگ ويتنام سربازان آمريكايي را به جنايات جنگي متهم كرد. در سنا درحالي كه همه مشغول قانون گذاري بودند او همه تلاشش را معطوف به تحقيق درباره رسوايي هايي چون ايران كنترا مي كرد.
بوش آمريكا را همواره نيروي خير مي داند و مي گويد كه وظيفه رييس جمهور كاركردن براين اساس است. اما براي كري كار، پيچيده تر است. به اعتقاد او رييس جمهور بايد از نيروي دولت براي ترميم ناكامي هاي آمريكا و تقويت نقاط قوت آن استفاده كند.
سياست خارجي معلول شرايط
انتخابات امسال آمريكا بعد از جنگ ويتنام اولين انتخاباتي است كه در آن سياست خارجي بيشتر از اقتصاد موردتوجه قرار گرفته است. اين تغيير نگرش راي دهندگان آمريكايي تنها به دليل وقايع فجيع دوران رياست جمهوري بوش يعني حملات ۱۱ سپتامبر جنگ عراق، اختلاف با اروپا و فعاليت هاي هسته اي كشورها نيست، بلكه به دليل انقلاب در سياست خارجي آمريكا هم هست كه البته اين انقلاب به همراه اين تحولات ايجاد شده است.
از بسياري جهات، بوش نسبت به ديگر روساي جمهور آمريكا به غير از هري ترومن بيشترين تاثير را بر سياست خارجي آمريكا گذاشته است.
دونالد ريگان با اتحاد شوروي وارد رويارويي شد، اما ساختار سياست خارجي را تغيير نداد.
اما بوش اين كار را كرد. از پيمان ضدموشك بالستيك با روسيه خارج شد و پيمان كيوتو و پيمان تشكيل دادگاه بين المللي جنايات جنگي را رد كرد، روند تغيير آرايش نيروهاي نظامي آمريكا در دوران جنگ سرد را آغاز كرد و هم پيمانان جديد را به ائتلاف هاي سنتي آمريكا ترجيح داد.
در عراق او دكترين پيشگيري را بنا گذاشت، به اين معني كه در عصر تروريسم جهاني، دفاع از خود به معناي اقدام فردي و پيشگيرانه است.
جان كري اين نگرش را رد مي كند و مي گويد، با همكاري ائتلاف هاي سنتي، تلفات و خسارات آمريكا كمتر شده و اعتبار آن هم حفظ مي شود.
كري مي گويد درصورت پيروزي در انتخابات، جنگ را آخرين راه حل مي داند.
او وعده داده كه ديپلماسي آمريكا را بازسازي مي كند و براي ترميم روابط با اروپا، اجلاس سران آمريكا و اروپا را تشكيل مي دهد.
او همچنين وعده داده كه گفت وگوهاي دوجانبه با كره شمالي و ايران را از سر مي گيرد و فرستادگان ويژه رياست جمهوري براي خاورميانه منصوب مي كند.
درباره موضوع عراق ميان بوش و كري تفاوت و اختلاف نظر وجود دارد.
اما در موارد ديگر شباهت هايي ميان اين دو ديده مي شود. هردو كانديدا با محدوديت هاي مشابهي روبه رو هستند كه آنها را به يك جهت سوق مي دهد.
بدگماني بوش به ائتلاف هاي سنتي بيشتر روي نهادهاي چندجانبه و چندمليتي چون سازمان ملل و ناتو متمركز شده و شامل روال سنتي ديپلماسي قدرت هاي بزرگ نشده است. در دولت بوش روابط دوجانبه با روسيه، چين، هند و ژاپن تقويت شده است. اما مشكلات عراق بوش را متقاعد كرد كه توجه و تاكيد بيشتري روي نهادهاي چندجانبه داشته با شد. او در ماه هاي آخر رياست جمهوري اين كار را كرد. براي استقرار دولت موقت در عراق به سازمان ملل رجوع كرد و از اروپايي ها خواست» طرح خاورميانه بزرگ «او را تاييد كنند. همچنين از ناتو در آموزش سربازان عراقي كمك گرفت.
درحالي كه نيروهاي نظامي آمريكا كاهش يافته اند، استفاده از زور در آينده محدود مي شود. اما حتي بدون اين وضعيت هم، تجربه در عراق نشان داد كه قدرت محدوديت هايي دارد.
اما كري مسير ديگري را پيموده است؛ او از چندجانبه گرايي شروع كرده تا به تاكيد بر اهميت قدرت آمريكا برسد. او گفته است كه هيچگاه امنيت آمريكا را به دست هيچ نهادي نمي دهد. كري در جاي ديگري گفته است: نمي توانيم اجازه دهيم امنيت ملي كشورمان را كساني تعريف كنند كه همواره با هرگونه مداخله نظامي آمريكا مخالف هستند.
همانطور كه شرايط، بوش را مجبور كرد بيشتر از ماه هاي اوليه رياست جمهوري اش به نهادهاي ديپلماتيك توجه نشان دهد، همانطور هم مي تواند كري را مجبور كند به اين نهادها كمتر از حدي كه اكنون وعده مي دهد متكي باشد.
با اين حال نمي توان گفت تفاوتي ميان بوش و كري در زمينه سياست خارجي وجود ندارد.
بوش ائتلاف هاي سنتي را مفيد مي داند، اما كري آن ها را ضروري مي خواند. براي بوش استفاده از زور دشوارتر از حدي كه فكر مي كرد نشان داده است. براي كري زور لازم است اما بايد با همكاري ديگران از آن استفاده كرد.
بنابراين اينكه كدام كانديدا برنده اين انتخابات شود براي دنيا فرق مي كند. اما اين شرايط هستند كه در نهايت همه چيز را مشخص مي كنند.
***
وقتي همه ويژگي ها و تحليل ها و برداشت ها را كه كنار هم بگذاريم درمي يابيم كه ماهيت اين انتخابات عجيب است. علي رغم همه حرف هايي كه درباره اختلاف ۵۰-۵۰ ملت آمريكا زده مي شود و علي رغم پول  زيادي كه كانديداها براي تبليغ خود و تخريب ديگري خرج كرده اند، اختلاف ميان مواضع اعلام شده كانديداها در بسياري موارد اندك است. در بسياري از موارد كري ميراث بوش را مي پذيرد. در زمينه سياست خارجي او مي گويد كه با انقلاب بوش در ديپلماسي آمريكا مقابله كرده و آن را به نقطه اول خود باز مي گرداند. اما دمكرات ها سياست خارجي پيشگيرانه را مي پذيرند. درباره پيمان هاي چندجانبه اي كه بوش از آن ها خارج شده نيز بايد گفت كري كار چندان متفاوتي نمي تواند بكند. درباره عراق كري از بوش انتقاد كرده اما به حفظ نيروها در اين كشور در آينده نزديك متعهد مانده است.
شايد در زمينه هاي فرهنگي ميان اين دو اختلاف نظري وجود داشته باشد. مثلا اينكه بوش رسما از قانون منع سقط جنين و ازدواج همجنس گرايان حمايت مي كند اما كري اين كار را نمي كند. اما حتي در اين مورد هم موضوع به اين شدت نيست. هرگاه كه درباره سقط جنين از بوش پرسيده مي شود، او از انتصاب قضاتي حرف مي زند كه به قانون احترام بگذارند و نه اينكه اين موضوع را قانونا رد كنند.
اگر آنقدر نقطه مشترك وجود دارد، چرا اين انتخابات آنقدر جنجالي شده است.
پاسخي كه دو طرف به اين سوال مي دهند آن است كه طرف مقابل راست نمي گويد. باتوجه به سوابق دو طرف اين قابل درك است. بوش به عنوان يك محافظه كار دلسوز كه به آمريكاي متواضع معتقد است،  روي كارآمد اما به تفرقه انگيزترين رييس جمهور يك نسل گذشته آمريكا تبديل شد.
كري هم بهتر از اين نبوده است.
نكته ديگر اين است كه حتي يك رييس جمهور آمريكايي هم با محدوديت هايي روبه روست و اين محدوديت ها بيشتر در سياست خارجي و بودجه اقتصادي مشهود است.
نتيجه انتخابات ۲ نوامبر هرچه كه باشد و برنده آن هركس كه باشد، دوران» قهرمانانه «انقلاب بوش به سر آمده است.

نگاه امروز
سياست پول و تلويزيون در واشنگتن
005481.jpg

فريد ذكريا
نيوزويك

هيچ لحظه اي در صحنه سياست آمريكا به اندازه اين روزها كه فقط چندروزي به انتخابات رياست جمهوري باقي مانده، بدون برنامه از پيش تعيين شده و مانند يك نمايش بدون متن نيست. به همين دليل هفته گذشته برنامه «گفتار واشنگتن» تلويزيون سي.ان.ان براي چند لحظه اي شاهد صحنه اي غيرمعمول ميان چند شخصيت تلويزيوني و نه سياستمدار بود. جان استوارت مجري برنامه «ديلي شو» كه به عنوان مهمان در برنامه «كراس فاير» سي.ان.ان. شركت كرده بود از اين برنامه گله كرد و گفت: برنامه «كراس فاير» به آمريكا زيان مي رساند و بيشتر شبيه يك تئاتر است.
به طور كلي استوارت درست مي گويد. ساختار زندگي سياسي در واشنگتن هر چه بيشتر به صحنه تئاتر، جمع آوري كمك هاي مالي حزبي و نظرسنجي نزديك مي شود، نه حكومت كردن. بعد از يك رقابت انتخاباتي نزديك، اين مشكل بدتر هم مي شود.
يكي از مجريان «كراس فاير» درباره اين برنامه گفت: «همه چيز به چپ در برابر راست و سياه در برابر سفيد تنزل پيدا كرده است.» دقيقاً همين طور است و اين برنامه استعاره اي براي توصيف سياست در واشنگتن است. دو تيم در اين صحنه وجود دارند كه هريك از سياستمداران، مؤسسات پژوهش و نظرسنجي گروه هاي ذي نفوذ، رسانه ها و شخصيت هاي مطبوعاتي و تلويزيوني خودشان را دارند.
در اين فضا شما بايد چپ يا راست باشيد. اگر تحليلگر راستگرا باشيد بايد همواره از همه كارهايي كه اين تيم انجام مي دهد حمايت كنيد. اگر پرزيدنت بوش به عراق حمله كند بايد از آن حمايت كنيد. اگر كسري بودجه را افزايش داده است، بايد از آن حمايت كنيد. اگر با تحقيق درباره سلول هاي بنيادي مخالفت مي كند بايد از آن هم حمايت كنيد. هيچ انسجام ايدئولوژيك در اين مواضع وجود ندارد.
جمهوري خواهان اكنون سردمداران بازسازي جامعه بعد از جنگ (در عراق) هستند، در حالي كه دو سال پيش با اين مفهوم به طور كلي مخالفت مي كردند. شما بايد از تيمتان حمايت كنيد. اگر اين كار را نكنيد برنامه تلويزيوني  تان را جمع مي كنند.اما مشكل بزرگتر از ناحيه تلويزيون است. هر سياستي كه از سوي چپ ها پيشنهاد شود بدون شك با انتقاد شديد مؤسسات پژوهشي و نظرسنجي جناح راست،  برنامه هاي گفتگوي تلويزيوني گروه هاي سياسي و البته سياستمداران اين جناح روبرو مي شود. اين موضوع درباره چپ ها هم صادق است البته در حد كمتر. همه اينها به اين معني است كه مناظره هاي صادقانه، كار غيرجناحي و حكومت كردن تقريباً غيرممكن مي شود.
بعضي استادان علم سياست در آمريكا از مدت ها پيش آرزو داشتند كه احزاب سياسي آمريكا به احزاب اروپايي شبيه شوند، يعني بدون ايدئولوژي با انضباط كامل. خوب حالا چه شده است، تعداد ميانه روهاي دوطرف كمتر و كمتر شده اند و فضايي دوقطبي پديد آمده است. نظام پارلماني عراق با احزاب جناحي خوب كار مي كند. در اين نظام قوه مجريه همواره قوه قانونگذاري را نيز در كنترل خود دارد. بنابراين حزبي كه در قدرت است به راحتي مي تواند برنامه خود را به تصويب برساند.
توني بلر نيازي به حمايت حزب توري ندارد. اما نظام آمريكا مبتني بر اصل تقسيم قدرت، مخلوط شدن كاركردها ونظارت و تعديل است. براي پيشبرد كار بايد ميان دو حزب ائتلاف گسترده اي ايجاد شود.به همين دليل جيمز مديسون به خود احزاب سياسي بدگمان بود و آنها را خطري بزرگ براي جمهوري  جوان آمريكا مي دانست.مي دانم اين گله  مندي ها اندكي با هياهو همراه است ، به ويژه در دوره خود مديسون. اما دوره هاي غيرجناحي هم وجود داشته به ويژه در قرن گذشته.
در واكنش به تلخي سياسي اواخر قرن ،۱۹ يعني آخرين باري كه در انتخابات با رقابت بسيار نزديك پي در پي برگزار شد، بسياري از رهبران آمريكا قصد ايجاد دولتي گره گشا و با نيرو و نيت خير داشتند. رابرت بروكينگز مؤسسه بروكينگز را در واشنگتن تأسيس كرد با اين هدف كه اين مؤسسه آزاد از هر گونه منافع سياسي و حزبي، حقايق اقتصادي و اجتماعي را جمع آوري، تعبير و پيش رو قرار دهد.
شوراي روابط خارجي چهار سال بعد تأسيس شد و از خطوط حزبي عبور كرد.
سردبير اول مجله شوراي روابط خارجي به نام فارين افيرز به معاون خود گفته بود اگر يكي از كارمندان به طور علني به عنوان يك دمكرات شناخته شود، كارمند ديگر بايد بلافاصله براي جمهوري خواهان تبليغ كند. اما اينها را مقايسه كنيد با مؤسسات جديدتري چون بنياد محافظه كار هريتيج كه «بورتون پاتير» نائب رئيس سابق آن بسيار بي پرده است و تأييد مي كند كه: «نقش ما ارائه توجيهات و استدلال ها به سياستگذاران محافظه كار براي تقويت طرف خودمان است.»
مشكل اينجاست كه پيشرفت و حل مشكلات عمده اي چون كسري، امنيت اجتماعي و بيمه درماني، به توافق دوطرف نيازمند است. اين كشور اكنون دچار تفرقه شده است.
در سياست خارجي، يافتن راه حلي براي ماجراي عراق، يا اتخاذ سياستي در مقابل ايران و كره شمالي، يا استراتژي بلندمدت در مقابل آسيا، همگي به حمايت دو طرف نيازمند است. اما اين تقريباً بعيد خواهد بود. به غير از دولتمردان انگشت شماري مثل جان مك كين كه گاه گاهي حرفي مي زند، آنها كه از اينگونه توافق ها حمايت مي كنند يا از سوي رهبري حزب به حاشيه رانده مي شوند و يا كمك هاي مالي گروه هاي ذي نفوذ را از دست مي دهند و مدام مورد حمله برنامه هايي چون «كراس فاير» قرار مي گيرند. بهتر است محكم بايستيد و تسليم نشويد و به سراغ تيمتان برويد و بگوييد كه از فرود آوردن سرتعظيم در مقابل دشمن خودداري كرده ايد. اين براي حكومت كردن بسيار بد است اما براي جمع آوري كمك مالي عالي است.
ترجمه نيلوفر قديري

|  ادبيات  |   اقتصاد  |    اجتماعي  |   انديشه  |   سياست  |   ورزش  |

|   صفحه اول   |   آرشيو   |   بازگشت   |