حكايتي ديگر در حوالي تهران بزرگ
روستايياني كه تن به شهر نداده اند
حاشيه ها و نقاط مسكوني اطراف پايتخت چه جزئي از شهر باشند چه نباشند اثرات متقابل بر هم دارند و اين اثرات متقابل شهر و نقاط پيرامون آن مديران شهري را در قبال نقاط اطراف پايتخت مسوول مي كند
گاهي وقت ها تغيير مكان منجر به تغيير زمان نيز مي شود. گويي هر چه در اعماق يك نقطه بيشتر پيش مي رويم زمان لحظه به لحظه به عقب باز مي گردد
|
|
احمد پرويزي
كوچه ها پر از خالي است. سكوت، سايه گاه خود را بر تمامي ورديج گسترانده و جز صداي پاي آب، همهمه ديگري به گوش نمي رسد. در بعدازظهر يك روز نسبتا سردپاييزي جاده خاكي منتهي به روستا را پيش مي گيرم تا مگر نشاني از حضور آدمي در اين آبادي بيابم.
در ورودي روستا پارچه سياهي نصب شده است و در آن چند نفري، فوت يكي از اهالي را به خانواده اش تسليت گفته اند، اميدوار مي شوم جايي كه مرگ باشد، زندگي هم جريان دارد.
بزرگترين روستاي حريم شمال غرب تهران
ورديج بزرگترين روستاي حريم شمال غرب تهران به شمار مي رود، نزديك به 500 نفر جمعيت ساكن دارد و به همين دليل، از امكانات بيشتري نيز نسبت به روستاهاي ديگر برخوردار است. بچه هاي اين روستا مي توانند تا سوم راهنمايي را در همين جا بخوانند و بعد براي ادامه تحصيل به مناطق همجواري چون وردآورد و قلعه حسن خان بروند. خانه بهداشت ورديج نيز تا حدودي نيازهاي بهداشتي اوليه ساكنان را رفع مي كند. با اين حال، برخي از اهالي از وضعيت بهداشتي روستا ناراضي هستند.
تابستان ها جمعيت روستا بيشتر از زمستان هاست. آب وهواي خنك و مناسب و نبود آلودگي و تعطيلي مدارس باعث مي شود تا بسياري از خانواده هايي كه از اين روستا رفته اند، تابستان ها به روستا بازگردند. با اين حال، به گفته اهالي، جمعيت اين روستا تنها در روزهاي تاسوعا و عاشورا - چه زمستان باشد چه تابستان- به عدد واقعي خود مي رسد. اين روستاي 500 نفره در ايام عزاداري امام حسين ع گاه تا يكهزار و 500 نفر را پذيرا مي شود.
علاوه بر اين در تمام مواقع سال، به خصوص تابستان ها، بسياري از تهراني ها روزهاي تعطيل خود را در ورديج و باغ هاي اطراف آن مي گذرانند و همين موضوع گاهي باعث مشكلات بسياري براي اهالي اين روستا شده است. يكي از ساكنان مي گويد: بعضي جمعه ها اينجا آنقدر شلوغ مي شود كه اگر جمعيت بتواند، خودمان را هم از روستا بيرون مي اندازد.
او واقعه اي را تعريف مي كند كه درآن ميان جواناني كه براي تفريح وارد يكي از باغ ها شده بودند با صاحب باغ درگيري خونيني رخ مي دهد، از اين رو پاسگاه هاي اطراف، گشت هاي خود را در روزهاي تعطيل در حوالي ورديج و واريش بيشتر كرده اند.
روزگار با ما نساخت
بيشتر اهالي ورديج پير شده اند و جوانان از سر بيكاري چاره اي جز ترك روستا ندارند. حالا اهالي روستا مانده اند با تجربه ها و خاطراتشان. قربانعلي، يكي از پيرمردان ورديج مي گويد: رفته بوديم سولقان. من بودم و سيد اكبر كه پارسال به رحمت خدا رفت. يكي 30 كيلو قند و شكر در دكان اوستا عباس بقال سهميه داشتيم.
خدا بيامرزدش، احمد كدخدا مي گفت الاغ ما را بار كنيد، بعد بدهيد بچه ها پس بياورند، اما سيد اكبر مي گفت 30 كيلو بار چيزي نيست، دزدي كه نكرديم بينداز روي كولت، برگرديم ورديج. پسرم داماد او بود كه تصادف كرد و مرد. هي فلاني! اين روزگار با هيچ كدام از ما نساخت... از قربانعلي كه متولد 1307 است مي پرسم چرا تا به حال روستا را ترك نكرده و براي كار به تهران نرفته است، مي گويد: 12 سال تهران بوديم. حوالي ميدان منيريه دكان لبنياتي داشتيم. اما سرمايه چنداني نداشتيم و دخلمان كفاف خرجمان را نمي داد. به ناچار برگشتيم و به همان كشاورزي مشغول شديم. اول تجارت كرديم، بعد زراعت، حالا بايد قناعت كنيم.
آب! آ ب!
بزرگترين مشكل ورديج و البته روستاهاي ديگر در اين حوالي، آب است. در حال حاضر آب روستا از چشمه هاي اطراف تامين مي شود، بدين صورت كه آب اين چشمه ها در آب انبار نسبتا بزرگي جمع شده و سپس از آنجا به خانه هاي اطراف پخش مي شود. تازگي ها اداره آب و فاضلاب اقدام به حفر چاه در اطراف ورديج كرده است، اما تا بهره برداري آن، زمان درازي در پيش است. اهالي مي گويند 40 متر از اين چاه را كنده اند، اما هنوز به آب نرسيده اند. شيب تند زمين روستا باعث شده است تا دسترسي به آب هاي زيرزميني كمي دشوار باشد، با اين حال اهالي هنوز اميدوارند تا اين پروژه به نتيجه خوشايندي برسد.
مشكلات سيستم آبرساني از مدت ها پيش ساكنان ورديج را واداشته است تا اقدام به ساخت يك حمام عمومي كنند. اين حمام كه در مركز روستا قرار دارد از يك موتور ، يك ديگ بخار و چندين اتاقك مجهز به دوش آب گرم و سرد تشكيل شده است و به نوبت مخصوص آقايان و خانم هاست. تمامي خانواده هاي ورديج مي بايست سالانه 6 هزار تومان هزينه اشتراك بپردازند و به ازاي هربار استحمام نيز 20 تومان به دخل حمام عمومي روستا بريزند. اين كار براي صرفه جويي در مصرف آب اعمال مي شود. درغير اين صورت، هزينه هر بار استحمام به صورت موردي 300 تومان است. يكي از اهالي كه آب در طويله اش افتاده بود و خيال مي كرد از مركز بهداشت آمده ايم، مي گويد: تعداد خانواده هايي كه حمام اختصاصي در خانه هايشان دارند به عدد انگشتان دو دست هم نمي رسد. استفاده از چنين حمامي بسيار گران و هزينه بر است.
مشتي دور افتاده از خروار
راه ارتباطي پر پيچ وخم روستاي ورديج به شهرك دانشگاه صنعتي شريف در غربي ترين نقطه تهران تا روستاي واريش نيز ادامه مي يابد. واريش كمي از ورديج بالاتر و سرسبزتر است اما جمعيت و وسعت كمتري دارد. كمي آن طرف تر از اين روستا، قله پهنه حصار سر به فلك كشيده و اندكي آن سوتر، زمين و آسمان رنگ و بوي ديگري دارد؛ سبز و زيبا و گويا واريش مشتي است كه از آن خروار چند فرسخي دور افتاده است.
مشكلات واريش تفاوت چنداني با مشكلات همسايه روستايي خود ندارد. اينجا هم آب جيره بندي است. از غروب تا صبح روز بعد آب را باز مي كنند و از صبح تا غروب آن را مي بندند. چاره ديگري نيست. هر كس در طول روز آب مي خواهد بايد آنرا از چشمه هايي كه در اطراف جريان دارد، تامين كند. يكي از اهالي قديمي مي گويد: بر سر همين مساله بارها ميان اهالي واريش و ورديج درگيرهايي رخ داده است. آخرين درگيري سال 75 بود و شديدترين درگيري در سال 68 اتفاق افتاد، طوري كه پاسگاه وردآورد 45 روز در اين منطقه پايگاه سيار زد.
واريش آب ندارد، اما برق و تلفن چرا و همين بسياري از مشكلات اين روستا را حل كرده است. با اين حال اهالي معتقدند براي روستايي كه در 30 -20 كيلومتري تهران واقع است، اين امكانات ناچيز است. علي اكبر صالحي مفرد، عضو سابق شورا ياري واريش در اين باره مي گويد: كتمان نمي كنيم كه روستاي ما به نسبت ساير روستاهاي كشور از امكانات نسبتاً مناسبي برخوردار است، اما اين را در نظر داشته باشيد كه ما در حريم شهر تهران زندگي مي كنيم، نه در كوه هاي چهارمحال و بختياري! علاوه بر اين، همين امكانات ناچيز هم تنها به همت خود اهالي فراهم شده است. باور كنيد 7 سال پيش همين تيرهاي برقي كه در طول مسير ديده ايد را روي دوشمان گذاشتيم و با چه زحمتي كشان كشان از اين گردنه ها به روستا رسانديم. صالحي مفرد معتقد است اتحاد و همدلي ساكنان روستا باعث شده است طي ساليان دراز بسياري از مشكلات واريش حل شود. او مي گويد: اهالي روستا، مردم بيسوادي نيستند. ما اينجا نزديك به 20 فارغ التحصيل ليسانس و چندين فوق ليسانس و يك دكترا داريم. همين مساله باعث شده تا هميشه خواسته ها و نيازهاي خود را به طور منطقي دنبال كنيم.
مشكلات جوانان
حسن خداداد عضو شورا ياري واريش است. پيدا كردن او چندان دشوار نيست. در اين روستا همه همديگر را مي شناسند. خداداد كه يك دوره نيز دهيار واريش بوده است، تعداد ساكنان ثابت اين روستا را 150 تا 160 نفر عنوان مي كند و مي گويد: جمعيت ما متغير است. بيكاري و كمبود امكانات باعث شده بسياري از اهالي از اين محل كوچ كنند، با اين حال بيشتر آنان در اوقاتي از سال به روستا باز مي گردند. وقتي از او درباره مهمترين مشكلات كنوني واريش مي پرسم، بعد از قضيه آب، نبود حفاظ براي جاده منتهي به روستا و دكل تلويزيون براي تقويت امواج و كوچك بودن كانال عبور سيلاب روستا را مهمترين مشكلات خدماتي روستا عنوان كرده و مي گويد: قدمت روستاي ما بر اساس سنگ قبرهاي موجود به حدود 700 سال قبل باز مي گردد و از اين لحاظ از كلانشهر همسايه خود سابقه بيشتري دارد. با اين حال فقط 20 سال است كه جاده فعلي احداث و از سه سال قبل آسفالت شده است، اما هنوز حفاظ جاده ها را نصب نكرده اند. وضع دريافت امواج تلويزيون نيز در واريش از اوايل انقلاب تا به حال فرقي نكرده است. سه سال است پيگير نصب يك دكل تلويزيوني درمنطقه هستيم، ولي دست اندركاران صدا و سيما مي گويند روستاي شما در اولويت هاي 5سال ديگر سازمان قرار دارد.
از بزرگترها و قديمي ترها كه بگذريم، جوانان واريش هم گلايه هاي خود را دارند، مي گويند دلمشغولي براي جوانان در روستا اندك است. محمد خداداد يكي از جوانان تحصيلكرده اي است كه به عشق طبيعت و كشاورزي معمولا هر پنج شنبه و جمعه به واريش مي آيد. او داراي مدرك فوق ليسانس حقوق از دانشگاه تهران است و در تهران به وكالت اشتغال دارد. خداداد مي گويد: از جوانان اين روستا بيشتر بنويسيد. اينجا حتي يك زمين ورزشي كوچك هم براي تفريح آنان وجود ندارد. مسوولان تا به حال فكري براي تفريح، اشتغال و اوقات فراغت جوانان روستا نكرده اند.
وقتي از او درباره قابليت هاي اقتصادي روستا مي پرسم، پاسخ مي دهد: چندي پيش سازمان مديريت و برنامه ريزي، اين روستا را منطقه اي توريستي و فاقد كاربري صنعتي اعلام كرد، در حالي كه چنين نيست. اكوتوريسم تنها يكي از منابع درآمدي اين روستاست. واريش ظرفيت هاي بلااستفاده اي چون راه اندازي كارگاه هاي صنعتي كوچك، دامداري، مرغداري، ماهيگيري و كشاورزي نيز دارد. مردم سرمايه اي ندارند، اما مسوولان نيز به فكر توسعه و استفاده از اين ظرفيت ها نيستند.
بازگشت به شهر
زمان و مكان، دو مقوله جدا از هم نيستند. گاهي وقت ها تغيير مكان منجر به تغيير زمان نيز مي شود. گويي هر چه در اعماق يك نقطه بيشتر پيش مي رويم زمان لحظه به لحظه به عقب باز مي گردد. موقعيت روستاهاي ورديج و واريش بدينگونه است. از جاده وردآورد بالا كه به سمت اين روستا ها حركت كنيد، زمان ذره ذره عقبگرد مي كند. در روزگاري كه زندگي شهر نشيني با سرعت هر چه تمام تر رو به آينده پيش مي تازد، اينجا، در حوالي كلانشهر تهران، طبيعت آهنگ زندگي را ملايم تر كرده است.
حالا غروب است. بايد زودتر باز گرديم. جاده باريك است و بي حفاظ. اهالي اصرار مي كنند شب را ميهمان آنان باشيم، اما فرصت نداريم. بايد بازگرديم. خداحافظي مي كنيم و مسير رفته را دوباره مي پيماييم. اين بار وقتي ماشين ما گره هاي بسيار اين جاده طويل اما نه چندان عريض را مي گشايد به پيچ و خم هاي زندگي در روستاهايي فكر مي كنم كه ممكن است با چند صد سال قدمت روزي خالي از سكنه باشند.
|