دوشنبه ۲۵ آبان ۱۳۸۳ - سال دوازدهم - شماره - ۳۵۵۵
طهرانشهر
Front Page

شمس العماره بلندترين عمارت سال هاي دور
خانه خورشيد خاموش است 
مبلماني كه ناپلئون سوم به ناصرالدين شاه هديه داد، ظروف چيني كه تحفه امپراتور چين بود و ساعت و شمعدان ملكه ويكتوريا همچنان در طبقه اول شمس العماره نگهداري مي شود.
ساختمان بلند شمس العماره را ناصرالدين شاه بنا كرد. شاه مدام فرنگ مي رفت و تحت تاثير فرهنگ معماري غربي ها قرار گرفته بود. پس از مراجعت از يكي از سفرها وقتي به تهران آمد، دستور ساخت شمس العماره را صادر كرد
023127.jpg
شيما انتظاري مقدم 
اولين بار نام شمس العماره را از زبان مادربزرگ شنيديم كه آن تصنيف قديمي را زمزمه مي كرد. شايد به خاطر غربت آن صدا و ترانه بود كه آن نام در حافظه ريشه كرد. شمس العماره اما بيش از اين حرف ها پرهيبت و هيمنه بود. نمايش شكوه خاموشش در حاشيه آن خيابان شلوغ هر رهگذر بي دل و دماغي را به مكث كردن دعوت مي كرد.
خيلي ها شايد در نظر اول به ياد بناهاي تاريخي ايران بيفتند، مثلا عالي قاپو كه سايه دست حضور حكومت صفويه است. همه اين تعابير البته حاصل كنجكاوي و مشاهده بيروني است و مثل آفتاب روشن است كه وقتي جلوتر برويم و با موضوع درگير شويم اين تعابير مي توانند چهره عوض كنند و چيز ديگري شوند. بنابراين نبايد حيرت آور به نظر بيايد كه به ياد داستان هاي پيرمرد كلمبيايي بيفتيم، وقتي با لاشه پرندگان روبه رو مي شويم در طبقه دوم شمس العماره؛ لاشه هاي نشسته در غبار. خيلي يكه نخورديم، پيش از آن يك سرباز بدون اينكه بخواهد ما را آماده كرده بود. او اصلا نمي         دانست شمس العماره چي هست و پيش از آن هم چند نمونه ديگر، همين تلنگرها براي بيدار شدن ذهن كافي است.
ردپاي امپراتور، ملكه، ناپلئون و چند نفر ديگر روي سنگفرش هاي كاخ گلستان كه گام مي گذاريم، خاطره بنيانگذار اين بنا كريمخان زند در ذهن زنده مي شود. محوطه وسيع با ساختمان هايي متعدد كه پنجره هاي چوبي و ضربي پهلو به پهلو در سينه ديوار ها نشسته است. فضاي سبز كه چنارهاي بلند و كهنسال دارد، سايه سار خوبي براي پرندگان مركز شهر محسوب مي شود. وارد محوطه كه مي شويم، تمام دغدغه ها و نابهنجاري هاي شهر با بوق ماشين ها و بوي لنت ترمز و روغن پشت در مي ماند و وارد كاخ نمي شود.
فضايي آرام و دنج در نقطه اي در مركز شهر، آرامشي بي بديل به ضمير آدمي مي پاشد. حوضي كه منتهي اليه سنگفرش هاي راسته در ورودي است، محل شنا و خنياگري دو قوي سپيد زيبا است كه سياحان را به تماشا وادار مي كند. پس حوض نمادي از مقبره سنگي ناصرالدين شاه است، شاهي كه همت كرد و كار اين بنا را به پايان رساند. مجسمه وي را از سنگ مرمر يك تكه تراشيده اند، دست راست يا همان ضلع شرقي ساختمان، بناهايي كه طي ساليان كنار هم بالا رفته اند، جلوه گري مي كنند. كاشيكاري هاي دوره قاجاريه با طرح هايي از شكارگاه هنر دست معماران كاشيكار آن دوره بوده اند كه هنوز حرف هاي زيادي براي عرض اندام در اين عرصه دارد.
ساختمان بلند شمس العماره را ناصرالدين شاه بنا كرد. شاه مدام فرنگ مي رفت و تحت تاثير فرهنگ معماري غربي ها قرار گرفته بود. پس از مراجعت از يكي از سفرها وقتي به تهران آمد، دستور ساخت شمس العماره را صادر كرد. به اين جهت نام ساختمان را شمس العماره گذاشتند كه در جهت شرق و سوي طلوع خورشيد واقع شده است. از اين رو نام خانه خورشيد روي آن نهادند.
ناصرالدين شاه اين برج 35 متري را ساخت تا از بالاي آن تمام پايتخت كوچك آن روزش را در چشم انداز داشته باشد. دوست داشت بالاتر از ديگران بنشيند و پس از حصول اطمينان از برقراري نظم، بر كرسي خود تكيه زند و آرامش پيدا كند. او براي ساخت اين بنا ولخرجي كرد و به طراح و معمارش چيزي حدود 40 هزار تومان پول پرداخت كرد. اين مبلغ براي آن روزگار پول بسيار زيادي بود كه هر كسي نمي توانست به اين راحتي ها به آن دست پيدا كند.
معيرالممالك و علي محمد كاشيكار ساخت بنا را به عهده گرفتند و دو سال مداوم جسم و روحشان را در كار ريختند. زمان گذشت و ساعت دو بار نواخت. فصل ها از پي هم ماه ها را روي هم انباشتند و ديوار سال را 2 بار بالا بردند. 2 سال گذشت تا خانه خورشيد در طهران ساخته شد.
شمس العماره از تولد تا امروز دستخوش تغييراتي هر چند كوچك شده است. جلو ايوان در مقابل در ورودي، پله هايي را به سبك غربي تعبيه كرده بودند كه هنوز بقاياي آن باقي است و ردش را مي توان دنبال كرد. شايد به خاطر نوع معماري مورد توجه قرار گرفت و بيش از اين دستخوش تحولات نشد، ولي حوضي كه مقابل آن بود را از جا درآورده اند و به مرور زمان درخت هايي جايش كاشته اند كه امروز سايه هاي پهنش خود را روي تن آفتاب پاييزي بر سنگفرش جلوي عمارت ولو كرده.
طبقه اول اين بنا با تالارهاي زيبا و آيينه كاري شده ، محلي است براي بازديد عموم مردم. تالاري با دو اتاق گوشواره و اتاقي ديگر در اين طبقه قرار گرفته است. تالار و فضاي اصلي بين دو گوشواره - يكي از اين گوشواره هاكه به اتاق شاه نشين نيز معروف است، با مبلماني كه ناپلئون سوم به ناصر الدين شاه هديه داده آراسته شده است.
در اين طبقه گلدان ها و ظروف چيني كه از طرف امپراتور چين، لوستر از طرف دولت ايتاليا، ميز آرايش از طرف ناپلئون سوم و ساعت و شمعدان كه از طرف ملكه ويكتوريا به ناصر الدين  شاه هديه داده شده، قرار گرفته است.
روز، داخلي، بازگشت
حالا در تالارهاي اصلي و اتاق هاي گوشواره، آثار خط هنرمندان دوره قاجاريه و ديگر دوره ها به نمايش گذاشته شده است؛ شاهكارهايي از ميرزا ملاي كاتب همايوني، ميرزا حسن و بايسنقر ميرزا. اين طبقه بيشتر براي مراسم و تشريفات تدارك ديده شده در صورتيكه ديگر طبقه هاي ساختمان جنبه تفريحي داشته است.
از طريق گوشواره ها مي توان به طبقات ديگر ساختمان رفت. اين طبقات از طريق پله هايي به ارتفاع 40 تا 45 سانتيمتر با هم ارتباط پيدا مي كنند. ارتفاع زياد پله ها يشان نشان از هوش و ذكاوت طراح و معمار ساختمان دارد كه اگر مي خواستند ارتفاع پله ها را كمتر كنند مي بايست عرض پله ها را بيشتر مي كردند.
اتاق هاي بالاتر با استفاده از تكنيك مناره ساخته شده اند. قطر مناره ها در ابتدا زياد است و هر چه به سمت بالاتر مي رويم از قطر آن كاسته مي شود. با اين كار وزن كمتري روي مناره ها وارد مي شود. معماران ناصري از اين طريق توانسته اند اين ساختمان را به مدت 140 سال از خطر زلزله در امان نگه دارند.
اين بنا اولين بنايي است كه در ساخت آن از فلز استفاده كرده اند. ديگر مصالح اين ساختمان آجر، خشت، كاهگل، ساروج، ملات تركيبي از گرد آهك خالص، ماسه بادي، چوب و ورقه هاي كوبيده شده مس است.
فضاي داخل ساختمان با پنجره هاي كشويي -كه از پايين به بالا باز مي شوند - درهاي چوبي و كاشيكاري هاي كف به حدي زيباست كه تماشاي مناظر اطراف را از سكه مي اندازد.
در همه طبقات - به جز طبقه آخر - دو اتاق در مجاورت يكديگر قرار گرفته اند. يكي از اتاق ها محل رفت و آمد است و پله ها از كنار آن مي گذرند. اين اتاق از طريق درهايي با اتاق ديگر ارتباط پيدا مي كند. اتاق ديگر نيز از طريق در و پنجره ها با ايوان و پشت بام در تماس است. اهميت ارتباط با پشت بام از آنجا است كه براي رفتن از يك برج به برج ديگر بايد از آن مي گذشتند.
از نماي بيرون، دو برج ساختمان، در فرم همسان به نظر مي رسند، اما از لحاظ معماري داخلي بين دو برج تفاوت هايي وجود دارد كه البته هيچكدام باعث برتري برجي بر ديگري نمي شود.
آنچه كه بسيار جالب است استفاده از خرپا براي نگهداري ساختمان و هدايت فشاري كه از بالا وارد مي شود به ديوار ها است. بالاي خرپا را سطح مسطحي گذاشته تا طبقه بالايي را روي اين سطح بنا كنند.
براي سوار كردن طبقات و تفكيك آنها از شيرواني استفاده كرده اند. پس از طي كردن پله ها و رسيدن به طبقه آخر وارد محوطه اي مي شويم كه ناصرالدين شاه از بالاي آن به همراه درباريان به تماشاي منظره شهر و دورنماي اطراف مي پرداخته است. مي گويند در اين دوران عده اي از افراد محكوم به اعدام را داخل گوني كرده و از اين طبقه به پايين پرت مي كردند.
براي ساختن حفاظ هاي اين طبقه از چوب هاي محكمي استفاده كرده اند، در صورتي كه حفاظ ساير طبقات از چدن است.
در اين ساختمان از گنبد كه نشانه معماري اسلامي است، استفاده نشده است. اولين بنايي است كه به پيروي از غرب بالا رفته است.
ساعت اين ساختمان كه در وسط برج ها قرار گرفته، داراي زنگ پرصدايي بوده كه تا دورترين نقطه طنين انداز بوده است. اين ساعت در زمان ناصرالدين شاه از كار افتاده و هنوز آن را تعمير نكرده اند. گويا در چند سال اخير گروهي از مهندسان جهت تعمير ساعت وارد كاخ شدند و درصدد تعمير آن برآمدند، اما از آنجا كه براي ادامه تعميرات بايد ساعت را از كاخ خارج مي كردند از طرف مديريت كاخ با ممانعت روبه رو شده اند. مرمت كلي اين ساختمان در سال 1360 شروع شده و پس از 5 سال به پايان رسيده است.
اپيزود آخر
توي پياده رو، بيرون ساختمان مي شود دوباره ياد آن تصنيف قديمي افتاد. شمس العماره خاموش ايستاده است. حالا با آنكه مي دانيم تيرآهن هاي كمكي فرو ريختن ديوارها را به تعويق مي اندازند و تلاش موريانه ها با تعويض بخش هاي چوبي متوقف شده است، باز هم دلمان مي گيرد. شايد به خاطر آن همه اعلاميه فوت و آگهي تبليغاتي است كه روي سينه ساختمان در خيابان ناصرخسرو چسبيده است. شايد اين دلتنگي به قيل و قال پرندگان و سايه سار چنارهاي كهنسالش مربوط شود يا قفسي به نام طبقه دوم كه گاهي نقش تابوت چند پرستو را بازي مي كند. در هر حال همچنان از فراز شمس العماره مي شود چشم اندازي از تهران امروز را تماشا كرد و ديد كه اين ساختمان ميان مشت شهر گرفتار است. در چنبره ساختمان هاي بلندمرتبه و برج ها گمشده و گرد و غبار فراموشي به چهره اش نشسته و اسير است بسياري از مردم اين حوالي راه ورود به آن را نمي دانند، حتي افسر راهنمايي رانندگي كه چند متر بالاتر از عمارت مشغول كار است. اينها حكايت ساختماني است كه حالا بناگذاشتن خشت هاي اولش را دريافته ايم، ولي با اين روند بازديد و پاسداشت و نگهداري در واپسين لحظه هاي جدايي به آخرين برگه هاي اين ساختمان مي انديشيم كه چگونه ورق خواهد خورد.

صندوقچه
ريشه تاريخي ضرب المثل هاي تهراني 
مرده ناصرالدين شاه را مي زني؟!
فرزاد خضرائي 
در زمان ناصرالدين شاه جمعي از بيكاران و بيعاران دور هم جمع مي شدند و هر دفعه يكي از آنها خود را به مردن مي زد و ديگر دوستانش دور او جمع مي شدند و هر كس از آن محل عبور مي كرد، سر راه او را مي گرفتند و به عنوان پول كفن و دفن او از مردم اخاذي مي كردند. اين كار آنها ادامه داشت و آن گروه از همين راه امرار معاش مي كردند. يك روز ناصرالدين شاه در حين عبور از يكي از محله هاي تهران متوجه شلوغي مي شود و علت تجمع را مي پرسد، آنها مي گويند يك نفر بيچاره و بي خانمان و بي كس مرده و ما براي كفن و دفن او پول جمع مي كنيم.
شاه دستور مي دهد هرچه زودتر به خرج شاه آن مرده را دفن كنند و پولي هم به مرده شوي مي دهد كه او را به مرده شويخانه حمل كند و شست وشو بدهد. مرده شو كه يك مرده ديگر داشت كه بايد قبل از مرده دروغين بشويد، او را در اتاقي مي گذارد و در را قفل مي كند و مي رود كه مرده واقعي را بشويد!
مرده دروغين كه سخت گرسنه و تشنه بوده، وقت را غنيمت دانسته، بلند مي شود و در اتاق به جست وجو مي پردازد تا چيزي براي خوردن پيدا كند. اتفاقا مقداري حلوا و نان در طاقچه اتاق مي بيند. آنها را برداشته، يك جا مي خورد و دوباره به سر جاي خود مي رود و مي خوابد، ولي چون داراي ريش و سبيل بلند بوده، مقداري از حلوا به ريشش ماليده مي شود. مرده شو چون به اتاق بازمي گردد كه او را براي شستن ببرد، مي بيند اثري از نان و حلوا نيست! هرچه فكر مي كند عقلش به جايي نمي رسد كه نان و حلوا چه شده؟ پس مايوس سراغ مرده دروغين مي رود، چون روپوش را از روي او مي گيرد، مي بيند كه ريش و سبيل او حلوايي است، مي فهمد كه كار اوست. چون برمي دارد و بناي زدن او را مي گذارد و مي گويد گور بگوري! حلواي مرا مي خوري ! مرده دروغين دو سه تركه كه از مرده شوي مي خورد، ديگر طاقت نياورده و بلند مي شود و مي گويد: مگر خبر نداري كه من مرده شاه هستم! براي چه مرده شاه را مي زني؟! من مي روم و به ناصرالدين شاه مي گويم كه مرده شوي آنقدر مرا زد تا من زنده شدم!  آن وقت تو چه خواهي گفت و چه جوابي داري كه به ناصرالدين شاه بدهي؟!
مرده شوي كه از قضيه بي خبر بود، سخت ترسيد و گفت: تو را به خدا قسم، مبادا كتك زدن مرا به ناصرالدين شاه بگويي؟
مرده دروغين وقتي ديد كه مرده شوي خيلي ترسيده است و احمق به نظر مي رسد، گفت: پس ده توماني را كه براي شستن من گرفته اي، بده تا من قضيه را ناديده بگيرم!!
از آن زمان به بعد ضرب المثل مرده ناصرالدين شاه را مي زني را وقتي كسي بخواهد از بلاهت و حماقت كسي سوء استفاده كند، مورد استفاده قرار مي گيرد!

بيرون از چارچوب
ماني راد
نه تلويزيون، نه روزنامه
موزه ها فراموش مي شوند

023124.jpg
بر اساس يك نظرسنجي از بازديدكنندگان 3 كاخ - موزه تهران، تنها 8/3 درصد از بازيدكنندگان از طريق صدا و سيما و مطبوعات با مجموعه هاي تاريخي - فرهنگي گلستان، سعدآباد و نياوران آشنا شده و اقدام به بازديد از آنها كردند.
صدا و سيما با اختصاص متوسط 5/2 و مطبوعات با آماري نزديك به 3/1 سهم اندكي از معرفي موزه ها و ترغيب مخاطبان به بازديد از آثار فرهنگي را داشته اند. اين در حالي است كه مطبوعات و بويژه صدا و سيما با بيشترين ميزان تماس با مخاطب كمتر به تقويت بنيان فرهنگي مردم توجه داشته و كمتر برنامه اي از آن پخش شده است كه اختصاص به معرفي و ايجاد رغبت در بين مردم داشته باشد. در اين نظرسنجي و نتايجي كه از آن به دست آمده است، مدارس با 8/25 درصد و اينترنت با 4/12 درصد بالاترين آمار در بخش چگونگي نحوه آشنايي با موزه ها را به خود اختصاص داده اند.
در موارد استخراج شده از پرسشنامه ها، توقع هاي مردم از مجموعه سعدآباد نيز به اين صورت طبقه بندي شده است: نمايش ماشين هاي قديمي با 14/24 درصد، نمايش وسايل شخصي و لباس ساكنان كاخ ها با 14/24 درصد، وجود موزه گل و گياه با 34/10 درصد، تماشاي حيات وحش با 9/6 درصد، برگزاري كنسرت و نمايش فرش هاي نفيس هر يك با 45/3 درصد و نمايش جواهرات سلطنتي هم كه با 45/3 درصد.
ردپاي گردشگران در كاخ گلستان 
023121.jpg
براساس آمار منتشر شده از مجموعه تاريخي كاخ گلستان، در سال گذشته، تعداد 88 هزار و 416 نفر توريست اعم از گردشگران ايراني و خارجي از اين مجموعه تاريخي بازديد كرده اند.
مجموعه تاريخي گلستان با آثاري چون شمس العماره، تخت مرمر، كاخ الماس، حوضخانه، عكسخانه، مردمشناسي و نگارخانه در خيابان ناصرخسرو يادگاري از دوران قاجاريه است. در اين آمار بيشترين بازديدكننده از كاخ شمس العماره با 13هزار و 658 نفر توريست ايراني و 2 هزار و 509 گردشگر خارجي و 3 هزار و 83 بازديدكننده گروهي است.
در اين آمار كمترين بازديدكننده ايراني از عكسخانه ديدن كرده و كمترين بازديدكننده خارجي از حوضخانه بازديد كرده است.
مجموعه تاريخي گلستان، هر روز براي علاقه مندان به آثار تاريخي و گردشگران باز است. لازم به ذكر است كه هنوز طبقات فوقاني شمس العماره براي بازديد علاقه مندان گشوده نشده و به نظر مي رسد طبقات بالايي اين كاخ قاجاري، به دليل سهل انگاري و عدم رسيدگي همچنان به دور از انظار باشد.
كارناوال فرهنگ و تمدن ايران در غرب 
023118.jpg
به منظور آشنايي ساير ملل از تاريخ تمدن، فرهنگ و هنر ايراني، موزه ملي ايران قصد دارد تا برنامه هايي را در موزه هاي ساير كشورها برگزار كند. موزه ملي با بررسي برنامه هاي متعددي چون، نمايشگاه 7هزار سال هنر ايراني در كشورهاي بلژيك و سوئيس، برگزاري نمايشگاه تمدن، فرهنگ و هنر ايران در موزه ملي مكزيك، مكزيكوسيتي و نمايشگاه يكهزار و 500 سال تمدن اسلامي ايراني در كشورهاي اتريش و آلمان و برگزاري دو نمايشگاه در موزه لوور و كيومه فرانسه و همچنين يك نمايشگاه تخصصي درباره هنر دوران صفويه در كشورهاي انگليس، ايتاليا و آمريكا قصد انجام آنها را دارد.
موزه ملي ايران، به عنوان معتبرترين اماكن فرهنگي كشور، امكان برگزاري اين نمايشگاه ها و ايجاد زمينه  مناسبي براي تبادل فرهنگي را دارد. قرار است كه نمايشگاه هاي مورد نظر تا قبل از سال 2005 ميلادي، برگزار شده و باعث ترويج هرچه بيشتر فرهنگ و تمدن ايراني شود.

|  ايرانشهر  |   تهرانشهر  |   خبرسازان   |   دخل و خرج  |   در شهر  |   زيبـاشـهر  |
|  طهرانشهر  |   محيط زيست  |

|   صفحه اول   |   آرشيو   |   بازگشت   |