پيش از آنكه سرما بيايد ، كاري نكردند براي كارتن خواب ها
برف فقط از اين سمت پنجره زيباست
با سردتر شدن هوا شاهد بغرنج شدن وضعيت پديده كارتن خوابي در تهران هستيم؛ صحنه هاي تلخي كه دل هر رهگذري را به درد مي آورد
تابستان، پدر فقر است. حالا حوصله اي نيست كه به خاطر بياوريم اين جمله را كدام شخصيت برجسته بر زبان آورده. تابستان كه پدر فقر بود، به حالت اغما فرو رفته و تا يك سال ديگر به هوش نمي آيد. تكليف ما مشخص است. تا بازگشت پدر فقر، پشت شيشه مي نشينيم، بخار روي شيشه را با دست پاك مي كنيم، چاي داغ مي نوشيم و به باران خيره مي شويم تا دوباره تابستان بيايد. پشت بخار شيشه هاي پاييز و بعد زمستان، البته حقيقت ديگري هم زندگي مي كند. بياييد بيرون. از بيرون به شيشه ها نگاه كنيد. حوصله اي براي نگاه كردن نيست، هوا سرد است.
حكايت، حكايت هوايي است كه ناجوانمردانه سرد مي شود و دست هايي كه به اكراه از بغل بيرون مي آيند. كارتن خواب ها تنها در انتهاي فيلم هاي سينمايي خوشبخت مي شوند. در زندگي هيچ كس نقش تاثيرگذار اسكروچ را برعهده نمي گيرد.
چه دختران فراري، چه آنهايي كه بي سرپرست هستند، چه كارتن خواب ها و چه كودكان خياباني همه در دايره مفهومي به اسم افراد بي خانمان قرار مي گيرند كه اساسا هيچ سازماني يا ساماندهي آنها را به گردن نمي گيرد يا اگر آن را گردن بگيرد، در انجام آن اهمالي مي كند.
اين نه حرف ما، گلايه يك نماينده مجلس است. دكتر ابوالقاسم مختاري عضو كميسيون اجتماعي، مجلس، سازمان بهزيستي را به عنوان دو متولي اصلي و ساماندهي بي خانمان ها و كارتن خواب ها معرفي و نسبت به عملكرد آنان انتقاد كرد.
بهزيستي قرار بود كه يك سري افراد نيازمند كه به دليل مشكلات مالي دستشان از همه جا كوتاه است و به صورت بي خانمان يا ولگرد در خيابان ها هستند را جمع آوري كند كه هنوز اقدامي در اين ارتباط مشاهده نشده است. متاسفانه در حال حاضر در بسياري از شهرهاي بزرگ عملا حضور جمع كثيري از كارتن خواب ها در خيابان ها و سطح شهر مشاهده مي شود كه چهره زشتي را به مناطق شهري مي دهند.
زمستان را خيلي ها دوست دارند. به خاطر برفش، به خاطر تيپ متفاوتي كه آدم ها با سرد شدن هوا به خود مي گيرند، به خاطر كلاه بافتني، به خاطر بخار دهان و ردپايي كه روي برف مي ماند، تا بفهميم كه هستيم.
كنار تمام اين جذابيت ها، تضاد است كه جاي سيلي اش روي صورت شهر مي ماند. چهره شهر را زشت مي كنند. اين را نماينده زابل درباره كارتن خواب ها مي گويد و ما به خاطر مي آوريم كه حقيقت تلخ است. اين بار حقيقت به جاي تلخ، زشت شده است.
وجود اين پديده در كشور ايران كه به نوعي احساس مي شود به دليل داشتن منابع طبيعي، كشوري ثروتمند است، واقعا تاسف بار و زشت است.
اين تنها ظاهر شهر است كه با پديده كارتن خوابي زشت مي شود. تلخي اين اتفاق وقتي به اوج مي رسد كه به عمق ماجرا فرو برويم. نفستان را در سينه حبس كنيد، دماغتان را بگيريد و فرو برويد.
خيابانگردها تاثيرات رواني و روحي منفي روي شهروندان دارند. علاوه بر جلوه ناشايست ظاهري، پديده كارتن خوابي مشكلات ديگري هم دارد. متاسفانه در بسياري موارد نيز اين ولگردها به حدي گستاخ و جسور شده اند كه مردم را موظف به ارايه كمك به خود مي دانند و حتي گاهي شاهد برخوردهاي ناشايست از سوي آنها هستيم .
انكار اين حقايق غير ممكن است. در اين شهر كسي وجود ندارد كه حداقل يك بار با چنين صحنه هايي برخورد نكرده باشد. قصد توجيه نداريم اما هوا سرد است. متوجه نشديد؟ كمي صبر كنيد.
مي گويند انسان، سوسك و گراز تنها موجوداتي هستند كه خودشان را با زندگي در هر شرايطي تطبيق مي دهند. تكليف سوسك و گراز كه روشن است، اما انسان گذشته از خاصيت پذيرش شرايط، ويژگي هاي ديگري هم دارد؛ مثلا توانايي درك تضاد.
ساده كه به قضيه نگاه كنيم، جماعت كارتن خواب را چيزي جز آفت جامعه نمي بينيم. آنها چهره شهر را زشت مي كنند، مزاحم مردم مي شوند و از همه مهمتر شايد حتي ميزان امنيت شهروندان عادي را كاهش دهند.
اما هوا سرد است. هوا براي آنها بيش از ما سرد است و خيلي چيزهاي ديگر هم نيست. آنها مي بينند، درك مي كنند و ندارند. نمي شوداز اين جماعت انتظار داشت كه در ته مانده جامعه زندگي كه نه، روز را به شب برسانند و بالاسرشان را نبينند. اين ديدن، حكايتي است كه زشتي را مي آفريند و از آن بالاتر... بگذريم!
... هوا سرد شد. يك نفر از كارتن خواب ها حرف زد و حرف نزد. جاي شكرش باقي است كه در آستانه فصل سرد، حرفي زده شد.
تاكنون در مجلس طرحي مبني بر ساماندهي اين نيازمندان وجود نداشته است. البته سابقا شهرداري به صورت بسيار محدود در اين زمينه اقداماتي به عمل آورد.شهرداري با برپايي مراكزي به نام خانه سبز و خانه ريحانه سرمايه زيادي را براي جمع آوري و نگهداري از دختران خياباني يا جوانان ولگرد گذاشت، اما عملا اين كار هم محدود بود و هم از آنجا كه جوانان پس از خروج از اين مراكز باز هم اعمال گذشته خود را تكرار مي كردند، چندان از سوي دولت حمايت نشده و با فشار زيادي كه از طرف برخي از نهادها به شهرداري آمد، به ناچار اين مراكز تعطيل شد.
اما واقعيت اين است كه ولگردها و افراد خياباني زياد هستند، اما امكانات ساماندهي آنها كم.
بعد از دعواي مفصل سازمان بهزيستي، شهرداري، وزارت كشور و نيروي انتظامي سرانجام قرار شد، همكاري تنگاتنگ بين آنها براي جمع آوري، حفظ و نگهداري اين كودكان انجام بگيرد اما به دليل اختلاف نظر اين سازمان ها بر سر چگونگي اجراي طرح ساماندهي، عملا اين شورا نيز منفعل باقي ماند.
با سردتر شدن هوا شاهد بغرنج شدن وضعيت پديده كارتن خوابي در تهران هستيم؛ صحنه هاي تلخي كه دل هر رهگذري را به درد مي آورد.
نتيجه اغلب همان است كه در صفحه هاي حوادث روزنامه ها مي خوانيم و مي گذريم؛ مرگ يك كارتن خواب كنار خيابان يا مرگ يك عابر به دست خيابانگردها يا...
نتيجه هر چه باشد، براي ما كه در خيابان هاي اين شهر مي رويم، مي آييم اما نمي بينيم، تكان دهنده نيست.
طبقه خاموش گرچه در گندولاي ته نشين شده اجتماع، زير پاي جماعت بالاي سر، چيزي شبيه به زندگي را پشت سر مي گذارد اما هميشه مستعدترين طبقه براي برون ريزي خشم نهفته است. انرژي منفي جمع شده زير پوست اين طبقه روزي بايد خالي شود. مهار اين آتشفشان البته غيرممكن نيست؛ كمي آب پيش از انفجار!
|