كريسمس مبارك
خب حالا كريسمسه ديگه
و تو چي كار كردي؟
يه سال ديگه گذشته و
جديد شروع شده
خب حالا كريسمسه ديگه
اميدوارم خوش بگذره
نزديكان و عزيزان
پيران و جوانان
يه كريسمس خيلي فرخنده
و يه سال خوش جديد
اميد كه خوب باشه
و بي اشك بگذره
خب حالا كريسمسه ديگه
براي ضعيف و قوي
و براي فقير و غني
دنيا خيلي غلطه
خب حالا كريسمسه ديگه
براي سفيدپوست و سياهپوست
براي زردپوست و سرخپوست
پس بياييد جنگ رو تموم كنيم
كسي نمي داند پاپانوئل چطور با شكم به آن بزرگي از توي سوراخ تنگ شومينه رد مي شود و خودش رابه داخل خانه مي رساند تا زير درخت كريسمس و توي جوراب براي بچه هاي همه جاي دنيا كه خيلي هم دوستشان دارد هديه بگذارد. هيچ كس هم نمي داند كه پاپانوئل به چه روشي مي داند كه بچه ها چه چيزي مي خواهند، بالاخره درست كه بچه هاي بزرگتر سواد دارند و براي پاپا نامه مي نويسند اما بچه هاي كوچكتر هم كه نمي توانند دلخواسته هاشان را براي پاپا بنويسند، هديه هاشان را مي گيرند. باز كسي نمي داند كه چطور مي شود گوزن پاپانوئل همه اين هديه ها را براي همه بچه هاي مسيحي روي كالسكه بكشاند و به خانه ها برساند، اماگوزن اين كار را مي كند. عوض همه اينها بچه هابه كل با هم باور مي كنندكه پاپانوئل زبان اين بچه ها را در همه جاي دنيا مي فهمد و چه به لاتين و چه ارمني اگر از او چيزي بخواهند، براي آنها مي آورد. البته بچه ها خوب مي دانند كه بايد از پاپانوئل درخواست چند هديه را بكنند كه به يكي دو تا يا بيشتر از آنها دست پيدا كنند.
هر قدر بچه هاي يك خانواده بيشتر در سن هديه گرفتن باشند، طول كاج ها بلندتر مي شود و تزئينات آنها بيشتر. اگر بچه هاي يك خانواده در شب كريسمس در منزل حاضر نباشند يا تعداد آنها كم باشد، طول كاج خيلي كوتاه و در نهايت به اندازه يك گلدان متوسط مي شود. پدر و مادرهايي كه فقيرترند حتي ممكن است پول قرض كننديا آن طور كه حسن آقا مي گويد قسطي درخت كاج بخرند تا بچه ها دلخور نشوند. گل فروش اواسط شانزده متري مجيديه از 25- 20 روز مانده به كريسمس، كاج هاي مصنوعي وارداتي را در پياده روي وسط خيابان مي چيند تا هر كس كه مي تواند و مي خواهد كه يك كاج را براي هميشه استفاده كند به سراغ حسن آقا بيايد تا درخت كاج هميشه سبز چيني داشته باشد.
البته كاج يك درخت هميشه سبز است، به شرط اينكه ريشه در خاك داشته باشد و وقتي اين نماد سبزي در فصل زمستان بريده شد، قيمت اندك تري نسبت به كاج هاي مصنوعي دارد. اما هر سال يك بار بايد يكي از آنها را خريد. ميشل و دوست هايش كه از سال ها قبل يك درخت كاج مصنوعي آلماني را براي مغازه شان وارد كرده اند و دارند تندتند ويترين مخصوص كريسمس مي چينند، اين رامي گويند و برمي گردند توي مغازه تا شكلات هاي پاپانوئل و پازل هاي مخصوص كريسمس را زودتر داخل مغازه بگذارند. ميشل و دوستان علت عجله خودشان را نمي گويند، اما مغازه داري كه آن طرف خيابان يك مغازه كارت فروشي دارد و در حال گوش دادن يك نوار گلچين از آهنگ هاي كريسمس است توضيح مي دهد كه از ساعت 6 به بعد، مردم تازه به خيابان ها مي روند. روبن مي گويد: مردم همه مي آيند براي بچه هاشان خريد كنند، چون اصلا كريسمس مال بچه هاست. خيلي از مردم كه وضع اقتصادي خوبي ندارند خريدهاي خودشان را انجام نمي دهند تا بتوانند بچه هارا خوشحال كنند؛ فروش شب كريسمس مغازه ما سه برابر روزهاي عادي است. خانمي كه بيرون از مغازه ايستاده هم حرف روبن را تاييد مي كند. او مي گويد: من آشوري هستم و زبان ارمني را نمي فهمم، اما شوهرم ارمني است. به همين دليل است كه من آمده ام بيرون تا براي بچه ها خريد كنم. اگر بخواهيد بپرسيد در يك خانواده عادي منطقه متوسط ارمني نشين چقدر پول را براي يك شب مي شود خرج كرد، جواب درستي دريافت مي كنيد كه سوالتان را تصحيح مي كند: اين شب براي ما شب خاصي است، من الان 200 هزارتومان آورده ام كه خريد كنم اما هنوز چيزي نخريده ام. اين پول مال بچه هاست و يك روز خاص لباس، كفش، شلوار، شكلات، چيزهايي كه بچه ها دوست دارند را مي خريم و...
ديويد مي خواهد مهندس ماشين بشود و درس هايش را خوب مي خواند و معدل پارسالش 82/19 بوده تا بتواند مهندس بشود و ماشين بسازد. امسال از پاپانوئل درخواست كرده كه برايش ماشين و چند تا چيز ديگر بياورد
به آنها هديه مي دهيد؟
نه، اصلا. پاپانوئل به آنها هديه مي دهد. بچه ها هم منتظرند پاپانوئل هديه هاشان را بياورد. آنها پاپا را باور دارند. از خودشان بپرسيد.
اسم پسر بزرگتر ديويد است و دياناي 4-3 ساله كم روتر از آن است كه با غريبه ها حرف بزند. ديويد قبول دارد كه پاپانوئل از سوراخ شومينه مي آيد و مهربان و چاق است و حرف او را مي فهمد. ديويد مي خواهد مهندس ماشين بشود و درس هايش را خوب مي خواند و معدل پارسالش 82/19 بوده تا بتواند مهندس بشود و ماشين بسازد. امسال از پاپانوئل درخواست كرده كه برايش ماشين و چند تا چيز ديگر بياورد.
ديويد مي داند اگر چند خواسته از پاپانوئل داشته باشد، به يكي دو تا از آنها دست پيدا مي كند و آرزو مي كند كه امسال پاپا بهترين هديه ها را زير درخت كريسمس بگذارد.
ميشل كه چند سالي از آرزوهاي زير درخت كريسمس اش گذشته، حالا مدتي است كه دارد جنس هايي را مي فروشد كه قرار است پاپانوئل آنها را زير درخت كريسمس بگذارد، مي گويد: تا وقتي خيلي بزرگ شدم هم باور مي كردم كه پاپانوئل وجود دارد. فيلم ها، نقاشي ها، عكس ها، مجله هاو كتاب ها آنقدر درباره پاپانوئل تبليغ مي كردند كه ما مطمئن بوديم پاپانوئل وجود دارد. الان هم شما اين شكلات ها را نگاه كنيد. اينها پازل هايي هستند كه عكس پاپانوئل را در حالت هاي مختلف نشان مي دهند
. زير هر تكه از پازل كه از يك تا 24 شماره خورده است، يك تكه شكلات قرار گرفته كه بچه ها از 24 روز مانده به كريسمس شروع به خوردن آنها مي كنند. بچه ها هر روز يك تكه از پازل را با بهترين خاطره هاكه شكلات خوردن است كنار مي گذارند تا از روز كريسمس به بعد، بنشينند و تكه هاي پازل را دوباره بچينند تا دوباره عكس بزرگي از پاپانوئل داشته باشند.
وقتي دوست ميشل با اين سوال روبه رو مي شود كه انتخاب 24 روز قبل از كريسمس به عنوان مبدا شروع خوردن شكلات دليل خاصي دارد يا نه؟ او جواب مي دهد:اصلا، پاپانوئل تقريبا چيزي است مثل بابا نوروز ايراني ها. ساتيار امامي توضيح مي دهد كه عمو نوروز اصطلاح آشناتري است. اصلا پاپانوئل و گوزن ها و جوراب و كاج و باقي اين نوع مراسم صبغه ديني ندارد و كريسمس يك عيد براي بچه ها است تا اينكه يك اتفاق ديني به شمار بيايد.
سوال ديگري كه مي شود پرسيد: درباره تاريخ دقيق كريسمس است و جشن هاي آن؛ چون در ديگر نقاط مسيحي نشين جهان ظاهرا جشن ها زودتر شروع مي شود و در ميان ارامنه كمي ديرتر:ما اعتقاد داريم كه بر خلاف ديگر مسيحيان دنيا، خودمان شاهد تولد حضرت مسيح بوده ايم و مي دانيم كه ايشان روز 5 ژانويه به دنيا آمده است. به اعتقاد ما، آنها كه باور دارند مسيحع 5 روز قبل از ژانويه به دنيا آمده است، اين خبر را شنيده اند اما ما اين واقعيت را ديده ايم.
كاج هاي مصنوعي و كاج هاي طبيعي، حدود 100 هزارتومان جنس تزئيني براي آراستن درخت ها، هديه هاي ارزان و گران و درشت و كوچك زير درخت يا روي زمين و توي جوراب بچه ها، پاپانوئل شكم گنده زبان دان، دوست و علاقه مند به بچه ها، آدم هاي فقير و غني و متوسطي كه هرقدر بچه هاشان بيشتر باشد و كودك دروني شان زنده تر، تدارك بيشتري براي روزهاي جشن و شكلات و شادي مي بينند، قصه هميشگي اسكروچ چارلز ديكنز كه در روزهاي كريسمس هر سال مكرر از تلويزيون پخش مي شود، حضور زير سقف كليساها و دعا كردن براي سلامتي همه مردم جهان و خوشي و سعادت آنها در روزهاي نزديكتر بودن به خدا، روزهاي ويترين زدن و تخفيف دادن و سهم داشتن در شاد كردن آدم ها در پيش روست و خوشحالي و سرزندگي مردم، داد و ستد مهر و آرزوي خوشي . كريسمس مبارك همه.
پاپانوئل
يادم باشد امشب حتما يك آب نبات چوبي بزرگ هم توي كيسه ام بگذارم، از آن آب نبات هايي كه به شكل دايره است و آدم با تماشاي دايره هاي هم مركز روي آن دچار آستيگمات مي شود. يادم باشد امشب گريم دارم، يك گريم اغراق آميز. يادم باشد بايد پنبه بخرم، ريش بگذارم، سبيل بگذارم، به رنگ برف.
يادم باشد من يك پاپانوئل هستم. آخ، اسباب بازي يادم رفت. يادم رفت براي آن كودك معلول، كفش سوتك دار بخرم و خوشحالش كنم. يادم باشد از پشت بام بيايم، از توي شومينه. يادت باشد كه جوراب را حتما دم شومينه يا زير تخت بگذاري.
شومينه
من گرم مي شوم. تو گرم مي شوي. ما گرم مي شويم. آن بيرون سرد است، سرماست. يك نفر آن بيرون، زير برف، دارد كبريت مي فروشد:آقا، كبريت نمي خري؟ يك نفر آن بيرون، زير برف، دارد با شعله يك چوب كبريت خودش را گرم مي كند. من اينجا پاي شومينه نشسته ام يا لم داده ام. دارم گرم مي شوم. گرما چقدر خوب است. شومينه چقدر خوب است. چقدر خوب است كه فردا صبح يك بابايي كه ريش سفيد انبوهي دارد از كانال همين شومينه برايم هديه مي آورد. من خواب ديده ام، او ميآيد. پارسال هم آمد. پيرارسال هم. مي روم لب پنجره، كبريت فروش را صدا مي كنم. آتش را بايد قسمت كنيم.
جوراب
امشب جوراب نمي پوشم. فقط يك لنگه اش را مي پوشم. آن يكي لنگه جورابم را بايد زير تختخوابم بگذارم؛ براي تله. مي خواهم هديه شكار كنم. مي دانم، پايم يخ مي كند، آن يكي كه جوراب ندارد را مي گويم. پايم يخ مي كند، اما چه اهميتي دارد. اين يكي پايم هم يخ مي كند، كمتر از آن يكي كه اصلا جوراب ندارد. از شما چه پنهان اين لنگه جورابم سوراخ است. خجالت كشيدم اين يكي را كه سوراخ است براي پاپانوئل كنار بگذارم. شايد فردا كه از خواب بيدار مي شوم، يك جفت جوراب گرم و نو توي اين يكي لنگه پيدا شد، شايد.
كاج
وقتي كه چراغ هاي رنگي زيادي بر شاخه هاي روشن است، ديگر همه فراموش مي كنند روزگاري درختي در جنگلي بود به هيات همين چيزي كه روبه رويمان است. كريسمس كه برسد، تبري بر دوش و راه جنگل در پيش. تازه آن وقت است كه كاج هاي زير برف خميده در چشم هر كسي جلوه گري مي كنند.
چندان طول نمي كشد كه چراغ هاي رنگي و انواع تزئينات روي آن مي نشينند تا درخت كريسمس هر چه باشكوه تر باشد. كاج بريده مي شود، اما شادي و خنده هاي بعد از چراغاني، به اين درخت حياتي دوباره مي دهد. كريسمس كه برسد، كاج ها را نه در جنگل كه در خانه ها هم مي توان يافت. كاج نشانه اي است از طبيعت. شايد اين نشانه چيزي باشد شبيه يكي از هفت سين سفره نوروزي.
همانطور كه نوروز بدون هفت سين لطفي ندارد، كريسمس بدون كاج هم چندان دلنشين نيست.
برف
شايد برف تنها براي دختر كبريت فروش بد باشد. دختري كه در شب كريسمس با كبريت هايي در دست و لباس ژنده، به فكر فروختن كبريت است. شايد آنجا بود كه براي اولين بار سپيدي برف را نديديم. شايد آنجا بود كه از برف بيزار شديم.
اما واقعا برف زيباست،وقتي كه در زير بارش يكريز آن مي ايستيم وبه آسمان نگاه مي كنيم، برف زيباست. هميشه با ديدن برف، به ياد آدم برفي هاي دوران كودكي مي افتيم. مي رويم به آن سالها كه آدم برفي هاي كارتوني با آن شال هاي رنگي مي آمدند و احيانا نويد كريسمس را مي دادند. آري برف زيباست و سفيد و ما مي دانيم
گاهي اوقات مي شود كه زيبايي برف به چشم نمي آيد. راستي انتهاي داستان دخترك كبريت فروش، چه بود؟! بگذار برف ببارد. بگذار ببارد برف.
ليريك:جان لنون- ترجمه: اديب وحداني