نگاهي به معماري دوره قاجار؛ شكوفايي فضا و افول ساخت و پرداخت
مدرسه شهيد مطهري
|
|
سيدهادي ميرميران
جايگاه و مرتبه معماري قاجار در تاريخ معماري گذشته ايران قبل از دوره جديد مي تواند محل بحث و تامل باشد. اگر آثار معماري را از زاويه فضايي ارزيابي كنيم و به خلاقيت هاي فضايي در معماري توجه كنيم، معماري دوره قاجار ارزش بالايي پيدا مي كند و در جايگاه برتر و تكامل يافته تري نسبت به معماري هاي دوره هاي قبل از خود چون زنديه و صفويه قرار مي گيرد، چرا كه در معماري اين دوره خلاقيت هايي فضايي افزايش مي يابد. تنوع فضاها بيشتر مي شود و فضاهاي نويني خلق مي شوند. فضاها به گشايش و سبكي بيشتر مي رسند و الگوهاي قديمي معماري ايران در جهت گسترش فضا تكامل مي يابند.
به طور خلاصه، اگر تكامل معماري را گشايش، شفافيت و سبكي فضاها بدانيم، معماري اين دوره به عنوان مرحله تكامل معماري قديم ايران مطرح مي شود.
اما وقتي معماري را از زواياي ديگري مانند، اندازه ها، تناسبات، شكل ها و تزئينات نگاه كنيم، معماري دوره قاجار وضعيت نازل تري را نسبت به دوره هاي گذشته خود و به خصوص دوره صفوي نشان مي دهد. شكل ها استواري و صلابت قبلي را ندارند و شكل هاي جديدي وارد معماري مي شوند كه سطحي و تفنني هستند. اندازه ها دقت لازم را ندارند. تناسبات در مرتبه پايين تري نسبت به تناسبات موزون و انديشيده شده و دوره هاي قبلي قرار مي گيرند. تزئينات معماري گاه تا حد ابتذال سقوط مي كند و بي بندوباري، غلو ناشيانه و هرج و مرج، جايگزين تزئينات محدود و با وسواس دوره هاي درخشان سلجوقي و صفوي مي شود.
براي تشريح مستقيم تر نكاتي كه گفته شد، مدرسه شهيد مطهري يا مدرسه سپهسالار را تجزيه و تحليل مي كنيم: مي توان ادعا كرد كه اين مدرسه، نقطه تكاملي از نظر فضا در الگوي مدرسه يا مسجدهاي ايراني است. براي اثبات اين ادعا به دو وجه اصلي فضايي آن اشاره مي كنيم.
فضاي حياط: در مسجد و در مدرسه هاي قديمي مانند مسجد جامع اصفهان، فضاي حياط را ديواره اي معمولا دو طبقه محصور مي كند و در چهار نقطه اصلي آن يعني در دو محور طولي و عرضي حياط چهار ايوان استقرار مي يابد. در واقع گشادگي هاي فضايي حياط به اين چهار ايوان منحصر مي شوند. در برخي از آثار، دوره صفوي در حياط مركزي نوآوري مي شود و گشايش فضايي حياط ها بيشتر است. از نمونه هاي برجسته در اين زمينه مدرسه چهارباغ و مدرسه صدر اصفهان است كه در آنها چهار حياط كوچك در چهار گوشه حياط در ارتباط با فضاي حياط اصلي پديد مي آيند. در نمونه ديگر، مسجد حكيم، با خالي كردن پشت ديواره هاي شرقي و غربي مسجد در طبقه بالا گشايش جديدي در فضاي حياط به وجود آمده است. در مسجد امام اصفهان هم دو حياط بزرگ در اطراف شبستان اصلي استقرار مي يابند و از طريق چند گشادگي به حياط اصلي متصل مي شوند. ليكن كار اساسي در اين زمينه، يعني گشايش فضايي حياط، در دوره قاجار صورت مي گيرد و راه حل هاي متعددي براي آن ارايه مي شود. به عنوان نمونه، مي توان از مسجد سيد اصفهان نام برد كه با ايجاد چهار حياطك در طبقه بالا در اضلاع شرقي و غربي، گشايش و سيلان فضايي حياط به صورت جدي افزايش مي يابد. در مدرسه سپهسالار يك گام در اين جهت برداشته مي شود، بدين ترتيب كه علاوه بر ايجاد چهار حياطك در اضلاع شرقي و غربي مسجد، اين حياطك ها در اضلاع شمالي و جنوبي مسجد نيز پديدار مي شوند. سبكي فضاي حياط باز هم بيشتر مي شود و ايوان ها و مجموعه شبستان مسجد در حياط حضور آزادانه تري پيدا مي كنند.
فضاي گنبدخانه: فضاهاي گنبدخانه در مساجد اوليه معماري بعد از اسلام ايران مثلا در مسجد جامع اصفهان، از فضاهاي اطراف و از جمله ايوان مقابل آن با ديواره هاي ضخيم جدا مي شوند، ليكن كاملا مشهود است كه نيت معماران در طول زمان بر اين بوده كه حائل ميان فضاي گنبدخانه و فضاهاي اطراف از ميان برداشته شود. براي مثال، در مسجد امام اصفهان كه مربوط به دوره صفوي است، ارتباط فضاي گنبدخانه با فضاي ايوان و همچنين شبستان هاي مجاور آن بهتر مي شود و به خصوص با ايجاد دو گشادگي بزرگ در بالاي بدنه هاي شرقي و غربي گنبدخانه، ارتباط با فضاي بيرون هم حاصل مي شود. بهتر از آن را مي توان در گنبد خانه مسجد گوهرشاد ديد كه تمامي ديواره ها در حد فاصل گنبدخانه و ايوان از ميان برداشته مي شود، گشايش فضايي عالي تري به دست مي آيد و ارتباط مستقيم فضاي گنبدخانه با حياط برقرار مي شود. به جرات مي توان گفت مدرسه سپهسالار از اين نظر بهترين است، چرا كه انتخاب يك پلان صليبي علاوه بر آنكه مانند مسجد گوهرشاد فضاي گنبدخانه را با فضاي ايوان و فضاي حياط در ارتباط مستقيم قرار مي دهد، ارتباط آن را با فضاهاي جانبي هم بدون هيچ مانعي تامين مي كند. در اينجا فضا به حداكثر گشادگي و سيلان خود در الگوي گنبدخانه ها مي رسد و گنبد، كيفيت معلق و بي وزني را به دست مي آورد. در مجموع، فضاي گنبدخانه اين مدرسه را مي توان نقطه تكامل الگوي گنبد خانه ها از نظر گشايش فضايي دانست.
هر چند مدرسه سپهسالار با دو نوآوري عظيم در فضاي حياط و فضاي گنبدخانه، نقطه انتهايي تكامل فضايي الگوي قديمي مسجدها و مدرسه هاي معماري ايران و بعد از اسلام محسوب مي شود، اگر اين مدرسه را از نظر شكل ها، اندازه ها و تناسبات و غيره بررسي كنيم، كيفيت نازل تر آن نسبت به آثار معماري برجسته دوره هاي قبلي و به خصوص دوره صفوي كاملا مشهود است. اين مساله را قدري مي شكافيم:
در مدرسه سپهسالار مجموعه گنبدخانه حجم بزرگي را اشغال مي كند و تقريبا ضلع جنوبي حياط مدرسه را به صورت كامل پر مي كند. از اين رو، برخلاف ديگر گنبدخانه ها مثلا در مسجد امام اصفهان تناسب نامطلوبي را نسبت به طول حياط پديد مي آورد و در تنگنا قرار مي گيرد. انتخاب چهار منار به جاي دو منار بر اين مشكل مي افزايد. فرم ها، اندازه ها و تناسبات عناصر اين بنا مانند: گنبد، ايوان ها، مناره ها، رواق ها و غيره در مقايسه با نمونه هاي برجسته مشابه در دوره هاي قبلي، سطح بسيار نازل تري دارد. براي نمونه مي توانيم فرم گنبد آن را با فرم گنبدهاي زيباي مسجد امام و مسجد شيخ لطف الله اصفهان يا مسجد گوهرشاد مشهد و فرم و تناسبات ايوان اصلي و مناره هاي آن را با مسجد امام مقايسه كنيم. تزئينات اين مدرسه نيز در ميان نمونه هاي برجسته معماري قديم ايران جايگاه پاييني دارد. يك مقايسه اجمالي ميان تزئينات فوق العاده متين و انديشيده شده مسجد شيخ لطف الله با تزئينات اين مدرسه كاملا گوياي اين مطلب است .
با توجه به آنچه گفتيم به سخن اول باز مي گرديم كه معماري قاجار و مدرسه سپهسالار به عنوان يكي از نمونه هاي برجسته و نهايي آن از نظر خلاقيت و نوآوري فضايي و تكامل الگوهاي قديمي ايران شاخص است و به حق، مرحله تكامل معماري قديم محسوب مي شود، اما به علل متعدد از جمله پايين آمدن مهارت و سليقه معماران و كارفرمايان، بي كيفيت شدن و سرعت نامعقول عمليات ساختماني، رسوخ ناهنجار فرم ها، تناسبات و تزئينات معماري كشورهاي ديگر و به خصوص معماري عثماني و روسيه تزاري، تزئينات آن كيفيت نازل تري نسبت به دوره هاي قبلي دارد.
نكته بسيار مهم ديگري را مي توان در اينجا مطرح كرد. هر چند اين نكته خود موضوع مقاله مستقلي است، اما به دليل آنكه كمتر مورد توجه قرار گرفته، اشاره مختصر به آن در اينجا چندان بيراه نيست. پرسش اين است: آيا معماري قاجار با توجه به موقعيت زماني خاص خود توانسته است وظيفه خود را در مورد فراهم كردن شرايط پديد آمدن معماري مدرن ايران ايفا كند؟
توجه كنيم كه ساختمان مدرسه سپهسالار در دهه نهم قرن سيزدهم هجري قمري، يعني در دهه هفتم قرن نوزدهم ميلادي، به پايان رسيده و اين مصادف با زماني است كه پايه هاي معماري مدرن در اروپا گذارده شد و برخي بناهاي شاخص معماري مدرن پديدار شده اند و اما در ايران تحولي اساسي كه بتواند معماري مدرن ايران را پايه گذاري كند نمي توان در معماري دوره قاجار يافت و شايد اين يكي از اساسي ترين مسايل تاريخ معماري ايران و نقصان هاي اساسي معماري قاجار باشد.خلاصه كلام آنكه معماري قاجار به حق، اصول، مباني و الگوهاي قديم معماري ايران را ارتقا بخشيد و با جسارتي تحسين برانگيز نوآوري هايي از نظر فضا به وجود آورد. ليكن، به نظر مي رسد، قوت لازم خلق يك معماري نوين را نداشت. شايد اين واقعيت كه معماري مدرن در حد شايستگي تاريخي معماري خود را نداريم، از اين امر ناشي شده باشد.
|
|
سكونت در مناطق گرم و خشك
نينا شاهرخي - دانشكده معماري دانشگاه آريزونا در حال تدارك ديدن يك مجلس بين المللي دوستانه براي مذاكره تحت عنوان طراحي شهري در مناطق گرم و خشك است؛ قرار است اين مجلس در ژانويه 2005 و با همكاري دانشكده معماري دانشگاه سانتياگو شيلي برگزار شود. توجه اصلي اين بزم علمي باز كردن بحثي در خصوص شناسايي مناطق بحراني نگران كننده و ارايه راه حل هاي ملموسي براي دستيابي به جرياناتي در جهت احترام به سكونت انسان ها در مناطق گرم و خشك به خصوص مناطق ذكر شده آريزونا و شيلي است كه به شدت با افزايش جمعيت و تخريب منابع طبيعي روبه رو هستند.
در طول برگزاري اين بحث ها در مورد سكونت شهري در مناطق گرم و خشك ، متوليان امر از مسوولان دولتي و متخصصان شهري دعوت كرده اند كه در بحث ها همراه با ايده هاي دانشمندان، معماران و شهرسازان شركت داشته باشند و راهكارهاي سازنده اي براي ساختن آينده اي پايدار تر و قابل زندگي تر در اين شهر هاي مناطق صحرايي و كويري پيشنهاد كنند.
|
|
زباني براي معماري
جعفر بزاز - در ژانويه سال 2004 كتابي توسط تام پورتر با عنوان ArchiSpeek منتشر شد كه در نوع خود در حيطه كتاب هاي معماري، از محتوا و مضموني خاص برخوردار است؛ اين كتاب در واقع راهنماي مصوري براي معماري، جهت كمك به طراحان و معماران در برقراري ارتباط با ايده هاي خود است.
كاربرد گسترده واژگان خاص معماري در گفت وگوها و بحث هاي گروه ها و محافل معماري، سبب شكل گيري زباني معمارانه شده است. پايه و اساس اين زبان را مي توان در ادبيات معماري، بحث هاي مربوط به طراحي همچنين در بررسي و نقد پروژه هاي معماري و دانشجويي جست وجو كرد. اين كتاب منحصر به فرد راهنماي مناسبي در درك زبان معمارانه و برقراري ارتباط با ايده هاي معماري و انتقال آنها است.
از مولف اين كتاب تاكنون 18 كتاب در زمينه طراحي معماري و رنگ هاي محيطي منتشر شده است. از جمله كتاب هاي پرفروش وي كتاب تكنيك هاي گرافيك است؛ اين كتاب در ايران با ترجمه اردشير كشاورزي از سوي جهاد دانشگاهي منتشر شده است.
|
|
هتل كوجيماچي كايكان
پريسا تيموري - نقاط محدودي در شهر توكيو يافت مي شود كه قادر به بازنمايي آثار والاي طبيعت باشد؛ قرارگيري درختان، استخرها، فواره هاو گل ها در اطراف ساختمان ها نمي تواند بطور صحيح و كامل عناصر وحشي و جنگلي دنياي طبيعي را نسخه برداري كند. پراكندگي مراكز شهري ممكن است بيم و هيبت را القا كند ولي به ندرت حس آرامش و آسودگي را عرضه مي كنند.
هتل كوجيماچي كايكان در چيودا واقع در توكيو، در محيطي ناملايم و خشن واقع شده است؛ اين هتل توسط باغچه اي كه به قصد فراهم آوري لحظاتي آرامش بخش براي بيننده در طول يك ملاقات كوتاه طراحي شده، احاطه شده است، باغچه اي به شيوه ژاپني كه به هر حال خود طبيعت نيست. فضايي با رويكرد معنوي كه با توجه به اصول زيبايي شناسي ژاپني براي تفكر و تامل وتجديد حيات را در قلب پر هرج و مرج توكيو طراحي شده و طبيعت را فرا مي خواند!
چنين باغچه اي دقيقا آن چيزي است كه در محيط شهري مورد نياز است.
|
|
گزارش كوتاه
تقدير از پدر آكوستيك ايران
|
|
سهيلا پيروان
سهيلا پيروان - به همت كانون مهندسان معمار دانشگاه علم و صنعت ايران در تاريخ يكشنبه 29 آذر ماه جاري با حضور جمعي از استادان و روساي دانشكده هاي دانشگاه علم و صنعت ايران، مراسم گردهمايي جهت بزرگداشت استادان و پيشكسوتان دانشكده معماري برگزار شد. در اين مراسم كه با حضور جمع كثيري از فارغ التحصيلان مقاطع مختلف دانشگاه علم و صنعت ايران برگزار شد با اهداي لوح تقدير از مقام علمي استادان برجسته، آقايان دكتر لياقتي، مهندس وزيري و مهندس كريم آذر تجليل به عمل آمد . سخنرانان كه به دعوت كانون مهندسان معمار دانشگاه علم و صنعت ايران در اين گردهمايي شركت كرده بودند، ضمن تقدير از مقام شامخ استادان به ذكر خاطرات و آموزه هاي علمي خود از او پرداختند. آنچه كه اين مراسم را وجهه اي والا مي بخشيد حضور آقاي دكتر لياقتي بود كه به حق پدر علم آكوستيك ايران لقب گرفت. ايشان ضمن سالها تدريس آكوستيك در معماري در دانشگاه علم و صنعت ايران به تربيت شاگرداني همت گمارده كه اينك خود هر يك جايگاهي والا در عرصه هنر و فن معماري دارند.
دكتر غلامعلي لياقتي متولد 1307 در تهران است، وي تحصيلات ابتدايي خود را تا اخذ ديپلم در دبيرستان البرز در تهران طي كرد، سپس با كسب ليسانس مهندسي برق با رتبه اول از هنر سراي عالي دانشگاه امير كبير در سال 1333 ، موفق به اخذ فوق ليسانس از دانشگاه كالسروهه آلمان در سال 1336 شد و به دنبال آن با كسب دكتراي الكتروآكوستيك در مورد انداره گيري و تحقيق در ميدان هاي صوتي از آلمان در سال 1342، شروع به تدريس در دانشگاه هاي علم و صنعت ايران، خواجه نصير، امير كبير و هنر سراي عالي و شهيد بهشتي كرد و وي همزمان استادي و رياست مدرسه عالي تلويزيون را نيز عهده دار بود. به همت او انجمن آكوستيك دانان ايران بنيان نهاده شد و در سال 1977 ميلادي به رياست كنگره جهاني آكوستيك در مادريد اسپانيا برگزيده شد .
از جمله كارهاي معتبر استاد اصلاح كيفيت آكوستيكي تالار وحدت و طراحي آكوستيك فرهنگسراي نياوران و استوديوهاي راديويي ميدان آرك و تالار انديشه و فرهنگسراي ارسباران و مجموعه فرهنگي سعد آباد و تالار دور حرم مطهر امام رضا و مدرسه دارالشفاء قم و مدرسه امام خميني ره در قم و مدرسه نيكان و سالن كنفرانس دانشگاه هاي شيراز، اروميه، مازندران و تبريز است.
دكتر لياقتي در كنار فعاليت علمي خويش به تاليف و ترجمه كتب متعدد در زمينه آكوستيك و طراحي استوديو و مباحث فيزيكي مرتبط نيز همت گمارد.
كانون مهندسان دانشگاه علم و صنعت بر خود فرض مي دارد كه بتواند با معرفي چهره هاي نامدار و ماندگار عرصه علم و صنعت در معماري، قدمي هر چند ناچيز در معرفي جايگاه علمي اين بزرگواران داشته باشد و بتواند حق بزرگ آنان را بر شاگردان و پويندگان راهشان ادا كند .
|
|
خانه زيبا
طراحي داخلي چيست؟
|
|
كمال يوسف پور
طراحي داخلي Interior Design كه به عنوان يك حرفه، يك هنر و يك صنعت در دنيا شناخته شده، بهينه سازي فضاهاي داخلي ساختمان ها به منظور انجام فعاليت هاي روزمره يعني زندگي و كار است. بخش اعظم عمر ما در فضاهاي داخلي بناها سپري مي شود. اين فضاها محيطي را ايجاد مي كنند كه پاسخگوي نيازهاي اساسي ما نظير نياز به سرپناه بوده و بسياري از فعاليت هاي ما در آن صورت مي گيرد. همچنين آنچه به يك بنا روح مي بخشد، فضاي داخلي آن است. بنابراين مي توان گفت كيفيت فضاي داخلي از يك طرف تاثير مستقيمي بر نحوه انجام فعاليت هاي ما در آن دارد و از طرف ديگر نگرش، احوال و شخصيت ما را تحت تاثير قرار مي دهد. بر اين اساس، هدف طراحي داخلي، بهبود عملكرد فيزيكي و رواني فضا براي راحت سازي زندگي در آن است. فضاي معماري بدون طراحي داخلي يا اصلا قابل استفاده نيست يا در صورت قابل استفاده بودن، كارآيي لازم و بهينه را نخواهد داشت.
طراحي داخلي زندگي همه آحاد جامعه را تحت تاثير قرار مي دهد و تاثيرات آن در زندگي به وضوح قابل مشاهده است. از اين رو موضوع طراحي داخلي به هيچ وجه محدود به اقشار مرفه و خانه هاي اعياني نيست. طراحي داخلي مي تواند براي كل جامعه و طبقات كم درآمد هم مفيد باشد. اگر قناعت را اصل اساسي امروز جامعه بدانيم و قصد داشته باشيم امكان زندگي راحت را در فضاي 40 يا 60 متري آپارتمان ها فراهم كنيم، طراحي داخلي يك ضرورت گريزناپذير خواهد بود. طراحي داخلي مي تواند به ما نشان دهد كه در اين فضاي كوچك چطور و با چه وسايلي بايد زندگي كنيم.
از آنجا كه طراحي داخلي در ارتباط مستقيم با ويژگي هاي روحي -رواني انسان قرار دارد، بايستي براي نيل به يك طرح مطلوب، ويژگي هاي رفتارهاي انساني در فضاهاي داخلي زيستي اعم از عمومي و خصوصي، در طراحي به دقت مورد توجه قرار گيرد. از اين رو طراح به هنگام طراحي فضاي داخلي با دو مقوله سروكار دارد: كاربرد آن فضا و احساس و تاثيري كه مي خواهد آن فضا بر استفاده كننده داشته باشد. طراحي داخلي طيف گوناگوني از عناصر و مولفه ها از قبيل فرم، نور، رنگ، بافت، كف، سقف، ديوار، عناصر كاركردي و تزئيني و مبلمان را در برمي گيرد. اين عناصر ابزارهاي كار طراح هستند كه همگي بايد بطور هماهنگ و متناسب در يك طرح مرتبط و خوشايند قرار گيرند.
طراحي داخلي كه در حد واسط ميان معماري و طراحي قرار مي گيرد، به همان ميزان كه شامل جنبه هاي كاربردي، ساختاري و فني ميشود، طراحي تجسمي و جنبه هاي بصري و زيبايي شناسانه را نيز در بر دارد. از اين رو طراحي داخلي اغلب در رديف هنرهاي تجسمي به حساب آمده است و براي موفقيت در آن، بايستي تا حد نسبتا زيادي با عناصر و اصول طراحي تجسمي و مبادي سواد بصري آشنا بود. اگرچه طراحي داخلي امروزه به عنوان يك تخصص شناخته مي شود و محدوده بسيار وسيعي را در بر مي گيرد، اما از آنجايي كه اين رشته در ارتباط مستقيم با فضاي داخلي خانه و زندگي روزمره است، شناخت الفباي طراحي داخلي و تبيين مباني آن به زبان ساده براي عموم مردم و به ويژه زنان خانه دار، به قابل فهم كردن آن و برخوردي علمي با اين پديده خواهد انجاميد و در نهايت تاثيري عميق بر كيفيت فضاهاي زيستي جامعه ما خواهد داشت. از اين رو بنا داريم طي يادداشت هايي به مباحث مختلف طراحي داخلي بپردازيم و با بهره گيري از اصول طراحي تجسمي و سواد بصري و نيز با استناد به نمونه هاي موفق طراحي داخلي خانه در سطح جهان، دانش و آگاهي افراد خانواده را در اين خصوص افزايش دهيم. در اين يادداشت ها سعي خواهيم كرد با ذكر نكات كليدي و كاربردي در مورد كيفيت فضاهاي داخلي خانه، شما را نسبت به محيط و فضاي اطرافتان و عناصر موجود در آن حساستر كنيم و توانايي هاي علمي و كاربردي شما را در زيباسازي محيط خانه و بهبود كيفيت فضاهاي آن افزايش دهيم.
|
|
يادداشت
معيارهاي زيبايي شناسي و سيماي نابهنجار شهري
مهناز محمودي
هنگامي كه صحبت از سيماي شهر به ميان مي آيد آنچه از شهرهاي امروزي در ذهن تداعي مي شود ملغمه اي است از طرح ها و رنگ ها و فرم هايي كه بي هيچ محتوايي عميق، زشتي و نابهنجاري را با چشم و ذهن شهروندان عجين ساخته است. بي شك اين نابهنجاري نتيجه افول ارزش هاي زيبايي شناسي در بستر فرهنگي جامعه ايراني معاصر است. بجاست تا پس از بررسي معيارهاي زيبايي شناسانه خلق هنر و معماري به بررسي اين مقوله در مورد معماري امروز ايران بپردازيم.
معيارهاي زيبايي شناسي در طول تاريخ بي شك نشات گرفته از دو سرچشمه اند: 1- بنيان هاي معرفت شناسي و نوع نگرش به هستي 2-آبشخورهاي فرهنگي؛ اينكه تبلور فرهنگ و جهان بيني هر دوره در زيبايي شناسي هنر و معماري بروز مي كند و زمينه ايجاد تمدن مي شود. اگر تمدن را تبلور بيروني فرهنگ بدانيم و آن را گوياي هويت مردمان هر سرزمين برشمريم آنگاه واضح است كه به چه دليل معماري هر سرزمين متجلي كننده هويت آنهاست. ايران امروز را با برج آزادي مي شناسند، ايفل سمبل پاريس است و يا اپراي يرن اتزن نماد سيدني و استراليا است. دليل همه اينها كه برشمرديم اينست كه بيان زيبايي شناسانه معماري، فرهنگ و انديشه يك ملت را در خود جاي مي دهد و آن را ساري و جاري مي كند.
با مروري گذرا بر معيارهاي زيبايي شناسي پيشامدرن و مدرن مي توان به راحتي تاثير نوع نگرش به طبيعت و محيط پيرامون بر معيارهاي زيبايي شناسي را دريافت. در انديشه پيشا مدرن چه در اروپا و چه در ايران، زيبايي بر پايه الگويي بنيادين در عرصه هنر به معرض بروز مي رسيد كه مي توان وجود اين الگو را به واسطه بستر شناخت شناسي تعبير و تفسير كرد. در انديشه پيشا مدرن، هستي حقيقتي متعالي فرض شده بود كه انسان مي بايست با فعال كردن ذهن، خود را به دريافتي از آن حقيقت والا نزديك كند. نگاه انسان پيشا مدرن به طبيعت، كليتي با نظم متقارن بود و انطباق ذهنيت با محيط پيرامون چنان تاثيري در عرصه زيبايي شناسي گذارد كه تقارن، وضوح و خوانايي معيارهاي زيبايي شناسي شدند. پالاديو در رنسانس به اين مساله معترف است و مي گويد آنچه در طبيعت و هستي پيرامون ما خلق شده متقارن است و كالبد فيزيكي انسان ها نيز متقارن خلق شده پس تقارن كمال است و بايست در هنر و معماري به عنوان يك الگو متجلي شود. در معماري سنتي ايران نيز زيبايي شناسي بر مبناي همين اصل سامان مي يافت؛ آنچه در كالبد بناهاي برجاي مانده از گذشته هويداست تقارن، وضوح و شفافيت است كه استفاده از هندسه اقليدسي نيز به پيشبرد آن كمك شايان توجهي كرده است.
اما در معرفت شناسي انديشه مدرن و پسامدرن، ذهن در مرتبه اي بالاتر از هستي قرار گرفت و شروع اين نگرش را مي توان با دكارت رقم زد كه گفت: من مي انديشم، پس هستم. و لذا هستي بر مبناي ذهن انسان است كه شكل مي گيرد و هيچ حقيقت واحد و الگوي واحدي وجود ندارد و هستي بر ذهن انسان منطبق است ، نه ذهن انسان بر هستي. نقطه عطف اين بنيان فكري در زيبايي شناسي بدين گونه بروز مي كند كه معيارهاي زيبايي شناسي نيز ذهني مي شوند و سليقه، احساس و ادراك در اهم مسايل زيباشناسي جاي مي گيرند و وجود الگو، چه در معرفت شناسي و چه در زيبايي شناسي حذف مي شود. زيبايي شناسي مدرن و پسامدرن با اولويت قرار دادن ذهن چه در خلق اثر و چه در ادراك آن راه خود را پيش مي گيرد. بنابر اين معيارهاي زيبايي شناسي عصر حاضر را مي توان با ابهام، ايهام، عدم تقارن و ... برشمرد.
با توجه به مسايل گفته شده پيرامون فرهنگ و انديشه هاي جهان هستي در مي يابيم كه بي شك بنيان هاي فكري و فرهنگي و جهان شناختي توده مردم هنگامي كه از صافي ارزش هاي جمعي عبور كند اساس خلق آفرينش معماري را پايه ريزي خواهد كرد.
حال اين سوال پيش مي آيد كه معيارهاي زيبايي شناسي معماري معاصر ايران از كجا نشات مي گيرند كه نابهنجاري را در بطن كوچه ها و خيابان ها و شهر ها به معرض ديد عموم گذارده اند؟
سيماي شهرهاي امروز ايران به واسطه معيارهايي سامان مي يابند كه نه برگرفته از آبشخورهاي فرهنگي است و نه بر مبناي جهان بيني و انديشه عميق . مي توان زيبايي شناسي معماري امروز ايران را همانند زيبايي شناسي معماري دوره ناصرالدين شاه البته در بناهاي دولتي مثل شمس العماره كارت پستالي ناميد. اگر در دوره ناصرالدين شاه سران حكومتي با ديدن تصويري از يك بنا در غرب معماران را به ساخت بناهايي به همان فرم ديده شده در كارت پستال واداشتند و سنتوري ها و سرستون هاي كورنتين نماي ساختمان هاي ايران را شكل داد، در معماري امروز نيز معماري با كپي برداري از فرم هايي خلق مي شود كه از طريق كتاب ها، مجلات، اينترنت و يا ساير رسانه ها با آنها آشنا شده ايم. بنابر اين زيبايي شناسي با معيارهايي بسيار سطحي و به دور از سرچشمه هاي فكري و فرهنگي در بستر كالبدي شهر هاي ما غالب شده است. همين است كه نماي رومي نئوكلاسيك غرب در طراحي تعداد بسيار زيادي از منازل مسكوني تهران ديده مي شود. البته معماران ما اين نكته را نبايد فراموش كنند كه بقول واگنر هنرمند بايد آنچه را كه عامه بايد دوست بدارند بيافريند و نه آنچه را كه عامه دوست دارند..
|