يكشنبه ۲۰ دي ۱۳۸۳
ادبيات
Front Page

گفت وگو با چندتن از شاعران و منتقدان ادبي
شعر، داستان و جايزه هاي ادبي
008784.jpg
مريم كريمي
در حوزه شعر، برنامه ها و جوايز گوناگوني وجود دارد. در اين باره مي توان به كنگره شعر دفاع مقدس كه ۱۲ دوره آن برگزار شده است، جايزه شعر كارنامه، جايزه دوسالانه شعر انجمن قلم ايران و جايزه ادبي پروين اعتصامي اشاره كرد. در عين حال اين واقعيت نيز پيش روست كه جوايز مربوط به داستان بسيار بيشتر از جوايز عرصه شعر است. اين كه چرا چنين موقعيتي براي شعر به وجود آمده است موضوعي است كه جاي بحث و گفت وگو دارد.
غلامحسين عمراني منتقد شعر و از شاعران معاصر درباره اين كه جايزه ادبي شعر كمتر از جايزه ادبي داستان است عنوان كرد: شايد كارگزاران دولت مقصودم سياستگذار هاي كشور و دست اندركاران فرهنگي در رده هاي بالا به اين مهم توجه ندارند كه شعر خاستگاه رفيعي در تاريخ ادب فارسي دارد نه داستان، هر چند اين كم اعتبار جلوه دادن داستان نيست، اما ادب فارسي با شعر آغاز مي شود و اين نكته اي است كه دست اندركاران فرهنگي بايد به آن توجه كنند.
عمراني معتقد است، در اثر اين بي توجهي مجموعه هاي شعر و كتابهاي شعر كه هر سال منتشر مي شود در بازار كتاب مي مانند و خريدار ندارند، در حالي كه طرفداران شعر بيشتر از طرفداران داستان هستند و با اين وضع به روحيه شاعران برمي خورد.
عمراني اظهار داشت: اين جايزه ها هم كه داده مي شوند خيلي مستقل نيستند، خود وزارت ارشاد بايد اهميت بدهد در انتخاب اشخاص به عنوان كساني كه جايزه مي گيرند و كساني كه جايزه مي دهند. با اين كه شاعران جزء نخستين هنرمندان هستند اما اين بي توجهي ها وجود دارد. انتظار داشتم كه دوستان فعالم در حوزه شعر كه در چند دهه اخير كار شعري داشته اند حداقل در اين جايزه شعر عنوان مي شدند.
پس شعر تنها در جايزه شعر مظلوم نيست بلكه در ارزشگذاري هاي ديگر هم مظلوم است.
وي ادامه: البته تقصير تماماً  متوجه مسئولان فرهنگي نيست، خود شاعران جواني كه اين سالها روي كار آمده اند و يا منتقداني كه زمان را درك نكرده اند با شعر مسئولانه برخوردار نداشته و تعهد را از ياد برده اند. ولي داستان نويسان اين تعهد را از ياد نبرده اند در نتيجه حضور شاعران كمرنگ تر بوده. شاعران بايد بيشتر تعهد و رسالت اجتماعي را لمس كنند تا مسئولان آنها را بفهمند و جايزه شعر هم بيشتر شود. يعني شعر را جدي تر بگيرند.
عمراني گفت: شاعران جوانتر در اين جايزه ها نوعي شعر بي مفهوم و پسامدرن عرضه نكنند كه ضدمفهوم گراست كه مردم زده شوند، چون مردم شعر بي معني را نمي پسندند هر چند كه با شعر نو مخالف نيستند، اما با شعري كه اين دو دهه رواج پيدا كرده مخالف اند.
حافظ موسوي در اين باره توضيح داد: شايد يك دليل اين باشد كه در بازار كتاب ايران ادبيات داستاني بيشتر مورد استقبال قرار مي گيرد و از نظر اقتصادي كار ادبيات داستاني بويژه رمان توجيه پذيرتر از شعر است، چون متأسفانه بهترين مجموعه شعرهاي اين دوره هم فروش شان كم است. موسوي معتقد است ژانر رمان و داستان به خاطر ظرفيت هاي ذاتي كه دارند از قابليت بيشتري براي انعكاس مسائل زندگي امروز برخوردارند. يك خواننده رمان با سهولت بيشتري مي تواند پاسخ نيازهاي عاطفي و انعكاس تجربه هاي شخصي و يا به نوعي خودش را در رمان ببيند در حالي كه در شعر اين موضوع كمي سخت تر اتفاق مي افتد.
موسوي گفت: منظورم اين نيست كه شعر ما بازتاب دهنده زندگي ما نيست تأكيد من روي پيچيدگي اين بازتاب در شعر در مقايسه با ادبيات داستاني است.
نكته ديگر روحيه عدم تحملي است كه در شاعران ما وجود دارد. يعني بسياري از نهادهاي جايزه دهنده مي ترسند به سمت شعر بروند، چرا كه فكر مي كنند به هر كسي كه بخواهند جايزه بدهند گرايش هاي ديگر آن قدر تحمل ندارند كه آن رأي را بپذيرند و بلوا راه مي اندازند. مثل همين ماجرايي كه در چند سال گذشته در شعر كارنامه شاهدش بوديم. هر چند كساني كه دست به اعمال آشوبگرانه در واكنش به جوايز شعر مي زنند تعدادشان اندك است ولي بيم و نگراني را در برخي مؤسسات فرهنگي ايجاد مي كنند كه براي دور نگه داشتن خودشان از جنجال هاي ادبي كه گاه شكل بي ادبي به خودش مي گيرد پرهيز بكنند. سراينده مجموعه شعرهاي «جمهوري» افزود: البته اعتقاد ندارم كه اين ماجراها خيلي جدي باشد چون تعدد جوايز شعري اولاً مي تواند گرايشهاي مختلف شعري را مورد داوري قرار دهد. يكسان بودن داوريها يا حتي تفاوت در داوريها در جوايز مختلف مي تواند پاسخي باشد براي همه شاعراني كه در اين جشنواره ها شركت مي  كنند. قادرطهماسبي متخلص به فريد هم يادآور شد: مردم به شعر اهميت نمي دهند. مردم از شعر زده شده اند. شعر خوب كم است. رسانه ها هم مقصرند و شعرهاي خوب را انتخاب نمي كنند. شعر جوشش است و جايگاه خودش را دارد هر چند كه به جاي يك بيت شعر مي توان ده تا رمان نوشت، وقتي كه نثر به پايان مي رسد شعر تازه شروع مي شود.
قادر طهماسبي تصريح كرد: شايد شعرهاي خوبي هم كه داريم را شاعران به صحنه نمي آورند، در ثاني شاعر بايد براي شعر بهانه داشته باشد و اين بهانه ها از شاعر امروز گرفته شده است و او هم كار شعر را رها كرده است. اين جايزه هايي هم كه هستند فقط عده اي را مي بينند و مردم را كنار گذاشته اند، پس موفق نمي شوند.
او برخي شاعران را هم در ايجاد چنين وضعي مقصر مي داند و عنوان مي كند، شعر اخيراً  ساختني شده است و در اين ميان شعر سپيد هم به پرو پاي بچه هاي شاعر پيچيده و هر جواني هم از جا بلند مي شود و چند خط كج و معوج مي نويسد كه هيچ اثري هم از شعر سپيد در آن نيست و منتشر مي كنند. يعني يك زنجيره به هم متصل با چندين علت و مسأله.
شاپور جوركش از شاعران و منتقدان شعر هم اظهار داشت: جايزه ها مي توانند تغييراتي ايجاد بكنند ولي مسأله اصلي اين است كه شعر در حال حاضر خودش بايد تغيير بكند. خود شعر در وضعيتي توقف براي بازانديشي است و رويكرد مردم به شعر هم متوقف شده است.
جوركش معتقد است ما در حال پشت سر گذاشتن دوره آزمايشگري و تجربه اي و گذار هستيم و وقتي رويكرد مردم كم مي شود به تبع آن رويكرد جايزه هاي ادبي كم مي شود. مردم خودشان را مؤظف نمي دانند كه مسائل تكنيكي و تئوريك را دنبال كنند.
جوركش كه تجربه داوري در جايزه شعر كارنامه را دارد تأكيد كرد: اگر در همين جايزه با مسائل درست برخورد شود و اين برنامه، توجه بيشتري به مسأله نشان دهد مي تواند با حضور افراد متعدد يكي از جوايز حرفه اي باشد . منتها فعلاً  شعر درون خودش مسأله دارد.
مصطفي محدثي خراساني نيز با رد اين كه نمي توان گفت چون شعر خوب كم داريم پس جايزه شعر هم كم داريم متذكر شد: اگر همين امروز هم ادبيات ما بخواهد عرض اندام كند قطعاً  شعر را بايد بالا بگيريم افتخار ما همچنان كه در گذشته شعر بوده امروز هم شعر است.
وي تصريح كرد: شايد چون سابقه داستان در فرهنگ ما خيلي كمتر از شعر است توجه به آن راحت تر است، شعر خوب البته كم نداريم ولي بازار شعر خيلي آشفته است به دليل همين جريان هاي موسوم به دهه هفتاد و نوآوري هاي عجيب و غريب كه شعر معاصر را آشفته كرد و در دورنما ما نقطه مبهمي از شعر مي بينيم كه بحران مخاطب و بحران شعر است، ولي اگر اين جريان هاي انحرافي را نديده بگيريم آن جريان اصيل شعر فارسي دارد راه خود را ادامه مي دهد و فرزندان خلفي دارد كه دارند راه را ادامه مي دهند و به اين جايزه ها هم كاري ندارند و اگر هزار تا جايزه درجه يك هم براي شعر معاصر بگذارند به اندازه همه آنها ما رتبه آورنده و شاعر داريم كه كم نياوريم.

بر مزار طوطيان هند

حميد رضا قليچ خاني
هندوستان كشوري است كه زبان فارسي در آن گستردگي فراوان دارد. تاريخ ادبيات اين كشور و حضور شاعران بزرگي چون بيدل، امير خسرو و حسن دهلوي نشان از آن دارد كه در اين كشور، زبان فارسي از پايه هاي اساسي ادب و هنر بوده است. اين شاعران توانسته اند با شعر خود زبان فارسي را زباني شيرين و پرجاذبه براي هنديان كنند. در مطلبي كه مي خوانيد به معرفي دو شاعر فارسي زبان هند پرداخته شده و گزارشي از آرامگاه آنها ارائه مي شود. نويسنده با مشاهده آرامگاه اين دو شاعر ضمن توصيف آنها، نيم نگاهي هم به شعر آنها دارد.
امير خسرو و حسن دهلوي، دو ستون كاخ بلند ادب فارسي اند. اين طوطيان شكر شكن از مريدان عارف نامي، نظام الدين اوليا (ف ۷۲۵ ق) بوده اند. بر اثر حمله مغول (۶۱۶ق) بسياري از شاعران، دانشمندان و صوفيان به شمال هندوستان مهاجرت كردند و در شهر هاي آبادان آن ديار سكونت گزيدند. اين گروه و يكي دو نسل پس از آن، ناشران واقعي فرهنگ، زبان و ادبيات فارسي در هندوستان به شمار مي روند. در چنين دوره درخشاني(۱) اين دو شاعر گرانقدر پرورش يافتند و آثار ارزشمندي به يادگار گذاشتند.(۲)
مزار امير خسرو دهلوي (ف ۷۲۵ ق) هم اكنون در جنوب غربي شهر دهلي و نزديك به رود جمنا در محلي با نام «درگاه نظام الدين» واقع است. ورودي مجموعه، راهروي باريكي است كه با اعتكاف مستمندان و فقرا، تنگتر شده است. در همين جا، كفش ها را بايد از پاي به در كرد. در پايان اين راهرو كه به حياط منتهي مي گردد، چند حجره قرار دارد كه محل كار نوادگان نظام الدين است. تابلوي سر در اين حجره ها، شامل نام و نسبت هاي آن اشخاص با اين عارف سلسله چشتيه است. عبارت هايي چون: خواهرزاده نظام الدين و خواهرزاده حقيقي و جز اينها. كساني كه در اين حجره ها مسكن گزيده اند و خود را پير دير مي دانند، گردشگران را به داخل حجره خويش فرا مي خوانند و شجره نامه اي را به ايشان عرضه مي كنند كه به امام علي(ع) و نيز پيامبر(ص) مي رسد.بوميان به محض ورود، به دست بوس پير مي روند و سپس اجازه نشستن مي يابند. تازه وارداني كه بدون توجه به مقام شامخ پير وارد شده و مي نشينند، ناخواسته وي را وادار مي كنند تا از كرامات و شأن رفيع خود سخن گويد. پير از گردشگران مي خواهد كه نام و نشاني كامل خود را در دفتر بزرگي بنويسند و پس از آن مبلغي را با نام «شكرانه» در ميان دفتر بگذارند. اكنون هنگام آن است كه پير دعا كند تا مشكلات و بلايا (به اندازه وجه دريافت شده) از آن شخص، دور و مرتفع گردد. سپس كارت ويزيتي نيز مي دهند تا بتوان مشكل خود را به صورت غيرحضوري نيز طرح و حل كرد. پس از اين مقدمات وارد حياط بزرگي مي شويم كه ظاهراً حياط مسجدي است و در ميان آن دو آرامگاه مسقف با ديوارهاي سنگي مشبك ديده مي شود. يكي از آن نظام الدين اولياست و ديگري آرامگاه امير خسرو دهلوي است. البته به جهت تنگ  بودن فضاي داخل آرامگاه و ازدحام زائران، ورود خانم ها به داخل صحن مزار ممنوع است و آنها تنها مي توانند در حياط نشسته و از بيرون آرامگاه، قفل و دخيلي به ديوارهاي مشبك سنگي مزار ببندند و راز و نياز كنند. آرامگاه ها شامل اتاقي به مساحت تقريبي پانزده متر است كه سنگ قبر با نرده اي در ميان آن محصور شده است. زائران بايد از سمت چپ وارد شده و در جهت حركت عقربه هاي ساعت، مزار را طواف كنند و خارج گردند. هر روز زائران بومي، مزار را گلباران و با عود معطر مي كنند.(۳) بخشي از متن سنگ سفيدي كه به شكل عمود و خط نستعليق بر مزار اميرخسرو قرار دارد، به اين قرار است:
زمين را از اين لوح شد سرفرازي
به دوران بابر شهنشاه غازي
***
ز حرف وصل جانان صادق آمد لوح خاك من
طريق ساده لوحي بس نشان عشق پاك من
مهدي خواجه سيد با جاه و جلال
شد باني اين اساس بي شبه و مثال
گفتم«سعي جميل مهدي خواجه»
تاريخ بناي اين چو كردند سؤال
حرره شهاب المعمايي اليزدي
اين سنگ را سيد مهدي نامي در سال ۹۹۷ ق. در دوره سلطنت ظهير الدوله بابر (جلوس ۹۳۲ ق) تهيه و نصب كرده است. در داخل و خارج آرامگاه امير خسرو، كتيبه هاي سنگي نستعليق ديگري نيز وجود دارد. در حياط، مستمندان بسياري نشسته اند و صف هاي گيرندگان غذاهاي نذري، جلب توجه مي كند. مسجد جنب حياط هم كتيبه هاي ثلث ضعيفي از آيات قرآن مجيد دارد.
مزار ديگر سخنور شيرين زبان، حسن دهلوي(ف ۷۳۸ ق) در ايالت مهاراشترا، در نزديكي شهر اورنگ آباد، صدها كيلومتر دورتر از مزار استادش نظام الدين و دوست يكدلش امير خسرو قرار دارد. حسن را سعدي هندوستان خوانده اند و اين نكته كه وي از ميانه عمر خود، پاي در سلك تصوف نهاده، در اين شعر حافظ نيز بيان شده است:
شكر شكن شوند همه طوطيان هند
زين قند پارسي كه به بنگاله مي رود
طي زمان ببين و مكان در سلوك شعر
كاين طفل يك شبه ره يك ساله مي رود
آرامگاه درويشانه حسن در غرب سه راهي خلد آباد(۴) بر روي تپه اي نه چندان مرتفع قرار گرفته است. مزار در حياط مسجدي است كه در دوره مباركشاه خلجي در سال ۷۱۹ ق. ساخته شده است، ولي بدبختانه اكنون هيچ سقفي ندارد و تنها ديوار پيرامون، در ورودي و يك محراب باقي مانده است. سنگ قبر حسن و سنگ بدون نشان كنار آن، با نرده اي سنگي در ميان حياط محصور شده است. بالاي سنگ قبر ساده وي، سنگي عمودي قرار دارد كه به گمان در سده هاي اخير نصب شده است و نوشته هاي نستعليق آن به اين قرار است: هو الحي القيوم. نجم الدين خواجه امير حسن دهلوي. ابن علاء سجزي صاحب فوائد الفؤاد. تاريخ ولادت ۶۵۲ ق. تاريخ وفات «مخدوم اوليا» ۷۳۸ ق.
از ميان چندين سنگ قبر ديگري كه در حياط و اطراف مسجد وجود دارد، يك سنگ نوشته دار ديگر نيز ديده مي شود كه از آن غلامعلي آزاد بلگرامي (۱۱۱۶- ۱۲۰۰ق) نويسنده تذكره «سرو آزاد» در (۱۱۶۶ق) است. ضمناً سنگ بدون نوشته اي نيز در ديگر حياط مسجد به چشم مي خورد كه ظاهراً در گذشته شكوه بيشتري داشته و مربوط به ملك چهجو (برادرزاده غياث الدين بلبن) است. خوشبختانه اين مسجد خرابه، هنوز متولي رسمي دارد و مردم مي توانند كمك هاي ناچيز خود را در جعبه چوبي ساده اي كه در كنار مزار حسن هست، بريزند.
پنجاه سال پيش از آن كه اين دو شاعر برجسته در شبه قاره هند به زبان شيرين فارسي، سخنسرايي مي كردند، در قونيه نيز عارفي سوخته دل به شوريدگي خود، رنگ شعر مي زد. در تاريخ فرهنگ و هنر ايران كمتر دوره اي چنين پربار مي توان سراغ داد كه زبان و ادب فارسي تا اين اندازه گسترش چشمگير يافته و مرزهاي ساختگي را درنورديده باشد.
پانوشت ها در روزنامه موجود است.

|  ادبيات  |   اقتصاد  |    اجتماعي  |   سياست  |   علم  |   ورزش  |

|   صفحه اول   |   آرشيو   |   بازگشت   |