شنبه ۲۶ دي ۱۳۸۳ - سال سيزدهم - شماره - ۳۶۱۳
مرگشان مهم است، جانشان نه
به محيط با ن ها شليك نكنيد
027657.jpg
نوزاد گاو كوهي در حال به دنيا آمدن بود و مادر با ناله اي خفيف ورودش را خوشآمد مي گفت كه ناگهان صداي وحشتناكي در هوا پيچيد و همزمان زمزمه گاو به نعره اي بدل شد. گاو كوهي در حال زايمان هدف تير شكارچيان قرار گرفته بود
طبق بند 3 آئين نامه مصداق شهيد كه چند ماه پيش به تصويب رسيد، محيط بان ها هم به گوشه اي از حق خود رسيدند. البته بعد ازمرگ، آن هم فقط 17 نفر از 88 نفر، محيط بان هاي زنده هنوز زياد به چشم نمي آيند. خب، هرچه باشد هنوز كه زنده اند و ... محيط باني كه همچون ديگر نيروهاي مسلح به ماموريت مي رود و با لباس نظام، سلاح بردوش گرفته و براي حفظ گوشه اي از طبيعت مي ستيزد، قانون كار تنها او را يك كارمند مي داند و بس!
محيط بان ها اسلحه دارند و لباس نظام و به روايتي ضابط قانون محسوب مي شوند، حتي درجه هم دارند. شبه نظامياني كه كارشان حتي سخت تر ازنظامي هاست، اما مشمول هيچ يك از امتيازات نظاميان نمي شوند تازه همين كه مثل كارمندها فقط مشمول قانون كار هستند، بايد خدا را شكر كنند. تازه بگذريم از محيط باناني كه به صورت پيماني و قراردادي مشغول به كارند.
محيط بان ها در راس كار خود در مواجهه با افرادي هستند كه كم از قاچاقچيان موادمخدر ندارند، اما چطور است كه تيراندازي به قاچاقچيان موادمخدر و احيانا كشته شدن به اصطلاح سوداگران مرگ مدال دارد و تكرار اين صحنه براي محيط بانان در مواجهه با شكارچيان قاچاق قصاص!
اگر قرار است كه استفاده از سلاح براي محيط بان ها خطر مرگ داشته باشد، چه بهتر كه به جاي آن چماق بر دوششان گذاشته شود. آنها ضابط قانونند. مگر معني ضابط بودن غير از اين است كه آنجا كه لازم بدانند بايد اجراي حكم كنند، در جا بدون اخذ حكم كتبي. اين حقي است كه براي محيط باني كه اسلحه بردوش دارد، در نظر گرفته شده اما مشكل جاي ديگري است.
قضاتي كه بعد از وقوع درگيري هاي منجر به جرح يا كشته شدن شكارچيان قاچاق به قضاوت مي نشينند، در اين قبيل مواقع ضابط بودن را معناي ديگري مي كنند و محيط بان معناي ديگري مي يابد و بي برو برگرد در جرح به پرداخت ديه يا شلاق و در موارد منجر به مرگ به قصاص محكوم مي شود. آيا حكم ماموران نيروي انتظامي هم در برخورد با اشرار به همين منوال صادر مي شود؟
سرمحيط باني در يكي از درگيري ها پايش دچار خردشدگي مي شود. او تا دم مرگ پيش مي رود و حتي هزينه درمانش هم پرداخت نمي شود. او هنوز پايش معلول و دچار نقص جدي است، اما نه ديه در كار بوده و نه جريمه اي، نه قضاوت و نه حكمي.
مسوول منطقه اي به دليل جلوگيري از ورود زمين خواران به پناهگاه حيات وحش به دلايلي نامعلوم محكوم شده و تحت تعقيب قرار مي گيرد. انجام وظيفه او را ماه ها از زندگي و كارش دور مي كند اما او هيچ وقت نمي تواند ثابت كند كه هدف او تنها نجات حيات وحش منطقه بوده و بس و همچنان محكوم مي ماند.
محيط باني در منطقه حيدري به دليل درگيري با شكارچي متخلف به شلاق در ملا ء عام محكوم مي شود؛ شلاق در آبادي كه او از بچگي در آن بزرگ شده و در جواني تمام زندگي اش را وقف حفظ آن كرده است!
اينها واقعيت هاي تلخي است كه هر روز در گوشه و كنار مناطق به وقوع مي پيوندد، ولي هيچ وقت نه به گوش ما و نه به گوش هيچ كس ديگري نمي رسد!
پس تعجب ندارد اگر محيط باني چشمش را برتمام وقايع در حال وقوع در منطقه اش ببندد و وجدان كاري اش را براي هميشه به فراموشي بسپارد. او غرورش را با هر ضربه شلاق با مشت به زمين مي  كوبد و عشقش را در پشت ميله هاي بازداشتگاه جا مي گذارد. او ديگر يك محيط بان زنده نيست، وقتي همرزمش را جلو چشمانش به گلوله مي بندند، با كدام دلخوشي ضربات قنداق تفنگ شكارچيان قاچاق را تحمل كند؟ وقتي به خاطر مشت گره كرده اي كه از خشم، آن هم در درگيري به گونه شكارچي قاچاق حواله كرده است، به ضربات سنگين شلاق محكوم مي شود. هم زندگيش برود و هم آبرويش! براي چه؟ او در كدام جبهه بايد بجنگد؟
در ماموريت با شكارچيان قاچاق، يا در گرفتن حق از كساني كه ادعا مي كنند مدافع حقوق انسان ها هستند؟ حقي كه مدت هاست به فراموشي سپرده شده ولي راست مي گويند به قول يكي از محيط بان ها محيط باني كار ديوانه هاست اما نه، ما مي گوييم محيط باني كار عاشق هاست.
تنها در كوه مي رود، با لباس سبز مندرس، بادمپايي قرمزي كه هرچند در پس بوته ها پنهان است اما از دور كاملا پيداست. اسلحه سه، چهار كيلويي اش را تمام روز بر دوش مي كشد، دوربين شكاري روسي و سنگينش را كه روي گردنش جا انداخته جا به جا مي كند و با نگاهي بر دور دست آنچه را مي جويد كه مي كوشد از ديد پنهان بماند؛ شكارچي قاچاق.
20 روز است كه خانواده اش را نديده، اما امروز آخرين روز است، او به خانه خواهد رفت. او يك محيط  بان است با وظيفه پاسداري از اندك باقيمانده طبيعت زيباي ايران.
۲۰ روز در منطقه است و 10 روز كنار خانواده. اين 10 روز چقدر زود مي گذرد و آن 20 روز چقدر دير و چقدر سخت، آن هم تنها براي ماهي 130 تا۱۵۰ هزار تومان كه تازه اگر خيلي شانس بياورد و ميانه اش هم با مسوول منطقه خوب باشد، شايد به 200 هزار تومان هم برسد. محيط باني كار آدم ها نيست، كار عاشقان ساده دلي است كه فكر مي كنند مي توانند جنگل ها، دشت ها، كوه ها و حيات را نجات بدهند، ما هم برايشان دعا مي كنيم، ولي مگر دست خالي مي شود. آنها بهترين امكانات را دارند. مسوول منطقه اي مي گفت: پاسگاه ما يك جيپ كروك قديمي دارد كه 5بار هم تا حالا چپ كرده و در واقع ديگر چيزي ازش نمانده. ما بايد آن شكارچي قاچاقي را تعقيب كنيم كه با پاجيرو وارد منطقه شده . تا به خودم بيايم و دنده را عوض كنم ، طرف دو تا دره را رد كرده.
محيط بانان كه قديمي ها به آنان شكاربان و قديمي تر ها قرق بان مي گفتند،در سالهاي پيش از اين اجر و منزلتي داشتند. براي خودشان ديسيپلين نظامي داشتند و تمام قوانين نظامي درمورد آنها هم صدق مي كرد. يك محيط بان، يك نظامي حافظ طبيعت بود كه به مقام بالاتر خود حتي سلام نظامي مي داد و با اين تفاسير از تمامي حقوق يك نظامي هم برخوردار بود.
از سال 1352تاكنون 88 محيط بان كشته يا بهتر بگوييم شهيد شده اند. از ميان اين تعداد محيط بان حدود 35 نفر به طور مستقيم به ضرب گلوله شكارچيان متخلف به شهادت رسيده اند و 33 نفر هم در تعقيب و گريز با شكارچيان دچار سانحه شده و كشته شده اند .
محيط بانان ما آموزش هاي لازم را در خصوص حمل و نگهداري اسلحه مي بينند و نحوه برخورد با متخلف را هم مي آموزند اما قانوني كه حمايت از آنها را در كاربري اسلحه در بر داشته باشد، وجود ندارد. تصويب قانون جديد مصداق شهيد شايد بتواند حق و حقوق محيط بانان دلسوز طبيعت پاك ايران زمين را به خانواده هايشان برگرداند ولي محيط   بان هايي كه دچار سانحه و جراحت و نقص عضو مي شوند چه؟ آنها كه پشت ميله هاي زندان در انتظار اجراي حكم هستند چه؟
متاسفانه هيچ حمايت قانوني از محيط باناني كه براي حفظ خاك طبيعت ايران تفنگ را بر دوش گرفته و در برخورد با متخلفان به ناچار دست بر ماشه اسلحه به دفاع از حقوق ما مي برند وجود ندارد، اما اين را بايد به خاطر داشت كه تنها انگيزه اي كه مي تواند آنها را درانجام وظيفه دلگرم كند، فقط و فقط پشتوانه قانوني و تامين مالي است چرا كه خود و خانواده شان را در كنف حمايت قانون مي بينند.
محيط بان هاي زنده هنوز چشم به راه تصويب قوانيني هستند كه حقوق آنها را به گونه اي مد نظر قرار داده باشد. هر چند كه ما هميشه به مرده بيشتر بها، داده ايم تا زنده اما اين محيط بانان زنده هستند كه وظيفه خطير حفاظت از طبيعت مان را بر عهده دارند. شايد تصويب اين قانون به آنها اين دلخوشي را بدهد كه بعد از مرگشان خانواده هايشان شايد به فلاكت نيفتند ولي تا زنده اند چه؟ مرگ آخر خط است و آنها فعلا تنها بايد به آخر خط دلخوش كنند، غير از آن هيچ.
به موجب ماده 16 قانون حفاظت و بهسازي محيط زيست، حراست از مناطق چهارگانه شامل پارك هاي ملي، مناطق حفاظت شده و پناهگاه هاي حيات وحش بر عهده سازمان حفاظت محيط زيست است و به استناد همين قوانين، ماموراني كه مامور كشف جرم و تعقيب مجرمان شكار و صيد هستند ضابطين دادگستري هم محسوب مي شوند. محيط بان ها، زحمت كشان عاشقي هستند كه وظيفه حفاظت از طبيعت را بر عهده دارند. در قانون هم از آنها به عنوان گارد محيط زيست ياد شده، ماموراني ملبس به لباس متحد الشكل و مجهز به سلاح كه در نقاط دور بدون هيچ چشمداشتي به حفاظت از مناطق مي پردازند؛ در برف و كولاك، در كوير سوزان، در شب هاي سرد و روزهاي توفاني با دغدغه نجات حيات وحش منطقه.
در حال حاضر 1300 محيط بان رسمي در كشور مسووليت حفاظت از 12 ميليون هكتار از اراضي طبيعي تحت مديريت سازمان حفاظت محيط زيست را بر عهده دارند. 5/6 ميليون هكتار منطقه حفاظت شده، 7/1 ميليون هكتار پارك ملي، 7/1 ميليون هكتار اثر طبيعي ملي و 315 ميليون هكتار هم پناهگاه حيات وحش يعني، هر 9239 هكتار يك محيط بان و اين در حالي است كه استانداردهاي جهاني حفاظت براي هر 4 هزار هكتار بسته به نوع موقعيت جغرافيايي  مناطق، يك محيط بان است. البته ناگفته نماند كه مهندس مجابي در همايش گراميداشت روز محيط بان اين ميزان را براي هر 30 هزار هكتار يك محيط بان اعلام كرد، البته بدون هيچ پشتوانه قضائي... اينطور كه پيداست محيط بانان در برخورد با مجرمان در محكمه قضات مثل كارمند دولتي هستند كه طرف دعواي خصوصي دارد و با آنها تنها از ديد يك مجرم برخورد مي شود در حالي كه آنها مامور اجراي قانونند و قانون به آنها حكم مي كند كه در انجام وظيفه تا سر حد مرگ پيش بروند؛ چه كشته شوند و چه بكشند.
محيط باني كه تمام عمرش را در جنگل هاي گلستان گذرانده بود با اندوه از بدترين روز زندگي اش مي گفت: اواخربهار بود و فصل زايمان گاو كوهي مرال كه محلي ها آنرا گاو كوهي مي نامند در جنگل گشت مي زدم و دوربين مي كشيدم. گاو سنگين و آرام گام برمي داشت. من روي كوه بودم و او در دره. بو مي كشيد و جست و جو مي كرد، به دنبال جاي دنجي بود. زير سايه يك درخت ليلكي و در پناه درختچه اي زانو زد و بر زمين نشست. زمان زايمانش بود. من آرام آرام از كوه پايين آمدم و با مخفي شدن پشت بوته اي به تماشاي يكي از زيباترين صحنه هاي طبيعت نشستم. گاو كوهي آماده زايمان بود. او درد داشت، از چشمان مضطربش معلوم بود كه فاصله اي تا مادر شدن ندارد. چند دقيقه اي گذشت. نوزاد در حال به دنيا آمدن بود و مادر با ناله اي خفيف ورودش را خوشآمد مي گفت كه ناگهان صداي وحشتناكي در هوا پيچيد و همزمان زمزمه گاو به نعره اي بدل شد. گاو كوهي در حال زايمان هدف تير شكارچيان قرار گرفته بود و صداي فرياد من هم همزمان به آسمان بلند شد. از پشت بوته بيرون پريدم و نمي دانم به كدام سو فقط تير مي انداختم و به زمين و زمان بد و بيراه مي گفتم، اما شكارچي ها در حالي كه به من تير مي انداختند فرار كردند و من آنها را نديدم. بالاي سر گاو آمدم. او مرده و كره اش خفه شده بود.
من آن روز بالاي سر آن ماده گاو كوهي از ته دل گريه كردم.
راستي اگر شما جاي اين محيط بان بوديد با قاتلان بي انصاف طبيعت چه مي كرديد؟ با احترام از آنها مي  خواستيد كه تشريف ببرند پاسگاه و بعد هم با پرداخت ... تومان پول بروند خانه شان؟ آيا واقعا پول پاسخگوي به خون كشيدن يكي از زيباترين لحظه هاي حيات است. مادري در حال زايمان به گلوله بسته مي شود و با واريز شدن پولي به خزانه دولت همه چيز خاتمه مي يابد و محيط باني كه احيانا تيرش در چنين شرايطي به يكي از آفرينندگان اين صحنه هاي مرگبار مي  خورد به قصاص محكوم مي شود.
اما از اميرخان آهني، بزرگمرد كويرهاي ايران، كسي كه خود روزي شكارچي بود و با پيوستن به گارد محيط زيست به يكي از طبيعت مردان بزرگ و چهره هاي ماندگار حافظ طبيعت ايران تبديل شد، بشنويد از بدترين لحظات عمر 85 ساله اش: بعد از تغييرات سياسي كشور بود و گارد محيط زيست از هم پاشيده بود، اما ما هنوز در منطقه به كار مشغول بوديم. خودمان شده بوديم مامور بي جيره و مواجب محيط زيست. خب، دلمان نمي آمد منطقه اي را كه سال ها براي حفظش زحمت كشيده بوديم در آن شرايط به امان خدا بسپاريم. به خصوص در شرايطي كه اسلحه در دست مردم زياد شده بود و وسايل موتوري فراوان. توران بوديم، به ما خبر دادند در قسمتي از منطقه شكارچي ها مشغول شكار گورخرها هستند گورخر آسيايي كه براي حفظش خيلي زحمت كشيده بوديم. من هم چند تا از بچه ها را جمع كردم و راهي منطقه شديم.
وقتي به محل رسيديم تنها چيزي كه باقي مانده بود خونابه بود و جنين گورخر. گورخرها باردار بودند و نتوانسته بودند از دست شكارچي هاي قاچاق بگريزند، بنابراين توسط آنها شكار شده و براي سبك تر شدن و راحتي حمل، شكم هايشان پاره شده و امعاء و احشاءشان بيرون ريخته شده بود. شايد بگويم نزديك به 100 متر مكعب از دشت را خونابه گرفته بود، ولي ما دير رسيده بوديم.
واقعا گرفتن حق حيات از يك موجود زنده آن هم در چنين شرايطي جز پست بودن قاچاقچيان شكار مي توانند تفاوتي داشته باشند؟ آيا محيط باني كه در برخورد با مجرمان اسلحه بدستي كه تنها از سر تفريح و خوشگذراني اينچنين حرمت طبيعت و حيات را مي   شكنند مجبور به دفاع از خود و تيراندازي مي   شود واقعا حكمش بايد برابر با قاتلي باشد كه شبانه براي دزدي وارد خانه اي شده و سر تك تك افراد خانواده را مي   برد؟ آيا اين انصاف است؟
اگر روال اين است و قرار است با كاري چنين طاقتفرسا و خطرناك، انجام وظيفه و تعهد شغلي حكم قصاص به همراه داشته باشد، بهتر است سلاح را از محيط بان هايي كه با متخلفان مسلح مواجهند بگيريد و به جايش به آنها باتوم بدهيد. اما يك انتقاد به متوليان اين مبحث و به قولي حسن ختام. از قديم گفته اند حرمت مسجد را بايد متولي نگه دارد. چندي پيش همزمان با تولد امام رضا ع مراسم بزرگداشتي براي تقدير از محيط بانان برگزار شد. خيلي از محيط بان ها از استان هاي مختلف براي شركت در اين همايش دعوت شده بودند، به طوري كه روز همايش شايد نيمي از حاضران را سبزپوشان محيط زيست تشكيل مي دادند. خلاصه اينكه بعد از كلي حرف و حرف و حرف، نوبت به تقدير از محيط بان  ها رسيد، محيط بان هايي كه از فارس، آذربايجان، خراسان، مازندران، كرمان، سيستان و بلوچستان و... به تهران آمده بودند. همان هايي كه اين همه از مظلوميت شان گفتيم. آقايان آيت الله شاهرودي و تهراني و مجابي و خانم ابتكار براي اهداي جوايز به جايگاه فرا خوانده شدند تا يك روز با بودجه اي چند ميليوني به نام محيط بان بزرگ داشته شود. ولي اين همه خرج براي اهداي فقط يك سكه و يك تقديرنامه  به تنها 27 نفر از تمام محيط بان هايي كه در جمع حاضر بودند. آيا از تمام بودجه هاي صدها ميليوني كه خرج سمينارها و جلسه ها و تقديرها مي شود فقط همين است سهم محيط بانان...

ستون ماوشما
محيط زيست 
به محيط با ن ها شليك نكنيد

محيط باناني كه از اين پس كشته شوند، شهيد محسوب مي  شوند؛ حتما براي دوستداران محيط زيست خبر خوبي است، اماوضعيت محيط باناني كه زنده مي  مانند چه مي  شود؟
چندي پيش همايشي به همين منظور برپا شد كه در آن حتي مديران سازمان محيط زيست هم تاييد مي  كردند اوضاع معيشتي محيط بانان اصلا اميدبخش نيست.
درشهر
۹ درصد حاشيه، سواد ندارند

همين چند وقت پيش بود كه گزارشي در مورد نهضت سواد آموزي چاپ كرديم كه اشاره شده بود يكي از ممالك اروپايي مرگ آخرين شهروند بيسوادشان را جشن گرفته اند و ما هم آرزو داريم به زودي شاهد نه مرگ، حداقل شاهد با سوادشدن آخرين شهروند كشورمان باشيم. اما حالا خبردار شديم كه 9 درصد زنان جوان 15 تا 24 سال بيسوادند كه اكثر اين دختران جوان در حاشيه شهرها زندگي مي  كنند.
طهرنشهر
آقا! چند تا عكس از تهران قديم مي  خواهم 

آنهايي كه هنوز عاشق نوستالژي تهران قديم هستند حتما عكاسخانه هاي قديم تهران را به ياد دارند، اما جالب آنكه
اصغر عبدلي اسكويي، عكس هاي كهنه و تقريبا از دست رفته را با كمك دوربين فانوسي نيم قرني اش نو مي كند . او چراغ كارگاه استاد سابقش آلبرت را روشن نگه داشته و پس از گذشت 30سال از مالكيت كارگاه هنوز در گوشه اي ازتابلوي مغازه اش عنوان آلبرت سابق را حفظ كرده است.
شهرآرا
وحشت از آلودگي هاي آب تهران 

به قول مازيار شريف، صفحه شهرآرا را امروز آب بسته ايم چرا كه ماجراي زدن تونل از سد كرج تا تصفيه خانه موضوعي بود كه نمايندگان كرج در مجلس را نگران كرد كه مبادا تهراني ها يكجا آب سد را نوش جان كنند و مردم كرج بي  نصيب بمانند، اما مدير عامل شركت  سهامي آب منطقه اي تهران مي  گويد:
من فكر مي كنم نگراني نمايندگان كرج تامين آب كرج باشد يا اينكه تصور مي كنند با احداث اين تونل آب رودخانه كرج خشك مي شود، در صورتي كه اينطور نيست. هميشه بين 2 تا 5 متر مكعب آب در اين روخانه جاري خواهد بود كه حقا به دشت كرج و شهريار است و پيش بيني مي كنيم با برنامه ريزي پس از احداث اين تونل، حقا به كشاورزي كرج بيشتر شود.
تهرانشهر
آمد، ايراني شد و برنگشت 

بعضي سفرها پر بركت است مثل سفر دكتر كرمي به تركيه. چند هفته پيش گزارش مفصل قونيه را خوانديد و حالا به بركت اين سفر بعد از سال ها وي فرصتي پيدا كرد تا سري هم به سينما بزند.
فيلم اسكندر در ميان سينمادوستان ايراني با توجه بسيار روبه رو شده است. طبيعي است كه عمده اين توجه نه به خاطر وجوه هنري فيلم، بلكه به خاطر اشارات آن به ايران باستان است.

ايرانشهر
آرمانشهر
تهرانشهر
خبرسازان
دخل و خرج
در شهر
طهرانشهر
محيط زيست
|  آرمانشهر  |  ايرانشهر  |  تهرانشهر  |  خبرسازان   |  دخل و خرج  |  در شهر  |  طهرانشهر  |  محيط زيست  |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |