صحنه هاي نمايش نو ايجاد كننده تخيل و توهم است. حوادث و اتفاقاتي كه در نو اجرا مي شود، در زمان واقعي حادث نمي شود بلكه در گذشته هايي دور رخ داده
فرداي روز اجرا توضيحات بيشتري در خصوص لباس 18 كيلويي داده شد. يكي از حاضران هم پذيرفت كه اين لباس را بر تن كند، اما باز هم خبري از درياي مواج نبود.
رضا محدث
پنج شنبه گذشته، فرهنگسراي هنر - نمره ساعت هنوز 18 نشده كه صورت هاي ژاپني در خيابان جلفا خودنمايي مي كنند. در حالي كه حتي يك جفت چشم تنگ هم در اجتماع ايراني در نگاه ديگران مي نشيند، آنجا ده ها چشم بادامي وسط هياهوي جماعت ايراني نشسته اند. بهانه اجتماع؟ تئاتر موزيكال سنتي ژاپن، همراه با حركات موزون. با يك حساب سرانگشتي مي شد گفت تقريبا يك سوم از افراد داخل فرهنگسرا ژاپني بودند. از سفير كبير ژاپن در تهران گرفته تا كودكان 9 ، 10 ساله كه احتمالا دلشان براي زادگاه تنگ شده بود.
تاخير در آغاز برنامه، مسوولان برگزاري را به پذيرايي از حضار مجبور كرد البته شايد پذيرايي جزئي از برنامه بوده باشد، اما زمان اعلام شده براي اجرا چيز ديگري مي گفت. البته اين پذيرايي باعث شد تا نام كشور ديگري هم به مراسم اضافه شود؛ شيريني دانماركي كه با چاي در سرماي زمستان مي چسبد.
پايان ميهماني ، آغاز برنامه
ميهماني تمام شد. آخرين جرعه چاي كه از گلو پايين رفت، به خاطر آوردند كه چرا به فرهنگسراي هنر آمده اند. در آخرين روزهاي جشنواره تئاتر فجر و در حالي كه اين برنامه هيچ ربطي به جشنواره نداشت، پر شدن همه صندلي ها و البته راه پله هاي سالن نشان از استقبال خوب از برنامه اي كه حتي نمي دانستيم چيست داشت. تا رسيدن به برنامه اصلي اما هنوز نياز به صبر بيشتري بود. حالا نوبت سخنراني بود. سفير ژاپن در تهران پشت تريبون آمد و از اجراي نو صحبت كرد.
صحنه هاي نمايش نو ايجاد كننده تخيل و توهم است. حوادث و اتفاقاتي كه در نو اجرا مي شود، در زمان واقعي حادث نمي شود بلكه در گذشته هايي دور رخ داده. درست مثل شاعري كه با خواندن يك شعر به ياد شكوه يا مصيبتي كه در دوران گذشته بوده، مي افتد.
راستي اين نو همان NOH است . موسيقي و صدا جزو جدا نشدني نمايش نو است. در اين نمايش هيچ رهبر يا هماهنگ كننده اي وجود ندارد. گفته مي شود فاصله گذاري بازي ها در هر اجرا بر اساس ضرباهنگ دم و بازدم غير شنيداري بازيگران است. بازيگران فضايي پندارگونه را در ذهن بينندگان ايجاد مي كنند.
در نو بايد به دنبال فضايي باشيم كه هماهنگي خلق مي شود و كاري به ماجراي اصلي داستان نداشته باشيم.
استاد دانشگاه تهران، سخنران بعدي است و آخرين سخنران هم مدير اين گروه است. او توضيح مي دهد كه اين كار از يك سال قبل با همكاري بنياد ژاپن، مدرسه غير انتفاعي NPO و سفارت ژاپن در تهران انجام شده است.
حالا نوبت اجراي برنامه است. سه نفر با كيمونو وارد صحنه مي شوند و با آن نظم خاص ژاپني ها كنار هم مي نشينند. يكي فلوتي از كنار لباس خود بيرون مي آورد، ديگري طبلي دارد كه با دو چوب روي آن مي كوبد و نفر سوم هم خيلي مودب بدون وسيله اي خاص كنار آنها نشسته است. فلوتي كه در دست يكي از آقايان است به گفته رئيس گروه بلندترين صداي زير دنيا را ايجاد مي كند. صداي بلند فلوت به گوش مي رسد كه با فريادهاي مرد طبل زن به هنگام كوبيدن رو ي سازش همراه است.
دقايق اوليه اجرا خنده هاي حاضران در سالن را هم به همراه دارد، خنده هايي كه علت اصلي اش همان فريادهاي مذكور است!
بعد از اجراي هر برنامه هم، همان آقاي مسوول مي آيد راجع به آنها توضيح مي دهد. اجراهاي بعدي به همراه بازيگري بود كه با ماسك روي صحنه مي آمد و حركات ژانگولر را به نمايش مي گذاشت.
برنامه بعدي هم با يك لباس 18 كيلويي به همراه ماسك انجام شد. شمشير و آلات جنگي هم بود. آقاي مسوول مي گفت: در حين اين نمايش، صحنه به درياي مواجي تبديل مي شود. ما كه چيزي متوجه نشديم!
خارج از فرهنگسرا همه متاثر از فريادهاي نوازنده هاي طبل شده اند. حاصل اين نمايش تقليد از نوازنده طبل بيرون از فرهنگسرا بود. به هر حال غير از جماعت چشم تنگ براي ديگران فرو رفتن در حس كار آساني نبود. نتيجه؟ تئاتر موزيكال با حركات موزون در خيابان جلفا!