يكشنبه ۲۵ بهمن ۱۳۸۳
ادبيات
Front Page

شعر انقلاب
010038.jpg
پس از وقوع انقلاب اسلامي در سال ،۱۳۵۷ اوج گيري نوعي از شعر را شاهد بوديم كه در ذات خود با انقلاب عجين شده بود. اين شعر از مؤلفه هايي برخوردار بود كه آن را از شعرهاي پيش از خود متمايز مي كرد. شاعر اين شعرها نيز با شاعران پيش از خود تفاوت كيفي داشتند.
مشفق كاشاني درباره اين شعر و تفاوت آن با گذشته مي گويد:«پس از انقلاب فضايي واقع گرايانه در شعر به وجود آمد و شعري مورد توجه قرار گرفت كه از درد مردم بگويد، جوهره شعر داشته باشد و از رمز و رازهاي شعري بهره مند باشد.» اين تفاوت زمينه هاي مختلفي را دربرمي گيرد. فرم، مضامين، تكنيك و... همه به گونه اي در شعر پس از انقلاب تحول پيدا كرد.» بيژن ارژن كه خود شاعر است در اين زمينه مي گويد: «شعر بعد از انقلاب، شعري متفاوت است. شما كافي است كه بسامد رباعي و دوبيتي قبل و بعد از انقلاب را مقايسه كنيد، بسياري از قالب هاي مهجور تولدي ديگر يافتند و بسياري از معاني و تعابير جاي خود را به واژه ها و انديشه هايي تازه دادند.» وي به طور خاص به غزل اشاره مي كند: «غزل امروز متفاوت از غزل پيشينيان است و رباعي امروز مي رود تا بماند.» ارژن در ادامه به بحث درباره شعر سپيد مي پردازد: «در شعر سپيد يا آزاد هم خوانش هاي مختلفي هست كه هر كدام رنگ و آهنگ و درنگ خود را دارند.»
دكتر صديقه وسمقي، شاعر و مترجمي است كه نامي آشنا در عرصه شعر و شاعري دارد. او زماني كه درباره شعر انقلاب سخن مي گويد به پديده انقلاب و تأثير همه جانبه آن مي پردازد: «هر پديده مهم اجتماعي كه در جوامع مختلف، رخ مي دهد در تمام شئونات آن از جمله هنر و فرهنگ در اشكال مختلفش كه يكي از نمونه هاي بارز آن«شعر» است، تأثير مي گذارد. انقلاب اسلامي نيز به عنوان يك پديده فراگير اجتماعي، شعر و ادبيات ما را متأثر كرد.» به نظر وسمقي انقلاب هاي بزرگ دنيا مانند انقلاب روسيه، انقلاب فرانسه و انقلاب چين پديده هايي بودند كه در ادبيات خود را نشان دادند. اين شاعر با بيان اين مطلب اضافه مي كند:«در ايران ما هم آثار شعري دوران انقلاب، انعكاس دهنده اين جنبش بزرگ ملي و فراگير بودند» شاعر «نماز باران» معتقد است:«در انقلاب ۵۷ آثاري در حوزه شعر توليد شد كه برآيندي از اتفاقات زمان بودند». نظر دكتر محمود اكرامي فر، شاعر و منتقد ادبيات در همين راستا قرار مي گيرد. بي ترديد وقوع پديده اي گسترده و همه جانبه به نام انقلاب اسلامي، ادبيات جديدي را هم خلق مي كند. اكرامي فر مي گويد: «رخدادي بزرگ در جامعه كه پيامد سياسي، اجتماعي، فرهنگي و اقتصادي داشته، طبيعي است كه«ادبيات »و گفتمان خاص خودش را نيز مي طلبد.»وي درباره تمايز اين ادبيات و به ويژه شعر با آنچه پيش از انقلاب وجود داشته چنين اظهار نظر مي كند:«در حوزه ادبيات انقلاب هم دو بحث فرم و محتوا مطرح است، آنچه كه بيش از همه، در ادبيات انقلاب خودش را نشان داد و همان عنصر، باعث متمايز شدن آن از ادبيات قبل از انقلاب شد، محتواست، ورود معاني و ارزش هاي جديدي به حيطه شعر در شعر انقلاب، يك سرو گردن بالاتر از ساير عناصر ادبي و شعري خودش را نماياند.» اكرامي فر زماني كه به صورتي جزيي تر شعر انقلاب را مورد بحث قرار مي دهد مي گويد:«رشد جهشي از مرحله مداحي به تغزل و دستيابي به برخي نازك  خيالي ها از ويژگي هاي شعر انقلاب است. در دهه هاي گذشته شعر در ايران،شعر ما مراحل مدح و كوچه و بازار را از سر گذراند، بعدها به ادبيات و گفتمان و گلايه هاي اجتماعي و انزجار از مسائلي مانند فقر رسيد. ... اما بعدها به زيرساخت اعتقادي- اجتماعي رسيديم و تفكري ايجاد شد كه پرداختن به ارزش هاي فرازمان، فرامكان و فرامخاطب را تبليغ و تبيين كرد، موضوعاتي مانند ايثار، وطن دوستي، عشق(از نوع نابش)، فداكاري، شهادت و... در شعر بعد از انقلاب به اوج خود رسيدند.»
دكتر هادي منوري، شاعر و منتقد ادبيات، درباره شعر انقلاب بيشتر به ماهيت آن اشاره دارد:«شعر انقلاب در تاريخ و ادبيات ما، حال و هواي مردمي را نشان مي دهد كه از يك ظلم به سمت عدالت حركت مي كند.» وي به جرياني كه فراگير بوده و توسط مردم ايجاد شده اهميت ويژه مي دهد. از همين جاست كه او به تأثيرگذاري شعر بر نسل جوان مي رسد:« به اعتقاد من شعر انقلاب، به عنوان گونه اي ادبي در فرهنگ و ادبيات ايران ماندگار است، چرا كه جريان شعر انقلاب توانست تأثيرات عميقي روي نسلي از جوانان بگذارد. با اين كه سالها از پيروزي انقلاب اسلامي و ادبيات و شعر آن دوران مي گذرد، هنوز هم شاهد اين تأثيرها بر شعر و كلام جوانان نوظهور شاعر و اهل قلم هستيم.»
شعر انقلاب مسيري را طي كرده است كه گفت وگو درباره چگونگي حركت شعر انقلاب و راهي را كه پيموده است، بحث مهمي خواهد بود. مهمترين نكته در اين باره آن است كه اين شعر چه تحولاتي را شاهد بوده است؟ دكتر صديقه وسمقي معتقد است:«انقلاب، يك دگرگوني اجتماعي و سياسي است و در مقطعي خاص رخ مي دهد، اما اهداف بلندمدت آن در زماني طولاني پي گيري و محقق مي گردد، نبايد انتظار داشت كه انقلاب با همان شوري كه در زمان وقوع وجود دارد، به گفتمان، هنر و ادبيات دوره ها و نسل هاي بعد تعميم پيدا كند، به اعتقاد من لزومي ندارد تب انقلاب را در ادبياتي كه با زمان خودش فاصله گرفته نظاره گر باشيم.» دكتر وسمقي مي گويد:«در حال حاضر اعتراض را در شعر معاصران و چهره هاي جديد شعر مي بينم كه به نظر من تداوم همان شعر انقلاب است. خود اين موضوع پي گيري همان حال و هوايي است كه در بدنه شعر انقلاب دنبال مي شد.»به نظر مي رسد علاوه بر ورود مفاهيمي چون«اعتراض »به شعر انقلاب، فرم آن نيز شاهد دگرگوني هايي بوده است. به اين ترتيب بايد پرسيد آيا چنين شعري كه متعلق به نسل جوان است از پختگي لازم در پرداختن به مضمون و فرم برخوردار است؟ بيژن ارژن چنين پاسخ مي دهد:«پختگي به دوران ميان سالي برمي گردد و بالندگي از شاخصه هاي شعر جوان است. شاعران جوان به واسطه  جسارت جواني دنياهاي تازه تري را پديد مي آورند اما به شرط آن كه از صافي هنر گذشته باشد. بسياري از تازه هاي امروزي، هنري نيستند و بسياري از كهنه سرايي ها امروزي نشده اند.»
با عنايت به آنچه گفته شد مي توان گفت كه شعر انقلاب شعري مملو از معناست. براي گسترش اين شعر در خارج از مرزها هم مي توان صحبت كرد. محمدجواد محبت شاعر و محقق ادبيات در اين زمينه خاطرنشان مي كند:«متأسفانه متوليان فرهنگ ما، مترجمان و زبان دانهاي با ذوق را به كار نگرفتند تا نمونه هاي موفق شعر انقلاب كه انصافاً كم نيست- به زبان هاي ديگر برگردان شود و به سمع و نظر مخاطب جهاني ادبيات و شعر برسد، اين كار از طريق رايزني هاي فرهنگي امكان پذير بود، حتي نسبت به ارائه ترجمه بخشي از شعر انقلاب در رسانه هاي ايران، قدم قابل ملاحظه اي برداشته نشد!» محمدجواد محبت تصريح كرد:«تا وقتي كه ما نتوانيم به زبان مردم دنيا و زبان هاي زنده ديگر مانند انگليسي، هندي، ژاپني، عربي و فرانسه، آثار شعري خود را ترجمه كنيم، چگونه مي توانيم انتظار داشته باشيم كه شعر انقلاب مخاطب جهاني هم داشته باشد و ما را در سطوح بين المللي معرفي نمايد؟»
محسن كاظمي

نگاهي به كتاب سال بازگشت (چاپ دوم) نوشته احمد دهقان
حس نوستالژيك «يا ليتنا »
010041.jpg

ابراهيم زاهدي مطلق
مگر امكان داشت همه مردم ايران در «شهرك دوعيجي» حاضر باشند؟ مگر امكان داشت همه بسيجي ها آماده حمله به شهركي باشند كه سرهنگ دوم نيروي مخصوص، فرمانده تيپ كماندويي سپاه هفتم عراق «محمدرضا جعفر عباس الجشعمي» مستقيماً از طرف صدام مأمور حفاظت از آن شده بود؟
اما همه مردم ايران و همه بسيجي ها و سپاهي ها و ارتشي ها شنيدند خبري را كه حدود ساعت ۱۰ صبح از راديو گفت: «شنوندگان عزيز! شنوندگان عزيز! ملت قهرمان ايران توجه فرماييد! برابر اطلاعيه قرارگاه خاتم الانبيا، هم اكنون شهرك دوعيجي به تصرف دلاور مردان بسيجي لشكر ۲۱ امام رضا(ع) درآمد. مبارك باد بر شما اين پيروزي» خبر را همه شنيدند؛ اما فقط آنها كه در منطقه عملياتي لشكر ۲۱ امام رضا(ع) بودند، فهميدند كه «بابا نظر» به همراه يك سرباز فراري امام زمان(نظري از بچه هاي تهران) با يك موتور به خط دوعيجي زدند و سرهنگ ويژه صدام را كت بسته تحويل اردوگاه اسرا دادند.
«سال بازگشت» نام آخرين كتاب احمد دهقان است كه روايت داستان زندگي شهيد «محمد حسن نظرنژاد» (بابانظر) است.اين كتاب كه با فاصله گيري از روايت  ساده زندگي نامه هاي معمول، تبديل به داستان شده است، واقع نمايي را در حد عالي دارد. چنان كه گاه به اين خيال مي افتيم كه خاطراتي واقعي را از زبان يك رزمنده مي شنويم. گو اين كه واقعيات جنگ ما به قول «آقا مرتضي سرهنگي» آنقدر فراوان و زيبا و ناگفته مانده است كه گفتن اش هم هنر مي خواهد و هم جرأت.
دهقان از معدود نويسندگاني است كه در جمع همه نويسندگان ايراني- اعم از نويسندگان جنگ و غير از آن- نوشته هايش رنگ و بوي ايراني دارد؛ احساس ترجمه از آن به مشام نمي رسد. به جادو جنبل هاي اخيري كه از خوزستان و بوشهر و بندرعباس- به تقليد از آمريكاي لاتيني ها- تراوش مي كند، متوسل نشده و البته به خرافه  هاي باب ميل نوگرايان از نوع «تم تم  هندي» هم توجه ندارد. دليل واضح و آشكارش هم، زبان و ادبياتي است كه پدر و مادر دارد و آن هم جنگي است كه ادبيات خودش را خودش پديد آورده است.نوشته هاي دهقان- و البته برخي ديگر از جنگ نويسان- كم كم تبديل به هويت ادبيات معاصر ما مي شوند. چه برخي ژورناليست ها بخواهند و چه نخواهند.سال ها قبل يك نويسنده روس به يكي از اعضاي هيأت ايراني كه به آن كشور سفر كرده بودند، گفته بود: «اگر جنگ را از ادبيات روسيه بگيريد، چيزي براي آن باقي نمي ماند.»
ادبيات لاغر و نيمه جان ايران كه در سالهاي اخير به مدد جنگ و نويسندگاني كه از آن مي نويسند، كمر راست مي كند و به مرتبه اي نزديك مي شود كه آن نويسنده روس مي گفت. (ناگفته نماند جنجال هاي رسانه اي و قبيله بازي هاي برخي خبرنگاران كم سواد، گاه به گاه نويسندگاني چون دهقان را هم وارد ماجراهايي مي كنند كه اصالت شان مورد ترديد است.)
ادبيات داستاني ايران سالها بود كه اسير نگاه چپ ماركسيستي به جهان بود؛ قوي ترين آثارش- عليرغم پاره اي شعارهاي ادبي اش- به آن پاره نوشته هايي برمي گشت كه بن مايه هاي تفكرات انقلاب اكتبري در آن ديده مي شد.(اشاره به نمونه ها را فقط به احترام نويسندگاني كه با صدق دل در اين راه قدم نهادند، كنار مي گذاريم.)
جنگ ۸ ساله و البته پيش از آن، انقلاب ۲۲ بهمن ۵۷ مردم عليه رژيمي كه سرسخت ترين مبارزان راه آزادي هم خيال واژگوني اش را به ذهن نمي آوردند، ادبيات خود را جستجو كرده و به آن نزديك شده است. طبيعي و بديهي هم بود كه چنين شود. چرا كه روايت «انقلاب اسلامي» و «جنگ حق طلبانه يك ملت عليه متجاوزان» را نمي شد با «ادبياتي» جز آن چه از دل خودش بيرون مي آيد، نوشت.
احمد دهقان- نويسنده اي كه نوجواني اش در جنگ متولد شد و جواني اش با پايان جنگ به سر آمد- از آن دسته نويسندگاني است كه به قول مرتضي سرهنگي «جنگ، نويسندگان خودش را به وجود مي آورد؛ همان طور كه فرماندهانش را به وجود آورد.»
دهقان را جنگ نويسنده كرد؛ اگر جنگ نبود شايد احمد دهقان يك مهندس مخابرات بود و شايد هم يك معلم زبان فارسي و هر چيز ديگر. اگر جنگ نبود، قطعاً كتابي با نام «ستاره هاي شلمچه» سو سو نمي زد و «روزهاي آخر» را هم كسي نمي نوشت؛ همان طور كه كسي «سفر به گراي ۲۷۰درجه» را در دستور برنامه هاي مسافرتي اش يادداشت نمي كرد.سال بازگشت با تمهيداتي كه نويسنده برايش تدارك ديده، تبديل به داستاني شده كه راوي اول شخص آن، «ناصر» (يك روزنامه نگار) است كه براي جمع آوري خاطرات دوست قديم و همرزمش «بابانظر» (محمدحسن نظرنژاد) فرمانده عمليات لشكر ۲۱ امام رضا(ع) به مشهد مي رود.ناصر در روزهايي به ديدن بابانظر مي رود كه جراحات شيميايي و جسمي، او را از پا درآورده است. اين اثر را شايد در تعاريف معمول و مرسوم ادبي نتوان در جرگه رمان قرار داد؛ اما مگر مي توان به زندگي سراسر فراز و نشيب يك رزمنده از زمان طفوليت تا شهادت پرداخت و رمان خلق نكرد. نقص اين اثر براي تبديل شدن به يك رمان تمام و كمال، نپرداختن به سلسله اي از آدم ها و عقايد است كه محمدحسن نظرنژاد (پهلوان بي سواد كوي طلاب مشهد) را تبديل به «بابانظر» (قهرمان جبهه هاي جنگ و دفاع از هويت و نواميس يك ملت) مي كند. نواقصي كه به آن اشاره شد، به هيچ وجه متوجه نويسنده نمي شود؛ بلكه به مؤسسات و نهادهايي برمي گردد كه سفارش مي دهند و گاه محدوديت هايي به لحاظ حجم و يا محتواي كتاب براي نويسنده ايجاد مي كنند. آنچه در ۱۶۸ صفحه كتاب ديده مي شود، قلم تواناي نويسنده اي است كه حضور پررنگ و پرشمار خودش در جنگ كمك فراواني به واقع نمايي اثر كرده است.نوشيدن جرعه جرعه اين كتاب، باز هم مرا به ياد سخني از دوست عزيزم مرتضي سرهنگي مي اندازد كه مي گفت: «نويسنده اي كه مي خواهد از جنگ بنويسد، يا بايد در جبهه ها بوده باشد، يا وقايع و حوادث و خاطرات جنگ را خوب خوانده باشد.» (آقا مرتضي روي كلمه «خوب» ، تأكيد مي كرد.)
خواندن كتاب «سال بازگشت» نشان مي دهد كه نويسنده اش، هم جنگ را و هم مردان جنگ را «خوب» مي شناسد. مي داند كه مردان جنگ، جنون زده هاي جنگ طلبي نبودند كه بوي نفت يا سهام كارخانه ها آنان را به سنگرهايي كشانده باشد كه شب را تا صبح در كنار سگي خوابيده باشند كه مثل خودشان از گستردگي آتش دشمن زمين گير شده بود.
نوشتن از فرماندهي كه به اصطلاح پزشكي دچار «پاراپلژي» است و قادر به كنترل ادرارش نيست، نياز به قلم و ظرافت و تعهدي دارد كه دهقان از آنها برخوردار است. پهلواني كه در شهرش فريمان و بعدها در مشهد كسي قادر به انداختن پنجه در پنجه اش نبود، چنان دچار مجروحيت از ناحيه كمر مي شود كه...
به ياد مي آورم مصاحبه اي را كه سالها پيش با دكتر مجتبي رحمان دوست داشتم؛ در پاسخ به اين سؤالم كه «ويژگي  اصلي ادبيات جنگ ما چه بايد باشد؟» گفت: «... خلاصه اش اين است كه اگر كسي داستان جنگ را خواند، پس از آن، اين جمله به ذهنش برسد كه: يا ليتنا كنا معكم...»
سال بازگشت را احمد دهقان چنان نوشته است كه براي آنها كه در آن سالها شرف حضور در جبهه ها را داشتند، حسي نوستالژيك و براي آنها كه نبودند، يادآور همين جمله است كه: «اي كاش ما هم در آن سالها در كنار شما بوديم.«دهقان با درايت و ظرافت توانسته است بچه هاي جنگ را همان گونه كه بودند، تصوير كند، نه آن طور كه برخي مي خواهند؛ جبهه هايي پر از شوخي و خنده (اما نه به شوخي گرفتن كشور و بي مسئوليتي)، جنگيدن تا پاي جان(اما نه به انگيزه مردن و مرگ طلبي)، شهادت طلبي(اما دوست داشتن زندگي) گذشتن از زن و فرزند(اما براي حفظ پانصد نفر انسان)، روايت تلخي هاي جنگ(اما نه براي سياه نمايي هاي ساده لوحانه، بلكه براي نشان دادن شيريني هاي دفاع از مردم و ميهن).احمد دهقان همان گونه كه از جنگ خسته شد و از ۱۵ سالگي تا پايان جنگ را ايستاد تا آخرين قطار براي بردن باقي مانده رزمنده ها به دو كوهه رسيد، حالا ايستاده است. سال بازگشت نشان مي دهد كه او در راه نوشتن هم خسته نخواهد شد. گو اين كه فصل هاي پاياني كتاب اين هشدار را مي دهد كه احمد هنوز اسير خاطرات ناب و دست نخورده اي است كه روايت آنها را به هر «داستان پردازي» ترجيح مي دهد. دهقان ناچار است خاطره هايش را فراوري كند نه روايت.

كتاب

فرهنگ نمايشنامه نويسان
زماني ذهن تاريخ مي تواند از هنرمندان يك سرزمين خالي نباشد كه درباره زندگي و آثار اين هنرمندان كار شده و به صورت مكتوب در آيد. البته اين مهم بايد در زمان حيات هنرمند يا زماني نزديك به دوران حيات او انجام گيرد. براين اساس فرهنگنامه هنرمندان مي تواند گام موثري در اين راه باشد. بنابراين آنچه در خبرها آمده بود قرار است فرهنگ نمايشنامه نويسان ايران منتشر شود. اين مجموعه به همت پژوهشگاه علوم انساني و به سرپرستي چيستا يثربي با همكاري يك گروه ۲۶ نفره از دانشجويان تئاتر منتشر مي شود. اين فرهنگ در چندين جلد منتشر خواهد شد و دربردارنده بيوگرافي و عنوان نمايشنامه هاي هر نويسنده است.
يثربي درباره مراحل اين پروژه مي گويد:در حال حاضر اطلاعات تمام نويسندگان پيش از انقلاب از زمان قاجار منتشر شده و در مرحله بعد از اطلاعات مربوط به نويسندگان پس از انقلاب جمع آوري خواهد شد.
يثربي با كارگرداني نمايش «يك شب ديگر هم بمان سيلويا» كه خود نويسنده آن هم هست در جشنواره تئاتر فجر حضور دارد.
010044.jpg
همراه طبيعت
نگاهي به مجموعه شعر «گاهي شبيه رؤياي تو مي شوم»
از پوران كاوه
بعد از «صداي فاصله ها» ، «بيا شبيه آفتاب باشيم» و «از سكوت ترانه مي سازم» چهارمين مجموعه شعر «پوران كاوه» با عنوان «گاهي شبيه رؤياي تو مي شوم» به بازار آمد. كاوه در اين كتاب به درونيات شاعري اشاره دارد كه سعي دارد در جهان پهناور پيرامون خود، به معنايي برسد تا فارغ  از هاي و هوي روزگار و بي  اعتنا به آن به آرامش برسد. شاعر در اين مسيرگاه به آنچه مي خواهد مي رسد و گاه نه. آنجا كه او موفق است تا آنجا پيش مي رود كه خود را در معنايي كه يافته فراموش مي كند: «نامش را پرسيدم/ لبخندي زد/ براي هميشه/ فراموش كردم نامم را» و گاه كه نااميد مي شود به ويراني مي رسد: «آه ويراني/ واژه ات ويران باد.»
زبان كاوه در «گاهي شبيه رؤياي تو مي شوم» پيچيده نيست، ساده شروع مي شود، ادامه مي يابد و به پايان مي رسد. براي همين مجموعه او از زباني يكدست برخوردار است و بازي زباني در آن يافت نمي شود. در حوزه واژگاني نيز كاوه بيشتر از طبيعت و پديده هاي طبيعي چون آسمان، دريا، بهار، خورشيد و سنگ بهره مي برد و كمتر به عناصر موجود در دنياي امروز كه زاييده تكنولوژي هستند توجه دارد. اين ويژگي حاصل نگاهي است كه شاعر به زندگي دارد. در اين نگاه، آنچه اهميت دارد پاكي و صداقت است كه در طبيعت نهفته است و دنيايي جديد از آن كمتر بهره برده است. درست با چنين رويكردي است كه بخشي از شعرهاي او به عاشقانه هايي تبديل مي شوند كه روايتگر انسان، بي آلايش و دور از آهن و دود عصر حاضر است.
«گاهي شبيه رؤياي تو مي شوم» را مؤسسه انتشارات نگاه در ۹۵ صفحه منتشر كرده است.

|  ادبيات  |   اقتصاد  |   انديشه  |   سياست  |   ورزش  |

|   صفحه اول   |   آرشيو   |   بازگشت   |