نقد جشنواره در گفت وگو با جهانگير نصري اشرفي
تغيير بر چه پايه
|
|
چند مدتي است كه برخي از چهره هاي جدي و پژوهشگر موسيقي از ضرورت بازنگري در برگزاري جشنواره هاي هنري، به خصوص موسيقي سخن مي گويند. جهانگير نصري اشرفي كه از پژوهشگران باتجربه عرصه فرهنگ عامه و فولكلور و موسيقي نواحي ايران است، ازجمله اين چهره ها است كه در يكي، دو سال اخير به نقد برپايي جشنواره هايي چون موسيقي نواحي و جشنواره فجر برخاسته است. نصري اشرفي در كارنامه كاري خود، نمايش و موسيقي در ايران (سه جلد، نشر آرون)، فرهنگ واژگان تبري (۵جلد، نشر احياء كتاب)، موسيقي نواحي ايران (۱۳۶ ساعت اثر صوتي و چند كتابچه، انجمن موسيقي ايران)، تاريخ نمايش در فلات ايران (۱۰ جلد، انتشارات پژوهشگاه فرهنگ و هنر اسلامي)، گوسان پارسي (۲ جلد همراه با ۱۸ حلقه CD صوتي، مركز موسيقي حوزه هنري) را دارد.وي همچنين دبيري جشنواره هايي چون، گوسان، كوچ، سبك شناسي موسيقي و آوازهاي تعزيه (در دست اجرا) و نقالي هاي موسيقايي و شاهنامه خواني ايران و مديريت اجرايي جشنواره موسيقي آييني را به عهده داشت.
* آقاي نصري اشرفي: درباره اهميت موسيقي، يعني موسيقي نواحي بحث هاي زيادي صورت پذيرفت. از ديدگاه شما كه علاوه بر پژوهش موسيقي به طور جدي تلاش ها و مطالعات گسترده اي در زمينه تاريخ فرهنگ داشته ايد، اهميت موسيقي نواحي در چيست؟
- موسيقي بومي ملل شرق و به ويژه نجد ايران اصلي ترين عامل انتقال بخش قابل اعتنايي از اندوخته ها و دانش فرهنگي و اجتماعي ساكنان اين فلات بوده است. از اين منظر اين هنر را مي توان در جايگاه نوعي خط و الفباي شرقي قلمداد نمود؛ خط و الفبايي نامرئي كه از طريق سنت هاي كلاسيك و دبستان ها و سبك هاي نظام مند سينه به سينه و شفاهي به حفظ، دادوستد و آموزش اساسي ترين جنبه هاي زندگي اجتماعي معطوف بوده است. اين هنر حوزه هاي وسيعي از نظرات مادي و معنوي مردم ايران اعم از مباحث جهان شناختي، فلسفي، تاريخي، اجتماعي، حماسي و اساطيري و نيز انتشار اخبار و اطلاعات روزمره، رويدادهاي پراهميت سياسي و نظامي و اقتصادي و همچنين مباحثي كاربردي تر همچون آموزش تاريخ، فلسفه، حكمت و ادبيات را دربرداشته و دارد. همه دريچه ها و چشم اندازهاي فوق جدا از فرم تجريدي و انتزاعي نغمات و الحان متنوعي است كه هر يك از اعتبار فرهنگي و تاريخي والايي برخوردارند و بنابراين مي بايد با دقت و حساسيت خاصي با آن برخورد شود. طبيعي است كساني كه در جايگاه مسئول و يا محقق و نيز راويان اين گونه موسيقي قرار دارند ،علاوه بر دانش و اطلاعات لازم و شناخت روح و جوهره آن مي بايد از درك و عرقي ملي برخوردار باشند.
*تجربه تعطيلي برخي كارها نشان داده است كه كل كار تعطيل مي شود و برنامه جايگزيني براي آن نيست. به نظر شما اگر به سمتي برويم كه جشنواره ها تعطيل شوند، آيا هراس از بين رفتن دستاوردهاي آن به وجود نمي آيد؟
- اصلاً چنين پيشنهادي، يعني تعطيلي جشنواره ها، نه عقلاني است و نه ممكن. بحث بر سر تعطيلي جشنواره ها نيست، بلكه مسئله مورد مناقشه پيشگيري از تكرار كسالت بار محتوايي جشنواره ها و گرايشات شكلي و فرماليستي است كه متأسفانه جشنواره هاي سراسري موسيقي نواحي به آن دچار شده اند.
چنانچه در اين زمينه ما از يك سازمان تحقيقاتي هدفمند برخوردار بوديم قطعاً مي توانستيم با استفاده از دانش و خرد همه محققان ميداني و عالمان فرهنگ (به ويژه محققان گمنام نواحي كه به رغم دانش گسترده و اطلاعات درجه يك و ارزشمند طي همه اين سالها مورد بي مهري و بي توجهي قرار گرفته اند) و با استفاده از اطلاعات و آگاهي هاي جمعي تغييرات اقناع كننده اي را در اين زمينه به وجود آوريم.
از آنجايي كه در حال حاضر با فقدان چنين نهاد بااهميتي مواجه هستيم و در عين حال در مقطع كنوني اميدي به تأسيس چنين مركزي وجود ندارد ،من به سهم خود و براساس يافته هايم از سال ۱۳۷۶پيشنهادهاي مشخصي را در زمينه تغييرات بنيادي در جشنواره به سازمان ها و مراكز ذيربط به ويژه انجمن موسيقي ايران ارائه نمودم. اين پيشنهادها از راهكارهاي عملي و در عين حال ساده و مقدوري توأم بوده است. مثل ايجاد جشنواره هاي استاني و به صورت تقويمي و تنها با شركت هنرمندان موسيقي بومي همان استان. بديهي است در اين صورت مركز موسيقي مي توانست با ايجاد كلاسهاي مقطعي آموزشي و به رسميت شناختن محققان بومي و گمنام و ايجاد هويت براي اين گروه از پژوهشگران محروم و دعوت از آنان جهت آموزشهاي مورد لزوم تحقيقي و كوتاه مدت، آنان را به ادامه پژوهشهاي خود به صورت سازمان يافته ترغيب نموده و مسئوليت شناسايي نمونه ها، افراد و موضوعات كشف ناشده هر منطقه در زمينه موسيقي بومي را به عهده آنان گذاشته و در عين حال معرفي اين نمونه ها را نيز جهت جشنواره هاي استاني برعهده آنان نهد.
در اين صورت پژوهشگران شناخته شده و صاحب تجربه موسيقي و استادان و مدرسان تحقيق مي توانستند ،مسئوليت اداره كلاسهاي آموزشي مورد نظر را به عهده گرفته و تجارب خود را نيز در اختيار آنان نهند. در عين حال محققان صاحب نام مسئوليت هدايت و نيز نظارت بر فعاليتهاي پژوهشي پژوهشگران مناطق را بر عهده گرفته و نيز در سازماندهي و مديريت جشنواره هاي استاني مشاركت نمايند. در اين صورت گزيده و اهم دستاوردها و نمونه هاي خاص مكشوفه در جشنواره هاي استاني مي توانست در جشنواره هاي سراسري معرفي و مورد ارزيابي و تجزيه و تحليل پژوهشگران موسيقي قرار گيرد.
در اين صورت همه ثبت و ضبط ها، اعم از تصويري، صوتي و مكتوب نيز مي توانستند از اهميت و اعتبار لازم برخوردار بوده و مورد اعتماد و وثوق باشند. بنابراين بحث بر سر تعطيلي جشنواره ها نيست بلكه تغيير محتوايي و شكلي آن جهت كارايي بيشتري و استفاده درست تر از هزينه هاي مادي و معنوي مصروف در اين گونه جشنواره هاست.
* شما ازجمله فعالان موسيقي و فرهنگ فولكلور ايران هستيد كه پژوهشهاي ارزنده اي در اين زمينه انجام داده ايد. با توجه به تجربه مديريت چند جشنواره و كنگره هاي بااهميت موسيقي مناطق ايران، فكر مي كنيد آيا زمان آن نرسيده كه تغييري در محتوا يا قالب جشنواره ها داده شود؟
- با توجه به ناكارآمد بودن و عدم تأثير تعيين كننده جشنواره هاي سراسري موسيقي من از چند سال قبل لااقل در حوزه پژوهش ها، مسئوليت ها و اقدامات مربوط به خود، ترجيح دادم تا برنامه ريزي هايم را در زمينه دستاوردهاي پژوهشي از قالب جشنواره اي (كه در شكل جاري و معمول آن شيوه اي ناكارا براي اقدامات جدي پژوهشي است) به ساختارسازي كنگره سوق دهم و طبيعتاً فكر مي كنم در شرايط حاضر ساختار كنگره جهت تبيين و بررسي و تحليل و تأويل موسيقي نواحي و نيز ارزيابي و ارائه نمونه هاي موردنظر فرمي غيرتبليغاتي و مطلقاً پژوهشي و فرهنگي است. لذا براساس تعريف و كاركرد شناخته شده، كنگره ها، پژوهشهاي مشخصي را مدنظر قرار داده و پس از اتمام تحقيقات كه با همكاري دستياران و محققان بومي موسيقي صورت مي گيرد شاخص ترين خنياگران، هنرمندان موسيقي و حافظان موضوع موردنظر را جهت شركت در كنگره دعوت مي نمايم.
در عين حال با شناسايي برجسته ترين آگاهان تاريخ فرهنگ و محققان فولكلور و موسيقي آنان را جهت ايراد سخنراني و نقد و بررسي موضوع مورد تحقيق دعوت نموده و با سفارش و فراخوان مقاله، كليه افراد صاحبنظر را جهت مشاركت عملي و فكري دعوت مي نمايم. اين روش با توجه به تأكيد و تمركز به يك موضوع خاص در موسيقي نواحي و از سوي ديگر پرهيز از تك روي و استفاده از خرد همه پژوهشگران با آگاهي ها و تخصص هاي گوناگون پيرامون موضوع موردنظر به گمان من بهترين روش جهت تبيين اساسي ترين موضوعات مربوط به موسيقي نواحي است. اين راهكار به خاطر مطالعات قبلي و تحقيقات ميداني متمركز در زمينه ژانرهاي خاص امكان ثبت و ضبط اصولي را نيز ميسر ساخته و از تجمع بي معني و غيرهدفمند شمار كثيري از هنرمندان موسيقي پيشگيري نموده و در نتيجه مانع از هزينه هاي بي مورد خواهد شد.
اين گونه كنگره ها، پيشاپيش و قبل از برگزاري از نظر صوتي، تصويري و آثار مكتوب نيز آثار جدي و ارزشمندي را جهت انتشار ميسر ساخته و بنابراين با كمترين هزينه بيشترين دستاوردها را در پي داشته و علاوه بر اين از اتلاف انرژي و نيز اغتشاش و به هم ريختگي غيرلازم و معمول در جشنواره ها نيز بري است.
كنگره گوسان پارسي كه دو جلد اثر مكتوب در زمينه نقل ها و مكاتب قصه پردازي را در موسيقي نواحي مدنظر قرار داده و نيز هجده ساعت CD صوتي و چهار ساعت كار تصويري، بيست مقاله موضوعي با ايراد هشت سخنراني تخصصي و ويژه موضوع كنگره، خود گوياي تفاوت دستاوردها و نتايج اين گونه كنگره ها با جشنواره هاي سراسري است.
بنابراين پيشنهاد اين جانب مؤكداً بر اين نكته قرار دارد كه كنگره هاي موسيقي نواحي مي بايد جايگزين جشنواره هاي سراسري شود و در عوض جشنواره هاي استاني با حضور هنرمندان استانهاي برگزاركننده مورد حمايت جدي قرار گيرد.
* يكي از فوايد برگزاري جشنواره ها شناسايي چهره هاي جوان است. آيا شما به تأثيرات مثبت جشنواره ها در اين زمينه اذعان داريد؟
- اجازه مي خواهم تا پرسش و نيز پاسخ شما را به شكل زير تعميم دهم كه قطعاً يكي از اساسي ترين اهداف و وظايف جشنواره هاي موسيقي نواحي مي بايد معطوف به كشف چهره هاي جديد، مفاهيم و نمونه هاي جديد و ناشناخته و نيز نغمات، الحان و مضامين كشف ناشده اي باشد كه تلاش ها و تحقيقات گذشته و جشنواره هاي پيشين موفق به معرفي آنها نشده اند. البته اين كشفيات مي تواند شامل چهره ها و نيروهاي جوان نيز باشد. ما نمي توانيم منكر برخي دستاوردهاي موردي و نمونه وار جشنواره هاي برگزار شده در زمينه هاي فوق باشيم. اما از آنجايي كه مجموعه اين يافته ها به هيچ وجه همسنگ و هم طراز بودجه ها و انرژي هايي نيست كه در اين جشنواره ها هزينه شده است، پس بايد به دنبال علت ها و موانع چنين پيشرفتي باشيم. من قبلاً نيز به عوامل و اسباب چنين نقصاني اشاره كرده ام، اما اهميت اين موضوع يعني ضرورت قطعي كشف و معرفي چهره ها و نيز ژانرهاي جديد در هر جشنواره ايجاب مي نمايد تا يك بار ديگر يادآور شوم كه عدم توجه و اعتنا به موضوع فوق موجب شده است تا اساساً اقدامات، فعاليت ها و برنامه هايي كه تحت عنوان جشنواره ارائه مي شوند به خاطر عدم اعتنا به مسائل بنيادي بيشتر به كنسرت هاي تكراري شبيه باشند.
از نظر من دو مسئله عمده موجب اين ضعف اساسي است: ابتدا عدم وجود يك سازمان تحقيقاتي منسجم كه بتواند با استفاده درست و به جا از نيروها و محققان كشوري و منطقه اي و با تعريف و طبقه بندي روشمند و ترسيم يك اطلس جغرافيايي- فرهنگي، موسيقايي حجم گسترده و شگفت آور اين بخش از فرهنگ و هنر تاريخي ما را مورد پژوهش هاي همه جانبه قرار دهند. به طور طبيعي و در مسير چنين تحقيقات سازمان يافته اي همه پديده ها، چهره ها و موضوعات موسيقي نواحي مورد شناسايي قرار گرفته و براساس همين دستاوردهاي نظام مند ،ما قادر خواهيم بود تا با توجه به ميزان كشفيات جديد و اهميت آنها جشنواره هايي فصلي و يا ساليانه را ترتيب داده و طبيعتاً به مفهوم واقعي جشنواره نزديك شويم. اين كار به عكس تصور مديران مسئول در اين زمينه به بودجه چنداني نياز ندارد. من فكر مي كنم تنها امكانات هزينه شده در لشكركشي ها و هياهوها و تبليغات بي فايده دو جشنواره اخير در زمينه موسيقي نواحي و نيز افزودن مقدار ديگري بودجه بر آن و نيز تلاش در جهت جذب و افزودن مقدار ديگري از امكانات موجود بر آن، مي تواند لااقل براي يك سال چنين تشكيلاتي را اداره نمايد.
اين علت خود معلول عدم شناخت و نيز عدم توانايي و جسارت مديران ما در ايجاد نهادهايي است كه از ضرورتي ملي و متيقن برخوردارند. از سوي ديگر غالباً كساني كه در رأس مديريت چنين جشنواره هايي قرار مي گيرند متأسفانه به رغم ژست هاي روشنفكرپسند و اغواگرانه از ميزان لازم آگاهي نسبت به جوهره تاريخ فرهنگ و بطن و متن اندوخته هاي شفاهي برخوردار نبوده و از ميزان اهميت واقعي اينگونه دستاوردهاي تاريخي و ملي در اين برهه از زمان آگاه نيستند. به همين دليل ترجيح مي دهند تا به جاي ارائه تحقيقات ارزشمند و يافته هاي جديد جشنواره، در زمينه پوستر جشنواره به قلم فرسايي پرداخته و يا در مورد نورپردازي و دكوراسيون سخن بگويند. اين نكته خود روشنگر بخشي از چشم اندازها و ديدگاههاي ژورناليستي مجريان چنين جشنواره هايي است.
* اگر بخواهيم آسيب شناسي منصفانه اي از جشنواره ها داشته باشيم چه نقاط ضعفي را براي آن مي توانيم اشاره كنيم؟
- قطعاً نقد و بررسي جشنواره هاي سراسري و نقاط ضعف و قوت تعدد اين جشنواره و حجم و ابعاد سايه روشن هاي آن در اين مجال نه ممكن است و نه اصولي.من فكر مي كنم در اين زمينه ما نيازمند يك بازنگري همه جانبه و البته در فرصتي كافي و نشستي اختصاصي از سوي همه صاحبنظران هستيم. كافي است تا به نام افراد شركت كننده در جشنواره هاي متعدد و سراسري موسيقي نواحي توجه كنيم. قطعاً در كليه اين جشنواره ها پيوسته با حدود يكصدوپنجاه چهره آشنا از موسيقي نواحي مواجه مي شويم. هرچند اين چهره ها هر يك هنرمنداني معتبر و بي بديل در موسيقي نواحي بوده و از اندوخته ها و دانش موسيقايي گسترده و ارجمندي برخوردارند، اما در هر صورت ما بايد پيوسته اين موضوع را مدنظر داشته باشيم كه جشنواره ها داراي تعريف هاي مشخص و مفاهيم معيني هستند. من قبلاً نيز گفته ام اگر مثلاً يك جشنواره سينمايي همه ساله با اكران فيلم هايي مشخص و تكراري برگزار شود قطعاً اين كار شوخي بي مزه اي تلقي شده و مورد مضحكه صاحبنظران قرار مي گيرد.
البته ممكن است برخي مدعي شوند كه ما هر جشنواره را با طبقه بندي و اهداف ديگرگونه اي برگزار نموده و مثلاً اين طبقه بندي مشمول سازهاي كوبي، زهي زخمه اي، بادي، يا مثلاً رده هاي سني مجريان و يا به تناسب قد افراد پي ريزي مي نمائيم.
اين نوع روش ها و راهكارهاي عامه پسند و پيش پاافتاده از سوي برخي افراد كم دانش و فاقد شناخت به عنوان يك حركت بديع و اختراعي منحصربه فرد تلقي شده و موجب اقناعشان مي گردد.
اما كافي است به حوزه گسترده اي از مفاهيم اساسي در زمينه يادمان ها و مواريث تاريخي، فلسفي، اساطيري مذهبي و حكمت فرق و نحل و نيز شمار قابل ملاحظه سبك ها و شيوه هاي اجرايي مستتر در موسيقي نواحي اشاره كنيم و نيز شاخه هاي تناور دبستان ها و مكاتب مختلف نغمه پردازي، دستان سرايي، نقالي و خنياگري را در اين هنر تاريخي مورد لحاظ قرار دهيم تا پي ببريم اساساً چنين دسته بندي ها يا به اصطلاح طبقه بندي هايي تا چه ميزان عوامانه و تهي از خرد و دانش علمي- پژوهشي است.
|