چهارشنبه ۲۸ بهمن ۱۳۸۳ - سال سيزدهم - شماره - ۳۶۴۰
شهر آرا
Front Page

بهشت زهرا، يك روز با گوركن ها
مرگ ديگران و كسب و كار من 
029850.jpg
عكس : گلناز بهشتي 
مردن پايه كار من است اين را با اعتماد به نفس و غرور و البته كاملا با خونسردي مي گويد ولي اگر اين كار نبود دوست داشتم شغل آزادي داشتم و روي پاي خودم مي ايستادم.
ليلا درخشان
۱۰۰ ۹۹، ، 98 ، 97 ... عدد نشانه است. نشانه براي آدم هايي كه تبديل به تخته سنگ شده اند. قطعات هر چقدر به زمان ما نزديك تر باشند پذيراي ميهمانان بيشتري هستند و البته هر چقدر دورتر زير غبار زمان مدفون تر. اينجا بهشت زهرا است.
براي ديدن گوركن ها بايد راهي قطعه هاي جديد شد. تا رسيدن به قطعه جديد بايد از چندين خيابان گذشت. اما خبري از آرامش بي نظير گورستان در اينجا نيست، نه سكوتي است و نه مرگي. زندگي بر مرگ بيشتر مي چربد، انگار. پليس هاي راهنمايي و رانندگي، ترافيك سنگين، اغذيه فروشي ها، پلاكاردها و بروشورهاي تبليغاتي خاصيت مرگ را كمرنگ تر كرده است. ه قطعه اي مي رسيم كه صدها گور آماده را مثل لانه هاي زنبور در خود جاي داده است تا هر روز مسافران ديارباقي را در آغوش بگيرد. مراسم تدفين با ناله ها و فريادهاي زنان انجام مي شود. گوركن ها هم به كار خود مشغول هستند. به سرعت مرده ها را به خاك مي سپارند و در گوشه اي سيگار روشن مي كنند. فضا سنگين است. البته باز هم حس مرگ كمتر درك مي شود. مسوول قطعه با كارتي روي سينه مشغول انجام وظيفه است. به سراغ گوركن مسني مي رويم. با لهجه تركي مي گويد حوصله حرف زدن ندارم، اما مسوول قطعه مختار را به ما معرفي مي كند.
مردي 40 ساله با بلوز و شلوار خاكي رنگ و چكمه هاي پلاستيكي. پاي چپش روي قسمت چپ بيل است در حالي كه چانه و دست راستش روي قسمت بالايي بيل است يك پك به سيگار مي زند و در حالي كه اطراف را مي پايد تا مرده اي روي زمين نماند، مي گويد:
اسمم مختار است، 20 سال است كه در اين كارم. البته 10 سالش مرده شور بوده ام و 10 سال هم گوركني كرده ام. از ملاير آمده ام، سربازي  مرا به اين كار كشاند. بعد از سربازي خودم سراغ اين كار آمدم و الان هم حدود 40 سال سن دارم.
۲۰ سال پرسه در ميان مرده ها؛ انتظار مي رود آدمي خسته و دل مرده و اندوهگين مخاطب مان باشد، اما عكس اين قضيه ثابت مي شود و با تضاد جالبي رو به رو مي شويم.
اجازه مي خواهد براي دفن مرده اي كه از تبعه افغان است، چند لحظه گفت و گو را ترك كند. افغان ها در سكوتي پيوسته بالاي سر عزيز از دست رفته شان نشسته اند. بدون اينكه كلامي حرف بزنند. مي خواهند خودشان مرده را دفن كنند، اما خاك ريختن روي مرده و گذاشتن تخته سنگ در تخصص مختار است. با مهارت و فرزي خاصي اين كار را انجام مي دهد بعد هم مي گويد خدا رحمتش كند. اين كلمه هم انگار جزئي از كارش است.
برمي گردد، همراه با گوركن مسني. مرد با سر و روي خاكي يك لحظه بيل را درون خاكي فرو مي برد كه زير آن مرده اي آرميده است. يك نفر با حالت ترس مي گويد چه كار مي كني؟ مرده آن زير است. مي گويد: مرض دارم! اين كار را از روي بي حوصلگي مي كند انگار، بعد مي گويد: حاضرم الان درون يكي از اين قبرها بروم و شما روي من خاك بريزيد تا از اين زندگي راحت شوم. 6 تا بچه دارم كه حتي به مردن من راضي اند. پس زنده بودنم با اين وضع چه معني دارد؟
مختار مي گويد: هر كدام از همكارانم كه از اين شغل و سختي هايش گلايه و شكايت كنند فقط براي خودنمايي است. هر شغلي سختي هاي خودش را دارد. من مي دانم مردم يا حتي خود شما فكر مي كنيد شغل ما متفاوت از شغل هاي ديگر است يا حتي خود ما آدم هاي متفاوتي هستيم، اما كسي كه اهل كارباشد بايد بتواند از عهده هر كاري بربيايد و با سختي هايش هم بسازد. فرض كنيد راننده تاكسي هر روز غر بزند چرا من هر دقيقه بايد ترمز كنم و مسافر پياده و سوار كنم. كسي هم كه اهل كار نباشد اگر به او بگويند صبح تا شب در يك مكان بنشين و فقط پول بشمار باز هم يك چيزي براي غر زدن پيدا مي كند!
اصرار داريم كه به او بقبولانيم كه صداي عزاداري و گريه و ناله ها و حتي رنگ هاي سياه عزاداران تاثير منفي در روحيه او دارد، اما او كاملا اين قضيه را رد مي كند. مرد مسني با چهره آفتاب سوخته كه خود را مداح معرفي مي كند نظري مخالف مختار دارد: اينجا صبح تا شب عزاداري است، گريه و زاري است. يك نفر اينجا پيدا نمي شود كه حتي لبخندي بزند. غير آن سردي هوا، گرمي هوا، حقوق كم و .... اعصابمان را داغان مي كند، روحيه مان خراب مي شود، پير و فرتوت مي شويم.
از مرده نمي ترسم. مي توانم تا يك هفته كنار مرده اي باشم. مي توانم درون اين قبرها بخوابم. من مرده اي را به خاك سپرده ام كه ديدنش براي خيلي ها تهوع آور است... كساني كه بدنشان كرم زده بود، فقط از مار مي ترسم!
از مداح براي مداحي دعوت مي شود و حرف هايش نيمه كاره مي ماند. مختار مي گويد: همه مسايل دست به دست هم مي دهند تا فرد روحيه اي ضعيف يا قوي داشته باشد. منتهي چون شغل ما اين است، تمام همكاران و مردم اصرار دارند همه مشكلات را به نوع كار نسبت دهند در حالي كه من خودم اصلا اين مساله را قبول ندارم.
يك نفر ابزارش قلم است و يك نفر تصوير و يك نفر هم بيل؛ اين را مختار كاملا پذيرفته است. بيل را به دست مي گيرد تا برود زمين را بكند و انساني ديگر را به اعماق ابديت بسپارد.
مي گويد: ما هم آدميزاد هستيم از جنس پوست و استخوان ما تا ساعت 4 بعدازظهر با مرده ها سر و كار داريم. بعد از آن زندگي مان كاملا مثل بقيه است. من عاشق موسيقي هستم و بلافاصله كه به خانه مي روم CD را در ضبط مي گذارم و كلي هم لذت مي برم.
اما باز نوحه خوان از راه مي رسد و در رد حرف هاي مختار مي گويد: وقتي روزانه با اين همه مرده سر و كار داريم مسلم است كه بيشتر از بقيه مردم به فكر مرگ فرو رويم. شما ممكن است در سال يكي، دو بار به مرگ فكر كنيد ولي ما روزي نيست كه بدون فكر مرگ به خواب نرويم و همين ما را عصبي مي كند.
مختار مي گويد: مردن پايه كار من است اين را با اعتماد به نفس و غرور و البته كاملا با خونسردي مي گويد ولي اگر اين كار نبود دوست داشتم شغل آزادي داشتم و روي پاي خودم مي ايستادم.
فرياد لااله الا الله فضا را پر مي كند. فريادها از ميان جمعيت مي گذرند و بعد درون گوش ها لانه مي كنند. با اين فضا بوي كافور و گرد و خاك و حلواها و خوراكي هايي كه طعم مرگ مي دهند را هم اضافه كنيد.
مي گويد: هر چيزي با تداوم در زندگي روزمره بالاخره عادي مي شود. گريه و زاري هم براي من عادي شده ضمن اينكه خاك بالاخره آدم ها را سرد مي كند. اما زماني كه مرده شور بودم يك روز پسر 10 ساله اي را به غسالخانه آورده بودند كه 5 تكه شده بود و با دست هاي خودم اندامش را كنار هم گذاشتم. الان 15 - 10 سال از آن ماجرا مي گذرد. پدر و مادر آن پسر وقتي به اين جا مي آيند ديگر اشكي هم نمي ريزند اما من هر زمان كه ياد آن تصاوير مي افتم منقلب مي شوم.
گوركن از دختر 16 ساله اش مي گويد: وقتي شخصيت معروفي مي ميرد دخترم مي پرسد بابا فلاني را تو خاك كردي؟ مهندس بازرگان و دكتر چمران را من شسته ام و زماني كه جبهه بودم شهدا را غسل مي دادم.
مي گويد: به هيچ عنوان از مرده نمي ترسم. مي توانم تا يك هفته كنار مرده اي باشم. مي توانم درون اين قبرها بخوابم. من مرده اي را به خاك سپرده ام كه ديدنش براي خيلي ها تهوع آور است... كساني كه تمام بدنشان سوخته بود، كساني كه بدنشان كرم زده بود، فقط از مار مي ترسم!
گوركن سراغ مرده اي مي رود كه جواني به قول معروف ناكام بوده است. انعامي در حدود 5 هزار تومان دريافت مي كند. مي گويد: از حقوقم هم راضي هستم. بعضي ها انعام مي دهند، بعضي ها هم نمي دهند.
مي گويد: در نزديكي شاه عبدالعظيم خانه اي دارم كه مال خودمان است و تنها آرزويم اين است كه دخترم خوشبخت شود. در اين اجتماع واقعا نگران دخترم هستم. مختار كه از تحصيلات سيكل برخوردار است وقتي به كودكي اش برمي گردد مي گويد: آرزو داشتم معلم مي شدم. همين الان وقتي معلم ها را مي بينم احترام خاصي برايشان قايل هستم اما بالاخره سر از اين كار در آوردم.
خاطره جالبي تعريف مي كند و مي گويد: يكبار وقتي كه داشتم مرده اي را مي شستم ديدم سرش مثل مهتابي روشن است. بقيه دوستان را صدا كردم تا بيايند اين صحنه را ببينند. نمي دانم انگار يك مسلمان واقعي بود.
وقتي از او جدا مي شوم هنوز ذهنم درگير اوست. به او فكر مي كنم كه نمي دانست دست كم براي ساعتي مشغول كار معلمي بوده است؛ مشغول تدريس درس تقويت روحيه و ايمان.

به دنبال مرگ 14 نفر در اثر انفجار كپسول گاز در اتوبوس
دفتر تعاوني شماره يك سقز پلمپ شد
029862.jpg
دفتر تعاوني شماره يك سقز تعطيل شد. آنهايي كه از جلوي اين دفتر مي گذرند پلاكاردي را مي بينند كه دليل تعطيلي اين دفتر روي آن نوشته شده است.
اما تعاوني شماره يك سقز چرا تعطيل شده و اصل قضيه چه بوده؟
در روزهايي كه برف و كولاك شديد جاده هاي ايران را بسته بود و اخبار مربوط به وضعيت هوا و تغييرات جوي در صدر خبرها قرار گرفته بود، خبر انفجار مرگبار كپسول گاز در يك اتوبوس همه را شوكه كرد. اتوبوس با بيش از 40 سرنشين از سقز به سمت تهران حركت مي كرد كه در جاده ابهر به زنجان، راننده پا روي پدال گاز گذاشت. با توقف ناگهاني اتوبوس، چراغ خوراك پزي كه راننده براي گرم كردن اتوبوس آن را كنار خودش گذاشته بود واژگون و انفجار مهيب باعث كشته شدن 14 نفر و زخمي شدن 15 نفر ديگر شد. اتفاق تلخ پنج شنبه شب اما دامنه هاي ديگري نيز داشت. خبر به گوش مقامات عاليرتبه مملكت رسيد و در عرض 48 ساعت دستور تعطيلي دفتر متخلف داده شد.
اسماعيلي، از مسوولان اداره پايانه هاي كردستان، در اين باره مي گويد: طبق پرس و جو از دفاتر مربوطه، نيروي انتظامي عامل تعطيلي دفتر بوده و اداره اماكن اقدام به اين كار كرده است. دستور را هم سردار قاليباف، فرمانده نيروي انتظامي صادر كرده است.
كميسيوني در سازمان پايانه هاي كشور وجود دارد كه به تخلفات دفاتر و تعاوني ها رسيدگي مي كند. اين كميسيون كه به كميسيون ماده 12 معروف است رسيدگي به پرونده تخلف تعاوني شماره يك سقز را از ديروز در دستور كار خود قرار داده است. به گفته اسماعيلي نمايندگان اين دفتر تعاوني به تهران آمده اند تا در جلسه حضور يابند و توضيحات خود را ارايه دهند. او مي گويد: در اين كه راننده مقصر بوده هيچ شكي نيست اما طبق پرس و جويي كه شده اين قضيه پرونده قضايي ندارد و هنوز كسي شكايت نكرده است.
با اين حال در صورت شكايت خانواده هاي كشته شدگان حادثه، تعاوني متخلف بايد پاسخگوي مسايل به وجود آمده باشد. طبق قراردادي كه ميان شركت هاي بيمه و تعاوني منعقد مي شود، تمام مسافران اتوبوس  ها بيمه هستند و شركت هاي بيمه موظف به پرداخت ديه به خانواده حادثه ديدگان خواهند بود. مناطق شمالي و غربي ايران طي روزهاي اخير سردترين و پربرف ترين روزهاي خود را طي چند دهه اخير سپري كرده اند تا آنجا كه بسياري از جاده هاي كوهستاني كه برخي از آنها از جاده هاي مهم و پر رفت و آمد اين كشور هستند، بسته شده اند. از سوي ديگر، ايران نسبت به جمعيت خود بالاترين ميزان تصادفات جاده اي را داراست و از راه هاي آن با عنوان ناامن ترين جاده هاي جهان ياد مي شود.

بنزين دو نرخي جايگزين بنزين كوپني
029856.jpg
مدت هاست دولت اصرار به كوپني شدن بنزين دارد، به نظر مي رسد مصرف بالاي بنزين به خصوص در مورد خودروهاي فرسوده چاره اي براي مسوولان نگذاشته است. با اين وجود نمايندگان مجلس هفتم با اين طرح مخالف هستند.
كمال دانشيار، رئيس كميسيون انرژي مجلس معتقد است ممكن است دولت مجبور شود بنزين را كوپني كند و كوپن ها را چاپ هم كرده اما اين طرح به مرحله نهايي نمي رسد وبنزين كوپني نمي شود. او بهترين راه كنترل مصرف بنزين راكارت هوشمند مي داند و مي گويد: دولت مكلف است كارت هاي هوشمند را مهرماه امسال به دست مردم برساند اما اين كار انجام نشده است. او وجود كارت هاي هوشمند را بهترين گزينه براي حل مشكل بنزين مي داند و مي گويد: با اين كار تمام آمار خودروهاي ايران، شناسايي و جلوي قاچاق گرفته مي شود و مصرف تمامي پمپ بنزين ها تحت كنترل قرار مي گيرد. او از دو نرخي شدن بنزين خبرداد كه در اين حالت بنزين وارداتي نرخ جدا از بنزين توليد داخل خواهد داشت.
دانشيار توسعه ناوگان حمل ونقل را يكي از راه حل هاي كاهش مصرف بنزين دانست وگفت: بايد خطوط مترو و راه آهن گسترش يافته، خودروهاي فرسوده از رده خارج شوند و از خودروهاي پرمصرف ماليات اخذ شود.

كاهش پيمايش خودروهاي گازسوز
029859.jpg
جايگزين كردن خودروهاي گازسوز به جاي خودروهاي بنزين سوز يكي از راه هاي مناسب براي كاهش آلودگي ها و استفاده بهينه از انرژي است اما اين جايگزيني نيز با مشكلاتي همراه است. با راه اندازي خط توليد خودروهاي پايه گازسوز در كارخانه OEM مشكل كاهش پيمايش خودروهاي گازسوز هموار مي شود. كيوان شريفي، كارشناس سازمان بهينه سازي و مصرف سوخت كشور با اعلام اين موضوع گفت: كاهش ميزان پيمايش خودروهاي گازسوز شده در كارگاه ها كاري اجتناب ناپذير است. او معتقد است هنگامي كه امكان تغيير در بخش هاي مختلف خودرو، بدنه، شاسي و... در خودروهاي گازسوز شده وجود ندارد، به ناچار استفاده از فضاهاي موجود يعني صندوق عقب خودرو تنها راه حل است. شريفي در تكميل اين موضوع به محدود شدن فضاي صندوق عقب خودرو براي جا گرفتن مخازن CNG و سنگين بودن مخازن اشاره كرد و استفاده از مخازني با حجم بالا را كاري غير مهندسي دانست. شريفي گفت: استفاده از مخازن با حجم و ابعاد متناسب با صندوق عقب خودرو باعث مي شود ميزان پيمايش خودروهاي گازسوز با كاهش مواجه شود. او حركت به سوي خودروهاي تبديل كارخانه اي OEM و ارايه راهكارهايي نظير جادادن مخزن در داخل شاسي خودرو، اصلاح سيستم تعليق و ترمز اين خودروها و طراحي موتورهاي پايه گازسوز را راه حل قطعي مشكلات موجود اعلام كرد.

جهانشهر
029853.jpg
تهديد جنگل هاي اسكاتلند با توسعه شهري
بيش از 80 جنگل قديمي اسكاتلند ممكن است در اثر 6 برنامه عظيم توسعه اين كشور نابود شود. انجمن جنگل هاي اسكاتلند WTS برنامه هاي توسعه بخش نيرو، ساخت زمين هاي گلف، خانه سازي و احداث معادن را از برنامه هايي اعلام كرده كه هزاران درخت را در سراسر اين كشور نابود مي كند.
جنگل هايي كه توسط اين برنامه ها تهديد مي شوند مساحتي بالغ بر 7100 هكتار را پوشش داده اند و با تخريب آنها علاوه بر درختان قديمي كه قدمت بعضي از آنها به 100 تا 200 سال پيش مي رسد، گياهان و حشرات و پرندگان نادر هم نابود مي شوند.
اگرچه اين انجمن مشغول كاشت جنگل هاي جديدي در اين كشور است، اما جنگل هاي قديمي مورد نظر زيستگاه ها نادر و غير قابل جايگزيني هستند كه بسياري از آنها در نقشه هايي كه قدمت آنها به قرن 18 مي رسد، نشان داده شده اند.
به گفته مسوولان اين انجمن، بيشترين خطر را برنامه هاي ساخت خطوط نيرو متوجه اين جنگل ها مي كند. 75 جنگل اين كشور در نتيجه ساخت اين خطوط از بين مي روند. 4 جنگل ديگر هم توسط برنامه هاي ساخت فرودگاه و مراكز تفريحي - تجاري و 2 جنگل ديگر هم توسط معدن زغال سنگ تازه تهديد مي شوند.
مسوولان انجمن جنگل هاي اسكاتلند معتقدند كه اگر اين برنامه ها تصويب شود، هر سال تعدادي از اين جنگل ها نابود مي شوند.
هفتاد سالگي متروي مسكو
مترو مسكو - يكي از قديمي ترين شبكه هاي مترو جهان - هفتادمين سالروز آغاز كارش را جشن مي گيرد. ششم فوريه 1935 نخستين قطار مترو در شبكه اي به تعداد 10 ايستگاه به سوي ايستگاه پارك گوركي به حركت درآمد. مترو مسكو در حال حاضر تعداد 174 ايستگاه در 12 شاخه به طول 243 كيلومتر در نقاط مختلف اين شهر را تحت پوشش قرار مي دهد. روزانه بيش از 8 ميليون مسافر توسط مترو مسكو جا به جا مي شوند. مترو مسكو يكي از شاهكارهاي معماري جهان محسوب مي شود.
مسكو ديدني تر شده است 
مقامات شهرداري مسكو باذوق زدگي خاصي خبر يكي ازموفقيت هايشان را به خبرنگاران اعلام كردند. البته اين خبر جاي آن ذوق زدگي را هم داشت: مسكو به يكي از 10 مكان  مشهور و جذاب توريستي جهان پيوسته است.
به گفته مقامات شهري مسكو در سال 2004 نزديك به۲ ميليون و 900 هزار توريست خارجي از مسكو بازديد كردند. مسوولان روس اعلام كرده اند كه تعداد توريست هاي بازديد كننده از مسكو در سال 2004 نسبت به سال 2003 نزديك به 17 درصد و نسبت به سال 1999 بيش از 96 درصد رشد داشته است. آنها آمارهاي ديگري را هم تهيه كرده اند: بيشترين توريست هايي كه در سال 2004 از مسكو ديدن كردند آلماني ها با 248 هزار و 600 نفر بودند و بعد از آنها آمريكايي ها با نزديك به 200 هزار توريست در رده دوم قرار دارند.
مقامات شهري مسكو پيش بيني مي  كنند كه تا سال 2012 ساليانه 5 ميليارد توريست خارجي از مسكو ديدن كنند.

|  ايرانشهر  |   تهرانشهر  |   خبرسازان   |   دخل و خرج  |   در شهر  |   درمانگاه  |
|  شهر آرا  |

|   صفحه اول   |   آرشيو   |   بازگشت   |